خليل منصورى
يك مكتب جامع و فراگير و فرازمانى مىبايستبه گونهاى داراىانعطاف باشد كه در
هر شرايط نيازهاى جوامع انسانى را برآوردهسازد. نيازهاى انسانى دو دسته پايدار و
ناپايدار هستند، باتوجه به شرايط زمانى و مكانى دگرگون و پاسخهاى متنوع و
مختلفىرا مىطلبند. جامعه انسانى از جهتسير كمالى خود هيچ گاه حالتايستايى ندارد
و عوامل و سازه كارهاى متعددى از درون و بيرونبرآن تاثير مىگذارند. ناپايدارىها
و بالندگى انسان و جامعه درسويههاى مختلف، نيازهاى تازه و پاسخهاى نوينى را
مىجويد و پديدمىآورد. نيازهاى جدى و پاسخگويى به اين نيازها با توجه بهشرايط
ناپايدار و بالندگى جامعه و انسان، موجب شد كه پاسخها،رويكردها و راهبردهاى كوتاه
و يا بلند مدت شايستگى خود را ازدستبدهد و افزون بركهنگى دچار بحران هويت و از
سويى از يكپديده زيستى به يك پديده آسيب زننده و بيمارىزا تبديل و دگرگونگردد.
مذاهب، مكاتب و ايدئولوژىهاى بشرى و فلسفى و حتى قوانينبشرى به جهت همين
ناپايدارى و ناتوانى از گفتمان با وضعيتمتغير و نا پايدار، همچنان دستخوش دگرگونى
و كهنگى مىگردد و هراز گاهى راهكار، رويكر، رهيافتبر راهبردهاى زنده و مفيد
وسازنده به يك بيمارى، دشوارى، مشكل و راهزن تبديل مىگردد و نهتنها سازنده
نيستبلكه آسيبهاى جدى به حركت و سير تكاملى انسانو جامعهى انسانى وارد مىآورد.
تنها مكتب و ايدئولوژيى مىتواندپايدار و پابرجا بماند كه گرفتار روزمرگى و زمان
زدگى نشده وبهگونهاى نگرش، آموزهها و راهبردهاى فرازمانى و فرا مكانى داشتهكه
گرفتار بندهاى هزار لايه زمان و مكان نگردد. اين مكتب تنهاويژگى پايدارى را با خود
به همراه خواهد داشت و در طول تاريخبشرى مىتواند همگام يا پيشرو با او حركت نموده
و انسانها را ازآموزهها و گزارههاى خود بهرهمند سازد. بىگمان گردهمايى
پايدارىو ناپايدارى تنها از عهدهى مكتبى برمىآيد كه بر پايه فطرتانسانى و با
شناخت كامل و جامع از ويژگىهاى انسان و جامعهگزارهها وآموزههاى خود را ارايه
دهد و چون انسان به عنوان فردبلكه حتى به عنوان نوع ناتوان از شناخت جامع و كامل
ازخواستهها، نيازها، شرايط زمانى و مكانى ناپايدار و پيش بينى ويا پيشگويى آينده و
نيازهاى آيندگان است نمىتواند چنين بينش،رويكرد و راهبردى جامع، كامل و فراگيرى را
ارايه دهد. مىبايستيا دست از اين كه پايه گذار چنين مكتبى باشد، بشويد و خود
راروزمرگى و زمان و مكانزدگى دچار سازد و براى هر مقطعى برنامه،آموزه بينش راهكار
و راهبرد تازهاى ارايه دهد و هميشه گرفتارشرايط زدگى گردد و يا آن كه به مكتبى
ايمان آورد كه بانگرش وبينشى فرا زمانى و مكانى و با شناخت كامل و جامع به
روحيات،خواستهها و نيازهاى او، آموزهها و گزارههاى جاويدان و پايدارىرا ارايه
داده كه با توجه به ناپايدارى شرايط و زمان، گزارههاىپايدار آن او را به جهت و
فرجام كمال و نهايى بكشاند و نوعانسانى را به كمال نوعى خود برساند.
اسلام با دارابودن دو ويژگى انعطاف و شناخت كامل وجامع، ميانناپايدارى شرايط و
نا ايستايى از سويى، و پايدارى آموزهها، وگزارههايش از سوى ديگر اين امكان را
براى بشر فراهم آورده استتا بتواند، در شرايط ناپايدار و نا ايستا با قوانين،
آموزهها وگزارههاى پايدار او را به سوى مقصود و هدف نهايىاش رهنمونسازد; به اين
معنا كه اسلام به عنوان يك مكتب كه براى راهنمايىو رساندن انسان به كمال و
پاسخگويى به همهى نيازهاى او داراىچنان توانايى و كشش مىباشد كه بتواند به اين
نيازها پاسخهاىمناسب و راستين ارايه دهد; و مناسبات زمانى، مكانى و بالندگىجامعه
و انسان را در نظر بگيرد و گرفتار بندهاى ايستايى نگرددو پويايى و پايدارى را در
همان حال در خود گردآورد. اين پويايىو پايدارى درونمايهاى مىتواند بر زمان و
مكان، ناپايدارىها ونا ايستايىهاى هر زمان و مكان چيره گردد و هرگز در پاسخ
دهىوانماند و همهى شرايط را برتابد.
جاودانگى اسلام به عنوان يك مكتب فرا بشرى كه آموزهها وگزارهايش تا قيامت
پايدار و دستوركار بشر براى رسيدن بهخوشبختى دو جهانى است، تنها ازاين رو است كه
پويايى و پايدارىرا در خود آميخته دارد و در ادامه مسالهى وصايت و امامت تاپايان
هستى اين جهان نيز تنها از همين جا توجيهپذير خواهد بود.
از ديدگاه شيعه، پايدارى هميشگى امامت همچون ديگر آموزهها وگزارههاى پايدار و
فرازمانى و مكانىاش از اين رو بوده و هست تاپويايى و پايدارى، ناايستايى با
جاودانگى و پايندگى ميانخواستهها و شرايط جمع گردد و تعارض و تناقض از ميان
برداشتهشود. اين امامت و پيشوايى هميشگى و پايدار به آدمى يارىمىرساند تا بهترين
پاسخها را براى نيازهايش برگزيند. ازايننگرش مىتوان به تفاوتها و حتى تناقض
نماها در رفتارها، كنشها،واكنشها، رويكردها، راهكارها و راهبردهاى پيشوايان دينى
نگريستو آنها را توجيه كرد و تفسير و توضيح داد. شهيد مطهرى در اينباره
مىفرمايند: ائمه اطهار عليهم السلام در هرزمانى مصلحت اسلامو مسلمين را در نظر
مىگرفتند و چون دورهها و زمانها و مقتضياتزمان و مكان تغيير مىكرد، خواه و
ناخواه همان طور رفتارمىكردند كه مصالح اسلامى اقتضا مىكرد و در هر زمان جبههاى
مخصوصو شكلى نو از جهاد به وجود مىآمد و آنها با بصيرت كامل آنجبههها را تشخيص
مىدادند.
اين تعارضها، نه تنها تعارض واقعى نيستبلكه بهترين درسآموزنده استبراى كسانى
كه روح و عقل و فكر مستقيمى داشتهباشند. جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضيات هر عصر
و زمانى رادرك كنند كه چگونه مصالح اسلامى اقتضا مىكنند. (بيست گفتار،شهيد مرتضى
مطهرى، ص159)
اين تعارضها و تناقض نماها برخاسته از پويايى و انعطاف پذيرىاسلام و هماهنگى و
همسازى با شرايط زمانى و مكانى در جهتپاسخگويى به نيازهاى ناپايدار و نا ايستاى
انسان و جامعه است.
مجموعه اين، آموزهها، گزارهها، راهكارها و رهيافتها و نيزرويكردهاى امامان و
پيشوايان دينى اين امكان را به بشر مىدهدتا بتواند براى هر زمان و مكانى با توجه
به شرايط پاسخهاىمناسب را بيابند و در زندگى فردى و اجتماعى خويش از
آنبهرهگيرند.
تنوع و اختلاف برخوردها، رويكردها و راهبردهاى آنان كه در طولبيش از دو سده در
شرايط بسيار مختلف در صحنههاى اجتماعى و فكرىآناندازه زياد است كه هريك نيازى از
نيازهاى آدمى را پاسخمىدهد و اين افزون بر مجموعهى كامل آموزهها وگزارههاى است
كهدر قرآن در شرايط بسيار متفاوت و در جوامع مختلف از جهتروحيات، انديشه و بينش
درباره پيامبران بيان شده است كه هريكاز آنان مىتواند پاسخى درست و راستين براى
بكارگيرى در زندگىفردى و اجتماعى آدمى تا پايان و فرجام تاريخ و جهان بشرى باشد.
رويكرد فكرى، آموزشى و پرورشى امام جعفرصادق(ع)
از اين نگاه مىتوان به رويكرد فكرى، آموزشى و پرورشى امام جعفرصادق(ع) پرداخت و
دانست كه چرا ايشان در دوران بحران سياسى واجتماعى كه جامعه آن روز اسلام و جهان
اسلام را فرا گرفته بود وحكومتها دستبه دست مىشد به جنبش و قيام مسلحانه دست
نيازيد وخلافت و حكومت اسلامى را كه حق ايشان بود در دست نگرفت و حتى درپاسخ به
پارهاى از دعوتها براى در دست گرفتن پيشوايى و رهبرىقيام بر ضد حكومت درحال
فروپاشى امويان اقدامى نكرد بلكه حتىنامهى پيشنهادى را پيش روى فرستاده ابوسلمه
معروف به وزيرآلالبيت عليهم السلام را سوزاند. پرسش اين است كه چرا دو گونهرفتار
از دو امام به يقين صورت مىپذيرد و يكى قيام مىكند وديگرى نامه را مىسوزاند؟
تعارض از كجا ناشى شده است؟
چرا در روش و رويكردهاى پيشوايان دينى به اين امور متعارض ومتناقضنما برخورد
مىكنيم؟ آيا اين تعارضها و تناقضها همانندتعارضها و تناقضهايى است كه در مسايل
فقه و احكام وجود دارد؟
مشكل اينجاست كه همان گونه كه اگر در اخبار متعارض و متناقضىكه در فقه و احكام
نقل شده، تعارضها حل نگردد و هركس به خبر وحديثى تمسك جويد، موجب مىشود كه هرج و
مرج در فقه پديد آيد،اگر در اين رويكردها و راهبردهاى مختلف پيشوايان از آن
جملهامام حسين و امام حسن عليهم السلام و ديگر امامان و پيشواياندرود خداوند
برايشان باد. تعارضها و تناقضها برطرف نگردد،موجب آن خواهد شد كه هرج ومرج اخلاقى
و اجتماعى و سياسى پديدآيد و هركس به هوا و هوس خود راهى را پيش بگيرد و بعد آن را
باعملى كه در يك مورد معين و يك زمان معين از يكى از امامان وپيشوايان نقل شده
توجيه و تفسير كند و فرد ديگرى نيز بر پايههوس خود راهى ديگر كه ضد آن است را پيش
بگيرد و او نيز آن رابه يكى از امامان و رفتارها، گفتارهاى گزينشى از آنان
استنادداده و آن را اصل بگيرد; و اين چنين است كه برخى، باتوجه بهاين تفاوتها،
تعارضها و تناقضها بگويند كه اسلام دين آخرت است وآن ديگرى بگويد دين حكومت و
دنيا است نه دين آخرت. يكى حركتامام حسين(ع) را حركت دنيوى در جهت رسيدن به خلافت
و حكومتتوجيه كند و آن ديگرى صلح امام حسن(ع)، كنارگيرى امام زينالعابدين(ع) و
سوزاندن نامه رهبر قيام و جنبشهاى دوره پايانىحكومت اموى توسط امام صادق(ع) را
نشان از آخروى بودن اسلام وغير دنياى بودن آن تفسير نمايد.
آن كس كه سرى پرشور دارد و طبع و مزاجش با آرامش سرسازش نداردو خاموشى را نپسندد
براى توجيه رويكرد و رفتارهايش به شيوهپيامبر(ص) در صدر اسلام و جنبش و قيامهاى
شيعيان و به ويژه جنبشو نهضتحسينى استناد كند و آن ديگرى كه مزاجى عافيت طلب
وگوشهگير موضوع تقيه و راه و روش امام صادق(ع) يا ديگر پيشوايانكه چنين روشى را
برگزيدهاند استناد نمايد و به اين صورترويكردها و رفتارها و كنشها و واكنشهاى
متفاوت اين پيشوايانتنها ابزارى براى توجيه رويكردها خواهد شد و كسى به سخن
كسىگوش فرا نخواهد داد و جامعه و مكتب دچار هرج و مرج و اضطرابمىگردد.
با نگاهى دوباره به آن چه در آغاز گفتار گذشت رمز اين تعارضهاو تناقض نماها
دانسته خواهد شد و پرده از راز فرو خواهد افتاد.چون پويايى درعين حال پايدارى
آموزهها و گزارهها و روح زنده وسيال و پوياى تعليمات اسلامى چنين تعارض و تناقض
نماهايى راايجاب مىكند. اين تعارضها و تناقضها در واقع آموزش بهرهگيرى وبه
كارگيرى از شرايط و امكانات زمان و بهترين شيوه پاسخگويى بهنيازهاى هر زمان است كه
مىتوان از آنها در راستاى تكامل انسانو جامعه انسانى بهره گرفت و از آن سود برد.
شهيد مطهرى دربارهدو رويكرد متفاوت دو امام صادق و امام حسين عليهم
السلاممىفرمايند: امام حسين(ع) بدون پروا، با آن كه قراين و نشانههاحتى گفتههاى
خود آن حضرت حكايت مىكرد كه شهيد خواهد شد، قيامكرد ولى امام صادق(ع) با آن كه به
سراغش رفتند، اعتنا ننمود وقيام نكرد، ترجيح داد كه در خانه بنشيند و به كار تعليم
وارشاد بپردازد.
به ظاهر تعارض و تناقض به نظر مىرسد كه اگر در مقابل ظلم بايدقيام كرد و از هيچ
خطر پروا نكرد، پس چرا امام صادق(ع) قيامنكرد، بلكه در زندگى مطلقا راه تقيه پيش
گرفت و اگر بايد تقيهكرد و وظيفهى امام اين است كه به تعليم و ارشاد و هدايت
مردمبپردازد، پس چرا امام حسين(ع) اين كار را نكرد؟ (همان، ص153)شهيد مطهرى با
توجه به اوضاع سياسى عهد امام به اين پرسش پاسخمىدهند و بيان مىدارند كه اين
رويكرد به ظاهر متناقض و متعارضتنها به هتشرايط ومقتضيات زمان و مكان بود كه درسى
آموزندهبراى رهروان راه پيشوايان راستين است تا بدانند كه در شرايطمختلف مىتوانند
رويكردهاى متفاوتى داشته باشند. امام صادق(ع)مىدانست كه بنىالعباس مانع آن خواهند
شد كه حكومتبه اهلبيتپيامبر(ص) منتقل شود و در صورت پذيرفتن پيشنهاد بدون
هيچتاثيرگذارى مثبت آن حضرت را شهيد خواهند كرد. ايشانمىفرمايند: امام(ع) اگر
مىدانست كه شهادت آن حضرت براى اسلام ومسلمين اثر بهترى دارد، شهادت را انتخاب
مىكرد. همان طورى كهامام حسين(ع) به همين دليل شهادت را انتخاب كرد. در آن عصر
كهبه خصوصيات آن اشاره خواهيم كرد، آن چيزى كه بهتر و مفيدتر بودرهبرى يك نهضت
علمى و فكرى و تربيتى بود كه اثر آن تا امروزهست. همان طورى كه در عصر امام حسين(ع)
آن نهضت ضرورت داشت وآن نيز آن طور به جا و مناسب بودكه اثرش هنوز باقى است.
جان مطلب همين جا است كه در همهى اين كارها، از قيام و جهاد وامر به معروف و
نهى از منكرها و از سكوتها و تقيهها بايد بهاثر و نتيجه آنها در آن موقع توجه
كرد. اينها امورى نيست كه بهشكل يك امر تعبدى از قبيل وضو، غسل، نماز و روزه صورت
بگيرد.
اثر اين كارها در مواقع مختلف و زمانهاى مختلف و اوضاع و شرايطمختلف فرق مىكند.
گاهى اثر قيام و جهاد براى اسلام نافعتر است وگاهى اثر سكوت و تقيه، گاهى شكل و
صورت قيام فرق مىكند. همهاينها بستگى دارد به خصوصيت عصر و زمان و اوضاع و احوال
روز ويك تشخيص عميق در اين مورد ضرورت دارد، اشتباه تشخيص دادنزيانها به اسلام
مىرساند. (همان، ص 155)
اوضاع سياسى و اجتماعى عصر امام صادق(ع)
امام صادق(ع) در عصر و زمانى واقع شد كه افزون بر حوادث ورخدادهاى سياسى يك
سلسله حوادث اجتماعى و پيچيدگىها و ابهامهاىفكرى و روحى پس از ورود فرهنگها و
آيينهاى فلسفى و انديشهى ازشاهنشاهىهاى ايران و روم، پيدا شده بود. در اين زمان
پاسدارىاز سنگرهاى اعتقادى مهمترين امر به شمار مىآمد. مقتضيات زمانامام صادق(ع)
كه در نيمه نخستسده دوم هجرى مىزيستبا زمانسيدالشهداء(ع) كه در حدود نيمه
نخستسده يكم بود، بسيار متفاوتبود.
در حدود نيمه سده نخست در درون كشورهاى اسلامى براى كسانى كهمىخواستند به
اسلام خدمت نمايند تنها مبارزه با دستگاه خلافتبودو ساير جبههها هنوز پديد نيامده
بود و اگر هم وجود داشت هنوزآن چنان اهميتى نيافته بود. حوادث عالم و اسلام همه
مربوط بهدستگاه خلافتبود و مردم در سادگى سده نخست مىزيستند. اما بعدهااين
جبههها متعدد شد كه مهمترين آنها جبهههاى علمى، فكرى واعتقادى بود. يك نهضت علمى
و فكرى و فرهنگى عظيم در ميانمسلمانان آغاز شد. مذهبها و مكتبهايى در اصول دين و
فروع دينپيدا شد. در اين شرايط امام صادق(ع) پرچم فرهنگى و علمى اسلامبه ويژه
شيعيان را برافراشت و در همه صحنهها پيشگام و پيشروگرديد. زمان امام(ع) زمانى بود
كه برخورد افكار و آراء و جنگعقايد شروع شده بود و ضرورت ايجاب مىكرد كه امام
كوشش خود رادر اين جبهه قرار دهند و اين گونه شد كه شيعه به عنوان يك مكتبفكرى،
علمى و فقهى و اعتقادى درجهان اسلام جا افتاد به نحوى كهديگر نمىتوان اتهامات
سياسى به آن بست. اين آثار مولود ايمان وعقيده است و سياست نمىتواند چنين فقه،
اخلاق، فلسفه، عرفان،تفسير و ديگر علوم و فنون را پديد آورد. پيشگامى امامان باقر
وصادق عليهماالسلامموجب شد تا اسلام راستين پايدار بماند و براىهر زمانى و مكانى
و در شرايط پويا و ناايستاى انسان و جامعهبرنامهها، آموزهها و گزارههايى داشته
باشد.
ماهنامه كوثر شماره 40