0

بانوان عاشورایی(نقش زنانها در کربلا)

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

بانوان عاشورایی(نقش زنانها در کربلا)

 

 

بانوان عاشورایی(نقش زنانها در کربلا)

 

 

مقدمه:


زنان در کربلا نشان دادند که تکلیف اجتماعی خاص مردان نیست. بی تردید یک از گروه های مؤثر و بسیار مهم در نهضت عاشورا ، زنان بودند. اگر اسلام با قیام امام حسین (ع) زنده است، سهم بزرگی از آن مربوط به زنانی است که تاریخ مانند آن را کمتر دیده است. زنان در کربلا نشان دادند که تکلیف اجتماعی خاص مردان نیست، بلکه آنان نیز برابر وظیفه شرعی می بایست به جریان های اجتماعی توجه کنند و آن جا مسئله حمایت از دین مطرح و اقامه حق تنها با قیام آنان میسر می شود در صحنه حضور یابند. زینب کبری (ع) و سایر بانوان اهل بیت در کربلاء کوفه و شام در این راستا قدم برداشته و قیام امام حسین (ع) را به ثمر رساندند ... نگاهی به جریان عاشورا جامعه اسلامی پیامبر (ص) با روی کار آمدن امویان که تا آخرین لحظات از پذیرش اسلام سر باز زده و سرانجام به ناچار مسلمان را پذیرا شدند. در مسیری دیگر افتاد که بازگرداندن آنان به راه اصلی هزینه بسیاری می طلبید. امویان در رأس آنان معاویه که به گواهی تاریخ تمام تلاش او از بین بردن اسلام و محو نام پیامبر (ص) بود، از همان آغاز به دشمنی و مبارزه با پیروان راستین رسول خدا پرداخت و خشونت هایی علیه آنان به کار بست و بر خلاف شرایط صلحی که با امام حسین (ع) بسته بود، فرزند شراب خوار و سگ باز خود را به جانشینی بر گزید.امام حسین (ع) به حکم وظیفه دینی و بر اساس فرمان پیامبر (ص) که هر مسلمانی می بایست درمقابل بدعت ها و بدعت گذاران قیام کند و نیز آن که خلافت بر آل ابوسفیان مطلقاً حرام است و هر کس معاویه را بر منبر من ببیند شکمش را پاره کند ، وارد عمل شد و ابراز داشت: به خدا قسم! اهل مدینه او را بر منبر جد من دیدند و هیچ نگفتند و به او هیچ تعرضی نرساندند و اشارات جد مرا نداشتند، لذا خدای تعالی ایشان را به یزید مبتلا کرد. به گفته امام ، رسول خدا (ص) در روایتی دیگرمی فرماید: إذا ظهرت البدع و لعن آخر هذه الامه أوّلها فمن کان عنده علم فلینشره فإن کاتم العن یومئذٍ ککاتم ما أنزل الله علی محمد (ص). هر گاه بدعت ها آشکار شود و آخرین افراد این، اولین افراد را لعن و نفرین کنند، هر کس دانشی دارد باید آن را منتشر سازد. هر که در آن روز دانش خود را پنهان دارد، همچون کسی است که آنچه را خدا بر محمد (ص) نازل کرده ، کتمان کرده باشد. نکته اساسی این جاست که با توجه به روایات مختلفی که از رسول اکرم (ص) ، حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) درباره جریان کربلا و شهادت امام حسین (ع) وجود داشت. به گونه ای که آن حضرت خود در موارد متعدد به آن اشاره دارد. از جمله در وصیت نامه کوتاهش به بنی هاشم و گفت وگو با ام سلمه، ابن عباس، محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر که امام را از رفتن به عراق منع کرده و در مورد کشته شدن آن حضرت در حضور زنان و فرزندان هشدار می دادند و در نهایت از امام می خواستند که اگر مصمم به رفتن به عراق است از بردن اهل بیت (ع) خودداری نماید. چرا امام تمام تقاضاها را رد کرد و اهل بیت را با همه بی وفایی کوفیان به پدر و برادر خویش ، با خود به عراق برد؟ در این نوشتار، ابتدا پاسخ های مطرح شده به این سؤال را بیان کرده، سپس به معرفی اجمالی زنان حاضر در کربلا و نقش آنان می پردازیم:

علت حضور زنان

۱- امام حسین (ع) طبق عادت باستانی عرب، اهل بیت را همراه برد . از دیر باز همراه بردن زن و فرزند در مسافرت های طولانی و جنگ ها مرسوم بود. مسلمانان حتی شخص پیامبر در بسیاری از جنگ ها زنان خود را می برد چنان که در جنگ های مشرکان با مسلمانان، زنان آنان در تحریک مردان بر قتال بسیار مؤثر بودند. بنابراین حضور زنان در جنگ ها و سفرها یک شیوه باستانی بوده و هدف از آن نشان دادن میزان عزم و همت خود را در انجام دادن کار بوده است. امام حسین (ع) نیز مردم را به فداکاری دعوت می کرد و از آنان می خواست که از مصائب مالی و عرضی که به آن ها روی می آورد پروا نکنند ، زیرا هدفشان گران بها تر و با ارزش تر از جان و مال و فرزند است و لازمه جوانمردی پیشرو بودن خود در این مسئله بود. از سوی دیگر کسانی که حسین (ع) را به خاطر نام و نژادش یاری می کردند، اگر او را در میان زن و فرزندانش یاری می رساندند بسیار شایسته و پسندیده بود. هم چنان که تنها گذاشتن او در میان آن ها زشت و ناستوده به شمار می رفت.

۲- امام حسین (ع) اهل بیت خود را به خاطر ترس از دست گیری و شکنجه و آزارشان همراه برد، چنان که امام خود به این نکته تصریح دارد که اگر آن ها را در مدینه بگذارم ، امویان را بر آنان مسلط کرده تا آن ها را زندانی و شکنجه کنند. در این صورت امام بر سر دو راهی قرار می گرفت که انتخاب هر یک نهضت را فلج می نمود یکی این که برای نجات اهل بیت خود تسلیم دشمنان شده و با یزید بیعت کند. دوم این که بی اعتنا به اهل بیت به راه خویش ادامه دهد که نفس غیور امام حسین (ع) طاقت چنین کاری را نداشت. زیرا روشن بود بنی امیه برای رسیدن به اهداف خود از ارتکاب به قبیح ترین منکرات دین و عقلی واهمه ای نداشتند. چنان که همسر عمرو بن حمق خزاعی عبیدالله بن مرجعفی و کمیت اسدی را زندانی کردند.

۳- امام حسین (ع) با علم به شهادتش و برای ادامه قیام و تحقق اهداف خود و رسوا کردن بنی امیه و جلوگیری از انحرافات امت و ممانعت از تحریف وقایع، زنان و کودکانش را همراه برد. به نظر می رسد که مناسب ترین پاسخ برای این پرسش نظریه اخیر است/ زیرا اقدامات بانوان حرم حسینی (ع)  در واقع تکمیل کننده قیام امام حسین (ع) بود. هم چنان که شهادت امام (ع) برای احیای دین ضروری بود «إن الله شاء انْ یراک قتیلاً «خدا می خواهد تو را کشته ببیند» اسارت اهل بیت (ع) نیز لازمه آن بود « إن الله شاء إن یُراهنَّ سبایا» خداوند می خواهد آن ها را اسیر ببیند.» اگر امام بدون اهل بیت به کربلا می رفت و در آن جا به شهادت می رسید تاریخ این حادثه را فقط از منظر دشمنان ثبت می کرد و بی تردید اصل واعقه کاملاً وارونه جلوه می یافت . اما بانوان اهل بیت به رهبری زینب کبری نگذاشتند جنایت های بنی امیه پنهان بماند و حاملان رسالت عاشورا شده و نهضت کربلا را زنده نگه داشتند.


زنان حاضر در کربلا در نگاه کلی می توان زنان حاضر در کربلا را در دو دسته قرار داد :


زنان هاشمی و زنان غیر هاشمی

الف. زنان هاشمی

مراد ما از زنان هاشمی اعم از زنانی است که از نظرنسبی یا سببی منسوب به این خاندان بوده و همچنین کسانی که به عنوان کنیز در خدمت آنان بوده اند: البته برخی از همسران امام حسین (ع) که در کربلا نبوده اند نیز یاد می کنیم.

۱- زینب کبری(ع) وی دختر امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) بود که در زمان رسول خدا متولد شد و در دامن آنان پرورش یافت.کنیه شان حضرت ام کلثوم و القاب ایشان عقیله بنی هاشم، عالمه، عابده آل علی (ع) کامله و فاضله بود. او از جهت علم و تقوا، جمال و عفاف در میان زنان عصرش به راستی یگانه بود. چنان که از نظر دانش امام سجاد، وی را دانشمندی آموزش ندیده دانسته است و از نشر پارسایی و عبودیت در شب یازدهم حرم و دوران اسارت با همه سختی ها و مشکلاتی ک داشت نماز شب را فراموش نکرد. ۲- ام کلثوم: بر اساس داده های تاریخی یکی دیگر از دختران امام علی (ع) بود که در کربلا حضور داشته و همگام با خواهرش زینب در رساندن پیام شهدا و رسوا کردن بنی امیه نقش آفریده است . و همراه زینب (ع) در کوفه به ایراد خطبه پرداخته است.

۳- فاطمه دختر امام مجتبی: ایشان از بانوان با عظمت  عصر خویش بود کنیه اش را ام عبدالله و ام الحسن گفته اند. امام صادق (ع) درباره او می فرماید: «کانت صدیقه کم تدرک فی آل الحسن امرأه مثلها»در میان فرزندان امام حسن (ع) زنی با فضیلت تر از او وجود نداشت. او همراه همسرش امام سجاد (ع) و فرزند خردسالش امام باقر (ع) در کربلا حضور یافت.

۴- زینب صغری: یکی دیگر از دختران امیرالمؤمنین (ع) بودند که با محمد بن عقیل بن ابیطالب ازدواج کرده بود.

۵- رقیه دختر علی (ع): لقبش ام کلثوم صغری و مادرش ام حبیبه است که نامش«صهبا» بود . دختر او عاتکه نیز با او بود که بعد از شهادت امام حسین (ع) و هنگام حمله دشمن به خیام در زیر پای اسبان به شهادت رسید.

۶- رمله همسر امام مجتبی (ع): وی مادر قاسم و عبدالله، فرزندان امام حسن (ع) بود که در کربلا حاضر شد و شاهد جانبازی و شهادت فرزندانش بود.

۷- فاطمه دختر امام حسین (ع): مادرش ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله بود. فاطمه یکی از زنان پرهیزکار و نمونه عصر خویش بود که همراه پدر خود به کربلا آمد وی را حامل ودایع امامت دانسته اند چنان که امام باقر (ع) می فرمایند: امام سجاد (ع) در کربلا بسیار بیمار بود که امام حسین (ع) دخترش فاطمه را صدا زد و به او وصیت کرد و کتابی به وی داد و او ، آن را به علی بن حسین (ع) رساند و این کتاب بعداً به ما رسید. فاطمه با حسن مثنی از فرزندان امام حسن (ع) ازدواج کرد.

۸- سکینه دختر امام حسین (ع) مادرش رباب دختر امرؤالقیس است. نامش را امینه و امیمه و آمنه ذکر کرده اند و سکینه لقب اوست. سکینه بعد از وداع امام حسین (ع) با اهل بیت (ع) با ناله به سوی پدر آمد و صدا زد: یا أبه استسلمت للموت؟ پدر جان! آیا تسلیم مرگ شده ای. امام فرمود: چگونه تسلیم نشود کسی که یار و یاوری ندارد! سکینه گفت: پدر جان ما را به حرم جدمان برسان. امام فرمود: هیهات لو ترک القط النام. سپس سکینه را در آغوش گرفت و بوسید و اشک چشمانش را پاک کرد و فرمود: سکینه جان! بدان پس از من، آن گاه که مرگ گرفتارم ساخت. گریه تو طولانی خواهد بود. تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان.

۹- رقیه دختر امام حسین (ع) در شام قبری وجود دارد که گفته می شود مربوط به یکی از دختران امام حسین (ع) است. امروز این قبر به نام رقیه معروف است، اما این قبر مربوط  به رقیه است یا اصلاً امام حسین (ع) دختری به نام رقیه داشته یا نه؟ اختلاف هست. در متون متقدم نامی از رقیه برده نمی شود و تنها دو دختر از امام حسین (ع) نام برده اید: سکینه و فاطمه. ولی برخی منابع، سه دختر برای آن حضرت ذکر کرده اند: سکینه، فاطمه و زینب.

۱۰- ام کلثوم دختر عبدالله گفته اند که معاویه وی را برای فرزندش یزید توسط مروان خواستگاری کرد، اما عبدالله اختیار وی را در دست دایی اش امام حسین (ع) دانست . مروان در جلسه ای از امام خواست تا این دختر را به عقد یزید در آورد و آن را افتخاری برای عبدالله و خانواده اش دانست. اما امام پس از آن که جواب سخنان مروان را داد، اعلام کرد : ای مردم شاهد باشید که من، ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر را به پسر عمویش قاسم بن محمدبن جعفر به ۴۸۰ درهم که مهرالسنه است تزویج کردم و مزرعه خود را در اراضی عقیق به ایشان بخشیدم

۱۱- رباب او دختر أمروالقیس است. امرؤالقیس در زمان خلیفه دوم به مدینه آمد و مسلمان شد وی از همان ابتدا امیر مسلمانان قبیله قضاء شد و پس از مسلمانی، سه دختر خود را به امام علی (ع) ، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) تزویج کرد. رباب که به همسری امام حسین (ع) در آمد ، نزد آن حضرت منزلتی عظیم یافت و مورد علاقه شدید آن حضرت واقع شد.

۱۲- شهربانویه: برخی او را جزء همسران امام حسین (ع) ذکر کرده اند که در کربلا ناظر شهادت فرزند خود بود، البته او غیر از شهربانو، مادر زین العابدین است. در این جا مناسب است از دیگر همسران امام حسین (ع) که در کربلا نبوده اند یاد کنیم که یا فرزندانشان در واقعه کربلا حضور داشتند یا درباره امام (ع) سخن گفتند.

۱۳- شهربانو ، مادر امام سجاد (ع): یکی از همسران امام حسین (ع) که دارای مقام والا و جایگاه رفیعی است مادر امام سجاد است. نام او شهربانو، شاه زنان غزاله، سلافه، حلوه، مریم و ... ذکر کرده اند که شهربانو معروف تر است. وی دختر یزدگرد پادشاه ایران بود. شهربانو هنگام تولد حضرت سجاد (ع) در مدینه از دنیا رفت و برخی در مورد حضور ایشان در کربلا گفته اند و افسانه هایی نظیر آمدن او به سمت ایران و یا غرق کردن خود در آب فرات، کاملاً بی اساس است.

۱۴- لیلی مادر (علی اکبر) او دختر ابی مره بن عروه بن مسعود بن معبد الثقفی از اشراف زنان عصر خویش بود. پدرش از قبیله ثقیف و مادرش میمونه دختر ابوسفیان بن حرب بود.

۱۵- عاتکه: عاتکه دختر زید بن عمرو بن نفیل نیز یکی از همسران امام حسین (ع) می باشد او زنی صاحب جمال و دارای حسن خلق و وجاهت و عقل بود. برخی از مقاتل و کتاب های تاریخی از حضور زنان دیگری در کربلا خبر داده اند که برای اختصار فقط به نامشان اشاره می کنیم. سه تن از دختران علی به نام های میمونه، خدیجه و ام الحسن. دو تن از دختران امام حسن مجتبی (ع) به نام های امام الحسن و ام الحسین. دو تن از کنیزان امام حسین به نام های فکهیه ، حسینه.

 ب. زنان غیر هاشمی

۱- ام خلف همسر مسلم بن عوسجه: او همراه شوهرش و فرزندش به کربلا آمد و پس از شهادت شوهرش پسر خود را روانه میدان کرد.

۲- ام عمرو بن جناده: نامش بحریه دختر مسعود خزرجی و همسر جناده بن کعب انصاری می باشد. جناده از شیعیان مخلص علی (ع) بود که از  مکه با خانواده خود همراه حسین (ع) گردید و هرگز از آن حضرت جدا نشد.  ۳- ام وهب همسر عبدالله بن عمیر کلبی: وهب ، نصرانی بود و به دست امام مسلمان شد. او همراه مادر و همسرش به کربلا آمد. مادرش او را روانه میدان کرد . او پس از مدتی مبارزه نزد مادرش برگشت و گفت: مادر! آیا از من راضی شدی؟ گفت: راضی نمی شوم مگر آن که در رکاب حسین کشته شوی. زنش گفت : مرا به فراق خود مبتلا نکن . مادرش دوباره او را تشویق به جهاد کرد و گفت: در راه پسر پیامبر (ص) نبرد کن تا شفاعت جدش را در روز قیامت به دست آوری و او را راهی میدان کرد

 

شواهد تاریخى

بى تردید واقعه کربلا، نقطه عطفى در تاریخ شیعه است و شیعیان همه ساله در ایام محرم وصفر، بااجراى مراسم وسنت هاى ویژه اى این خاطره رازنده نگه داشته، آن رابه عنوان وسیله اى در جهت مبارزه منفى بادشمنان شیعه وحفظ وگسترش هویت شیعى به کار مى گیرند.

طبیعى است که ریشه ها و سرچشمه هاى سنت عزادارى شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) را باید در همان روزهاى نخست واقعه کربلا جست وجو کرد. شاهدان واقعه کربلا به بهترین شیوه قادر بودند که زوایاى آن حادثه غمبار را براى مردم شرح دهند و با اقامه عزاى امام حسین(ع) و یارانش، رسالت خود را در رسوا کردن حکومت به انجام رسانند و در این زمینه امام سجاد(ع) فرزند امام حسین(ع) و حضرت زینب (س) خواهر آن امام شهید، الگو و سرمشق بودند.

کاروان اسراى کربلا هنگام بازگشت از کربلا به مدینه و گذر از شهرهاى در مسیر این راه، به ویژه، کوفه و شام با اقامه عزاى امام حسین(ع) و سایر شهداى کربلا همراه بود؛ که گریه و پشیمانى مسلمانان را به دنبال داشت.

مى توان گفت جملات منسوب به حضرت زینب (س) در روز عاشورا پس از شهادت امام حسین(ع) و هنگام عبور از کشته برادر، خطاب به پیامبر اکرم(ص) نخستین مرثیه هایى است که در گرامیداشت خاطره امام حسین(ع) و واقعه کربلا سروده شده است. قرة بن قیس تمیمى مى گوید زنان را دیدم که بر حسین و کسان و فرزندان وى فغان کردند و به صورتهاى خویش زدند. هر چه فراموش کنم، گفته دختر فاطمه را فراموش نمى کنم که وقتى بر برادر مقتول خویش گذشت، مى گفت:

یا محمداه! یا محمداه! صلى علیک ملیک السماء، هذا حسین بالعراء، مرمل بالدماء مقطع الاَعضاء، یا محمداه و بناتک سبایا و ذریتک مقتله شفى علیها الصبا.

اى محمد! اى محمد که ملائکه آسمان بر تو درود مى فرستند، این حسین توست که عریان است؛ به خون خود آغشته شد و اعضاى پیکرش از هم جدا شدند!اى محمددختران تو به اسیرى مى روند و فرزندان تو کشته شده اند و باد صبا بر اجساد آنها خاک مى پاشد.

طبق نوشته بلاذرى، مرثیه حضرت زینب(س) همه دشمنان ودوستان رابه گریه واداشت.

احمد بن ابى طاهر معروف به (ابن طیفور) (204 ـ 280 ق) در کتاب بلاغات النساء که مجموعه اى از سخنان بلیغ بانوان عرب و اسلام است، مى نویسد: خدیم اسدى مى گوید در سال 61 که سال قتل حسین(ع) بود، وارد کوفه شدم، دیدم زنان کوفه گریبان چاک زده گریه مى کنند و على بن حسین(ع) را دیدم که با حالت بیمارى خطاب به آنان گفت: بر مظلومیت و مصیبت ما گریه مى کنید؟ پس چه کسى جز شما ما را کشت؟! در این هنگام حضرت زینب (س) با دست به مردم اشاره کرد تا خاموش شوند. با اشاره او نفسها در سینه ها حبس و صداى زنگ شترها خاموش شد. آنگاه شروع به سخن کرد.

من زنى با حجب و حیا را فصیح تر از او ندیدم گویى از زبان على(ع) سخن مى گفت. سخنان زینب چنین بود:

مردم کوفه، مردم مکار خیانتکار! هرگز چشمهایتان از اشک تهى مباد، هرگز ناله هایتان از سینه بریده نگردد. شما آن زن را مى مانید که آنچه مى رِشت، به یک باره پاره و از هم باز مى کرد. آرى به خدا گریه کنید که سزاوار گریستن هستید! پس با چنین ننگى که براى خود خریدید، بسیار بگریید و کم بخندید. مى دانید چه خونى را ریختید؟ مى دانید این زنان و دختران که بى پرده در کوچه و بازار آورده اید، چه کسانى هستند؟ مى دانید جگر پیامبر خدا را پاره کرده اید؟ چه کار زشت و احمقانه اى!

بر پایى عزادارى امام حسین(ع) و سرودن مرثیه ها و بیان خطابه هایى که موجب حزن و اندوه و گریه شنوندگان و در پى آن پشیمانى از یارى نکردن امام حسین(ع) و بغض و کینه از عاملان فاجعه کربلا را به دنبال داشت، حتى در برابر عبیداللّه بن زیاد حاکم کوفه و یزیدبن معاویه، دومین خلیفه اموى گزارش شده است.

طبرى و بلاذرى نقل مى کنند هنگامى که عبیداللّه بن زیاد با چوب به لبهاى امام حسین(ع) مى زد، زیدبن ارقم در اعتراض به این عمل به وى گفت: «این چوب را از این لب و دندان بردار! قسم به آن که خدایى جز او نیست، پیامبر خدا(ص) را دیدم که بر این لب بوسه مى زد». زید پس از بیان این مطلب به شدت شروع به گریستن مى کند و حاضرین را تحت تأثیر قرار مى دهد. ابن زیاد در پاسخ به این رفتار زید، او را دشنام داده و مى گوید خدا دیدگان تو را بگریاند؛ به خدا اگر پیر و خرفت نبودى گردنت را مى زدم! حمید بن مسلم که شاهد ماجرا بوده و طبرى این ماجرا را از او نقل مى کند، مى گوید زید برخاست و از مجلس بیرون رفت و من به دنبال او رفتم. از مردم شنیدم که مى گفتند به خدا قسم زیدن بن ارقم سخنى گفت که اگر ابن زیاد شنیده بود، وى را مى کشت. از آنها پرسیدم چه گفت؟ گفتند بر ما گذشت در حالى که مى گفت: برده اى، برده اى را به شاهى رسانید و آنها را از آن خویش کرد. اى گروه عرب پس از این، شما بردگانید. پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را امارت دادید که نیکانتان را بکشند و بدانتان را برده کنند. به ذلت رضایت دادید. ملعون باد آن که به ذلت رضایت دهد.

جالب است که برخى منابع، برپایى نخستین مجلس عزادارى امام حسین(ع)را از کارهاى یزیدبن معاویه مى دانند. ذهبى به نقل از سفیان ثورى مى گوید پس از شهادت امام حسین(ع) و وارد شدن زنان خاندان حسین(ع) بر یزید در حالت اسارت، یزید به زنان خود دستور داد که به دیدن اسراء بروند و امر کرد که زنان آل سفیان سه روز براى امام حسین(ع) عزادارى کردند.

طبرى نقل مى کند، وقتى خبر کشته شدن امام حسین(ع) را به یزید دادند، چشم او اشک آلودشد و [خطاب به قاتلان امام حسین(ع)] گفت: از اطاعت شما، بى کشتن حسین نیز خشنود مى شدم، خدا پسر سمیه را لعنت کند، به خدا اگر کار وى به دست من بود مى بخشیدمش، خدا حسین را رحمت کند. وى سپس این شعر را سرود:
یَفْلِقْنَ هاماً مِن رجالٍ أعزّةٍ     عَلَینا وَ هُمْ کانوا أعَقَ وَ أظْلَما

سرهایى را شکافتند که براى ما عزیز بود؛

در حالى که خودشان [قاتلان امام حسین(ع) و یارانش] ناسپاس تر و ستمکارتر بودند.

آنگاه یزید دستور داد زنان اهل بیت امام حسین(ع) را در خانه اى جداگانه جاى دادند. پس از آن به خانه یزید رفتند و زنان خاندان معاویه، گریه کنان و نوحه گویان به پیشباز آنها رفتند و سه روز عزاى امام حسین(ع) گرفتند.

همچنین نقل شده است که هند، دختر عبیداللّه بن عامر که همسر یزید بود. وقتى خبر آمدن اسراى اهل بیت(ع) به همراه سرهاى شهیدان کربلا به شام را شنید، جامه بر تن کرد و چادر پوشید و نزد یزید رفت و پرسید: آیا سر حسین بن على، پسر فاطمه دختر پیامبر خدا(ص) را آورده اند؟ یزید پاسخ داد: آرى، بر او شیون کن و بر دختر پیامبر خدا(ص) گریه سر ده و سرودهاى دردناک بخوان. چون زنان حسین(ع)، سر حسین(ع) را دیدند فریاد برآوردند. زنان یزید فریاد کشیدند و دختران معاویه شیون سر دادند.

ابن اثیر، پس از نقل آنچه در تاریخ طبرى آمده است، اضافه مى کند که زنان حسین(ع) را نزد یزید بردند و زنان خاندان یزید و دختران و کسان معاویه فغان بر آوردند و ولوله کردند.

این موضوع، عمق فاجعه کربلا را بیان مى کند که حتى دستور دهندگان به این جنایت نیز مى خواستند، تظاهر به مخالفت با چنین شیوه برخورد با امام حسین(ع) و یارانش کنند و سعى در دلجویى از مصیبت دیدگان و اهل بیت(ع) نمایند. محمد باقر محمودى در پاورقى انساب الاشراف، از این نکته نتیجه مى گیرد که کسانى که از عزادارى امام حسین(ع) جلوگیرى مى کنند، از زنان یزید پست تر و از یزید شقى تر و قسى القلب تر هستند.

بعید نیست روایاتى که حکایت از نارضایتى یزید از فاجعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) و یارانش و رفتار ناشایست با اهل بیت امام حسین(ع) دارد، براى کاهش نفرت مسلمانان از دستگاه حکومتى امویان، جعل شده باشد. به ویژه آن که روایاتى دیگر در همان کتاب تاریخ طبرى نقل شده است که یزید سعى در توجیه عمل قتل امام حسین(ع) و یارانش مى کند. در تاریخ طبرى آمده است که یزید بن معاویه بزرگان شام را فراخواند و سپس دستور داد اسراى کربلا را نزد او آورند. على بن حسین(ع) و زنان و کودکان اسیر در حالى که مى گریستند نزد او آورده شدند. یزید خطاب به على بن حسین(ع) گفت: اى على، به خدا پدرت حق خویشاوندى مرا رعایت نکرد و حق مرا نشناخت و با من بر سر قدرتم به نزاع پرداخت و خدا با او چنین کرد که دیدى.

چنان که ملاحظه مى گردد، یزید گناه قتل امام حسین(ع) و یارانش را به گردن شخص امام حسین(ع) مى اندازد و علت فاجعه کربلا را نشناختن حق خلافت یزید وقدرت طلبى امام حسین(ع) مى داند و رفتارى که با حسین بن على(ع) و یارانش شد را مکافات الهى مى داند. درست همان استدلالى که معاویه در جنگ صفین براى کشته شدن عمار آورد.

توضیح این که عمار یاسر، صحابى پیامبر(ص) از نخستین کسانى بود که به همراه خانواده اش مسلمان شد و در راه اسلام شکنجه هاى فراوان دید. مادرش سمیه و پدرش یاسر و برادرش در اثر شکنجه هاى مشرکین قریش به شهادت رسیدند و سمیه اولین زن شهید راه اسلام بود. پس از رحلت پیامبر(ص) از یاران نزدیک على(ع) شد و در جنگ صفین، در رکاب امام به شهادت رسید. پیامبر(ص) درباره او فرموده بود که تَقْتُلُکَ الْفِئَة الْباغیةُ، تو را گروه ستمگر مى کشند. همین روایت پیامبر(ص) سبب شد که به هنگام کشته شدن عمار، عده اى از سپاهیان معاویه دچار تردید شوند، به طورى که معاویه، عمرو عاص را که این روایت را از پیامبر نقل کرده بود سرزنش کرد و گفت اهل شام را بر من شوراندى، آیا هر سخنى از پیامبر خدا شنیده اى را بازگو مى کنى؟ عمروعاص گفت به خدا من آن سخن را وقتى گفتم که نمى دانستم صفین پیش مى آید و علم غیب نداشتم. روزى که آن حدیث را گفتم عمار با من و تو بود و تو نیز همان را که من روایت کرده ام روایت کرده اى. اگر شک دارى از شامیان بپرس! معاویه از این پاسخ عمرو به خشم آمد و از او روى برتافت.

معاویه براى فریب مردم شام گفت: آن که عمار رابه جنگ آورده اوراکشت. منظور معاویه از این سخن این بود که قاتل واقعى عمار، على(ع) است که او را به جنگ صفین آورده بود. على(ع) در پاسخ فرمود: آرى قاتل حمزه(ع) هم ما هستیم چون او را به جنگ برده بودیم! کنایه از این که اگر قاتل عمار، على(ع) است که او را به جنگ صفین آورده، پس قاتل واقعى حمزه(ع) هم پیامبر(ص) است چون ایشان، او را به جنگ احد برده بود.

همچنین روایاتى به ما رسیده است که یزید و اطرافیانش کشتار کربلا را انتقام کشته هاى بدر و همچنین قصاص خون عثمان تلقى مى کردند. طبرى مى نویسد: عبدالملک گوید وقتى خبر کشته شدن حسین(ع) را به مردم مدینه دادم به خدا هرگز فریاد غرایى چون فریادى که زنان بنى هاشم از خانه هایشان به عزاى امام حسین(ع) بر آوردند، نشنیده ام. گوید عمر و بن سعیدبخندید و شعرى به این مضمون خواند:
عَجَّت نِساءُ بنى زیاد عَجَةً     کعجیج نسوتنا غداه الاَرنَب

یعنى: زنان بنى زیاد روز پس از جنگ ارنب فغانى کردند که همانند فغان زنان ما بود.

گوید آنگاه عمروبن سعید گفت: این بانگ عزا، [بانگ عزاى زنان بنى هاشم پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش]، به عوض بانگ عزاى عثمان بن عفان بود.

همچنین نقل شده است که یزید در مجلسى که اسراى اهل بیت(ع) حاضر بودند، به خواندن اشعارى از ابن زبعرى، یکى از شعراى زمان جاهلیت که دشمن سرسخت مسلمانان بود و در فتح مکه به نجران فرار کرد پرداخت. این اشعار چنین بود:
لَیْتَ أشیاخى بِبدْرٍ شَهِدوا     جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الاْءسَلْ
لاَءهَلّوا و اسْتَهَلُّوا فَرَحاً     ثُمَّ قالوا: یا یزیدُ لاتُشَلُ
قَدْ قَتَلْنا الْفَزْمَ مِنْ ساداتِهِمْ     وَ عَدَلْناه بِبَدْرٍ فَاعْتَدَلْ
لَعبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلا     خَبَرٌ جاءَ و لا وَحْىٌ نَزَلْ
لَسْتُ مِن خُنْدُفَ اِنْ لَمْ أنْتَقِمْ     مِنْ بَنى أحْمَدَ ما کانَّ فَعَلْ

ترجمه: اى کاش پدران و درگذشتگان من که در روز جنگ بدر کشته شدند، بودند و این منظره را مى دیدند که چگونه طایفه خزرج از دم شمشیرهاى ما به جزع آمده و ناله مى کنند. اى کاش آنان بودند و با شادى فراوان مى گفتند که: یزید! دستت درد نکند. ما به تعداد کشتگان بدر، سروران وآقایان قوم آنها را کشتیم. بنى هاشم خواستار سلطنت بودند وآن رابه بازى گرفتند، در حالى که حقیقتانه رسالتى وجود داشت ونه وحیى نازل مى شد! بى هیچ شک و تردید من از نسل «خندف» نیستم، اگر انتقام خود را از آل نبى نگیرم.

حضرت زینب (س) پس از شنیدن این اشعار، از جاى برخاست و گفت: اى یزید! تو گمان کرده اى که اگر زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته اى و ما را همانند کنیزانى به اسارت بگیرى، ما را نزد خدا خوار کرده اى و خود، در نزد او قابل احترام خواهى بود، و این نشان دهنده مقام و ارزش تو در نزد خداوند است؟ که به این خاطر با غرور و نخوت به اطراف مى نگرى؟ آیا از این که کارهاى دنیایت رو به راه گشته و رشته امورت به هم پیوسته و منصبى را که حق ما خاندان است از آن خود نموده اى، خوشحال و شادمانى؟ و پس از این همه (جنایت) بى آن که خود را مقصر و گنهکار بدانى و عظمت جنایتى را که مرتکب گشتى، درک کنى، این گونه مى خوانى:

«اى کاش در گذشتگان من بودند و با خوشحالى فریاد مى زدند که: دستت درد نکند اى یزید!» اى یزید! بدان که من به خاطر حوادث ناگوار روزگار، ناگزیر از سخن گفتن با توشده ام ولى بدان که ارزش تودر دید من ناچیز ومستحق سرزنش زیاد وملامت بسیارى، دیگر چه بگویم چرا که سیل اشک امان نمى دهد و سینه ام در حال گداختن است.

در سنت عرب، خصوصاً قریش چنین آمده است که به هنگام مصیبت و در گذشت فردى، زنان نوحه هایى با آهنگ حزین مى سرودند تا دیگران را بگریانند. سروده ها و نوحه هاى غم انگیز زنانى چون حضرت زینب (س)، زینب بنت عقیل، فاطمه صغرى (دختر امام حسین(ع)) و ام السلمه را مى توان در این راستا دانست. هر چند که به این نکته باید توجه داشت که تمامى مردان همراه امام حسین(ع) جز على بن حسین(ع) به شهادت رسیده بودند و وظیفه اصلى ابلاغ پیام شهداى کربلا بر دوش زنان بود.

در صفحات پیش به جملاتى از حضرت زینب (س) در این باره اشاره شد.

یکى دیگر از زنانى که با سرودن اشعار حزن انگیز خاطره فاجعه کربلا را زنده نگاه داشته و با بیانات خود احساسات دیگران را برانگیخت و آنان را به اندیشه واداشت زینب، دختر عقیل بن ابیطالب است.

وى از جمله زنانى است که در قیام امام حسین(ع) مصیبتهاى فراوان دید. مسلم بن عقیل برادر وى، فرستاده امام حسین(ع) قبل از حادثه عاشورا در کوفه به شهادت رسید. دو تن از برادران دیگرش به نامهاى عبدالرحمن و جعفر و همچنین دو تن از فرزندان مسلم، عبداللّه و محمد (اینها علاوه بر دو طفل مسلم که یک سال پس از واقعه کربلا به شهادت رسیدند، هستند) و یکى دیگر از برادر زادگانش به نام محمد بن ابى سعید در روز عاشورا در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.

از جمله سروده هاى حزن انگیز این زن هاشمى در رثاى شهداى کربلا چنین است:
عَیْنى اَبْکى بعَبْرهٍ و عَویلِ     و انُدْبى إن ندبتِ آل الرَّسولِ
سِتَّهٌ کُلَّهُم لِصُلْب علّىٍ     قَدْ اُصیبوا خمسه لعقیل

چشم من، اگر مى گریى بر خاندان پیامبر(ص) گریه کن [واى دل من] اگر مى نالى بر آل رسول زارى کنم. [که در یک روز] شش تن از فرزندان على(ع) و پنج تن از اولاد عقیل به شهادت رسیدند.

مورخین اشعار زیر را نیز از قول زینب بنت عقیل نقل کرده اند که امت اسلامى را در برابررفتارناشایست لشکریان یزیدبااهل بیت پیامبر(ص) موردخطاب وعتاب قرار مى دهد:

عبدالرحمن بن عتیبه مى گوید چون مردم مدینه از کشته شدن حسین(ع)خبر یافتند، دختر عقیل بن ابى طالب، همراه زنان همدل خویش با سر برهنه بیامد. او در جامه خویش مى پیچید و شعر مى خواند:
مَاذا تَقولُونَ قالَ النَّبىُ لَکُمْ     ماذا فَعَلْتُم وَ أنْتُم آخِرُ الاُمَمْ؟
بِعِتْرَتى و بِأهْلى بَعْدَ مُفْتَقَدىَ     نِصْفُ اُسارى وَ نِصْفٌ ضُرِجُوا بِدَمٍ ما کانَ
هذا جَزائى إذ نَصَحْتُ لَکُمُ     اَنْ تُخْلُفُونى بِشَرٍ فى ذَوِى رَحِمى

چه پاسخى دارید هنگامى که پیامبر(ص) از شما بپرسد در حالى که آخرین امت بودید با عترت و اهل بیت من پس از فقدان من چه رفتارى کردید؟

نیمى را به اسارت در آوردید و نیمى را به خون خویش آغشته کردید. این پاداش من نبود، چه من شما را اندرز دادم، که مبادا پس از من با خویشانم به بدى رفتار کنید.

البته با توجه به پایبندى مردم صدر اسلام به ویژه خاندان بنى هاشم به اصول اسلامى و دستور صریح قرآن به حفظ حجاب در برابر نامحرم، باید در این گفته طبرى که دختر عقیل با سر برهنه در برابر دیدگان همگان نوحه سرایى کرده باشد تردید کرد.

ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین على(ع) خواهر امام حسین(ع) یکى دیگر از زنانى است که در جریان واقعه کربلا با خطابه و سرودن اشعارى اندوهگین به افشاگرى در مورد فاجعه اى که روى داده بود پرداخته است. وى در حالى که گریه راه گلویش را گرفته بود و به سختى مى گریست خطاب به مردم کوفه گفت:

اى مردم کوفه! بدا به حالتان. چه کردید؟! به حسین خیانت کردید و او را تنها گذاشتید و کشتید و داراییش را به یغما بردید و زنانش را به اسیرى گرفتید؟ مرگ و نابودى بهره تان باد. هیچ مى دانید چه بلایى بر سر خود آوردید و چه گناهى مرتکب شدید؟ چه خونهایى ریختید و به چه کار بزرگى دست زدید و کدام دارایى را به یغما بردید؟ شما بهترین مردان بعد از رسول خدا(ص) را کشتید؛ با این حال حزب خدا پیروز است و حزب شیطان شکست خورده و زیانکار. آنگاه چنین سرود:
قَتَلْتُمْ أخى صَبْراً فَوَیْلٌ لاُمِّکُمْ     سَتَجْزونَ ناراً حَرُّها یَتَوَقَّدُ
سَفْکُمْ دِماً حَرَّمَ اللّه َ سَفْکَها     وَ حَرَّمَها القُرآنَ تَمْرَ مُحمَّدً
ألا فَابشِروا بِالنّارَ إنَّکُمْ غَداً     لَفى سَقَر حَقّاً یَقیناًتُخَلِّدوا
وَ إنّى لاََبْکى فى حَیاتى عَلى أخى     عَلى خَیرِ مِنْ بَعْدٍ النَّبى سَیُولَدْ
بِدَمْعٍ غَزیرٍ مُسهَلِ مکفکف     عَلى الخَد مِنّى ذاپیاً لَیْسَ یَحْمَدْ

«برادر مظلوم مرا با سخت ترین وضعى کشتید. واى بر شما باد که به زودى گرفتار آتشى خواهید شد که سخت سوزان است. خونهایى را ریختید که خداوند حرامش کرده بود و قرآن و محمد نیز آن را محترم شمرده بودند. پس با خبر باشید و مژده باد شما را به آتش دوزخ بى شک فردا در جهنم و تا ابد گرفتار آن خواهید بود. من هم در سراسر زندگیم بر برادرم مى گریم؛ بر بهترین کسى که پس از رسول خدا(ص) به دنیا آمده بود. با سرشکى مدام که سیل آسا از چشمهایم بر رخسارم جارى است و تمامى نخواهد داشت» با سخنرانى و مرثیه سرایى ام کلثوم مردم ناله سر دادند و ندبه و گریه کردند.

فاطمه صغرى دختر امام حسین(ع) نیز با معرفى اهل بیت پیامبر(ص) کوفیان را به عمق جنایتى که مرتکب شده بودند، آگاه ساخت. بخشى از سخنرانى او چنین است:

اى مردم کوفه! اى مردم فریبکار و دغل باز و خود خواه! ما خانواده اى هستیم که خداوند ما را به شما و شما را به ما مورد آزمایش قرار داد. و ما از این آزمایش پاک و سربلند بیرون آمدیم و آزمایش ما را به وجهى نیکو پذیرفت و علم خودش را در ما به ودیعت نهاد و فهم آن را به ما ارزانى داشت، این است که ما گنیجنه دانش اوییم به بزرگوارى خود ما را گرامى داشت و به وجود پیامبر محمد(ص) ما را آشکارا بر همه مخلوقاتش برترى داد.

اما شما ما را تکذیب کردید و کشتن ما را وا شمردید و تاراج اموالمان را مباح دانستید. گویا ما فرزندان ترک و اسراى کابل هستیم. با خونى که از ما ریخته اید و دستهایى که به چپاول اموال ما گشوده اید، نوید شادى و سرور به خود ندهید که عذاب الهى شما را فرا گرفته و سختیهاى آن فرود آمده و لعن و نفرین خدا بر ستمگران است.

یعقوبى معتقد است که مردم مدینه را نخستین بار، ام سلمه وادار به عزادارى براى امام حسین(ع) کرد. طبق گفته او در اثر تحریکات ام سلمه، چنان شیون و زارى از زنان مدینه برخاست که هرگز مانند آن نشنیده شده بود.

ام سلمه یکى از همسران پیامبر(ص) بود که در دفاع از اهل بیت پیامبر(ص) از جمله فاطمه (س) و على(ع) نقش زیادى داشت. وى در هنگامى که عایشه، همسر دیگر پیامبر (ص) به عزم جنگ با على(ع) از مدینه به سوى بصره حرکت کرد، نامه اى به او نوشت و او را از این کار منع کرد.

در مورد نقش ام السلمه در افشاگرى علیه حکومت یزید و محکوم کردن قتل امام حسین(ع) توسط لشکریان یزیدروایات متعددى نقل شده است. سیوطى از قول ترمذى نقل مى کند که سلمى روایت مى کند روزى ام السلمه را در حال گریه و زارى دیدیم. از او پرسیدیم چرا گریه مى کنى؟ گفت رسول اللّه (ص) را درخواب دیدم که خاک برسر مى پاشید. ازایشان سؤال کردم چه شده است؟ فرمود من شاهدکشته شدن حسین(ع) بودم. همچنین ازام السلمه نقل شده است که گریه و عزادارى جنیان بر امام حسین(ع) را شنیده است.

ابن اثیر نقل مى کند، شخصى به نام تیمى تیم مره که از همگان بریده بود و همواره نزد هاشمیان مى زیست در سوگ حسین(ع) چنین سرود:
مَرَرْتُ عَلى اَتیابِ آلُ مُحمد     فَلَمْ اَرَها اَمْثالَها یَوْمَ حَلَّتِ
فَلا یُبْعَد اللّه الدیار و اهلها     وَ اِنْ اَصْجَتْ مِن اَهْلِها قَدْ تَحِلَّت
وَ اِنَّ قتیل الطّفِ مِنْ آل هاشم     أذَلَّ رِقابَ المسلمین فَذَلَّت
وَ کانوا رَجاءً ثُمَّ اضحوا رزِیةً     لَقَدْ عظمت تلک الرِّزایا وَ جَلَّت
وَ عند غَنىَ فِطَره مِنْ دَمائنا     سَنُجْزیهِمُ یُوْماً بِها حَیْثُ حَلَّتٍ
اذَا فْتَفْزَتْ فَتینٌ جَیَرْنا فَقَرَها     تُقَتِلُنَا قَیْسٌ اِذا لنعل زِلَّتِ

یعنى: بر خانه هاى خاندان محمد گذر کردم، ولى آنها را نه چندان دیدم که بر روزگار داشتن ماندگاران بودند. خدا اینها با ماندگارانشان را دور گرداناد گرچه امروز دیگر ماندگارى ندارند. کشته آن دشت بلند (کران رودبار) از خاندان هاشم، با مهربانى و خجستگى خود گردنهاى مسلمانان را رام خود ساخت و همگى فرمانبر او گشتند. [حسین با کشته شدن خود، گردن هاى مسلمانان را از شرم فرو افکند و همگى را تسلیم خود ساخت]. اینها امیدها بودند که اکنون داغها شدند. این سوگ ها بزرگ شدند و گران بر آمدند. در خاندان (غنى) نیز قطره اى از خون ماست اینان به هر جا کوچ کنند و در هر جا فرود آیند روزى از روزها کیفرشان کنیم. چون قیس تهى دست گردد، آن را بنوازیم ولى چون موزه بلغزد، قیس کشتارمان کند.

پس از افشاگرى هایى که توسط اهل بیت امام حسین(ع) و شیعیان صورت گرفت به تدریج بر تعداد دشمنان حکومت اموى و کسانى که از عدم یارى امام حسین(ع) پشیمان بودند افزوده گشت و قیامهاى متعددى بر ضد امویان شکل گرفت.

یکى از این قیامها، جنبش توابین بود. این جنبش توسط پنج تن از بزرگان شیعه که به دوستى على(ع) و خاندانش معروف بودند رهبرى مى شد. آنها عبارت بودند از سلیمان بن صرد خزاعى که صحابى پیامبر(ص) بود، مسیب بن نجیبه فزارى، عبداللّه بن سعد نفیل ازدى، عبداللّه بن وال تمیمى و رفاعه بن شداد بجلى که همه آنها با على(ع) هم عصر و در جنگ هاى او با ناکثان و قاسطان و مارقان شرکت کرده بودند.

جلسات توابین که به صورت مخفیانه تشکیل مى شد، در واقع عزادارى و رگیه براى امام حسین(ع) و اظهار پشیمانى از عدم یارى ایشان بود. آنها با خدا پیمان مى بستند که انتقام خون آن حضرت را بگیرند، هر چند این امر به نابودى آنان بینجامد.

هنگامى که توابین به عزم نبرد با سپاهیان اموى شام خروج کردند یک شبانه روز بر سر قبر امام حسین(ع) گرد آمدند و در آنجا به نوحه سرایى و عزادارى پرداختند. ابى مخنف در این باره مى گوید:

وقتى [توابین] به قبر حسین(ع) رسیدند یکباره بانگ بر آوردند و بگریستند و هیچ روز دیگر بیش از آن، مردم گریان دیده نشده بود...

... سلیمان گفت: خدایا، حسین، شهید پسر شهید، مهدى پسر مهدى، صدیق پسر صدیق را قرین رحمت بدار، خدایا تو را شاهد مى گیریم که ما بر دین و راه آنها هستیم و دشمن قاتلانشان و دوست دوستدارانشان.

در تاریخنامه طبرى، ترجمه بلعمى نیز آمده است که:

سلیمان بن صرد خزاعى گفت برویم و زیارت [قبر امام حسین(ع)] کنیم و توبه [سازیم[ جانها فدا کنیم، مگر کفارت آن گناه باشد. چون آنجا شدند و چشمهایشان بر گور افتاد، همه پیاده شدند و سر برهنه کردند، چنانکه آوازشان پنج فرسنگ مى رفت و سلیمان پیش گور به زانو در آمد و خاک بر سر مى کرد.

با وجودى که عبداللّه بن زبیر از دشمنان اهل بیت(ع) و از محرکین اصلى جنگ جمل بر ضد على(ع) بود و امام حسین(ع) را در قیام بر یزید همراهى نکرد، براى بهره بردارى از حادثه عاشورا بر امام حسین(ع) و یارانش به نوحه سرایى و عزادارى پرداخت و مردم کوفه را به سبب این که از یارى آن حضرت خوددارى کردند و یزید بن معاویه و همه کسانى که در جنگ با او شرکت کردند را مورد لعن قرار مى داد.


مقام شهدای  زن در کربلا

این‌که گفته شده هیچ‌کس به مقام شهدای کربلا نمی‌رسد، آیا معنایش این است؛ حتی زنانی که همراه کاروان امام حسین(ع) حضور داشتند نیز به مقام آن 72 شهید نمی‌رسند؟ (البته می‌دانم که بعضی زنان هم در این واقعه شهید شده‌اند، منظورم سایر زنان (اکثریت) است). اگر این‌طور باشد و آن زنان به مقام شهدای کربلا نرسند، که برنده مردان هستند!، چون مسلماً آن زنان هم آمادگی و شجاعت و ایمان لازم برای شهادت در رکاب امام حسین(ع) را داشته‌اند. لطفاً اصل سؤال را پاسخ دهید، چون همه می‌دانند که مقام آن زنان بسیار بالا است، اما سؤال این است که آیا به مقام شهدای کربلا می‌رسند؟

زنانی که با کاروان حسینی در قیام کربلا بویژه روز عاشورا حضور داشتند؛ مانند حضرت زینب(س) که پیام نهضت حسینی را منزل به منزل به گوش مردم عراق و شام و پس از آن به همه تاریخ رساند؛ بانویی مانند مادر وهب که فرزندش را در یاری رساندن امام حسین(ع) تشویق می‌کند و پس از شهادتش نیز هنگامی که دشمن - برای تضعیف روحیه این مادر و دیگر زنان - سر فرزند را برای مادر وهب می‌آورد، این خانم شجاع با تمام شهامت می‌گوید ما سری را که در راه خدا داده‌ایم پس نمی‌گیریم و...؛ زنانی که از جان و دل آماده نبرد و شهادت بودند، و تنها مانع ورودشان در نبرد، زن بودنشان بود، از پاداش همان مجاهدان و شهیدان مرد برخوردار خواهند بود.
در روایتی از پیامبر اسلام(ص) می‌خوانیم؛ زنانی که به دلیل زن بودنشان در خانه مانده‌اند، نیز پاداش مجاهدان را دارند، چه رسد به آنانی که تا حدودی در صحنه نبرد حضور داشته و رنج اسارت کشیده‌اند:
«رُوِیَ‏ أَنَّ النِّسَاءَ قُلْنَ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) یَا رَسُولَ اللَّهِ ذَهَبَ‏ الرِّجَالُ‏ بِالْفَضْلِ بِالْجِهَادِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمَا لَنَا عَمَلٌ نُدْرِکُ بِهِ عَمَلَ الْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مِهْنَةُ إِحْدَاکُنَّ فِی بَیْتِهَا تُدْرِکَ عَمَلَ الْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّه‏»؛[ فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج ‏2، ص 376، قم، رضى، چاپ اول، 1375ش.‏] و روایت شده است که زنان به پیامبر(ص) گفتند: اى رسول خدا! مردان، ثواب و فضیلت جهاد در راه خدا را در ربودند. ما چه کارى انجام دهیم که به آن وسیله بتوانیم پاداش مجاهدان در راه خدا را دریابیم؟ فرمودند: کار خانه و اشتغال هر یک از شما برابر کار مجاهدان در راه خداوند است.
بر این اساس، این بانوان در قیامت در کنار شهدای عاشورا به همراه سید الشهدا وارد بهشت شده و در کنار آنان از نعمت‌های بهشتی بهره‌مند خواهند شد.


الگوهای رفتاری ۴ الگوهای مثبت (زنان)

یکی از ویژگی های مهم عاشورا، حضور جدی زنان و مشارکت عینی و عملی آنان در این قیام جاویدان است. اگر برنامه جامع امام حسین علیه السلام را از مدینه تا مدینه ارزیابی کنیم، به دو مسیر از مدینه تا کربلا و از کربلا تا مدینه تقسیم می شود.

مسیر اول :حسینیان با «شهادت »

مسیر دوم : زینبیان با «استقامت »

زنان در کربلا:

شرکت زنان در کربلا از آن جهت که جایگاه رفیع این گروه را در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به نمایش می گذارد، بسیار چشمگیر است. زنان سترگی چون زینب، ام کلثوم، رباب، عاتکه و... که همپای مردان زیباترین جلوه های ایثار را در طول تاریخ به نمایش گذاشتند و الگوی اهل ایمان شدند. اینک به بعضی از آنان اشاره می کنیم:

زینب کبری علیها السلام، الگوی صابران

او فرزند علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام است و مقامی بس والا دارد. القابی همچون «عقیله بنی هاشم » ، «عارفه » ، «عالمه » ، «کامله » و «عابده » نشانگر شخصیت الهی این بانوی بزرگ است.

او از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام و مادرش فاطمه زهرا علیها السلام حدیث روایت کرده و بانویی است دارای قوت قلب، فصاحت زبان، شجاعت و...

زینب کبری علیها السلام همواره مورد احترام امام حسین علیه السلام بود و از آغاز تا انجام قیام عاشورا همراه آن حضرت مسؤولیت سرپرستی اهل بیت علیهم السلام، بانوان و کودکان را به عهده داشت و در کنار امام سجاد علیه السلام پرچم پیام رسانی خون شهدا را در دست داشت.

این بانوی بزرگ هم دختر شهید، هم خواهر شهید، هم مادر شهید و هم عمه شهید است. دو فرزند او به نام محمد و عون نیز همراه او در کاراون امام علیه السلام بودند و روز عاشورا به شهادت رسیدند.

صابره کربلا محرم اسرار امامت بود و از حوادث آینده خبر داشت. در یکی از منازل بین راه به نام «خزیمیه » به امام حسین علیه السلام خبر داد که هاتفی به او از سرنوشت کاروان، شهادت یاران و مصیبت های آینده خبر داده است. امام در جواب او فرمود:

«یا اختاه! کل الذی قضی فهو کائن; ای خواهر! هر آنچه که خدا مقدر کرده، محقق خواهد شد.»

امام سجاد علیه السلام نقل می کند: «شب عاشورا شنیدم پدرم در حالی که شمشیر خود را آماده می کرد، اشعاری در بی وفایی دنیا زمزمه و تکرار می کرد. وقتی متوجه منظور ایشان شدم، بغض گلویم را گرفت اما عمه ام زینب علیها السلام طاقت نیاورد و با نگرانی فرمود:

«واثکلاه! لیت الموت اعدمنی الحیاة، الیوم ماتت امی فاطمه وابی علی و اخی الحسن;

وای از این مصیبت سنگین! کاش، چنگال مرگ پرنده زندگیم را نابود می کرد. امروز دوباره مرگ مادر، پدر و برادرم تکرار شد.» امام حسین علیه السلام او را دلداری داد و به صبر سفارش کرد و همه اهل بیت علیهم السلام از این صحنه گریستند. امام خطاب به آنان فرمود:

«یا اختاه! یا ام کلثوم! یا فاطمة! یا رباب! انظرن اذا قتلت فلا تشققن علی جیبا ولا تغمشن وجها ولا تقلن هجرا;

ای خواهر! ای ام کلثوم! ای فاطمه! ای رباب! متوجه باشید که وقتی من کشته شدم، گریبان ندرید و صورت نخراشید و سخن بیهوده مگویید.»

نافع بن هلال می گوید:

وقتی امام حسین علیه السلام به خیمه زینب کبری علیها السلام وارد شد، شنیدم آن بانوی سترگ از حضرت، وضعیت روحی یاران را پرسید که آیا از ثبات و پایداری آنان اطمینان دارد؟

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

«والله لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الاشوس الاقعس یستانسون بالمنیة دونی استیناس الطفل الی محالب امه;

سوگند به خدا آنان را آزمودم، در میان آنان احدی را نیافتم، مگر شجاعانی استوار که اشتیاق آنان به مرگ در رکاب من همچون انس کودک به سینه مادر است.»

لحظه وداع خواهر

دردناک ترین صحنه برای بانوان، به ویژه زینب کبری علیها السلام لحظه وداع امام علیه السلام با اهل خیام بود که باز همگی از طرف امام علیه السلام مامور به صبر شدند.

هنگامی که «ذوالجناح » خبر شهادت سیدالشهداء علیه السلام را به خیمه گاه آورد اهل حرم به سوی قتلگاه روانه شدند. زینب کبری علیها السلام با دیدن صحنه گودال فریاد زد:

 وامحمدا! واعلیا! هذا حسین بالعراء صریع بکربلا لیت السماء اطبقت علی الارض ولیت الجبال تدکدکت علی السهل

با این جملات در حالی که امام در حال جان دادن بود خود را به پیکر برادر نزدیک کرد و عمر سعد با گروهی خود را به گودال قتلگاه نزدیک می کردند.

«عقیله بنی هاشم » فریاد کشید:

«وای بر شما. آیا مسلمانی بین شما نیست؟»

اما کسی پاسخ او را نداد و عمر سعد به سپاهیان خود دستور داد کار حسین علیه السلام را تمام کنند.

بانویی که شهادت دو فرزند، برادران و برادرزادگان و خویشان را به چشم خود دیده است، تازه رسالت سنگینی را به دوش خود احساس می کند. او باید برخیزد و بیرق شهدا را تا پایان راه با صبر و پایداری در دست گیرد.

شام غریبان:

شام غریبان، حرکت از قتلگاه و حوادث مسیر اسارت هر کدام به تنهایی برای زمین گیر شدن قوی ترین مردان کفایت می کرد اما زینب علیها السلام بزرگ تر و استوارتر از آن بود که با سیل سهمگین طوفان های بلا بر خود بلرزد.

زینب کبری علیها السلام بااین که دلخراش ترین صحنه ها را دید اما در هر فرصتی پیام عاشوراییان را با اقتدار و صلابت به گوش همگان می رساند. در مجلس یزید که همه چیز برای تحریف خون کربلاییان فراهم شده بود خطبه آتشین  او ورق را برگرداند و جو تبلیغاتی مسموم شامیان را چنان متحول ساخت که دشمن از نگهداری اسرای سرافراز در آن دیار احساس خطر می کند. او فاطمه ای بود در شام و زبان گویای علی علیه السلام بود در کوفه. او به حق، زینب بود، زینت پدر...

ما یار قدیم مشکلات و رنجیم در سنگر صبر و در میان گنجیم                       در حادثه های تلخ حال خود را با صابره کرببلا می سنجیم

ام کلثوم علیها السلام; الگوی مبلغان

او همچون خواهرش زینب کبری علیها السلام بانویی ارجمند، سخنور و دانا بود. او را زینب صغرا نیز نامیده اند. وی همراه سیدالشهداء علیه السلام به کربلا آمد و پس از عاشورا در مسیر اسارت، با سخنانش به تبلیغ پیام شهدا پرداخت. یکی از مهم ترین کارهای این بانو هنگامی بود که کاروان اسرا به کوفه رسید. او در جمع انبوه حاضران پس از آن که همه را به سکوت واداشت، سخنرانی کرد و کوفیان را به خاطر کوتاهی در یاری امام حسین علیه السلام ملامت کرد. خطبه آتشین او چنان مؤثر افتاد که همگان گریستند و زنان گریه کنان صورت خراشیدند و...  هنگام ورود اسرا به شام نیز ام کلثوم علیها السلام شمر را طلبید و از او خواست که آنان را از دروازه ای وارد کند که اجتماع کمتری باشد و سرهای شهدا را دورتر نگهدارند تا مردم به تماشای آنان پرداخته، کمتر به چهره اهل بیت پیامبر علیهم السلام نگاه کنند. شمر دقیقا بر خلاف خواسته او عمل کرد و اسیران را از دروازه ساعات وارد دمشق کرد.

این بانوی بزرگ علیها السلام در ایام حضور در دمشق نیز هرگز از بیان حقایق و افشای جنایات امویان کوتاهی نکرد. پس از بازگشت اهل بیت امام حسین علیهم السلام به مدینه، وی نیز از کسانی بود که گزارش سفر خونین را در قالب شعر به مردم داد.

 مدینة جدنا لاتقبلینا فبالحسرات والاحزان جئنا خرجنا منک بالاهلین طرا رجعنا لارجال ولا بنینا

 ای شهر جد ما! ما را نپذیر زیرا ما حسرت ها و حزن ها آورده ایم. در حالی از تو بیرون رفتیم که همه اهل بیت با ما بودند. اما اکنون که برگشته ایم، مردان و پسران بین ما نیستند.»

ام سلمه; الگوی پیرزنان

او همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله و از سابقین در اسلام و از مهاجرین به حبشه بود و از زنان خردمند عصر خویش به شمار می رفت. نامش هند بود و شوهر او سلمه در جنگ احد مجروح و سپس شهید شد. پیش از جنگ احزاب به همسری پیامبر صلی الله علیه و آله درآمد و سرپرستی فاطمه زهرا علیها السلام را به عهده گرفت. وقتی امام حسین علیه السلام به دنیا آمد، عهده دار نگهداری او شد.

ام سلمه پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره هوادار اهل بیت علیهم السلام و سال ها بعد، از مخالفان سرسخت معاویه بود و طی نامه ای از برنامه های معاویه در سب و لعن امیرالمؤمنین علیه السلام انتقاد کرد. این بانوی بزرگ از پیامبر صلی الله علیه و آله احادیثی نقل کرده و نزد اهل بیت علیهم السلام منزلتی عظیم داشته است.  او از رسول خدا صلی الله علیه و آله ماجرای کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام را شنیده بود و هنگام خروج امام علیه السلام از مدینه به حضرت چنین اظهار داشت:

«یا بنی! لاتحزنی بخروجک الی العراق فانی سمعت جدک یقول: «یقتل ولدی الحسین بارض العراق فی ارض یقال لها کربلا;

 ای فرزندم! مرا با رفتنت به سوی عراق محزون مکن، من از جدت شنیدم که می فرمود: فرزندم حسین در زمین عراق به شهادت می رسد. زمینی که به آن کربلا گفته می شود.»

امام در پاسخ وی چنین فرمود:

«یا اماه! وانا والله اعلم ذلک وانی مقتول لامحاله ولیس لی من هذا بد وانی والله لاعرف الیوم الذی اقتل فیه واعرف من یقتلنی و...;

 ای مادر! و من به خدا سوگند این را می دانم و اینکه به ناچار در کجا کشته می شوم و چاره ای از آن ندارم. به خدا سوگند روزی را که در آن کشته می شوم و کسی را که مرا می کشد می دانم.»

ام سلمه ادامه داد که رسول خدا صلی الله علیه و آله مقداری از خاک کربلا به وی داده است و به او فرموده است که هرگاه این خاک به خون تبدیل شد، بدان فرزندم حسین کشته شده است.

ایشان می گوید: بعدازظهر عاشورا به خاک نگریستم، دیدم از آن خون می جوشد. دانستم که حسین علیه السلام به شهادت رسیده است.

پس از واقعه کربلا وی در مدینه برای شهیدان عزاداری می کرد و بنی هاشم به تعزیت و تسلیت گویی او - که تنها بازمانده پیامبر صلی الله علیه و آله بود - می رفتند. وی در سن ۸۴ سالگی رحلت کرد.

ام البنین: الگوی مادران شهید

وی همسر امیرالمؤمنین علیه السلام است که پس از شهادت حضرت فاطمه علیها السلام به معرفی عقیل به همسری علی علیه السلام درآمد. نامش فاطمه «فاطمه بنت خرام » از قبیله «بنی کلاب » و خواهر «لبید» شاعر بود. زنی با شرافت، از خانواده ای دلاور بود. او نسبت به فرزندان حضرت زهرا علیها السلام بسیار مهربان بود. ثمره ازدواج او با علی علیه السلام چهار فرزند پسر به نام های عباس، جعفر، عبدالله و عثمان بود که هر چهار فرزندش روز عاشورا در رکاب سیدالشهداء علیه السلام به شهادت رسیدند.

«ام البنین » پس از شهادت فرزندانش همه روزه به بقیع می رفت و بچه های عباس را نیز به همراه می برد و به یاد فرزندان شهیدش مرثیه و نوحه می خواند. زنان مدینه نیز با ندبه و نوحه سوزناک او جمع می شدند و می گریستند. اشعاری هم درباره عباس سروده بود. وقتی زنان مدینه به وی تسلیت می گفتند، می گفت: دیگر مرا «ام البنین » خطاب نکنید. چرا که امروز دیگر آن فرزندانم نیستند و شهید شده اند.

«لاتدعونی ویک ام البنین تذکرینی بلیوث العرین کانت بنون لی ادعی بهم والیوم اصبحت ولا من بنین;

مرا دیگر ام البنین نخوانید. مرا به یاد شیران شکست ناپذیر می اندازید.من فرزندانی داشتم که به اعتبار آنان صدا می شدم اما امروز از پسرانم خبری نیست.»

ام خلف و ام وهب: الگوهای همسران شهید

«ام خلف » همسر «مسلم بن عوسجه » از زنان شیعه و از یاران حضرت سیدالشهداء علیه السلام بود. پس از شهادت «مسلم » پسرش «خلف » آماده جنگ شد. امام حسین علیه السلام از او خواست که به سرپرستی مادرش بپردازد. ولی مادرش او را تشویق به جنگ کرد و گفت: «جز با یاری پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله از تو راضی نخواهم شد.» «خلف » پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسید. پس از شهادتش سر او را به طرف مادرش پرتاپ کردند. او هم سر را برداشته، بوسید و گریست.

«ام وهب » همسر «عبدالله بن عمیر کلبی » از طائفه «بنی علیم » بود. چون شوهرش تصمیم گرفت از کوفه به یاری امام حسین علیه السلام بیرون آید، ام وهب نیز اصرار کرد تا او را هم با خود ببرد. شبانه به یاران امام در کربلا پیوستند.

روز عاشورا وقتی شوهرش به میدان رفت، او نیز چوبی به دست گرفت و به میدان شتافت ولی امام حسین علیه السلام مانع او شد و فرمود: «بر زنان جهاد نیست.» اما پس از شهادت شوهرش به بالین او رفت و صورت او را پاک می کرد که شمر غلامی را به سراغ او فرستاد. آن غلام با گرزی بر سر آن زن کوبید و او را شهید کرد.

سکینه و رقیه علیهما السلام: الگوهای دختران شهید

سکینه علیها السلام خواهر حضرت «علی اصغر» همراه سایر زنان و دختران در کربلا حضور داشت. نام اصلی او آمنه و امینه و... است و لقب سکینه را مادرش «رباب » به او داده. وقتی امام حسین علیه السلام برای آخرین وداع به خیمه گاه آمد، سکینه علیها السلام شدیدا گریه می کرد. امام او را به سینه چسباند و میان چشمانش را بوسه زد; اشک هایش را پاک کرد و با محبت زیاد او را ساکت کرد.  و اشعاری را با او زمزمه کرد که مطلع آن چنین است.

 سیطول بعدی یا سکینة فا علمی منک البکاء اذا لحمام دهانی; ای سکینه! بدان که بعد از من گریه های طولانی خواهی داشت، آنگاه که مرگ من فرا برسد.»

امام وقتی با آنان و دختران خداحافظی کرد، به پدر عرض کرد:

 «یا ابت استسلمت للموت؟ ای پدر! آیا تسلیم مرگ شده ای؟»

امام حسین علیه السلام فرمود:

«کیف لا یستسلم من لا ناصر له و لا معین; چگونه کسی که یار و کمکی ندارد، تسلیم مرگ نشود؟»

سکینه به پدرش پیشنهاد کرد:

«یا ابة! ردنا الی حرم جدنا...; ای پدر! ما را به حرم جدمان برگردان.»

امام پاسخ داد:

«هیهات لو ترک القطا لنام; هرگز ممکن نیست. اگر پرنده قطا به حال خود رها می شد، آرام می خوابید.»

زنان با شنیدن سخن امام گریه سر دادند و امام آنان را ساکت کرد و به دشمن حمله کرد.

حضرت سکینه علیها السلام در علم و معرفت و ادب، کم نظیر بود و همواره مورد توجه امام حسین علیه السلام بود.

 

نگاهی به حجاب و عفاف بانوان اهل بیت (ع) در حادثه کربلا

 

 حفظ حجاب و عفاف بانوان اهل بیت (ع) در جریان حادثه عاشورا و همچنین مسیری که اسرای اهل بیت (ع) طی کردند یکی از نکات بسیار مهم و ارزشمندی است که می‌توان آن را از چند بعد مورد توجه قرار داد.

«در جریان قیام عاشورا و مسیری که اسرای کربلا طی کردند نکات بسیار مهمی وجود دارد که گاهی کمتر به آن‌ها پرداخته می‌شود» افزود: در این مساله یکی عملکرد امام حسین (ع) در حفظ حریم بانوان حرم از بدو ورود به صحرای کربلاست که اقدامات ویژه‌ای در این زمینه انجام دادند. انتخاب محل قرار گرفتن خیمه‌های اهل بیت (ع) در صحرای کربلا نشان دهنده اهمیت این مساله است.

 «امام حسین (ع) در صحرای کربلا خیمه‌های اهل بیت (ع) و حرم را در میان خندقی هلالی‌شکل قرار دادند» عصر روز تاسوعا وقتی قرار شد با تدبیری که امام اندیشیدند جنگ به فردا موکول شود امام دستور دادند چوب‌ها و نی‌هایی که در آن منطقه وجود داشته درون این خندق‌ها بریزند و روز عاشورا فرمودند که آن چوب‌ها را آتش بزنند تا مبادا دشمن از پشت سر به حریم اهل بیت (ع) جسارتی روا کند.

 کار دیگری که امام حسین (ع) در شب عاشورا انجام دادند این بود که خیمه‌ها را به هم نزدیک کردند و دستور دادند آنها را در طناب‌هایی تو در تو قرار دهند تا این‌که اگر دشمن بتواند از این خندق عبور کند، نتواند از بین این طناب‌ها بگذرد.

در روز عاشورا زمانی که حضرت مشغول جنگ با دشمن بود از عبارت تاریخ اینگونه بر می‌آید که وقتی وارد شریعه فرات شد و اندکی آب برداشت تا بنوشد دشمن شایعه‌ای درست کرد که ای اباعبدالله تو در اینجا آب می‌نوشی در حالی که حرمت مورد هتک واقع شده است، حضرت در این لحظه آب را از دستانش زمین ریختند و به لشکر حمله کردند و بلافاصله خود را به خیمه‌ها رساندند اما مشاهده کردند که خیمه‌ها سالم است و این دروغی بوده که دشمن شایعه کرده تا مبادا آن حضرت از آب بنوشد.

«مساله حفظ حریم اهل بیت (ع) و زنان و کودکان آن‌قدر برای امام مهم بود که در حین نبرد خیلی از خیمه‌ها فاصله نمی‌گرفت» : آن حضرت در روز عاشورا و در حین نبرد اندکی از خیمه‌ها فاصله می‌گرفتند و دوباره به مکانی نزدیک خیمه‌ها برمی‌گشتند تا اهل بیت (ع) یک آرامشی داشته باشند.

جریان دیگری که روز عاشورا نقل شده در گودال قتلگاه است

وقتی که بدن آن حضرت آماج تیرها شده بود و دیگر توان حرکت نداشت عده‌ای دور ایشان را گرفتند و گروهی به طرف خیمه‌ها حمله کردند در این لحظه امام فریاد زدند وای بر شما پیروان آل ابی‌سفیان، اگر دین ندارید و از معاد و جهان پس از مرگ نمی‌ترسید در دنیای خودتان آزادمرد باشید و رجوعی به اصل و نسب خود کنید، زیرا شما عرب هستید.

 «اعراب در دوره جاهلیت برای جنگ‌های خود یکسری قوانین داشتند»

در عرف آنها پذیرفته شده بود تا مردی در جبهه مقابل زنده است آنها به سمت زن و بچه و حریم او نمی‌رفتند. در جریان عاشورا و زمانی که حضرت اباعبدالله بر زمین افتادند اشاره به این قضیه می‌کنند و در ادامه شمر خطاب به امام می‌گوید چه می‌گویی ای پسر فاطمه، امام می‌فرمایند: من با شما و شما با من جنگ دارید اما زنان و کودکان هیچ گناهی ندارند، طغیان‌گران خود را از تعرض به حرم من باز دار تا زمانی که من زنده هستم و شمر نیز این کار را انجام می‌دهد. این مساله درسی برای مردان جامعه ماست که امام تا آخرین قطره خون اجازه ندادند دشمن نسبت به زن و بچه و حریم او کوچک‌ترین تعرضی داشته باشند و سعی کردند آنها را از قرار گرفتن در معرض نامحرم حفظ کنند و این غیرت دینی و مردانگی حضرت با توجه به مسائل شریعت و حفظ ارزش‌های اسلامی را نشان می‌دهد.

 عصر عاشورا وقتی دشمن به خیمه‌ها حمله کردند و آن‌ها را به آتش کشیدند حضرت زینب (س) محضر امام سجاد آمدند و کسب تکلیف کردند. امام به عمه‌اش زینب (س) فرمودند بگو بچه‌ها به میان بیابان‌ها فرار کنند و پراکنده شوند، در ضمن فرار قضیه‌ای برای دختر امام حسین (ع) به نام فاطمه صغری اتفاق می‌افتد که دشمن ضربه‌ای به ایشان وارد می‌کند و بیهوش می‌شود. زمانی که به هوش می‌آید مشاهده می‌کند سرش در دامن عمه‌اش زینب (س) است، اولین درخواستی که این دختر دارد آن است که این عمه جان آیا پارچه‌ای پیدا می‌شود سرم را از چشم نامحرمان بپوشانم؟حضرت زینب (س) در جواب خواسته فرزند برادرش می‌فرمایند ای دخترم عمه تو هم مثل تو است، بعد فاطمه صغری می‌گوید من نگاه کردم دیدم سر عمه‌ام زینب باز است و بازوی او هم از شدت کتک سیاه شده است.

«برخی از تحلیلگران در ارتباط با به غارت رفتن پوشش‌های زنان و اسرا پس از حادثه عاشورا نظرات متفاوتی دارند» گفت: آنچه تحلیل‌گران اتفاق نظر دارند این است که اینگونه نبوده که سر و موهای آن بزرگواران پیدا باشد، زیرا در آن جامعه زن نیز حرمتی داشت که حتی شقی‌ترین دشمنان نیز حق نداشتند به ساحت آنها جسارت کنند، به این خاطر زنان عرب چند پوشش داشتند که یکی مقنعه و لباسی که بدن را کامل می‌پوشاند و دیگری پوششی به نام عبایه بود که این چادرها برای زنان آزاده و اشراف بود و کنیزها عمدتا حق نداشتند آن را سر کنند، بنابراین دشمن در چنین حالتی زنان و دختران اهل بیت را نگه داشته بود یعنی عبایه‌ها را از آنها گرفته بودند.

از آنجا که مساله حجاب و عفاف برای خاندان اهل بیت و فرزندان آنها بسیار مهم بوده این دختران و زنان حتی نمی‌خواستند اندامشان برای دیگران نمایان باشد و این بسیار درس‌آموز برای زنان و دختران مسلمان است.
زمانی که اسرا به دروازه کوفه رسیدند کوفی‌ها نان و خرما میان آنها تقسیم کردند، اما حضرت زینب (س) آنها را گرفتند و به سوی کوفیان انداختند و فرمودند مگر شما نمی‌دانید صدقه برای ما خاندان عصمت و طهارت حرام است، اما همین زینب وقتی یکی از مردم کوفه عرضه داشت که آیا می‌توانم کمکی برای شما بکنم؟ فرمود برو مقداری چادر و پارچه برای ما بیاور تا به این دختران بدهم تا خود را از معرض نامحرم بپوشانند و مرد کوفی این کار را کرد و حضرت نیز آنها را پذیرفت، زیرا حفظ حریم زن و یک ارزش بالاتر مطرح بود ولو اینکه آنها را به صورت صدقه هم به اهل بیت داده باشند.

در جریان سهل ساعدی مشاهده می‌کنیم که وقتی وی محضر امام سجاد (ع) می‌رسند امام از او می‌خواهد که مقداری پول به رییس نیزه‌دارها بده و بگو سرهای شهدا را از کاروان جدا کنند و جلوتر از کاروان و اسرا ببرند تا مردم متوجه سرهای بریده شهدا شوند و کمتر توجه‌شان به اسرا، زنان، دختران و کودکان اهل بیت بیفتد و او نیز پس از مذاکرات طولانی 400 دینار به نیزه‌داران می‌دهد و سرها را از کاروان جدا می‌کند.

«امام معصوم نمی‌خواهد زنان و دختران حتی در چنین شرایطی در معرض دید نامحرم قرار گیرند» گفت: در جریان مسجد اموی وقتی کاروان اسرا وارد این مسجد می‌شود یکسری مناظرات بین امام سجاد و حضرت زینب (س) با یزید صورت می‌گیرد که نکات بسیار جالب و قابل تاملی دارد. یکی از نکاتی که حضرت زینب در این مناظره بیان می‌کنند این است که خطاب به یزید می‌فرمایند ای پسر آزاد شده جدم رسول الله آیا این عدالت است که زنان و کنیزان تو در پس پرده‌ها باشند، در حالی که دختران رسول اسلام را در میان بازارها بچرخانی و آنها را از شهری به شهر دیگر به اسیری ببرید؟

این سخن حضرت زینب (س) به جریان فتح مکه اشاره دارد. افرادی از قریش که در مکه حضور داشتند در این فتح از طرف رسول خدا آزاد شدند و به طلقاء یعنی آزاد شده معروف شدند که برای آنها احکام ویژه‌ای بود از جمله اینکه آنها حق ندارند به مناصب بالای حکومتی دسترسی پیدا کنند در حالی که مردم شام این حکم را می‌دانستند اما معاویه را نمی‌شناختند، زیرا او خود را در شام به عنوان خال‌المومنین، کاتب وحی و نزدیک‌ترین شخص به رسول الله معرفی کرده بود، اما حضرت زینب (س) با این بیان دودمان یزید و معاویه را به باد دادند و مردم شام بیدار شدند.

یکی از چالش‌هایی که حضرت زینب (س) برای آنها درست کردند درباره همین وضعیت اسرا و زنان و کودکان اهل بیت و به اسارت رفتن آنها بود، زیرا یزید و بنی‌امیه از عدالت، اسلام و اجرای احکام شریعت دم می‌زدند، اما با این حرکت حضرت سجاد و حضرت زینب (س) جامعه اسلامی به ماهیت پلید بنی‌امیه پی برد و با اهداف بلند امام حسین (ع) و قیام ایشان آشنا شدند و جریان حاکمیت بنی‌امیه متزلزل شد.

هم اباعبدالله نسبت به حفظ حریم اهل بیت و حفظ آنها از معرض نامحرمان از هیچ تلاش و حرکتی فروگذاری نکردند و هم خود آن بزرگواران در کربلا و در طول اسارت هیچگاه و هیچ لحظه از حفظ حجاب و عفاف خود غفلت نکردند که اینها می‌تواند درس‌آموز برای جامعه امروز ما باشد.


روایت زنان حاضر در واقعه عاشورا، حماسه کربلا را جاویدان کرد


در خصوص نقش زنان در عاشورا با توجه به اینکه یک موضوع تاریخی و دینی است، باید نقش‌های پذیرفته‌شده و تعیین‌شده توسط اسلام برای زنان در نظر گرفته شده و مورد بررسی قرار گیرد.نمی‌توان دینی را پیدا کرد که چهارچوب و ضوابط نداشته باشد.قبل از واقعه عاشورا و در زمان پیامبر(ص) بر اساس آیات قرآن و تاریخ اسلام، نقش‌های پذیرفته‌شده برای زنان و چهارچوب‌های آن‌ها موجود است که نیاز به بررسی دارد. همه ادیان آسمانی و زمینی چهارچوب‌ها و ضوابطی دارند و نمی‌توان دینی را پیدا کرد که چهارچوب و ضوابط نداشته باشد.

 آیه 35 سوره احزاب

: آنچه در نگاه اول در قرآن مشاهده می‌شود، راه رسیدن به کمالات معنوی است که این امر در سایه پایدارترین رسالت انبیاء الهی است. بدان معنا که در رسیدن به کمالات معنوی بین زنان و مردان تفاوتی وجود ندارد و هر دو می‌توانند به اوج کمالات دست یابند.

“آسیه” و “مریم” دو زن در قران که الگوی همه بشریت هستند

اگر دیگر آیات را ببینیم یکی از نشانه‌های اهل ایمان سبقت‌گرفتن در خیرات و نیکی‌هاست که در آیه 11 سوره تحریم از الگوبودن آسیه همسر فرعون و در آیاتی نیز از حضرت مریم(س) برای همه اهل ایمان، چه مرد و چه زن، یاد شده است؛ لذا در راه تقرب به خداوند باری تعالی بر اساس سبقت در نیکی‌ها مردان یا زنان می‌توانند از یکدیگر جلو بیفتند.

بیعت گرفتن مستقل پیامبر از زنان

اصل فعالیت‌های اجتماعی زنان در اسلام پذیرفته شده است و آیاتی هم در قرآن کریم به این موضوع اشاره کرده، اما این امر با ضوابطی همراه شده است. یکی از فعالیت‌های اجتماعی «بیعت» است. در زمان پیامبر(ص) نیز گروه‌هایی برای اینکه با پیامبر(ص) پیمان ببندند و به فرمان ایشان عمل کنند، نزد ایشان آمدند که در متون تاریخی از بیعت زنان با پیامبر(ص) یاد شده است و در برخی به آمار 600 نفر نیز رسیده است. این بیعت جداگانه و به صورت مستقل انجام می‌شد که نشان‌دهنده آن است که بیعت با مردان را به منزله بیعت با زنان ندانسته و این امر به صورت مجزا صورت می‌گرفته است.

نقش سیاسی و اجتماعی بانوان در تشکیل جامعه اسلامی

 همچنین در جریان صلح حدیبیه وقتی پیامبر(ص) با اصحاب خود بیعت کردند نیز حضور زنان در این واقعه تاریخی گزارش شده است، حتی بعد از فتح مکه نیز در خصوص بیعت زنان با پیامبر(ص) در منابع تاریخی اشاره شده است و این نشان از نقش سیاسی و اجتماعی بانوان در آغاز تشکیل جامعه اسلامی در مدینه دارد که برای زنان به رسمیت شناخته شد.

 در کنار بیعت، مسئله هجرت بود. در آن زمان با توجه به اینکه کفار در مکه بودند، هجرت نشانه ایمان بود که این امر نیز با مشارکت سیاسی زنان صدر اسلام همراه بوده است. این امر در گزارشات تاریخی دو هجرت یعنی از مکه به مدینه و از مکه به حبشه گزارش شده است. در میان مردان مسلمان که به حبشه هجرت کردند نیز نام زنانی ذکر شده و در میان مردانی که به مدینه هجرت کردند نیز نام زنانی آورده شده و حتی نام عده‌ای از بانوان در هر دو هجرت یعنی مدینه و حبشه ذکر شده است. هرچند برخی از این هجرت‌ها با مخالفت از سوی خانواده آنان همراه بوده و این افراد با وجود مخالفت همسر خود جامعه عمل به دستورات پیامبر پوشاندند.

 یکی دیگر از موضوعات مسئله جنگ و جهاد بوده که زنان به صورت مستقیم امکان حضور نداشتند مگر مورد استثنایی از جمله حمله به شهر اتفاق می‌افتاد. لذا زنان وقتی فضائل جهاد را از پیامبر(ص) می‌شنیدند به ایشان عرضه داشتند حال که این امر از ما سلب شده است، چطور می‌توانیم از فیوضات این امر مهم بهره‌مند شویم. پیامبر(ص) نیز در پاسخ به آنان نیز به کمک‌های زنان در پشت جبهه اشاره می‌کردند و به این ترتیب بانوان را قانع می‌ساختند که راه تقرب به خداوند بر زنان بسته نیست و با انجام‌دادن پاره‌ای از امور می‌توانند به این فیض دست یابند.

در فتح مکه و در برخی از جنگ‌های پیامبر(ص) نیز زنان فعالیت‌هایی از جمله طبابت، پرستاری، آوردن آب و فعالیت‌هایی از این قبیل را بر عهده داشتند. حتی در برخی از موارد از حضور زنان مسلح یاد شده که وقتی پیامبر از ایشان پرسیدند در پاسخ گفته بودند برای دفاع از خود سلاح حمل کرده‌اند.

در واقعه عاشورا مفاهیم امر به معروف و نهی از منکر، بیعت و هجرت گزارش شده است و همچنین نقش زنان در جهاد در صدر اسلام و جنگ‌های پیامبر و حکومت کوتاه‌مدت حضرت علی(ع) در منابع تاریخی آمده است.

سرودن اشعار حماسی توسط زنان در جنگ‌های پیامبر

 یکی از کارهای مهم زنان در میدان جنگ، سرودن اشعار حماسی در تضعیف روحیه دشمن و تقویت سپاه اسلام بوده است که در این خصوص زنان با آماده‌کردن رجزهای حماسی نقش مهمی در این راستا ایفا می‌کردند.در خصوص ماجرای کربلا نیز باید گفت امام با خانواده خود از مدینه هجرت کرده و گزارشی علیه این مطلب در منابع تاریخی نیامده است و این حضور بستگان نزدیک حضرت، نشان از ایمان‌داشتن به حرکت امام و بیعت با ایشان است که با همراهی‌کردن امام نمود یافته است.

زنی به‌عنوان فرستاده امام برای دعوت مردم ایران به کوفه

 همچنین آمده که در سال 60 هجری زنی از طرف امام حسین(ع) به ری آمد و از ایرانیان درخواست کرده تا به امام بپیوندند این ماجرا در برخی از منابع آمده، اما قوت چندانی در خصوص این قول تاریخی وجود ندارد. همچنین در منابعی از حضور یک زن به عنوان فرستاده امام برای دعوت از مردم کوفه برای بیعت با حضرت سخن گفته شده که این همه مربوط به قبل از وقوع  واقعه عاشوراست.

زنانی که مشوق همسران خود برای یاری امام بودند

یکی از گزارشات مهم در خصوص نقش زنان در واقعه قبل از عاشورا پناه‌دادن مسلم‌بن‌عقیل توسط یکی از زنان کوفه است. همچنین در جای دیگر نیز وقتی زهیربن‌قین در جریان دعوت امام دچار تردید می‌شود، همسر وی با نهیب‌زدن به زهیر در خصوص اینکه آیا نشنیدی پیامبر(ص) حسن و حسین(ع) را سرور جوانان اهل بهشت خواندند، باعث می‌شود که زهیر به اصحاب سید الشهداء(ع) بپیوندد.

همسر حبیب‌بن‌مظاهر نیز از جمله زنانی بود که وقتی نامه امام به حبیب رسید، وی را تشویق به همراهی با حضرت کرد؛ در حالی‌که حبیب گفته بود از یتیم‌شدن فرزندانم می‌ترسم.

 در شرایط مهم خیلی از افراد از جمله محمد حنفیه برادر امام و ابن عباس از صحابه امیرالمومنین(ع) با توجه به شناختی که از حضرت داشتند در واقعه عاشورا کنار کشیدند، اما در این جریان زنانی چون ام وهب نصرانی و... حضور داشتند.

نقش محوری حضرت زینب(س) از لحاظ روحی و اخلاقی در واقعه عاشورا

 همچنین در حین واقعه عاشورا حضور زنان باعث تقویت شجاعت مردان در میدان بود تا از حریم زنان دفاع کنند؛ چراکه فاصله خیمه تا میدان نبرد زیاد نبود و همه زنان حاضر جزئیات نبرد را می‌دیدند. رباب، مادر حضرت علی اصغر(ع) نیز نمونه بی‌نظیر صبر در جریان کربلا بود و بعد از آن نیز ماجرای کربلا را با جزئیات برای مردم نقل می‌کرد.نقل است که همسر یکی از اصحاب بعد از شهادت همسرش نیز پسرش را به  حضور در میدان تشویق کرد و وقتی امام از او خواست که چون پدرش شهید شده نزد مادرش بماند به امام عرض کرد که مادرش وی را به حضور در میدان تشویق کرده و بعد امام اذن میدان به وی داد.

 در پایان واقعه عاشورا نیز نقش‌آفرینی زنان بود که این واقعه را با روایت جزئیات و ماجراهای آن به یک حماسه جاوید تبدیل کرد

.سخنرانی‌ای که منشأ قیام بود

 سه سخنرانی حضرت زینب(س) در دروازه کوفه، مجلس عبیدالله‌بن‌زیاد و در کاخ یزید نیز باعث شد بسیاری از مردم پشیمان شده و حتی قیام‌هایی که پس از واقعه عاشورا از جمله قیام توابین صورت گرفته، منشأ اصلی آن همان افشاگری حضرت زینب (س) از چهره بنی‌امیه بود. حتی در جایی که عبیدالله از حضرت زینب در خصوص سختی واقعه پرسید ایشان با پاسخ معروف خود که جز زیبایی چیزی ندیده‌ام او را به ذلت کشاند، همچنین در کاخ یزید گفت "تو هیچگاه نمی‌توانی نام و یاد حسین(ع) را از یادها ببری" و این پیش‌بینی حضرت را می‌بینیم که امروز به وقوع پیوسته است.

 حضرت زینب (س) برای اتفاقات عاشورا نام مشخصی را نمی‌برد، بلکه در قالب ادبی به جزئیات واقعه اشاره کرده که این نیز زمینه را برای سایر شاعران دوره‌های بعدی فراهم کرده تا با استفاده از جزئیات آن‌ها را پرورش دهند. نقش‌آفرینی پس از پایان دوره، اسارت از طریق نوحه‌سرایی نیز از دیگر مواردی است که به نقش زنان در واقعه عاشورا در منابع تاریخی اشاره شده است.

همچنین جمعی از زنان قبیله بنی‌اسد با نقشی که داشتند باعث به وقوع پیوستن برخی از قیام‌ها شدند. همچنین از مهم‌ترین قیام‌ها که قیام مختار است، می‌توان به نقش مادر وی در تشویق مختار به انتقام قاتلان امام حسین(ع) اشاره کرد.

علت عدم شرکت زنان در صحنه نبرد عاشورا

 حضور 40 زن در این واقعه گزارش شده که از این تعداد برخی کودک و نوجوان نیز بودند. از طرفی نیز با تدبیر امام که این جنگ به لحاظ ظاهری به شکست منجر بود، -ضمن اینکه در شب عاشورا حضرت به آن اشاره داشتند- در واقع از نقش زنان برای نقل این واقعه در راستای جاوید ماندن آن استفاده شده است که این امر با تأثیرگذاری خطبه‌های حضرت زینب(س) به وضوح روشن است.


زنان تأثیرگذار در عاشورا؛


واقعه عاشورا گرچه حقیقتاً تلخ و جانسوز است اما در درون خود تابلوی زیبایی است از آزادگی و شناخت انسان‌ها و همچنین بزرگی مقام زن، دوشادوش زن و مرد را می‌توان به شکل کامل در حادثه کربلا مشاهده کرد. مردان در صحنه نبرد جنگیدند به شهادت رسیدند و زنان پیام ایشان را شهر به شهر ابلاغ کردند و به اسیری رفتند.

دختران و همسران امام حسین(ع) و سایر زنان در واقعه عاشورا چه نقشی داشتند؟

سکینه (س)، دختر امام حسین (ع)

سکینه (س) دختر حسین بن علی بن ابیطالب (ع) و مادرش رباب دختر امری القیس بن عدی بن اوس بن جابر است. نامش را امینه و امیمه و آمنه ذکر کرده‌اند و به سکینه (س) مشهور است.

سکینه (س) همراه همسرش عبدالله بن حسن (ع) (پسر عمویش) در کربلا حاضر بود. شوهرش در رکاب امام (ع) به شهادت رسید. سکینه (س)  هم به همراه کاروان عاشورا به کوفه و دمشق برده شد و پس از آن راهی مدینه شد. پس از آن سکینه (س) با مصعب بن زبیر ازدواج کرد و رباب به دنیا آمد. بعد از مصعب، عبدالله بن عثمان بن عبدالله بن خویلد همسر زینب شد و حکیم و عثمان به دنیا آمدند. سپس سکینه (س) به نکاح زید بن عمرو بن عثمان بن عفان در آمد.

سکینه (س) بانویی فصیح و بلیغ بود و از بهترین شاعران زمان خویش به شمار می‌آمد و مقامی رفیع داشت و کسی جرأت توهین به او را نداشت. عمر رضا کحاله می‌نویسد: «دختر عثمان بن عفان در برابر سکینه (س) گفت: «من دختر شهید هستم.» سکینه (س) سکوت کرد. ناگاه مؤذن گفت: «اشهد ان محمداً رسول‌الله (ص). سکینه (س) گفت: «این پدر من است یا تو؟» آن زن گفت: «هرگز به شما فخر نخواهم فروخت»

طبق گفته اکثر مورخان سکینه (س) در ۵ربیع الاول سال ۱۱۷ (ه.ق) در مدینه در زمان خلافت خالدبن عبدالملک رحلت فرمود. خالد اجازه‌ تدفین او را نداد و چون خود می‌خواست نماز میت را بخواند، گرمای هوا را بهانه کرد. مردم تا شب منتظر شدند. سرانجام به منازلشان رفتند و اطراف جنازه عود و عطر پخش کردند. فردای آن روز والی اجازه داد و نماز برپا شد و در مدینه‌ی جدش رسول الله (ص) دفن شد. لازم به ذکر است مقبره‌ای که در دمشق به حضرت سکینه (س) منسوب است، در حقیقت متعلق به سکینه‌ دیگری است وروی آن نوشته شده: سکینه بنت الملک.

رقیه (س)، دختر امام حسین (ع)

بر اساس گزارشات، امام حسین (ع) شش پسر و دختر داشته‌اند که دختران عبارت‌اند از سکینه (س ) دختر رباب، فاطمه دختر ام اسحاق و زینب خواهر فاطمه. در بیشتر منابع نام این سه دختر آورده شده و از رقیه کمتر نامی دیده می‌شود. احتمال دارد رقیه نام دیگر زینب باشد. این که از رقیه نقش مؤثر و فعالی در کربلا گزارش نشده به نظر می‌‌رسد به سبب کودکی او باشد؛ زیرا او در سال ۵۷ (ه.ق) در مدینه زاده شده بود. دختر سه، چهارسالۀ اباعبدالله (ع) که در سفر کربلا همراه کاروان بود، در مکانی کنار باب الفرادیس شام که در آن زمان خرابه‌ای بود، استقرار یافت. شبی پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست و پدر را خواست. به دستور یزید سر امام حسین (ع) را نزد آن کودک بردند. او از آن منظره بیشتر ناراحت و رنجور شد. پس از چند روز بر اثر غم و اندوه فراوان در خرابه‌ شام جان سپرد. پیکر کوچک او را در مقبره‌ای عمومی به نام «باب الفرادیس» به خاک سپردند.

رباب، همسر امام حسین (ع)

رباب دختر امروی القیس بن عدی بن اوس بن … کلب و مادرش میسور دختر عمرو بن ثعلبه بن حصین بن صصم است. پدر رباب در زمان خلافت عمر نزد وی آمد و اسلام آورد. پیش از آن نصرانی بود. امری القیس در همان روز اول مسلمانی، امیر مسلمانان قبیله قضاعه شد و بعد از افتخار مسلمانی، افتخار دیگری به دست آورد و از ۳ دختری که در خانه داشت یکی را به علی بن ابیطالب (ع) ، دیگری را به حسن بن علی (ع) و کوچک‌تر از همه را که رباب باشد به امام حسین (ع) تزویج کرد و پدر زن این سه امام بزرگوار شد. سکینه و عبدالله حاصل ازدواج رباب و امام حسین (ع) بودند . در حادثۀ کربلا این بانوی شرافتمند شاهد و شریک همه‌ی مصیبت‌ها و رنج‌های وارد شده بر حسین (ع) و خاندان و حرمش بود و همه را تحمل کرد. رباب نظاره‌گر شهادت کودک شیرخواره‌اش علی‌اصغر (ع) و شهادت همسر و سالار و امامش اباعبدالله الحسین (ع) بود. بعد از آن رنج و مشقت اسارت را تحمل کرد تا به مدینه بازگشت. در مدینه شبانه روز در شهادت امام حسین (ع) گریه می‌کرد و در سوگ آن حضرت اشعاری سرود.[۳]

در مجلس ابن زیاد هنگامی‌که سر مقدس امام (ع) را پیش ابن زیاد نهادند. رباب از میان زنان برخاست. سر را برداشت، بوسید و در دامن گذاشت و گفت: واحسینا! من هرگز فراموش نمی‌کنم و نخواهم کرد که لشکر کفر با نیزه‌ها با پیکر حسین (ع) چه کردند و از یاد نمی‌برم که جنازه‌اش را در کربلا روی خاک رها کرده و دفن نکردند، او را تشنه کشتند. خداوند هیچ‌وقت کربلا را سیراب نسازد.

عاتکه، همسر امام حسین (ع)

عاتکه دختر زید بن عمرو بن نفیل از شاعره‌های عرب که زنی عاقله، با کمال و زیبا بود. عبدالله بن ابی‌بکر بن ابی قحافه و به قول ابن عبدربه در استیعاب، زید بن خطاب او را به ازدواج خود در آورد. اما زید در روز یمامه کشته شد. سپس با عمر ازدواج کرد. طولی نکشید که عمر نیز مقتول شد. پس از آن زبیر بن عوام او را تزویج کرد. او هم مقتول شد. پس از آن امیرالمؤمنین او را خواستگاری کرد. عاتکه برای آن حضرت پیغام فرستاد که ای پسر عم رسول خدا (ص) بر شما از قتل خائفم. حضرت امیر (ع) فرمود: «کسی که شهادت رادوست بدارد حاضراست با عاتکه ازدواج کند.» این وقت حضرت سیدالشهدا او را تزویج کرد. عاتکه پس از شهادت آن حضرت دیگر شوهری اختیار نکرده است.

فضه النوبیه

فضه خدمت‌کار حضرت زهرا (س)، دختر گرامی رسول خدا (ص) است. فضه با ابی ثعلبۀ حبشی ازدواج کرد و پسری به دنیا آورد. بعد از ابوثعلبه با ابوملیک عطفا ازدواج کرد. فضه از نظر ایمان و تقوا و زهد در درجه‌ی عالی قرار داشت و محبتش به اهل‌بیت (ع) معروف و مشهور است. بلاغت کلام و نیکویی کلامش بر کسی پوشیده نیست. نقش او فقط کمک در کار منزل نبود بلکه شاگرد فاطمه (س) و پیوسته ملازم آن حضرت بود. فضه آن‌قدر با قرآن مأنوس بود که فقط با آیات قرآن تکلم می‌کرد. داستان برخورد فضه با آن مرد بیابان‌گرد در بحارالانوار جلد ۸ آمده است.

زینب بنت فواز می‌گوید: فضه از بانوان عاقله‌ صادق بود. بعد از شهادت حضرت فاطمه در خدمتگزاری حضرت زینب (س) تلاش کرد و به همراه آن بانو به سرزمین کربلا رفت و در محنت‌های اهل‌بیت شریک بود. وی پس از بازگشت به مدینه، به‌احتمال زیاد دوباره همراه حضرت زینب (س) به شام برگشت و پس از وفات در باب الصغیر (سوریه کنونی) دفن شد.

شهربانو، مادر محمدبن ابی سعید

در روز عاشورا طفلی از سراپرده بیرون آمد. دو گوشواره از مروارید در گوش داشت. از وحشت و حیرت به ‌جانب چپ و راست نگاه می‌کرد. چنان از آن واقعه هولناک در بیم و اضطراب بود که گوشواره‌هایش از لرزش سر و تن او لرزان. در این حال به ناگاه هانی بن ثبیت بر او حمله کرد و او را با شمشیر قطعه ‌قطعه کرد. در وقت شهادت آن طفل شهربانو ایستاده و مدهوشانه نظر می‌کرد و یارای سخن گفتن و حرکت کردن نداشت. آن طفل محمدبن ابی سعید بود.

 فکیهه

زوجه‌ی عبدالله بن اریقط بود. فکیهه در خانۀ رباب همسر امام حسین (ع) خدمت می‌کرد و از عبدالله پسری آورد به نام قارب که در کربلا شهید شد. فکیهه هم به همراه رباب به سلک اسیران به شام رفت.

 حسنیه

امام حسین (ع) حسنیه را از نوفل بن حارث بن عبدالمطلب خریده و او را به مردی که سهم نام داشت تزویج کرد. حاصل این ازدواج منجح بود. حسنیه در خانه‌ی امام زین‌العابدین (ع) خدمت می‌کرد تا این‌که با پسرش منجح به همراه حضرت سیدالشهدا (ع) به کربلا آمد. منجح در کربلا به شهادت رسید و مادرش با اهل‌بیت (ع) در مصائب سهیم و شریک بود.

رمله، همسر امام حسن ( ع) و مادر حضرت قاسم بن حسن (ع) و ابوبکر بن حسن (ع)

محلاتی می‌نویسد: «رمله مادر قاسم بن حسن (ع)، از بانوان دشت کربلا است. مجلسی می‌نویسد قاسم فرزند رمله در جنگی دلاورانه به شهادت رسید. این سخن از قاسم است که در شب عاشورا گفت:«مرگ برای من شیرین‌تر از عسل است.» در حالی که در روز عاشورا به سن بلوغ نرسیده بود. ابوبکر برادر دیگر قاسم نیز در کربلا به شهادت رسید.

 
 زنانى که در کربلا حضور داشتند،

برخى از اولاد على(ع) بودند و برخى جز آنان، چه از بنى هاشم یا دیگران. زینب، ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه و ام هانى، از اولاد(ع) بودند، فاطمه و سکینه، دختران سید الشهدا (ع) بودند، رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیه،کنیز خاص امام حسین(ع) و مادر وهب بن عبد الله نیز از زنان حاضر در کربلا بودند .
 
 پنج زن که از خیام حسینى به طرف دشمن بیرون آمدند، عبارت بودند از: کنیز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبد الله کلبى، مادر عبد الله کلبى، مادر عمر بن جناده، زینب کبرى(س). زنى که در عاشورا شهید شد، مادر وهب بود، بانوى نمیریه قاسطیه، زن عبد الله بن عمیر کلبى که بر بالین شوهر آمد و از خدا آرزوى شهادت کرد و همان جا با عمود غلام شمر(ل) که بر سرش فرود آورد، کشته شد.
   
در عاشورا دو زن از فرط عصبیت و احساس، به حمایت از امام برخاستند و جنگیدند:

یکى مادر عبد الله بن عمر که پس از شهادت فرزند، با عمود خیمه به طرف دشمن روى کرد و امام او را برگرداند. دیگرى مادر عمرو بن جناده که پس از شهادت پسرش، سر او را گرفت و مردى را به وسیله آن کشت، سپس شمشیرى گرفت و با رجزخوانى به میدان رفت، که امام حسین(ع) او را به خیمه ‏هابرگرداند.

دختر عمر (همسر زهیر بن قین) نیز در راه کربلا به اتفاق شوهرش به کاروان حسینى پیوست. زهیر بیشتر تحت تأثیر سخنان همسرش حسینى شد و به امام پیوست .رباب، دختر امرء القیس کلبى، همسر امام حسین(ع) نیز در کربلا حضور داشت، مادر سکینه و عبد الله.

زنى از قبیله بکر بن وائل نیز حضور داشت، که ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود، ولى هنگام حمله سپاهیان کوفه به خیمه‏ هاى اهل بیت، شمشیرى برداشت و رو به خیمه ‏ها آمد و آل بکر بن وائل را به یارى طلبید.
   
زینب کبرى و امّ کلثوم (س)، دختران امیر المؤمنین(ع)، همچنین فاطمه دختر امام حسین (ع) نیز جزو اسیران بودند و درکوفه و... سخنرانی هاى افشاگرانه داشتند. مجموعه این بانوان، همراه کودکان خردسال، کاروان اسراى اهل بیت را تشکیل مى‏ دادند که پس از شهادت امام و حمله سپاه کوفه به خیمه ‏ها، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس به صورت گروهى و اسیر به کوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.


 نقش آفرینی زنان در حادثه کربلا


حادثه کربلا یکی از مهمترین حوادثی است که تاثیر بسیار شگرفی در تاریخ داشته است. در این حادثه دردناک سبط نبی مکرم اسلام؛ امام حسین(ع) به همراه یاران وفادارش در دشت کربلا به شهادت رسیدند.

در سفر امام حسین(ع) از حجاز به کربلا، علاوه بر مردان، زنان بسیاری نیز حضور داشتند. این زنان جزء اهل بیت امام حسین(ع) و یا از خانواده یاران آن حضرت بودند. زنان حادثه کربلا همانند مردان، وظیفه خاصی بر عهده داشتند آنها در زنده ماندن این حادثه شگرف و تاثیرگذار نقش بسیار ارزنده‌ای ایفا کردند. طبق بیان شهید مطهری(ره) «تاریخ کربلا یک تاریخ و حادثه مذکر- مونث است. حادثه‌ای که مرد و زن هر دو در آن نقش دارند؛ ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش.»[1]

زنان در حادثه کربلا وظایف متعدد و بسیار مهمی بر عهده داشتند آنها علاوه بر محافظت از کودکان، به حمایت و تشویق مردان جهت مبارزه با دشمن می‌پرداختند. مهمترین رسالتی که بر عهده زنان خصوصا بر عهده حضرت زینب(س) و اهل بیت امام حسین(ع) گذاشته شده بود، این بود که حوادث کربلا را برای دیگران بازگو کنند، پیام آن حضرت را به همگان برسانند و تلاش کنند که حادثه کربلا برای همیشه زنده بماند. حضرت زینب(س) در این حادثه وظیفه پرستاری از امام سجاد(ع) را نیز بر عهده داشت. علاوه براین سرپرستی کاروان اسرای کربلا نیز با ایشان بود. وظیفه جهادگری و مبارزه با دشمن هر چند از دوش زنان برداشته شده بود؛ اما بعضا زنان حاضر در صحنه کربلا با حضور در میدان نبرد و مبارزه با دشمن، نام خویش را برای همیشه در تاریخ ثبت کردند.

تلاش برای جلوگیری از قتل امام حسین(ع)

عصر عاشورا هنگامی که حضرت زینب(س) مشاهده کرد امام حسین(ع) روی زمین افتاده و دشمنان جنایت کار اطراف پیکر مطهّر وی را با هدف کشتن ایشان گرفته‌اند، از خیمه بیرون آمد و خطاب به عمر سعد، به عنوان سرزنش فرمود: یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟»[2] فرزند سعد! آیا ابوعبداللّه کشته می‌شود و تو تماشا می‌کنی؟! او هیچ جوابی نداد و روی از حضرت زینب(علیها السلام) برگرداند، در یک مرحله دیگر زینب تلاش کرد تا شاید از کشته شدن امام حسین(ع) جلوگیری نماید. از این رو، خطاب به آن مزدوران نمود و گفت: «اَما فیکم مُسلِمٌ؟»[3] آیا در بین شما یک نفر مسلمان نیست؟ باز هیچ کس پاسخی نداد. وقتی امام حسین(ع) از روی اسب بر روی زمین افتاد، زینب کبری(س) فریاد برآورد: «وا اخاه، وا سیّداه، وا اهل بیتاه، لیت السماء انطبقت علی الارض ...»[4] وای برادرم، وای سرورم، وای اهل بیتم، ای کاش آسمان بر زمین واژگون می شد.

پرستاری حمایت و دلداری

با توجه به این که امام سجاد(ع) در کربلا به شدت مریض بود. بنابراین نمی‌توانست در جنگ شرکت کند.[5] و نیاز به پرستار داشت، حضرت زینب(س) پرستاری آن حضرت را بر عهده داشت.[6]

شهادت امام حسین(ع) برای فرزند بزرگوار ایشان امام سجاد(ع) بسیار سخت و طاقت فرسا بود. روز یازدهم محرم امام سجاد(ع) کنار گودال قتلگاه سوار بر شتر بود و به بدن پاره پاره پدر نگاه می‌کرد. حضرت زینب(س) دید الان است که روح از بدن مبارک آن حضرت خارج شود، نزد فرزند برادر آمد و صدا زد: مالی اراک تجود بنفسک یا بقیه جدی و ابی و اخوتی»[7] ای یادگار جد و پدر و برادرم چه شده چرا خودت را هلاک می‌کنی؟ سپس حضرت را تسلیت داد و حدیث ام‌ایمن را برای امام سجاد(ع) خواند.[8] در بخشی از این حدیث حضرت زینب(س) به امام سجاد(ع) عرض کرد: پسر برادر! از جدّ ما چنین روایت شده است که حسین(ع) همین جا، که اکنون جسد او را مى‌بینى، بدون اینکه کفنى داشته باشد دفن مى‌شود و همین جا، قبر حسین(ع)، زیارتگاه خواهد شد.[9] شیخ جعفر شوشتری می‌نویسد: «ولما قتل الحسین(ع) کانت زینب هی التی تسلی الامام زین العابدین(ع) لانه کان مریضا و هذه مرتبه عظیم لزینب»[10] وقتی امام حسین(ع) به شهادت رسید، زینب به امام سجاد(ع) تسلی می‌داد چرا که امام سجاد(ع) مریض بود، و این مقام بزرگی برای زینب(س) است. حضرت زینب(س) در مجلس ابن زیاد از امام سجاد(ع) حمایت و پشتیبانی کرد. وقتی در مجلس ابن زیاد وی دستور قتل امام سجاد(ع) را صادر کرد، «زینب برادرزاده اش را در آغوش گرفت و گفت: اى ابن زیاد، آنچه کردى بس است آیا از خون ما سیراب نشدى و آیا کسى از ما باقى گذاشتى؟ ... من تو را به خدا سوگند مى‌دهم اگر بخواهى او را بکشى، مرا هم با او بکش.‌[11]

سرپرستی کاروان اسرای کربلا

پس از شهادت امام حسین(ع) وظیفه قافله سالاری بر عهده زینب(س) گذاشته شد.[12] چون یگانه مرد؛ یعنی زین‌العابدین(ع) در این وقت به شدت مریض است. زینب(س) علاوه بر حفاظت از جان امام سجاد(ع) می‌بایست از اطفال و فرزندان قافله اسیران نیز محافظت کند. آن بانوی گرامی از همان عصر عاشورا به دستور امام سجاد(ع) مامور شد زنان و کودکان آواره را در خیمه‌ای جمع کند. سعی و تلاش زینب(س) در محافظت از اسرا به حدی بود که به لقب «امنیة الله» ملقب شد.[13] چرا که اسرا امانت‌هایی بودند، ‌که به دست آن حضرت سپرده شده بودند.

آن حضرت در مجلس یزید اجازه نداد فاطمه دختر امام حسین(ع) را به کنیزی ببرند و با جدیت جلوی این کار را گرفت.[14]

امام سجاد(ع) در این سفر در همه امور با زینب مشورت می‌کرد، چرا که زینب را غمگسار اسیران و پرستار یتیمان می‌دانست.[15]

عزاداری برای امام حسین(ع) و پیام رسانی

حضرت زینب(س) با سخنان جان سوز خویش همگان را به گریه می‌انداخت و تلاش می‌کرد در هر فرصتی با یادآوری مصائب امام حسین(ع) در ماندگاری این حماسه عظیم نقش ایفا کند.[16]

پس از شهادت امام حسین(ع) و احتمالا در روز یازدهم محرم اهل بیت(ع) در خواست کردند که آنها را از محل قتل شهدا عبور دهند.[17] راوی می‌گوید: به خدا قسم زینب دختر علی(ع) را فراموش نمی‌کنم که با صوتی حزین و قلبی شکسته فریاد می‌کرد ای رسول خدا درود فرشتگان خدا بر تو باد این پیکر عریان حسین است که در خون آغشته است.[18] عصر روز یازدهم محرم آن چنان دل سوز گریه کرد که «فابکت علیه کل عدو وصدیق.»[19] هر دوست و دشمنی به گریه افتاد.

در شام نیز حضرت زینب در محله‌ای به نام «دار الحجاره» که محل اقامت اسرا بود، مجلس عزاداری برای امام حسین(ع) برپا کرد به گونه‌ای که یزید از حضور اهل بیت(ع) در شام احساس خطر کرد و دستور بازگشت آنها را به مدینه صادر کرد.[20]

رباب دختر امری القیس همسر امام حسین(ع) در مجلس ابن زیاد وقتی سر مقدس امام حسین(ع) را پیش ابن زیاد نهادند از میان زنان بر خاست و سر مقدس را بوسید و در دامن گذاشت و گفت:

واحسینا فلا نسیت حسینا اقصدته اسنة الادعیاء

غادروه بکربلاء صریعا لاسقی الله جانبی کربلا[21]

واحسینا من هرگز فراموش نمی‌کنم و نخواهم کرد که لشکر کفر با حسین(ع) با نیزه‌ها چه کردند و از یاد نمی‌برم که جنازه‌اش را در کربلا روی خاک رها کرده و دفن نکردند، او را تشنه کشتند. خداوند هیچ وقت کربلا را سیراب نسازد. «رباب همسر بزرگوار امام حسین(ع) در مجلس ابن زیاد با دو بیت شعر کوتاه مجال تحریف‌های ناروا را از دست تحریف کنندگان تاریخ گرفت و گفت: امام حسین(ع) مبتلا به سل و سرطان نبود.[22]

رباب همسر امام حسین(ع) در شعر دیگری نیز به شهادت و مظلومیت امام حسین(ع) اشاره دارد.

ان الذی کان نورا یستضاء به بکربلا قتیل غیر مدفون...[23]

آن کسی که خود نور بود و در کربلا از او روشنایی می‌گرفتند در کربلا شهید شده است و پیکرش بر خاک مانده است.

علاوه بر زینب و ام‌کلثوم که در کوفه به ایراد سخن پرداختند، فاطمه دختر امام حسین(ع) نیز در بازار کوفه خطبه خواند و با مردم سخن گفت[24] و آنان را به اشتباهی که کردند و بدبختی و بیچارگی که به آن گرفتار شدند، توجه داد. مرحوم آیتی می‌نویسد: «آنها می‌دانستند که فردا دشمن با عکس‌العمل کارهایش رو برو خواهد شد و اصرار خواهد کرد با هر قیمتی که شده تاریخ شهادت امام را تحریف کند. به همین جهت با کمال هوشیاری در هر انجمنی و در هر بازار و کوچه‌ای در پاسخ هر پرسشی در جواب هر فحش و ناسزایی فصلی از آن چه روی داده بود می‌گفتند و گوشه‌ای از تاریخ شهادت امام را روشن می‌ساختند. برای همین بود که در همان روز اول ورود به کوفه سه نفر از بانوان اهل بیت خطبه خواندند و به این فکر هم نیفتادند که چون امام چهارم در میان ماست و هم با مردم کوفه و هم با ابن زیاد سخن خواهد گفت دیگر نیازی به سخن گفتن ما نیست...».[25]

زنانی که به همراه امام حسین(ع) به کربلا رفتند و پس از آن به عنوان اسیر به کوفه و شام رفتند. امام حسین(ع) را در اجرای هدف اصلاحی‌اش کمک کردند. آنها نگذاشتند جنایات بنی‌امیه پنهان بماند، آنها با اقدامات خویش نهضت کربلا را زنده نگه داشتند.

تشویق

زن زهیر بن قین بجلی با تشویق شوهر خویش به پیوستن به امام حسین(ع) نام خود را در تاریخ پر افتخار برای همیشه ثبت کرد. وقتی فرستاده امام نزد زهیر آمد و او را خواست همسر زهیر؛ یعنی دلهم دختر عمرو به زهیر که ابتدا نمی‌خواست نزد حسین(ع) بیاید، گفت: سبحان الله چه مانعی دارد که نزد وی شرفیاب شوی و سخن او را بشنوی و باز آیی؟[26]

زهیر تحت تاثیر سخنان همسرش نزد امام حسین(ع) آمد و آن تحول روحی در او ایجاد شد و سپس از یاران باوفای امام حسین(ع) شد. و در کربلا به شهادت رسید.

عبدالله بن عمیر کلبی تصمیم گرفت در کربلا به امام حسین(ع) بپیوندد و وقتی این امر را به همسرش گفت ام‌وهب همسر او گفت: چه فکر خوبی کردی مرا هم با خود ببر. زن و مرد شبانه از کوفه بیرون آمدند و شب هفتم محرم وارد کربلا شدند.[27]

ام‌وهب همسر عبدالله بن عمیر کلبی پس از شهادت شوهرش خود را به معرکه رساند و به پاک کردن خون از چهره او پرداخت. شمر غلام خود را فرستاد آن غلام با گرزی که بر سر آن بانوی رشید کوبید او را شهید کرد.[28] ام وهب تنها زن شهید در حادثه کربلا بود.

ام وهب فرزند خویش را نیز تشویق به جانبازی و فداکاری در راه حسین(ع) کرد.[29] او پس از مقداری جنگیدن نزد مادرش برگشت و گفت: آیا راضی شدی. ام‌وهب گفت: .«لا ما رضیت حتى تقتل بین یدی مولاک الحسین» وقتی از تو راضی می‌شوم که در رکاب حسین(ع) شهادت برسی او دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید.[30]

عمرو بن جناده نوجوان 11 ساله نیز با تشویق مادرش به میدان رفت و امام که مراعات مادرش را می‌کرد به او اجازه نمی‌داد؛ اما او گفت: «امی امرتنی» مادرم مرا فرستاده است.[31] برخی از مورخان به نام این جوان اشاره نکرده‌اند فقط متذکر شده‌اند که وی با تشویق‌های مادرش[32] وارد میدان شد و این شعر را می‌خواند: امیری حسین و نعم الامیر...»[33]

جهادگری

طبری می‌نویسد: «ام وهب(پس از این که شوهرش به میدان جنگ رفته بود) چماقى برگرفت و سوى شوهر خویش رفت و مى‌گفت:

«پدر و مادرم بفدایت! از پاکان، از باقیماندگان محمد دفاع کن. عبدالله سوى وى آمد که او را پیش زنان ببرد و زن جامه وى را گرفته بود مى‌کشید و مى‌گفت: باید من هم با تو بمیرم. حسین آن زن را ندا داد و گفت: خدا شما خاندان را پاداش نیک دهد، اى زن خدایت رحمت آرد، پیش زنان بازگرد و با آنها بنشین که بر زنان پیکار(واجب) نیست. و ام‌وهب پیش زنان بازگشت.[34]

حمید بن مسلم می‌گوید: زنى‌ را از قبیله بکر بن‌ وائل‌ دیدم که با شوهرش در میان لشکر ابن‌سعد بودند. هنگامى که آن گروه نابکار به طور ناگهانى وارد خیمه‌هاى زنان امام حسین(ع) شدند و مشغول غارت اموال گردیدند، شمشیرى به دست گرفت و متوجه خیمه‌ها گردید و فریاد زد: اى آل‌بکر بن وائل! آیا جا دارد هستى دختران پیغمبر خدا به یغما برود؟ فرمانروائى نیست؛ مگر براى خدا، اى خون خواهان پیغمبر اسلام! شوهرش آن زن را گرفت و بطرف جایگاه خود بازگردانند.[35]

همسر جناده بن کعب انصاری که شوهر و فرزندش را تشویق به یاری حسین(ع) کرده بود و آن دو در رکاب آن حضرت به شهادت رسیده بودند خود نیز روانه میدان شد او این گونه رجز می خواند:

أنا عجوز فی النساء ضعیفة خاویة بالیة نحیفة

أضربکم بضربة عنیفة دون بنی فاطمة الشریفة[36]

من پیر و زنی ناتوان و شکسته حالم. اما با ضربت خشن و سخت شما را می‌کوبم تا از حریم فرزند فاطمه(س) حمایت کنم. او دو نفر را به قتل رساند امام حسین(ع) به او دستور داد برگردد و برای او دعا کرد.[37]


۵ علت همراهی زنان با امام حسین (ع) در کربلا


نخستين علت همراه شدن زنان، مذنث بودن واقعه است. به این معنا سیره و رفتار و تصمیم امام علیه السلام نشان می‌دهد آن حضرت نمی‌خواست نهضتی به وجود بیاورد که از جنس مذکر باشد و تنها مردان در آن نقش‌آفرین باشند و همچنین نمی‌خواست نهضتی را رهبری و مدیریت کند از جنس مؤنث باشد و تنها زنان نقش‌آفرینی کنند.

از آغاز تصمیم بر هدایت و رهبری نهضت مذنث داشت، که مردان و زنان باهم نقش‌آفرینان این نهضت باشند، چراکه باعلم امامتش می‌دید مردان در این واقعه علت محدثه‌اند، ولی علت مبقیه زنان و کودکان‌اند که پیروزی واقعه را در جلوی چشمان خون گرفته فرماندهان جرم و جنایت عبیدالله در کوفه و یزید بن معاویه در شام رقم می‌زنند، چراکه خطبه حضرت زینب سلام الله علی‌ها در هنگام ورود به شهر کوفه که خطاب به مردم کوفه فرمود: فَابْکُوا فَإِنَّکُمْ أَحْرَى بِالْبُکَاءِ فَابْکُوا کَثِیراً وَاضْحَکُوا قَلِیلًا فَقَدْ أَبْلَیْتُمْ بِعَارِهَا وَمَنَیْتُمْ بِشَنَارِهَا وَلَنْ تَرْحَضُوهَا أَبَداً وَأَنَّى تَرْحَضُونَ قُتِلَ سَلِیلُ خَاتَمِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَسَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَمَلَاذُ حَرْبِکُمْ وَمَعَاذُ حِزْبِکُمْ وَمَقَرُّ سِلْمِکُمْ وَآسِی کَلْمِکُمْ وَمَفْزَعُ نَازِلَتِکُمْ وَالْمَرْجِعُ إِلَیْهِ عِنْدَ مُقَاتَلَتِکُمْ- وَمَدَرَةُ حُجَجِکُمْ وَمَنَارُ مَحَجَّتِکُمْ أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ وَسَاءَ مَا تَزِرُونَ لِیَوْمِ بَعْثِکُمُ فَتَعْساً تَعْساً وَنَکْساً نَکْساً لَقَدْ خَابَ السَّعْیُ وَتَبَّتِ الْأَیْدِی وَخَسِرَتِ الصَّفْقَةُ وَبُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ* وَضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ أَ تَدْرُونَ وَیْلَکُمْ أَیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ ص فَرَثْتُمْ وَأَیَّ عَهْدٍ نَکَثْتُمْ وَأَیَّ کَرِیمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَأَیَّ حُرْمَةٍ لَهُ هَتَکْ (الاحتجاج، ج ۲، ۳۰۴).
«زار می‌زنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده‌اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست و چگونه می‌توانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا (ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟
کسی که پناه مؤمنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود.
چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد؛ که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است.
وای بر شما‌ای مردم کوفه! آیا می‌دانید چه جگری از رسول خدا (ص) دریده‌اید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار خونی از آن حضرت بر زمین ریخته‌اید؟! و چه حرمتی از او شکسته‌اید؟!.»
و مناظره حضرت زینب (س) که در دارالاماره به صورت ناشناس وارد مجلس شد و در گوشه‌اى نشست، ابن زیاد پرسید: این زن کیست؟ پاسخ دادند: «هذِهِ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ:این زن، زینب دختر على است. ابن زیاد رو به زینب کرد و گفت «الحمدْ للهِ الذی فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ و اکذَبَ احدوثتکم: خدا را سپاس که شما را رسوا ساخت و نادرستى خبرهاى شما را نشان داد!»
زینب (علی‌ها السلام) پاسخ داد: «إِنَّما یَفْتَضِحُ الْفاسِقُ، وَ یَکْذِبُ الْفاجِرُ وَ هُوَ غَیْرُنا: فقط فاسق رسوا مى‌شود و انسان فاسد دروغ مى‌گوید و آن هم ما نیستیم و دیگرى است. ابن زیاد گفت: کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِأَخیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ:کار خدا را نسبت به برادرت و خاندانت چگونه دیدى؟
زینب (با صلابت و قدرت) پاسخ داد: «ما رَأَیْتُ إِلاّ جَمیلا، هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللهُ عَلَیْهِمُا الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إلى مَضاجِعِهِمْ، وَ سَیَجْمَعُ اللهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ، فَتُحاجُّ وَ تُخاصَمُ، فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ یَوْمَئِذ، ثَکِلَتْکَ اُمُّکَ یَابْنَ مَرْجانَةَ»؛ من جز زیبایى و نیکى ندیدم، آن‌ها گروهى بودند که خداوند شهادت را برایشان مقرّر کرد و آنان نیز به آرامگاه خویش شتافتند. به زودى خداوند تو و آنان را [در روز قیامت]گرد خواهد آورد و میان شما داورى خواهد کرد؛ در آن روز بنگر چه کسى پیروز خواهد بود؟ اى پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند.
عبیدالله بن زیاد با شنیدن این سخنان خشمگین شد و گویا آهنگ قتل آن حضرت را نمود که عمر و بن حُرَیث به وى گفت: اى امیر! او زن است و نباید زن را به گفتارش مجازات کرد.
ابن زیاد (که درماندگى خود را احساس کرد) ادامه داد: «خداوند قلبم را با کشتن حسین (ع) و خاندانت تشفّى داد».
زینب کبرى (علی‌ها السلام) فرمود: لَعَمْری لَقَدْ قَتَلْتَ کَهْلی، وَ قَطَعْتَ فَرْعی، وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلی، فَإنْ کانَ هذا شِفاؤَکَ فَقَدِ اشْتَفَیْتَ (ا رشاد مفید، ص ۴۷۳) به جانم سوگند، بزرگ مرا کشتى و شاخه عمرم را قطع کردى و ریشه مرا از جا درآوردى، اگر این کار مایه تشفّى قلب توست، به خواسته‌ات رسیدى؛ و همچنین خطبه آن حضرت درشام درخرد کردن یزید بن معاویه که فرمود:
أَ ظَنَنْتَ یَا یَزِیدُ حَیْثُ أَخَذْتَ عَلَیْنَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ کَمَا تُسَاقُ الْأُسَرَاءُ أَنَّ بِنَا هَوَاناً عَلَیْهِ وَ بِکَ عَلَیْهِ کَرَامَةً وَ أَنَّ ذَلِکَ‏ لِعِظَمِ خَطَرِکَ عِنْدَهُ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِکَ وَ نَظَرْتَ فِی عِطْفِکَ جَذْلَانَ مَسْرُوراً حَیْثُ رَأَیْتَ الدُّنْیَا لَکَ مُسْتَوْثِقَةً وَ الْأُمُورَ مُتَّسِقَةً وَ حِینَ صَفَا لَکَ مُلْکُنَا وَ سُلْطَانُنَا فَمَهْلًا مَهْلًا أَ نَسِیتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ (بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۳) ‌ای یزید آیا گمان می‌بری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده‌ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کار‌ها بر وفق مراد تو می‌چرخد و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته‌تر.
آیا فراموش کرده‌ای قول خداوند متعال را گمان نکنند آنان که کافر گشته‌اند این که ما آن‌ها را مهلت می‌دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می‌دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک.


دومین علت حضور خانواده در این واقعه امنیتی است. به این معنا حاکمیت بنی امیه یکی از روش‌های بسیار کثیفی که داشته‌اند این بود می‌دانستند، نقطه مشترک علویون و ولایتمداران غیرت‌مداری و ناموس‌پرستی است چراکه آنان تربیت شده پیامبری بوده‌اند که وی از ابوسفیان با این که الد الخصام نسبت به حضرت بود اورا در فتح مکه بخشید و غلام وحشی که جگر حمزه سید الشهدا (ع) را بیرون آورده بود مورد عفو قرار داد، ولی در ناموس‌داری آنچنان مظهر غیرت بود وقتی حکم بن عاص را دید که هر چند بار به خانه پیامبر سرک می‌کشد به دلیل همین غیرتمندی او را به طائف تبعید کردند (کنزل العمال، ج ۲، ص، ۳۸۶).
بنی امیه، چون علویون و شیعیان را با چنین شناسنامه‌ای غیرتمندی می‌شناختند برای از پا درآوردن آن‌ها زنان را باز داشت می‌کردند تا بتوانند مردان را تسلیم کنند، از همین رو در گزارش آمده است: وقتی حجاج بن یوسف ثقفی به درک واصل شد، ۳۰۰ هزار زندانی آزاد شدند که ۵۰ هزار مرد و ۳۰ هزار زن که ۱۲ هزار تن از آنان در زندان برهنه بودند، که در زندان‌های او جان باختند.
امام (ع) تمام مردان بنی هاشم را که حافظ امنیت زنان بودند با خودش، از مدینه خارج می‌کرد برای این که مبادا زنان به گروگان گرفته شوند و همین موجب شود که امام برگردد به جای نهضت جهانی در پشت دروازه برای آزادسازی زنان بجنگد خانواده را با خود همراه کرد.


سومین علت همراهی زنان با امام (ع) سیاسی است چرا که حاکمیت بنی امیه برای سر کوب کردن مخالفین از یک قاعده پیروی می‌کرد و آن این بود آنان را اخلال‌گر، وحدت شکن و آشوبگر معرفی می‌کرد و با همین اتهام حجر بن عدی رشید، قنبر و... را به قتل رساندند امام حسین (ع) برای این که حاکمیت اموی را در این توطئه ناکام کند، پیش از حرکت از مدینه وصیت‌نامه‌ای نوشت و به طور رسمی اعلان فرمود:
من برای شرارت و اخلال یاکسب قدرت، یا برای افساد از مدینه خارج نشدم بلکه برای اصلاح جدم از مدینه خروج کردم. (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹)

علاوه بر این بیانیه سیاسی اهل بیت (ع) را از مدینه خارج کرد تا نشان دهد اگر کسی در مقام جنگ و اخلال باشد با چنین ترکیب و هیئتی که زنان و کودکان همراه باشند حرکت نمی‌کند.


چهارمین علت همراهی همراه خانواده در واقعه عاشورا صمیمیت اعضای خانواده است چراکه یک خانواده ایده ال، خانواده‌ای است که دو اصل در آن حاکم باشد.
اصل نخست درک متقابل، محبت، یکرنگی و دل دادگی است یعنی ممکن است تفاوت اقتصادی، علمی بینشان وجود داشته باشد، ولی اگر هر کدام بپذیرند دیگری نقطه مثبت دیگری دارد که ضعف و تفاوت را برای ادامه زندگی می‌پوشاند دیگر جایی برای ناسازگاری باقی نمی‌ماند و دیگری گذشت و عفو زوجین از دیگری است که در صورت اختلاف که اقتضای طبیعت دو انسان است، این دو اصل درک متقابل وگذشت موجب می‌شود خانواده‌ای همدل و صمیمی به وجود بیاید که در رنج و شادی باهم شریک باشند.
خانواده امام حسین (ع) از این جهت ایده‌ال‌ترین خانواده بود که بینشان آنچنان صمیمیت وجود داشته که نه امام (ع) می‌توانست بدون خانواده این راه را ادامه دهد و نه خانواده به دلیل رنج و سختی می‌توانست قبول کند در مدینه بماند و همین موجب شد که خانوادگی در متن واقعه حضور پید ا کنند و در تحمل مشکلات نهضت همه سهم داشته باشند.


پنجمین علت همراهی خانواده در نهضت حسینی بصیرت و معرفت بالای زنان همراه است، به این معنا زنان همراه در این نهضت آنچنان سطح معرفتشان بالا است نه تنها از شنیدن شهادت مسلم بن عقیل و لشکر کشی حر در بین راه هیچ گونه اعتراضی نکردند و بهانه برگشت به مدینه را ندادند، بلکه وقتی در مکه عبد الله بن عباس درکنار حجر اسماعیل به امام پیشنهاد می‌کند که حداقل زنان را با خودت مبر یکی از زنان همراه وارد وسط مذاکره شد و خطاب به ابن عباس گفت آیا از سرور ما می‌خواهی که ما را جا بگذارد وخود تنها برود؟ مگر روزگار جزما برای ما باقی گذاشته است؟ نه به خدا سوگند مرگ و زندگی ماتن‌ها با اوست (مدینه المعاجز، ج ۳، ۴۵۴).
این زنان کسانی هستند که نه تنها مثل حضرت زینب (س) که همه مصیبت را جمیل و زیبا می‌بیند و می‌گوید (ما رایت الا جمیلا) بلکه بانویی بلند مرتبه دیگری در این جمع اهل بیت (ع) وجود دارد وقتی همسرش جناده بن حارث انصاری به شهادت رسید این بانو شمشیر همسرش را به فرزند ۱۱ ساله‌اش عمربن جناده داد و از امام علیه السلام اجازه گرفت و او را به میدان جنگ فرستاد و در جلوی چشمش به شهادت رسید، وقتی دشمن سر شهید به سمتش پرت کرد همین مادر سر فرزند شهیدش را گرفت خود به میدان جنگ رفت (بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲).


منابع :

[1]. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران، صدرا، 1373، بیست ویکم، ج1، ص 332.

.[2] ابو مخنف، وقعة الطف، تحقیق شیخ محمد هادی یوسفی غروی، قم، مجمع جهانی اهل بیت، 1431، سوم، ص287 و شیخ مفید، ‌الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413 ، اول، ج2، ص112 و طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، موسسه الاعلمی، بی تا، ج5، ص 452.

[3] . شیخ مفید، پیشین، ج2، ص 112 و قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ترجمه(به عربی) سید هاشم میلانی، قم، جامعه مدرسین، 1422پنجم، ، ج1، ص 701.

.[4] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء ، 1403 ج45، ص 54 و شیخ عباس قمی، پیشین، ج1، ص 701 و با عبارتی مشابه در طبری، پیشین، ج5، ص 452 .

.[5] مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف، مطبعه الحیدریه، ج3، ص2060 و طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، بی جا، دارالنعمان، بی تا، ج2، ص29 و ابن اثیر، الکامل، بیروت، دار صادر، 1385، ج4، ص 79 .

[6]. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج2، ص 244 و شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج2، ص 93 و طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، قم، آل البیت، (ع)، اول، ج1، ص 456 و مجلسی، پیشین، ج45، ص 1.

[7] . قمی؛ جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، بی جا، موسسه نشر اسلامی، ‌1417، اول ص 445 و مجلسی، پیشین، ج28، ص 57.

[8] . «حدثتنی ام ایمن ان رسول الله زار منزل فاطمه ...» قمی، جعفر بن محمد بن قولویه، پیشین، ص 445؛ قمی، ص 445-448 و مجلسی، پیشین، ج28، ص 57.

[9]. « مالی اراک تجود بنفسک یا بقیه جدی و اخوتی فوالله ان هذا عهد من الله الی جدک و ابیک.» مجلسی، ج45، ص 179 و موسوی مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین، بیروت، موسسه الخرسان للمطبوعات، 1426، ص 323.

.[10] نقدی، شیخ جعفر، الانوار العلویه، نجف، الحیدریه، 1381، ص 435 به نقل از الخصائص الحسینیه.

[11]. «فان کنت عزمت علی قتله فا قتلنی معه». سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، بی جا، مهر، 1417، اول، ص 95 و مجلسی، پیشین ، ج45، ص 117 و ابن عساکر، پیشین، ج41، ص 367 طبری، پیشین، ج5، ص 458 .

[12] . ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ترجمه علی کرمی، قم، حاذق، 1380، ص 294 .

[13] . جزایری، نور الدین، الخصائص الزینبیه، قم، ‌مسجد مقدس جمکران، 1379، دوم، ص 77.

[14] . بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب اشراف، بیروت، دار الفکر، 1417 ، اول، ج 3، ص 217 و طبری، پیشین، ج5، ص 390 و ابن اعثم کوفی، الفتوح، بیروت، دار الاضواء، اول، 1411، ج5، ص 131 و موسوی مقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین(ع)، بیروت، دار الکتب الاسلامیه، 1399، ص 356.

[15] . جزایری، پیشین، ص 209.

[16] . شهید مطهری می نویسد: مجلس عزای حسین(ع) را برای اولین بار زینب بر پا کرد.» مطهری، پیشین، ج1، ص 333.

[17] . قلن بحق الله الا مررتم علی مصرع الحسین. بحرانی، ص 302 و سید محسن الامین، پیشین، ص 197 و سید بن طاووس، پیشین، ص 158.

[18]. سید بن طاووس، ص 188 و ابومخنف، مقتل الحسین، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، 1398 ، ص 203-204 .

[19] . مجلسی، پیشین، ج45، ص 59 و بحرانی، پیشین، ص 303 و سید بن طاوس، پیشین، ص 160.

[20] . طبری، عماد الدین حسن بن علی، کامل بهایی، تهران، مرتضوی، 1383، ص 644 و الهی، حسن، زینب کبری، تهران، موسسه فرهنگی آفرینه، 1375، اول، ص 170.

[21]. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، قم، منشورات الشریف الرضی، 1418، ص 232.

[22]. یکی از مستشرقان گفته است امام حسن بر اثر بیماری سل از دنیا رفت . او سینه اش خون ریزی کرد و از دنیا رفت. آیتی، محمد ابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، ، تهران ، صدوق ، 1372، هشتم، ص 157.

[23]. موسوی مقرم، پیشین، ص 344 و سبط بن جوزی، پیشین، ج4، ص 257.

[24]. مجلسی، محمد باقر، زندگی حضرت امام حسین(ع)، ترجمه محمد جواد نجفی، تهران، اسلامیه، 1364، ص 141.

[25]. آیتی، پیشین، ص 158.

[26]. طبری، پیشین، ج5، ص 396 و دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، تهران، نی، 1371، چهارم، ص 294.

[27]. طبری، پیشین، ج5، ص 429.

[28]. ابن اثیر، پیشین، ج11، ص 179 و موسوی مقرم، پیشین، ص 157.

[29]. «قم یا بنی فانصر ابن بنت نبیک محمد صلّى الله علیه و سلّم» ابن اعثم کوفی، الفتوح، بیروت، دار الضواء 1411، اول، ج5، ص 104.

[30]. ابن اعثم کوفی، پیشین، ج5، ص 104 و سید بن طاووس، پیشین، ص 45 ومجلسی، بحار الانوار، پیشین، ج45، ص 16-17.

[31]. ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 113 و موسوی مقرم، پیشین، ص264.

[32]. شاب قتل ابوه فی المعرکه، و کانت امه عنده فقالت یا بنی اخرج فقاتل بین یدی الله حتی تقتل» خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، قم، انوار الهدی، 1423، ج2، ص 25 و مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج45، ص 27.

[33]. خوارزمی، پیشین، ج2، ص 25 و مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج45، ص 27.

[34]. طبری، پیشین، ج5، ص 430.

[35]. یا آل بکر بن وائل اتسلب بنات رسول الله» سید بن طاووس، پیشین، ص 132 و مجلسی، زندگانی حضرت امام حسین، پیشین، ص 50 و موسوی مقرم، پیشین، ص 315.

[36]. خوارزمی، پیشین، ج2، ص 26 و ابن شهرآشوب، پیشنین، ج4، ص 104.

[37] . خوارزمی، پیشین، ج2، ص 26 و مجلسی، بحار الانوار، پیشین، ج45، ص 28.

   

https://www.isna.ir/news/91092614702

https://www.balagh.ir/content/16210

http://ensani.ir/fa/article/85667/

https://www.islamquest.net/fa/archive/fa35585

https://www.isna.ir/news/98080100314

https://fa.shafaqna.com/news/651253/

https://fa.shafaqna.com/news/651253/

https://www.yjc.news/fa/news/4653573

http://women.gov.ir/fa/news/5026/

https://www.ketabrah.ir

شنبه 23 مرداد 1400  1:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها