علی قدوسی
علی قُدّوسی (۱۳۰۶- ۱۳۶۰ش) روحانی شیعه و از مبارزان علیه حکومت پهلوی. وی از مؤسسان و مدیران مدرسه علمیه حقانی بود. همچنین وی بنیانگذار مکتب توحید بود که بعد از انقلاب اسلامی ایران تبدیل به حوزه علمیه خواهران شد. شاگردان و تربیت شدگان مدرسه تحت مدیریت او سمتها و مسئولیتهای مهمی را بعد از انقلاب به عهده گرفتند. بعد از انقلاب اسلامی، دادستان انقلاب شد. در جریان بمبگذاری دادستانی در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ش به شهادت رسید. وی داماد علامه طباطبایی است. یکی از فرزندان قدوسی در جنگ ایران و عراق به شهادت رسید.
زندگی نامه و تحصیلات
علی قدوسی در ۱۲ مرداد ۱۳۰۶ش در نهاوند به دنیا آمد. پدرش آخوند ملااحمد از روحانیان منطقه بود که امور شرعی مردم نهاوند و نواحی اطراف آن را اداره میکرد. قدوسی مقدمات تحصیل را در مکتبخانه و نزد پدر آموخت و سپس وارد آموزشگاههای جدید شد. در سال۱۳۲۱ و در پانزده سالگی برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت کرد.[۱] [۲]
قدوسی درسهای مقدمات و سطح حوزه علمیه را از اساتید مانند شهید صدوقی آموخت و در درس خارج آیت الله بروجردی و امام خمینی شرکت کرد و در سال۱۳۴۱ به اجتهاد رسید. قدوسی همراه مرتضی مطهری و سید محمد حسینی بهشتی در درس علامه طباطبایی حاضر میشد. طباطبائی به او علاقه داشت و او را به دامادی خود پذیرفت و دخترش، نجمه سادات طباطبایی را به عقد ازدواجش درآورد.[۳] [۴]
فعالیتهای سیاسی-مذهبی
قدوسی در جریان ملی شدن صنعت نفت در سال۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ش با آیتالله کاشانی همکاری و با فداییان اسلام نیز ارتباط برقرار کرده و از حامیان نواب صفوی بود. وی در همان سالها، آموزشهای نظامی را در مناطق کوهستانی گذراند. وی همچنین در نهاوند در مقابل فعالیتهای حزب توده جبههگیری کرد.[۵]
قدوسی از طرفداران نهضت امام خمینی بود، وی عضو گروهی از مدرسین حوزه بود که بعدها به گروه یازده نفری موسوم شدند. این مجموعه برای مبارزه با رژیم شاه، اصلاح نظام آموزشی حوزه و ایجاد تحرک در شخصیتهای مبارز، فعالیت میکرد، در فروردین ۱۳۴۵ش، اساسنامه گروه به دست ساواک افتاد و اعضای آن تحت تعقیب قرار گرفتند. قدوسی هم که مسئولیت اطلاعات و اخبار این سازمان را عهدهدار بود، دستگیر و همراه آیت الله ربانی شیرازی در زندان قزل قلعه زندانی و شکنجه شد.[۶]
علی قدوسی (۱۲ مرداد ۱۳۰۶ در نهاوند-۱۴ شهریور ۱۳۶۰ در تهران)، دادستان کل انقلاب اسلامی بود که در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ در دفتر دادستانی بر اثر انفجار یک بمب به کشته شد. بنا به گفته فرزندش، «او در ابتدای انقلاب و در کوران حوادث انقلاب سعی داشت مسیر اعتدال را طی کند و همین مسئله نیز برای او دردسرساز شد».
او در پیش از انقلاب مهم ترین فعالیت خود را صرف پایهریزی یک سامانه آموزشی نو و پرثمر نمود و به موازات فعالیت سیاسی مبارزاتی با شاه، با همکاری سید محمد بهشتی اقدام به تأسیس مدرسه حقانی (منتظریه) و مکتب توحید کرد و با اعمال شیوهای نو و کارساز، این دو نهاد آموزشی را الگویی برای سایر مراکز آموزشی و فرهنگی قرار داد.
از دیگر قدمهای وی در راستای ترویج ارزشهای دینی و آشناساختن بانوان با باورها و مبانی فکری اسلام، تأسیس مکتب توحید بود که مورد استقبال بانوان ایران قرار گرفت. فارغالتحصیلان این آموزشگاه خدمات بزرگی به زنان ایران، فرهنگ و اجتماع کردند و نقش آنها در مبارزه بر ضد حکومت پهلوی نیز برجسته بود.
قدوسی در آستانه ورود سید روحالله خمینی به ایران، از اعضای فعال کمیته استقبال بود. با توجه به سابقه مدیریت و تواناییهای او، برخی از مسئولیتهای حساس به وی سپرده شد.
اندکی پس از پیروزی انقلاب، سید روحالله خمینی در حکمی، او را مأمور ستاد انقلاب اسلامی و دیگر مسائل شهرستان قم کرد و همچنین به فرمان سید روحالله خمینی مأموریت پیدا کرد تا در دادگاههای انقلاب تهران حاضر شده و متصدی مقام قضاوت شود. عضویت در شورای عالی قضایی و دادستانی کل انقلاب، از دیگر مسئولیتهای او بود.
پایگاه حوزه به نقل از مجله گلبرگ درباره او مینویسد: (( شهید قدوسی درباره بیت المال و حقالناس دقت شگفتی داشت. او از چای، نهار و امکانات اداری استفاده نمیکرد و تمامی حسابهای دادستانی را به منزل میبرد و شخصاً به آنها رسیدگی میکرد. در امور حقالناس آن قدر دقت داشت که وقتی مشروبات الکلی را توقیف میکردند و محتوای شیشههای مشروب را به دستور ایشان میریختند، توصیه میکرد شیشههای آنها به صاحبشان برگردانیده شود و میگفت مشروب الکلی حرام است و میتوان آن را از میان برد، ولی شیشهها شامل این حکم نمیشود. با احتیاط بسیار، جلو هر نوع راهی را که امکان داشت ناحق باشد، میبست و به همین دلیل، از پذیرش هرگونه هدیهای پرهیز داشت. در طول مدت مسئولیت دادستانی، هرگز حقوقی برای خود در نظر نگرفت و از امکانات و مزایایی که حق او بود، استفاده نکرد، با اینکه جواز استفاده مشروع از این وسایل را خود صادر میکرد. او همواره میکوشید افرادی را بر بیت المال بگمارد که کاملاً متوجه باشند آنچه در اختیارشان است، نزد خداوند حساب و کتاب دقیق دارد و مربوط به عموم مردم است، نه گروهی خاص)).
تأسیس مدرسه حقانی
قدوسی پس از آزادی از زندان به قم رفت و همراه سید محمد حسینی بهشتی کوشید با حفظ اصالتهای حوزه و تکیه بر امتیازها و ویژگیهای این نظام، برنامههای جدیدی طراحی کند. برنامهریزی دقیق، استفاده از روشهای ارزشیابی، آزمونهای منظم و نظارت مستقیم بر متون درسی، از جمله برنامههای او در این راستا بود. چنین تفکری به تأسیس مدرسه حقانی در سال ۱۳۳۹ش انجامید.[۷] شاگردان تربیت شده این مدرسه بعد از انقلاب نقش ویژه ای در ایجاد و اداره برخی از نهادها دارند.[۸]
تاسیس مکتب توحید
از فعالیتهای دیگر آیت الله قدوسی برای آشنایی بانوان با اعتقادات و مبانی فکری اسلام، تأسیس «مکتب توحید» در سال ۱۳۵۲ش بود. مکتب توحید در طول سالهای پیش از انقلاب با آموزش اسلامی به زنان توانست نیروهایی را تربیت کند که در بسیج زنان برای تحقق انقلاب نقش داشتند. بعد از انقلاب این مرکز تبدیل به حوزه علمیه خواهران شد.[۹]
دادستان انقلاب
قدوسی در آستانه ورود امام خمینی به ایران، یکی از اعضای فعال کمیته استقبال بود. عضویت در شورای عالی قضایی و دادستانی کل انقلاب، از مسئولیتهایی بود که بعد از انقلاب برعهده وی گذاشته شد. او آییننامه دادگاههای انقلاب را نوشت و برخی از نیروهای معتقد به انقلاب را وارد سیستم قضایی کرد.[۱۰] او همچنین برای تغییرات در وزارت فرهنگ طرحهایی ارائه کرد.
شهادت
قدوسی شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ش بر اثر انفجار بمبی در دادستانی به شهادت رسید. پیکر او پس از تشییع در تهران به قم منتقل و در حرم حضرت معصومه دفن شد. امام خمینی شهادت او را تسلیت گفت.[۱۱]
گفتگو با همسر خانم نجمه سادات طباطبایی
بسم الله الرحمن الرحیم. از شما بابت وقتی که در اختیار مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار دادید تشکر میکنم. همانطور که مستحضر هستید در آستانه چهلمین سال شهادت شهید قدوسی هستیم. به عنوان اولین سوال میخواهم از شما خواهش کنم ضمن معرفی خودتان، از آخرین دیدارتان با شهید قدوسی و از حس و حال ایشان قبل از شهادت برایمان بگویید.
: بسمالله الرحمن الرحیم. من نجمه طباطبایی همسر شهید قدوسی هستم. رابطه ما با آقای قدوسی واقعا دوستانه بود و هرگز اینطور نبود که مسائل را از من پنهان کنند. چند وقتی بود که متوجه شده بودم ایشان حالات خاصی دارند. چون بیماری کبدی داشتند، به دستور پزشک نباید زیاد خودشان را خسته میکردند اما ایشان هم در قم و هم در تهران کارهای زیادی داشتند و خیلی سرشان شلوغ بود.
به یاد دارم وقتی شهیدان باهنر و رجایی را شهید کردند، آقای قدوسی به ما گفت: «چنین روزی برای ما هم هست و خودتان را آماده کنید». من به روی خودم نیاوردم ولی آن روزها ایشان حال و هوای دیگری داشت. یادم هست همان روزها به قم رفتیم. چون ایشان خیلی سرشان شلوغ بود حتی در طول مسیر هم کارهایشان را انجام میدادند و مرتب مطالعه میکردند. در قم هم کارهایشان را انجام دادند و خیلی خسته شدند به طوری که وقتی به تهران برگشتیم ایشان تب کرد. تب شدیدی داشتند و من خیلی نگران ایشان بودم. بچهها هم کوچک بودند. لحظهای متوجه شدم که شهید قدوسی دارند با خودشان حرف میزنند. گمان کردم که به خاطر شدت تب دارند هذیان میگویند. از ایشان پرسیدم چه میگویید؟ گفتند: چیزی نیست. چندبار سوالم را تکرار کردم تا اینکه جواب دادند: «با خدای خودم صحبت میکردم و میگفتم خدایا یعنی من اینقدر شقی هستم که آن همه خطرات را پشت سر بگذارم و امروز این طور در رختخواب و در بستر بمیرم؟!» گفتم: این چه حرفیست که میزنید؟ مگر هر کس تب کرد میمیرد؟ خلاصه آن شب انگار ایشان در عالم دیگری بود.
دو سه روز بعد که ایشان حالشان بهتر شد، به من گفتند بهتر است با بچهها چند روزی به مشهد بروید. چون چند وقت قبل از آن پسرم محمدحسن شهید شده بود و آن روزها برادر کوچکترش محمدرضا که علاقه زیادی به محمدحسن داشت خیلی بیتابی میکرد. اصلا سابقه نداشت بدون آقای قدوسی به مسافرت برویم. آن روز هم هر چه اصرار کردم راضی نشدند با ما بیایند و ما را به همراه خواهرشان روانه مشهد کردند. آن روز که ما میخواستیم راهی شویم چندین بار آمد و با من و بچهها خداحافظی کرد. من از این رفتار تعجب کرده بودم ولی گویا ایشان آگاه شده بودند که خبری هست. شهادت چیزی بود که خود شهید قدوسی آن را از خدا خواسته بود.
پس در اواسط شهریور سال ۶۰ شما به مشهد رفتید و در آنجا حضور داشتید که منافقین شهید قدوسی را ترور کردند و ایشان به شهادت رسید. خبر شهادتشان را چطور شنیدید؟
خانم نجمه سادات طباطبایی: به همراه همشیره شهید قدوسی در مشهد بودیم که تلفن زدند و گفتند برگردید تهران. وقتی پرسیدیدم که چه خبر شده گفتند آقای قدوسی تصادف کردهاند ولی حالشان خوب است؛ شما سریع بلیت بگیرید و برگردید تهران. عصر که به تهران رسیدم گفتم: میخواهم به بیمارستان بروم و آقای قدوسی را ببینم. ولی گفتند فعلا نه! من خبر نداشتم که ایشان آن موقع شهید شدهاند و پیکرشان در سردخانه است و آن شب متوجه شدم که ایشان را شهید کردهاند.
آن موقع که شهید قدوسی را ترور کردند آیا با علامه طباطبایی هم دیدار داشتید؟ واکنش ایشان به شهادت دامادشان چه بود؟ چون حضرت علامه خیلی به شهید قدوسی علاقه داشتند.
خانم نجمه سادات طباطبایی: حاج آقا (علامه) خیلی به آقای قدوسی علاقه داشتند. آقای قدوسی هم به ایشان علاقه داشت و خیلی هم به ایشان احترام میگذاشت. بعد از درگذشت مادرم ما اغلب منزل مرحوم پدر بودیم ولی هیچوقت آقای قدوسی را با لباس خانه در مقابل حاج آقا (علامه) ندیدم و مقید بود که همیشه لباس رسمی بپوشد و این به خاطر حیایی بود که ایشان داشتند. بعد از فوت مادرم، شهادت آقای قدوسی و پسرم حسن اثر خیلی بدی بر روحیه حاج آقا (علامه) گذاشت ولی ایشان راضی به رضا و خواست خدا بود. البته خبر شهادت شهید قدوسی و حتی شهدای هفتم تیر را به پدرم ندادیم چون حالشان بد بود. اما اگر با شهود خودشان متوجه شده باشند که دیگر مساله جداست ولی در ظاهر بیخبر بودند.
علامه از مبارزات و فعالیتهای سیاسی شهید قدوسی - قبل از پیروزی انقلاب - مطلع بودند؟ آیا پیش آمد که علامه داماد خودشان را از این قبیل فعالیتها نهی کنند؟
خانم نجمهسادات طباطبایی: حاج آقا از فعالیتهای آقای قدوسی کاملا مطلع بودند و کارهای ایشان را قبول داشتند. اصلا اینطور نبود که ایشان را از این قبیل فعالیتها و مبارزات منع کنند. میدانستند در کشور چه خبر است و با شناختی که نسبت به حکومت شاه داشتند، سفارش میکردند که آقای قدوسی بیشتر مراقب باشند. لذا ایشان کاملا از فعالیتهای آقای قدوسی آگاه بودند و حتی به یاد دارم گاهی آقای قدوسی درباره این مسائل با پدرم صحبت میکردند و از ایشان سوالاتی میپرسیدند و نظر میخواستند و علامه هم به ایشان پاسخ میدادند.
بعد از انقلاب وقتی آقای قدوسی دادستان بودند، آقای مرتضی حائری (پدر همسر برادرم) به پدرم نامه نوشته و گفته بود آیا خبر دارید که دامادتان (آقای قدوسی) مثل آب خوردن آدم میکشد؟! پدرم وقتی این نامه را خواند، خندید و به من گفت: «نجمه سادات! بیا ببین چه چیزهایی برای من نوشتهاند. این آدم (اشاره به آقای قدوسی) حتی نمیتواند یک مگس را بکشد. آن وقت این حرفها را درباره او میزنند!»
شما فرمودید که حضرت علامه خیلی به نوهها علاقه داشتند. یکی از نوههای ایشان یعنی فرزند شما هم از شهدای دفاع مقدس هستند. شهید محمدحسن قدوسی در دوره انقلاب با اینکه خیلی جوان بود اما ظاهرا فعالیت داشتند و بعد از پیروزی انقلاب هم در مسائل سیاسی فعال بودند.
خانم نجمه سادات طباطبایی: محمدحسن اولین نوه حاج آقا بود و ایشان خیلی به محمدحسن علاقه داشت. طبیعتا از فعالیتهایش هم مطلع بودند ولی به روی خودشان نمیآوردند. محمدحسن از کودکی اغلب منزل حاجآقا بود و همیشه از ایشان سوالات عجیبی میپرسید به طوری که این سوالها گاهی برای اطرافیان خیلی عجیب بود. حاج آقا هم با حوصله به این سوالها جواب میداد. وقتی محمدحسن در مشهد تحصیل میکرد، خبردار شدیم چندبار با ساواک درگیر شده است. او یک کارت شناسایی جعلی با نام مستعار «محمود» برای خودش درست کرده بود تا برای ساواک رد گم کند.
گفتید که علامه خیلی به شهید محمدحسن قدوسی علاقه داشت. بعد از شهادت ایشان، واکنش علامه چه بود؟
خانم نجمه سادات طباطبایی: محمدحسن از اوایل جنگ مرتب به جبهه میرفت و برمیگشت. همان روزها منافقین هم فعال بودند و جوانها را فریب میدادند و حسن تلاش میکرد جوانها را از دام منافقین نجات دهد. به خاطر خصوصیات و رفتارش، همه فامیل حسن را دوست داشتند. وقتی او به جبهه رفت و خبر آوردند که شهید شده، پدرم به منزل ما تشریف آورد. وقتی خبردار شدم پدرم تشریف آورده به استقبالشان رفتم. ایشان احوالپرسی کردند و من هم جواب احوالپرسی ایشان را دادم. ایشان وقتی آرامش من را در شهادت پسرم دیدند فرمودند: «احسنت». با وجود علاقهای که به حسن داشتند، نه اسمی از او بردند و نه جز همین یک کلمه چیزی گفتند.
عدهای این جمله که «تنها شهید این انقلاب، اسلام بود» را به علامه نسبت میدهند. در اینباره نظر شما چیست؟
خانم نجمه سادات طباطبایی: این حرف کاملا دروغ و ساختگی است. یک بار یک نفر گفت: علامه با انقلاب مخالف بود. به او گفتم: اغلب شاگردان علامه در انقلاب فعال بودند؛ آقای بهشتی، آقای مطهری، آقای جوادی آملی و دیگران. اگر علامه با انقلاب مخالف بود چرا شاگردانش را از مبارزه منع نکرد؟ پدرم خیلی از وضع کشور متاثر و از عملکرد ساواک و شاه منزجر بودند. ایشان با اشاره به شاه میفرمود: من تعجب میکنم که او چه فکر میکند؟ با چه حکمی به راحتی انسانها را میکشد؟!
در دوران انقلاب وقتی آقای قدوسی را دستگیر کردند، گفتند اگر او اعدام نشود، از یک سال تا ده سال حکم زندان برای او خواهند برید. همان روزها به دیدن پدر رفتم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم. پدرم فرمودند: «توسل کن.» ما از کودکی با خانواده امام خمینی در یک محله بودیم و با خانواده ایشان ارتباط داشتیم.
گفته شده که علامه طباطبائی این جمله را هنگاهی گفتهاند که عدهای برای تسلیت به مناسبت شهادت داماد علامه یعنی مرحوم شهید قدوسی خدمت ایشان رفته بودند و وقتی که شهادت آیتالله قدوسی را تسلیت گفتند علامه هم در جواب این جمله را بیان کردند. آیا این موضوع صحت دارد؟
خانم نجمه سادات طباطبایی: من به گویندگان این کلام کاری ندارم و ممکن است آنها اشتباه کنند اما این ادعا بدون تردید دروغ است و شواهد بسیاری برای دروغ بودنِ آن وجود دارد. مهمترین شاهد اینکه آن موقع اصلا علامه از شهادت شهید قدوسی مطلع نشد؛ به دلیل اینکه شهادت ایشان و حتی شهادت شهدای هفت تیر در آخرین روزها و ماههای زندگی پدرم بود و آن روزها حال ایشان به شدت نامساعد بود و حواس ظاهری ایشان در جای خودش نبود و ما و همسر علامه با دقت و مراقبت بسیار مواظبت میکردیم که ایشان از این حوادث ناگوار مطلع نشوند و حتی اگر کسی به عیادت ایشان میآمد ازقبل سفارش اکید میکردیم که مبادا ناخواسته حرفی در این رابطه بزنند. با این حال این ادعا چگونه است؟!
امام خمینی در روز 15شهریور ماه و در پی شهادت این دو مرد بزرگ پیام تسلیتی خطاب به ملت ایران صادر کردند. متن پیام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
إنا لله و إنا إلیه راجعون
با کمال تأسف و تأثر حجت الاسلام شهید قدوسی به دوستان شهید خود پیوست. شهیدی عزیز که سالیان دراز در خدمت اسلام بود؛ و اخیراً مجاهدات او در راه انقلاب بر همگان روشن است. این جانب سالیان طولانی از نزدیک با او سابقه داشتم، و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و مقاومت و تعهد در راه هدف می شناختم.
شهادت بر او مبارک و وفود الی الله و خروج از ظلمات به سوی نور بر او ارزانی باد.
راهی است که باید پیمود و سفری است که باید رفت. چه بهتر که در حال خدمت به اسلام و ملت شریف اسلامی شربت شهادت نوشیدن و با سرافرازی به لقاء الله رسیدن. و این همان است که اولیای معظم حق تعالی آرزوی آن را می کردند و از خدای بزرگ در مناجات خود طلب می کردند.
گوارا باد شربت شهادت بر شهدای انقلاب اسلامی، و خصوص شهدای اخیر ما، که با دست جنایتکار منفورترین عناصر پلید به جوار رحمت حق شتافتند، و افتخار برای اسلام و ننگ و نفرت برای دشمنان دژخیم ملت شریف آفریدند.
این جانب شهادت دادستان کل انقلاب و سرهنگ وحید دستجردی، که در رأس شهربانی و قوای انتظامی در حال انجام وظیفه بودند و بدین تحفه الهی نایل شدند، را به ملت ایران و به حوزه علمیه قم و به قوای مسلح تبریک و تسلیت عرض می کنم؛ و از خدای تعالی رحمت برای آنان و صبر و شکیبایی برای خانواده محترمشان خواستارم.
ننگ و خسران بر کسانی که گمان می کنند با این شرارتها ملت شریف ایران را که برای اقامه عدل اسلامی قیام نموده اند از صحنه مبارزه با کفر خارج می نمایند و تن به عار و ذلت ابرقدرتهای جنایتکار می دهند. این کوردلان شکست خورده نمی بینند که مادران و پدران و فرزندان و همسران این شهدا چون قهرمانان صدر اسلام به شهادت اینان افتخار می نمایند و چون کوهی در مقابل حوادث ایستاده اند. گویی اینان از شدت یأس به جنون کشیده شده اند؛ و چون خود را مطرود ملت مسلمان می بینند، از ملت ایران انتقام می کشند.
از خداوند تعالی هدایت برای جوانان گول خورده، و خذلان برای سران از خدا بیخبر آنها خواستارم. سلام و درود بر شهیدان راه حق. رحمت بر شهدای اخیر اسلام. و السلام علی من اتبع الهدی. روح الله الموسوی الخمینی (صحیفه امام؛ ج 15 ، ص: 173- 174)
1رجایینژاد، یار قدوسیان و بانی نظم نوین حوزه، ۱۳۹۴ش، شماره ۱۸۳.
2دوران کودکی و زندگی خانوادگی شهید آیتاللّه قدوسی، مجله پیام زن، ۱۳۸۱ش، شماره ۱۲۶.
3رجایینژاد، یار قدوسیان و بانی نظم نوین حوزه، ۱۳۹۴ش، شماره ۱۸۳.
4دوران کودکی و زندگی خانوادگی شهید آیتاللّه قدوسی، مجله پیام زن، ۱۳۸۱ش، شماره ۱۲۶.
5گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۸۶۱.
6گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۸۶۱.
7دوران کودکی و زندگی خانوادگی شهید آیتاللّه قدوسی، مجله پیام زن، ۱۳۸۱ش، شماره ۱۲۶.
8رجایینژاد، یار قدوسیان و بانی نظم نوین حوزه، ۱۳۹۴ش، شماره ۱۸۳.
9گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۸۶۱.
10مجله گلبرگ، ۱۳۸۱ش، شماره۳۲.
11ترور دادستان انقلاب توسط یک کارمند، خبرگزاری ایسنا.
منابع:
https://www.jamaran.news
https://www.isna.ir/amp/1400061309639
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n2979
https://library.razavi.ir/fa/219310/14