بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
درج تفسیر
» تفسیر المیزان - خلاصه
(وقال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا):(و پیامبرشان به آنان گفت :همانا خداوند طالوت را به پادشاهی شما برگزید) طالوت از نوادگان بنیامین برادر تنی حضرت یوسف بود، و نبوت در خانه لاوی مستقر گردیده بودو پادشاهی در خانه یوسف ،ولی خداوند طالوت را برگزید،لکن آنان به این امراعتراض کردند و این روش بنی اسرائیل بود که اوامر الهی را رد می کردند و درحالی که به خوبی واقف بودند حق را کتمان نمودند، (قالوا انی یکون له الملک علینا):(گفتند: چگونه او را برما سلطنت باشد) و آنها می گفتند که بیت نبوت وبیت پادشاهی در بنی اسرائیل دو دودمان بزرگ است که طالوت عضو هیچ کدام از این دو دودمان نیست ، (و نحن احق بالملک منه ):(و ما به پادشاهی ازاوسزاوارتریم )،چون خداوند پادشاهی و نبوت را در خاندان ما قرار داده است ، لذا چگونه پادشاهی را بر غیرخود انتقال دهیم ؟، (و لم یؤت سعه من المال ):(و مال چندانی هم ندارد )ریشه این گفتار این است که بنی اسرائیل معتقدبودند که در کار خدا(بداء)،(نسخ )و(تغییری )نیست ، چون می گفتند:(یدالله مغلوله )،(دست خدا بسته است )و قرآن پاسخشان داد،(غلت ایدیهم )،(دستشان بسته باد)یعنی بر این اساس می گفتند نباید بیت پادشاهی از سلسله ای به سلسله دیگر تغییر کند،و از طرف دیگر می گفتند با معیارهای مادی نباید طالوت برگزیده شود و با مقیاسهای مادی در حکم خدا چون و چرا می کردند در حالیکه در برابر خداوند مال و مادیات ارزشی ندارند ،بلکه ملاک برتری در امور دیگری است و مال جز مفسده چیزی ندارد، (قال ان الله اصطفه علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم ):(و پیامبرشان گفت : همانا خدا او را برشما مبعوث کرده است و اورا از جهت دانش و نیروی بدنی افزونی بخشیده است ) پس پادشاهی به جهت استقرار سلطه است و برای آن می باشد که امت تحت اراده واحدی تجمع یابد وفردی به ناحق مزاحم دیگری نگردد و این امر محقق نمی شود جز به وسیله علم به مصالح و مفاسد زندگی مردم وهمچنین قدرت جسمانی و ابهت برای اداره جامعه ، اما (مالداری ) که آنها آن را جزء مقومات سلطنت آورده اند تنها جهل آنهارا می رساند، (والله یؤتی ملکه من یشاء):(و خداوند ملک خویش را به هرکه بخواهد می دهد)پس ملک مطلقا از آن خداست و بس و هیچکس در آن نصیبی ندارد جز آنکه خدای سبحان آن را به او ببخشد،به همین جهت از علت تصرف خدا سئوال نمی شود ،چون او مسبب مطلق است و این معنا ندارد که بخشش وایتاء الهی بیهوده و گزاف و خالی از حکم و مصلحت باشد(و فرقی نمی کند که مصلحت واقع شود یا نشود)در هر صورت خداوند مالک علی الاطلاق است وجز فعل نیکو و شایسته از او صادر گردد و هر چه خلق کند نیکو و زیباست ، (والله واسع علیم ):(و خدا وسعت بخش و داناست )و دست او در هر گونه تصرف و اعطاء باز است و فعل او از علم ثابت خطا ناپذیرش منشاء می گیرد.
نظری ثبت نشده است.
ثبت نظر
● فاطمه پورمحمدي - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن
«وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ»
- خدا سلطنت و قدرت را بهر کس بخواهد میدهد یعنى باو اعتراض مکنید که او از خاندان نبوت و سلطنت نیست زیرا خداوند بهر کس صلاح بداند سلطنت و قدرت میدهد. «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»- در معناى «واسع» سه وجه گفته شده است:
1- خداوند «واسع الفضل» است یعنى فضل و رحمت او وسیع است و کلمه «فضل» حذف شده مانند اینکه میگویند فلانى بزرگ است یعنى بزرگ قدر میباشد.
2- کلمه «واسع» بمعناى «موسع» «وسعت دهنده» مىباشد همانطور که «الیم» بمعناى (مولم) و سمیع بمعناى (مسمع) آمده است.
3- معناى «واسع» اینست که او «ذو سعه» و داراى وسعت مىباشد مانند آیه کریمه (عِیشَةٍ راضِیَةٍ) یعنى زندگى داراى خوشى و خرسندى.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران :
|
نظری ثبت نشده است.
ثبت نظر
● سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
پیامبر بنیاسرائیل، پس از درخواست مَلأ آنان گفت که خداوند طالوت را برای فرماندهی آنان برگزیده است و برای جلوگیری از نافرمانی احتمالی، مبعوث شدن طالوت از طرف خداوند را گوشزد کرد.
در مقابل، ملأ و اشراف بنیاسرائیل بر اساس تکبّر و خودبینی و تفکر باطل انکار نسخ در تشریع و بداء در تکوین، به انتخاب طالوت اعتراض کردند. پیامبر آنان نیز پاسخ داد که اولاً خداوندِ آگاه به اسرار او را برگزیده است
و ثانیاً معیار شایستهتر بودن افراد برای فرماندهی همانا تخصص علمی در زمینه مدیریت جنگ و توان بدنی برتر است و ثالثاً خداوند سلطنت خود را به هر که صلاح بداند، بر اساس حکمتش میبخشد و رابعاً دست خداوند در هر زمینهای باز است، زیرا علیم به همه چیز است.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران :
|
نظری ثبت نشده است.
ثبت نظر
» تفسیر نور
گرچه بنىاسرائیل از پیامبرشان فرمانده نظامى براى رهبرى جنگ خواستند؛ «مَلکاً نقاتل فى سبیل اللّه» ولى از آنجا که آنان بهانه گرفته وگفتند: طالوت را به سلطنت چه کار؟ معلوم مىشود که او علاوه بر فرمانده نظامى، سلطان آنان نیز قرار گرفت. این گروه ستمدیده بنىاسرائیل با آنکه براى رهایى از چنگال ظالمان، از پیامبرشان درخواست تعیین فرمانده کرده بودند، ولى وقتى پیامبرشان طالوت را که جوانى چوپان و فقیر و گمنام بود، به فرماندهى و زمامدارى آنان تعیین نمود، گفتند: چگونه او مىتواند فرمانده ما باشد در حالى که شهرت و ثروتى ندارد؟ و ما به جهت ثروت و دارایى که داریم، از او لایقتریم!
پیامبر وقتى بهانهگیرى آنها را به خاطر فقر وندارى طالوت شنید، فرمود: بىگمان خدا او را بر شما برگزیده است واو توانایى علمى وقدرت بدنى و نیروى لازم براى فرماندهى جنگ را دارد. خداوند هرکس را که بخواهد بخاطر لیاقت و استعدادهاى نهفتهاش فرماندهى مىبخشد.
آرى، اگر نظر او به سنگى تعلق گیرد، جواهر مىشود واگر به خارى افتد، گل واگر به فقیرى نظر کند فرمانده مىشود.
آیا چوپانى که گوسفندانش گم مىشوند، لیاقت فرماندهى دارد؟ در روایات آمده است: طالوت چوپانى بود که در پى گوسفندان گمشدهاش از اطراف به سوى شهر آمده بود و به خدمت پیامبر رسید و خداوند به پیامبر وحى کرد که همین چوپان لیاقت فرماندهى دارد و او را به مردم معرفى کن.
شاید مراد از جملهى «بسطة فىالعلم» جامعیّت علوم باشد. یعنى او در بسیارى از علوم، اطلاعات گستردهاى داشت.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران :
|
نظری ثبت نشده است.
ثبت نظر
● hakime zanjani - تفسیرالمیزان
وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَث لَکمْ طالُوت مَلِکاً قَالُوا أَنى یَکُونُ لَهُ الْمُلْک عَلَیْنَا وَ نحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْت سعَةً مِّنَ الْمَالِ
این آیه شریفه پاسخ پیامبر ایشان است و اگر وى تعیین فرماندهى را به خداى تعالى نسبت داده ، خواسته است بنى اسرائیل را متوجه اشتباهشان کند، که تعیین فرماندهى را به پیامبرشان نسبت دادند، و گفتند: تو یک پادشاه فرمانده براى ما معین کن ، و نگفتند: از خدا در خواست کن فرماندهى براى ما معین کند، و قتال را بر ما واجب سازد.
غلط بنى اسرائیل براى حاکم که موجب اعتراض آنها به فرماندهى طالوت شد
و به هر حال اینکه آن جناب نام آن فرمانده را برد و فهماند که او طالوت است باعث شد که از دو جهت اعتراض کنند، که این دو جهت به نظر آنان با سلطنت طالوت منافات داشته ، و خداى تعالى یکى از آن دو جهت را از ایشان حکایت کرده که گفتند: ((انى یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه ...؟)) و معلوم است که این اعتراض که به پیامبرشان کردند و در آن هیچ دلیلى بر اینکه طالوت ، شایستگى سلطنت ندارد و خود آنان سزاوارترند، نیاوردند، گفتارى بوده که احتیاج به استدلال نداشته یعنى دلیلش امر روشنى بوده و آن امر روشن جز این نمى تواند باشد که بیت نبوت و بیت سلطنت دو بیت و دو دودمان بوده در بنى اسرائیل که اهل آن دودمان همواره به آن فخر مى کرده اند و طالوت از هیچ یک از این دو بیت دو خاندان نبود و به عبارتى دیگر طالوت نه از خاندان سلطنت بود، و نه از خاندان نبوت ، و به همین جهت گفتند: او کجا و سلطنت کجا؟ خود ما سزاوارتر به سلطنت هستیم تا او، چون هم از دودمان نبوتیم و هم از دودمان سلطنت ، و خدائى که ما را شایسته چنین افتخارى دانسته ، چگونه راضى مى شود آن را به دیگرى انتقال دهد.
(و این گفتار یک ریشه اعتقادى داشته و گرنه ظاهرا اعتراضى بسیار بیجا است )، و ریشه این گفتار این است که یهود معتقد بودند که در کار خدا بداء، نسخ و تغییرى نیست ، و این سه از خدا محال است که قرآن از ایشان حکایت کرده ، که گفتند: ((ید الله مغلوله علت ایدیهم - دست خدا بسته است ، دستشان بسته باد)) و پیامبرشان در پاسخ فرموده : ((ان الله اصطفیه علیکم - خدا او را بر شما ترجیح داده )) پس این یکى از دو جهت اعتراض بنى اسرائیل بود.
جهت دیگرى که آن نیز به نظر ایشان منافات با سلطنت طالوت داشته همان است که در جمله : ((و لم یوت سعة من المال )) آمده ، چون طالوت مردى فقیر بوده و به نظر بنى اسرائیل سلطان باید مردى توانگر باشد،
پیامبر آنان به این هم جواب داده به اینکه : ((و زاده بسطة فى العلم و الجسم ...)) یعنى سلطنت پول نمى خواهد، بلکه نیروى فکرى و جسمى مى خواهد، که طالوت هر دو را بیش از شما دارد.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران :
|
1) ریاحی : تفسیر المیزان
قال ان الله اصطفیه علیکم و زاده بسطة فی العلم و الجسم کلمه اصطفا و و استصفاء به معنای اختیار و انتخاب است ، اصل آن ماده : ( صاد - فاء - واو ) است که به معنای چکیده و خالص از هر چیز است ، و کلمه بسطه به معنای سعة و قدرت است ، و این کلام ، جواب به هر دو اعتراض بنی اسرائیل است .
اما اعتراضشان به اینکه خودشان سزاوارتر به ملک و سلطنت هستند چون دارای شرافت دودمانند ، جوابش این است که وقتی خدای تعالی طالوت را برای سلطنت انتخاب کند قهرا او و دودمان او شرافتی پیدا میکند ما فوق شرافت سایر افراد بنی اسرائیل و سایر دودمانهای آن ، چون فضیلت همواره تابع تفضیل خدای تعالی است ، هر که را او برتر بداند، برتر است .
و اما اعتراض دوم آنها که ملاک پادشاه شدن پول است جوابش را داد به اینکه سلطنت الهیه برای همین است که دیگر پولداری ملاک برتری قرار نگیرد ، سلطنت و استقرار حکومت در جامعهای از مردم ، تنها و تنها برای این است که ارادههای متفرق مردم که با نداشتن حکومت همه به هدر میرفت ، در استقرار حکومت همه یک جا متمرکز شود ، یعنی همه تابع اراده مسلمانان گردد ، و تمامی زمامها و اختیارات به یک زمام وصل شده ، و سرنخ همه اختیارات به دست یک نفر بیفتد و در نتیجه هر فرد از افراد جامعه به راه کمالی که خود لایق آن استبیفتد و در این راه تکامل احدی مزاحم فردی دیگر نشود و هیچ فردی بدون داشتن حق ( و فقط به خاطر داشتن ثروت یا قدرت ) جلو نیفتد ، و فردی دیگر فقط به خاطر نداشتن ثروت عقب نماند .
و سخن کوتاه اینکه : غرض از تشکیل ملک و حکومت این است که صاحب حکومت امور جامعه را طوری تدبیر کند که هر فردی از افراد جامعه به کمال لایق خود برسد ، و کسی و چیزی مانع پیشرفتش نگردد ، و برای چنین حکومت چیزی که لازم است داشتن دو سرمایه است ، یکی علم به تمامی مصالح حیات جامعه و مفاسد آن ، و دوم داشتن قدرت جسمی بر اجرای آنچه که صلاح جامعه میداند ، و این دو در طالوت هست : و زاده بسطة فی العلم و الجسم .
و اما مساله پول داری ، اگر کسی آن را هم دخیل در این مساله بداند ، و از ارکان این کار بشمارد ، از جهل و بی خبری است .
شاه آبادی (داور) : لطفاً در بخش تفاسیر وارد نمایید
ثبت نظر
● ابراهيم محمودي - برگزیده تفسیر نمونه
در هر صورت پیامبرشان، طبق وظیفهاى که داشت به درخواست آنها پاسخ گفت، و طالوت را به فرمان خدا براى زمامدارى آنان برگزید «و به آنها گفت: خداوند طالوت را براى زمامدارى شما برانگیخته است» (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً).
از تعبیر ملکا چنین برمىآید که طالوت، تنها فرمانده لشگر نبود بلکه زمامدار کشور هم بود. از اینجا مخالفت شروع شد، گروهى گفتند: «چگونه او بر ما حکومت داشته باشد با این که ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادى ندارد» (قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ).
در واقع آنها به انتخاب خداوند اعتراض کردند- طالوت جوانى از یک قبیله گمنام بنى اسرائیل و از نظر مالى یک کشاورز ساده بود- ولى قرآن پاسخ دندانشکنى را که آن پیامبر به گمراهان بنى اسرائیل داد چنین بازگو مىکند «گفت:
خداوند او را بر شما برگزیده و علم و (قدرت) جسم او را وسعت بخشیده» (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ).
نخست: این که این گزینش خداوند حکیم است و دوم این که شما سخت در اشتباهید و شرایط اساسى رهبرى را فراموش کردهاید، نسب عالى و ثروت، هیچ امتیازى براى رهبرى نیست.
سپس مىافزاید: «خداوند ملک خود را به هر کس بخواهد مىبخشد و خداوند (احسانش) وسیع و گسترده و دانا (به لیاقت و شایستگى افراد) است» (وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ).
این جمله ممکن است اشاره به شرط سومى براى رهبرى باشد و آن فراهم شدن امکانات و وسایل مختلف از سوى خداست.
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران :
|
نظری ثبت نشده است.
ثبت نظر
● عبدالله عبداللهي - اثنی عشریثنی عشری
وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ (247)
«1» تفسیر على بن ابراهیم قمى، جلد اوّل، صفحه 81.
تفسیر اثنا عشرى، ج1، ص: 439
وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ: و گفت بنى اسرائیل را پیغمبر ایشان، إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً: بدرستى که خدا بتحقیق مبعوث فرمود براى شما طالوت را پادشاه فرمان روا. چون این را شنیدند در غضب شدند، قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا: گفتند از روى استبعاد در جواب پیغمبر، از کجا سزاوار است مر طالوت را سلطنت بر ما، وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ: و حال آنکه ما سزاوارتریم به پادشاهى از او، زیرا از سبط یهودائیم که به وراثت پادشاهى داریم و صاحب ثروت و جاه هستیم، پس به سبب وراثت و مکنت ما احق باشیم از طالوت که از سبط بنیامین است و در آن سبط نه نبوت است و نه سلطنت. وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ: و داده نشده است فراخى و کثرت ملک دنیا، یعنى با آنکه وراثت و پادشاهى ندارد صاحب ثروت هم نیست. و ندانستند که استحقاق ریاست و حکومت و خلافت الهیه فرع استعداد اخلاق پسندیده و فضایل جلیله و خصایل حمیده است، و معظم امر در آن معارف الهیه است نه اموال دنیویه، و لذا اشموئیل در رد قول آنها برآمده، قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ: گفت بدرستى که خداى تعالى مبعوث ساخته او را بر شما به سلطنت و پادشاهى. وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ: و زیادتى و افزونى عطا فرموده او را سعه در علم و جسم، یعنى او را عارف نمود به وجوه علم و حکمت خصوصا در سیاست و تدبیر ممالک و عساکر و مراعات عدالت میان رعیت و همچنین از حیث جسم با قوت و صاحب جمال بود. وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ: و خداى تعالى عطا فرماید سلطنت را که منتسب به او است هر که را خواهد از کسانى که صلاحیت و قابلیت پادشاهى او را دارد. وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ: و خداى تعالى صاحب فضل بسیار است در اعطاى زمام اختیار به قبضه هر که خواهد، دانا است به استحقاق کسى را که مبعوث فرماید براى امارت و خلافت و حکومت.
تفسیر اثنا عشرى، ج1، ص: 440
تنبیه: چون بنى اسرائیل استبعاد نمودند پادشاهى طالوت را به جهت فقر و سقوط نسب، حق تعالى رد این مطلب نمود به دلایلى: 1- تعیین و تملک او از جانب حق تعالى باشد، و البته به تمام جهات اعلم است به مصالح شما. 2- شرط پادشاهى کثرت علم است تا به آن متمکن شود بر معرفت سیاست، و نیز جسامت بدن تا وقر او در قلوب اعظم، و در مقاومت مکائد جنگ اقوى باشد، و این هر دو صفت را خدا به طالوت عطا نموده.
3- آنکه حق سبحانه مالک الملک على الاطلاق است، پس ملک را به هر که خواهد مرحمت فرماید. 4- آنکه واسع الفضل است، توسعه فضل بر فقیر نماید و او را غنى گرداند، داناست به کسى که لیاقت دارد منصب امارت را.
تبصره: آیه شریفه دال است بر آنکه امارت و حکومت الهیه منوط باشد به دارا بودن صفات جسمانى مانند شخصیت و کمالات نفسانى مانند اعلمیت و اهلیت و قابلیت به حسب حکمت و مصلحت، و آن را جز علام الغیوب کسى عالم نیست؛ پس تعیین آن از جانب او خواهد بود، چنانچه طالوت را که به حسب جسم و بسط علم برترى داشت سلطنت و پادشاهى را مرحمت فرمود، بنابراین کسانى که به جهت ترس مکرر فرار از جهاد و به سبب نادانى در جواب مسائل متحیر و سرگردان ماندند، چگونه اهلیت خلافت و امارت الهیه را خواهند داشت!
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران :
|
نظری ثبت نشده است.
ثبت نظر
» اطیب البیان
وَ قالَ لَهُم نَبِیُّهُم إِنَّ اللّهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنّی یَکُونُ لَهُ المُلکُ عَلَینا وَ نَحنُ أَحَقُّ بِالمُلکِ مِنهُ وَ لَم یُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ قالَ إِنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَیکُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ وَ اللّهُ یُؤتِی مُلکَهُ مَن یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ (247)
(و پیغمبرشان مر ایشان را گفت که خداوند طالوت را بر شما پادشاه برگزید گفتند چگونه برای او بر ما پادشاهی باشد و حال آنکه ما بپادشاهی از او سزاوارتریم و فراخی مال باو داده نشده، پیغمبر گفت همانا خدا او را بر شما برگزید و وسعت در علم و جسم باو فزونی داد و خدا پادشاهیش را بهر که بخواهد میدهد و خداوند محیط و داناست) وَ قالَ لَهُم نَبِیُّهُم إِنَّ اللّهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالُوتَ مَلِکاً بعد از آنکه بنی اسرائیل از پیغمبرشان ارمیا«1» چنین تقاضایی نمودند او بایشان گفت که خداوند طالوت را برای شما پادشاه قرار داد و طالوت مردی فقیر و دارای شغل سقائی و از اولاد بنیامین بود ولی اعلم بنی اسرائیل و اشجع آنها بود.
قالُوا أَنّی یَکُونُ لَهُ المُلکُ عَلَینا وَ نَحنُ أَحَقُّ بِالمُلکِ مِنهُ با اینکه بنی اسرائیل خودشان از پیغمبرشان خواسته بودند که پادشاهی برای آنها تعیین کند و پیغمبرشان فرمود که خداوند طالوت را برای شما برگزید و با کلمه «لهم»
1- و در مجمع البیان و روایتی در بحار از حضرت باقر (ع) آن پیغمبر را اشموئیل ذکر کرده که بعربی اسمعیل است و در عهدین بلفظ صموئیل یافت میشود.
جلد 2 - صفحه 504
که دلالت بر نفع میکند اینکه مطلب را بیان فرمود یعنی سلطنت طالوت بنفع شما است، ولی آنها اعتراض نموده و وی را لایق پادشاهی ندانسته و با کلمه (علینا) که دال بر ضرر است اینکه معنی را اظهار کردند و اینکه اولین مخالفتی بود که از آنها در اینکه باره صادر شد، چون خیال میکردند سلطنت باید در بیت یوسف، و سلطان شخص متمکن و ثروتمند و دارای اسم و عنوان باشد چنانچه یهود زمان پیغمبر اسلام توهم کرده بودند که پیغمبری که در کتب آنها بوی بشارت داده شده باید از بنی اسرائیل باشد و چون دیدند از بنی اسمعیل است مخالفت نمودند از اینجهت گفتند چگونه برای طالوت سلطنتی بر ما باشد و حال آنکه ما بپادشاهی سزاوارتر از اوئیم، زیرا دارای ثروت و مکنت و اسم و عنوان و از بیت پادشاهی میباشیم.
وَ لَم یُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ و طالوت وسعت در مال باو داده نشده و مرد فقیر و تهی دست است.
قالَ إِنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَیکُم پیغمبرشان گفت که او را خدا برگزیده است و کسی را که خدا انتخاب کند البته شایسته و لایق است و خداوند حکیم شخص نالایق را اختیار نمیفرماید.
«وَ زادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ» اگر مال ندارد خداوند دو چیز باو عنایت فرموده که بواسطه آن دو بر شما برتری دارد و لایق مقام پادشاهی و تدبیر امور است یکی علم که بواسطه آن سیاست و مملکت داری و تدبیر امور کشوری و لشگری را میتواند بکند و دیگر بسطه در جسم یعنی قدرت و قوت و شجاعت که لازمه پیشوایی و سلطنت است.
وَ اللّهُ یُؤتِی مُلکَهُ مَن یَشاءُ و خدا پادشاهیش بهر که بخواهد میدهد اشاره به اینکه شما در مقابل امر و قضاء الهی باید تسلیم باشید و از خود اظهار نظر
جلد 2 - صفحه 505
کنید چنانچه در آیه دیگر میفرماید وَ ما کانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ إِذا قَضَی اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الخِیَرَةُ مِن أَمرِهِم«1» وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ و خداوند واسع است یعنی محیط بجمیع عوالم و همه اشیاء است و علم و قدرت و رحمتش بر همه چیز احاطه دارد چنانچه میفرماید.
وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیءٍ عِلماً«2» و نیز میفرماید وَسِعتَ کُلَّ شَیءٍ رَحمَةً وَ عِلماً«3» مغفرت و آمرزش او وسیع است و همه گناهان را شامل میشود چنانچه میفرماید إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ المَغفِرَةِ«4» و بالجمله واسع بر چیزی گفته میشود که حد و انتهاء نداشته باشد و صفات خداوند همه غیر محدود و غیر متناهی است.
و علیم است یعنی بحکم و مصالح امور دانا است و شایستگی و لیاقت هر کس را میداند.
و از اینکه آیه چند نکته استفاده میشود:
1- چنانچه انتخاب پیغمبر با خداست تعیین پادشاه و مدبّر امور کشوری و لشکری هم باید بانتخاب او باشد و مردم نمیتوانند اجتماع نموده و برأی خود کسی را انتخاب نمایند و اینکه اساس مذهب اهل تسنن را باطل میکند که خلافت را بانتخاب مردم و اجماع امّت میدانند و همچنین سلطنت بنی امیه و بنی عباسی و سایر سلاطین جور را که بقهر و غلبه و زور و حیل و تزویر بر مردم مسلط شدند باطل میسازد و ادله ایکه بر وجوب اطاعت اولی الامر است شامل اینها نیست بلکه اطاعت آنها اعانت بظلم و رکون بظالم است.
2- در موضوع سلطنت و ریاست عامه مال و جاه و عنوان مدخلیت ندارد بلکه شرط اساسی آن دو چیز است یکی اعلمیت که از همه افراد رعیت علم او بیشتر و
1- سوره احزاب آیه 36
2- سوره انعام آیه 80
3- سوره مؤمن آیه 7
[.....]
4- سوره النجم آیه 33
جلد 2 - صفحه 506
و بتدبیر امور آگاهتر و واردتر باشد، و دیگری شجاعت که ترس و ملاحظه و محافظهکاری در اجراء قانون و مجازات جنایت کاران نداشته باشد.
و اینهم دلیل دیگری بر بطلان خلافت خلفای جور است که هم از علم بیبهره و هم از شجاعت و سایر کمالات عاری بودند.
3- اینکه توهمی که بنی اسرائیل میکردند که باید نبوت در اولاد لاوی یکی از پسران یعقوب و سلطنت در اولاد یوسف پسر دیگر او باشد توهم باطل است زیرا طالوت که خدا او را بپادشاهی برگزید نه از اولاد لاوی و نه از اولاد یوسف بود بلکه از اولاد بنیامین برادر یوسف بود و همچنین توهم اینکه نبوت و سلطنت در یک خانواده جمع نمیشود و باید از هم جدا باشد نیز باطل است، زیرا داود هم مقام نبوت و هم مقام پادشاهی داشت.