ماجرای مواجهه آدم و زکریای نبی با ماجرای امام حسین(ع)
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۰
- اخبار فرهنگی
- اخبار دین ، قرآن و اندیشه
ماجرای شهادت امام حسین علیهالسلام رویدادی بود که خبر آن را حداقل از زمان آدم نبی در روایات مییابیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، ماجرای شهادت امام حسین علیهالسلام رویدادی بود که خبر آن را حداقل از زمان آدم علیهالسلام در روایات مییابیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایتی خطاب به امام حسین (ع) فرمود یَا بُنَیَّ إِنَّکَ سَــتُسَاقُ إِلَى الْعِرَاقِ وَ هِیَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَى بِهَا النَّبِیُّونَ وَ أَوْصِیَاءُ النَّبِیِّینَ. یعنی اى فرزندم، همانا تو به زودى به سوى عراق سوق داده خواهى شد و آن زمینی است که انبیاء و اوصیاى انبیاء با آن ملاقات کردند. (مختصرالبصائر، محمد حسن حلی عاملی، ص139 ) این ملاقات کربلا همراه با آشنایی و معرفت به ماجرای عاشورای حسینی بود، همچنان که در روایت است عبور آدم علیهالسلام پس از هبوط به زمین به کربلا افتاد تا عبورش به زمین کربلا افتاد. پیش از آنکه حادثه ای واقع شود غمناک شد، سینه اش تنگی گرفت و چون به مقتل حسین علیه السلام رسید پایش لغزید و خون از پای وی جاری شد. سر بسوی آسمان بلند کرده و گفت: ای پروردگار، آیا من مرتکب گناه دیگر شدهام و مرا کیفر میکنی؟ زیرا که من تمام زمین را طی کردم و با چنین حادثهای روبه رو نشدم. خداوند وحی فرستاد: ای آدم، جرمی تازه از تو صادر نشده، اما فرزند تو حسین در این سرزمین به ظلم کشته میشود. اکنون خون تو به موافقت وی ریخته شد.
این امر نشان میدهد ماجرای گذر انبیاء از کربلا صرفاً رویدادی اتفاقی نبود بلکه در ورای آن، تربیتهایی نهفته است. اینکه چرا آغاز حرکت اولین بشر و یا اولین رسول الهی از کربلا شکل گرفت و این مسئله مقدمهای برای توبه ایشان شد، جای تأمل و تدبر دارد.
روایتی دیگر از امام حسن عسکری درباره مواجهه زکریای نبی با ماجرای امام حسین در منابع وجود دارد. این روایت ذیل آیات ابتدایی سوره مریم قرار دارد، آنجا که زکریا در صومعه اعتکاف میکند و خدا را میخواند.1 راوی از امام یازدهم پرسید یا ابن رسول الله، مرا از تأویل «کهیعص» (در آیه اول) خبر بده. فرمود این حروف رمز اخبار غیبت است که خدابندهاش زکریا را به آن مطلع کرده است؛ سپس براى محمد نقل کرده و شرحش اینست:
زکریا از پروردگار خود خواست که به او اسمای خمسه طیبه را بیاموزد. جبرئیل فرود آمد و آنها را به وى آموخت. زکریا زمانی که محمد و على و فاطمه و حسن را یاد میکرد، غمش برطرف و گرفتاریاش زائل میشد و چون حسین را یاد میکرد، گریه گلویش را میگرفت و مبهوت میشد. یک روز عرض کرد معبود من، مرا چه میشود که چون چهار نفر از خمسه را یاد میکنم، به یاد آنان از غمهاى خود آرام میشوم و چون حسین را یاد میکنم، چشمم اشک میریزد و نالهام بلند میشود. خداى تبارک و تعالى او را از قصه حسین خبر داد و فرمود «کهیعص» کاف نام کربلا است و هاء هلاک عترت است و یاء یزید علیه اللعنه است که او ظالم بر حسین است. عین عطش حسین است و صاد صبر اوست. چون زکریا این مطلب را شنید، نالان و غمگین شد و تا سه روز از مسجد خود بیرون نیامد و به مردم اجازه نداد در آنجا نزد او بروند و گریه و ناله سرداد و با این عبارات نوحهخوانى میکرد معبودا من دل سوختهام براى بهترى خلق تو به واسطه فرزندش. آیا بلاى این مصیبت در آستانش فرود مىآید؟ معبودا آیا جامه این مصیبت را به تن على و فاطمه خواهى پوشید؟
معبودا، آیا گرفتارى این فاجعه در محیط زندگانى آنها وارد میشود؟ سپس عرض کرد معبودا، به من فرزندى روزى کن که در پیرى چشمم به او روشن شود و او را وارث و وصى من قرار بده و مقام او را نسبت به من چون مقام حسین قرار بده و چون او را به من دادى، مرا فریفته دوستى او کن و به غم شهادت او گرفتار کن، چنانچه حبیبت محمد را به غم فرزندش گرفتار میکنى. خدا یحیى را به او داد و او را به غم شهادت وى گرفتار کرد؛ دوره حمل یحیى 6 ماه بود و ایام حمل حسین هم 6 ماه بود و براى او داستان طولانیست. (کمالالدین و تمامالنعمة، شیخ صدوق، ج2، ص461)
امام رضا علیهالسلام هم در روایتی اولین روز ماه محرم را همان روزی معرفی کردند که زکریا به درگاه پروردگارش دعا کرد و گفت پروردگارا به من ببخش از نزد خود نژاد پاکی؛ زیرا تو شنوای دعایی. رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ (اشاره به آلعمران 38) خدا برایش اجابت کرد و به ملائک دستور داد ندا کردند زکریا را که در محراب ایستاده بود که خدا تو را به یحیی بشارت میدهد. وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى. (امالی صدوق، ص129)
---------------------
پاورقی:
کهیعص (1) ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا (2) إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِیًّا (3)
کاف،ها، یا، عین، صاد. [این] یادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بندهاش زکریاست. آنگاه که پروردگارش را آهسته ندا کرد.