0

عناوین مرادف با «شیعه» بخش چهارم

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

عناوین مرادف با «شیعه» بخش چهارم

عناوین مرادف با «شیعه» بخش چهارم

بنام خدا

مفهوم و پیدایش تشیع(9)

عناوین مرادف با «شیعه» بخش چهارم

آخرین بخش مطالب

نوبختی و قمی از کهن‏ ترین فرقه ‏نگاران و از نزدیک‏ترین نویسندگان به عصر حضور امامان شیعه، در بررسی اختلافات شیعه پس از رحلت امام حسن عسکری علیه ‏السلام ، به فرقه ‏ای با نام «امامیه» اشاره می‏کنند. گزارش این دو در بررسی عقاید این فرقه، به ویژه درباره شرایط و مصادیق امامت، درست همان عقایدی است که بعدها از مختصات عقاید شیعیان اثناعشری گردیدند.(1) شیخ مفید، متکلّم برجسته شیعی در قرن چهارم و پنجم، نیز در یک‏جا لقب «امامیه» را لقبی عمومی برای کسانی می‏داند که معتقد به وجوب امامت همراه با اعتقاد به عصمت و منصوص بودن امامت هستند و اختلاف در مصادیق امامان را موجب خروج از امامی بودن نمی‏دانند.(2) با این حال، در جای دیگر، ویژگی‏هایی که برای مشترکات امامیه بر می‏ شمارد حکایت از این دارند که مراد وی از «امامیه» همان اثنی‏ عشریه می‏باشد. وی نه تنها امامیه را از رقبای فکری زیدیه برمی‏ شمارد و امامت را بر خلاف زیدیان، مختص نسل امام حسین علیه‏السلام می‏داند، بلکه صریح‏تر از آن می‏گوید: «و اتفقتِ الامامیةُ علی اَنّ الائمةَ بعدَ الرسولِ اثنی‏عشرَ اماما.»(3)

با جست‏جو در سیر تاریخی رواج این اصطلاح، کاربرد آن توسط فرقه ‏نگاران و رجال شناسان نیز روشن‏ تر می‏شود. در گزارش و تحلیل دکتر عبدالله فیّاض، یکی از شیعه ‏پژوهان معاصر، درباره ظهور و کاربرد این اصطلاح تا آغاز عصر غیبت صغرا چنین آمده است: پیش از وقوع غیبت در سال 260 ه ، برخی، بعضی از شیعیان را به عنوان امامیه‏ ها وصف نموده‏ اند؛ مانند علی بن اسماعیل تمّار که شیخ طوسی (م 460 ه) در مورد او چنین گفته است: «او نخستین کسی بوده که از مذهب امامیه سخن گفته است.»(4) طبق مشهورترین روایات، علی بن اسماعیل در زمان هشام بن حکم ـ که در سال 199 ه فوت کرده ـ زندگی می‏کرده است. همچنین محمّد بن خلیل بن جعفر، معروف به «سکّاک»، دوست و همنشین و شاگرد هشام بن حکم نیز از آن جمله ‏اند. محمّد بن خلیل یک امامیه بوده و دارای کتابی در تشبیه است.(5)

______________________________

1. ابوسعد اشعری قمی، پیشین، ص 102.

2. شیخ مفید، العیون و المحاسن، ج 2، ص 91.

3. شیخ مفید، پیشین، 4 ـ 7.

4. ابن ندیم، الفهرست، چاپ نجف، 1960، ص 113.

5. ابن داود حلّی، الرجال، تهران، 1342، ص 310.
______________________________

اگر وفات هشام بن حکم تحقیقا در سالی که ذکر کردیم باشد، چنین برمی‏آید که حدودا در قرن دوم هجری گروهی وجود داشته‏ اند که به «امامیه» معروف شده‏ اند، اما ترجیحا اعتقاد دارم که اصطلاح «امامیه» در آن زمان معروف و شایع نبوده است. و اینکه طوسی و ابن داود حلّی، از علمای قرن هفتم، بر علی تمّار و سکّاک اصطلاح «امامیه» اطلاق نموده ‏اند، به خاطر این است که آن دو از شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم‏ السلام بوده‏ اند و یا اینکه اصطلاح «امامی» یا «شیعی» در آن زمان به یک معنای واحد بوده است. در مورد حبیب بن اوس و ابو تمام طائی (231 ه) چنین نقل شده است که آنان امامی و دارای مدایح بسیار در حق اهل‏بیت علیهم ‏السلام بوده ‏اند.(1)

نجاشی (م 450 هجری) هنگام ترجمه‏ اش از علی بن عبدالله بن حسین بن علی، در مورد او چنین گفته است: «او زاهدترین آل ابوطالب و عابدترین زمان خود بوده است. او همه چیز خود را به موسی علیه ‏السلام و رضا علیه ‏السلام اختصاص داد و با یاران امامیه در ارتباط بود.»(2) به دلیل آنکه رحلت امام رضا علیه ‏السلام در سال 203 هجری بوده است، در وهله اول، چنین برمی‏آید که گروهی از شیعه معروف به «امامیه» در آغاز قرن سوم هجری وجود داشته ‏اند.

«سعد اشعری در وصف گروهی از شیعه، که امامت محمّد بن علی الجواد علیه‏ السلام (شهادت 220 هجری) را پذیرفتند، چنین می‏گوید: «آن‏ها پیرو وصیت و شرع اصلی بودند.» بنابراین، می‏توانیم آن‏ها را پیشینیان امامیه و یا جعفریه و یا قطعیه معرفی نماییم، اما تا زمان وفات امام جواد علیه ‏السلام به این اسم نامیده نشده بودند.
پس از وفات امام جواد علیه‏ السلام یاران و اصحابی که بر امامتش باقی و استوار بودند، امامت فرزندش و وصیّ او ـ یعنی علی بن محمّد ـ را پذیرفتند و همین‏طور تا زمان وفات علی بن محمّد ادامه دادند و چون رحلت امام علی بن محمّد معروف به «هادی» علیه ‏السلام در سال 254 هجری و نیز او از جمله امامان دوازده‏ گانه و وصیّ پدرش بود، از این‏رو، شیعیان او بودند که بعدها به «امامیه» معروف شدند،
______________________________

1. همان، ص 98.

2. همان، ص 194.
______________________________

اگرچه در زمان حیات او به این نام معروف نبودند. پس از رحلت امام هادی علیه‏ السلام امامت به فرزندش حسن علیه ‏السلام ، که به «عسکری» معروف بود، منتقل گردید. سعد اشعری می‏گوید: «کلیه یاران علی بن محمّد علیه ‏السلام امامت فرزندش حسن بن علی علیه ‏السلام را پذیرفتند و چون رحلت امام حسن عسکری علیه ‏السلام در سال 260 هجری بود، از این‏رو، شیعیان او تا آن تاریخ به "امامیه" معروف نشده بودند.»(1)

بنابر این تحلیل، بسیار طبیعی می‏نماید که اراده مفهوم «شیعه اثناعشری (دوازده امامی)» از کاربرد اصطلاح «امامی» مربوط به زمانی باشد که دوازده امام و پیروان آن‏ها وجود خارجی و تاریخی پیدا کرده باشند. از این‏رو، ملاحظه می‏کنیم فرقه ‏شناسان کهنی همچون نوبختی و سعد اشعری در گزارش‏های خود از فرقه‏ های شیعی پس از رحلت امام حسن عسکری علیه ‏السلام و آغاز غیبت صغرا، عنوان «امامیه» را ویژه گروهی می‏دانند که پس از رحلت امام یازدهم به وجود آمد و به حضور امام دوازدهم (عج) و غیبت آن بزرگوار معتقد بود؛(2) همان گروهی که از آن به بعد با عنوان «امامیه» و به تدریج، «اثنی‏ عشریه» شناخته شد؛(3)

______________________________

1. نک: عبدالله فیّاض، تاریخ الامامیه و اسلافهم من الشیعه، ص 77 ـ 79.

2. ابوسعد اشعری قمی، پیشین، ص 102 / نوبختی، پیشین، ص 90. شهرستانی ضمن بحث در مورد شیعه دوازده امامی که به رحلت امام موسی کاظم علیه‏السلام اعتقاد پیدا کردند و «قطعیه» نامیده شدند، چنین می‏گوید: «امامت را به سوی فرزندانش راندند، طوری که بعد از موسی کاظم علیه‏السلام به امامت فرزندش علی الرضا علیه‏السلام اعتقاد داشتند، پس از او محمدتقی جواد علیه‏السلام و بعد علی بن محمّد نقی که مرقدش در قم است (معروف این است که مرقد ایشان در سامرّاء عراق است)، سپس حسن عسکری الزکی علیه‏السلام و بعد از او محمّدقائم منتظر علیه‏السلام که از دوازدهمین می‏باشد و این طریق دوازده امامی (اثنی عشری) در این زمان است.» (عبدالکریم شهرستانی، پیشین، ج 1، ص 150.)

3. البته این به معنای فراموشی و انکار آن دسته از احادیث مشهور پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در اشاره به خلفای اثنا عشر پس از خودش و نیز برخی از روایاتی که از امامان شیعه، به ویژه امام جعفر صادق علیه‏السلام درباره امامان و اوصیای دوازده‏گانه و حتی معرفی نام آن‏ها رسیده، نیست. گو اینکه احادیث پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در باب خلفای اثنا عشر در قرون نخست از شهرت ویژه‏ای برخوردار بوده، اما ذهنیت مخاطبان این احادیث هیچ‏گاه متوجه آنچه بعدا به عنوان امامان دوازده گانه شیعه شناخته شدند، نبوده است. شاید این ابهام در مصادیق خارجی و عدم توجه به پیامد قوّت‏بخش آن برای تفکر شیعی بود که به ترویج این‏گونه احادیث عمدتاً در بین محدّثان اهل تسنّن دامن زد و احیاناً برخی از آن‏ها در تلاشی ناموفق در پی آن بودند که این احادیث را با احتساب برخی خلفای اموی و یا عبّاسی با خلفای راشدین منطبق کنند؛ احادیثی از این دست از طرف امامان علیهم‏السلام نیز رسیده و آن بزرگان ضمن اشاره به موضوع امامان و اوصیای دوازده‏گانه، گاهی اسامی و خصوصیات آن‏ها را نیز روشن کرده‏اند. (محمّد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 525 ـ 535) با این حال، این احادیث نیز داستان ویژه خود را دارند؛ چرا که به سادگی نمی‏توان صدور این احادیث را در فضای همگانی جامعه و به صورت علنی و آن هم در جوّ تقیّه‏زده آن روزگار پذیرفت. طبیعی بود که امامان علیهم‏السلام با توجه به شرایط سخت سیاسی و حسّاسیت خلفا، نتوانند به‏طور علنی مصادیق خارجی امامت را با نام آن‏ها روشن کنند، بلکه این کار صرفاً برای عده خاصی و به عنوان اسرار غیر قابل فاش انجام می‏شده است. از این‏رو بود که گاهی حتی برخی از اصحاب خاص امامان پس از درگذشت هر یک از امامان، به ویژه از عصر صادقین علیهماالسلام به بعد، در تعیین مصداق واقعی امام، دچار حیرت و اختلاف می‏شدند. و نیز شاید عدم نقل این‏گونه احادیث در کتاب‏های حدیثی قرن سوم و عصر حضور امامان و از طرفی، طرح آن‏ها در جوامع حدیثی پس از عصر حضور و شروع غیبت صغرا نیز به همین دلیل بوده است. با این‏همه، اثبات برخی از جزئیات و جریان‏های تاریخی و موضوعات مورد اختلاف به وسیله احادیث از قوّت چندانی برخوردار نیست.
______________________________

همان‏گونه که بنابر گزارش شریف مرتضی و سخن شیخ مفید، «هیچ‏یک از فرقه‏ های مورد ذکر (فرقه ‏های پس از رحلت امام حسن عسکری علیه‏ السلام ) در این زمان ـ یعنی 373 هجری ـ وجود خارجی ندارند، جز امامیه اثنی‏ عشریه که به امامت ابن حسن، که به اسم رسول خدا نامیده شده، معتقدند و بر زندگی و بقای ایشان تا زمان قیام او به شمشیر باور و اعتقاد دارند.»(1)

طرفه آنکه اصطلاح «امامیه» تا شروع غیبت امام دوازدهم، از نشانه ‏های ویژه هیچ‏یک از دسته‏ های شیعی نبوده و غیبت را می‏توان به مثابه ریشه و خاستگاه اصلی این عنوان به حساب آورد. البته این اصطلاح در نوشتارها و محاوره معاصران نیز هیچ‏گاه برای گروه‏ های شیعی همانند «اسماعیلیه» و «زیدیه» به کار نمی‏رود و کاربرد آن ویژه شیعیان اثناعشری می‏باشد که حجم بیشتر شیعیان را نیز تشکیل می‏دهند.(2)

______________________________

1. شریف مرتضی، الفصول المختاره، ص 318.

2. ابو فرج عبدالرحمان بن جوزی، تلبیس ابلیس، قاهره، 1928، ص 22 / عبدالله فیّاض، پیشین، ص 95.

منبع: سایت تخصصی شیعه شناسی

سه شنبه 9 شهریور 1400  11:18 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها