0

درسی از مکتب سرسلسله جانبازان

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

درسی از مکتب سرسلسله جانبازان

درسی از مکتب سرسلسله جانبازان/ امام حسین (ع) جایگاه مرگ را در حقیقت زندگی و زندگی حقیقی نشان می‌دهد

 
درسی از مکتب سرسلسله جانبازان/ امام حسین (ع) جایگاه مرگ را در حقیقت زندگی و زندگی حقیقی نشان می‌دهد

حسینی زیستن، فراتر از مرگ آگاهی را می‌طلبد، این راه، راه مسلمانی است که بزرگان دین گفته‌اند:"الاسلام هوالتسلیم"؛ تسلیم محض خدا، رسول و امام بودن، فراتر از مرگ آگاهی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دکتر سیدمحسن موسوی، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران، در یادداشتی اختصاصی برای تسنیم نوشت:

 

آگاهی و توجه انسان به مرگی که پیش رو دارد، التفات و عدم غفلت از اینکه در آینده‌ای نامعلوم- آینده‌ای نزدیک یا خیلی نزدیک یا آینده‌ای دور یا خیلی دور- مرگ او را در می‌یابد، و این که نفس‌هایی که می‌کشد،  قدم‌های او به سوی مرگ است. تفسیری از واژه مرگ آگاهی است.  برخی دیگر مرگ آگاهی را انتخاب آگاهانه مرگ می‌دانند. اینکه انسان برای امری مقدس یا پربها، تا پای جان بکوشد.

انسان مرگ آگاه می‌داند که برای رسیدن به هدفی چون احیای حق، باید هزینه داد و گاه هزینه‌اش بسیار سنگین است. می‌داند باید با خطر روبرو شود و گاه خطر، خطرمرگ است. او می‌داند که برای کسب رضایت محبوبش یا آرامش دلش باید خودش را، گردنش را، به دست تیغ تیز و شمشیر و فرشته تقدیر بسپارد اما با این همه پای پس نمی‌کشد.
او مرگ را در راه ایمان و پاسداشت حق و حقیقت، نه تلخ بلکه شیرین و بلکه شیرین‌تر از عسل می‌بیند.

اما خاندان اهل بیت را تفکری به مراتب فراتر و والاتر از  انتخاب مرگ می‌باشد از آن رو که ایشان انسان‌های وظیفه‌گرایی هستند که آنچه که درست و حق است و مطابق امر الهی است انتخاب می‌کنند و انجام می‌دهند.

وقتی به جمله‌ی "الهی رضا برضاک، تسلیما لأمرک، صبرا علی بلائک" با تأملی بیشتر می‌نگریم، درمی‌یابیم که امام حسین علیه‌السلام و نیای مطهرش و خاندان مکرمش را تفکری است که به مراتب از مرگ آگاهی والاتر و ارزشمندتر است. ایشان نه مرگ را و نه زندگی را برای خود نمی‌خواهند، خواسته ایشان اطاعت امر مولا و کسب رضایت او است. اگر مولا زندگی بخواهد، سیدالشهداء زندگی می‌کنند و اگر مولا بازگشت به نزد خود را به او فراخوان می‌دهد، حسین بن علی، آماده بازگشت به سوی او می‌شود و شاید این نکته سر جمله‌ی استرجاع حضرتش در بدو رسیدن به سرزمین کربلا است. انا لله و انا الیه راجعون.

سخن گفتن از  این نکته که آیا امام حسین علیه السلام می‌دانست که پایان پای نهادن در راه کربلا شهادت است یا اینکه نمی‌دانست، به اندازه لازم و کافی، صفحات فراوانی از کتاب‌ها را به خود ویژه ساخته است.

فارغ از اینکه جانب کدام جانب از دو رأی حاضر را بگیریم، این نکته که زندگی حسین بن علی، زندگی توأم با مرگ آگاهی بوده، مورد تصدیق بیشتر اهل بیان و بنان است.

امام حسین علیه السلام پرورش یافته در مکتب مردی است که نماد مرگ آگاهی یا به قول دقیق‌تر، فراتر از مرگ آگاهی بود. علی بن ابی طالب که سرسلسله مرگ آگاهان است،  در کلامی انس خود را با مرگ، همچون انس کودک شیرخواره به مادرش می‌داند.  او در کلامی دیگر  فراتر از این سخن را در حافظه تاریخ ثبت می‌کند و می‌گوید: "برای علی فرقی ندارد که مرگ به سراغ او آید یا اینکه او به استقبال مرگ برود."

یکی از شاخصه‌های مرگ آگاهی، شناخت دقیق یا به تعبیری دقیق‌تر معرفت نسبت به ماهیت دنیا است. حسین بن علی به حقیقت دریافته که "آن چیز که نپاید، دلبستگی را نشاید". مردان مرگ آگاه، آخرت را نیز با سرانگشتان معرفت لمس کرده‌اند. حسین علیه السلام ندا در می‌داد که ای مردم بدانید و آگاه باشید که دنیا سراسر خواب است. تلخ و شیرین دنیا همه‌اش خواب خوش کوتاهی است که با بانگ جرس مرگ، بیدار می‌شوی؛ که مرگ آغاز سفر آخرت است. حضرتش در ادامه این سخن بیداری از خواب دنیا را در آخرت می‌داند که "الانتباه فی الآخرة".

حسین بن علی در خطاب به یارانش مرگ را توصیف می‌کند و جایگاه آن را در حقیقت زندگی و زندگی حقیقی نشان می‌دهد. شگفت اینکه در آغاز  هرباره‌ی این گونه سخن، یارانش را و خاندانش را با "ایها الکرام" و "بنی الکرام" خطاب می‌کند. این خطاب توجه می‌دهد که مرگ آگاهان، انسان‌هایی کریم، اهل کرم و از نیای کرم هستند و کریم به هر چیز نفیس و عزیز گفته می‌شود.  این بدان معنا است که نه تنها خود امام حسین علیه‌السلام بلکه همراهانش نیز  چون او  بهترین‌های خلقت و ارزشمندترین‌های امت بودند که مرگ را آگاهانه در آغوش کشیدند.

 تعبیراتی که از اهل بیت و به ویژه امام حسین درباره‌ی مرگ در دست است، خود نشانگر شناخت عمیق و معرفت دقیق ایشان، نسبت به  چیستی مرگ است. 

در سخنان حضرتش، گاه مرگ به "پل" تعبیر شده است. در کلامی دیگر مرگ را به "گردنبد زیبا بر گردن دختری" تشبیه کرده است و نیز در گزارشی دیگر آمده که مرگ  "معبری" است که باید از آن گذشت و به سرای جاودانگی رسید. همه‌ی این تعبیرات،  بیانگر حقیقت این عالم است که مرگ نه پایان راه و نه نیستی پس از هستی،  بلکه آغاز حیاتی دیگر است.

نه فقط سیدالشهداء بلکه همه کسانی که همراه و همیار حضرتش بودند، بینش و روشی چون او داشتند. از این رو، زندگی و مرگ را چنان می‌دیدند که امامشان می‌دید.

آن مقدار از  سخنان یاران امام حسین که در کتاب های تاریخی و روایی در اختیار است، نشانگر ژرفای شناخت حسینیان از حقیقت دنیا، آخرت و مرگ و ارزش امامت، ایمان، ولایت و اطاعت است.  آن زمان که فرزندان عقیل شنیدندکه امام حسین، شهادت مسلم را کافی دانسته و به ایشان اجازه بازگشت داد،  زیبا پاسخ دادند که "... خداوند زندگی پس از شما و بدون شما را زشت گرداند..." آیا این سخن را به انتخاب آگاهانه شهادت تفسیر می‌کنند یا به مفاهیمی والاتر و پرارج‌تر؟

یا هنگامی که مسلم بن عوسجه وصف نبرد تا شهادت در کنار امام را به بیان درمی آورد:  "نیزه‌ام را در سینه دشمن فرو می‌برم و تا شمشیرم سالم باشد با آنان می‌جنگم  و زمانی که سلاح نداشته باشم با سنگ با آنان مبارزه می‌کنم تا اینکه با شما به شهادت نایل شوم". چه بیانی، چه توصیفی و چه تعبیری برای کلام ابن عوسجه می‌توان یافت؟
 
پاسخ محمد بن بشیر حضرمی نیز از احساس و مسئولیت سرشار است. امام به او گفت فرزندت در ری به اسارت در آمده، برو و اسباب آزادیش را فراهم ساز. حضرمی پاسخ داد: "طعمه گرگ‌های بیابان شوم، اگر از تو جدا شوم". این است پایبندی عملی به آموزه‌های قرآن و عترت. این است تسلیم محض خداوند و سفیران الهی بودن. و این است مرگ آگاهی بلکه بالاتر از آن.

ایشان مرگ را به هیچ می‌انگارند. مرگ در مقابل اندیشه والا و عمل اعلای ایشان احساس حقارت می‌کند. شیرینی رضوان الهی و رضایت امام زمان، هیچ تلخی‌ای از مرگ بر کام جان مردان با ایمان و مرگ آگاهان، بر جای نمی‌گذارد. حتی اگر بارها و بارها تکرار شود. سعید بن عبدالله حنفی، از تبار نیک نامان حسینی در شب عاشورا چنین گفته است: "قسم به خدا، تو را تنها نمی‌گذارم. اگر هفتاد مرتبه مرا بکشند و جسدم را بسوزانند، آنگاه خاکسترم را بر باد دهند، دست از  یاری شما برنمی‌دارم".

حال بدانیم و آگاه باشیم که راه حسین، راه مرگ آگاهان پاک نهاد است.  راه کسانی  که همچون سالار شهیدان و اصحاب باوفایش به مدد نور الهی راه می‌پیمایند و حقیقت و باطن امور را -آن گونه که هست- در می‌یابند. بصیرتی ژرف که حق را از باطل و درست را از نادرست، باز می‌شناسند.  حضرت سیدالشهدا،  همراهانی را برای نصرت دین خدا می‌طلبد که زمزمه‌ی جانشان همچون مولایشان باشد: "اللهم ارزقنی بصرا فی أمر الآخرة حتی اطلب الحسنات شوقا و اقر من السیئات خوفا".  تربیت یافتگان مکتب حسینی در عصر حاضر و در همه زمان‌ها و مکان‌ها که پای در راه مبارزه حق علیه باطل می‌نهند،  آگاهند که ممکن است در این راه با سختی‌ها و آزمایش‌های گوناگونی روبرو شوند. گویا ندای رسای حسین بن علی هنوز  طنین انداز است که به خاندان و یارانش فرمود: "من لحق بی منکم استشهد و من تخلف لم یبلغ مبلغ الفتح" هر کس به ما بپیوندد، به شهادت خواهد رسید و هر کس سر باز زند، به جایگاه پیروزی و فتح نخواهد رسید.

حسینی زیستن،  فراتر از مرگ آگاهی را می‌طلبد،  این راه، راه مسلمانی است که بزرگان دین گفته‌اند:"الاسلام هوالتسلیم"؛  تسلیم محض خدا، رسول و امام بودن،  فراتر از مرگ آگاهی است.

شنبه 30 مرداد 1400  9:10 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها