0

امام صادق عليه السلام و اولويت جهاد فرهنگى

 
jadval
jadval
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 122
محل سکونت : تهران

امام صادق عليه السلام و اولويت جهاد فرهنگى

 

خليل منصورى

 

يك مكتب جامع و فراگير و فرازمانى مى‏بايست‏به گونه‏اى داراى‏انعطاف باشد كه در هر شرايط نيازهاى جوامع انسانى را برآورده‏سازد. نيازهاى انسانى دو دسته پايدار و ناپايدار هستند، باتوجه به شرايط زمانى و مكانى دگرگون و پاسخ‏هاى متنوع و مختلفى‏را مى‏طلبند. جامعه انسانى از جهت‏سير كمالى خود هيچ گاه حالت‏ايستايى ندارد و عوامل و سازه كارهاى متعددى از درون و بيرون‏برآن تاثير مى‏گذارند. ناپايدارى‏ها و بالندگى انسان و جامعه درسويه‏هاى مختلف، نيازهاى تازه و پاسخ‏هاى نوينى را مى‏جويد و پديدمى‏آورد. نيازهاى جدى و پاسخگويى به اين نيازها با توجه به‏شرايط ناپايدار و بالندگى جامعه و انسان، موجب شد كه پاسخ‏ها،رويكردها و راهبردهاى كوتاه و يا بلند مدت شايستگى خود را ازدست‏بدهد و افزون بركهنگى دچار بحران هويت و از سويى از يك‏پديده زيستى به يك پديده آسيب زننده و بيمارى‏زا تبديل و دگرگون‏گردد. مذاهب، مكاتب و ايدئولوژى‏هاى بشرى و فلسفى و حتى قوانين‏بشرى به جهت همين ناپايدارى و ناتوانى از گفتمان با وضعيت‏متغير و نا پايدار، همچنان دستخوش دگرگونى و كهنگى مى‏گردد و هراز گاهى راهكار، رويكر، رهيافت‏بر راهبردهاى زنده و مفيد وسازنده به يك بيمارى، دشوارى، مشكل و راهزن تبديل مى‏گردد و نه‏تنها سازنده نيست‏بلكه آسيب‏هاى جدى به حركت و سير تكاملى انسان‏و جامعه‏ى انسانى وارد مى‏آورد. تنها مكتب و ايدئولوژيى مى‏تواندپايدار و پابرجا بماند كه گرفتار روزمرگى و زمان زدگى نشده وبه‏گونه‏اى نگرش، آموزه‏ها و راهبردهاى فرازمانى و فرا مكانى داشته‏كه گرفتار بندهاى هزار لايه زمان و مكان نگردد. اين مكتب تنهاويژگى پايدارى را با خود به همراه خواهد داشت و در طول تاريخ‏بشرى مى‏تواند همگام يا پيشرو با او حركت نموده و انسان‏ها را ازآموزه‏ها و گزاره‏هاى خود بهره‏مند سازد. بى‏گمان گردهمايى پايدارى‏و ناپايدارى تنها از عهده‏ى مكتبى برمى‏آيد كه بر پايه فطرت‏انسانى و با شناخت كامل و جامع از ويژگى‏هاى انسان و جامعه‏گزاره‏ها وآموزه‏هاى خود را ارايه دهد و چون انسان به عنوان فردبلكه حتى به عنوان نوع ناتوان از شناخت جامع و كامل ازخواسته‏ها، نيازها، شرايط زمانى و مكانى ناپايدار و پيش بينى ويا پيشگويى آينده و نيازهاى آيندگان است نمى‏تواند چنين بينش،رويكرد و راهبردى جامع، كامل و فراگيرى را ارايه دهد. مى‏بايست‏يا دست از اين كه پايه گذار چنين مكتبى باشد، بشويد و خود راروزمرگى و زمان و مكان‏زدگى دچار سازد و براى هر مقطعى برنامه،آموزه بينش راهكار و راهبرد تازه‏اى ارايه دهد و هميشه گرفتارشرايط زدگى گردد و يا آن كه به مكتبى ايمان آورد كه بانگرش وبينشى فرا زمانى و مكانى و با شناخت كامل و جامع به روحيات،خواسته‏ها و نيازهاى او، آموزه‏ها و گزاره‏هاى جاويدان و پايدارى‏را ارايه داده كه با توجه به ناپايدارى شرايط و زمان، گزاره‏هاى‏پايدار آن او را به جهت و فرجام كمال و نهايى بكشاند و نوع‏انسانى را به كمال نوعى خود برساند.

 

اسلام با دارابودن دو ويژگى انعطاف و شناخت كامل وجامع، ميان‏ناپايدارى شرايط و نا ايستايى از سويى، و پايدارى آموزه‏ها، وگزاره‏هايش از سوى ديگر اين امكان را براى بشر فراهم آورده است‏تا بتواند، در شرايط ناپايدار و نا ايستا با قوانين، آموزه‏ها وگزاره‏هاى پايدار او را به سوى مقصود و هدف نهايى‏اش رهنمون‏سازد; به اين معنا كه اسلام به عنوان يك مكتب كه براى راهنمايى‏و رساندن انسان به كمال و پاسخگويى به همه‏ى نيازهاى او داراى‏چنان توانايى و كشش مى‏باشد كه بتواند به اين نيازها پاسخ‏هاى‏مناسب و راستين ارايه دهد; و مناسبات زمانى، مكانى و بالندگى‏جامعه و انسان را در نظر بگيرد و گرفتار بندهاى ايستايى نگرددو پويايى و پايدارى را در همان حال در خود گردآورد. اين پويايى‏و پايدارى درونمايه‏اى مى‏تواند بر زمان و مكان، ناپايدارى‏ها ونا ايستايى‏هاى هر زمان و مكان چيره گردد و هرگز در پاسخ دهى‏وانماند و همه‏ى شرايط را برتابد.

 

جاودانگى اسلام به عنوان يك مكتب فرا بشرى كه آموزه‏ها وگزارهايش تا قيامت پايدار و دستوركار بشر براى رسيدن به‏خوشبختى دو جهانى است، تنها ازاين رو است كه پويايى و پايدارى‏را در خود آميخته دارد و در ادامه مساله‏ى وصايت و امامت تاپايان هستى اين جهان نيز تنها از همين جا توجيه‏پذير خواهد بود.

 

از ديدگاه شيعه، پايدارى هميشگى امامت همچون ديگر آموزه‏ها وگزاره‏هاى پايدار و فرازمانى و مكانى‏اش از اين رو بوده و هست تاپويايى و پايدارى، ناايستايى با جاودانگى و پايندگى ميان‏خواسته‏ها و شرايط جمع گردد و تعارض و تناقض از ميان برداشته‏شود. اين امامت و پيشوايى هميشگى و پايدار به آدمى يارى‏مى‏رساند تا بهترين پاسخ‏ها را براى نيازهايش برگزيند. ازاين‏نگرش مى‏توان به تفاوت‏ها و حتى تناقض نماها در رفتارها، كنش‏ها،واكنش‏ها، رويكردها، راهكارها و راهبردهاى پيشوايان دينى نگريست‏و آن‏ها را توجيه كرد و تفسير و توضيح داد. شهيد مطهرى در اين‏باره مى‏فرمايند: ائمه اطهار عليهم السلام در هرزمانى مصلحت اسلام‏و مسلمين را در نظر مى‏گرفتند و چون دوره‏ها و زمان‏ها و مقتضيات‏زمان و مكان تغيير مى‏كرد، خواه و ناخواه همان طور رفتارمى‏كردند كه مصالح اسلامى اقتضا مى‏كرد و در هر زمان جبهه‏اى مخصوص‏و شكلى نو از جهاد به وجود مى‏آمد و آن‏ها با بصيرت كامل آن‏جبهه‏ها را تشخيص مى‏دادند.

 

اين تعارض‏ها، نه تنها تعارض واقعى نيست‏بلكه بهترين درس‏آموزنده است‏براى كسانى كه روح و عقل و فكر مستقيمى داشته‏باشند. جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضيات هر عصر و زمانى رادرك كنند كه چگونه مصالح اسلامى اقتضا مى‏كنند. (بيست گفتار،شهيد مرتضى مطهرى، ص‏159)

 

اين تعارض‏ها و تناقض نماها برخاسته از پويايى و انعطاف پذيرى‏اسلام و هماهنگى و همسازى با شرايط زمانى و مكانى در جهت‏پاسخگويى به نيازهاى ناپايدار و نا ايستاى انسان و جامعه است.

 

مجموعه اين، آموزه‏ها، گزاره‏ها، راهكارها و رهيافت‏ها و نيزرويكردهاى امامان و پيشوايان دينى اين امكان را به بشر مى‏دهدتا بتواند براى هر زمان و مكانى با توجه به شرايط پاسخ‏هاى‏مناسب را بيابند و در زندگى فردى و اجتماعى خويش از آن‏بهره‏گيرند.

 

تنوع و اختلاف برخوردها، رويكردها و راهبردهاى آنان كه در طول‏بيش از دو سده در شرايط بسيار مختلف در صحنه‏هاى اجتماعى و فكرى‏آن‏اندازه زياد است كه هريك نيازى از نيازهاى آدمى را پاسخ‏مى‏دهد و اين افزون بر مجموعه‏ى كامل آموزه‏ها وگزاره‏هاى است كه‏در قرآن در شرايط بسيار متفاوت و در جوامع مختلف از جهت‏روحيات، انديشه و بينش درباره پيامبران بيان شده است كه هريك‏از آنان مى‏تواند پاسخى درست و راستين براى بكارگيرى در زندگى‏فردى و اجتماعى آدمى تا پايان و فرجام تاريخ و جهان بشرى باشد.

 

رويكرد فكرى، آموزشى و پرورشى امام جعفرصادق(ع)

 

از اين نگاه مى‏توان به رويكرد فكرى، آموزشى و پرورشى امام جعفرصادق(ع) پرداخت و دانست كه چرا ايشان در دوران بحران سياسى واجتماعى كه جامعه آن روز اسلام و جهان اسلام را فرا گرفته بود وحكومتها دست‏به دست مى‏شد به جنبش و قيام مسلحانه دست نيازيد وخلافت و حكومت اسلامى را كه حق ايشان بود در دست نگرفت و حتى درپاسخ به پاره‏اى از دعوت‏ها براى در دست گرفتن پيشوايى و رهبرى‏قيام بر ضد حكومت درحال فروپاشى امويان اقدامى نكرد بلكه حتى‏نامه‏ى پيشنهادى را پيش روى فرستاده ابوسلمه معروف به وزيرآل‏البيت عليهم السلام را سوزاند. پرسش اين است كه چرا دو گونه‏رفتار از دو امام به يقين صورت مى‏پذيرد و يكى قيام مى‏كند وديگرى نامه را مى‏سوزاند؟ تعارض از كجا ناشى شده است؟

 

چرا در روش و رويكردهاى پيشوايان دينى به اين امور متعارض ومتناقض‏نما برخورد مى‏كنيم؟ آيا اين تعارض‏ها و تناقض‏ها همانندتعارض‏ها و تناقض‏هايى است كه در مسايل فقه و احكام وجود دارد؟

 

مشكل اينجاست كه همان گونه كه اگر در اخبار متعارض و متناقضى‏كه در فقه و احكام نقل شده، تعارض‏ها حل نگردد و هركس به خبر وحديثى تمسك جويد، موجب مى‏شود كه هرج و مرج در فقه پديد آيد،اگر در اين رويكردها و راهبردهاى مختلف پيشوايان از آن جمله‏امام حسين و امام حسن عليهم السلام و ديگر امامان و پيشوايان‏درود خداوند برايشان باد. تعارض‏ها و تناقض‏ها برطرف نگردد،موجب آن خواهد شد كه هرج ومرج اخلاقى و اجتماعى و سياسى پديدآيد و هركس به هوا و هوس خود راهى را پيش بگيرد و بعد آن را باعملى كه در يك مورد معين و يك زمان معين از يكى از امامان وپيشوايان نقل شده توجيه و تفسير كند و فرد ديگرى نيز بر پايه‏هوس خود راهى ديگر كه ضد آن است را پيش بگيرد و او نيز آن رابه يكى از امامان و رفتارها، گفتارهاى گزينشى از آنان استنادداده و آن را اصل بگيرد; و اين چنين است كه برخى، باتوجه به‏اين تفاوت‏ها، تعارض‏ها و تناقض‏ها بگويند كه اسلام دين آخرت است وآن ديگرى بگويد دين حكومت و دنيا است نه دين آخرت. يكى حركت‏امام حسين(ع) را حركت دنيوى در جهت رسيدن به خلافت و حكومت‏توجيه كند و آن ديگرى صلح امام حسن(ع)، كنارگيرى امام زين‏العابدين(ع) و سوزاندن نامه رهبر قيام و جنبش‏هاى دوره پايانى‏حكومت اموى توسط امام صادق(ع) را نشان از آخروى بودن اسلام وغير دنياى بودن آن تفسير نمايد.

 

آن كس كه سرى پرشور دارد و طبع و مزاجش با آرامش سرسازش نداردو خاموشى را نپسندد براى توجيه رويكرد و رفتارهايش به شيوه‏پيامبر(ص) در صدر اسلام و جنبش و قيام‏هاى شيعيان و به ويژه جنبش‏و نهضت‏حسينى استناد كند و آن ديگرى كه مزاجى عافيت طلب وگوشه‏گير موضوع تقيه و راه و روش امام صادق(ع) يا ديگر پيشوايان‏كه چنين روشى را برگزيده‏اند استناد نمايد و به اين صورت‏رويكردها و رفتارها و كنش‏ها و واكنش‏هاى متفاوت اين پيشوايان‏تنها ابزارى براى توجيه رويكردها خواهد شد و كسى به سخن كسى‏گوش فرا نخواهد داد و جامعه و مكتب دچار هرج و مرج و اضطراب‏مى‏گردد.

 

با نگاهى دوباره به آن چه در آغاز گفتار گذشت رمز اين تعارض‏هاو تناقض نماها دانسته خواهد شد و پرده از راز فرو خواهد افتاد.چون پويايى درعين حال پايدارى آموزه‏ها و گزاره‏ها و روح زنده وسيال و پوياى تعليمات اسلامى چنين تعارض و تناقض نماهايى راايجاب مى‏كند. اين تعارض‏ها و تناقض‏ها در واقع آموزش بهره‏گيرى وبه كارگيرى از شرايط و امكانات زمان و بهترين شيوه پاسخگويى به‏نيازهاى هر زمان است كه مى‏توان از آن‏ها در راستاى تكامل انسان‏و جامعه انسانى بهره گرفت و از آن سود برد. شهيد مطهرى درباره‏دو رويكرد متفاوت دو امام صادق و امام حسين عليهم السلام‏مى‏فرمايند: امام حسين(ع) بدون پروا، با آن كه قراين و نشانه‏هاحتى گفته‏هاى خود آن حضرت حكايت مى‏كرد كه شهيد خواهد شد، قيام‏كرد ولى امام صادق(ع) با آن كه به سراغش رفتند، اعتنا ننمود وقيام نكرد، ترجيح داد كه در خانه بنشيند و به كار تعليم وارشاد بپردازد.

 

به ظاهر تعارض و تناقض به نظر مى‏رسد كه اگر در مقابل ظلم بايدقيام كرد و از هيچ خطر پروا نكرد، پس چرا امام صادق(ع) قيام‏نكرد، بلكه در زندگى مطلقا راه تقيه پيش گرفت و اگر بايد تقيه‏كرد و وظيفه‏ى امام اين است كه به تعليم و ارشاد و هدايت مردم‏بپردازد، پس چرا امام حسين(ع) اين كار را نكرد؟ (همان، ص‏153)شهيد مطهرى با توجه به اوضاع سياسى عهد امام به اين پرسش پاسخ‏مى‏دهند و بيان مى‏دارند كه اين رويكرد به ظاهر متناقض و متعارض‏تنها به هت‏شرايط ومقتضيات زمان و مكان بود كه درسى آموزنده‏براى رهروان راه پيشوايان راستين است تا بدانند كه در شرايطمختلف مى‏توانند رويكردهاى متفاوتى داشته باشند. امام صادق(ع)مى‏دانست كه بنى‏العباس مانع آن خواهند شد كه حكومت‏به اهل‏بيت‏پيامبر(ص) منتقل شود و در صورت پذيرفتن پيشنهاد بدون هيچ‏تاثيرگذارى مثبت آن حضرت را شهيد خواهند كرد. ايشان‏مى‏فرمايند: امام(ع) اگر مى‏دانست كه شهادت آن حضرت براى اسلام ومسلمين اثر بهترى دارد، شهادت را انتخاب مى‏كرد. همان طورى كه‏امام حسين(ع) به همين دليل شهادت را انتخاب كرد. در آن عصر كه‏به خصوصيات آن اشاره خواهيم كرد، آن چيزى كه بهتر و مفيدتر بودرهبرى يك نهضت علمى و فكرى و تربيتى بود كه اثر آن تا امروزهست. همان طورى كه در عصر امام حسين(ع) آن نهضت ضرورت داشت وآن نيز آن طور به جا و مناسب بودكه اثرش هنوز باقى است.

 

جان مطلب همين جا است كه در همه‏ى اين كارها، از قيام و جهاد وامر به معروف و نهى از منكرها و از سكوت‏ها و تقيه‏ها بايد به‏اثر و نتيجه آنها در آن موقع توجه كرد. اينها امورى نيست كه به‏شكل يك امر تعبدى از قبيل وضو، غسل، نماز و روزه صورت بگيرد.

 

اثر اين كارها در مواقع مختلف و زمانهاى مختلف و اوضاع و شرايطمختلف فرق مى‏كند. گاهى اثر قيام و جهاد براى اسلام نافع‏تر است وگاهى اثر سكوت و تقيه، گاهى شكل و صورت قيام فرق مى‏كند. همه‏اينها بستگى دارد به خصوصيت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز ويك تشخيص عميق در اين مورد ضرورت دارد، اشتباه تشخيص دادن‏زيان‏ها به اسلام مى‏رساند. (همان، ص 155)

 

اوضاع سياسى و اجتماعى عصر امام صادق(ع)

 

امام صادق(ع) در عصر و زمانى واقع شد كه افزون بر حوادث ورخدادهاى سياسى يك سلسله حوادث اجتماعى و پيچيدگى‏ها و ابهام‏هاى‏فكرى و روحى پس از ورود فرهنگها و آيين‏هاى فلسفى و انديشه‏ى ازشاهنشاهى‏هاى ايران و روم، پيدا شده بود. در اين زمان پاسدارى‏از سنگرهاى اعتقادى مهمترين امر به شمار مى‏آمد. مقتضيات زمان‏امام صادق(ع) كه در نيمه نخست‏سده دوم هجرى مى‏زيست‏با زمان‏سيدالشهداء(ع) كه در حدود نيمه نخست‏سده يكم بود، بسيار متفاوت‏بود.

 

در حدود نيمه سده نخست در درون كشورهاى اسلامى براى كسانى كه‏مى‏خواستند به اسلام خدمت نمايند تنها مبارزه با دستگاه خلافت‏بودو ساير جبهه‏ها هنوز پديد نيامده بود و اگر هم وجود داشت هنوزآن چنان اهميتى نيافته بود. حوادث عالم و اسلام همه مربوط به‏دستگاه خلافت‏بود و مردم در سادگى سده نخست مى‏زيستند. اما بعدهااين جبهه‏ها متعدد شد كه مهمترين آنها جبهه‏هاى علمى، فكرى واعتقادى بود. يك نهضت علمى و فكرى و فرهنگى عظيم در ميان‏مسلمانان آغاز شد. مذهب‏ها و مكتب‏هايى در اصول دين و فروع دين‏پيدا شد. در اين شرايط امام صادق(ع) پرچم فرهنگى و علمى اسلام‏به ويژه شيعيان را برافراشت و در همه صحنه‏ها پيشگام و پيشروگرديد. زمان امام(ع) زمانى بود كه برخورد افكار و آراء و جنگ‏عقايد شروع شده بود و ضرورت ايجاب مى‏كرد كه امام كوشش خود رادر اين جبهه قرار دهند و اين گونه شد كه شيعه به عنوان يك مكتب‏فكرى، علمى و فقهى و اعتقادى درجهان اسلام جا افتاد به نحوى كه‏ديگر نمى‏توان اتهامات سياسى به آن بست. اين آثار مولود ايمان وعقيده است و سياست نمى‏تواند چنين فقه، اخلاق، فلسفه، عرفان،تفسير و ديگر علوم و فنون را پديد آورد. پيشگامى امامان باقر وصادق عليهماالسلام‏موجب شد تا اسلام راستين پايدار بماند و براى‏هر زمانى و مكانى و در شرايط پويا و ناايستاى انسان و جامعه‏برنامه‏ها، آموزه‏ها و گزاره‏هايى داشته باشد.

 

 

ماهنامه كوثر شماره 40

ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
دوشنبه 19 اسفند 1387  12:30 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها