نظریات درباره ظهور، تکامل و آخرالزمان
انتظار منجی آخرالزمان در همه ادیان الهی، شبه ادیان، فرهنگ ها و خرده فرهنگ های جهان وجود دارد. جامعه شناسان عصر حاضر بر این عقیده اند که همه فرهنگ ها برخوردار از دو شاخص مشترک اند. هر تمدن و فرهنگی، حتی جوامع عقب مانده و ابتدایی، بنا به گفته قصه ها و اساطیر خود، در دورترین گذشته خویش دارای «عصر طلایی» بوده اند که در آن عصر، عدالت، آرامش، صلح و عشق وجود داشته و سپس از میان رفته و دوره ی فساد، تیرگی و ظلم به وجود آمده است. دیگر اینکه معتقد به یک انقلاب بزرگ و نجات بخش در آینده و بازگشت به «عصر طلایی»، عصر پیروزی عدالت، برابری و قسط می باشند (1).
بشر از روزی که روی زمین سکنی گزیده، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی مقرون به سعادت می باشد و به امید رسیدن به چنین روزی قدم برمی دارد و اگر این خواسته تحقق خارجی نداشت، هرگز چنین آرزو و امیدی در نهاد وی نقش نمی بست؛ چنانچه اگر غذایی نبود، گرسنگی نبود، اگر آبی نبود، تشنگی تحقق نمی یافت و ازاین روی، به حکم ضرورت (جبر)، آینده جهان، روزی را در برخواهد داشت که آن روز جامعه بشری پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا زندگی خواهند کرد و افراد انسانی غرق فضیلت و کمال می شوند، البته استقرار چنین وضعی به دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعه ای، منجی جهان بشری و به لسان روایات «مهدی» خواهد بود (2).
در عصر حاضر از بین همه ی نظریات درباره آخرالزمان و ظهور منجی، دو دیدگاه غالب است که طرفداران آن ها برای اشاعه نظر خود در سراسر جهان تلاش می کنند.
1_ مدرنیته
2_ حیات طیبه
دیدگاه مدرنیته درباره پایان تاریخ
تا قبل از انقلاب صنعتی در اروپا، در ادیان الهی و شبه ادیان یک نظریه درباره منجی، آخرالزمان و عصر ظهور وجود داشت. طبق این نظریه؛ در آخرالزمان یک منجی الهی از طرف خداوند مأمور به نجات انسان ها، برقراری عدل و تأمین سعادت آن ها، به کمک مؤمنین می شود، اما پس از انقلاب صنعتی، در اروپا نظریه جدیدی ارائه شد.
بر اساس این نظریه، پایان تاریخ؛ دوران خوشبختی و سعادت بشر با پیشرفت در اسباب است. از نظر پیروان مدرنیته، کمال انسان، تکامل در اسباب، ابزار و فناوری است. خوشبختی، با تکامل اسباب، تسلط انسان بر عالم ماده و تسخیر عالم ماده حادث می شود. از نظر آن ها تنها صورت تمدن بشری که می تواند در دنیا وجود داشته باشد و تنها روش پیشرفت در فناوری، کشاورزی، علوم پزشکی، امنیت و کسب علم که می تواند در دنیای بشر وجود داشته باشد، همین راهی است که بشر آمده است (3)آن ها عقیده دارند که اگر یک منجی نیز، آنچنان که متدینین می گویند ظهور پیدا کند، مجذوب تکنولوژی تمدن کنونی شده و با آن همراه خواهد شد. برخی تئورسین های عصر کنونی که معتقد به هیچ نوعی از منبع ماورا الطبیعی و متافیزیکی نیستند در این فکر هستند که یک سیستم اخلاقیِ صرفاً علمی که قابلیت اشاعه به عنوان دین متحد جهانی یا دین بدون وحی برای نوع بشر باشد، ایجاد کنند (4).
بی شک در این نوشتار منظور از پیروان مدرنیته؛ مهندسین، طراحان، مخترعین، تکنسین ها، پزشکان، داروسازان، اندیشمندان و سایر افراد خدوم که بر پایه ی علم و دانش در صدد کاهش آلام بشر و خدمت به همنوعان خود هستند نیست، بلکه منظور تئورسین هایی است که عمدتاً در تلاش هستند مدرنیته را به عنوان یک مکتب سعادت بخش، به عنوان سعادت، کمال و تأمین کننده همه ی نیازهای بشر و جایگزین دین خدا معرفی نموده و دین و عقاید مذهبی را مخالف با پیشرفت، علم و تکامل معرفی کنند.اما آیا به واقع این تنها صورت تمدنی است که بشر می توانست داشته باشد؟ آیا ایمان به خدا، اطاعت از پیامبران و قرار گرفتن زندگی بشر در چارچوب دین خدا نمی توانست صورت
دیگری از تمدن را برای او به ارمغان آورد؟ صورتی از تمدن که نقایص، آلودگی ها، ضرر و زیان های مادی و معنوی، تباهی منابع طبیعی و اخلاق و منش انسانی را در پی نداشته باشد و تمام وقت، انرژی و توانایی گران بهای انسان را که باید علاوه بر تلاش برای معاش، در عبادت خدا و رسیدن به سعادت و کمال صرف شود مشغول به ساخت، طراحی و به کارگیری فناوری و اسباب و ابزار نکند؟
آیات قرآن نشان می دهند که هدف از خلقت انسان، گذراندن زندگی برای غرق شدن در عالم ماده و تلاش شبانه روزی برای گسترش فناوری و تسخیر عالم ماده نیست؛ بلکه عالم ماده وسیله ای برای تقرب به خداست که در سایه عبادت و اطاعت از خداوند و اولیای خدا، با اندک تلاش، به سهولت به تسخیر انسان در خواهد آمد.
تئوری پردازان مدرنیته، برای جذب ملت های جهان به سمت تمدن خود، متناظر با خواسته های فطری بشر و وعده های الهی به مؤمنین - که در کتب آسمانی مانند قرآن آمده است - تعدادی شاخص و راهکار برای سعادت انسان تعریف کرده اند که برخی از آن ها عبارتند از:
1- راحتی انسان در زندگی؛
2- ذهنی سازی بخش های غیر قابل دستیابی زندگی؛
3- ایجاد قابلیت هوش مصنوعی در اسباب و ابزار؛
4- تسلط بر عالم ماده و اطاعت عالم ماده از انسان؛
5- جاودانگی انسان با آپلود اطلاعات مغز انسان، خصوصیات و شخصیت او روی یک روبوت. (5)
پایان تاریخ، نظریه ای است که از سوی فرانسیس فوکویاما (6) مطرح شد. وی نظریه خود را نخست به صورت مقاله و سپس با انتشار کتابی تحت عنوان «پایان تاریخ و واپسین انسان» (7
مطرح ساخت. به اعتقاد وی، لیبرال دموکراسی، شکل نهایی حکومت در جوامع بشری است. وی در تشریح نظریات خود، چنین ابراز می دارد: «پایان تاریخ، زمانی است که انسان به شکلی از جامعه انسانی دست یابد که در آن، عمیق ترین و اساسی ترین نیازهای بشری، برآورده شود و چنین اتفاقی در غرب و در نظام لیبرال دموکراسی افتاده است. به بیان دیگر، بشر، امروزه به جایی رسیده که نمی تواند دنیایی متفاوت از جهان کنونی را تصور کند؛ زیرا هیچ نشانه ای از امکان بهبود بنیادی نظم جاری وجود ندارد» (8).
فوکویاما و همفکران او لیبرال دموکراسی را شکل نهایی حکومت در جوامع بشری معرفی نموده و ادعا می کنند که بشر به عمیق ترین و اساسی ترین نیازهای خود دست یافته است. انسان به نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک خود رسیده و آخرین شکل حکومت بشری با لیبرال دموکراسی تحقق یافته است، به عبارت دیگر آن منجی که بشر منتظرش بوده است، ظهور کرده و به آن سعادتی که آرزویش را داشته رسیده است، بنابراین از نظر تئورسین های مدرنیته، هزاره خوشبختی انسان آغاز شده است.
برخی برنامه ریزان و مدیران تمدن کنونی، افق آینده بشر را در انسان محوری و تسخیر همه ی عالم، به نفع راحتی او و خودکار و ذهنی سازی زندگی وی می بینند و برای آن برنامه ریزی می کنند، بدون اینکه هیچ قالب معنوی برای انسان قائل باشند یا هدف از خلقت بشر را که همان بندگی و عبودیت خداست در نظر گیرند. اینجا دنیا فقط در قبضه ی تولید، مصرف و تسخیر عالم ماده است و بس. اینجا اگر انتظار وجود دارد، انتظار برای تکامل یک فناوری یا کشف یک فناوری جدید است. اگر ظهور وجود دارد، ظهور فناوری یا روشی جدید در تسخیر عالم، برای تسلط بیشتر بر عالم ماده است.
پایان تاریخ و استقرار حیات طیبه
بر اساس وعده ی انبیاء و اولیای الهی پایان تاریخ، زمان استقرار حیات طیبه در زمین است. بر این اساس، عصر ظهور، عصر تکامل انسان است؛ ظهور، توسعه در اسباب نیست، تکامل انسان است (9). ظهور، فصل جدیدی است که در آن ولی خدا، ولایت خدا را بر بشر عرضه کرده و انسان زیر چتر او به آرامش ابدی می رسد، عصر ظهور عصر تکامل اخلاق انسان و رسیدن انسان به مقام خلافت الله است. در این میان به لطف خدا تمام عالم ماده نیز، با کمترین زحمت، بیشترین فایده و کمترین ضرر، شاید هم بدون ضرر، به برکت حضور ولی خدا در رأس جامعه، ایمان و تقوای مؤمنین و تلاش و کوشش بی وقفه آن ها، در کنترل انسان به حق پیوسته قرار می گیرد. بدین صورت انسان به آنچه به ذهن تئوریسین های مدرنیته هم نمی رسد دست می یابد، یعنی کنترل عالم ماده به اذن الله و با اندک تلاش انسان در اختیار او قرار می گیرد و بشر عالم ماده را به تسخیر خود درآورده و در راه خیر، بندگی خدا و رسیدن به کمال از آن بهره می جوید. ارتباط انسان با اشیاء که دارای ملکوت، صاحب شعور و ادراک هستند به اذن الله به عالی ترین مرحله خود رسیده و عالَم با انسان ارتباط خواهد داشت، ارتباطی همراه با شعور و شناخت، نه ارتباطی بر اساس الگوریتم های ریاضی و نرم افزارهای کامپیوتری، به گونه ای که امام باقر؟ع؟ دراین باره می فرمایند:
کأنی بأصحاب القائم وقد أحاطوا بما بین الخافقین فلیس من شیء إلا وهو مطیع لهم حتی سباع الارض وسباع الطیر، یطلب رضاهم فی کل شیء، حتی تفخر الارض علی الارض وتقول: مر بی الیوم رجل من أصحاب القائم؛ گویا می بینم اصحاب قائم؟ع؟ را که بین آسمان و زمین را پرکرده اند، چیزی نیست مگر مطیع آن ها، حتی درندگان زمین و هوا، همه چیز و همه کس درصدد تأمین رضایت آن ها هستند. زمینی بر زمین دیگر فخر می کند و می گوید امروز بر من یکی از اصحاب قائم؟ع؟ گذشته است. (10)
آری، با قرار گرفتن بشر در زیر چتر ولایت الهی همه چیز و همه کس به فکر تأمین رضایت انسان مؤمن بوده و همچنین انسان علاوه بر برخورداری از عالم ماده، از سعادت ابدی نیز برخوردار می شود. امام صادق؟ع؟ دراین باره می فرمایند:
الْعِلْمُ سَبْعَهٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّی الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَهَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّی یَبُثَّهَا سَبْعَهً وَ عِشْرِینَ حَرْفاً؛ علم و دانش 27 حرف است. تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آوردند، دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف
را نشناخته اند. اما هنگامی که قائم ما قیام کند 25 حرف و شاخه و شعبه دیگر را آشکار و در میان مردم منتشر می سازد و دو حرف دیگر را با آن ضمیمه می کند تا 27 حرف کامل و منتشر گردد. (11)
امام باقر؟ع؟ نیز فرموده است:
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند دست محبتش را به سر بندگان می گذارد و عقول آن ها را با آن کامل و افکارشان را پرورش داده، تکمیل می کند. (12)
تزکیهی بشر، استقرار عدالت و ایجاد حیات طیبه از هدفهای بعثت انبیاء
هدفهای دیگری هم وجود دارد: تزکیهی بشر، یعنی پالایش روحی انسانها از آلودگیها و از پیرایههای پستکننده و انحطاطآور؛ تعلیم انسانها و مقام علمی انسانها را بالا بردن. استقرار عدالت، که جامعهی بشری با عدالت اداره بشود: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛ ایجاد حیات طیّبه: فَلَنُحیِیَنَّه حَیٰوةً طَیِّبَةً؛ این حیات طیّبه یعنی چه؟ حیات طیّبه به معنای رشد و شکوفایی عقل بشر و علم بشر از سویی و آرامش روحی بشر، آسایش مادّی بشر، امنیّت محیط زندگی بشر و رفاه بشر و شادکامی بشر و بالاتر از همهی اینها تکامل معنوی و عروج روحی انسان است؛ حیات طیّبه یعنی اینها. اینها اهداف بعثت پیامبران است. البتّه در اینجا مورد بحث غالباً پیامبران بزرگ الهی هستند، [لکن] پیامبران دیگری هم بودند که به معنای مبلّغِ این حقایق به نقاط مختلف عالم گسیل میشدند.
کار روحانیت کار پیغمبران است
مجموعهی روحانیّت -که شماها جوانهای روحانی جزو بخش پُرشور و تأثیرگذارِ در حرکت روحانیّت هستید- کارش ادامهی کار انبیا است؛ با این دید باید کار روحانیّت را نگاه کرد. درسی که شما میخوانید، برنامهای که برای آیندهتان میریزید، با این نگاه باشد؛ شما دنبالهروی کار انبیا هستید. خب، کار انبیا در سورهی مبارکهی اعراف [چنین آمده]: وَ اِلیٰ عادٍ اَخاهُم هودًا قالَ یٰقَومِ اعبُدُوا اللَهَ ما لَکُم مِن اِلٰهٍ غَیرُه؛(۱) مسئله، مسئلهی توحید است. حرکت انبیا، حرکت برای توحید است؛ اصلاً اساس کار دعوت انبیا، دعوت به توحید است. دعوت به توحید فقط به معنای این نیست که عقیده پیدا کنید که خدا یک است و دو نیست و این بتها یا این خدایان -موجودی که هستند- ارزش الوهیّت ندارند؛ فقط این نیست، عقیدهی به توحید، یک پایه و استوانه یا زمینهی اساسیِ یک جهانبینی است که زندگی را میسازد. عقیدهی به توحید یعنی جامعهی توحیدی به وجود آوردن؛ جامعهای که بر مبنای توحید شکل بگیرد و اداره بشود؛ عقیده به توحید این است؛ اگر این نبود، دشمنیهای با انبیا هم به وجود نمیآمد. وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بَعضُهُم اِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛ این دشمنیها بهخاطر این است که انبیا آمدند، شکل جامعه را مورد اعتراض و تعرّض خودشان قرار دادند؛ یک شکل جدید را، یک هندسهی جدید را برای شیوهی زندگی بشر ارائه کردند. آن شیوهی زندگی، همان حیات طیّبه است که یکی از برادرها این آیهی شریفه را تلاوت کردند: یٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا استَجیبوا للهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم؛( حیات، حیات طیّبه است. مَن عَمِلَ صٰلِحًا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثىٰ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهو حَیوٰةً طَیِّبَة؛(۴) یعنی فراتر از این حیات ظاهری یک چیزی وجود دارد که به آن گفته میشود حیات طیّبه، آن چیست؟ آن همین زندگی است درحالیکه با ایمان باشد. زندگی احتیاج دارد به آب و به هوا و به خوراک و به علم و به فنّاوری و به همهچیز؛ زندگی به همهی اینها احتیاج دارد، منتها اگرچنانچه بدون ایمان شد، این حیات نیست؛ مرده است. این را قرآن حیات نمیداند. حیات آنوقتی است که این مجموعهی تحرّکات زندگی و عوامل زندگی همراه بشود با ایمان؛ نور پیدا کند؛ مثل محیط ظلمانی است که در آن نوری تابانده میشود. این شأن روحانیّت است. شما میخواهید حیات ببخشید به جامعهی بشری. این طبعاً همان مشکلات انبیا را دارد، همان اجر نبوّتها را هم دارد، همان توفیقات انبیا را هم دارد؛ چون انبیا موفّق شدند، انبیا توفیق پیدا کردند. همهی انبیا حتّی آنهایی که به شهادت رسیدند، حتّی آنهایی که قومشان آنها را انکار کردند، بالاخره حرفشان سبز شد. شما نگاه کنید ببینید حرف حضرت نوح و حضرت هود و پیغمبرهای گوناگون که آنروز اینهمه دشمن داشت، امروز در دنیا خواستگاران و طلبکاران و علاقهمندان و مریدان بیشمار دارد. خب، پس این حرف زنده ماند، پیروز شد. آنروز با انکار مواجه شد امّا بعد بتدریج همینطور سلسلهی انبیا آمدند، حرف پیروز شد. پس کار شما کار پیغمبران است؛ هم حرفتان سبز خواهد شد و بلاشک پیش خواهد رفت، هم توفیقات الهی شامل حالتان خواهد بود یعنی خدای متعال کمکتان میکند: اِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنوا فِی الحَیوٰةِ الدُّنیا؛) خداوند نصرت میکند شما را -این هم یک بخش دیگر- و همچنین مثل انبیا بلاشک دشمنان و مخالفین و معارضینی هم خواهید داشت، پس همان وضعیّت است؛ خود را برای آن آماده کنید. همهی شما هم جوان هستید، بعد از این انشاءالله شاید شصت سال، هفتاد سال شما وقت دارید که زندگی کنید و کار کنید و تلاش کنید. خودتان را آماده کنید برای پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال تلاش کردن و کار کردن و زحمت کشیدن، و بدانید که در پایان این راه، دنیا دگرگون خواهد شد بر اثر تلاش شما و بدون تردید به سمت مطلوب پیش خواهد رفت؛ حتماً اینجور خواهد شد.
پی نوشت:
1- شریعتی مزینانی، علی. 1350. انتظار، مذهب اعتراض. حسین وارث آدم (مجموعه آثار شماره 19). انتشارات قلم، صفحات 253 تا 304.
2- طباطبایی، سید محمد حسین. 1388. شیعه در اسلام. ص 220. انتشارات بوستان کتاب قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه قم.
3- حجت الاسلام قنبریان، محسن. 1391. پدیده های پایانی در قرآن. مسجد بلال، بهبهان.
4- Unesco. 1976. Unescos First 30 Years. Published monthly by UNESCO. The United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization.
15Robot.5
6- معاون وقت بخش برنامه ریزی سیاسی وزارت خارجه آمریکا، در سال 1989م.
7- .The end of history and the last man.
8- بی نام. 1386. جهانی سازی و مهدویت. مجله پرسمان، خرداد 1386، شماره 57.
9.حجت الاسلام قنبریان، محسن. 1391. پدیده های پایانی در قرآن. مسجد بلال، بهبهان.1- کمال الدین، شیخ صدوق، ص 673.
10- کمال الدین، شیخ صدوق، ص 673.
11- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 52، ص 336.
12- اصول کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 25، ح 21.
منبع:
سبک زندگی : مقایسه مولفه های زندگی بشر در دوران غیبت و عصر حضور/محمدعلی رستمی.
بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث1399/12/21
بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه استان تهران6/6/96