0

شیخ فضل‌الله نوری

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

شیخ فضل‌الله نوری

شیخ فضل‌الله نوری

فضل الله کجوری، مشهور به شیخ فضل‌الله نوری (۱۲۵۹ـ۱۳۲۷ق)، از مجتهدان طراز اول در تهران و از پیشروان جنبش مشروطه ایران بود. وی با پشتیبانی آخوند خراسانی، اصل دوم ممتم قانون اساسی مشروطه مبنی بر تشکیل هیات نظار را به تصویب مجلس شورای ملی رساند ولی به دلیل اختلاف با دیگر نمایندگان درباره برخی از اصول متمم قانون اساسی مشروطه، از مجلس کناره‌گیری کرد و با راه‌اندازی جریانی که مشروعه‌خواهان نام گرفت، اعتراضات شدیدی بر مشروطه‌خواهان و مشروطیت وارد کرد.

شیخ فضل‌الله با همراهی کردن مخالفین مشروطه در ماجرای به توپ بستن مجلس، جمع‌آوری امضا از علما برای عدم بازگشایی مجلس بعد از بمباران آن توسط محمدعلی شاه و نوشتن رساله‌هایی از جمله رساله حرمت مشروطه، مخالفت شدید مشروطه‌خواهان را به خود جلب کرد.وی پس از دوره استبداد صغیر و فتح تهران به‌دست مشروطه‌خواهان در دادگاهی محاکمه و سرانجام اعدام شد

شیخ فضل‌الله نوری

زندگینامه


وه بعد از تحصیل علوم دینی موقیم تهران بیّه و در وقایع انقلاب مشروطه ایران از مشروطه مشروعه جه حیمایت کارده و موخالفت ممد طباطبائی و عبدالله بهبهانی -دِتا شیخ مشروطه‌خاء- بی‌یه. مسأله بانک استقراضی روس دله، شیخ فضل‌الله نوری مدرسه و گورستون ره به قیمت هفتصد و پنجا تومان به مستشارالدوله بروته و به بانک واگوذار هکرده. شیخ فضل‌الله همینتی شیخای مشروطه‌خاء نجف، از جومله آخوند خراسونی و آیت‌الله عبدالله لاهیجی ره تکفیر کارده. فضل‌الله نوری الگوئونی ره مطرح هاکرده که به مشروعه مشهور بَینه. وه بنویشته هر قانون و جلوگیری مردم به پیروی از قانونی که دین دله نیاردِنه ره اشتباه دونِسته و با راه دکتِن مجلس انتخابی و مسأله تقسیم قواء موخالفت بی‌یه. وه مشروطه ره «فتنه» دونسته و قانون اساسی ره «دستور ملعون» و «ضلالت‌نامه» ایسم بی‌یِشت بی‌یه. در موقابل اتا از مواد وه که «مردمون کشور ایران موقابل قانون دولتی متساوی‌الحقوق ونه بائن» به طور موشخص موخالفت هکرده و بائوته «محال هسته با ایسلام حکم مساوات».[ تقسیم قواء به سه قوه ره «بدعت و ضلالت محض» دونسته. از جومله نظریات شیخ فضل‌الله نوری حضور هیئتی از موجتهدین واجد شرایط برای موراقبت بر مجلس شوراء بی‌یه. این چن نفر هیئت موستقل از مجلس و موازی نهاد مجلس بینه. بعد از تهران بیتن ، شیخ فضل‌الله نوری گرفتار بیی‌یه و به حکم شیخ ابراهیم زنجونی ۱۳ رجب ۱۳۲۷هجری‌قمری برابر با ۹ مرداد۱۲۸۸ میدون توپخانه دله دار بزه بیی‌یه و قم دله وه ره چال هاکردنه.

بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ ایران دله ، نظام جوموری ایسلامی ایران از وه به عونوان «شهید شیخ فضل‌الله نوری» یاد کانده و گت‌راهی ره شهر تهران دله ونه نوم ره بی‌یشتنه. جوموری ایسلامی ایران دله، نهاد نظارت استصوابی شورای نگهبان به پایه نظر شیخ فضل‌الله نوری پیش‌بینی بَینه.
بی تردید مطالعه رخ دادهای انسان بزرگ و تحلیل و بررسی وقایع مهم گذشته، می تواند در نوع تصمیم گیری و برنامه ریزی های فردی و اجتماعی آینده مفید واقع شود; چرا که علی رغم تفاوت های ظاهری و زمانی این پیش آمدها اغلب علل و ریشه های یکسانی هستند . بنابراین، از بررسی و مطالعه علل حوادث تلخ و شیرین گذشته، هم می توان از وقوع بسیاری از پیش آمدهای تلخ آینده جلوگیری به عمل آورد و برای تداوم دست آوردهای سازنده و افتخار و عزت آفرین گذشته، گام های بیش تر و بهتری برداشت . به این مهم دربررسی های تاریخی، به عنوان «چراغ راه » ، «معلم » ، «سرمشق » آیندگان یاد شده است .

در مجموعه آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت نیز در موارد زیادی ضمن اشاره به اهمیت دقت در علل پیش آمدهای گذشته، به عبرت گیری و درس آموزی از آن تاکید شده است . خداوند متعال به پیامبراکرم صلی الله علیه وآله دستور می دهند که به مردم بگو: در روی زمین بگردند و بررسی کنند تا ببینند سرانجام کسانی که پیش از آن ها زندگی می کردند و به خدا شرک می ورزیدند، چه شد! (روم: 42) در آیه ای دیگر ضمن سرزنش مردم به خاطر عدم دقت در وقایع گذشته و عبرت آموزی از حوادث می فرماید: «. . . چرا در زمین نمی گردند تا بنگرند که سرانجام کسانی که که پیش از آنان بودند چگونه بوده است . . . ؟» (یوسف: 110 - 109)

در وصیت نامه ای که حضرت علی علیه السلام به فرزند بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه السلام نوشته اند، درباره عبرت آموزی از تاریخ گذشتگان می فرمایند: «فرزندم . . . دلت را با پند و اندرز زنده کن و . . . تاریخ سرگذشت در گذشتگان را بر او تذکر بده و آنچه بر سر پیشینیان آمده است، به یادش آر و در دیار و آثار ویران شده آنان گردش کن و در کارهای ایشان اندیشه کن . . .» (صحیفه قائمیه)

رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی قدس سره نیز همواره به ضرورت عبرت آموزی از تاریخ توجه داشتند و در مناسبت های گوناگون تاکید می فرمودند که: تاریخ باید سرمشق ما باشد . (رساله اصولی حاوی تقریر و شرح درس میرزای شیرازی)

با توجه به آن چه گذشت نیز و با توجه به شباهت های زیاد وقایع دوران مشروطیت، به ویژه رخ دادهای زندگی مرحوم آیة الله مجاهد شهید شیخ فضل الله نوری با پیش آمدهای دوران تثبیت و تداوم اهداف انقلاب اسلامی، شایسته است به بهانه کوداشت سالروز شهادت این رهبر بیدارگر فرزانه، ضمن مروری کوتاه به زندگی و موضع گیری های روشنگرانه آن فقیه شجاع و متعهد و تیزبین بیفکنیم . باشد که تاریخ گذشته و عبرت های آن چراغ راه آینده ما باشد .

شیخ فضل‌الله نوری

نگاه شیخ فضل الله نوری به مشروطه

پیروزی انقلاب مشروطیت در زمان مظفرالدین‌شاه قاجار یکی از بزرگ‌ترین تحولات سیاسی و مذهبی تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود. در این میان، گروهی از روحانیون با طرح مساله مشروطه مشروعه کوشیدند، برای حفظ پیوند جامعۀ مسلمانان ایران با آیین اسلام و مقابله با نفوذ اندیشه‌های غربی، قرائت تازه‌ای از اندیشۀ سیاسی تشیع دربارۀ معیارهای مشروعیت یا عدم مشروعیت نظام مشروطه ارایه دهند. شیخ فضل‌الله نوری یکی از برجسته‌ترین این روحانیون محسوب می‌شود اما بعد از مدتی ایشان با باور به وجود تضاد بنیادین میان نظام مشروطیت با مبانی اسلام به مخالفت با مشروطیت پرداخت. البته شیخ فضل اللّه با مشروطیت مخالفتی نداشت و بحث او در کیفیت آن بود. در واقع این عالم برجسته نسبت به مشروطه بدبین بود، زیرا زوایایی از آن را می‌دید که با اصول شریعت تطابق ندارد و معتقد بود، ورود این اندیشه به ایران که ظرفیت لازم برای هضم آن را ندارد نه‌تنها مفید نیست، بلکه مضراتی هم دارد و می گفت: من مخالف اساس مشروطیت نیستم؛ بلکه اول شخصی که طالب این اساس بود من بودم و فعلاً هم مخالفتی ندارم امّا مشروطه به همان شرایطی که گفتم که قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت باید مطابقت با شرع داشته باشد.

شیخ فضل‌الله نوری

آزادی و مساوات در اندیشه شیخ شهید

شیخ فضل‌الله در تبیین آزادی از منظر مشروطه‌خواهان غرب‌زده می‌گوید: «این آزادی که این‌ها تصور کرده‌اند، کفر در کفر است. آیا گفته‌اند شخصی که دارای این آزادی است، باید توهین از مردمان محترم بکند؟ آیا گفته‌اند فحش باید بگوید و بنویسید؟ آیا گفته‌اند آشوب و فتنه در مملکت حادث کند؟ از همه این مراتب گذشته، آزادی قلم و زبان برای این است که جراید آزاد، نسبت به ائمه اطهار(ع) هر چه می‌خواهند بنویسند؟» از این نوشته بر می‌آید که شیخ فضل‌الله با آزادی به معنای حلال شمردن محرمات الهی و مخالفت با دین و مذهب مخالف است نه با آزادی از ظلم و ستم. در جایی دیگر شیخ شهید تبیین خود را از آزادی این‌گونه بیان می‌کند: «مراد از حریت، حریت در حقوق مشروعه و آزادی بیان در مصالح عامه است تا اهالی این مملکت مثل سوابق ایام، گرفتار ظلم و استبداد نباشند و بتوانند حقوقی که از جانب خداوند برای آن‌ها مقدر است، مطالبه و اخذ نمایند، نه حریت ارباب ادیان باطله و آزادی در اشاعه منکرات شرعیه که هر شخص آنچه بخواهد بگوید و به موقع اجرا بگذارد.» (احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، امیرکبیر ۱۳۶۳، ج۱، ص۳۱، تـاریخ‌ بـیداری‌ ایرانیان، همان، ج۱، ص۳۱۷)

 

شیخ فضل‌الله اصل مساوات به عنوان تساوی همه آحاد ملّت، اعم از شاه و مردم، در برابر قانون را پذیرفته و برای اجرا شدن آن تأسیس عدالت‌خانه را مطرح ساخته است. اما وی با اصل مساوات مشروطه‌خواهان مخالفت کرد و آن را اصلی موذی اعلام کرد. زیرا مساوات مد نظر مشروطه‌خواهان را حذف تفاوت‌های حقوقی در فقه اسلام نسبت به طبقات و گروه‌های مختلف می‌دانست. وی در اصل، مساوات غربی را که درصدد است تا احکام جدیدی وضع کند، دکانی در مقابل شرع معرفی می‌کرد.

تالیفات

از شیخ فضل الله نوری آثار بسیاری به یادگار مانده که از آن‌ جمله می تـوان بـه رساله المشق، صحیفه قائمیه، لوایح (مقالات، نامه‌ها و اعلامیه‌های وی)، رساله فقهی عدم لزوم الترتیب فی ‌قضاء‌ الصلاهالخمسه، رساله حـکم التـجری فی حجیه القطع، رساله التجزّی فی الاجتهاد، حاشیه‌ بر رسائل‌ شیخ انصاری، حاشیه بر مکاسب، حاشیه بر شواهد الربوبیه ملاصدرا، رساله قاعدة ضـمانِ یـد، بیاض، رساله پرسش و پاسـخ، رسـاله تحریم مشروطیت و رساله فقهی منظوم الدْررالتنظیم اشاره کرد. (محمد ترکمان، رسائل و اعلامیه‌ها، و... شیخ‌فضل‌الله نوری، همان، ص۳۶۶، ۲۱۰)

 

مبتکر شورای نگهبان

اصل ۳۶ متمم قانون اساسیِ دوره مظفرالدین شاه، منشاء قوای کشور به ویژه منشاء قدرتِ دولت را ناشی از ملت می دانست  و چگونگی اِعمال این قدرت نیز توسط قانون اساسی عصر مظفری تعریف شد، اصلی که به شدت مورد اعتراض شیخ فضل الله نوری و برخی علمای هم عصرِ شیخ شد و به دنبال آن بست نشینی‌های گسترده و چندین ماهه در سالهای ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸ شمسی در حرم شاه عبدالعظیم حسنی اتفاق افتاد.

شیخ  معتقد بود اصل ۳۶ متمم قانون اساسی تعرضی آشکار به قلمرو حاکمیت الهی است به همین دلیل تعداد زیادی از علما و روحانیون عصر مظفری به ندای شیخ برای گسترش بست نشینی ها لبیک گفتند و چون زمینه برای به کرسی نشاندن رای و نظرشان پس از اعتراضات و بست نشینی ها به وجود آمد، آیت الله شیخ فضل الله نوری که فردی زیرک و هوشیار بود برای حل چالش پیشنهاد داد علما و روحانیون بر قوانین موضوعه مصوب مجلس شورای ملی نظارت کنند که این پیشنهاد پس از موافقت ها و مخالفت های بسیار بالاخره به عنوان اصل دوم متمم قانون اساسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید و نظارت روحانیون و علما بر قوانین مجلس  جنبه قانونی پیدا کرد.

طبق  اصل پنجم متمم قانون اساسی، مراجع تقلید و علمای روحانی شیعه در هر عصری از اعصار مختلف، ۲۰ نفر از علمای روحانی را به مجلس شورای ملی معرفی و این مجلس حداقل پنج نفر را انتخاب می کرد تا مصوبات این مجلس را به دقت بررسی کنند تا در صورت مشاهده هر گونه مغایرت و مخالفتی در قوانین مصوب مجلس شورای ملی با قوانین الهیِ اسلام از اجرای آن جلوگیری کنند.

میراث شیخ در دست سید روح الله

اجرای این اصل قانونی پس از به شهادت رسیدن شیخ فضل الله نوری به دست برخی مشروطه  خواهان پیروز در فتح تهران، به فراموشی سپرده شد، اما ۴۲ سال بعد سید روح الله موسوی خمینی در کتاب کشف الاسرار خود این حق قانونی را احیاء کرد و پهلوی پدر را به خاطر اجرا نکردن این اصل قانون مورد مواخذه قرار داد.

ایشان در این کتاب نوشتند: «شما فقط یک ماده قانون مشروطه را عمل کنید که تمام افراد این مملکت هم آواز شوند و وضع کشور به صورت برق تغییر کند و با عملی شدن آن تمام این تشکیلات اسف بار با تشکیلات نوین خردمندانه، تبدیل پیدا کند و با تشریک مساعی همه توده های عارف و عامی کشور، رنگ و رویی پیدا کند که در جهان نظیر آن را پیدا نکنید. ... استناد و تکیه ما روی قانون اساسی از طریق (الزموهم بما الزموا علیه انفسهم) می باشد، نه اینکه قانون اساسی از نظر ما تمام باشد. اگر علما از طریق قانون حرف می زنند برای این است که اصل دوم متمم قانون اساسی تصویب هر قانون خلاف قرآن را از قانونیت انداخته است.»

بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران همچون شیخ فضل الله نوری معتقد به آوردن قوانین الهی در بطن زندگی سیاسی و اجتماعی مردم و پالایش قوانین بشری توسط مراجع و علمای شیعه و تطبیق آنها با احکام مقدس اسلام بودند.

اهمیت این موضوع در اندیشه این عالم ربانی شیعه به حدی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی بستر تشکیل نهادی که قوانین بشری را با احکام الهی تطبیق دهد فراهم کرد.

نویسندگان پیش‌نویس قانون اساسی، نهادی مشابه شورای قانون اساسی فرانسه به نام «شورای نگهبان قانون اساسی» پیش بینی کردند که این پیش نویس کمی بعدتر در قالب اصول ۹۱ تا ۹۹ قانون اساسی بسترساز تشکیل شورای نگهبان و تعیین وظایف این شورا شد.

رهبر کبیر انقلاب اسلامی به موجب اصل ۹۱ قانون اساسی در مورخ ۳۰ بهمن ۱۳۵۸ طی حکمی که توسط حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی قرائت شد، اولین فقهای شورای نگهبان قانون اساسی را معرفی کردند.

مرحوم حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی که عهده دار قرائت این پیام بود در توضیحی گفت: «افراد تعیین شده به جز آقای محمدرضا مهدوی‌کنی که از مجتهدین تهران هستند همگی از مدرسین مجتهد حوزه علمیه قم می‌باشند و بر قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی نظارت خواهند کرد، تا این قوانین هیچ‌گونه مخالفتی با اسلام نداشته باشد.»

سخنان و نگرانی های امام خمینی در جمع فقها و حقوقدانان شورای نگهبان در شهریور ۱۳۶۳ نیز به خوبی گویای جایگاه، اهمیت و نقش این شورا در پاسداری همزمان از جایگاه جمهوریت و اسلامیت نظام است.

در این سخنان امام که در صحیفه امام جلد ۱۹ درج شده است، آمده است: «من تذکراتی دارم که باید به شما آقایان عرض کنم. ما باید آینده را در نظر بگیریم و این گونه فکر نکنیم که وضع فعلی مان بگذرد، آینده هر چه باشد، باشد. ما مکلفیم تا علاوه بر اینکه وضع فعلی را حفظ کنیم، نگهبان آینده نظام و اسلام باشیم.»

رهبر فقید انقلاب اسلامی در حمایت از تاسیس شورای نگهبان بیان کردند: «من با نهاد شورای نگهبان صد در صد موافقم و عقیده ام هست که باید قوی و همیشگی باشد ولی حفظ شورا مقداری به دست خود شماست. برخورد شما باید به صورتی باشد که در آیندهِ هم به این شورا صدمه نخورد. شما نباید فقط به فکرِ حالا باشید و بگویید آینده هر چه شد، باشد. شیاطین به تدریج کار می کنند. آمریکا برای ۵۰  سال آیندهِ خود نقشه دارد. شما باید طوری فکر کنید جمهوری اسلامی ایران که این شورا برای همیشه محفوظ بماند.»

بنیانگذار جمهوری اسلامی در ادامه متذکر شدند: «رفتار شما باید به صورتی باشد که انتزاع نشود که شما در مقابل مجلس و دولت ایستاده اید. اینکه شما یکی و مجلس یکی، شما یکی و دولت یکی، ضرر می زند. شما روی مواضع اسلام قاطع بایستید، ولی به صورتی نباشد که انتزاع شود شما در همه جا دخالت می‌کنید . صحبتهای شما باید به صورتی باشد که همه فکر کنند در  محدوده قانونی خودتان عمل می‌کنید، نه یک قدم زیاد و نه یک قدم کم. در همان محل قانونی وقوف کنید، نه یک کلمه این طرف و نه یک کلمه آن طرف.»

ایشان با اشاره به جایگاه جمهوریت نظام، تاکید کردند: «گاهی ملاحظه می‌کنید که مصالح‏ ‎‏اسلامی اقتضا می کند که به عناوین ثانوی عمل کنید. به آن عمل کنید. گاهی می بینید که باید نخست وزیر در کاری دخالت کند که اگر دخالت نکند به ضرر اسلام است، به او اجازه دهید عمل کند. ضرورت اقتضا می کند که نخست وزیر فلان کار را انجام دهد که از کس دیگری بر نمی آید. شما باید سعی کنید که نگویند می خواهید در تمام کارها دخالت کنید، حتی در مسائل اجرایی. البته خود، این مسائل را می دانید و عمل می‌کنید ولی من تذکر می دهم.»

امام اختلافات داخلی شورای نگهبان را نیز موجب خدشه همزمان به جمهوریت و اسلامیت نظام دانستند و متذکر شدند: «شما باید توجه داشته باشید که اگر مباحثات به مناقشات تبدیل شود و جلوی یکدیگر بایستید، اسباب این می شود که شورای نگهبان تضعیف شود و در آتیه از بین برود و آن کسانی که علمایی را که قبلاً کار شورای نگهبان را می کردند، کنار گذاشتند، به این خاطر بود، که کم کم آنها را مخالف خود احساس کردند و کنار گذاشتند و به تدریج این شیطنت صورت گرفت، پس همه ما باید بیدار باشیم.»

ایشان همچنین در این دیدار نسبت به عملکرد خاص روحانیون احساس خطر کردند و هشدار دادند: «این مطلب را بارها گفته ام که روحانیون باید وضعی ارشادی داشته باشند، نه اینکه بخواهند حکومت کنند. کاری نباید بکنیم که مردم بگویند اینها دستشان به جایی نمی رسید، حالا که رسید دیدید این طور شدند. استبداد دینی، خود تهمتی است که از کنارش نباید گذشت. رادیوها مرتب از آن سخن می گویند و ما را به خودکامگی متهم می کنند. روحانیون نباید کاری کنند که شاهد، دستِ دشمن بدهند. دخالت ما باید نهی از منکر و امر به معروف باشد. و الا به استاندار بگوییم تو باید این کار رابکنی، و الا بگوییم از اینجا برو این، تضعیف دولت است و از آن گذشته موجب می شود مردم از روحانیون متنفر شوند. این موضوعات را باید کاملاً در نظر داشته باشیم.»

برای امام خمینی حفظ جمهوری نظام اهمیت فراوان داشت به نحوی که سختگیری بر مردم عادی را موجب دلزدگی و دوری آنان از نظام اسلامی می دانستند.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران گوشزد کردند: «باید حرکت ما به صورتی باشد که مردم بفهمند اسلام برای درست کردن زندگانی دنیا و آخرت ما آمده است تا ملت احساس آرامش کند. اینکه آمده است «الاسْلامُ یَجُبُّ ماقَبْلَهُ» این یک امر سیاسی است. اسلام دیده است اگر بخواهد با کسانی که تازه مسلمان شده اند سختگیری کند، هیچ کس به اسلام رو نمی آورد. «جُبّ ماقَبل» کرده است و از آنچه در قبل کرده اند، گذشته است.»

ایشان با اشاره به تصمیم سختگیرانه یکی از نهادهای حاکمیتی نسبت به کسبه بازار، گفتند: «در جایی دیدم کمیته صنفی گفته تمام اصنافی که از چند سال قبل از انقلاب گرانفروشی کرده اند باید بیایند و مجازات شوند. این بر خلاف اسلام و رضای خداست. ما باید اینقدر سخت نگیریم و به فکر مردم باشیم. مردم ما خیلی زحمت کشیده اند. مردم عادی غیر از طبقه مرفه هستند. مردم عادی ما اسلام را پیاده کرده اند و تمام زحمات حکومت را متحمل می شوند. پس ما باید بسیار به فکر مردم باشیم و بر آنان سخت نگیریم که از صحنه خارج شوند البته فاسدین را رها نکنیم اما اینکه این فرد با کی عکس انداخته‏ ‎‏است یا اسمش در کجاست و یا به استقبال چه کسی رفته است، نباید به این سببها برای مردم ناراحتی درست کرد. در قرآن هم کارها به تدریج انجام گرفته است.

رهبر دوراندیش انقلاب اسلامی توجه به این مهم را موجب تعمیق اتحاد و همدلی ملت – دولت دانستند و افزود: «ما چهل و چند میلیون جمعیت هستیم که اگر با هم باشیم، مطمئناً نه شوروی و نه امریکا هیچ کاری نمی توانند بکنند. پس باید مردم را حفظ کرد. مجلس، دولت، شورای نگهبان و بقیه باید دست در دست یکدیگر بگذاریم تا ایران و این جمهوری را حفظ کنیم.»

‏‏شورای نگهبان در پنجمین دهه عمر خود فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. این شورا نظرات مختلف و بعضا انتقادهای متعددی از عملکرد خود به خصوص در امر برگزاری انتخابات طی چهار دهه گذشته را از زبان جریان سیاسی رقیب و حتی برخی چهره های اصولگرا شنیده است.

این نهاد طی این مدت چهار دبیر داشته که همگی از روحانی های سرشناس انقلاب اسلامی هستند.  آیت‌الله مهدوی کنی از تیر تا آبان ۱۳۵۹ به عنوان دبیر موقت، آیت‌الله صافی گلپایگانی از آذر ۱۳۵۹ تا خرداد ۱۳۶۷، آیت‌الله محمدی گیلانی از تیر ۱۳۶۷ تا تیر ۱۳۷۱ و آیت‌الله جنتی از تیر ۱۳۷۱ تاکنون عهده دار این جایگاه بوده اند همچنین آقایان مهرپور، محسن هادوی، خسرو بیژنی، احمد علیزاده، سیدرضا زواره‌ای، محمدرضا علیزاده و عباسعلی کدخدایی طی ۴۰ سال گذشته قائم مقام شورا بوده اند علاوه بر آن، این شورا از سال ۱۳۸۰ به این سو به صورت رسمی دارای سخنگو شده است. ابراهیم عزیزی، غلامحسین الهام، عباسعلی کدخدایی و نجات‌الله ابراهیمیان چهار سخنگوی این شورا بوده اند.

شیخ فضل‌الله نوری

 شیخ شهید و مساله آزادی مطبوعات


شیخ فضل الله نوری با توجه به بصیرت و تیزبینی و درک عمیق خود مراد روشنفکران غرب زده از آزادی و مساوات را درک نمود و فهمید که معنای جز لجام گسیختگی از آن ندارند . لذا از همان ابتدا کار، با آن نوع آزادی به مخالفت برخواست . همین طور مساوات مورد حمله و اعتراض شیخ، مساوات به مفهوم وارداتی و غربی آن بود که در قرن هیجدهم رواج یافته بود و که مشرک و کافر و مسلمان و . . را یکسان می دانست نه مساوات قضایی اسلامی که یکی از اصول عالی اسلامی است .

با این همه، طولی نکشید که به دنبال مطرح شدن بحث های مربوط به آزادی بیان و مطبوعات پیش بینی های شیخ به حقیقت پیوست .

وی در مقابل توهین به مقدسات دینی و ائمه علیهم السلام صریحا موضع گیری کرد و مردم را به مقابله با مطبوعات مدعی آزادی و اصلاح طلبی و فرا خواند که در تاریخ ثبت شده است . (10)

 شیخ فضل الله و روشنفکران غرب زده


اثر ترفندهای منافقانه ای که قشر روشنفکرنمای غربزده در پیش گرفته بود، طولی نکشید که در نتیجه تبلیغات روزافزون و دادن شعارهای به ظاهر زیبا و عامه پسند مراکز تصمیم گیری و قانون گذاری و پارلمان کشور، به دست این قشر افتاد . پس از ایجاد مجلس قانون روحانیون در سیاست و تعطیل نمودن قوانین اسلامی پرداختند، کسانی چون مجد الاسلام کرمانی می گفت: دخالت روحانیون در مجلس سبب انحطاط آن است . (مکتوبات، ج 2، ص 194) و حتی طولی نکشید به صورت صریح گفتند که ما مشروعه نمی خواهیم . (خاطرات و خطرات، ص 35)

در مقابل این عده، شیخ فضل الله نوری به همراه عده اندکی از علما مقاومت کردند و بر لزوم اضافه شدن قید مشروعه پافشاری نمودند .

هجمه دشمنان و مخالفان شیخ فضل الله به این حقیقت اعتراف کردند که شیخ فضل الله هدفی جز استقرار احکام اسلام در نظر نداشت . احمد کسروی، که یکی از دشمنان سرسخت اسلام و روحانیت است، در این باره می نویسد: حاج شیخ فضل الله شریعت را می طلبید . وی فریفته شریعت بود و رواج آن را می خواست . . . روی هم رفته به بنیان نهادن یک حکومت شرعی می اندیشید . (تاریخ مشروطه ایران، بخش دوم، ص 285و286و 316)

وقتی استعمارگران این تلاش ها و مقاومت های شجاعانه شیخ را می بینند سخت دچار هراس می شوند و می کوشند تا به هر طریق ممکن جلو نفوذ او را بگیرند و حتی درصدد می آیند حداقل زمینه تبعید او را از تهران فراهم سازند . «سرجورج بارکلی » سفیر انگلیس به وزیر خارجه وقت «سر ادوارد گری » می نویسد: «باید توصیه کنیم که شیخ فضل الله را از تهران خارج نمایند; زیرا اگرچه مقام رسمی ندارد ولی نفوذ بسیار زهرآگینی دارد، امید است انجام این پیشنهاد موجب تاخیر کار نشود . بالاخره در روز سیزدهم رجب سال 1327 ه ق (1285 ش) شیخ به دست عمال بیگانه توسط «یپرم خان ارمنی، رئیس نظمیه تهران » به صورت ناجوانمردانه به شهادت رسید .

«سرجورج بارکلی » در ضمن تلگرافی که به وزیر امورخارجه انگلیس می فرستد در این باره می نویسد: «شیخ فضل الله برای ملکت خودخطر بزرگی بود . خوب شد که ایران او را از میان برداشت . (کتاب آبی، ج 3، ص 700)این همه کینه توزی بیگانگان و ایادی فرصت طلب در داخل، با شیخ جز به خاطر اسلام و پافشاری او به لزوم رعایت قوانین آن نبود .

[موضع شیخ، طباطبائی و بهبهانی در برابر مشروطه ]


آری، حاج شیخ فضل الله عقیده داشت مشروطه ای که روشن فکران به وجود آوردند، غل و زنجیری است که به دست و پای ملت ایران می بندند، و آنان را از آن چه می باید تحقق یابد، محروم می کنند؛ ولی دو سیّد می گفتند با تمام زحماتی که در این راه کشیدیم، به نقطه ای رسیدیم که مطلوب نیست؛ اما همین هم تا حدودی مقصود ما را تأمین می کند و خودکامگی شاه و اطرافیانش را قید می زند. ما مشروطه را به این جا رسانده ایم و نمی توانیم آن را به کلی رها کنیم؛ همین که قانونی تدوین شده، مهم است.

حاج شیخ فضل الله می گفت مجلس باید «مجلس شورای اسلامی» باشد. در دو پیش نویس فرمان مشروطیت هم، چنین بود؛ ولی منورالفکرها در آخر کار که باید به امضای مظفرالدین شاه می رسید، آن را به مجلس شورای ملی تغییر دادند.

آیت اللّه شهید با موضع گیری های خود هنگام تحصن در زوایه حضرت عبدالعظیم، سرانجام قسمتی از متمم قانون اساسی، از جمله اصل دوم آن را از مجلس گذراند؛ اما عقیده داشت که آن مشروطه ای که ما در آغاز کار می خواستیم، محقق نشده و بر سر این کار هم جان خود را از دست داد. دو سیّد نیز از کار خود طرفی نبستند؛ زیرا مرحوم طباطبائی را به مشهد تبعید کردند و به کلی منزوی نمودند؛ به طوری که کاملاً فراموش شد و آقا سیّد عبد اللّه را هم به قتل رساندند. نتیجه آن شد که با روی کار آمدن رضاخان، شاه ایران عامل انگلیس ها شد که اگر می ماند، حکومت لائیک را مانند ترکیه در ایران بر قرار می ساخت.این دست بیگانگان است که با قوّت، در حساس ترین موضع کشورهای ضعیف فعالیت می کند.

شیخ فضل‌الله نوری

[ریشه یابی واقعه مشروطه و نقش شیخ فضل الله]


برای این که بدانیم واقعه مشروطه و حق بزرگ شیخ فضل الله در آن از کجا سرچشمه گرفته، به قبل برمی گردیم در قرون وسطی، از فلسفه و شعب علوم عقلی که فروغ تمدن غرب در یونان و روم بود خبری نبود و ظلمت جهل و بی خبری سراسر اروپا را گرفته بود. مهم ترین کار اروپاییان، حفظ کتاب های مذهبی نقاشی در دِیْرها بود، تا این که اسلام از راه جبل الطارق به اسپانیا و از آن جا به جنوب فرانسه و شمال ایتالیا رسید و از راه دریا هم به جزیره سیسیل و سایر جزایر دریای مدیترانه آمد که در دست نصارا و اصحاب انجیل قرار داشت.

سرداران اولیه قوای اسلام مخصوصا عبدالرحمن که در سرزمین تور فرانسه شکست خورد و شهید شد به قصد گسترش اسلام به آن نقاط رفتند و ندای اسلام را در آن جا گستردند.

ماجرای آن را مفصل شکیب ارسلان، نویسنده بزرگ دنیای عرب، در کتاب خود که بنده آن را به نام «تاریخ فتوحات مسلمانان در فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریای مدیترانه» ترجمه و چاپ و منتشر کرده ام، و تا کنون هفت بار چاپ شده است آورده است. عظمت اسلام و نقش آن در بیداری ملل مغرب زمین، از همین کتاب که مآخذ آن هم بیش تر نوشته های مورخان غربی است کاملاً پیداست.

نخست در اسپانیا بارقه علوم عقلی که روزی در دست حکمای یونان و روم بود، از شرق به غرب تابید. رسائل فلسفی اخوان الصفا از بصره، و حکمت فارابی و ابن سینا از شرق ایران به اسپانیا رسیده؛ علمای اسلامی در اسپانیا به آن دل بستند و تدریس و تحصیل آن را آغاز کردند. مسلمانان این آثار را در قرن دوم و اوائل قرن سوم هجری به زبان عربی ترجمه کردند و اخوان الصفا، فارابی و ابن سینا به تکمیل ترجمه ها مبادرت ورزیدند و در شعب گوناگون تدوین نمودند.

فلسفه و علوم عقلی به زودی جای خود را در اسپانیای اسلامی (اندلس) باز کرد و به وسیله ابن صانع، ابن باجه و بیش تر ابن رشد سیر نهایی خود را پیمود. این علوم از آن جا به اروپا رفت و به شاخه های زبان لاتین درآمد و باعث بیداری غربیان شد. ماجرای آن هم از این قرار بود: غربیان به اسپانیا آمدند و نخست زبان عربی را به خوبی آموختند؛ پس از مهارت یافتن در زبان عربی، آن کتب را با خود به اروپا بردند و به سرعت آن ها را ترجمه کردند، و چه بسا که نسخه اصل آن ها را در تمام رشته های علمی (فلسفه، نجوم، ریاضیات، هیأت، طب، شیمی، فیزیک، و غیره) به دست آوردند و پس از ترجمه، به تدریس و تحصیل و گسترش آن ها اهتمام ورزیدند. آنان از راه جنگ های صلیبی که دویست سال بین اروپاییان و مسلمانان ادامه یافت، به تمام ممالک اسلامی راه یافتند، و از نزدیک تمدن عظیم اسلامی و گسترش علوم و فنون مسلمانان را ملاحظه کردند و آن چه را دیده بودند، در اروپا برای خود پدیدآوردند.

مهم ترین و قدیمی ترین کلیساها و بناهای تاریخی اروپا، بعد از آمدن اسلام به اسپانیا در اواخر قرن اول هجری بنا شد. این بناها را هم از روی نقشه مسجد عظیم قرطبه و دیگر بناهای تاریخی، مانند کاخ ها، سدها، پل ها و جاده های مسلمانان در اسپانیا پدید آوردند.

از آن پس غارت کتاب ها و میراث فرهنگی ما را آغاز کردند؛ زمین ها را برای بردن آثار تاریخی ما کاویدند که امروز آن ها را در کتاب خانه ها و موزه های آنان می بینید. همچنین از راه اعزام میسیون های تبشیری به ممالک اسلامی، باقی مانده آثار تمدن اسلامی را با خود به اروپا بردند و برای ما که صاحب اصلی آن ها بودیم، چیزی باقی نگذاشتند. آنان اسلام را از اسپانیا و شرق اروپا عقب زدند.

برای این که بدانید اروپاییان چگونه تمدن، علم و صنعت را از ما مسلمانان گرفتند، به کتاب پر ارزش «آفتاب اسلام در غرب» نوشته خانم دکتر «زگرید هونکه» آلمانی را مطالعه کنید که حقیقت را مانند آفتاب روشن ساخته است؛ به مصداق این بیت:

خوش تر آن باشد که وصف دلبران    گفته آید در حدیث دیگران
خواندن این کتاب برای مبلغان ضروری است؛ مخصوصا مبلغانی که به خارج می روند. بنده در شهر برلین آلمان، سراغ این خانم را گرفتم که بروم از وی تقدیر کنم؛ ولی گفتند در فلان شهر بوده و پنج سال است که به بهشت رفته است! واقعا تأسف خوردم و گفتم باید هم به بهشت برود. شما هم این کتاب را بخوانید و ببینید که جا دارد به بهشت برود یا نه؟

اروپاییان پس از آن، به استعمار و استثمار ممالک اسلامی پرداختند؛ شبه قاره هند را به وسیله کمپانی هند شرقی بلعیدند؛ امپراطوری عثمانی را تجزیه نمودند و کشورهای اسلامی شمال آفریقا و مصر و سودان را مستعمره خود کردند؛ آن گاه چشم طمع به کشور ما دوختند؛ یعنی ایران بزرگ آن روز؛ ولی در این جا با سدّ پولادینی به نام مرجعیت مطلق مواجه شدند. اگر در دیگر کشورهای اسلامی، مقام شامخ مرجعیت کاربرد داشت و علما، تابع حکومت وقت و حقوق بگیر آن ها نبودند، مراجع شیعی می توانستند با حکم جهاد و فتوای قاطع خود، جلو هجوم بیگانگان و نقشه ها و دسیسه های آنان را بگیرند؛ ولی در آن جا چنین نبود.

 

[نقش علما در مبارزه با بیگانگان]

برای این که بدانید سهم علما و زعمای دینی در جلوگیری از نفوذ بیگانگان در سیاست مملکت چقدر بوده، نامه ای را ارائه می دهم که مرحوم آیت اللّه سیّد محمدکاظم یزدی در 14 صفر سال 1321 قمری، پنج سال قبل از تأسیس حکومت مشروطه، به آقا سیّد حسین صدر قمی، شاگرد میرزای شیرازی و مشاور مخصوص مرحوم حاج شیخ فضل اللّه نوری، نوشته و از او خواسته است وی را از غائله ای که پدید آمده، آگاه سازد تا تکلیف خود را بداند.

این نامه بسیار پر ارزش است. من از برادرمان آقای ابوالحسنی (منذر) خواهش کردم روی آن کار کند و اعلام نماید که چگونه آیت اللّه یزدی پنج سال قبل از تأسیس مشروطه خطرهای آن را پیش بینی کرده است؟!

این نامه را در جلد اول «نهضت روحانیون ایران» آورده ام. در این جا چند جمله آن را می خوانم، و توجه اهل نظر را به آن جلب می کنم:

بسم اللّه الرحمن الرحیم ... اکنون تکلیف فعلی اقتضا نموده در خصوص مواد متجدده و قوانین مستحدثه که چندی است اخبار موحشه آن، انتظام امور غالبی را مقدّر به انفصام نموده، چون داعی استحضار تام از مواقع ورود و صدور آن به نحوی که موافق نظام و محصل مرام است، ندارم، استکشاف حال و استعلام وظیفه فعلیه آن را از آن جناب نمایم،(1) به جهاتی که مربوط به ورود بر این گونه مواد، از آن جناح مشهود بود، انشاء اللّه تعالی اهتمامی بسزا و تأملی وافی نموده، داعی را هم مسبوق دارید؛ چه این که به نحوی که مربوط است، از گوشه و کنار شورش را موجب گردیده که چنان چه این آشفتگی را برقرار و زمانی پراکندگی به استمرار گذرد، واهمه آن است که طایفه بیگانه که زمانی است به انتظار بازار آشفته اند، وقت را غنیمت شمرند و خدای نخواسته این بُقعه مبارکه ایران که از بین تمامی مملکت وسیعه (اسلامی) اختصاص به اهل ایمان داشته، مانند کشور هندوستان به دست دشمن برسد... .

نامه مفصل است. پیداست که آقا سیّدحسین هم کل مطالب را که بعدها در لوایح حاج شیخ فضل اللّه درج شده، به آن مرجع دل سوز به حال اسلام و مسلمانان اطلاع داده است و همان هم موجب شد که آیت اللّه سیّد محمّدکاظم یزدی در ماجرای مشروطه، روشی احتیاط آمیز داشته باشد و مانند سه مرجع دیگر (آیت اللّه آخوند خراسانی، آیت اللّه حاج میرزا حسین تهرانی و آیت اللّه حاج شیخ عبداللّه مازندرانی) طرفدار مشروطه کذایی نباشد؛ بلکه خود را از آن ورطه کنار بکشد.

این که مشهور است سیّد کاظم یزدی مخالف مشروطه بوده، از همین جا سرچشمه گرفته؛ زیرا او پنج سال قبل از واقعه، دچار تشویش می شود که مبادا کارگردان واقعی، بیگانگان و ایادی داخلی آن ها باشد. که این چنین نیز بود و آن شد که نمی بایست بشود.

نکته دیگر این که یکی از صاحب نظران امور سیاسی دین، در کتابش نوشته است:

در زیر هیچ قرارداد استعماری که در دویست سال گذشته در ایران منعقد شده، شما امضای یک آخوند نجف رفته را نمی بینید؛ ولی امضای آقا مهندس و دکتر هست.

اخیرا عده ای از همان قماش ایادی اجانب در صدر مشروطه، گفته اند:

مگر روحانیت وزیر و مسؤول مملکتی بوده اند که امضایشان زیر قراردادها نیست.

می گوییم اولاً این نوشته روحانیان نیست، نوشته کسی است که تا همین اواخر وقتی قصد توهین به روحانیان را داشتند، به کلام دکتر ...؛ استناد می کردند؛ ثانیا اگر از بیم روحانیان نبود یا آنان با عاقدان قراردادهای استعماری کنار می آمدند یا بی تفاوت می ماندند، قراردادها بسته می شد و از لغو آن ها هم خبری نبود؛ ثالثا حاج میرزا آقاسی، صدراعظم محمّد شاه قاجار، یک آخوند نجف رفته و شاگرد ملا عبدالصمد همدانی و معروف به «آخوند ایروانی» بود. او چهارده سال صدراعظم بود. در تمام دوران صدارت وی یک قرارداد استعماری به زیان دولت ایران بسته نشد و امضای او پای چنان قراردادهایی نیست. با این که ما او را به دلیل خلع لباس قرار گرفتن در ارکان دولت روحانی نمی دانیم. آیا همین کافی نیست که دیگر لب فروبندید و سخنان سخیف بر زبان نیاورید؟

 

منابع:

https://www.irna.ir/news/83893989/

https://fa.wikishia.net/view/

https://mzn.wikipedia.org/wiki

https://www.irna.ir/news/83893989/

https://www.isna.ir/news/1400042518073

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/114/4646/35221

 

یک شنبه 10 مرداد 1400  2:12 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها