علی شریعتی
علی مَزینانی (۱۳۱۲-۱۳۵۶ش) مشهور به علی شَریعَتی و دکتر شریعتی نویسنده و متفکر شیعه و جامعه شناس که آراء و نظریات او در شکلگیری انقلاب اسلامی ایران نقش داشت. سخنرانیهای شریعتی در حسینیه ارشاد تهران و برخی دانشگاهها در فاصله سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۵ش، در جزوههایی در اختیار مخاطبان او قرار میگرفت، بعدها به صورت کتاب مستقل و سرانجام در مجموعه ۳۶ جلدی آثار شریعتی منتشر شد.
نظرات و آرای شریعتی درباره اسلامشناسی، پروتستانتیسم اسلامی، روشنفکری دینی، شیعهشناسی، تشیع علوی و تشیع صفوی، و همچنین رابطه او با روحانیت، همواره مورد مخالفت یا نقد گروههای مختلف قرار گرفته است. برخی از محققان، منشأ شکلگیری و فعالیت گروههایی مانند فرقان را آراء شریعتی دانستهاند.
چهرهها و گروههای مختلفی مانند مرتضی مطهری، مهدی بازرگان و نشریه مکتب اسلام، و همچنین علی ابوالحسنی و سید حمید روحانی، برخی از منتقدان و مخالفان شریعتی بودهاند. نزدیک به سی جلد کتاب در ردّ نظریات شریعتی در ایران منتشر شده است. علاوه بر آثار انتقادی، نزدیک به ۳۰۰ اثر فارسی و عربی درباره او چاپ شده است.
زندگی و تحصیلات
علی مزینانی، مشهور به شریعتی و دکتر شریعتی، ۲ آذر ۱۳۱۲ش در روستای کاهک از توابع سبزوار زاده شد.[۱][۲] پدرش محمدتقی شریعتی، موسس کانون نشر حقایق اسلامی و مفسر نوگرای قرآن، و جد پدریاش آخوند ملاقربانعلی، از شاگردان ملاهادی سبزواری بوده است.[۳]
شریعتی، تحصیلات دوره دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند و در سال ۱۳۳۱ش پس از پایان دوره دانشسرا، به معلمی پرداخت. دوره کارشناسی رشته زبان و ادبیات فارسی را در سال ۱۳۳۷ش در دانشگاه مشهد به اتمام رساند.[۴] سال ۱۳۳۸ش با استفاده از بورس دولتی، برای ادامه تحصیل به پاریس رفت و در سال ۱۳۴۲ش از دانشگاه پاریس، درجه دکترا گرفت. رساله دکترای علی شریعتی، ترجمه و حاشیه بر نسخهای خطی با عنوان «فضائل البلخ صفی الدین» بوده است.[۵]
او در سال ۱۳۳۷ش و پیش از اتمام دوره کارشناسی در دانشگاه مشهد، با فاطمه (پوران) شریعت رضوی ازدواج کرد. شریعتی از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۰ صاحب چهار فرزند شد؛ احسان، سوسن، سارا، و مونا.[۶]
شریعتی در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه دولت پهلوی در خارج از ایران، شش ماه زندانی شد.[۷] او در سال ۱۳۴۵ش با عنوان دانشیار تاریخ اسلام در دانشگاه مشهد به تدریس پرداخت.[۸] درسهای اسلامشناسی شریعتی، در همین مقطع ایراد شده است. از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ش یکی از اصلیترین سخنرانان حسینیه ارشاد در تهران بود و سخنرانیهای او با استقبال بسیار زیاد (و بر اساس برخی گزارشها، بیسابقه) جوانان و دانشجویان مواجه شد.[۹] او سه بار به همراه کاروان حسینیه ارشاد، به سفر حج رفت. [۱۰]
او پس از تعطیلی حسینیه ارشاد در سال ۱۳۵۱ش، چند ماه زندگی مخفیانه داشت[۱۱] و سپس با معرفی خود به زندان رفت.[۱۲] پس از آزادی در آخرین روزهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۶ش زیرنظر ساواک در تهران زندگی میکرد و امکان فعالیت، سخنرانی و انتشار کتابهایش را نداشت.[۱۳]
علی شریعتی سرانجام ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۶ از ایران خارج شد[۱۴] و ۲۹ خرداد در لندن درگذشت.[۱۵] روزنامههای اطلاعات و کیهان، در ۳۱ خرداد ۱۳۵۶ش، مرگ شریعتی را ناشی از سکته قلبی دانستند و اعلام کردند او برای درمان ناراحتی چشم و کسالت قلبی به انگلستان رفته است.[۱۶] نزدیکان شریعتی، هر گونه بیماری قلبی او را ردّ کردهاند.[۱۷] برخی نیروهای انقلابی، درگذشت شریعتی را شهادت خواندند و بسیاری او را معلم شهید خطاب میکردهاند.[۱۸]
شریعتی سرانجام ۵ تیر ۱۳۵۶ش، با حضور امام موسی صدر و نزدیکانش در زینبیه دمشق و در نزدیکی حرم حضرت زینب (س) دفن شد.[۱۹]
استادان، چهرهها و جریانهای تاثیرگذار
شریعتی از چهرهها و جریانهای متعددی تاثیر گرفته است.[۲۰] چنانکه خود او نوشته، تمام عمر فکری و اعتقادیاش، «همه در ایمان به مکتب علی و عشق به خاندان عزیز پیغمبر و تعهد در برابر نهضت آزادکننده و عدالتخواه تشیع انقلابی» گذشته است.[۲۱] همچنین گفته است که نهتنها حوادث بعد از درگذشت پیامبر، بلکه اساسا مسیر تحولات تاریخ بشری را با بینش شیعی مینگرد و «فاطمه را واسطة العقد سلسله نبوت و امامت، دو مرحله اساسی در تقدیر تاریخی اندیشه نجات و نهضت عدالتطلبی» میشمارد.[۲۲]
شریعتی همچنین خود را در سالهای ابتدایی دهه سی شمسی، دستخوش افکار موریس مترلینگ، آرتور شوپنهاور، فرانتس کافکا و صادق هدایت دانسته و تصریح کرده که آشنایی با افکار آنان، او را «از آشیانه گرم و مأنوس و پریقین آرامبخش مذهب موروثه و دنیای معصومانه نوجوانی به سوی تندبادهای سهمناک و طوفانهای وحشی اقیانوسهای بیکرانه افکار سردرگم و خشن فلسفههای پس از دو جنگ جهانی اروپا» برده است.[۲۳] او علاوه بر آنکه خود را تحت تعلیم علمای بزرگ اسلامی دانسته، از شاگردی جامعهشناسانی مانند گورویچ و آرون، و همچنین اسلامشناسانی مانند ماسینیون، ژاک برگ، برانشویک و هنری ماسه، سخن گفته است.[۲۴] علاوه بر همه این موارد، تحلیلگران، شریعتی را تحت تاثیر جریانهای فکری زمانه دانسته و برخی موارد را ذکر کردهاند. از جمله:
کانون نشر حقایق دینی
علی شریعتی در ۱۵ سالگی عضو کانون نشر حقایق اسلامی شد و از این طریق با فرهنگ اسلامی و شیعی آشنایی جدی پیدا کرد.[۲۵] کانون نشر حقایق اسلامی، در سال ۱۳۳۲ش توسط محمدتقی شریعتی، پدر علی شریعتی تاسیس شد و علاوه بر آموزش تفسیر و معارف قرآن و آموزههای دینی، آثار اجتماعی گستردهای داشت.[۲۶]
نهضت خداپرستان سوسیالیست
علی شریعتی در دوران دانشجویی در مشهد، به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست و تا پیش از خروج از ایران برای تحصیل در فرانسه، عضو حزب مردم ایران بود که انشعابی از نهضت خداپرستان سوسیالیست محسوب میشود.[۲۷] معیارهای فکری او در این دوره، تحت تاثیر نهضت خداپرستان سوسیالیست و مخصوصا افکار محمد نخشب بوده است.[۲۸] شریعتی در همین دوره، کتاب ابوذر، نوشته عبدالحمید جودة السحار را به فارسی ترجمه کرده و در سال ۱۳۳۴ش با عنوان «ابوذر غفاری، خداپرست سوسیالیست»، به همراه اضافاتی منتشر کرد.[۲۹]
بازسازی اندیشه دینی: سید جمال
یکی از جریانهای تاثیرگذار بر شریعتی، نهضت احیای دینی یا جریان بازسازی اندیشه دینی دانسته شده است که سید جمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، سید قطب، و اقبال لاهوری، چهرههای شناختهشده آن هستند. شریعتی مانند این چهرهها، به دنبال بازگشت به قرآن، و دستیابی به تفسیری نو و متناسب با روزگار بود و اسلام انقلابی و اجتماعی را جایگزین اسلام متحجر میدانست.[۳۰] او در کتابی با عنوان «ما و اقبال»، شناختن سید جمال الدین اسدآبادی و اقبال لاهوری را «شناختن اسلام و شناختن مسلمانان و شناختن زمان حال و آینده» دانسته است.[۳۱]
گرایشهای فکری و فلسفی غربی
شریعتی در دوران دانشجویی در فرانسه در دهه ۱۳۴۰ شمسی، با اندیشههای ریمون آرون، ژاک برک، هانری کربن، فرانتز فانون، روژه گارودی، ژرژ گورویچ، لویی ماسینیون و ژان پل سارتر آشنا شد.[۳۲] برخی معتقدند اشارههای پراکنده شریعتی به اندیشمندانی مانند هگل، مارکس، هوسرل، یاسپرس، هایدگر و مارکوزه، نشانه تاثیرپذیری او از سنت فکری آلمانی و فرانسوی است.[۳۳] تاکید شریعتی بر تفاوت میان انسان و بشر، و همچنین استفاده از مفاهیمی مانند عصیانگری و انتخابگری، و سرانجام شاهد آوردن از سخنان سارتر، نیچه و هایدگر، نشانههایی بر گرایش او به مکتب اگزیستانسیالیسم دانسته شده است.[۳۴]
مکتب تفکیک
به باور برخی، مخالفت شریعتی با فلسفه یونانی و سینایی، و گاه تعابیر تند درباره برخی فلاسفه، و همچنین تمسک به برخی جملات بنیانگذاران مکتب تفکیک مانند شیخ محمود حلبی، میتواند نشاندهنده تاثیرپذیری او از مکتب تفکیک باشد. دیدگاههای اقتصادی شریعتی در دهه چهل شمسی و گرایشهای سلبی او درباره اقتصاد خصوصی، علاوه بر تاثیرپذیری از مکتب سوسیالیسم، متأثر از مکتب تفکیک و اندیشههای دوست صمیمیاش محمدرضا حکیمی خراسانی عنوان شده است.[۳۵] همان طور که دکتر علی شریعتی تاریخ آذر ماه ١٣٥٥ش. در مشهد نامه ای خطاب به محمدرضا حکیمی به عنوان وصیت شرعی نوشت و مسئولیت تجدید نظر در آثارش را به او سپرد و به تعبیر خودش خواستار غلطگیری معنوی و لفظی و چاپی شد.[۳۶]
رویکردها و نظرات
شریعتی، در آثار و سخنان خود، رویکردها و آرای مختلفی داشته است؛ با این حال، عبدالحسین خسروپناه، دغدغه اصلی شریعتی را ابهامزدایی از معرفت دینی و کتاب و سنت دانسته است.[۳۷] برخی از موضوعات مورد توجه شریعتی و نظرات او عبارتند از:
اسلامشناسی و اسلام ایدئولوژیک
علی شریعتی در سالهای ۱۳۴۵-۱۳۴۶ شمسی، درسهایی با عنوان اسلامشناسی را در دانشگاه مشهد ارائه میکرد که بیشتر به زندگی پیامبر اسلام و برخی از اصحاب وی میپرداخت.[۳۸] او در سالهای ۱۳۵۰-۱۳۵۱ش هم سلسلهسخنرانیهایی با عنوان اسلامشناسی در حسینیه ارشاد تهران داشت که در آن، دیدگاههای محوری خود درباره اسلام را تبیین کرد.[۳۹]
اسلام در نظر شریعتی، نه فقط وجوه فرهنگی آن و نه مجموعه علوم اسلامی از قبیل کلام، فقه و فلسفه است،[۴۰] بلکه به باور او، رسالت اصلی دین، آزادی، برابری، نجات تودهها و عزتبخشیدن به مستضعفان است.[۴۱] به نظر شریعتی، «مهمترین رویداد و درخشانترین موقعیتی» که در روزگار او به دست آمده، تبدیل اسلام از فرهنگ به ایدئولوژی بوده است.[۴۲] شریعتی، بازگشت به اسلام به عنوان یک ایدئولوژی را آرزوی خود دانسته و خود را در جستجوی آن دانسته[۴۳] و اسلام ایدئولوژیک را تجدید تولد روحی و یک رنسانس فکری معرفی کرده، نه بازگشت به گذشته.[۴۴]
ایدئولوژی، از نظر شریعتی، بینش، آگاهی ویژه و عقیدهای است که جهت اجتماعی، شکل زندگی و وضع ایدهآل فرد، جامعه و حیات بشری را تفسیر میکند[۴۵] و راه طی کردن فاصله میان وضع موجود و وضع مطلوب را نشان میدهد.[۴۶]
به باور برخی محققان، ایدئولوژیک کردن دین، یکی از مهمترین دستاوردهای علی شریعتی بوده که نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشته و بسیاری از احزاب و گروههای سیاسی، حتی پس از پیروزی انقلاب هم تحت تاثیر اندیشههای او بودهاند.[۴۷]
پروتستانتیسم اسلامی
به باور شریعتی، روشنفکر باید به ایجاد یک پروتستانتیسم اسلامی بپردازد تا بتواند فورانی از اندیشه و حرکت تازه به جامعه ببخشد. او به پروتستانتیسم مسیحی اشاره میکرد که به گفته او، اروپای قرون وسطی را منفجر کرد و همه عواملی که اندیشه و سرنوشت جامعه را به نام دین متوقف کرده بود، از میان برداشت.[۴۸] شریعتی منتقد برداشتی از اسلام بود که به گفته او، «به ما تحرک نمیبخشد، بلکه به ما سکوت و سکون و قناعت میدهد و همه امیدها را به بعد از مرگ موکول میکند.»[۴۹]
پروتستانتیسم اسلامی در نظر شریعتی، اصلاح مذهب از طریق مبارزه با خرافات، جمود و تعصبهای کور است و نفی مطلق آن دسته از مفاهیم اسلامی و دینی که در توجیه نظام طبقاتی و استبدادی کاربرد دارند؛ به عبارت دیگر، بازگرداندن دین به سرچشمه اصلی و ایجاد نهضت و تحول فکری، اجتماعی و علمی، بر اساس قرآن و سنت.[۵۰]
احمد نقیبزاده، استاد دانشگاه تهران، معتقد است شریعتی میخواست مارتین لوتر ایران باشد تا نوعی مذهب پروتستان ایجاد کند و همانطور که لوتر در مقابل کلیسا ایستاد، او نیز میخواست در مقابل روحانیت بایستد. نقیبزاده معتقد است شریعتی در این راه شکست خورد.[۵۱]
روشنفکری
علی شریعتی، در سخنرانیها و آثار خود، روشنفکران را انسانهای آگاه و متعهد خوانده و بارها بر رسالت آنان تاکید کرده و وظایف متعددی برای آنها برشمرده است:
- ارتباط مستقیم با جامعه: به گفته شریعتی، روشنفکر نباید تنها بر نظریات و فرضیات علمی متکی باشد، بلکه باید جامعه خود را مستقیم بشناسد، با تاریخ آن آشنا باشد و با اجتماع مردم در تماس مستقیم باشد.[۵۲]
- آگاهی از جامعه، مذهب و فرهنگ اسلامی: به باور شریعتی، روشنفکر باید مواد و مصالح کارش را از جامعه و زمانه خود کسب کند و مخالفت روشنفکر با مذهب را موجب دور ماندن جامعه از آگاهی تلقی میکند.[۵۳] شریعتی با اتکا به آیه چهارم سوره ابراهیم،[۵۴] معتقد است کسی که بیداری و هدایت مردم را تعهد کرده، باید با زبان آنان سخن بگوید.[۵۵] او برای روشنفکران، نقش هدایت و رهبری قائل است و تاکید میکند که آشنایی با زبان مردم، یعنی آشنایی با فرهنگ، حساسیتها، رنجها، آرزوها و جوّ فکری و اجتماعی؛ نه فقط ارادت ورزیدن به مردم و تعیین تکلیف برای آنها.[۵۶]
- احیای دین اسلام: از نظر شریعتی، روشنفکر باید اسلام را مکتبی بداند که انسان و فرد و جامعه را احیا میکند و رسالت رهبری آینده بشریت را به عهده دارد.[۵۷] روشنفکر وظیفه دارد در جامعهای که دچار جمود و انحطاط شده، به جامعه آگاهی بدهد و آن را بیدار کند.[۵۸]
- بازگشت به خویشتن: شریعتی، حیاتیترین رسالت روشنفکران کشورهای اسلامی را بازگشت به خویشتن و بازیافتن شخصیت خویش میدانست. به باور او، برای بازگشت به خویشتن، باید به قرآن، سیره پیامبر (ص) و اصحاب، و شخصیت امام علی (ع) و سخنان او، تاریخ اسلام و فرهنگ غنی آن رجوع کرد.[۵۹]
شیعهشناسی
علی شریعتی، تشیع را حقیقت نخستین اسلام میداند[۶۰] و معتقد است تشیع علی (ع)، بر دو پایه امامت و عدالت استوار است.[۶۱] مذهب شیعه در نظر شریعتی، یک حزب کامل است که علاوه بر جهانبینی، جهتگیریهای سیاسی و اقتصادی دارد[۶۲] و دارای پشتوانه ۲۵۰ ساله مبارزه امامان شیعه است.[۶۳] به باور او، تا ظهور دولت صفویه، تشیع رویکردی ضد ظلم داشته و عالمان، مجاهدان، واعظان، شاعران و مداحان شیعه، با تکیه بر اسلام اهل بیت، از آن پاسداری کردهاند.[۶۴] شریعتی معتقد است با ظهور صفویه، تشیع سرخ (انقلابی) به تشیع سیاه تبدیل شد و مذهب شهادت، تبدیل به مذهب عزا شد.[۶۵]
شریعتی، عزاداری و سوگواری در مذهب شیعه را یک سنت مترقی و انقلابی در عصر اختناق حاکمان ظالم توصیف میکند و آن را پرورشدهنده ایمان میداند.[۶۶] با این حال از برخی تاثیرپذیریهای عزاداری شیعیان از مسیحیت، انتقاد میکند[۶۷] و به دنبال خرافهزدایی از دین است.[۶۸] او همچنین محدود کردن دایره امر به معروف و نهی از منکر را به مسائل فردی، مورد انتقاد قرار میدهد.[۶۹]
رویکرد شریعتی به مفاهیم و آموزههای شیعی، مبتنی بر اسلام و تشیع انقلابی، و همچنین در بافت دنیوی کردن دین و اجرای پروتستانتیسم اسلامی دانسته شده است.[۷۰] برخی از این نظرات عبارتند از:
امت و امامت
به باور شریعتی، امت و امامت تنها یک مقوله اعتقادی نیست، بلکه برجستهترین ویژگی آن، وجه اجتماعی آن است؛ چرا که امت در پرتو هدایت امام، حرکت و جهت حرکت خود را تشخیص میدهد.[۷۱] او امام را یک انسان مافوق میداند، نه یک مافوق انسان.[۷۲] امت به باور او، جامعهای انسانی است که همه افراد هدفی مشترک دارند و بر اساس یک رهبری مشترک به سوی ایدهآل خود حرکت میکنند[۷۳] و نهتنها در فکر و عقیده و مذهب اشتراک دارند، بلکه در عمل هم همراه یکدیگرند.[۷۴]
امامت در آثار شریعتی، یک نظام انقلابی محدود (از نظر زمانی) و با هدف انتقال یک جامعه جاهلی عقبمانده به جامعهای دارای رشد فرهنگی، اعتقادی و سیاسی است. بر اساس نظریات شریعتی، جامعه پس از دوازده امام، به مرحلهای میرسد که احتیاجی به امام سیزدهم و چهاردهم ندارد و میتواند بر اساس بیعت، دموکراسی و شورا، رشد پیدا کند.[۷۵]
عبدالحسین خسروپناه، معتقد است شریعتی، وجوه الهی و ولایت تکوینی مقام امامت را کنار گذاشته و امامت را به یک رژیم سیاسی فروکاسته است.[۷۶] خسروپناه همچنین به انکار همیشگی بودن امامت و محدود شدن آن به دوازده امام در تفکر شریعتی انتقاد میکند و یادآوری میکند که امامت، نظامی همیشگی است که حتی بعد از شهادت امام زمان هم با بازگشت دیگر امامان، ادامه مییابد.[۷۷] به باور خسروپناه، نظریه شریعتی در باب امامت، به حذف ساحتهای مختلف اسلام و اتکای صرف به وجوه انقلابی آن میانجامد.[۷۸]
تشیع علوی و تشیع صفوی
نوشتار اصلی: تشیع علوی و تشیع صفوی
به باور شریعتی، تشیع، اعتراض علیه انحراف از اسلام حقیقی بوده است و خود تشیع هم دچار سرنوشتی شده که همه مذاهب در طول تاریخ به آن گرفتار شدهاند[۷۹] و در کنار تشیع حقیقی علوی که اسلام راستین است، تشیعی دروغین به وجود آمده که آن را «تشیع صفوی» میخواند.[۸۰] تشیع علوی از نظر شریعتی، بر عدالت و ولایت و امامت امام علی (ع) متکی بود و خصومت آشتیناپذیر با قدرتطلبی و ظلم داشت و به دنبال دفاع از طبقات ظلوم و ملتهای محروم بوده است، اما تشیع صفوی، همراه و همکار سلاطین و پادشاهان بوده است.[۸۱]
شریعتی، تشیع صفوی را زاییده دولت صفویه نمیداند و به باور او، تشیع صفوی همراه با تشیع علوی به وجود آمد، اما در دولت صفویه، رسمیت یافت.[۸۲] شریعتی، معتقد است که تشیع صفوی، با تبدیل مذهب تشیع به یک مذهب دولتی، آن را به یک نهاد و وسیله بردگی سیاسی کرده و از هدف اولیهاش که جستجوی عدالت و انجام وظایف مقدس است دور ساخته است.[۸۳]
شریعتی اینگونه نظرات خود را در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی آورده است. نظریه تشیع علوی و تشیع صفوی، به باور برخی محققان از جمله رسول جعفریان، منشأ ایجاد گروه فرقان (عامل ترور مرتضی مطهری) بوده است.[۸۴]
شریعتی و روحانیت
شریعتی در آثار خود، مواجهههای متفاوتی با روحانیت دارد؛ گاه به مخالفت شدید با آنان میپردازد و گاه با آنان همراهی میکند.[۸۵] برخی محققان معتقدند مخالفت شریعتی با روحانیت، نه زاییده احساسات و نگاه طبقاتی، و نه از باب مخالفت با اسلام و تشیع، بلکه ناشی از اعتقاد او به اسلام انقلابی است.[۸۶] شریعتی در کتاب «با مخاطبهای آشنا» که حاوی نامههای او به افراد مختلف است، از اسلام منهای روحانیت سخن میگوید و بر این باور است که با مرگ روحانیت رسمی، اسلام نخواهد مرد. عبدالحسین خسروپناه، در کتاب آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، این رویکرد شریعتی را عامل روحانیتستیزی گروه فرقان و ترور چهرههای روحانی مانند مرتضی مطهری و محمد مفتح دانسته است.[۸۷]
به باور شریعتی، علمای شیعه در طول تاریخ اسلام برخلاف علمای اهل سنت، همواره در میان مردم بودهاند و از نزدیک شدن به قدرتمندان پرهیز داشتهاند، اما در دوران صفویه، در کنار حکومت قرار گرفتهاند و تشیعی که همواره بر ضد وضع موجود بوده را تبدیل به تشیع همراه با وضع موجود کردهاند.[۸۸] یکی از گلایههای شریعتی خطاب به روحانیت، این است که همه نبوغ و استعدادهای درون حوزههای علمیه، صرف فلسفه و کلام و فقه و اصول شده و رسالت حرف زدن با مردم و ابلاغ حقایق مذهبی و شناساندن سنت پیامبر و حکمت انقلاب کربلا، غالبا به افراد متفرقهای واگذار شده که استعداد مجتهد شدن نداشتهاند.[۸۹]
چنانکه شریعتی در کتاب «با مخاطبهای آشنا» آورده است، مخالفت او با روحانیت را میتوان مخالفت با عملکرد تقیهگونه در برابر حاکمان، و ریاکاری در برابر عوام دانست.[۹۰] او گرچه به ستایش سید جمال الدین اسدآبادی، میرزای شیرازی، سید حسن مدرس، میرزا کوچک خان جنگلی، شیخ محمد خیابانی، سید محمود طالقانی و بالاخره آیت الله خمینی میپردازد، اما آنان را زاییده روح حاکم بر حوزه علمیه نمیداند.[۹۱]
رسول جعفریان، رابطه شریعتی با روحانیت شیعه را ناشی از باور او به مفهوم تشیع علوی و تشیع صفوی میداند و معتقد است پایبندی شریعتی به این دوگانه مفهومی، باعث بدبین شدن شریعتی به روحانیت در زمان خود شده است. شریعتی گرچه از مرحوم کاشف الغطاء، آیت الله بروجردی و امام خمینی تجلیل کرده، در مقابل، چهرههایی مانند علامه مجلسی و آیت الله میلانی را مورد انتقاد قرار میدهد و عباراتی درباره آنها به کار میبرد که از سوی محققان، تند و ناروا دانسته شده و برخی منابع، از او نقل کردهاند که برخورد تند خود درباره علامه مجلسی را پذیرفته است.[۹۲]
منتقدان و مخالفان
علی شریعتی همواره منتقدان و مخالفانی از میان گرایشها ورویکردهای مختلف مذهبی و سیاسی داشته است؛[۹۳] برخی از این اشخاص و جریانها عبارتند از:
- مرتضی مطهری، آرا و اندیشههای شریعتی را ناسازگار با بنیادهای اندیشه دینی میدانست و گرچه خود معتقد به مبارزه بر مبنای اسلام بود، اما محوریکردن عنصر مبارزه و قربانی کردن دیگر وجوه دین را ناروا قلمداد میکرد و گاه این رویکرد شریعتی را مارکسیسمزدگی میخواند.[۹۴] مطهری در نقدی که بر جزوه حسین وارث آدم نوشته، این جزوه را توجیه تاریخ بر اساس مارکسیسم دانسته و آن را روضه مارکسیستی برای امام حسین (ع) خوانده است.[۹۵]
- مهدی بازرگان، با رویکردی نزدیک به مطهری، معتقد بود که محدود کردن دین در عرصه فقه و اخلاق و عبادات، همان اندازه خیانت است که محدود کردن آن در کلاهخود و شمشیر و مبارزه و جهاد.[۹۶] همچنین سید حسین نصر، از سنتگرایان معاصر، حرکت شریعتی را آلاینده فضای قدسی سنت دانسته و آن را مخلّ آرامش روحانی دین تلقی کرده است.[۹۷]
- برخی جریانهای حوزوی در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، مانند دارالتبلیغ اسلامی وابسته به آیت الله شریعتمداری، نشریه مکتب اسلام، و مخصوصا آیت الله مکارم شیرازی و مصباح یزدی، انتقاداتی به رویکردهای شریعتی وارد کردند. تفاسیر متفاوت شریعتی از برخی روایات تاریخی و مخصوصا آیات قرآن، منشأ این انتقادات بود که منتقدین مذکور، عدم انطباق آرای شریعتی با روایات اصیل دینی را مورد تاکید قرار میدادند. تفسیر او از داستان خلقت آدم و حوا، یکی از این موارد است.[۹۸]
- علی ابوالحسنی، از تاریخنگاران معاصر، در کتابی با عنوان «شهید مطهری افشاگر توطئه» که در سال ۱۳۶۱ش منتشر شد،[۹۹] هدف شریعتی را تاویل ظاهر دیانت به باطن الحاد و مادیت دانست و با تکیه بر برخی دستنوشتههای مرتضی مطهری، شریعتی را روشنفکری وابسته خواند که در پی تحریف دین و ترویج الحاد به نام مذهب است.[۱۰۰]
- گروهی از روحانیان سنتی و محافل مذهبی غیرمبارز، نخستین کسانی دانسته شدهاند که به مخالفت با شریعتی پرداختند و معتقد بودند او شیعه نیست و در پی ضربه زدن به تشیع است. این دسته، شریعتی را به ضدیت با ولایت متهم میکردند و حسینیه ارشاد را که محل اصلی سخنرانیهای او بود، «یزیدیه اضلال» مینامیدند.[۱۰۱]
- سید حمید روحانی، از تاریخنگاران معاصر، پس از انقلاب، با استفاده از برخی مطالب، نامهها و همچنین گزارشهایی از ساواک، شریعتی را همکار ساواک دانست و نظرات خود درباره شریعتی را در جلد سوم کتاب نهضت امام خمینی و نیز نشریه ۱۵ خرداد منتشر کرد. ادعای همکاری شریعتی با ساواک، با پاسخها و تحلیلهای فراوانی مواجه شد.[۱۰۲]
نقش شریعتی در انقلاب اسلامی
به باور بسیاری از محققان، آراء و نظریات شریعتی، در شکلگیری انقلاب اسلامی بهمن ۱۳۵۷ش نقش داشته است[۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵] و برخی، فضای فکری و ادبی دهه ۱۳۵۰ شمسی در ایران را، متعلق به شریعتی دانستهاند.[۱۰۶] شریعتی را به همین دلیل، گاه «معلم انقلاب» خواندهاند.[۱۰۷]
آثار
علی شریعتی، سخنرانیها، کتابها و آثار نوشتاری دیگری داشته است که هم در زمان حیات او و هم پس از درگذشت او انتشار یافتهاند. بهعلاوه، آثار و کتابهایی درباره او یا علیه او هم چاپ و منتشر شدهاند.
سخنرانیها و کنفرانسها
شریعتی در فاصله سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۵ش، علاوه بر سخنرانی در نشستهای خصوصی، سخنرانیهایی در حسینیه ارشاد، دانشگاههای تهران، شیراز و آبادان ایراد کرد که به ۶۶ عنوان میرسد و برخی از آنها مانند اسلامشناسی، تاریخ ادیان، و سخنرانیهای حج، در چند جلسه ایراد شده است.[۱۰۸] سخنرانیهای شریعتی در حسینیه ارشاد، علاوه بر آنکه به صورت نوارهای صوتی در اختیار مردم قرار میگرفته و همچنان هم قابل دسترسی است،[۱۰۹] در جزوههایی چاپ و منتشر میشده[۱۱۰] و تا پیش از پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ش، نزدیک به صد کتاب یا جزوه از او چاپ شد.[۱۱۱]
آثار شریعتی، پس از درگذشت او، به صورت مجموعه آثار هم چاپ و منتشر شده است. این مجموعه که تاکنون به ۳۶ جلد رسیده، در هر جلد حاوی چند نوشته، سخنرانی یا جزوه مرتبط از شریعتی است؛ برای نمونه، سخنرانیها، جزوهها و آثار مرتبط با مناسک حج، در جلد ششم، آثار مرتبط با تاریخ تمدن در جلد ۱۱ و ۱۲، و آثار مرتبط با امام حسین (ع) و شهادت، در جلد ۱۹ مجموعه آثار شریعتی چاپ شده است.[۱۱۲][۱۱۳]
برخی از آثار و کتابهای شریعتی عبارتند از حسین وارث آدم، فاطمه فاطمه است، پدر مادر ما متهمیم، سیمای محمد، علی (ع)، هبوط در کویر، تشیع علوی و تشیع صفوی و...[۱۱۴]
ترجمه
علی شریعتی در میانه سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۸ش، به ترجمه چند اثر پرداخت:
- کتاب ابوذر غفاری، نوشته جودة السحار در سال ۱۳۳۴ش، با عنوان «ابوذر غفاری، اولین خداپرست سوسیالیست» در مشهد چاپ شد.
- کتاب «فی النقد والأدب»، نوشته محمد مندور، در سال ۱۳۳۸ش با عنوان «در نقد و ادب» منتشر شد.
- ترجمه کتاب نیایش از الکسیس کارل در سال ۱۳۳۹ش.
- مقالاتی از فرانتس فانون درباره جنگهای چریکی که در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ش در روزنامه ایران آزاد منتشر میشد.
- کتاب سلمان فارسی اثر لویی ماسینیون در سال ۱۳۴۸ش.[۱۱۵]
بسیاری از آثار علی شریعتی، به زبانهای مختلفی ترجمه شده است؛ ۱۸ کتاب به زبان عربی، ۲۶ کتاب به زبان انگلیسی، ۵۹ کتاب به زبان ترکی، و برخی از کتابها به زبان کردی، اردو، اندونزیایی، آلبانیایی، تامیلی، تائی، بنگالی، آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی و اسپانیولی، چاپ و منتشر شده است.[۱۱۶]
درباره شریعتی
کتابهایی که در ایران و به زبان فارسی و عربی درباره شریعتی چاپ و منتشر شده، تا سال ۱۳۹۰ش، ۲۹۶ مورد بوده است. همچنین مجموع آثاری که بخشی از آن درباره شریعتی بوده، ۵۳۸ مورد است.[۱۱۷]کتابهایی که در ردّ نظریات شریعتی نوشته شده، نزدیک به سی جلد است و بیشتر آنها پس از پیروزی انقلاب نوشته شده و در یک مورد، نویسندهای به نام قاسم اسلامی، ۱۱ جلد کتاب در ردّ او نوشته است.[۱۱۸] در میانه سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۸۹ش، به استثنای سال ۱۳۵۰، هر ساله کتابی درباره شریعتی منتشر شده و در سال ۱۳۵۹، چهل کتاب درباره او به چاپ رسیده است.[۱۱۹]
پانویس
1.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۰۴.
2.دکتر علی شریعتی در یک نگاه، در سایت دکتر شریعتی.
3.«استاد محمدتقی شریعتی مدافع...»، مصاحبه با عبدالکریم، محمود و محمدتقی شریعتی، در کیهان فرهنگی، بهمن ۱۳۶۳، ص ۷.
4.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۱۹۷.
5.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۱۹۷.
6.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۰۷-۲۱۱.
7.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۱۹۷.
8.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۱۹۷.
9.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۱۰.
10.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۱۰-۲۱۱.
11.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۱۴.
12.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۱۴.
13.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۱۶.
14.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۱۸.
15.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۱۹.
16.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۱۹.
17.، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۱۹.
18.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۱۸۳-۱۹۶.
19.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۲۰.
20.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۱۹۹.
21.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۱۹۹.
22.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۱۹۹-۲۰۰.
23.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۱۹۹-۲۰۰.
24.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۰۲ و ۲۰۳.
25.اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۰۴.
26.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۱۱.
27.محمودی، «نهضت خداپرستان سوسیالیست»، در ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت، ش ۴۱، ص ۶۱
28.محمودی، «نهضت خداپرستان سوسیالیست»، در ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت، ش ۴۱، ص ۶۱
29.رهنما، مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، ۱۳۸۰ش، ص ۹۲.
30.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۱۳.
40.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۱۴، به نقل از شریعتی، ما و اقبال، ص ۲۵.
41.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۲۱.
42.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۲۱.
43.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۲۱.
44.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۲۴.
45.نامه به محمدرضا حکیمی، وصیت شرعی (آذر ١٣٥٥)
46.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۰۳.
47.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۶۷.
48.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۲۶۷.
49.شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۷، ص ۱۷۳.
50.خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۳۲۵.
51.شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۷.
52.شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۷، ص ۱۷۳.
53.شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۷، ص ۱۷۳.
54.شریعتی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۸-۲۹.
55.شریعتی، مجموعه آثار، ج ۱۱، ص ۱۴۷.
56.امامجمعهزاده و روحانی، «بررسی تحلیلی ایدئولوژیککردن دین...»، در فصلنامه پژوهشنامه علوم سیاسی، زمستان ۱۳۸۶، ص ۷.
57.شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۰، ص ۲۹۴.
58.شریعتی، مجموعه آثار، ج ۵، ص ۴۲، به نقل از خسروپناه،آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۳۳۷.
59.شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص ۴۷۲.
60.«به تاریخ پیوست»، در مصاحبه با احمد نقیبزاده، در روزنامه اعتماد، ۲۹ خرداد ۹۵، ص ۱۰.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۳۵ به بعد، به نقل از خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۴۰۳.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۰، ص ۲۹۲.
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ ۖ؛ ما هیچ پیامبری را، جز به زبان قومش، نفرستادیم؛ تا (حقایق را) برای آنها آشکار سازد.» (بر اساس ترجمه مکارم شیرازی)
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۱۱-۳۱۲.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۱۱-۳۱۲.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۸، ص ۷۰.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۰، ص ۳۷۶.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۸۸.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۹، ص ۱۴۴.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص ۲۹۳-۲۹۵.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۳۴۱.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۳۴۱.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۲۹، ص ۱۴۴.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۹، ص ۱۲-۱۵.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۹، ص ۱۷۹.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۹، ص ۱۷۰-۱۷۱.
جعفری، «جایگاه دکتر علی شریعتی...»، در یادواره نهمین سالگرد هجرت...، ص ۴۵.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۳۴۹.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۳۵۱.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۳۶.
شریعتی، امت و امامت، ص ۱۱۰.
شریعتی، امت و امامت، ص ۴۴.
شریعتی، امت و امامت، ص ۷۴.
شریعتی، مجموعه آثار، ج ۱۵، ص ۴۲-۴۵، به نقل از خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۳۵۶.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۳۶۹.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۳۶۹.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۳۷۰.
قریشی، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در فصلنامه جغرافیا و برنامهریزی، تابستان و پاییز ۱۳۸۴، ش ۲۱، ص ۲۵۳.
قریشی، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در فصلنامه جغرافیا و برنامهریزی، تابستان و پاییز ۱۳۸۴، ش ۲۱، ص ۲۵۳.
قریشی، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در فصلنامه جغرافیا و برنامهریزی، تابستان و پاییز ۱۳۸۴، ش ۲۱، ص ۲۵۳.
قریشی، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در فصلنامه جغرافیا و برنامهریزی، تابستان و پاییز ۱۳۸۴، ش ۲۱، ص ۲۵۳.
قریشی، «علی شریعتی و تحلیل دینی مناسبات اجتماعی»، در فصلنامه جغرافیا و برنامهریزی، تابستان و پاییز ۱۳۸۴، ش ۲۱، ص ۲۵۳ و ۲۵۴.
جعفریان، «فرقان؛ برکشیده نظریه تشیع علوی و صفوی»، در فصلنامه یادآور، ش ۶، ۷ و ۸.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۵۸.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۰.
شریعتی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۱۷، به نقل از خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۵۸.
شریعتی، مجموعه آثار، ج۱، با مخاطبهای آشنا، ص۱۴.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۴۶۲.
جعفریان، شریعتی و روحانیت، ۱۳۷۶ش، ص۱۵-۱۹.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص۲۰۴.
ترکشدوز، سنخشناسی منتقدین شریعتی، سایت باشگاه اندیشه، ۹ خرداد ۱۳۸۴.
مجموعه آثار شهید مطهری، ج١٧، ص٦٧١.
ترکشدوز، سنخشناسی منتقدین شریعتی، سایت باشگاه اندیشه، ۹ خرداد ۱۳۸۴.
ترکشدوز، سنخشناسی منتقدین شریعتی، سایت باشگاه اندیشه، ۹ خرداد ۱۳۸۴.
ترکشدوز، سنخشناسی منتقدین شریعتی، سایت باشگاه اندیشه، ۹ خرداد ۱۳۸۴.
شهید مطهری افشاگر توطئه، بنیاد محقق طباطبایی.
شکوهی، «مخالفان شریعتی از سنتی تا مدرن (۲)»، در روزنامه اعتماد، ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ص۱۶.
شکوهی، «مخالفان شریعتی از سنتی تا مدرن (۲)»، در روزنامه اعتماد، ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ص ۱۶.
شکوهی، «مخالفان شریعتی از سنتی تا مدرن (۲)»، در روزنامه اعتماد، ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ص۱۶.
اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۱۳۳.
نراقی، «ایرانشناسی؛ نقدی بر اندیشههای دکتر علی شریعتی...»، در مجله حافظ، شماره ۳۱، ص ۲۴.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۱۹۸ و ۱۹۹.
خسروپناه، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، ۱۳۸۹ش، ص ۱۹۸.
اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۱۳۶.
فهرست سخنرانیهای شریعتی، سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی.
برای نمونه نگاه کنید به: سخنرانیهای دکتر علی شریعتی، سایت دکتر شریعتی.
اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۱۴۵.
اسفندیاری، شعله بیقرار، ۱۳۹۰ش، ص ۱۴۵.
فهرست کلیات و مجموعه آثار دکتر علی شریعتی، سایت دکتر شریعتی.
کتابها، سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی.
فهرست کلیات و مجموعه آثار دکتر علی شریعتی، سایت دکتر شریعتی.
از زبانهای دیگر، سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی.
انتشارات و ترجمههای کتب و سخنرانیهای دکتر علی شریعتی، سایت دکتر شریعتی.
امیر فریار، «کتابشناسی شریعتی»، در ماهنامه جهان کتاب، دی، بهمن و اسفند ۱۳۹۰، ش ۲۷۲-۲۷۴، ص ۲۲.
امیر فریار، «کتابشناسی شریعتی»، در ماهنامه جهان کتاب، دی، بهمن و اسفند ۱۳۹۰، ش ۲۷۲-۲۷۴، ص ۲۲.
امیر فریار، «کتابشناسی شریعتی»، در ماهنامه جهان کتاب، دی، بهمن و اسفند ۱۳۹۰، ش ۲۷۲-۲۷۴، ص ۲۲.
منابع
«استاد محمد تقی شریعتی مدافع شریعت در برابر الحاد و طاغوت، مصاحبه با عبدالکریم، محمود و محمدتقی شریعتی، در مجله کیهان فرهنگی، بهمن ۱۳۶۳، شماره ۱۱، ص ۵-۱۹.
ترکشدوز، امیرحسین، «سنخشناسی منتقدین شریعتی»، در سایت باشگاه اندیشه، منتشر شده در ۹ خرداد ۱۳۸۴، بازدید شده در: ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ش.
اسفندیاری، محمد، شعله بیقرار، قم، صحیفه خرد، ۱۳۹۰ش.
امامجمعهزاده، جواد؛ روحانی، حسین، «بررسی تحلیلی ایدئولوژیک کردن دین از نگاه دکتر علی شریعتی»، در مجله پژوهشنامه علوم سیاسی، زمستان ۱۳۸۶ش، ش ۹، ص ۷-۳۴.
امیر فریار، فرخ، «کتابشناسی شریعتی»، در مجله جهان کتاب، دی، بهمن و اسفند ۱۳۹۰، شماره ۲۷۲-۲۷۴.
«به تاریخ پیوست»، مصاحبه با احمد نقیبزاده، در روزنامه اعتماد، ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ش، ص ۱۰.
جعفریان، رسول، شریعتی و روحانیت، ۱۳۷۶ش.
خسروپناه، عبدالحسین، آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۹ش.
رهنما، علی، مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، قرقلو، کیومرث، تهران، گام نو، ۱۳۸۱ش.
شریعتی، علی، امت و امامت، تهران، انتشارات قلم، ۱۳۵۷ش.