مراقب فرزندان خود باشید زیرا انحرافات شیطانی تدریجی است
اشاره
یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ
ای مردم از آن چه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید، چه این که او دشمن آشکار شما است. (168 / بقره)
شرح آیه از تفسیر نمونه
شأن نزول
از «ابن عبّاس» نقل شده که؛ بعضی از طوایف عرب همانند «ثَقیف» و «خُزاعَة» و غیر آن ها، قسمتی از انواع زراعت و حیوانات را بدون دلیل بر خود حرام کرده بودند (حتی تحریم آن را به خدا نسبت میدادند) آیات فوق نازل شد و آنها را از این عمل ناروا بازداشت.
«خُطُوات» جمع «خُطْوَة» به معنی گام و قدم است و «خُطُواتِ الشَّیْطانِ» ، گامهایی است که شیطان برای وصول به هدف خود و اغواء مردم برمیدارد. جمله «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» در پنج مورد از قرآن مجید به چشم میخورد که دو مورد آن در مورد استفاده از غذاها و روزیهای الهی است و در واقع به انسانها هشدار میدهد که این نعمتهای حلال را در غیر مورد مصرف نکنند و این نعمتهای الهی را وسیلهای برای اطاعت و بندگی قرار دهند، نه طغیان و فساد در ارض. جمله «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» که متجاوز از ده بار در قرآن مجید به دنبال نام شیطان آمده است، برای این است که تمام نیروهای انسان را برای مبارزه با این دشمن بزرگ و آشکار بسیج کند.
اصل حِلِّیَّت
این آیه دلیل بر این است که اصل اوّلی در همه غذاهایی که روی زمین وجود دارد، حِلِّیَّت است و غذاهای حرام، جنبه استثنایی دارد، بنابراین حرام بودن چیزی، دلیل میخواهد نه حلال بودن آن و از آن جا که قوانین تشریعی باید با قوانین تکوینی
(صفحه 34)
هماهنگ باشد، طبع آفرینش نیز این چنین اقتضا میکند، به عبارت روشنتر آن چه خدا آفریده، حتما فایدهای داشته و برای استفاده بندگان بوده، بنابراین معنی ندارد که اصل اوّلی تحریم باشد، نتیجه این که هر غذایی که ممنوعیت آن با دلیل صحیح ثابت نشده، مادام که منشأ فساد و زیان و ضرری برای فرد و اجتماع نباشد، طبق آیه شریفه فوق، حلال است.
انحرافات تدریجی
جمله «خُطُواتِ الشَّیْطانِ» (گامهای شیطان) گویا اشاره به یک مسأله دقیق تربیتی دارد و آن این که؛ انحرافها و تبهکاریها، غالبا به تدریج در انسان نفوذ میکند، نه به صورت دفعی و فوری، مثلاً برای آلوده شدن یک جوان به موادّ مخدّر و قمار و شراب، معمولاً مراحلی وجود دارد؛ نخست به صورت تماشاچی در یکی از این جلسات شرکت میکند و انجام این کار را ساده میشمرد. گام دوّم، شرکت تفریحی در قمار (بدون برد و باخت) و یا استفاده از مواد مخدّر به عنوان رفع خستگی و یا درمان بیماری و مانند آن است. گام سوم، استفاده از این موادّ به صورت کم و به قصد این که در مدّت کوتاهی از آن صرف نظر کند. سرانجام گامها یکی پس از دیگری برداشته میشود و شخص به صورت یک قمار باز حرفهای خطرناک و یا یک معتاد سخت و بینوا درمیآید. وسوسههای شیطان معمولاً به همین صورت است، انسان را قدم به قدم و تدریجا در پشتسر خود به سوی پرتگاه میکشاند، این موضوع منحصر به شیطان اصلی نیست، تمام دستگاههای شیطانی و آلوده برای پیاده کردن نقشههای شوم خود از همین روش «خُطُوات» (گام به گام) استفاده میکنند، لذا قرآن میگوید:
از همان گام اول باید به هوش بود و با شیطان همراه نشد. این نکته نیز قابل توجّه است که در احادیث اسلامی کارهای خرافی و بیمنطق به عنوان «خُطُواتِ الشَّیْطانِ» معرفی شده است.
مثلاً در حدیثی میخوانیم:
مردی قسم یاد کرده بود که فرزندش را (برای خداوند) ذبح کند، امام صادق فرمود:
«ذلِکَ مِنْ خُطُواتِ الشَّیْطان: این از گامهای شیطان است». (- «المیزان» ، جلد 1، صفحه 428.) در حدیث دیگری از امام باقر میخوانیم:
«کُلُّ یَمینٍ بِغَیْرِ اللّهِ فَهُوَ مِنْ خُطُواتِ الشَّیْطان: هر سوگندی به غیر نام خدا باشد، از گامهای شیطان است». (جلد 1، صفحه 428.) باز در حدیثی از امام صادق چنین میخوانیم که:
«هر کس سوگند به ترک چیزی خورد که انجام آن بهتر است، اعتناء به سوگند نکند و آن کار خیر را به جا آورد، کفّاره هم ندارد و این از خطوات شیطان است». ( جلد 1، صفحه 428.)
چگونگی وسوسه شیطان
در اینجا سؤالی مطرح است و آن این که؛ آیه میگوید:
«شیطان به شما امر میکند که به سوی بدیها و فحشاء بروید» مسلّما مراد از «امر» همان وسوسههای شیطان است، در حالی که ما به هنگام انجام بدیها هیچگونه احساس امر و تحریک از بیرون وجودمان نمیکنیم و کوشش شیطان برای گمراه ساختن خود هرگز قابل لمس نیست. پاسخ این است که؛ همانطور که از واژه «وَسْوَسَة» هم استفاده میشود، تأثیر شیطان در وجود انسان، یک نوع تأثیر خفیّ و ناآگاه است که در بعضی از آیات از آن تعبیر به «ایحاء» شدهاست. در آیه 121 سوره انعام میخوانیم:
«وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ: شیاطین به دوستان خود و کسانی که آماده پذیرش دستورات آنها هستند، وحی میکنند» ، همانطوری که میدانیم «وحی» در اصل همان صدای مخفیّ و مرموز و احیانا تأثیرهای ناآگاهانه است. منتهی انسان به خوبی میتواند «اِلْهامات اِلهی» را از «وسوسههای شیطانی» تشخیص دهد، زیرا علامت روشنی برای تشخیص آن وجود دارد و آن این که؛ اِلْهامات اِلهی چون با فطرت پاک انسان و ساختمان جسم و روح او آشنا است، هنگامی که در قلب پیدا میشود، یک حالت انبساط و نشاط به او دست میدهد. در حالی که وسوسههای شیطان چون هماهنگ با فطرت و ساختمان او نیست، به هنگام ایجاد در قلبش، احساس تاریکی، ناراحتی و سنگینی در خود میکند و اگر تمایلات او طوری تحریک گردد که در هنگام انجام گناه، این احساس برای او پیدا نشود، بعد از انجام عمل برای او دست میدهد، این است فرق بین اشاره
«کُلُوا»: بخورید.
«حَلال»: روا.
«طَیِّب»: پاکیزه.
«خُطْوَه»: گام و خطوات به معنای «گامها» ، جمع آن است.
شأن نزول
1. در شأن نزول آیه شریفه آوردهاند که:
گروههایی از عرب همچون قبیله خُزاعه، بنی عامر و …، بخشی از زراعت و چهارپایانشان را با عناوین گوناگون خرافی و موهوم بر خود حرام ساختند؛ و آنگاه بود که خدا با فرو فرستادن این آیه شریفه، آنان را از این کار ناپسندشان باز داشت.
2. در مورد شأن نزول آیه 170 گفتهاند که:
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله یهودیان را به اسلام فراخواند؛ امّا آنان به جای تفکّر در پیام او گفتند:
ما از پدران خویش پیروی میکنیم که از ما آگاهتر و داناتر بودند و دین آنان را رها نخواهیم کرد؛ و در این هنگام بود که این آیه شریفه فرود آمد.
هشدار از وسوسهها
آفریدگار هستی پس از ترسیم توحید و پارهای از ویژگیهای توحید گرایان و نیز هشدار از شرک و برشمردن بخشی از نعمتهای گرانی که به انسانها ارزانی داشته است، اینک به آنان فرمان میدهد که از نعمتهای او بهره گیرند و هشدارشان میدهد که از شیطان پیروی نکنند؛ چرا که شیطان آنان را به ناسپاسی وامیدارد.
«یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً»
هان ای مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه را بخورید
در این آیه، خطاب قرآن جهانشمول است و با همه عصرها و نسلها سخن دارد.
واژه «کُلُوا» امر است، امّا به معنای روا و جواز، نه وجوب؛ و اجازه خوردن میدهد. سپس آن خوردنیها و نوشیدنیها را وصف میکند و چون در میان همه آنها حلال و حرام وجود دارد و هر یک نقشی سازنده یا ویرانگر را در زندگی انسان ایفا میکند، نخست به این موضوع میپردازد که:
از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزهاش را بخورید.
در ابتدای این آیه شریفه توصیه میشود که خوردنیهای مورد مصرف شما حلال باشد و غذای انسان، هنگامی حلال و روا است که اوّلاً خود آن خوردنی یا نوشیدنی روا باشد، ثانیا حقّ دیگری در آن نباشد و عادلانه فراهم شده باشد.
واژه «طَیِّب» را گروهی از مفسّران به همان معنای حلال گرفته و به کارگیری آن را برای تأکید دانستهاند؛ امّا برخی نیز آن را به چیزهای لذّتبخش و پاکیزه و نعمتهای گوارا معنا کردهاند.
«وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»
و از گامهای شیطان پیروی نکنید؛ چرا که او دشمن آشکار شماست
در تفسیر این جمله، میان مفسّران بحث است:
بعضی واژه «خُطُوات» را به کارهای شیطان معنا کردهاند و برخی به گامهای آن؛ عدّهای آن را به معنای فرمانبرداری از شیطان گرفتهاند، پارهای دیگر به وسوسهها و گروهی نیز به آثار آن. یکی از دانشمندان میگوید:
«خُطُوات» به معنای گامهاست و همانگونه که انسان با گام برداشتن خود، از جایی به جای دیگر میرود، آیه شریفه هشدار میدهد که مبادا شیطان با وسوسههایش شما را از گناهی به گناه بزرگتر سوق دهد.
از دو امام نور حضرت باقر و صادق علیهمالسلام نقل کردهاند که از جمله گامهای شیطان، سوگند به طلاق و گسستن پیوند خانوادگی و بستن نذر در راه گناه و سوگندهایی است که به غیر نام خدا میشود.
اصل اولیه در همه غذاها «حلال بودن» آنها است
(1) آیه شریفه این پیام را به کارشناسان حقوق اسلامی و فقها میدهد که اصل نخست در همه غذاهای موجود روی زمین، بر روا و حلال بودن آنهاست؛ و ناروا و حرام شمردن هر مادّه خوراکی باید با دلیل باشد.
گفتنی است که گروهی از دانشمندان، عکس این مطلب را دریافت داشته و پارهای نیز از ارائه نظر خودداری کردهاند؛ امّا بیشتر مفسّران و دانشمندان، همان اصل مذکور در پاراگراف قبل را استنباط کردهاند؛ و حق هم همین است.
نجات یا تباهی تدریجی
(2) پیام دیگر آیات شریفه این است که انسان در پرتو برنامه و هدف و همّت میتواند پلّههای رشد و ترقّی را به تدریج پشتسر نهد و به اوج کمال پر کشد و خود را بسازد و بپرورد؛ از طرفی ممکن است کم کم به انحراف و تباهی و گناه در غلطد و به پستترین مراحل نگونساری گرفتار شود و این هشداری است به همه عصرها و نسلها، بویژه جوانان و نوجوانان و حکومتهایی که به سوی خودکامگی میگرایند؛ و به همین دلیل قرآن میفرماید:
از گامهای شیطان پیروی مکنید.
5. «إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ ...
آیه
«إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»
ترجمه
او شما را فقط به بدیها و انحرافات فرمان میدهد (و نیز دستور میدهد) آن چه را که نمیدانید، به خدا نسبت دهید. (169 / بقره)
شرح آیه از تفسیر نمونه
«فَحْشاء» از ماده «فُحْش» به معنی هر کاری است که از حدّ اعتدال خارج گردد و صورت «فاحِش» به خود بگیرد، بنابراین شامل تمامی مُنْکَرات و قبایح واضح و آشکار میگردد، امّا این که میبینیم این لفظ امروز در مورد اعمال منافی عفت یا در مورد گناهانی که حد شرعی دارد، به کار میرود، در واقع از قبیل استعمال لفظ «کلّی» در بعضی از مصادیق آن است. جمله «تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» اشاره به آن است که اینگونه کارها حدّاقلّ قول بدون علم است، آن هم در برابر خداوند بزرگ و این کاری است که با هیچ منطق و عقل و خردی سازگار نمیباشد. اصولاً اگر مردم مقیّد باشند که هر سخنی را میگویند، متکی به یک مدرک قطعی بوده باشد، بسیاری از نابسامانیها و بدبختیها از جامعه بشری برچیده میشود. در واقع تمام خرافات در ادیان و مذاهب الهی، از همین رهگذر به وسیله افراد بیمنطق نفوذ کرده است و قسمت مهمّی از انحرافات عقیدتی و عملی به خاطر عدم رعایت همین اصل اساسی است و لذا این کار در برابر بدیها و زشتیها یک عنوان مستقل از خطوات شیطانی را در آیه فوق به خود اختصاص میدهد. بنابراین برنامههای شیطانی در این سه امر خلاصه میشود؛ «بدیها» ، «زشتیها» و «گفتن سخنان ناروا و بیمدرک در برابر ذات پاک پروردگار».
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
«سُوء»: کار بد و زشت.
«فاحِشَة»: کاری که بر اساس حق و عدالت نیست.
«إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ»
او شما را تنها به بدی و زشتی فرامیخواند
قرآن شریف پس از هشدار از پیروی شیطان، اینک اعمال زشت و وسوسههای شوم آن را برمیشمارد.
جمعی از مفسّران میگویند:
منظور آیه شریفه این است که شما را به ارتکاب گناه دستور میدهد؛ و دستهای نیز بر آنند که:
به کارهای زیانبخش فرا میخواند.
واژه «فَحْشاء» را بعضی به مفهوم «زنا» گرفتهاند؛ و برخی در تفسیر «سُوء» و «فَحْشاء» گفتهاند:
«سُوء» در مورد گناهانی به کار میرود که کیفر معیّنی برای آنها مقرّر نشده است، امّا «فَحْشاء» را در بیان کارهای زشتی به کار میبرند که هر یک کیفر مقرّری دارند.
«وَ اَنْ تَقُولُوا عَلَی اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»
و شما را وامیدارد تا آنچه نمیدانید، بر خدای یکتا ببندید
در تفسیر این جمله از آیه شریفه، عدّهای از دانشمندان میگویند:
منظور این است که شیطان با وسوسههای خود، مردم را به شرک وامیدارد.
گروهی نیز مفهوم آن را گسترده دانسته و گفتهاند:
به همه کارهای ناشایسته اطلاق میشود. مطابق این نظر، همه بافتهها، خرافات و اوهام در مذاهب و ادیانی که روزی از آسمان فرود آمدهاند، پاک و پاکیزه و حیاتبخش و انسانساز بودهاند و آنگاه آلوده گشته و ابزار سلطه و فریب شدهاند و از این طریق شکل گرفتهاند.
شیطان چگونه انسان را به بدی فرمان میدهد؟
چگونه شیطان انسان را به بدی و زشتی فرمان میدهد در حالی که ما نه سخنی از او میشنویم و نه او را میبینیم؟
پاسخ
به اعتقاد برخی، معنای «دستور شیطان» ، همان وسوسه و دعوت اوست، همانگونه که میگوییم «نَفْسی اَمَرَنی بِکَذا» (نفس من مرا به فلان گناه دعوت کرد). جمعی نیز معتقدند که شیطان به راستی انسان را به گناه فرمان میدهد تا آنجا که گاه انسان هوشمند دعوت او را حسّ میکند و درمییابد که گویی در او حالتی پدید آمده که انجام دادن کارهای شایسته برایش سخت است، امّا ارتکاب گناه آسان.
معیار شناخت وسوسههای شیطان از وسوسههای نفس انسان؟
چه فرقی میان وسوسه شیطان و چیزی است که نفس انسان او را به انجام دادن آن فرامیخواند و با کدامین معیار میتوان شناخت که در چه امری وسوسه شیطان است و کدامین ندا و صدا از آن نفس آدمی است؟
پاسخ
شناخت این دو بسیار مشکل است؛ چرا که نفس انسان، زمینه را برای وسوسه شیطان فراهم میکند؛ امّا باید دانست که تمییز ندادن این دو از هم، اهمیتی ندارد؛ مهمّ این است که انسان بداند هرگاه تمایل ارتکاب به گناه و شکستن مقرّرات خدا را در درون حسّ کرد و برای انجام دادن کارهای شایسته و انسانی بی میل بود، دریابد که شیطان در کمین اوست و با وسوسههایش قصد گمراه ساختن وی را دارد؛ از این رو، باید خود را به رعایت مقرّرات وادار سازد و با همه وجود از گناهان دوری جوید.
(صفحه 42)
6. آیه (مذموم بودن هماهنگی فرزندان با اعتقادات انحرافی پدران)
اشاره
وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ
و هنگامی که به آنها گفته شود: از آن چه خدا نازل کرده است، پیروی کنید، میگویند:
بلکه ما از آن چه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی مینماییم، آیا نه این است که پدران آنها چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند؟ (170 / بقره)
شرح آیه از تفسیر نمونه
«اَلْفَیْنا» به معنی یافتیم و برخورد کردیم، میباشد. یعنی اگر نیاکان و اجداد آن ها، دانشمندان صاحب نظر و افراد هدایت یافتهای بودند، جای این بود که از آنها تبعیّت شود، امّا با این که میدانند آنها مردمی نادان و بیسواد و موهوم پرست بودند، پیروی آنها چه معنی دارد؟ آیا مصداق تقلید جاهل از جاهل نیست؟ مسأله قومیّت و تعصّبهای قومی، مخصوصا آن جا که به نیاکان مربوط میشود، از روز نخست در میان مشرکان عموما و در میان غیر آنها غالبا وجود داشته است و تا امروز همچنان ادامه دارد. ولی خداپرست باایمان این منطق را ردّ میکند و قرآن مجید در موارد بسیاری پیروی و تعصب کورکورانه از نیاکان را شدیدا مذمّت کرده است و این منطق را که انسان چشم و گوش بسته از پدران خود پیروی کند، کاملاً مردود میشناسد. اصولاً پیروی از پیشینیان، اگر به این صورت باشد که انسان عقل و فکر خود را دربست در اختیار آنها بگذارد، این کار نتیجهای جز عقبگرد و ارتجاع نخواهد داشت، چرا که معمولاً نسلهای بعد، از نسلهای پیشین با تجربهتر و آگاهترند. ولی متأسّفانه این طرز فکر جاهلی هنوز در میان بسیاری از افراد و ملّتها حکومت میکند که نیاکان خود را همچون «بت» میپرستیدند، یک مشت آداب و سنن خرافی را به عنوان این که «آثار پیشینیان» است، بدون چون و چرا میپذیرند و لفّافههای فریبندهای همچون حفظ ملیّت و اسناد تاریخی یک ملّت بر آن میپوشانند. این طرز فکر یکی از عوامل بسیار مؤثّر انتقال خرافات، از نسلی به نسل دیگر است. البته هیچ مانعی ندارد که نسلهای آینده آداب و سنن گذشتگان را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند، آن چه با عقل و منطق سازگار است، با نهایت احترام حفظ کنند و آن چه خرافه و موهوم و بیاساس است، دور بریزند، چه کاری از این بهتر؟ و اینگونه نقّادی در آداب و سنن پیشین، شایسته نام حفظ اصالت ملّی و تاریخی است، اما تسلیم همه جانبه و کورکورانه در برابر آن ها، چیزی جز خرافه پرستی و ارتجاع و حماقت نیست. قابل توجّه این که درباره نیاکان آنها در آیه فوق میخوانیم:
«آنها نه چیزی میفهمیدند و نه هدایت یافته بودند» ، یعنی از دو کس میتوان پیروی کرد:
کسی که خود دارای علم و عقل و دانشی باشد و کسی که اگر خودش دانشمند نیست، هدایت دانشمندی را پذیرفته است. اما پیشینیان آن ها، نه خود مردی آگاه بودند و نه رهبر و هدایت کنندهای آگاه داشتند و میدانیم تقلیدی که خلق را بر باد میدهد، همین «تقلید نادان از نادان» است که «ای دو صد لعنت بر این تقلید باد».
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«اَلْفَیْنا»: یافتیم.
«آباء»: پدران.
«اِهْتِداء»: راه یافتن.
«وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا»
و هنگامی که به آنان گفته شود «از آنچه خدا فرو فرستاده است، پیروی کنید» ، میگویند «هرگز، بلکه از چیزی که پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی میکنیم
قرآن شریف در این آیه شریفه، به منطق بیاساس شرکگرایان در برابر دعوت انسانساز پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره میکند.
در اینکه ضمیر «لَهُمْ» در آیه شریفه به کدام واژه برمیگردد، بحث هست:
1. به اعتقاد برخی، به «مَنْ» در آیه شریفه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ …» (سوره بقره، آیه 165.) برمیگردد و منظور از آن، شرک گرایان عرب است.
2. گروهی میگویند به واژه «النّاس» در «یا اَیُّهَا النّاسُ کُلُوا مِمّا …» (سوره بقره، آیه 168.) برمیگردد؛ و عدول از خطاب به غیبت در قرآن، موضوعی شناخته شده است. (به سوره یونس، آیه 22 بنگرید که نمونهای از آن است.)
3 و پارهای نیز بر این عقیدهاند که به کفر گرایان برمیگردد؛ چرا که پیشتر از آنها سخن رفته است؛ و اگر هم سخنی نرفته باشد، میتوان ضمیر را به آنان برگرداند.
منظور از گوینده در آیه شریفه، پیامبر صلی الله علیه و آله و مردم باایمان هستند؛ و «آنچه خدا فرو فرستاده» ، مقرّرات الهی و حلال و حرام او. روی سخن آیه شریفه نیز شرک گرایان و کافران است که به دین خدا دعوت میشوند، امّا به جای پذیرش حق، با منطق سست و احمقانهای، به دنباله روی از گذشتگان تمسّک میجویند و میگویند:
«بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا» و آنگاه قرآن پاسخ میدهد که:
«أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»
آیا اگر پدران آنان چیزی را نفهمیده و راه درست را نیافتهاند،
بازهم درخور پیروی هستند؟
مقصود این است که پیروی از نسلهای پیشین درصورتی پسندیده و عامل پیشرفت است که آنان راهشان را بر اساس آگاهی و دانش و بینش برگزیده و در مسیر حقّ و عدالت باشند؛ در غیر این صورت پیروی از آنان، مایه انحطاط و نگونساری خواهد بود. از این رو باید از منطق و برهان پیروی کرد و به وحی و رسالت ایمان آورد.
کتاب تفسیر خانواده جلد 1
https://www.ghbook.ir/?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=2719&Itemid=167&lang=fa