در عصر و ظهر عاشورا حوادثی برای امام حسین (علیهالسّلام) رخ داده است که در این مقاله به آن حوادث پرداخته میشود.
وقایع ظهر عاشورا
ظهر عاشورا فرا رسید و امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش جهت اقامه نماز به پا خاستند امام (علیهالسّلام) به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی فرمان دادند تا در برابر حضرت (علیهالسّلام) و حدود نیمی از یاران آن حضرت (علیهالسّلام) بایستند و از نمازگزاران در برابر حملات احتمالی دشمن ، محافظت نمایند. با شروع نماز، دشمن امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش را هدف تیرها و هجمههای خود قرار داد پس زهیر و عبدالله جسم خود را سپر حملات دشمن قرار میدادند و تیرهای دشمن را با سینه و صورت میگرفتند تا اینکه نماز امام (علیهالسّلام) (بسیاری از مورخان بر این اعتقادند که نمازی که حضرت (علیهالسّلام) در ظهر عاشورا اقامه کردند نماز خوف بود.) [۱][۲][۳][۴][۵]و یارانش اقامه شد. [۶][۷][۸]پس از ادای نماز، سعید بن عبدالله بر اثر شدت جراحات به شهادت رسید. [۹][۱۰][۱۱]پس از شهادت سعید، زهیر از امام (علیهالسّلام) اذن میدان گرفت و پس از کسب اجازه، در حالی که رجز میخواند با شجاعتی بی مانند جنگیدن آغاز کرد. تا اینکه سرانجام او نیز پس از نبردی شجاعانه به دست کثیر بن عبدالله شعبی و مهاجر بن اوس تمیمی به شهادت رسید. [۱۲][۱۳][۱۴]
امام حسین (علیهالسّلام) پس از شهادت زهیر خطاب به او فرمود: «لا یبعدنک الله یا زهیر و لعن الله قاتلیک لعن الذین مسخوا قردة و خنازیر؛ ای زهیر خداوند تو را از رحمتش دور نسازد و خداوند کشندگان تو را لعنت کند و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده (بنی اسرائیل)، [که به شکل میمون و خوک در آمدند] به لعنت ابدی خود گرفتار سازد.» [۱۵]
[۱۶]سپس یاران امام (علیهالسّلام) همچون بریر بن خضیر همدانی، نافع بن هلالی جملی، عابس بن ابی شبیب شاکری، حنظلة بن سعد شبامی و... یکی پس از دیگری به میدان رفتند و به شهادت رسیدند تا اینکه نوبت به بنی هاشم رسید.
18برادر امام حسین (علیه السلام) که در کربلا شهید شدند
در نهضت کربلا در میان انسانهای کمالخواه، وارسته و بی بدیل که راه سعادت برگزیدند و در رکاب امام زمانشان در جنگ حق علیه باطل عاشقانه جنگیدند و به شهادت رسیدند، تنی چند از پسران امیرمؤمنان (علیه السلام) بودند که در منابع تاریخی تعداد شهدای کربلا که از طرف پدر با امام حسین (علیه السلام) نسبت برادری داشتند، 18 تن ذکر شده است.
آنان بدون اینکه اکراهی برای همراهی سیدالشهداء (علیه السلام) داشته باشند؛ با آگاهی از سرنوشت خویش که آن حضرت از آن خبر داده بود، همراهی حق و حقیقت را بر زندگی ذلت بار و تحت ستم بنی امیه ترجیح دادند و در عاشورای خونین به چشمه حقیقت پیوستند.
در این نوشتار به اسامی و زندگینامه مختصری از شهدای کربلا که از طرف پدر با امام حسین علیه السلام نسبت برادری داشتند اشاره میکنیم تا این الگوها و انسانهای برتر، شناخته شده و به دیگران شناسانده شوند.
الف: پسران شهید علی علیه السلام از امالبنین (علیها السلام)
فرزندان علی علیه السلام که از آن بانوی مکرمه در رکاب امامشان - سیدالشهداء- به شهادت رسیدند عبارتند از:
1- عبدالله بن علی(علیه السلام)
از وی با نام عبدالله اکبر و با کنیه ابومحمد یاد شده است. بنابر قول مشهور، نام مادرش «ام البنین» دختر حزام ذکر شده است.
عبدالله از برادرش عباس - که گفته شده در سن 34 سالگی به شهادت رسید - هشت سال کوچکتر، اما از دیگر برادرانش بزرگتر بوده است. بر این اساس او شش سال با پدر بزرگوارش زندگی کرد. درباره حضورش در کربلا و شهادتش تردید چندانی وجود ندارد؛ چنان که ابن سعد، این قتبیه، طبری، ابوالفرج، خوارزمی، شیخ طوسی و کسان بسیاری او را از شهداء قلمداد کردهاند.
2- جعفر بن علی (علیه السلام)
برخی از او به ابوجعفر الاکبر تعبیر نموده و کنیهاش را ابوعبدالله ضبط کردهاند. امام علی (علیه السلام) به واسطه علاقه زیادی که به برادرش جعفر بن ابی طالب داشت، نام این فرزند را با او هم نام کرد. وی از برادرش عثمان که او نیز از شهدای کربلاست دو سال کوچکتر بوده است.
بسیاری از مورخان و ارباب مقاتل و تراجم، چون: یعقوبی، ابن سعد، ابوالفرج و شیخ طوسی او را از شهداء قلمداد کرده و شهادتش را پس از عبدالله دانستهاند.
مرحوم شیخ مفید نوشته است: غروب روز تاسوعا هنگامی که «شمر» امان نامه برای فرزندان «ام البنین» آورد، جعفر نیز همراه عباس بود و امان نامه را رد کرد.
3- عثمان بن علی (علیه السلام)
مقریزی از وی با نام عثمان الاکبر و برخی با کنیه ابوعمرو یاد کردهاند. از علی (علیه السلام) روایت شده که درباره نامگذاری پسرش عثمان فرموده است: من او را به نام برادرم « عثمان بن مظعون» نام گذاری کردم.
گویند تولدش بعد از جعفر روی داد. برخی فاصله سنی او با عبدالله را دو سال و بعضی دیگر چهار سال ذکر کردهاند.
هر چند مورخانی چون مسعودی از او نام نبردهاند، اما در منابع معتبر دیگر، عثمان از شهدای کربلا قلمداد شده است؛ چنان که ابن سعد، ابن اعثم و طبری و ... از شهادتش خبر دادهاند.
4- عباس بن علی(علیه السلام)
از او تعبیر به عباس الاکبر و با کنیه ابوالفضل یاد شده است. مشهور سال تولدش را چهارمین روز از شعبان سال 26 دانستهاند.
وی بزرگترین فرزند علی (علیه السلام) از ام البنین و آخرین شهید از میان برادران تنیاش و تنها فرزند آن بانوی مکرمه است که دنباله داشته و میراث برادرانش به فرزندان او رسید.
القاب مشهور آن حضرت: سقا، ابوقربه، قمر بنی هاشم ، بطل العلقمی، حامل اللواء، الطیار، باب الحوائج، کبش الکتیبه گزارش شده است. مامقانی برای وی 16 لقب برشمرده است.
وی به هنگام شهادت پدر بزرگوارش 14 سال داشت، و نیز در نبرد صفین حاضر بود. اما پدر بزرگوارش به او اجازه نبرد نداد. او همه جا با حسین بود و هر سو که آن حضرت میرفت، عباس نیز روان میشد تا وقتی که به شهادت رسید.
ب: پسران شهید علی (علیه السلام) از دیگر زنان
5- محمد بن علی (علیه السلام)
وی معروف به محمد اصغر است. در نام مادر وی و نیز در این که مادرش کنیز بوده یا آزاد گزارش همسانی ندارند: کلبی، ابن سعد، طبری و شیخ طوسی مادرش را کنیز معرفی کرده و از وی نام نبردهاند. در مقابل، بلاذری در عین حال که از کنیز بودن وی سخن گفته، نامش را «ورهاء» ضبط کرده است.
در منابع دیگر از این بانو به عنوان آزاد یاد شده است. یعقوبی نامش را «امامه» دختر ابی العاص - نوه پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دخترش زینب ذکر کرده است.
هر چند عدهای از حضور وی در کربلا سخن نگفته و در آن تردید کردهاند، منابع بسیاری وی را از شهدای کربلا بر شمردهاند، چنان که نامش هم در منابع اهل سنت و هم شیعه به عنوان «شهید» ذکر شده است. ابن شهر آشوب در عین حال که از حضور محمد در کربلا خبر داده، متذکر شده است که او به دلیل بیماری به شهادت نرسید.
6- ابوبکر بن علی (علیه السلام)
نام اصلی او مشخص نیست: برخی نامش را عبدالله، عدهای عبیدالله و بعضی نیز محمد اصغر دانستهاند.
قول مشهور، نام مادرش را «لیلی» دختر مسعود نهشلی ذکر کردهاند. در مقابل برخی مادرش را ام البنین دختر حزام کلبی دانستهاند.
منابع بسیاری او را از شهداء بر شمردهاند ، با این وجود برخی، چون: طبری ابوالفرج، و ابن شهر آشوب در شهادت او تردید کردهاند.
شیخ مفید نیز نامش را در ردیف شهدای کربلا آورده، اما در شمارش اولاد علی (علیهالسلام) ابوبکر را کنیه محمد اصغر دانسته است.
7- ابراهیم بن علی(علیه السلام)
ابن قتیبه، ابن عبد ربه و منابع بسیاری، از حضور ابراهیم در کربلا و شهادتش خبر دادهاند. بنا به نوشته ابوالفرج، در منابع انساب ذکری از وی به میان نیامده است. در عین حال او از محمد بن علی بن حمزه نقل کرده است که ابراهیم در روز «طف» به شهادت رسید. همو و برخی دیگر، مادرش را کنیز دانستهاند.
8- عمر بن علی(علیه السلام)
برخی از او نام عمر اکبر و کنیه ابوالقاسم یا ابوحفص یاد کردهاند. نام مادرش نیز به اختلاف گزارش شده است.
ابن سعد و یعقوبی نام مادرش را صهبا «ام حبیب» دختر ربیعه تغلبی دانسته و آوردهاند که این زن را خالد بن ولید در عین التمر به اسارت گرفت و به مدینه آورد، اما این که در چه سالی امیرمومنان (علیهالسلام) با او ازدواج کرد اطلاعی در دست نیست.
برخی دیگر، نام مادرش را لیلی دختر مسعود دارمی دانستهاند. بلاذری نوشته است که عمر بن خطاب او را هم نام خود کرد و به او غلامی بخشید. فخررازی عمر را کوچکترین فرزند علی (علیه السلام) دانسته است.
در خصوص حضور وی در کربلا میان ارباب مقاتل و تراجم اتفاق نظر وجود ندارد: خوارزمی، ابن شهر آشوب، مامقانی و برخی دیگر او را از شهداء قلمداد کردهاند.
ج: شهدای منسوب به امام علی(علیه السلام)
9- عبیدالله بن علی(علیه السلام)
طبری نام مادرش را «لیلی» بنت مسعود نهشلی ذکر کرده و نوشته است که به گمان هشام بن محمد او در «طف» به شهادت رسیده است. ابوالفرج نیز از ابوبکر بن عبیدالله طلحی روایت کرده که وی در کربلا به شهادت رسیده، اما خود این قول را اشتباه دانسته است. وی و برخی مورخان دیگر بر این باورند که یاران مختار، عبیدالله را در روز «مزار» کشتهاند.
قول مشهور، نام مادرش را «لیلی» دختر مسعود نهشلی ذکر کرده، اما خلیفه مادرش را «رباب» دختر امریء القیس کلبی ضبط کرده است.
کسانی چون خلیفه، شیخ مفید، طبری و برخی دیگر از شهادت وی خبر دادهاند.
10- عباس اصغر
ابن حزم و عمری نام مادرش را صهبا تغلبی، خلیفه، «لبابه» دختر عبیدالله بن عباس دانتسهاند.
در برخی منابع آمده است که او شب عاشورا در طلب آب روان شد و در شریعه فرات به قتل رسید.
11- محمد اوسط بن علی (علیه السلام)
قول مشهور، نام مادر وی را « امامه» دختر ابی العاص (نوه دختری پیامبر صلی الله علیه و آله) دانسته است که علی (علیهالسلام) به سفارش حضرت فاطمه (علیها السلام) با او ازدواج کرد.
بیشتر منابع وی را از شهدای کربلا به شمار نیاورده، اما برخی او را ملازم رکاب امام حسین (علیهالسلام) دانستهاند که روز عاشورا پس از کسب اجازه از آن حضرت به نبرد با دشمنان پرداخت و پس از کشتن جمعی از آنها، لشکریان ابن زیاد او را احاطه و اسبش را پی نمودند و وی را به شهادت رساندند.
12- عون بن علی (علیه السلام)
مادرش اسماء دختر عمیس خثعمی است که بسیاری از مورخان و صاحبان تراجم او را از پسران امام علی از «اسماء» دانستهاند.
بیشتر منابع درباره حضورش در کربلا سکوت کردهاند. با این حال، برخی از منابع - به خصوص متأخران - عون را از شهدای کربلا قلمداد کردهاند.
این دسته از منابع آوردهاند که وی همراه امام حسین( علیهالسلام) از مدینه به کربلا آمد.
13- عتیق بن علی (علیه السلام)
نام مادرش معلوم نیست، برخی مادرش را کنیز دانستهاند. افرادی چون ابن عماد خنبلی، دیاربکری، ذهبی و مظفر به شهادت او تصریح کردهاند. این در حالی است که در منابع متقدم، نامی از وی به میان نیامده است.
14- جعفر الاصغر
هر چند نصی درباره شهادت او وجود ندارد؛ با این حال مظفر به گمان قوی او را از شهدای کربلا قلمداد کرده است. زیرا وی معتقد است آن تعداد از فرزندان ذکور علی (علیهالسلام) که در کربلا نبودهاند، به عدم حضورشان اشاره شده است؛ مثلاً آمده است: محسن سقط شد و محمد بن حنفیه در مدینه ماند. ضمن آن که امیرمومنان فرزندی به نام جعفر الاصغر داشته است.
15- عبدالرحمن
برخی ، به همان استدلال پیش او را از شهداء به شمار آوردهاند. گفته شده مادر وی کنیز بوده، اما اطلاعات دیگری از وی ارائه نشده است.
16- عبدالله الاصغر
نامش به عنوان شهید در برخی منابع متقدم آمده است. در اعیان الشیعه و برخی منابع دیگر نیز از وی یاد شده و آمده است که او پس از شهادت فرزندان امام حسن (علیه السلام)به میدان شتافت و پس از کشتن تعدادی از سپاه دشمن به دست زجر بن قیس به شهادت رسید.
17- قاسم بن علی (علیه السلام)
ابن شهر آشوب وی را از شهدای کربلا دانسته است.
18- یحیی بن علی (علیه السلام)
نام مادرش «اسماء» دختر عمیس دانسته شده است. برخی منابع از شهادت او در کربلا گزارش داده و آوردهاند که سر بریدهاش را عمیر بن حجاج کندی حمل میکرده است. در مقابل گزارشهایی دال بر وفات یحیی در زمان پدرش علی (علیهالسلام) در برخی منابع انعکاس یافته است.
قرزندان امام حسن در کربلا:
در زمان امام حسین علیه السلام که یکی از تلخ ترین دوران امامت اهل بیت علیهم السلام بود، تنها گروه اندکی آن حضرت را یاری کردند. از میان یاران آن حضرت، فرزندان امام مجتبی علیه السلام نیز حضور داشتند که ذیلا به معرفی آن عزیزان می پردازیم:
فرزندان امام مجتبی علیه السلام که در کربلا حضور داشتند چهار نفر بودند: قاسم، ابوبکر، عبدالله، حسن بن حسن معروف به حسن مثنی.
1- قاسم بن الحسن
مادر قاسم بن الحسن «رمله» نام داشت، وی نوجوانی بود که هنوز به حدّ بلوغ نرسیده بود، هنگامی که برای اجازه رفتن به میدان خدمت امام حسین علیه السلام رسید، امام او را در آغوش گرفت و هر دو آنچنان گریستند که از حال رفتند. [ ابصارالعين، ص 36.]
2- ابوبکر بن الحسن
او با قاسم از یک پدر و مادر بودند، مرحوم محدث قمی نوشته است: امام باقر علیه السلام فرمود: ابوبکرالحسن را مردی به نام «عقبة الغنوی» به شهادت رساند، و ابوالفرج شهادت او را قبل از شهادت قاسم نقل کرده است؛ امّا عبدی، جزری و شیخ مفید شهادت این نوجوان را بعد از شهادت حضرت قاسم نقل کرده اند. [نفسالمهموم، ص 325.]
3- حسن بن حسن
چهارمین فرزند امام مجتبی علیه السلام که در حادثه کربلا حضور داشت «حسن بن حسن» معروف به حسن مثنی است، وی در روز عاشورا به میدان رفت و جنگ نمایانی کرد و سر انجام روی زمین افتاد؛ هنگامی که سپاه دشمن برای جدا کردن سرها آمدند، دیدند او هنوز زنده است و رمقی در بدن دارد، زنی به نام «اسماء» که از خویشاوندان مادری او بود وساطت کرد و او را با خود به کوفه برد و مداوا نمود تا بهبود یافت و بعد به مدینه رفت. [حياة الحسين ج 3 ص 652.]
4- عبدالله بن الحسن
عبدالله بن الحسن نیز فرزند دیگر امام مجتبی علیه السلام است که در کربلا به شهادت رسید، وی در روز عاشورا هنگامی که کوفیان امام علیه السلام را محاصره کرده بودند، خود را به امام رساند و زینب علیها السلام خواست مانع او شود؛ امّا او فریاد می زد: «به خدا قسم! از عمویم جدا نمی شوم» در این هنگام «بحربن کعب» (و برخی گفته اند: حرملة بن کاهل به امام علیه السلام حمله کرد، عبدالله به او فریاد زد: آیا می خواهی عمویم را بکشی؟
او شمشیرش را به طرف امام فرود آورد، که عبدالله دست خود را سپر کرد و دستش قطع شد. امام علیه السلام وی را در آغوش گرفت و فرمود: ای پسر برادرم! صبور باش تا به پدران خود ملحق شوی. در این هنگام حرمله تیری به او زد و او در حالی که در دامان عمو قرار داشت به شهادت رسید. [لهوف ص 15.]
شهادت علی اکبر
اولین نفر از بنی هاشم که از امام (علیهالسّلام) اجازه میدان طلبید علی اکبر (علیهالسّلام) بود. [۱۷][۱۸][۱۹][۲۰]امام (علیهالسّلام) در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود [۲۱]
[۲۲]به او اجازه فرمود و سپس رو به آسمان کردند و فرمودند: «پروردگارا شاهد باش جوانی را برای جنگ با کفار به میدان فرستادم که از نظر جمال و کمال و خلق و خوی و سخن گفتن، شبیهترین مردم به رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تو بود و ما هر وقت که مشتاق دیدار روی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تو میشدیم، به صورت او نظر میکردیم. خدایا، برکات زمین را از آنها دریغ دار و جمعیت آنها را پراکنده ساز و در میان آنها جدائی افکن و امرای آنها را هیچ گاه از آنان راضی مگردان که اینان ما را دعوت کردند که به یاری ما برخیزند و اکنون بر ما میتازند و از کشتن ما ابائی ندارند.»
آن گاه رو به عمر بن سعد کرده، فریاد زدند: «تو را چه شده است خداوند نسل تو را قطع کند و کاری را بر تو مبارک نگرداند، و کسی را بر تو چیره سازد که سرت را در بستر از تنت جدا سازد، همان طور که تو خانواده مرا نابود ساختی و خویشاوندی مرا با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مراعات نکردی.» [۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷]پس با صدای بلند این آیه را قرائت فرمود: «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین• ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم؛ خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد. • آنها فرزندان [و دودمانی] بودند که [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت] بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند و خداوند شنوا و داناست (از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه میباشد.) » [۲۸][۲۹][۳۰]علی اکبر (علیهالسّلام) به میدان رفت و در حالی که رجز میخواند بر سپاه دشمن حمله برد. او پس از نبردی شجاعانه در حالی که زخمهای زیادی برداشته بود نزد پدر بازگشت. [۳۱][۳۲]علی اکبر (علیهالسّلام) خدمت پدر رسید و عرضه داشت: «ای پدر! عطش مرا کشت و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخته است، آیا جرعه ی آبی هست که توان ادامه ی جنگ با دشمنان را به من بدهد؟» [۳۳][۳۴]
امام حسین (علیهالسّلام) گریست و فرمود: «افسوس ای پسر من! اندکی دیگر به مبارزه ی خود ادامه بده، دیری نمیگذرد که جد بزرگوارت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را زیارت خواهی کرد و او، تو را از آبی سیراب کند که دیگر هرگز احساس تشنگی نکنی.» [۳۵][۳۶][۳۷][۳۸]پس علی اکبر (علیهالسّلام) دوباره در حالی که رجز میخواند به میدان بازگشت او همچنان میجنگید و پیش میرفت تا اینکه مرة بن منقذ عبدی که از دلاوری او به تنگ آمده بود گفت: «گناه همه ی عرب بر گردن من اگر این جوان بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننشانم! » پس هنگامی که علی اکبر (علیهالسّلام) به او رسید، او با نیزه اش ضربتی به علی اکبر (علیهالسّلام) زد و او را از اسب بر زمین انداخت، دشمنان از همه طرف علی (علیهالسّلام) را در بر گرفتند و با شمشیر تکه تکه اش کردند. [۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳]امام حسین (علیهالسّلام) بر بالین علی (علیهالسّلام) حاضر شد و او را در آغوش گرفت و صورت بر صورتش نهاد [۴۴][۴۵]و سپس فرمود: «خدا بکشد گروهی که تو را کشتند و گستاخی از حد گذراندند و از خدا نترسیدند و حرمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را شکستند؛ پس از تو خاک بر سر دنیا!» [۴۶][۴۷][۴۸][۴۹][۵۰]بعد از شهادت علی اکبر (علیهالسّلام)، فرزندان عقیل بن ابی طالب همچنین فرزندان جعفر بن ابی طالب و نیز فرزندان امام حسن (علیهالسّلام) به میدان رفتند و یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند.
شهادت قاسم
نقل شده قاسم بن حسن (علیهالسّلام) پس از شهادت برادرش –ابوبکر- نزد عمو آمد تا از ایشان اجازه میدان بگیرد امام (علیهالسّلام) قاسم (علیهالسّلام) را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریستن کردند در این هنگام قاسم (علیهالسّلام) از امام (علیهالسّلام) اذن میدان طلبید؛ اما امام (علیهالسّلام) به دلیل سن و سال اندک قاسم (علیهالسّلام)، به او اجازه نداد؛ اما قاسم (علیهالسّلام) با اصرار بسیار سرانجام موفق شد از امام (علیهالسّلام) اذن میدان بگیرد. [۵۱][۵۲]پس از کسب اجازه، قاسم (علیهالسّلام) در حالی که اشک بر گونه هایش جاری بود و رجز میخواند به میدان رفت.در چگونگی شهادت قاسم (علیهالسّلام) از حمید بن مسلم –که خود یکی از سپاهیان عمر بن سعد در کربلا بود- روایت شده که: « [در عصر عاشورا] جوانی پا به میدان نبرد گذاشت که چهره اش چون پاره ماه بود او پیراهن و شلواری به تن و نعلینی به پا داشت، که بند یکی از آنها پاره بود و فراموش نمیکنم که بند نعلین پای چپ او بود پس قاسم (علیهالسّلام) ایستاد تا که بند کفشش را محکم کند در این هنگام عمرو بن سعد ازدی به من گفت: «به خدا قسم من بر او حمله خواهم کرد.» به او گفتم: «سبحان الله! چه قصدی داری؟ به خدا قسم که اگر او مرا بکشد من دست خود را به سوی او دراز نمیکنم، این گروه که اطراف او را گرفتهاند او را بس است! »اما او بر گفته اش تاکید کرده گفت: «من به او حمله خواهم کرد.»
پس به قاسم (علیهالسّلام) حمله کرد و چنان ضربتی بر فرق قاسم (علیهالسّلام) وارد آورد که او به صورت بر زمین افتاد و فریاد برآورد: «یا عماه! » حسین (علیهالسّلام) چون باز شکاری از جای جست و چون شیر خشمگین بر سپاه کوفه حمله کرد پس ضربتی بر عمرو بن سعد ازدی زد. عمرو دست خود را سپر خود قرار داد تا جلوی ضربه حسین (علیهالسّلام) را بگیرد ضربت شمشیر حسین (علیهالسّلام) دستش را از بازو جدا کرد در این هنگام عمرو بن سعد از همراهانش کمک طلبید، سپاه کوفه برای نجات او شتافتند در این هجوم ناگهانی، جسم عمرو بن سعد لگدکوب اسبان سپاه عمر بن سعد شد و سینه ی او در زیر سم اسبان خرد شد. غبار سرتاسر میدان را فرا گرفته بود، چون غبار فرو نشست، حسین (علیهالسّلام) را دیدم که خود را به بالین قاسم (علیهالسّلام) رسانده و کنار سر او ایستاده است و قاسم (علیهالسّلام) [از شدت درد] با دو پای خویش زمین را میخراشید. در این هنگام حسین (علیهالسّلام) میفرمود: «از رحمت خدا به دور باشند قومی که تو را کشتند در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنها خواهد بود.»
آن گاه فرمودند: «چقدر بر عمویت سخت است که او را بخوانی و او اجابتت نکند یا اجابتت کند؛ اما این اجابت سودی برای تو نداشته باشد.» آنگاه حسین (علیهالسّلام) قاسم (علیهالسّلام) را به آغوش گرفت و او را از میدان بیرون برد.» [۵۳][۵۴][۵۵][۵۶]خاندان بنی هاشم یکی پس از دیگری به میدان رفتند و به شهادت رسیدند و تنها برادران امام (علیهالسّلام) باقی ماندند. پس در این زمان ابوالفضل (علیهالسّلام) برادران خود را مورد خطاب قرارداد و فرمود: «پیشی بگیرید جانم فدایتان؛ پس از آقا و مولایتان حمایت کنید تا در رکابش جان دهید.» [۵۷]سپس به برادر بزرگترش –عبدالله- نظری افکند و فرمود: «ای برادر، گام پیش نه، تا تو را [در راه خدا] شهید ببینم و بردباری و صبر بر این مصیبت را به حساب خداوند بگذارم...» [۵۸][۵۹]
عبدالله، به میدان رفت و پس از مدتی مبارزه به شهادت رسید سپس برادران دیگر امام (علیهالسّلام) ، عثمان و جعفر و... نیز یکی پس از دیگری به میدان رفتند و همگی به شهادت رسیدند. [۶۰][۶۱]
شهادت عباس
پس از شهادت همه یاران و خاندان بنی هاشم، ابوالفضل العباس (علیهالسّلام) خدمت امام (علیهالسّلام) رسید و اجازه میدان طلبید. پس از کسب اجازه، عباس (علیهالسّلام) به طلب آب بیرون رفت او در حالی که رجز میخواند بر نگهبانان شریعه فرات حمله برد و خود را به آب رساند. در راه بازگشت از شریعه، زید بن ورقاء جهنی که پشت درختی در کمین وی ایستاده بود با یاری حکیم بن طفیل سنبسی، ضربتی بر دست راست عباس (علیهالسّلام) فرود آورد و دستش را قطع کرد عباس (علیهالسّلام) شمشیرش را به دست چپ گرفت و چنین رجز خواند:
و الله ان قطعتم یمنی انی احامی ابدا عن دینی
و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الامین
به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید من پیوسته از دین خود و از امامی که به راستی به یقین رسیده و فرزند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پاک و امین است حمایت میکنم.
پس از اندکی نبرد ضعف بر او چیره شد در این هنگام حکیم بن طفیل سنبسی که پشت درختی در کمین وی بود. ضربتی دیگر به دست چپ او فرود آورد. در این هنگام عباس (علیهالسّلام) چنین رجز خواند:
یا نفس لا تخشی من الکفار و ابشری برحمة الجبار
مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری
فاصلهم یا رب حرالنار
ای نفس از کافران مهراس و به رحمت ایزد بزرگ و همنشینی با پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بشارت باد اینان به ستم دست چپم را بریدند پروردگارا ایشان را به آتش سوزان دوزخ در افکن.
سپس آن ملعون با عمودی آهنین ضربتی بر سر آن حضرت (علیهالسّلام) فرود آورد و او را به شهادت رساند.» [۶۲]امام (علیهالسّلام) به بالین برادر حاضر شد و پس از شهادت او، شکسته و اندوهگین به خیمه بازگشت شهادت عباس (علیهالسّلام) اهل بیت و اهل حرم حضرت (علیهالسّلام) را غرق در ماتم و عزا کرد.
پس از شهادت تمامی یاران و انصار و بنی هاشم، ابی عبدالله (علیهالسّلام) به میدان رفت. مشاهده بی تابی اهل بیت (علیهالسّلام) ، امام (علیهالسّلام) را آزرده خاطر ساخته بود، پس نظری به اطراف افکند؛ اما یار و یاوری برای خود ندید. سپس به بدنهای پاره پاره یارانش که بر خاک تفتیده کربلا افتاده بودند، نگاهی کرد و خطاب به سپاهیان کوفه فریاد زد: «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دفاع کند؟ و آیا خداپرستی در میان شما وجود دارد که درباره ی ما از خدا بترسد؟ آیا فریاد رسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاری دهندهای هست که به خاطر خدا، ما را یاری دهد؟» [۶۳][۶۴][۶۵]جوابی از کوفیان به گوش نرسید. امام (علیهالسّلام) رو به اجساد مطهر شهدا کردند و فرمودند: «ای حبیب بن مظاهر، ای زهیر بن قین وای مسلم بن عوسجه ای دلیران وای جنگاوران روزگار زار، چرا شما را ندا میدهم؛ ولی کلامم را نمیشنوید و شما را فرا میخوانم؛ ولی مرا اجابت نمیکنید؟ شما خفته و من امید دارم که سر از خواب شیرین بردارید که اینان زنان آل رسولند که بعد از شما یاوری ندارند از خواب برخیزندای کریمان و در برابر این عصیان و طغیان از آل رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دفاع کنید.»
در این هنگام ناله و شیون زنان حرم بلند شد. روایت شده که در این هنگام امام سجاد (علیهالسّلام) در حالی که به عصایی تکیه داده بودند با شنیدن صدای پدر بیرون آمد؛ اما توانی نداشت تا شمشیرش را حمل کند ام کلثوم (سلاماللهعلیهم)، از پشت سر، ایشان را صدا زدند و گفتند: «ای پسر [برادر] عزیزم، باز گرد.» امام سجاد (علیهالسّلام) فرمود: «ای عمه بگذار پیش روی فرزند پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بجنگم.» امام حسین (علیهالسّلام) متوجه امام سجاد (علیهالسّلام) شدند پس خطاب بهام کلثوم فرمودند: «[خواهرم] او را باز گردان تا زمین از فرزندان محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خالی نماند.» ام کلثوم (سلاماللهعلیهم) نیز حضرت (علیهالسّلام) را به طرف بسترش در خیمه راهنمایی کردند. [۶۶]
[۶۷]سپس امام (علیهالسّلام) جهت وداع به خیمه آمدند. حضرت (علیهالسّلام) پس از فرا خواندن زنان به سکوت، با خواهران، فرزندان و کودکان خویش وداع کردند و لباسی تیره پوشیدند و عمامه زردی را بر سر گذاشتند که دو طرف آن از پشت سر و جلو سینه ایشان آویزان بود و لباس دیگری از برد که متعلق به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود بر تن کردند و شمشیری هم به پشت خود بستند. [۶۸]سپس جامهای کهنه طلب کردند [۶۹][۷۰][۷۱]پس جامهای برایش آوردند حضرت (علیهالسّلام) پیراهن را از چند جا پاره کردند و آن را زیر لباسهایشان پوشیدند. [۷۲][۷۳][۷۴][۷۵]آن حضرت (علیهالسّلام) شلوار نو خود را هم پاره کردند تا کوفیان بعد از شهادتش آن را غارت نکنند. [۷۶][۷۷][۷۸][۷۹][۸۰]سپس کودک شیرخوار خود را خواستند تا با او وداع نمایند. [۸۱][۸۲][۸۳][۸۴][۸۵][۸۶]
شهادت علی اصغر
[ویرایش]روایات مختلفی درباره چگونگی شهادت علی اصغر (علیهالسّلام) در منابع تاریخی نقل شده است. اما آنچه که مشهور است روایتی است که ابن جوزی از هشام بن محمد کلبی نقل کرده است، در این روایت آمده: «چون ابا عبدالله الحسین (علیهالسّلام) دید که سپاه کوفه در ریختن خونش اصرار میورزند، قرآن را گرفت و آن را باز کرد و روی سر نهاد و خطاب به سپاهیان کوفه فریاد برآورد: "بین من و شما کتاب خدا و جدم محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) -رسول خدا- قضاوت کند، ای قوم! برای چه خون مرا حلال میشمارید؟ "
در این حال امام حسین (علیهالسّلام) نظر کرد و طفلی از اطفالش را دید که از تشنگی میگرید، او را روی دست گرفته و گفت: "ای جماعت! اگر به من رحم نمیکنید پس به این کودک شیر خوار رحم کنید. در این هنگام مردی از میان سپاه کوفه (حرملة بن کاهل اسدی) تیری بر گلویش زد و آن کودک را به شهادت رساند. " امام حسین (علیهالسّلام) با مشاهده ی این واقعه گریست و فرمود: "اللهم احکم بیننا و بین قوم دعونا لینصرونا فقتلونا؛ پروردگارا میان ما و این مردمی که ما را دعوت کردند که یاریمان کنند؛ اما ما را کشتند تو خود داوری فرما...» [۸۷]
سپس امام (علیهالسّلام) دست خود را زیر گلوی علی اصغر (علیهالسّلام) گرفت و چون دستش از خون او پر شد آن را به سوی آسمان پاشید نقل شده از آن خون قطرهای به زمین باز نگشت. [۸۸][۸۹][۹۰][۹۱]آن گاه فرمود: هون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ چون خدا میبیند آنچه که از بلا بر من نازل شد، بلا بر من آسان گشت.» [۹۲][۹۳]امام (علیهالسّلام) جسم بی جان علی اصغر (علیهالسّلام) را به خیمه برد و پس از دفن او، به میدان بازگشت و بر سپاه دشمن حمله برده، بر میسره و میمنه سپاه آنان میتاخت. [۹۴][۹۵][۹۶]
فرزندان حضرت زینب در کربلا:
در میان شهدای کربلا دو فرزند به حضرت زینب (س) منتسب شده اند. محمّد یکی از فرزندان عبدالله بن جعفر طیّار است که در واقعۀ کربلا، شهید شد و عَون اکبر، یکی دیگر از فرزندان عبدالله بن جعفر طیّار است.
در میان شهدای کربلا دو فرزند به حضرت زینب (س) منتسب شده اند. انتساب ایشان به حضرت زینب (س) و چگونگی به شهادت رسیدن این دو فرزند رشید حضرت زینب کبری (س) و عبدالله بن جعفر با استناد به دانشنامۀ ۱۴ جلدی امام حسین (ع) در پی میآید.
محمّد بن عبدالله بن جعفر
محمّد یکی از فرزندان عبدالله بن جعفر طیّار است که در واقعۀ کربلا، شهید شد. مادر او بر پایۀ گزارش منابع معتبر خَوصا دختر خَصَفه بن ثقیف از نسل بکر بن وائل است. بنابراین حضرت زینب (س) مادر محمد شهید شده در کربلا نیست. [۱]
وی همراه برادرش عون، هنگام خروج امام (ع) از مکه به سوی کربلا به آن حضرت پیوست، و نامۀ پدر خود عبدالله را که در آن از امام (ع) خواسته بود از این سفر منصرف شود، به آن حضرت رساند.[۲] این دو برادر به میدان آمدند و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به امام زمانشان ابراز داشتند.
روز عاشورا وی به میدان مبارزه شتافت و چنین رجز خواند:
أشْکو إِلَی الله مِنَ العُدْوانِ
فِعالَ قَومٍ فی الرَّدی عِمیانِ
قَدْ بَدَّلوا مَعالِمَ القُرآنِ
وَ مُحکمِ التَّنزیلِ و التَّبیان
وَ أَظهَروا الکفرَ مَعَ الطُّغیانِ [۳]
به خدا شکایت میکنم از کردار گروهی که کورکورانه به سوی هلاکت میروند؛ همانها که نشانههای قرآن را دگرگون و بیان محکم تنزیل را تغییر دادهاند و کفر و طغیان و سرکشی را آشکار ساختند.
ولی در برخی کتابها [۴]این رجز را این گونه آمده است:
نشکوا الی اللّه من العدوان
قتال قوم فی الردی عمیان
قد ترکوا معالم القرآن
و محکم التنزیل و التبیان
و اظهروا الکفر مع الطغیان[۵]
بنابر قول مشهور وی پس از کشتن ده تن به دست عامر بن نهشل تمیمی به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد.[۶]
در زیارت رجبیه و ناحیه از وی چنین یاد شده است: السّلامُ عَلی مُحمَّد بن عبدالله بن جعفر، الشاهد مکان ابیه والتالی لأخیه، و واقیه ببدنه، لعن الله قاتله عامر بن نهشل التمیمی.[۷]
سلام بر محمد بن عبدالله بن جعفر. آنکه در کربلا به جای پدر حضور یافت و پس از برادر به شهادت رسید و بدن خود را سپر بلای او امام حسین (ع) قرار داد. خدا لعنت کند کشندۀ او عامر بن نهشل تمیمی را.
عَون بن عبدالله بن جعفر
عَون اکبر، یکی دیگر از فرزندان عبدالله بن جعفر طیّار است که در واقعۀ کربلا، به شهادت رسید.
گفتنی است که عبدالله بن جعفر، دو فرزند به نام «عون» داشته است. از این رو، یکی از آنها «عونِ اکبر» و دیگری «عونِ اصغر» نامیده شدهاند. مادر عَون اکبر زینب (س) بوده و نام مادر عون اصغر جُمانه دختر مُسَیَّب، گزارش شده است. [۸]
ابوالفرج اصفهانی، وی را عون اکبر و فرزند زینب (س) میداند و میگوید که عون اصغر، در واقعۀ حَرّه [در مدینه] به شهادت رسیده است؛ بنابراین عون شهید در کربلا فرزند حضرت زینب (س) است.[۹]
نام وی در زیارتهای «ناحیه» و «رجبیّه» آمده است. در «زیارت ناحیۀ مقدّسه» میخوانیم: سلام بر عَون، پسر عبدالله، پسر جعفرِ پرواز کننده در بهشت؛ آن هم پیمان ایمان، و همنشین بزرگان، و مُخلص برای [خدای] مهربان، و پیرو آیهها و قرآن! خدا، قاتل او، عبدالله بن قُطبه نَبهانی را لعنت کند!
مقتل الحسین (ع)، خوارزمی: پس از محمّد بن عبدالله بن جعفر، عَون بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب به میدان آمد، در حالی که چنین میخواند:
اِن تُنکرونی فَانا بنُ جعفرٍ
شهیدُ صِدقٍ فی الجنانِ الازهر
یطیرُ فیها بجناحٍ اَخضرٍ
کَفی بِهذا شَرَفاً فی المحشرِ
«گر مرا نمیشناسید، من فرزند جعفرم، شهید راستی، شکُفته در باغ بهشت پروازکننده در آنجا با دو بال سبز! و این، برای شرافت در میان مردم، بس است!» آن گاه، جنگید تا کشته شد. گفته شده که عبدالله بن قُطْبه، او را کُشت.
تاریخ الطبری به نقل از ابو کَنود عبد الرحمان بن عُبَید: هنگامی که عبداللهبن جعفر از کشتهشدن دو پسرش همراه حسین (ع) خبر یافت و مردم برای تسلیت به حضورش میآمدند، یکی از وابستگانش ـ که فکر نمیکنم کسی جز ابو لَسْلاس باشد ـ گفت: مصیبتی که دیدهایم، از جانب حسین (ع) به ما رسیده است!
عبدالله بن جعفر، او را با کفشش زد و سپس گفت: ای پسر زنِ بدبو! آیا به حسین (ع) چنین میگویی؟ به خدا سوگند، اگر در کنارش حاضر میبودم، دوست میداشتم که از او جدا نشوم تا همراهش کشته شوم! به خدا سوگند، آنچه دلم را به از فدا شدن دو پسرم راضی و مصیبت آن دو را بر من، سبُک میکند، این است که در راه از خود گذشتگی برای برادر و پسرعمویم -حسین (ع)- و پایداری در کنار او، کشته شدهاند!
سپس به همنشینانش رو کرد و گفت: خدا را بر شهادت حسین (ع) میستایم که اگر نتوانستم با دستانم حسین (ع) را یاری کنم، دو پسرم، او را یاری دادند.
شهدای کربلا، در پایین پای حضرت حسین (ع) مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانۀ شمع محفل حائر حسینی هستند. البته در ۱۲ کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که ملجأ زائرین است. برخی را عقیده بر این است که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی (ع) به نام عون است.
پی نوشت:/[1] در برخی منابع نام وی را حوط بنت حفصه گفتهاند. (تذکره الخواص، ابن جوزِی، ج1، ص229)/[2] تاریخ طبری، ابوجعفر، ج5، ص387./[3] مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج3، ص254، ابصار العین، محمد بن طاهر سماوی، ج1، ص77، مقتل الحسین علیهالسلام، خوارزمی ج2، ص26./[4] دایرهالمعارف الحسینیه، محمد صادق کرباسی، ج6، ص276، ناسخ التواریخ، محمد تقی سپهر کاشانی، ج2، ص321./[5] صاحب کتاب عشره کامله نوشته وقار شیرازی (ج1، ص432) این رجز را به جعفر بن محمد بن عقیل نسبت داده است./[6] مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج3، ص254، ابصار العین، محمد بن طاهر سماوی، ج1، ص77، مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمی ج2، ص26، تاریخ طبری، ابوجعفر، ج5، ص469 ./ولی به گفتۀ برخی در حملۀ دسته جمعی بنیهاشم به شهادت رسید.( مقتل الحسین علیهالسلام، مقرم، ج1، ص262)/[7] الاقبال، سید ابن طاووس، ج3، ص76، الاقبال، سید ابن طاووس، ج3، ص343./[8] تاریخ الطبری به نقل از هشام: عَون بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، که مادرش جُمانه، دختر مُسیَّب بن نَجَبه بن ربیعه بن ریاح از قبیلۀ بنیفَزاره بود. وی به دست عبدالله بن قُطْبه طایی نَبهانی، کشته شد.،تاریخ الطبری به نقل از حُمَید بن مسلم اَزْدی: عبدالله بن قُطْبه طایی نَبهانی، به عَون بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، حمله کرد و او را کُشت.مقاتل الطالبیّین: مادر عَون اکبر، فرزند عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، زینبِ عقیله (خردمند)[8] دختر علی بن ابی طالب علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام، دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است. مقصود سلیمان بن قَتّه در این شعر، اوست که: {و اگر میگریی، بر عَون، برادرش ناله کن که در آنچه بر سرشان می آید، فرو گذارنده نیست} {به جانم سوگند که مصیبتت در نزدیکان توست! پس بر این مصیبت طولانی گریه کن} ...از حُمَید بن مسلم، نقل شده است که: عبداللّه بن قُطْنه تَیهانی، عون بن عبدالله بن جعفر را کُشت./[9] منابعی هم عون شهید را فرزند جمانه میدانند. همانند تاریخ الطبری و الکامل فی التاریخ و انساب الأشراف و الثقات لابن حبّان و المجدیّ.
نتیجه : شهدا بنی هاشم
شهدای بنی عقیل
ابراهیم بن عقیل
ابوسعید بن عقیل
ابوعبدالله بن مسلم بن عقیل
ابوعبیدالله بن مسلم بن عقیل
احمد بن عقیل
احمد بن محمد بن عقیل
مسلم
جعفر
عون
عبدالرحمان
محمد بن مسلم
عبدالله بن مسلم
جعفر بن محمد بن عقیل
محمد بن أبی سعید بن عقیل.
عبدالله بن عقیل
فرزندان جعفر
ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب
محمد بن عبدالله بن جعفر
عون اکبر بن عبدالله
عبدالله بن عبدالله
عبیدالله بن عبدالله بن جعفر
فرزندان امام علی(ع)
امام حسین علیه السلام
حضرت عباس
عمر
عثمان
جعفر
ابراهیم
عبدالله
عبدالله اصغر [
محمد اصغر [
أبوبکر .
عباس اصغر
فرزندان امام حسن(ع)
أبوبکر [
عبدالله
قاسم
بشر
عمر
یحیی
فرزندان امام حسین(ع)
علی اکبر
ابراهیم
عبدالله
محم
حمز
علی اصغر
جعفر
عمر
زید.
محسن بن حسین
ابوبکر
فرزندان حضرت عباس(ع)
محمد بن عباس
پانویس
۱. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۹۵.
۲. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۱.
۳. ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۵.
۴. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۱۷ .
۵. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۷۱.
۶. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۱۷.
۷. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۶۶.
۸. ↑ حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، قم، مدرسه امام مهدی عجّلاللهفرجهالشریف، ۱۴۰۶، ص۴۸.
۹. ↑ مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، تحقیق محیی الدین المامقانی و محمد رضا المامقانی، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۳۰، ج۳۱، ص۲۰۴-۲۰۵.
۱۰. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۶۶.
۱۱. ↑ سماوی، محمد، ابصار العین فی انصار الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق محمد جعفر الطبسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لممثلی الولی الفقیه فی حرس الثورة الاسلامیه، چاپ اول، ص۲۱۸.
۱۲. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۹۶.
۱۳. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۱.
۱۴. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۲۰.
۱۵. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۲۰.
۱۶. ↑ موسوی المقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۹۷۹، ص۲۴۷.
۱۷. ↑ دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۶.
۱۸. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۶.
۱۹. ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۶.
۲۰. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۷۴.
۲۱. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۱۱۶.
۲۲. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳.
۲۳. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۴.
۲۴. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۳۰.
۲۵. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۶۷.
۲۶. ↑ حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، قم، مدرسه امام مهدی عجّلاللهفرجهالشریف ، ۱۴۰۶، ص۶۸ .
۲۷. ↑ سروی، مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۱۶.
۲۸. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۳۳.
۲۹. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۳۴.
۳۰. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۴.
۳۱. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۵.
۳۲. ↑ سروی، مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۰۹.
۳۳. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۵.
۳۴. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۳۰-۳۱.
۳۵. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۵.
۳۶. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۱۱۶.
۳۷. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۳۱.
۳۸. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳.
۳۹. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۶.
۴۰. ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۶.
۴۱. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۱۱۵.
۴۲. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۳۱ .
۴۳. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۷۴.
۴۴. ↑ سروی، مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۰۹.
۴۵. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۴.
۴۶. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۶.
۴۷. ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۶.
۴۸. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۱۱۵.
۴۹. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ۷۴.
۵۰. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۴.
۵۱. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۲۷.
۵۲. ↑ موسوی المقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۹۷۹، ص۲۶۴.
۵۳. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۷-۴۴۸.
۵۴. ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۷-۱۰۸.
۵۵. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۹۲-۹۳.
۵۶. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۷۵.
۵۷. ↑ دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۷.
۵۸. ↑ ازدی، ابومخنف، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق حسین الغفاری، قم، مطبعة العلمیه، بی تا، ص۱۷۸.
۵۹. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۸۸.
۶۰. ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۹.
۶۱. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۵۶.
۶۲. ↑ سروی، مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۰۸.
۶۳. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۳۲.
۶۴. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۶.
۶۵. ↑ حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، قم، مدرسه امام مهدی عجّلاللهفرجهالشریف، ۱۴۰۶، ص۷۰.
۶۶. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۳۲.
۶۷. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّلاللهفرجهالشریف، قم، مدرسه الامام المهدی عجّلاللهفرجهالشریف، چاپ اول، ۱۴۰۷، ص۲۸۹.
۶۸. ↑ موسوی المقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۹۷۹، ص۲۷۱.
۶۹. ↑ سروی، مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۰۹.
۷۰. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۲۳.
۷۱. ↑ موسوی المقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۹۷۹، ص۲۷۱-۲۷۲.
۷۲. ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی جا، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج۳، ص۱۱۷.
۷۳. ↑ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵، ج۱۴، ص۲۲۱.
۷۴. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۲۳.
۷۵. ↑ هیثمی، احمد بن حجر، مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج۹، ص۱۹۳.
۷۶. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۲۰۲.
۷۷. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۵۱.
۷۸. ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۱۱.
۷۹. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۷۷.
۸۰. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۸.
۸۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۴۸.
۸۲. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۹۵.
۸۳. ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۱۰۸.
۸۴. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۷۵.
۸۵. ↑ سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۰۹.
۸۶. ↑ محلی، حمید بن احمد، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، صنعاء، مکتبة بدر، چاپ اول، ۱۴۲۳، ج۱، ص۲۰۸.
۸۷. ↑ سبط بن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، قم، شریف رضی، ۱۴۱۸، ص۲۲۷.
۸۸. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ۱۹۹۲، ص۹۵.
۸۹. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۳۲.
۹۰. ↑ سروی، مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ص۱۰۹.
۹۱. ↑ محلی، حمید بن احمد، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، صنعاء، مکتبة بدر، چاپ اول، ۱۴۲۳، ج۱، ۲۰۸.
۹۲. ↑ سید بن طاوس، رضی الدین، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۶۹.
۹۳. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّلاللهفرجهالشریف، قم، مدرسه الامام المهدی عجّلاللهفرجهالشریف، چاپ اول، ۱۴۰۷، ص۲۸۹.
۹۴. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۱۵.
۹۵. ↑ خوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۳۲.
۹۶. ↑ سماوی، محمد، ابصار العین فی انصار الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق محمد جعفر الطبسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لممثلی الولی الفقیه فی حرس الثورة الاسلامیه، چاپ اول، ص۵۵.
منابع:
https://www.shia-news.com/fa/news/48705/
https://www.mashreghnews.ir/news/778443
http://wikifeqh.ir
https://hawzah.net/fa/goharenab/View/46252