0

 مرزهاي ارتباطي خانواده

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

 مرزهاي ارتباطي خانواده

 مرزهاي ارتباطي خانواده

نتايج جدول شماره (1) نشان مي دهد كه بين مذهب گرايي با تنيدگي مرزهاي درون خانواده و مرزهاي بهنجار درون خانواده، همبستگي منفي معنادار وجود دارد (p<0/01) . سازمان نيافتگي با تنيدگي مرزهاي بيرون از خانواده، همبستگي منفي معنادار و با مرزهاي بهنجار درون خانواده، همبستگي مثبت معنادار دارد (p<0/01) . بين ارزنده سازي مذهبي با تنيدگي مرزهاي درون خانواده و مرزهاي بهنجار درون خانواده، همبستگي منفي معنادار و با گسستگي مرزهاي بيرون

بين مذهب گرايي با تنيدگي مرزهاي درون خانواده و مرزهاي بهنجار درون خانواده، همبستگي منفي معنادار وجود دارد (p<0/01) . سازمان نيافتگي با تنيدگي مرزهاي بيرون از خانواده، همبستگي منفي معنادار و با مرزهاي بهنجار درون خانواده، همبستگي مثبت معنادار دارد (p<0/01) . بين ارزنده سازي مذهبي با تنيدگي مرزهاي درون خانواده و مرزهاي بهنجار درون خانواده، همبستگي منفي معنادار و با گسستگي مرزهاي بيرون خانواده، همبستگي مثبت معنادار وجود دارد (p<0/01) . بين كامجويي با گسستگي مرزهاي بيرون خانواده همبستگي منفي معنادار وجود دارد (p<0/01) .
در جدول شماره (2) نتايج تحليل واريانس چند متغيري بر روي مجموعه متغيرهاي ملاك ارائه شده است. نتايج معنادار هر سه آماره نشان مي دهد كه بين مؤلفه هاي مرزهاي ارتباطي خانواده با سطح احتمال 99 درصد رابطه معناداري وجود دارد (p<0/01) . در نتيجه از تحليل هاي چند متغيري استفاده شد.
جدول 2- خلاصه ي تحليل واريانس چند متغيره بر روي مجموعه متغيرهاي ملاك
براي بررسي اينكه متغيرهاي پيش بين به چه ميزان متغيرهاي ملاك را تبيين مي كنند، از همبستگي بنيادي استفاده شد كه نتايج آن در جدول شماره (3) آمده است.
نتايج تحليل همبستگي بنيادي براي دانشجويان در جدول شماره ي(3) نشان مي دهد كه از 4 ريشه ي بنيادي، 2 ريشه ي بنيادي از لحاظ آماري معنادار است. مقدار همبستگي بنيادي و درصد تبيين بين مجموعه متغيرهاي ملاك و پيش بين براي هر دو بُعد به ترتيب 0/43 و 0/33 مي باشد. اين نتيجه نشان مي دهد به ترتيب 19 و 11 درصد از واريانس متغيرهاي ملاك توسط پيش بين تبيين مي شود.
نتايج تحليل همبستگي بنيادي براي ابعاد معنادار، در جدول شماره 4 و شكل شماره ي (1) ارائه شده است. ملاك 0/30 به عنوان نمره ي برش براي بارگذاري در نظر گرفته شد (1) و بارهاي مؤلفه هاي بيش از 0/30 براي شناسايي روابط بين متغيرها بررسي شدند.
بر اساس نتايج تحليل همبستگي بنيادي در جدول شماره ي (3) براي نخستين بُعد بنيادي، لامبداي ويلكز مساوي 0/657 و F=3/57 در سطح 0/01 معنادار شد. چنان كه جدول شماره ي (4) نشان مي دهد، در الگوي همبستگي به دست آمده در اين مرحله از تحليل براي تغييرات پيش بين از طريق بارهاي بنيادي مثبت، مذهب گرايي (29% واريانس)، ارزنده سازي مذهب (15% واريانس) و بارهاي بنيادي منفي سازمان نيافتگي (92% واريانس) و براي تغييرات ملاك به واسطه ي ضرايب مثبت، تنيدگي مرزهاي بيرون خانواده (22% واريانس)، گسستگي مرزهاي بيرون خانواده (09% واريانس) و بارهاي بنيادي منفي، بهنجاري مرزهاي بيرون خانواده (58% واريانس) مشخص گرديد. علاوه بر آن با توجه به جدول شماره (4)، سازمان نيافتگي (0/96-) از متغيرهاي پيش بين و بهنجاري مرزهاي درون خانواده (0/75-) از متغيرهاي ملاك بيشترين نقش را در ايجاد نخستين همبستگي بنيادي داشته است.

 

خلاصه


 

پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه ي ابعاد جهت گيري مذهبي با مرزهاي ارتباطي خانواده انجام شد. نتايج اولين همبستگي بنيادي نشان داد كه رابطه ي معناداري بين مجموعه متغيرهاي پيش بين (مذهب گرايي، سازمان نيافتگي، ارزنده سازي و كامجويي) و مجموعه متغيرهاي ملاك (تنيدگي مرزهاي بيرون از خانواده، تنيدگي مرزهاي درون خانواده، گسستگي مرزهاي بيرون خانواده، گسستگي مرزهاي درون خانواده، بهنجاري مرزهاي بيرون خانواده و بهنجاري مرزهاي درون خانواده)، وجود دارد و 19 درصد از واريانس متغيرهاي ملاك با متغيرهاي پيش بين، تبيين مي شود. به نظر مي رسد كه تركيبي از مذهب گرايي و ارزنده سازي مذهبي بالا و سازمان نيافتگي پايين، سبب افزايش تنيدگي مرزهاي بيرون خانواده و ضعيف شدن مرزهاي بهنجار درون خانواده گردد. از آنجا كه پژوهشي مشابه با اين نتيجه يافت نشد، امكان مقايسه فراهم نگرديد، ولي در تبيين اين يافته مي توان گفت كه هر اندازه افراد و خانواده هاي در برقراري رابطه ي عميق قلبي با خدا و رابطه با مردم، بر اساس آموزه هاي ديني و عاقبت گرايي و توجه به آخرت عمل نمايند و ارزيابي مثبت همراه با قيد و بندهاي جدي در مناسك مذهبي و ارزيابي هاي انعطاف ناپذير از مذهب و رفتارهاي مذهبي داشته باشند و در كل به خدا و باورهاي مذهبي معتقد و پايبندي زيادي داشته باشند، داراي مرزهاي به هم تنيده با محيط بيرون هستند؛ يعني آنها با اطرافيان رابطه ي بيشتر و شديدتري دارند و اطرافيان حق مداخله در امور خانواده را دارند و همچنين اطرافيان از آنها حمايت عاطفي و در مسائل آنها مداخله مي كنند و همچنين اطرافيان از مسائل خصوص خانواده اطلاع دارند. به صورت طبيعي، تشديد تنيدگي مرز خانواده با اطرافيان باعث تضعيف مرزهاي بهنجار درون خانواده مي شود؛ به عبارتي اين افراد بيشتر به جاي اينكه با اعضاي خانواده رابطه برقرار سازندو در درون خانواده براي مسائل شخصي و خانوادگي ارزش قائل شوند و اين مسائل را جزو مسائل خصوصي و رازهاي خانواده بدانند، بيشتر با اطرافيان وارد رابطه مي شوند و اطرافيان هستند كه در كارهاي آنها مداخله و خودشان را درگير مسائل خصوصي خانواده مي نمايند.
نتايج دومين همبستگي بنيادي نشان داد كه رابطه ي معناداري بين مجموعه متغيرهاي پيش بين و مجموعه متغيرهاي ملاك وجود دارد و 11 درصد از واريانس متغيرهاي ملاك توسط متغيرهاي پيش بين، تبيين مي شود. به نظر مي رسد كه تركيبي از مذهب گرايي و ارزنده سازي مذهبي بالا، سبب كاهش تنيدگي مرزهاي بيرون و درون خانواده، كاهش گسستگي مرزهاي درون خانواده، ضعيف شدن مرزهاي بهنجار درون خانواده و افزايش گسستگي مرزهاي بيرون خانواده گردد. از آنجا كه پژوهشي مشابه با اين نتيجه يافت نشد، امكان مقايسه فراهم نشد، ولي در تبيين احتمالي اين يافته مي توان گفت كه هر اندازه افراد و خانواده ها در برقراري رابطه عميق قلبي با خدا و رابطه با مردم، بر اساس آموزه هاي ديني و عاقبت گرايي و توجه به آخرت عمل كنند و ارزيابي مثبت، همراه با قيدهاي جدي در مناسك مذهبي داشته باشند، ارتباط شديد آنها با خانواده و اطرافيان، حمايت عاطفي آنها از طرف خانواده و اطرافيان، و مداخله ي ديگران در امور شخصي آنها كمتر مي شود و بنابراين آنها مي كوشند مستقل و جدا از اطرافيان عمل كنند و اطرافيان حق مداخله در امور خانواده را ندارند و خود اعضاي خانواده اند كه براي خانواده تصميم مي گيرند و مسائل درون خانواده مربوط به خانواده است و اطرافيان هم از اين مسائل باخبر نمي شوند چون اين مسائل محرمانه و خصوصي براي اعضاي خانواده تلقي مي شود. هر چند آنها روابط گرم و نزديكي با اعضاي خانواده ندارند، چندان هم ارتباطشان را با خانواده قطع نمي كنند و روابط چندان خشك و سردي با خانواده ندارند. در نتيجه آنها روابط بهنجاري با خانواده ندارند؛ روابطي كه در آن هر يك از اعضا در عين وحدت با خانواده، حس استقلال و فرديت داشته باشد و اعضاي خانواده در حين بروز مشكل به هم كنند و همچنين هر فردي براي خود رازها و مسائل خصوصي داشته باشد.
بر اساس يافته هاي به دست آمده از پژوهش حاضر، مي توان به دو دسته پيامدِ نظري و عملي اشاره كرد. در سطح نظري، بررسي ارتباط ابعاد جهت گيري مذهبي و مرزهاي ارتباطي خانواده هنوز مورد توجه پژوهشگران داخلي قرار نگرفته است، لذا انجام اين پژوهش مي تواند به عنوان شروع، توجه پژوهشگران داخلي را به اين متغيرها جلب كند. در سطحِ عملي، مي توان به تقويت ابعادي از جهت گيري مذهبي در خانواده ها پرداخت كه باعث كاهش گسستگي و به هم تنيدگي مرزهاي خانواده مي شود. به عبارت ديگر خانواده درمانگران، بايد در تقويت ابعاد مذهب گرايي و ارزنده سازي مذهبي در خانواده ها بكوشند تا بدين وسيله مرزهاي به هم تنيده و از هم گسسته اصلاح گردد. همچنين مي توان با تقويت اين ابعاد از به وجود آمدن و تشديد مشكلات مرزي در خانواده ها پيشگيري نمود. همچنين با توجه به يافته هاي پژوهش حاضر به خانواده درمانگران توصيه مي شود كه در خانواده به سلسله مراتب موجود در خانواده، اتحادها، قدرت و همچنين خرده نظام ها براي كمك به برقراري تعادل در خانواده توجه نمايند. درمانگران مي توانند با افزايش آموزه هاي مذهبي به والدين، به بهبود مرزهاي بهم تنيده يا گسسته كمك كنند. والدين نيز مي توانند آموزه هاي مذهبي را به فرزندانشان بياموزند تا از اين طريق مرزهاي سالم تر و كارآمدتر و در نتيجه خانواده و محيط سالم تري داشته باشند.
پژوهش حاضر تنها به بررس رابطه جهت گيري مذهبي و مرزهاي ارتباطي خانواده پرداخته است. بنابراين نتايج فقط در جهت شناسايي تاثير اين دو متغير حائز اهميت اند.
پژوهش حاضر محدوديت هايي نيز دارد؛ با توجه به اينكه گروه نمونه را خانواده هاي شهرستان تشكيل مي دهند، تعميم نتايج به تمام فرهنگ ها بايد با احتياط صورت بگيرد؛ لذا براي موضع گيري قاطع تر در مورد رابطه ي بين ابعاد جهت گيري مذهبي و مرزهاي ارتباطي خانواده در جامعه ي ايراني، اجراي پژوهش هاي بيشتر در نمونه هاي متنوع تر ضروري به نظر مي رسد. همچنين بررسي مرزهاي ارتباطي خانواده با ديگر سازه هاي مرتبط با آن نظير عملكرد خانواده، كيفيت و رضايت از زندگي، تعارض زناشويي و... پيشنهاد مي گردد.

پي نوشت ها :
 

* دانشجوي دكتري مشاوره خانواده، دانشگاه اصفهان.
** دكتري مشاوره، عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي
*** كارشناس ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه تربيت معلم تهران
**** كارشناس ارشد تحقيقات آموزشي، دانشگاه تربيت معلم تهران
1. اصغر شيرعلي پور، «نقش ذهنيت فلسفي، خلاقيت، خودپنداره و خودكارآمدي رياضي بر پيشرفت رياضي در دانش آموزان شهرستان مرند»، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت معلم تهران، ص127-131.

 

منابع:
بهرامي احسان، هادي، «رابطه بين جهتگيري مذهبي، اضطراب، و حرمت خود»، روان شناسي، سال ششم، ش4، 1381.
بهرامي احسان، هادي؛ تاشك، آناهيتا، «ابعاد رابطه ميان جهتگيري مذهبي و سلامت رواني و ارزيابي مقياس جهت گيري مذهبي»، روان شناسي و علوم تربيتي، سال 34، ش2، 1383.
بهرامي، احسان هادي،طهباز حسين زاده سحر، «مقايسه آزارديدگي، سلامت رواني، و جهت گيري مذهبي در دختران فراري و عادي شهر تهران»، روان شناسي و علوم تربيتي، ش37(1)، 1386.
پروچاسكا، جيمز، او نوركراس، جان، سي، نظريه هاي روان درماني، ترجمه سيد محمدي، تهران، رشد، 1387.
تبريزي، مصطفي و همكاران، فرهنگ توصيفي خانواده و خانواده درماني، تهران، فراروان، 1385.
شيرعلي پور، اصغر، «نقش ذهنيت فلسفي، خلاقيت، خودپنداره و خودكارآمدي رياضي بر پيشرفت رياضي در دانش آموزان شهرستان مرند»، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت معلم تهران، 1388.
كياني، احمدرضا، «بررسي رابطه ابعاد جهت گيري مذهبي و مرزهاي ارتباطي خانواده هاي شهرستان نكا»، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره، دانشگاه علامه طباطبايي،1389.
گلدنبرگ، ايرونه و گلدنبرگ، هربرت، خانواده درماني، ترجمه حميدرضا حسين شاهي براواتي و همكاران، تهران، روان، 1385.
موسوي، اشرف السادات، خانواده درماني با رويكرد سيستمي، تهران، الزهرا، 1382.
مينوچين، سالوادور، خانواده و خانواده درماني، ترجمه ثنايي، باقر، تهران،اميركبير، 1386.
مينوچين، سالوادور، فيشمن، فنون خانواده درماني، ترجمه بهاري، فرشاد، سيا، فرح، تهران، رشد، 1381.
نيكولز، مايكل و نيكولز، ريچارد، خانواده درماني، ترجمه دهقاني، محسن و همكاران، تهران، دانژه، 1387.
هومن، حيدرعلي، تحليل داده هاي چند متغيري در پژوهش رفتاري، تهران، پيك فرهنگ، 1384.
منبع: نشريه روان شناسي و دين شماره 11

یک شنبه 7 شهریور 1400  4:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها