0

کاربرد اصطلاح "شیعه "

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

کاربرد اصطلاح "شیعه "

کاربرد اصطلاح

بنام خدا

مفهوم و پیدایش تشیع(5)

کاربرد اصطلاح "شیعه "

از مجموعه تعاریفی که تاکنون گزارش کردیم، دشواری و چه بسا عدم امکان تعریف مشخص و روشنی از «شیعه» و «تشیّع» و مصادیق آن به خوبی آشکار است؛ چرا که:

الف. در برخی از آن‏ها، تنها از مشایعت و پی‏روی امام علی علیه ‏السلام و یا تنها اعتقاد به برتری او بر دیگر اصحاب (و حتی بنا بر برخی از گزارش‏ها، تنها تقدّم او بر عثمان) سخن به میان آمده است.

ب. در برخی از تعابیر، علاوه بر اعتقاد به برتری، باور به امامت وی نیز نهفته است.

ج. در تعابیر بعدی، اعتقاد به امامت وی بر پایه نص و تصریح پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله استوار شده است.

د. قید «اعتقاد به امامت فرزندان وی» نیز در تعاریف بعدی ملاحظه می‏شود.

ه. برخی نیز قید «اعتقاد به امامت فرزندان مشخص شده وی (از حسن بن علی تا حجة بن الحسن علیه ‏السلام )» را از طرف خدا و پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله افزوده ‏اند.

و. اعتقاد به عصمت و تولاّ و تبرّا و برخی از نشانه ‏های دیگر نیز در تعریف‏ های دیگر مشاهده می‏شوند.

ز. در تعریف برخی از بزرگان نیز اعتقاد به امامت دینی و مذهبی امامان برجسته ‏تر شده است.

به نظر می‏رسد که هر یک از تعابیر مورد اشاره، که نوع گرایش صاحبان آن‏ها نیز به تشیّع یکسان نیست، ناظر به معرفی تشیّع به عنوان یک اعتقاد و باور متمایز از دیگر معتقدات فرقه ‏ای و به دیگر سخن، بیان باورهای اصلی و کلامی شیعه به عنوان یک جماعت مذهبی است. قید رایج مشایعت و پی‏روی از امام علی علیه‏ السلام را نیز باید حمل بر اعتقاد کلامی و همراهی با حضرت علی علیه‏ السلام در حقوق آن بزرگوار (چه بر اساس شایستگی ذاتی و چه بر اساس یک حق ویژه الهی) و اعتقاد به پی‏روی از مکتب روحانی آن حضرت(و نه پی‏روی عملی از وی) تحلیل کرد. بنابراین، گنجاندن برخی از ویژگی‏ هایی که از طرف اهل بیت علیهم ‏السلام بیان شده و ناظر به تعریف شیعیان واقعی و آرمانی و تشیّع سلوکی و نه نظری و اعتقادی است،(1) در تعریف اصطلاحی «شیعه» نوعی خلط اصطلاح است.(2)

______________________________

1. برخی از این احادیث را نک. در: شیخ صدوق، صفات الشیعه / محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 68. با بررسی مجموعه این روایات کاملاً روشن می‏شود که دغدغه اصلی ائمّه اطهار علیهم ‏السلام ساختن شیعیان سلوکی بوده و تأکید آن‏ها بر این بوده که تمایز دوستداران آن‏ها به عبادت، تقوا، ورع، ادب، امانت‏داری و شرکت در غم و مشکلات عموم مؤمنان است و نه صرف برخی گرایش ‏های قبلی و یا توجه به شعائر ظاهری.

2. چنین خلطی را نک. در: ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 2، ص 106 / ناصر بن عبدالله بن علی قفاری، پیشین، ج 1، ص 54. وی در آنجا می‏گوید: شیعیان مدعی پی‏روی از علی علیه ‏السلام و ائمّه هستند و در عمل تابع آن‏ها نیستند.
______________________________

پرواضح است که اگر بخواهیم در تعریف خود، پی‏روی از سلوک اخلاقی و سیره فردی حضرت علی و دیگر امامان شیعه علیهم‏ السلام را مورد ملاحظه قرار دهیم، بعید است که در آن صورت، بتوان مصادیق قابل توجهی برای شیعه پیدا کرد. با این حال، هیچ‏یک از تعاریف یاد شده به تنهایی بر همه مصادیق و گونه‏ های فرقه ه‏ای شیعه، به طور جامع و مانع منطبق نیست؛ چرا که لازمه اعتقاد به برتری امام بر دیگر اصحاب ـ همان‏گونه که در برخی تعاریف آمده است ـ ملازم با پذیرش شایستگی او برای امامت نخواهد بود، و شایستگی آن حضرت به امامت نیز ملازم با پذیرش احقّیت منصوص و الهی آن بزرگوار برای چنین مقامی نمی‏باشد. افزودن «اعتقاد به امامت و یا مرجعیت دینی مصادیق مشخصی از فرزندانش» را به تعریف شیعه نیز بایستی از قراین و شواهد دیگری جست‏وجو کرد، به علاوه اینکه پذیرش چنین قیدی مقبول تمامی فرقه‏ های شیعی نیست.

همچنین روشن است که باور به عصمت امامان و اعتقاد همراه با تولاّ و تبرّا از آموزه‏ های اصلی و مشترک همه مراتب و گروه‏ های شیعی نمی‏باشد، گو اینکه بتوان از مجموعه این تعاریف، وجه مشترکی برای تمایز اعتقاد گونه‏ های شیعی از غیر شیعی جست‏جو کرده، بگوییم: «تشیّع» عبارت است از: اعتقاد به افضلیت امام علی و برتری آن حضرت برای امامت و خلافت، چه به واسطه شایستگی شخصی و چه به واسطه تصریح و یا اشاره پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله ، و بر اساس آن، چتر تشیّع را بر سر همه گروه‏ های شیعه، به استثنای غالیانی که از حوزه مسلمانی نیز خارج شده ‏اند، بگسترانیم. البته در این صورت نیز نه تنها مانع ورود برخی از فرقه‏ های دیگر (همچون معتزله بغداد) و چه بسا برخی از عالمان و محدّثان اهل سنّت به دایره تشیّع نشده ‏ایم، بلکه در تعریف خود از برخی معتقدات پایه و قوام‏بخش جمهور شیعه ـ که همان امامیه (اثنی ‏عشریه)اند که قوام تفکر خود را بر پایه اعتقاد به امامت و رهبری سیاسی ـ مذهبی امامان دوازده‏ گانه و برخورداری این بزرگان از عنصر «عصمت» و «علم
شیعه شناسی » شماره 11 (صفحه 49)

خدادادی» کرده ‏اند ـ(1) صرف نظر کرده ‏ایم. طبیعی است که پذیرش چنین تعریف ناقصی از «تشیّع»، برای آنان دشوار و غیرقابل قبول بنماید.

در مجموع، می‏توان گفت: از یک سو، اختلاف گرایش و انگیزه‏ های ویژه گزارشگران و بی‏ توجهی به سیر تطوّر عقاید شیعیان از یک سو، و وجود گونه‏ های متفاوت فرقه ‏ای در مجموعه تاریخ و عقاید شیعیان از سوی دیگر، و نیز خلط بین مقوّمات و نشانه ‏های تفکر شیعی و برجسته‏ شدن برخی از نشانه‏ ها و فروع اعتقادی به عنوان مقولات کلامی توسط برخی از گروه ‏های شیعی و تفاوت مبانی آنان در جایگاه و وظایف مورد انتظار از امامان از جمله عواملی بوده ‏اند که موجب اختلاف در تعاریف و دشواری در ارائه یک فهم روشن از شیعه و بیش از آن، در ارائه خاستگاه شکل‏ گیری این جریان شده ‏اند.

با این‏همه، کاربرد اصطلاح «شیعه» از کهن‏ ترین و رایج‏ ترین عناوینی بوده که برای پیروان و معتقدان به امامت حضرت علی علیه ‏السلام و پی‏روی از راه و رسم عترت پیامبر صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله

مشهور شده است. ظهور این اندیشه مشترک را می‏توان در گروه‏ های اصلی و موجود همچون امامیه، زیدیه و اسماعیلیه جست‏جو کرد؛ گروه‏ هایی که اندیشه مشترک آن‏ها پذیرش مرجعیت مطلق اهل بیت علیهم‏ السلام به مفهوم عام و مطلق آن می‏باشد. البته امروز هنگام کاربرد این واژه ـ اگر بدون قرینه و به گونه مطلق بیاید ـ شیعه اثناعشری به ذهن متبادر می‏شود. با این حال، ما با اسامی و القاب دیگری نیز برای مجموعه و یا دسته قابل توجهی از این گروه ممتاز سیاسی ـ مذهبی روب‏رو بوده ‏ایم. «رافضه» و «امامیه» را می‏توان از عناوین مشهوری دانست که گاهی مترادف با شیعه شمرده شده و چه بسا اسباب خلط اصطلاحات فرقه‏ ای را فراهم آورده ‏اند. بنابراین، ضروری می‏نماید به ربط و نسبت این دو عنوان با اصطلاح شیعه بپردازیم:
______________________________

1. البته اینکه گفتیم اعتقاد جمهور شیعه به این معنا نیست که همه اندیشوران و نویسندگان تشیّع امامی نیز در این باره دیدگاه یکسانی داشته باشند، مسلّم است که نه تنها متکلّمان و دیگر عالمان شیعی در عصر غیبت درباره ماهیت و مفاد امامت و ویژگی‏های امامان هم‏داستان نبوده ‏اند، بلکه اصحاب خاص امامان نیز در عصر حضور، در این باره هم سخن نبوده ‏اند؛ مثلاً، این اعتقاد که خلافت و امامت حضرت علی علیه‏ السلام در تمام شئون آن (سیاسی، مذهبی و باطنی) امری انتصابی و الهی بوده و آن حضرت در واقعه غدیر از سوی پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله به امامت منصوب شد و این امامت برای یازده تن از فرزندان وی نیز وجود دارد، از معتقدات اصلی و غالب تشیّع امامی است. با این همه، نزد برخی از متفکران و نویسندگان شیعی اثنا عشری خلافت امام علی و دیگر ائمّه اطهار علیهم ‏السلام به مفهوم در دست‏گیری حاکمیت سیاسی و قدرت ظاهری نبوده، بلکه معنای اصلی آن مرجعیت دینی و تفسیر دین و شریعت و هدایت مردم به سوی خدا و استحکام و انسجام پیوند بین خدا و بندگان بوده است و اگر امام علی علیه ‏السلام در آغاز امر، موضوع خلافت خویش را پی گرفت و سخن از غصب حقوق خویش به میان آورد، بدان علت بود که وی شایسته ‏ترین فرد در بین یاران پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله برای مقام خلافت بود، وگرنه آن حضرت برای خلافت به مفهوم حاکمیت سیاسی از سوی پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله منصوب نشده بود و امامان بعدی نیز هیچ‏گاه در پی به دست‏گیری خلافت نبودند و حتی از آ ن پرهیز نیز می‏کردند. (تفصیل چنین نگاهی را بنگرید: احمد قپانچی، خلافة الامام علی علیه ‏السلام بالنص ام بالنصب. خلاصه‏ ای از آن را نک. در: فصلنامه کتاب‏های اسلامی، ش 15.) مرحوم شهید مطهری رحمه‏ الله نیز ضمن تقسیم شئون و وظایف امام به مرجعیت دینی و علمی و امامت باطنی و امامت سیاسی، معتقد است: خلافت و رهبری دنیوی جامعه از شئون فرعی است و برای امامت با ملازمه عقلی ثابت می‏شود. (ر. ک: مرتضی مطهّری، امامت و رهبری.)

مطلب ادامه دارد.....

منبع : پایگاه شیعه شناسی

پنج شنبه 28 مرداد 1400  10:59 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها