غضب عبارت است از: حالت نفسانيّهاي كه باعث حركت روح حيوانى و از داخل به جانب خارج از براى غلبه و انتقام مىشود و هرگاه شدت نمود باعث حركت شديدى مىشود كه از آن حركت، حرارتى مفرط حاصل، و از آن حرارت دود تيرهاى بر مىخيزد و دماغ و رگها را چنان پر مىسازد كه نور عقل را مىپوشاند، و اثر قوه عاقله را ضعيف مىكند.
و به اين جهت است كه در صاحب غضب، موعظه و نصيحت اثر چنداني نمىبخشد. بلكه پند و موعظه، درشتى و شدّت را زياد مىكند. و حركت قوّه غضبيه به اين جهت امرى است كه هنوز واقع نشده است بلكه محتمل الوقوع است. و به جوش آمدن شعله غضب، به جهت دفع آن است، يا به سبب امرى است كه واقع شده، و حركت آن به جهت انتقام است.
پس اگر انتقام ممكن باشد و قدرت بر آن داشته باشد، چون غضب به حركت آمد خون از باطن به ظاهر ميل مىكند و رنگ آدمى سرخ مىشود. و اگر انتقام ممكن نباشد و از آن مأيوس باشد خون ميل به باطن مىكند و به آن جهت رنگ آدمى زرد مىشود. و اگر غضب بر كسى باشد كه نداند خواهد توانست انتقام از او بكشد يا نه، گاهى خون ميل به باطن و گاهى ميل به ظاهر مىكند، و به اين جهت رنگ آدمى گاهى سرخ و گاهى زرد مىشود.
و مخفى نماند كه: مردمان در قوه غضبيه بر سه قسماند:
بعضى در طرف افراط هستند، كه در وقت غضب فكر و هوشى از براى ايشان باقى نمىماند و از اطاعت عقل و شرع بيرون مىروند.
و طايفه اى در طرف تفريطند، كه مطلقا قوه غضبيه ندارند. و در جائى كه عقلا و يا شرعا غضب لازم است مطلقا از جا بر نمىآيند.
و گروهى بر جاده اعتدال مستقيماند، كه غضب ايشان به موقع، و غلظت ايشان به جاست. و در هنگام غضب از حد شرع و عقل تجاوز نمىكنند.
و شكى نيست كه حد اعتدال آن، مرغوب و مطلوب است. بلكه آن في الحقيقه غضب نيست، بلكه شجاعت و قوّت نفس است. و طرف تفريط آن نيز اگر چه غضب نباشد اما مذموم و قبيح، و نتيجه جبن و خوارى است. و بسا باشد كه از غضب بدتر بوده باشد، زيرا كه كسى را كه هيچ قوه غضبيه نباشد بىغيرت و خالى از حميّت است.
و از اين جهت گفتهاند: «كسى كه در موضع غضب به غضب نيايد عاقل نيست». و از حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - مروى است كه: «حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - از براى دنيا هرگز به غضب نمىآمد. اما هرگاه از براى حق، غضبناك مىشد احدى را نمىشناخت، و غضب او تسكين نمىيافت تا يارى حق را نمىكرد». و از آنچه گفتيم معلوم شد كه: غضب مذموم، آن است كه: در حد افراط باشد، زيرا كه: اعتدال آن، ممدوح است. و تفريط آن غضب نيست، اگر چه از صفات ذميمه است.
غضب مفرط و مفاسد آن
بدان كه غضب مفرط، از مهلكات عظيمه و آفات جسميه است. و بسا باشد كه: به امرى مؤدّى شود كه باعث هلاك ابد و شقاوت سرمد گردد، چون قتل نفس، يا قطع عضو.
و از اين جهت است كه گفتهاند: «غضب جنونى است كه دفعى عارض مىگردد». و بسا باشد كه: شدت غضب، موجب مرگ مفاجات گردد.
و بعضى از حكما گفتهاند كه: «كشتى كه به گرداب افتاده باشد و موجهاى عظيم آن را فرو گرفته باشد و بادهاى شديد آن را به هر طرف افكند به خلاص و نجات نزديكتر است از كسى كه شعله غضبش به التهاب آمده باشد».
و در اخبار و آثار، مذمت شديد در خصوص غضب وارد شده است. حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - فرمودند كه: «غضب ايمان را فاسد مىگرداند چنانكه سركه عسل را فاسد مىكند». و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - مروى است كه: «اين غضب آتش پارهاى است از شيطان، كه در باطن فرزند آدم است. و چون كسى از شما غضبناك گرديد چشمهاى او سرخ مىگردد و باد به رگهاى او مىافتد و شيطان داخل او مىشود». و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «غضب، كليد هر بدى و شرّى است». و باز از آن حضرت مروى است كه: «غضب، دل مرد دانا را هلاك مىكند». و نيز آن حضرت فرموده است كه: «كسى كه قوه غضبيّه خود را مالك نباشد عقل خود را نيز مالك نيست». و مخفى نماند كه: علاوه بر اينكه خود غضب از مهلكات عظيمه و از صفات خبيثه است، لوازم و آثارى چند نيز بر آن مترتّب مىشود كه همه آنها مهلك و قبيح است، مانند: فحش و دشنام و اظهار بدى مسلمين و شماتت ايشان و سرّ ايشان را فاش كردن و پرده ايشان را دريدن و سخريه و استهزاء به ايشان كردن و غير اينها از امورى كه از عقلا صادر نمىگردد.
و از جمله لوازم غضب آن است كه: البته بعد از تسكين «نايره» آن، آدمى پشيمان و افسرده خاطر مىگردد. و غضبناك و غمناك و شكسته دل مىشود. و باعث دشمنى دوستان و شماتت دشمنان، و شادى ايشان و سخريه و استهزاى اراذل و اوباش، و تألم دل و تغيّر مزاج، و بيمارى تن مىگردد.
و عجب اين است كه: بعضى چنان توهّم مىكنند كه: شدت غضب از مردانگى است، با وجود اينكه افعالى كه از غضبناك سر مىزند افعال اطفال و ديوانگان است نه كردار عقلا و مردان. همچنان كه مشاهده مىشود كسى كه: شدت غضب بر او مستولى شد حركات قبيحه و افعال ناشايسته، از: دشنام و هرزهگوئى و سخنهاى ركيك از او سر مىزند. و بسا باشد كه: دشنام به ماه و خورشيد و ابر و باد و باران و درخت و جماد و حيوان مىدهد. و مىرسد به جائى كه كاسه و كوزه خود را مىشكند و با حيوانات و جمادات به سخن درمىآيد. و چون دست او از همه جا كوتاه شود جامه خود را مىدرد و بر سر و صورت خود مىزند و خود و پدر و مادر خود را دشنام مىدهد. و گاهى چون مستان و مدهوشان به هر طرف دويدن مىگيرد. و بسا باشد كه بيهوش مىشود و به زمين مىافتد. آرى:
خشم و شهوت مرد را كور كند از استقامت و روح را مبدل كند و چگونه امثال اين افعال مذموم نشانه مردى و شيردلى است و حال اينكه پيغمبر خدا - صلّى اللّه عليه و آله و سلم - فرمودند كه: «شجاع، كسى است كه: در حالت غضب خود را تواند نگاه داشت».
معالجه غضب
چون مفاسد غضب را دانستى بدان كه علاج آن موقوف است بر چند چيز:
اول آنكه: سعى كند در ازاله اسبابى كه باعث هيجان غضب مىشود، مثل: فخر و كبر و عجب و غرور و لجاج و مراء و استهزاء و حرص و دشمنى و حب جاه و مال و امثال اينها، كه همه آنها اخلاق رديّه و صفات مهلكه هستند، و خلاصى از غضب با وجود آنها ممكن نيست. پس بايد ابتدا ازاله آنها را كرد تا ازاله غضب سهل و آسان باشد.
دوم آنكه: ملاحظه اخبار و آثارى كند كه در مذمت غضب رسيده چنانچه شمهاى از آنها گذشت.
سوم آنكه: متذكر اخبار و احاديثى گردد كه در مدح و ثواب نگاهداشتن خود از غضب وارد شده است، و فوائد آن را به نظر درآورد.
همچنان كه از حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - مروى است كه: «هر كه غضب خود را از مردم باز دارد، خداوند - تبارك و تعالى - نيز در روز قيامت عذاب خود را از او باز مىدارد». و از حضرت امام محمد باقر - عليه السّلام - مروى است كه: «در تورات نوشته شده است كه: از جمله چيزهائى كه خدا به موسى - عليه السّلام - فرمود اين بود كه: نگاهدار غضب خود را از كسى كه من تو را صاحب اختيار او كردهام، تا من نيز غضب خود را از تو نگاه دارم». و حضرت صادق - عليه السلام - فرمودند كه: «خدا وحى فرستاد به بعضى از پيغمبران خود كه: اى فرزند آدم در وقتى كه غضبناك گردى مرا ياد كن تا من هم تو را ياد كنم و در وقت غضبم و تو را هلاك نسازم». و باز از آن حضرت - عليه السّلام - مروى است كه: «مردى از اهل باديه به خدمت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - آمد و عرض كرد كه: من مردى هستم «باديه نشين»، مرا كلمهاى ياد ده كه جامع خير دنيا و آخرت باشد. آن حضرت فرمودند كه: هرگز غضب مكن. و سه مرتبه آن اعرابى عرض خود را اعاده كرد حضرت همين جواب را فرمود». و نيز از آن بزرگوار روايت شده كه: «هر كه غضب خود را باز دارد از كسى، خدا عيوب او را مىپوشاند». و اخبار در اين خصوص بىحد و نهايت است. چهارم آنكه: ملاحظه فوايد ضد غضب را كه حلم باشد بكند، و مدحى را كه در اين خصوص وارد شده است. - همچنان كه مذكور خواهد شد - ببيند، پس خود را خواهى نخواهى بر آن بدارد و حلم و بردبارى را بر خود ببندد و غضب و خشم را بر خود ظاهر نسازد، اگر چه در دل خشمناك باشد. و اگر كسى مدتى چنين كند به تدريج عادت مىشود و حسن خلق از براى او حاصل مىشود.
پنجم آنكه: هر قول و فعلى كه از او سر مىزند ابتدا در آن فكر كند و خود را از صدور آثار غضب محافظت نمايد.
ششم آنكه: اجتناب كند از مصاحبت كسانى كه قوه غضبيه ايشان غالب و از فضيلت حلم خالى هستند. و در صدد انتقام و «تشفّى غيظ» خود مىباشند، و اين را مردى و شجاعت مىنامند و مىگويند: ما از كسى متحمل درشتى و سختى نمىشويم، و بر فلان امر صبر نمىكنيم. بلكه مجالست كند با اهل علم و حلم و وقار، و كسانى كه مانند كوه پا بر جاى با هر باد ضعيفى از جاى در نمىآيند.
هفتم آنكه: تأمل نمايد و بداند كه هر چه در عالم واقع مىشود همه به قضا و قدر الهى است و جميع موجودات، مسخّر قبضه قدرت او، و همه امور در يد كفايت اوست. و خدا هر چه از براى بنده مقرر كرده است البته خير و صلاح آن بنده در آن است. و بسا باشد كه مصلحت او در گرسنگى و بيمارى، يا فقر و احتياج، يا ذلت و خوارى، يا قتل يا امثال اينها باشد.@#@
و چون اين را دانست، مىداند كه: ديگر غضب كردن بر ديگران، و خشم گرفتن بر ايشان راهى ندارد، چرا كه هر امرى هست از جانب پروردگار خير خواه او مىرسد.
هشتم آنكه: متذكر شود كه غضب نيست مگر از بيمارى دل و نقصان عقل، كه باعث آن ضعف نفس است نه شجاعت و قوت نفس و از اين جهت است كه: ديوانه زودتر از عاقل غضبناك مىگردد. و مريض از تندرست زودتر به غضب مىآيد. و همچنين پيران ضعيف المزاج زودتر از جوانان، و زنان زودتر از مردان از جا در مىآيند. و صاحبان اخلاق بد زودتر از ارباب ملكات فاضله به خشم مىآيند. چنانكه مىبينى كه كسى كه: رذل است به فوت يك لقمه خشمناك مىگردد. و بخيل به تلف شدن يك حبه از مالش غضب مىكند حتى بر دوستان و عزيزان خود. اما صاحبان نفوس قويّه، شأن ايشان از آن بالاتر، و رتبه ايشان از آن والاتر است كه به امثال اين امور، متغيّر و مضطرب گردند.
و اگر در آنچه گفتيم تشكيكى داشته باشى ديده بگشا و نظر به صفات و اخلاق مردم كن و كتب سير و تواريخ را مطالعه نماى و حكايات گذشتگان را استماع كن تا ببينى كه حلم و بردبارى و خود را در وقت غضب نگاهدارى كردن طريقه انبيا و اوليا و دانايان و حكما و نيكان و عقلا و پادشاهان ذو الاقتدار و شهرياران كامكار بوده و غضب و اضطراب و از جا در آمدن، خصلت اراذل و اوباش و نادانان و جهّال است.
نهم آنكه: به ياد آورى كه تسلط و قدرت خدا بر تو، قوىتر و بالاتر است از قدرت تو بر اين ضعيفى كه بر او غضب مىكنى، و تو در جنب قوه قاهره الهيه غير متناهيه به مراتب ضعيفتر و ذليلترى از اين ضعيف ناتوان كه در جنب قدرت توست. پس بترس و حذر كن از اينكه: چون تو غضب خود را بر او جارى سازى خداوند قهار نيز در دنيا و آخرت غضب خود را بر تو جارى بكند.
غم زير دستان بخور زينهار
بترس از زبر دستى روزگار
لب خشك مظلوم را گو بخند
كه دندان ظالم بخواهند كند.
در آثار پيشينيان رسيده كه: هيچ پادشاهى در بنى اسرائيل نبود مگر اينكه حكيمى دانشمند با او بود و صحيفهاى در دست داشت كه بر آن نوشته بود كه: بر زيردستان رحم كن، و از مرگ بترس، و روز جزا را فراموش مكن. و هر وقت كه پادشاه غضبناك شد آن حكيم، صحيفه را به دست او دادى تا خواندى و غضب او ساكن شدى. دهم آنكه: متذكر گردى كه: شايد روزگار، روزى آن ضعيفى را كه تو بر او غضب مىكنى قوّت دهد و كار او بالا گيرد و بر تو زبر دست شود و در صدد انتقام و مكافات بر آيد.
لا تهين الفقير علّك ان تركع يوما و الدهر قد رفعه [1]
يازدهم آنكه: بدانى كه: هر حليم و بردبارى غالب و قاهر، و در نظر اولى «البصائر» عزيز و محترم مىباشد. و هر غضبناك مضطرب الحالى پيوسته مغلوب، و در ديدهها بىوقع مىگردد.
تيغ حلم از تيغ آهن تيزتر بل ز صد لشكر ظفر انگيزتر دوازدهم آنكه: تصور كنى كه در وقت غضب، صورت تو چه نوع قبيح و متغير، و اعضاى تو متحرك و مضطرب، و كردارت از نظم طبيعى بيرون، و گفتارت غير مطابق قاعده و قانون مىشود.
و از جمله معالجات غضب آن است كه:
آدمى در وقت هيجان، به خدا پناه برد از شر شيطان، و بگويد: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم». و اگر ايستاده باشد بنشيند، و اگر نشسته باشد بخوابد. و وضو گرفتن و غسل كردن با آب سرد از براى تسكين آتش غضب مفيدند. و اگر غضب بر كسى باشد كه قرابت رحم با يكديگر داشته باشند دست به بدن او گذارد غضب او ساكن مىگردد چنانچه در اخبار وارد شده است.
با نگاهی به آیات قرآن، این موارد از موجبات خشم خدا هستند:
۱- ریختن خون بیگناه.
۲- ترک نماز.
۳- ادا نکردن واجبات مالی.
۴- خوردن مال یتیم.
۵- ربا خواری.
۶- ناسپاسی نسبت به نعمتهای الهی.
۷- کم فروشی.
۸- عیبجویی و غیبت.
۹- اسراف و تبذیر.
۱۰- دنیا پرستی.
۱۱- فراموش کردن آخرت.
۱۲- مال اندوزی.
۱۳- ظلم.
۱۴- تکیه بر ظالمان.
۱۵- استهزاء و مسخره کردن آیات الهی.
آسیبهایی که از کنترل نکردن خشم وعصبانیت می بینیم :
- عصبانیت توانایی ما را برای خوشحالی از بین میبرد زیرا عصبانیت و خوشحالی در تضاد با یکدیگر هستند.
- عصبانیت موجب خارج شدن روابط خانوادگی و دیگر روابط از مسیر صحیحشان میگردد.
- عصبانیت موجب کاهش مهارتهای اجتماعی، سازش و مصالحه شده و دیگر روابط را نیز در معرض خطر قرار میدهد.
- عصبانیت به معنای از دست دادن کار است، زیرا روابط را نابود میکند.
- عصبانیت به معنای شکست در کاری است که در صورت عدم عصبانیت و داشتن خلقی نرم تر میتوان موفقیتی در پی داشت.
- عصبانیت منجر به افزایش فشار و استرس میگردد (و این رابطه دو طرفه است، عصبانیت منجر به افزایش استرس و استرس موجب عصبانیت بیشتر است)
- در هنگام عصبانی بودن ما دچار اشتباهات بسیاری میگردیم، زیرا پردازش اطلاعات در آن هنگام برای ما مشکل میباشد.
- غضب، فکر و عقل انسان را ناکار آمد و زمین گیر مى کند؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «غضب، دل مرد دانا را هلاک مى کند» بحار الانوار، ج 73، ص 226، ح 20.
- پیامبر(ص) فرمود: «غضب، ایمان را فاسد مى گرداند ؛ همان گونه که سرکه عسل را فاسد مى کند»کافى، ج 2، ص 303، ح 3 ؛ بحار الانوار، ج 72، ص 274، ح 24.
- غضب کلید هر بدى است و شیطان همه وجود فرد غضبناک را تسخیر مى کند و او را به هر عمل زشتى وامى دارد. (همان)
- از آثار بد غضب این است فرد غضبناک و عصبانى رفتارهاى نادرستى - مانند فحش دادن و پرخاشگرى کلامى، شماتت، مسخره کردن، فاش کردن اسرار و بدگویى از دیگران - را از خود بروز مى دهد. علاوه بر این موجب دشمنى دوستان و شماتت دشمنان، انزواى اجتماعى، افسردگى و بیمارى هاى جسمانى و روانى مى شود.
غضب در قرآن:
کلمه غضب در آیات بسیاری به کار رفته است که در بیشتر موارد، مراد غضب و خشم الهی است که شامل کافران و منافقان می شود. همچنین در برخی آیات، قرآن کریم مومنان را به کنترل خشم سفارش کرده و از ویژگی های بارز آنان، عفو و بخشش در هنگام غضب،
[۳]
و صبر و تحمل در برابر حکم و قضای خداوند نام برده است.
[۴]
چنانکه میفرماید: «و همان کسانی که از گناهان بزرگ و از کارهای زشت دوری میکنند و هنگامی که (به مردم) خشم میگیرند، راه چشمپوشی و گذشت را برمیگزینند.»
به عبارتی آیه در صدد بیان این مطلب است که این گروه نه تنها در موقع غضب، اختیار خود را از دست نداده و دست به اعمال زشت نمیزنند، بلکه با عفو و بخشش، قلب خود را از کینهها میشویند و این صفتی است که تنها در سایه ایمان و توکل بر خدا پیدا می شود.
[۵]
«آن کسانی که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خویش فرو میخورند و از خطای مردم در میگذرند خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
[۶]
هم چنانکه مشخص است فرو بردن خشم در این آیه از صفات نیکوکاران و پرهیزکاران شمرده شده است.
[۷]
کلمه غضب در آیات بسیاری به کار رفته است که در بیشتر موارد، مراد غضب و خشم الهی است که شامل کافران و منافقان میشود. همچنین در برخی آیات، قرآن کریم مومنان را به کنترل خشم سفارش کرده و از ویژگیهای بارز آنان، عفو و بخشش در هنگام غضب[3] و صبر و تحمل در برابر حکم و قضای خداوند نام برده است.[4]
چنانکه میفرماید:
«و (همان) کسانى که از گناهان بزرگ و از کارهاى زشت دورى میکنند و هنگامی که (به مردم) خشم میگیرند، راه چشم پوشى و گذشت را برمیگزینند.»
به عبارتی آیه در صدد بیان این مطلب است که این گروه نه تنها در موقع غضب، اختیار خود را از دست نداده و دست به اعمال زشت نمیزنند، بلکه با عفو و بخشش، قلب خود را از کینهها میشویند و این صفتی است که تنها در سایه ایمان و توکل بر خدا پیدا میشود.[5]
«آن کسانی که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خویش فرو میخورند و از خطای مردم در می ذرند خدا نیکوکاران را دوست دارد»[6]
همچنانکه مشخص است فرو بردن خشم در این آیه از صفات نیکوکاران و پرهیزکاران شمرده شده است.[7]
غضب در روایات:
هر انسانی طبیعتا در مقابل پیشامدهای ناگوار، ناراحت و عصبانی می شود، اما اگر خشم به طور متعادل به کار گرفته نشود، موجب خواری و هلاکت و بسیاری از شرور دیگر میگردد.[8] به طوریکه شخص در زمان عصبانیت قدرت تفکر نداشته[9] و ممکن است دست به اموری بزند که شایسته نیست و حتی موجب قتل شخصی دیگر گردد.[10]
در بسیاری از روایات به کنترل خشم و غضب سفارش شده است. از جمله سخن امام محمد باقر(ع) که فرمودند: «هر که خشم خود را از مردم باز گیرد، خدای تبارک و تعالی خشم خود را از او باز میگیرد.»[11]
همچنین در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: « هر که غضب خود را نگه دارد، خداوند عیب او را بپوشاند».[12]
در روایتی دیگر، حضرت علی (ع) فرمودهاند: «سخت ترین دشمن انسان غضب و هواى نفس او است، هر کس بتواند این دو را رها کند، درجه او بلند مىشود و به آخرین مرحله کمال مىرسد.»[13]
اقسام غضب:
عملکرد انسان در برابر خشم سه نوع است که در دو حالت مورد نکوهش و در حالت دیگر پسندیده میباشد.
1. غضب ناپسند:
الف: تفریط: عبارت است از ضعف یا نداشتن نیروی خشم که پسندیده نیست. در این مرتبه یا انسان فاقد قوه غضب است یا به قدری این قوه در او ضعیف است که در جایی که باید به حکم عقل و شرع این قوه را به کار برد و غضب نماید، ساکت بوده و هیچ عکیس العملی از خود ننشان نمیدهد. این حالت در علم اخلاق انضلام و ستم پذیری نامیده میشود.[14]
ب. افراط: در این وضعیت، خشم بر انسان غلبه میکند، تا آنجا که اعمال و کردار فرد از حد و کنترل عقل و شرع میگذرد. در نتیجه برای انسان فکر و قدرت انتخاب در رابطه با اعمال و رفتارش باقی نمیماند و در چنین حالتی هیچ گونه پند و نصیحتی بر او اثر نکرده و در نهایت به ظلم و ستم میانجامد.[15] چنانکه حضرت علی(ع) میفرمایند: «هر کس بر خشم خود غلبه ننماید، عقلش را در اختیار ندارد».[16]
2. غضب پسندیده:
اعتدال: اعتدال در غضب بدین معنا است که انسان بتواند در مواردی که لازم است از این نیرو استفاده نماید و در مواردی که سزاوار نیست خود را کنترل کند. به عبارت دیگر شخص در این حالت بر خلاف مرتبه افراط – که از حدود عقل و شرع خارج میشد- در غضب و عدم غضب خود تابع عقل و شرع است. این نوع غضب نه تنها رذیله نیست، بلکه از فضائل نیز محسوب شده و بر آن نام شجاعت میگذارند.[17]
بنابراین اصل غضب که خداوند در وجود انسان نهادهاست بسیار نیکو است اما انسان باید توجه داشته باشد که از حالت اعتدال خارج نشود.
عوامل غضب:
علل زیادی در برافروخته شدن غضب در انسان تأثیر دارد که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. حسادت: یکی از عوامل غضب حسادت میباشد که حالتی است که در آن شخص آرزوی از بین رفتن نعمت و کمال شخص دیگری را دارد. حسد علاوه بر این که خود یکی از امراض قلبی است، باعث ایجاد بسیاری رذائل از جمله غضب در انسان میشود، زیرا که چنین شخصی در بیشتر اوقات بر فردی که دارای نعمتی است حسادت ورزیده و بر او خشم و غضب مینماید.
2. عجب: یکی دیگر از عوامل غضب را میتوان عجب دانست. زیرا در چنین حالتی شخص خود را بزرگتر و بهتر از دیگران دانسته و در مقابل هرگونه انتقاد و نصیحت از خود خشونت نشان میداند.[18]
3. حب دنیا: دوست داشتن و علاقه زیاد به دنیا، نه تنها سبب پیدایش این صفت میگردد، بلکه منشأ بسیاری از رذایل اخلاقی دیگر نیز میباشد. چنانچه پیامبر(ص) فرمودند: « دوست داشتن دنیا سرچشمه همه گناهان است.»[19]
کسی که دنیا برایش ارزش زیادی دارد، حاضر است برای رسیدن به آن هر عملی را مرتکب شود و زمانی که دنیای خود را در خطر میبیند، به راحتی عصبانی شده و برای از دست ندادن آن بر دیگران خشم میگیرد.
4. حب نفس: در دین اسلام، از حب نفس به عنوان یکی از ویژگیهای ذاتی انسان یاد شده است[20] که شامل حب جاه و مقام و مال و... میشود. انسانی که به این امور اهمیت زیادی بدهد، در بسیاری اوقات برای بدست آوردن آن بر دیگران غضب و خشم میکند.[21]
آثار غضب:
غضب راه ورود به بسیاری از فسادها است. برخی عوارض و پیامدهای غضب عبارتند از:
1. از بین بردن ایمان: افراد عصبانى در حین خشم، نه تنها مرتکب گناهان کبیره مىشوند که با ایمان صحیح سازگار نیست، بلکه گاهى به خداوند نیز توهین مىکنند و یا بر حکمت و قسمت و تدبیر او خرده مىگیرند. همچنانکه در حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده است که «غضب ایمان را فاسد میکند، همچنانکه سرکه عسل را فاسد میکند.»[22]
2. آشکار شدن عیوب: از دیگر پیامدهاى سوء خشم و غضب، آشکار شدن عیوب پنهانى انسان است زیرا در حالت عادى، هر کس خود را کنترل مى کند، تا عیوب خویش را پنهان کند و آبرویش را در برابر این عیوب که تقریباً همه کم و بیش دارند حفظ نمایند، اما هنگامی که آتش خشم برایش شعلهور میشود در میان جمع، فردی غیرعادی، ناتوان و سبک قلمداد میشود که قادر به کنترل وجودش نیست و همچنین عیوب مخفیاش آشکار میگردد.
3. از بین برنده عقل و منطق: خشم و غضب دشمن آدمى است و به هنگام غضب، عقل و منطق به کلى از کار مى افتد، و انسان دیوانهوار حرکاتى را انجام مىدهد که نه تنها مایه تعجب همه اطرافیانش مىگردد، بلکه خود او نیز بعد از فرو نشستن آتش غضب، از کارهایى که در آن حال انجام داده است در تعجب رفته و پشیمان میشود. امام صادق(ع) در حدیثى مىفرماید: «هر کس مالک غضب خود نباشد، مالک عقل خود نخواهد بود.»[23]
4. از بین برنده الفت و دوستی با دیگران: انسان در حالت خشم، مانعی بین خود و دیگران ایجاد میکند؛ زیرا که افراد جذب خوش اخلاقی و صفات نیکو میشوند.
درمان غضب:
برای معالجه کردن نفس از غضب (نوع افراطی آن) راههای بسیاری ذکر شده است که برای نمونه به چند مورد اشاره میشود:
1. نکته مهم در درمان غضب، مبارزه با اسباب و عوامل خشم و غضب است؛ زیرا که رهایی از غضب با وجود حسد و حب نفس و... ممکن نیست.
2. انسان باید توجه کند در اخبار و روایاتی که در نکوهش غضب آمده است و همچنین در روایاتی که در آن به نگه داشتن نفس از غضب توصیه شده است.[24]
3. همچنین شخص باید توجه داشته باشد که هر چه در عالم واقع میشود به خواست و فرمان خداوند میباشد و همه چیز در دست اوست. و چه بسا که خیر او در فقر و بیماری و... است. زمانی که فرد این مطلب را دانست، میداند که دیگر غضب کردن بر مردم راهی ندارد؛ چرا که هر امری توسط خدای خیر خواه به او میسد.[25]
4. از جمله مؤثرترین راههای درمان غضب اینست که فرد در وقت غضب به خداوند پناه ببرد و براى خاموش شدن آتش خشم تغییر حالت دهد. پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: «اگر یکى از شما دچار خشم شد اگر ایستاده است بنشیند و اگر نشسته است بخوابد و اگر خشمش فرو نشست با آب سرد وضو بگیرد یا بدن را شستشو دهد.»[26]
منابع :
[1]. دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا، تهران، انتشارات سیروس، بی تا، ج33، ص246.
[2]. ابن منظور؛ لسان العرب، بیروت، دار احیاء الثرات العربی، 1408 ه.ق، چاپ سوم، ج10، ص78.
[3]. شوری/37.
[4]. قلم/48.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1373، چ شانزدهم، ج20، ص459.
[6]. آل عمران/134.
[7]. ابوعلی الفضل ابن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، تهران، بی تا، ج 4، ص 254.
[8]. فیض کاشانی،ملا محسن؛ المحجة البیضاء،قم،دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، ص 294.
[9]. کلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، بی تا، ج3، ص 412.
[10]. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، تهران، دراالکتب الاسلامیه ، 1397ه.ق، چاپ دوم ، ج73، ص265.
[11]. کلینی، محمدبن یعقوب؛ پیشین، ج73، ص415.
[12]. همان.
[13]. جمال خوانساری، محمدبن حسین؛ شرح غرر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، جلد 2، صفحه 454، حدیث 3269
[14]. نراقی، احمد؛ معراج السعادة، قم، انتشارات طوبای محبت،1385، چاپ اول، ، ص 197.
[15]. همان، ص 197.
[16]. محمدی ریشهری، محمد؛ میزان الحکمة، ترجمه حمیدرضا شفیعی، قم، دارالحدیث، 1379، چ دوم ، ج 9، ص4332.
[17]. نراقی، احمد؛ پیشین، ص 197.
[18]. همان، ص198.
[19]. نهج الفصاحه، مترجم: حسن روایی آملی، قم، نسیم حیات، بی تا، ص1342.
[20]. غرویان، محسن؛ فلسفه اخلاق، قم، پیک جلال، 1377، ص 95.
[21]. موسوی خمینی، روحالله؛ شرح چهل حدیث، تهران،موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1385 ، ص141-142.
[22]. فیض کاشانی،ملا محسن؛ پیشین، ج5، ص292.
[23]. کلینی، محمدبن یعقوب؛ پیشین، ص415.
[24]. نراقی، احمد؛ پیشین، ص199.
[25]. فیض کاشانی،ملا محسن؛ پیشین، ج5، ص305.
[26]. همان، ج 5، ص 307.
عوامل غضب
[ویرایش]
علل زیادی در برافروختهشدن غضب در انسان تأثیر دارد که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
← حسادت
یکی از عوامل غضب حسادت می باشد که حالتی است که در آن شخص آرزوی از بین رفتن نعمت و کمال شخص دیگری را دارد. حسد علاوه بر این که خود یکی از امراض قلبی است، باعث ایجاد بسیاری رذائل از جمله غضب در انسان می شود، زیرا که چنین شخصی در بیشتر اوقات بر فردی که دارای نعمتی است حسادت ورزیده و بر او خشم و غضب می نماید.
← عجب
یکی دیگر از عوامل غضب را می توان عجب دانست. زیرا در چنین حالتی شخص خود را بزرگتر و بهتر از دیگران دانسته و در مقابل هرگونه انتقاد و نصیحت از خود خشونت نشان می دهند. [۱۸]
← حبدنیا
دوستداشتن و علاقه زیاد به دنیا، نه تنها سبب پیدایش این صفت می گردد، بلکه منشأ بسیاری از رذایل اخلاقی دیگر نیز می باشد. چنانچه پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «دوستداشتن دنیا سرچشمه همه گناهان است.» [۱۹]
کسی که دنیا برایش ارزش زیادی دارد، حاضر است برای رسیدن به آن هر عملی را مرتکب شود و زمانی که دنیای خود را در خطر میبیند، به راحتی عصبانی شده و برای از دستندادن آن بر دیگران خشم می گیرد.
← حبنفس
در دین اسلام، از حبنفس به عنوان یکی از ویژگیهای ذاتی انسان یاد شده است. [۲۰]
که شامل حب جاه و مقام و مال و غیره می شود. انسانی که به این امور اهمیت زیادی بدهد، در بسیاری اوقات برای بدستآوردن آن بر دیگران غضب و خشم می کند. [۲۱]
لوازم غضب
[ویرایش]
و از جمله لوازم غضب آن است که: البته بعد از تسکین «نایره» آن، آدمی پشیمان و افسرده خاطر میگردد. و غضبناک و غمناک و شکسته دل میشود. و باعث دشمنی دوستان و شماتت دشمنان، و شادی ایشان و سخریه و استهزای اراذل و اوباش، و تالم دل و تغیّر مزاج، و بیماری تن میگردد.
و عجب این است که: بعضی چنان توهّم میکنند که: شدت غضب از مردانگی است، با وجود اینکه افعالی که از غضبناک سر میزند افعال اطفال و دیوانگان است نه کردار عقلا و مردان. همچنان که مشاهده میشود کسیکه شدت غضب بر او مستولی شد حرکات قبیحه و افعال ناشایسته، از دشنام و هرزهگوئی و سخنهای رکیک از او سر میزند. و بسا باشد که: دشنام به ماه و خورشید و ابر و باد و باران و درخت و جماد و حیوان میدهد. و میرسد به جائی که کاسه و کوزه خود را میشکند و با حیوانات و جمادات به سخن درمیآید. و چون دست او از همه جا کوتاه شود جامه خود را میدرد و بر سر و صورت خود میزند و خود و پدر و مادر خود را دشنام میدهد. و گاهی چون مستان و مدهوشان به هر طرف دویدن میگیرد. و بسا باشد که بیهوش میشود و به زمین میافتد.
آری: خشم و شهوت مرد را کور کند از استقامت و روح را مبدل کند و چگونه امثال این افعال مذموم نشانه مردی و شیردلی است و حال اینکه پیغمبر خدا (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرمودند که: «شجاع، کسی است که: در حالت غضب خود را تواند نگاه داشت.»
آثار غضب
[ویرایش]
غضب راه ورود به بسیاری از فسادها است. برخی عوارض و پیامدهای غضب عبارتند از:
← از بینبردن ایمان
افراد عصبانی در حین خشم، نه تنها مرتکب گناهان کبیره می شوند که با ایمان صحیح سازگار نیست، بلکه گاهی به خداوند نیز توهین میکنند و یا بر حکمت و قسمت و تدبیر او خرده می گیرند. همچنانکه در حدیثی از پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) نقل شده است که «غضب ایمان را فاسد می کند، همچنانکه سرکه عسل را فاسد می کند.» [۲۲]
← آشکارشدن عیوب
از دیگر پیامدهای سوء خشم و غضب، آشکارشدن عیوب پنهانی انسان است زیرا در حالت عادی، هر کس خود را کنترل می کند، تا عیوب خویش را پنهان کند و آبرویش را در برابر این عیوب که تقریباً همه کم و بیش دارند حفظ نمایند، اما هنگامی که آتش خشم برایش شعلهور می شود در میان جمع، فردی غیرعادی، ناتوان و سبک قلمداد میشود که قادر به کنترل وجودش نیست و همچنین عیوب مخفیاش آشکار میگردد.
← از بینبرنده عقل و منطق
خشم و غضب دشمن آدمی است و به هنگام غضب، عقل و منطق به کلی از کار میافتد، و انسان دیوانهوار حرکاتی را انجام میدهد که نه تنها مایه تعجب همه اطرافیانش میگردد، بلکه خود او نیز بعد از فرو نشستن آتش غضب، از کارهایی که در آن حال انجام داده است در تعجب رفته و پشیمان میشود. امام صادق (علیهالسّلام) در حدیثی می فرماید: «هر کس مالک غضب خود نباشد، مالک عقل خود نخواهد بود.» [۲۳]
← از بینبرنده الفت و دوستی
انسان در حالت خشم، مانعی بین خود و دیگران ایجاد می کند؛ زیرا که افراد جذب خوش اخلاقی و صفات نیکو می شوند.
راههای درمان غضب
[ویرایش]
برای معالجهکردن نفس از غضب (نوع افراطی آن) راههای بسیاری ذکر شده است که برای نمونه به چند مورد اشاره میشود:
← دوری از صفات مهلکه
سعی کند در ازاله اسبابی که باعث هیجان غضب میشود، مثل: فخر و کبر و عجب و غرور و لجاجت و مراء و استهزاء و حرص و دشمنی و حب جاه و مال و امثال اینها، که همه آنها اخلاق ردیّه و صفات مهلکه هستند، و خلاصی از غضب با وجود آنها ممکن نیست. پس باید ابتدا ازاله آنها را کرد تا ازاله غضب سهل و آسان باشد.
← توجه به نکوهش غضب
انسان باید توجه کند در اخبار و روایاتی که در نکوهش غضب آمده است و همچنین در روایاتی که در آن به نگهداشتن نفس از غضب توصیه شده است. [۲۴]
← توجه به احادیث کظمغیظ
متذکر اخبار و احادیثی گردد که در مدح و ثواب نگاهداشتن خود از غضب وارد شده است، و فوائد آن را به نظر درآورد.
همچنان که از حضرت پیغمبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) مروی است که: «هر که غضب خود را از مردم باز دارد، خداوند تبارک و تعالی نیز در روز قیامت عذاب خود را از او باز میدارد.» و از حضرت امام محمد باقر (علیهالسّلام) مروی است که: «در تورات نوشته شده است که: از جمله چیزهائی که خدا به موسی (علیهالسّلام) فرمود این بود که: نگاهدار غضب خود را از کسی که من تو را صاحب اختیار او کردهام، تا من نیز غضب خود را از تو نگاه دارم.» و حضرت صادق (علیهالسّلام) فرمودند که: «خدا وحی فرستاد به بعضی از پیغمبران خود که: ای فرزند آدم در وقتی که غضبناکگردی مرا یاد کن تا من هم تو را یاد کنم و در وقت غضبم و تو را هلاک نسازم.» و باز از آن حضرت مروی است که: «مردی از اهل بادیه به خدمت پیغمبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) آمد و عرض کرد که: من مردی هستم «بادیه نشین»، مرا کلمهای یاد ده که جامع خیر دنیا و آخرت باشد. آن حضرت فرمودند که: هرگز غضب مکن. و سه مرتبه آن اعرابی عرض خود را اعاده کرد حضرت همین جواب را فرمود.» و نیز از آن بزرگوار روایت شده که: «هر که غضب خود را باز دارد از کسی، خدا عیوب او را میپوشاند.» و اخبار در این خصوص بیحد و نهایت است.
← داشتن حلم
ملاحظه فواید ضد غضب را که حلم باشد بکند، و مدحی را که در این خصوص وارد شده است. همچنان که مذکور خواهد شد ببیند، پس خود را خواهی نخواهی بر آن بدارد و حلم و بردباری را بر خود ببندد و غضب و خشم را بر خود ظاهر نسازد، اگر چه در دل خشمناک باشد. و اگر کسی مدتی چنین کند به تدریج عادت میشود و حسن خلق از برای او حاصل میشود.
← محافظت از آثار عضب
هر قول و فعلی که از او سر میزند ابتدا در آن فکر کند و خود را از صدور آثار غضب محافظت نماید.
← دوری از افراد غضبناک
اجتناب کند از مصاحبت کسانی که قوهی غضبیه ایشان غالب و از فضیلت حلم خالی هستند. و در صدد انتقام و «تشفّی غیظ» خود میباشند، و این را مردی و شجاعت مینامند و میگویند: ما از کسی متحمل درشتی و سختی نمیشویم، و بر فلان امر صبر نمیکنیم. بلکه مجالست کند با اهل علم و حلم و وقار، و کسانی که مانند کوه پا بر جای با هر باد ضعیفی از جای در نمیآیند.
← یقین به فرمان خدا
همچنین شخص باید توجه داشته باشد که هر چه در عالم واقع می شود به خواست و فرمان خداوند می باشد و همه چیز در دست اوست. و چه بسا که خیر او در فقر و بیماری و غیره است. زمانی که فرد این مطلب را دانست، می داند که دیگر غضبکردن بر مردم راهی ندارد؛ چرا که هر امری توسط خدای خیرخواه به او می سد. [۲۵]
← تقویت عقل و نفس
متذکر شود که غضب نیست مگر از بیماری دل و نقصان عقل، که باعث آن ضعف نفس است نه شجاعت و قوت نفس و از این جهت است که: دیوانه زودتر از عاقل غضبناک میگردد. و مریض از تندرست زودتر به غضب میآید. و همچنین پیران ضعیف المزاج زودتر از جوانان، و زنان زودتر از مردان از جا در میآیند. و صاحبان اخلاق بد زودتر از ارباب ملکات فاضله به خشم میآیند. چنانکه میبینی که کسی که: رذل است به فوت یک لقمه خشمناک میگردد. و بخیل به تلفشدن یک حبه از مالش غضب میکند حتی بر دوستان و عزیزان خود. اما صاحبان نفوس قویّه، شان ایشان از آن بالاتر، و رتبه ایشان از آن والاتر است که به امثال این امور، متغیّر و مضطرب گردند.
و اگر در آنچه گفتیم تشکیکی داشته باشی دیده بگشا و نظر به صفات و اخلاق مردم کن و کتب سیر و تواریخ را مطالعه نمای و حکایات گذشتگان را استماع کن تا ببینی که حلم و بردباری و خود را در وقت غضب نگاهداری کردن طریقه انبیا و اولیا و دانایان و حکما و نیکان و عقلا و پادشاهان ذوالاقتدار و شهریاران کامکار بوده و غضب و اضطراب و از جا در آمدن، خصلت اراذل و اوباش و نادانان و جهّال است.
← شناخت جایگاه انسان
به یاد آوری که تسلط و قدرت خدا بر تو، قویتر و بالاتر است از قدرت تو بر این ضعیفی که بر او غضب میکنی، و تو در جنب قوه قاهره الهیه غیرمتناهیه به مراتب ضعیفتر و ذلیلتری از این ضعیف ناتوان که در جنب قدرت توست. پس بترس و حذرکن از اینکه: چون تو غضب خود را بر او جاری سازی خداوند قهار نیز در دنیا و آخرت غضب خود را بر تو جاری بکند.
غم زیر دستان بخور زینهار؛
بترس از زبر دستی روزگار؛
لب خشک مظلوم را گو بخند؛
که دندان ظالم بخواهند کند.
در آثار پیشینیان رسیده که: هیچ پادشاهی در بنیاسرائیل نبود مگر اینکه حکیمی دانشمند با او بود و صحیفهای در دست داشت که بر آن نوشته بود که: بر زیردستان رحم کن، و از مرگ بترس، و روز جزا را فراموش مکن. و هر وقت که پادشاه غضبناک شد آن حکیم، صحیفه را به دست او دادی تا خواندی و غضب او ساکن شدی.
← ترس از مکافات عمل
متذکر گردی که: شاید روزگار، روزی آن ضعیفی را که تو بر او غضب میکنی قوّت دهد و کار او بالا گیرد و بر تو زبر دست شود و در صدد انتقام و مکافات بر آید. «لا تهین الفقیر علّک ان ترکع یوما و الدهر قد رفعه؛ و بیچارهای را خوار مکن، شاید روزی از مقامت تنزل کنی و بیچاره شوی و روزگار، آن بیچاره را بلند کرده و به مرتبه بالا برساند.»
← جایگاه انسان غضبناک
بدانیکه: هر حلیم و بردباری غالب و قاهر، و در نظر اولی «البصائر» عزیز و محترم میباشد. و هر غضبناک مضطرب الحالی پیوسته مغلوب، و در دیدهها بیوقع میگردد.
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
← تغییر حالات روحی و جسمی
تصور کنی که در وقت غضب، صورت تو چه نوع قبیح و متغیر، و اعضای تو متحرک و مضطرب، و کردارت از نظم طبیعی بیرون، و گفتارت غیر مطابق قاعده و قانون میشود.
← پناهبردن به خدا موقع غضب
از جمله مؤثرترین راه های درمان غضب اینست که فرد در وقت غضب به خداوند پناه ببرد و برای خاموش شدن آتش خشم تغییر حالت دهد. پیامبر اکرم (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم) میفرماید: «اگر یکی از شما دچار خشم شد اگر ایستاده است بنشیند و اگر نشسته است بخوابد و اگر خشمش فرو نشست با آب سرد وضو بگیرد یا بدن را شستشو دهد.» [۲۶]
پانویس
[ویرایش]
۱. ↑ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، انتشارات سیروس، بی تا، ج۳۳، ص۲۴۶.
۲. ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاء الثرات العربی، ۱۴۰۸ ه.ق، چاپ سوم، ج۱، ص۶۴۸.
۳. ↑ شوری/سوره۴۲، آیه۳۷.
۴. ↑ قلم/سوره۶۸، آیه۴۸.
۵. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۳، چ شانزدهم، ج۲۰، ص۴۵۹.
۶. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
۷. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، بی تا، ج۴، ص۲۵۴.
۸. ↑ فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، ج۵، ص۲۹۴.
۹. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی ج۳، ص۴۱۲.
۱۰. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۶۵.
۱۱. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی ج۳، ص۴۱۵.
۱۲. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی ج۳، ص۴۱۵.
۱۳. ↑ خوانساری، محمد بن حسین، شرح غرر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳، ج۲، ص۴۵۴، حدیث۳۲۶۹.
۱۴. ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، انتشارات طوبای محبت،۱۳۸۵، چاپ اول،، ص۱۹۷.
۱۵. ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، انتشارات طوبای محبت،۱۳۸۵، چاپ اول، ص ۱۹۷.
۱۶. ↑ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ج۹، ص۴۳۳۲.
۱۷. ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، انتشارات طوبای محبت،۱۳۸۵، چاپ اول، ص۱۹۷.
۱۸. ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، انتشارات طوبای محبت،۱۳۸۵، چاپ اول، ص۱۹۸.
۱۹. ↑ حضرت محمد (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم)، نهج الفصاحه، مترجم: حسن روایی آملی، قم، نسیم حیات، بی تا، ص۱۳۴۲.
۲۰. ↑ غرویان، محسن، فلسفه اخلاق، قم، پیک جلال، ۱۳۷۷، ص۹۵.
۲۱. ↑ موسوی خمینی، روحالله، شرح چهل حدیث، تهران،موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۸۵، ص۱۴۱-۱۴۲.
۲۲. ↑ فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، ج۵، ص۲۹۲.
۲۳. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی ج۷۳، ص۴۱۵.
۲۴. ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، انتشارات طوبای محبت،۱۳۸۵، چاپ اول، ص۱۹۹.
۲۵. ↑ فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، ج۵، ص۳۰۵.
۲۶. ↑ فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، ج۵، ص۳۰۷.
آثار و فوائد کنترل خشم در روایات :
1- ایمنی در قیامت
ـ امـام بـاقـر(ع) : کسى که خشمى را فرو خورد در حالى که مى تواند آن را اعمال کند، خداوند در روز قیامت دلش را از ایمنى و ایمان آکنده کند.
2- خشنودی در قیامت
ـ امام صادق (ع) : هر که خشمى را فرو خورد که اگر بخواهد مى تواند آن را به کار بندد (و از طرف خود انتقام بگیرد)، خداوند در روز قیامت دلش را از خشنودى خود پر سازد.
3- افزایش ایمان
ـ پیامبر خدا (ص) : هر که خشمى را فرو خورد، خداوند درون او را از ایمان پر کند.
4- عیب انسان پوشیده می شود
ـ امام صادق (ع ) : هر که خشم خود را نگه دارد، خداوند عیب او را بپوشاند.
5- راه رسیدن به خدا
ـ پیامبر خدا (ص) : از محبوب ترین راهها به سوى خداى عزوجل دو جرعه است : جرعه خشمى که با بردبارى آن را فرو برى و جرعه مصیبتى که با شکیبایى کردن آن را فرو برى .
6- عاقبت به خیری
ـ امـام عـلـى(ع ) در نـامـه اى بـه حـارث هـمـدانـى مـى فـرماید : خشم را فرو خور و به هنگام توانایى، گذشت کن و در هنگام عصبانیت، بردبار باش و در وقت چیرگى، ببخشاى تا سرانجامت نیکو باشد.
7- پیروزی بر شیطان
ـ امام علی(ع) : هـر کـه بـر خـشـم خـویش چـیـره شـود، بـر شیطان پیروز شود و هر که مقهور خشم خویش شود، شیطان بر او پیروز گردد.
8- مصون ماندن از هلاکت
ـ امام علی(ع) : خویشتن دارى به هنگام بروز خشم، از افتادن در ورطه هاى هلاکت مصون مى دارد.
9- نشان انسانیت
ـ امام علی(ع) : بالاترین انسانیت، تسلط داشتن بر خشم است و میراندن خواهش نفس.
10- نشان قدرت انسان
ـ امام باقر(ع ) : هیچ قدرتى مانند جلوگیرى از خشم، نیست .
ـ پیامبر خدا (ص): پهلوانى، به زمین زدن حریف نیست، بلکه پهلوان کسى است که در هنگام خشم خویشتن دار باشد.
( این روایات از ترجمه میزان الحکمه ج8، ص 251 الی ص 426 گرفته شده)
اثرات ویرانگر غضب و پیامد های آن
1. قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که خشم و غضب دشمن آدمی است و به هنگام هیجان غضب، عقل به کلی از کار می افتد، و انسان دیوانه وار حرکاتی را انجام می دهد که نه تنها مایه تعجب همه اطرافیانش می گردد، بلکه خود او نیز بعد از فرو نشستن آتش غضب، از کارهایی که در آن حال انجام داده است در تعجب و وحشت فرو می رود، در آن حال گاهی دیوانه وار به هر کس حتی نزدیکترین دوستان خود حمله می کند، دست او تا مرفق در خون بی گناهان فرو می رود، می زند، درهم می شکند، می کوبد و ویران می کند، درست همانند یک دیوانه خطرناک.
لذا امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در حدیثی می فرماید:«اَلْغَضَبُ یُفْسِدُ الاْلْبابَ وَ یُبْعِدُ مِنَ الصَّوابِ؛ غضب عقل آدمی را فاسد می کند، و انسان را از کار صحیح دور می سازد». (1)و نیز به همین دلیل در روایات اسلامی آمده است که اگر بخواهید میزان عقل انسان ها را به دست آورید، به مقدار مالکیت آنها بر نفس و اعصابشان به هنگام غضب نگاه کنید، در حدیثی از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) آمده است:«لایُعْرَفُ الرَّأی عِنْدَ الْغَضَبِ؛ فقط در موقع غضب می توان عقل و رأی افراد را سنجید». (2)
2. غضب موجب تباهی ایمان است، زیرا افراد عصبانی نه تنها مرتکب گناهان کبیره می شوند که با ایمان صحیح سازگار نیست، بلکه گاهی به ساحت مقدس پروردگار نیز نعوذ باللّه جسارت می کنند، و یا بر حکمت و قسمت و تدبیر او خرده می گیرند که این مرحله ای است بسیار خطرناک. در احادیث گذشته خواندیم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: غضب ایمان را فاسد می کند، همان گونه که صبر (دارویی است بسیار تلخ) عسل را فاسد می کند.
3. غضب منطق انسان را خراب می کند، و به گزافه گویی و باطل گویی وامی دارد، و اگر شخص غضبناک در مقام قضاوت باشد به یقین داوری صحیح نخواهد کرد. به همین دلیل در حدیثی از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می خوانیم:«شِدَّةُ الْغَضَبِ تُغَیِّرُ الْمَنْطِقَ وَ تَقْطَعُ مادَّةَ الْحُجَّةِ، وَ تُفَرِّقُ الْفَهْمَ؛ شدت غضب منطق انسان را دگرگون می سازد، و ریشه دلیل را قطع می کند، و فهم و شعور را پراکنده می سازد». (3)
در آداب القضاء در کتاب قضاوت از کتب فقهیه نیز تصریح شده است که قاضی به هنگام غضب بر کرسی قضاوت ننشیند. در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم:«مَنِ ابْتُلِی بِالْقَضاءِ فَلا یَقْضِی وَ هُوَ غَضْبانٌ؛ کسی که گرفتار امر قضاوت می شود، در حال غضب قضاوت نکند».
4. دیگر از پیامدهای سوء خشم و غضب، آشکار شدن عیوب پنهانی انسان است زیرا در حال عادی، هر کس خود را کنترل می کند، تا عیوب و نقطه ضعف های خویش را پنهان دارد، و آبرویش را در برابر این عیوب که تقریباً همه کم و بیش دارند حفظ نمایند، اما هنگامی که آتش خشم و غضب شعلهور می شود، پرده ها کنار می رود، و کنترل عقل برداشته می شود، و عیوب مخفی انسان آشکار می گردد، و آبروها بر باد می رود. در غررالحکم از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) چنین نقل شده است:«بِئْسَ الْقرِیْنُ اَلْغَضَبُ یُبْدِی الْمَعایِبَ، وَ یُدْنِی الشَّرَّ وَ یُباعِدُ الْخَیْرَ؛ غضب همنشین بدی است، عیوب نهانی را آشکار می سازد، شر و بدی را نزدیک و خیر و نیکی را دور می سازد». (4)
5. خشم و غضب راه شیطان را به سوی انسان باز، و به او نزدیک می سازد، زیرا ایمان و عقل که دو مانع قوی در برابر هجمات شیطانند به هنگام غضب، ضعیف و ناتوان می شوند، و موانع از سر راه شیطان برداشته می شود به همین دلیل به آسانی در انسان نفوذ می کند. در حدیث معروفی می خوانیم: هنگامی که نوح(علیه السلام) امت خود را (که بعد از ارشاد و تبلیغ طولانی و مستمر پذیرش هدایت نشده بودند) نفرین کرد (و نابود شدند) شیطان نزد نوح(علیه السلام) آمد و گفت: تو حقی بر گردن من داری می خواهم آن را تلافی کنم.
1- غررالحکم، حدیث 1356-
2- بحارالانوار، جلد 75، صفحه 113-
3- بحارالانوار، جلد 68، صفحه 428-
4- جامع احادیث الشیعه، کتاب الجهاد، جلد 13، صفحه 468-
منابع:
http://wikifeqh.ir/
http://pajoohe.ir
https://www.pasokh.org/fa/article/view/7852
https://hawzah.net/fa/goharenab/View/71808/
https://www.mashreghnews.ir/news/1205563/۱۵
https://www.porseman.com/article/
https://www.hawzahnews.com/news/925031
https://www.hawzahnews.com/news/925031