0

سال شمار زندگی امام خمینی(بخش سوم)

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

سال شمار زندگی امام خمینی(بخش سوم)

سالشمار زندگی امام خمینی(بخش سوم)

نویسنده : علی اکبر ذاکری

1

دوران مبارزه علنی امام خمینی (1341 1343)

دوره چهارم زندگانی امام خمینی، با مبارزه و حرکتهای آشکار ایشان علیه رژیم ستمشاهی آغاز می شود. این دوره، از سال 1341 آغاز و تا آبان 1343 ادامه می یابد. فرقی که این دوره با دوره های پیشین دارد، در این است که در این دوره، از تلاشهای ستم ستیزانه امام خمینی، اسناد فراوانی در ساواک به جای مانده است که در مواردی برای روشن شدن رویدادها به آنها اشاره می شود، اما به طور کلی اگر بخواهیم به تمام این اسناد که تا کنون بخش اندکی از انبوه اسناد مربوط به امام خمینی نشر یافته، بپردازیم پیوند این بخش از بحث با بخش پیشین از هم می گسلد و مقال، ناهمگون می شود.برای روشن شدن بهتر زمان مبارزه امام خمینی لازم است به پاره ای از رویدادهای سال 40 نیز اشاره شود.در این دوره بیش تر رویدادها، براساس تاریخ هجری شمسی ثبت شده است; اما از آن جا که شمار زیادی از نامه ها و پیامهای امام، دارای تاریخ هجری قمری است و ما در آغاز تاریخ هجری قمری،سپس هجری شمسی را بر گزیدیم، همین روال را در این دوره نیز، ادامه می دهیم. از این دوره به بعد، افزون بر آشنایی با تلاشهای ستم ستیزانه امام خمینی، با شیوه و روش مبارزه ایشان و حرکتهای دقیق و سنجیده و هوشیارانه آن مرد بزرگ آشنا می شویم.

13 رجب 1381 /اول دی ماه 1340

با رحلت آیت الله بروجردی در فروردین 1340 ه.ش. شاه در تلگرافی به نجف، رحلت ایشان را به آقای حکیم تسلیت می گوید. هدف شاه این بود که اعلام کند، تنها علمای نجف شایستگی مرجعیت دارند و مرجعیت علمای قم را به رسمیت نمی شناسد.این، بدان خاطر بود که مرجعیت از قم برچیده شود و در نجف شکل بگیرد، تا مشکلی بر سر راه کارهای خلاف وی بروز نکند. اما این کار نتیجه عکس داشته است. برابر سندی به تاریخ 20/1/40 آقای شیخ بهاءالدین محلاتی، در جلسه انجمن دانشجویان اسلامی شیراز گفته است:

«صحبت شده که چون دولت قصد دارد حوزه علمیه قم را منحل نماید، از این رو، اعلی حضرت همایونی به آیت الله حکیم تلگراف تسلیت نموده. قبل از این موضوع، عده زیادی طرفدار آیت الله حکیم بودند; ولی بعد از این که از مقصود دولت مطلع شدند، طرفداران آیت الله حکیم به صدی دو تقلیل یافته است.» (1)

رژیم شاه که پس از کودتای 28 مرداد 1332، با بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روبه رو شده بود، دولتهایی را پیاپی روی کار آورد، تا بحران را مهار کند. پس از زاهدی، حسین علاء و پس از وی دکتر اقبال از 20/1/36 تا 6/6/39 نخست وزیر شدند. اما بحران به گونه ای بود که آمریکا، با توجه به مطالعاتی که درباره ایران داشت، این کشور را در آستانه انفجار و انقلاب می دانست و خواهان اصلاحات فوری بود; از این روی، با برکناری اقبال، شریف امامی به عنوان رئیس دولت برگزیده شد که می باید با برگزاری همه پرسی دوره بیستم مجلس، به اوضاع سامان دهد. اما او نیز کاری از پیش نبرد و در 15 اردیبهشت 1340، ناگزیر ، پست نخست وزیری را ترک کرد.با فشار آمریکا در 16/2/1340، دکتر علی امینی روی کار آمد و حکومت او تا 21 تیرماه 1341، بیش تر دوام نیافت.امینی، که از او به عنوان مهره آمریکا یاد می شد، عضو کابینه زاهدی و کارگردان کنسرسیوم نفت بود و مدتها سفیر ایران در آمریکا.همزمان، با روی کار آمدن دکتر امینی در 19/2/1340، مجلسین (سنا و شورا) برافتادند.مجلس شورا، تا مهر 1342 در زمان دولت علم بازگشایی نشد.دکتر علی امینی، از خاندان قاجار بود و با شعار و داعیه اصلاح طلبی روی کار آمده بود و دستگاه حاکمه آمریکا از وی پشتیبانی می کرد.از آن طرف شاه، در انتخابات آمریکا از رقیب جان اف کندی، پشتیبانی می کرده و او هم رای نیاورده بود، از این روی، به شدت احساس نگرانی می کرد و چاره ای جز پذیرش دکتر علی امینی را نداشته است.امینی، برای حل بحران در ابتدای کار، 33 میلیون دلار از آمریکا وام می گیرد، تا به بحران اقتصادی پایان دهد. (2)

او برای به دست آوردن اعتماد علما و مراجع، در 13رجب 1381/ اول دی ماه 1340، سفری به قم داشته است. در ساعت 5/12 روز 13رجب، با امام خمینی در منزل ایشان در باغ قلعه، دیدار کرد. این دیدار، بدون تشریفات و در حد معمول در جمع طلاب برگزار شد.

امام خمینی،در آغاز سفارشهایی به نخست وزیر کرده و در ضمن یادآور شده است:

«ایران تا کنون، نخست وزیرهای فراوانی به خود دیده، امیرکبیرها، قائم مقام ها که برخی خاطر خوبی در تاریخ به جای گذاشته اند و عده ای نیز مورد لعن و نفرین بودند. شما یقین داشته باشید هرچه به این ملت خدمت کردید، همان قدر محبوب و مورد علاقه مردم هستید و در پیشگاه الهی عزیز و محترم خواهید بود.»

در این دیدار، امام از جایگاه و نقش حوزه علمیه قم سخن می گوید.دکتر علی امینی در این دیدار می گوید: دولت و مردم از حوزه انتظار دارند که در دانشگاه و مراکز فرهنگی حضور داشته باشد.

امام، با اشاره به دوران خفقان رضاشاهی، یادآور می شود: در آن زمان، برای علمای راستین امکان حضور در مراکز فرهنگی نبوده است.

خبر این دیدار را هفته نامه «ندای حق » در روز 13 دی ماه برابر با 25 رجب منتشر کرد. (3)

دولت علی امینی، لایحه اصلاحات ارضی را که در زمان دولت اقبال تهیه شده بود و با توجه به مخالفت آقای بروجردی مسکوت گذاشته شده بود، در سه شنبه 19 دی ماه 1340 به تصویب رساند. (4)

علمای قم به هیچ روی، با این لایحه اعلام مخالفت نکردند; زیرا توجه داشتند که رژیم ممکن است، به بهره برداری نادرست از این حرکت بپردازد .از این روی، حسن ارسنجانی، وزیر کشاورزی در دولت امینی و در دولت علم تا 20 اسفند 41، (5) به مناسبت عید فطر 1831 /اسفند1340 در تلگرافی از آقایان: نجفی ، گلپایگانی و شریعتمداری، به خاطر مخالفت نکردن آنان با این لایحه تشکر کرد. (6) و نظر وی این بود که اعلام کند، علما با این لایحه موافق هستند.

در پاسخ به این شگرد، آقای گلپایگانی به تاریخ 20/12/1340، اعلام کرد از سوی علمای اعلام، موافقتی با این لایحه نشده و هر قانونی که برخلاف احکام مقدسه اسلام باشد، بی اثر است. (7) بعدها رژیم شاه ناسازگاری علما را با کارهای خلاف شاه، از جمله انقلاب شاه و ملت، به دروغ و برای درهم کوباندن پایگاه مردمی عالمان و مراجع بزرگ دین، چنین وانمود کرد که آنان با اصلاحات اراضی ناسازگاری دارند.

هفتم شوال 1381/23 اسفند 1340

در این تاریخ، آقای کاشانی بیمار و بستری می شود.امام خمینی به خاطر علاقه ای که به آقای کاشانی داشته، به دیدن وی می رود. در این دیدار، پس از گفت وگوهای بسیار، آقای کاشانی، خطاب به امام می گوید:

«می دانید که من اهل تملق نیستم، به جدم قسم، شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع، از همه بهتر می دانم و این اعتقاد من است.» (8)

امام پس از این دیدار نیز، پرسای حال آقای کاشانی بوده و نامه ای هم برای وی نوشته است. (9) پس از آن که آقای کاشانی به رحمت حق می پیوندد، امام دو روز برای ایشان، مجلس ختم می گیرد. (10)

4 ذی قعده 1381/21 فروردین 1341

دکتر امینی، که با فشار و خواست آمریکا در راس دولت قرار گرفته بود، بعد از لایحه اصلاحات ارضی موضوع «انقلاب سفید» را مطرح می سازد و خود بر آن شد تا آن را به اجرا بگذارد.شاه که از وی وحشت داشته، خود تصمیم به اجرای دستورهای آمریکا می گیرد و بنا به خواست دولت آمریکا، در 21 فروردین 1340 شاه و فرح سفر چهل وپنج روزه خود را به آمریکا آغاز می کنند، تا از نزدیک در جریان خواسته های آمریکا قرار گیرند.شاه در این سفر، دریافت که آمریکا بر آن است رفرم «انقلاب سفید» را پیاده کند و چنانچه وی از این کار سر باز بزند و امروز و فردا کند، به طور کامل آن را ادامه خواهد داد. با تعهد شاه، دولت آمریکا می پذیرد علی امینی را کنار بگذارد و از نظر اقتصادی و نظامی از شاه پشتیبانی کند. با اطمینان دولت آمریکا از فرمان برداری شاه، علی امینی کنار گذاشته می شود و در 27 تیر ماه 1341، شاه اسدالله علم را به مقام نخست وزیری بر می گمارد. روزنامه اطلاعات، 26 فروردین 1341 در همکاری شاه و آمریکا این تیتر را برگزید:

«شاهنشاه اطمینان یافتند که آمریکا، پشتیبانی سیاسی و نظامی خود را از ایران ادامه خواهد داد . دستگاه دولتی آمریکا نیز، به نوبه خود اطمینان یافت که شاهنشاه یک متحد استوار است که تصمیم قاطع به اصلاحات اقتصادی و اجتماعی دارند.» (11)

آمریکاییها پی گیر اصلاحات سیاسی بوده اند، حتی بعد از برگماردن علم نیز، این پی گیری ادامه داشته است. (12) دولت آمریکا، برای ارزیابی اوضاع ایران و برای اطمینان از آهنگ شاه در اجرای اصلاحات آمریکایی، معاون ریاست جمهوری، جانسون را در سوم شهریور 1341 به ایران فرستاده است (13) و پس از گزارش وی، آمریکا به آهنگ شاه برای پیاده کردن اصلاحات مورد نظر خود، اطمینان می یابد.

8 جمادی الاولی 1382/16 مهر ماه 1341

شاه برای اجرای اصلاحات آمریکایی، ناگزیر بوده در آغاز آزادیهایی به افراد و احزاب بدهد و با پدیدآوردن رویدادهایی، عناصر مخالف را ارزیابی کند و با شناخت کامل به مبارزه و سرکوبی آنها بپردازد، شاه از سال 38 39 فضای باز سیاسی را پدید آورد و احزاب سیاسی به میدان مبارزه سیاسی علنی وارد شدند.جبهه ملی دوم از تاریخ 1339/4/30، به برگزاری جلسه های حزبی پرداخت.این جبهه، تشکیل یافته بود از: حزب ایران، حزب ملت ایران، حزب مردم ایران و جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران.

این جبهه، 5 مرداد 1339 اجتماع بزرگی در میدان جلالیه (پارک لاله کنونی) در اعتراض به فرمایشی بودن انتخابات برگزار کرد (14) و پیش از همه پرسی دوره بیستم در 24 آذر 1339، شماری از رهبران جبهه ملی با شریف امامی دیدار داشتند. (15) پس از آن، اعلامیه هایی نشر دادند و نشستها و تظاهراتی، گزاردند. و حتی رژیم به تشکیل یک کابینه ائتلافی با آنها، ابراز تمایل کرده و شماری از آنان نیز،و به سفارش رژیم، حاضر شدند که با حذف نام دکتر مصدق به تلاشهای سیاسی خود ادامه بدهند.

این گرایش و نرمش، با مخالفت مصدق و شماری از اعضای جبهه، مانند: مرحوم طالقانی، مهندس بازرگان و یدالله سحابی روبه رو شد و نتیجه این شد که این دسته در اردیبهشت 1340،نهضت آزادی در ایران را به سه شعار اصلی: ایرانی، مصدقی و مسلمان، بنیان گذارند.در این مبارزه، جبهه ملی، کاری از پیش نبرد; اما اعضای نهضت آزادی بعدها دستگیر شدند. (16) شاه برای ارزیابی علما و مراجع، پس از درگذشت بروجردی، در 16 مهرماه 1341، خبر از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی داد. و روزنامه های عصر تهران، با تیتر درشت و برای برانگیختن حساسیتها، می نویسند:

«طبق لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که در هیئت دولت به تصویب رسید و امروز [16 مهر] منتشر شده به زنان حق رای داده شد!» (17)

در این لایحه، سه موضوع حساسیت برانگیز وجود داشته است:

1. زنان حق داشتند نمایندگان خود را برگزینند و یا به عنوان نماینده برگزیده شوند و در هر همه پرسی که در کشور برگزار می شود، حق رای خواهند داشت.

2. قید «اسلام » از انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شده بود.

3. در مراسم سوگند، به جای قرآن، کتاب آسمانی آورده بودند. (18)

افزون بر حساسیت برانگیزی، رژیم در نظر داشته، خود را طرفدار آزادی زنان بشناساند و با همراه کردن این معیت بزرگ، با مخالفان خود درافتد و به هدفهای شوم آمریکا، جامه عمل بپوشاند و افراد ناسالم را بر کارهای کلیدی بگمارد و دست اقلیتهای مذهبی را باز بگذارد و از عناصر بدنام گروه گمراه و استعماری بهائیت، در بدنه نظام استفاده کند.

9جمادی الاولی 17/1382مهرماه 1341

پس از انتشار خبر تصویب لایحه، به پیشنهاد امام خمینی، جلسه رایزنی در منزل شیخ مرتضی حائری، تشکیل می شود. در این جلسه افزون بر حاج شیخ مرتضی حائری و امام، آقایان: گلپایگانی و شریعتمداری حضور داشته اند و تصمیم گرفته می شود:

1. در پیامی به شاه، مخالفت علمای اسلام با مفاد لایحه، اعلام و لغو فوری آن درخواست شود.

2.در نامه و پیغامی به علمای مرکز و شهرستانها، موضوع مطرح و خطری که متوجه اسلام و ملت ایران است، بازگو شود.

3. هفته ای یک بار و اگر لازم شد، بیش تر، جلسه تبادل نظر میان علمای قم برقرار شود، تا مبارزه با وحدت کامل همراه باشد. (19)

برابر اتفاق و همداستانی علما، امام، در روز 17 مهرماه 1341، این تلگراف را به شاه مخابره می کند:

«بسم الله الرحمن الرحیم

حضور مبارک اعلی حضرت همایونی

پس از اهداء و تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه ها منتشر شد، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، اسلام را در رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده و به زنها حق رای داده است و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است.بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید: مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است، از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایند، تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.

الداعی روح الله الموسوی الخمینی » (20)

آقای گلپایگانی (21) و آقای شریعتمداری (22) نیز، پیامی به مانند پیام امام، به شاه ارسال داشته اند.

به تاریخ 21 مرداد 1341 / ربیع الاول 1382، آقای گلپایگانی در پاسخ به شماری از علما که نظر ایشان را درباره شرکت زنان در همه پرسی در صحنه های اجتماعی، پرسیده بودند ایشان در پاسخ نظر خویش را اعلام کرد.وقتی دربار از ماجرا با خبر شده، هیئتی را نزد ایشان فرستاده آقای گلپایگانی هم، مفاسد این کار را گوشزد نماینده دربار کرده است. (23)

از این نامه استفاده می شود، رژیم شاه از ماهها پیش مساله انتخابات زنان را مطرح کرده است; ولی چون می دانسته و با خبر بوده که علمای دین به مخالفت برخواهند خاست، در متن قانون، از آن سخنی به میان نیاورده و قید مرد بودن را برداشته است; اما از روزنامه ها خواسته که حضور زنان را در همه پرسی پوشش خبری بدهند و تیتر کنند که این نشانگر بی توجهی به هشدارها و یادآوریهای پیشین عالمان دین است.

این که عالمان دین با شرکت زنان در همه پرسیها و گزینش کردن و گزینش شدن به ناسازگاری برخاسته اند، انگیزه هایی بوده از آن جمله، فسادآفرینی و فسادانگیزی این حضور در آن برهه زمانی .نظامی که تاروپودش بر فساد و تباهی استوار است و گوش به فرمان قدرتهای تباهی آفرین، نمی تواند پاسدار درست و سالم حضور زنان در صحنه اجتماع باشد.

از این روی، امام خمینی می گوید:

«ما با ترقی زنها مخالف نیستیم، ما با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم.مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند؟ مگر آزادی زن و آزادی مرد با لفظ درست می شود.» (24)

15 جمادی الاولی 1382/23مهرماه 1341

در 23 مهرماه، شاه به پیام مراجع قم پاسخ داد و آنان را با عنوان:«حجت الاسلام » مورد خطاب قرار داد و امور مربوط به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را به دولت واگذارد:

در بخشی از این تلگراف که گویا یک متن بیش تر نداشته آمده است:

«پاره ای قوانین که از طرف دولت صادر می شود، چیز تازه ای نیست و یادآور می شویم که ما بیش از هر کس در حفظ شعائر دینی کوشا هستیم و این تلگراف برای دولت ارسال می شود. ضمنا توجه جناب عالی را به وضعیت زمانه و تاریخ و هم چنین به وضع سایر ممالک دنیا جلب می نماییم.توفیقات جناب مستطاب را در ترویج مقررات اسلامی و هدایت افکار عوام خواهانیم.» (25)

20جمادی الاولی 1382/28مهرماه 1341

پس از تلگراف شاه و یادآوری این نکته که مساله به دولت واگذار شده، علمای قم پس از رایزنیها، به این نظر رسیدند که تلگرافی به اسدالله علم، رئیس دولت، مخابره کنند و خواهان لغو لایحه ضد اسلامی و مخالف قانون اساسی انجمنهای ایالتی و ولایتی بشوند.

آقایان: گلپایگانی، نجفی مرعشی (26) و شریعتمداری در 28 مهرماه، به علم تلگراف زدند و خواهان لغو تصویب نامه شدند. (27)

امام نیز، در همین تاریخ، در تلگراف خود به اسدالله علم نوشت:

«در تعطیل طولانی مجلسین، دیده می شود که دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است.مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورا، برای شخص جناب عالی و دولت ایجاد مسؤولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد....»

و پس از اشاره به سه مورد ناسازگار شرع و قانون اساسی و واگذار نشدن لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی از سوی شاه به دولت، می افزاید:

«انتظار می رود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتی، اصلاح این امر را به اسرع وقت نمایید... و اگر ابهامی در نظر حضرت عالی است، مشرف به آستانه قم شوید، تا هرگونه ابهامی حضورا رفع شود... در خاتمه یادآوری می شود که: علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالفه با شرع مطاع، ساکت نخواهند ماند.» (28)

همان گونه که در پایان امام تهدید کرده بود، آقای خوئی از نجف تلگرافی به شاه (29) و در 26 مهر1341 تلگرافی به حاج و آقای حکیم نیز، در 14/8/1341 تلگرافی به سید محمد بهبهانی ارسال می دارد. (31)

و تمام علما و حوزه ها واصناف در این مبارزه، با حوزه قم همراه شدند .دیگر شخصیتهای اسلامی نیز تلگرافهایی مخابره کردند که در جلد دوم، سوم و چهارم کتاب اسناد انقلاب اسلامی آمده است.

امام در سخنرانیها و نامه هایی که برای علمای شهرها می فرستد، به نکته هایی اشاره و گزاره هایی را مطرح می کند که فراتر از لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی است.از این روی، در آن زمان، این سخنرانیها و نامه ها، موجی فراگیر پدید می آورد.اما درست در برابر این خشم عمومی، ایستادگی و از مخابره تلگرافها، جلوگیری می کند.

نمونه ای از تلاش امام برای گسترش نهضت، نامه ای است که 29 جمادی الاول 1382برابر با آبان 1341 به آقای فلسفی می نویسد:

«...امید است خداوند این زبان گویای اسلام را از شر اشرار حفظ فرماید. یقین داشته باشید که خدای تبارک و تعالی، با ما است و هیچ قوه ای نمی تواند با خواست خداوند متعال... مبارزه کند... امید است که جناب عالی و سایر وعاظ محترم، که زبان قرآن و ملت هستند، در این قضیه دینی، دین خود را به وجه احسن ادا فرمایند و موجب رضای خداوند تعالی و نبی اسلام، صلی الله علیه و آله و سلم، و ائمه هدی، علیهم صلوات الله، را فراهم فرمایند....» (32)

واعظان و ارشادگران مردم، این پیام را با گوش جان نیوشیدند و در هر مجلس و محفل، به روشنگری پرداختند.هدفهای آشکار و نهان طراحان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را افشا کردند.

چهارشنبه 2 جمادی الثانی 1382/9 آبان 1341

سید احمد خوانساری، به مناسبت سوم جمادی الثانی ، روز رحلت فاطمه زهراء(س)، اطلاعیه ای صادر کرد و در آن اعلام داشت:مجلسی در مسجد سید عزیزالله برقرار می شود و در این مجلس افزون بر تجلیل از فاطمه زهرا(س) عرض اخلاص به مقام مقدس رسول خدا(ص)، موضوع مهم مذهبی نیز مطرح می گردد. (33)

امام خمینی که از برگزاری چنین مجلسی از سوی آقای خوانساری با خبر می شود، در روز 2 جمادی الثانی نامه ای به شرح زیر، به آقای فلسفی می نویسد:

«...اعلامیه آقای خوانساری را ملاحظه کردم و خالی از تعجب نبود.اصل اقدام ایشان، بسیار به موقع و لازم است; لکن کیفیت آن خیلی نارساست.برای این مطلب دینی که اساس روحانیت و دیانت و ملیت در خطر است، مجلس روضه درست کردن و در ضمن آن، اساس دیانت را قراردادن، بسیار موهن است، نسبت به مقصد.و از آن بدتر آن که مسجد سیدعزیزالله را [برای چنین مجلسی، انتخاب کردن] که چهارهزار جمعیت مقدس بازاری در آن مجتمع می شود. و البته می دانید دولت از دیانت نمی ترسد، تا از بازاری متدین و دعای اینها یا نفرین آنها وحشت کند....من نمی دانم این چه افکاری است؟ باید این امر به توسط یک کرور اعلامیه به تهران و حومه تهران، حتی قزوین، قم و بلاد دور منتشر شود و گفته شود و نوشته شود که: چون، برای این اجتماع، جایی در تهران نیست، خارج تهران در بیابان می رویم. در این صورت از دو حال خارج نیست، یا آن که با سر نیزه جلوگیری می کنند و آن خیلی بعید است، آن وقت تکلیف یکسره می شود و ما غالب می شویم و سقوط دولت حتمی است و یا [جلوگیری] نمی کنند، تمام ناراضیها به شما ملحق می شوند و غوغا می کنند و عظمت مطلب، آنها را از پا در می آورد و طرفین مطلب به نفع مسلمین است.

حالا این فرصت از دست رفت; لکن فرصت دیگری باقی است و آن این است که: جناب عالی در ضمن صحبت، تکیه کنید به این نکته که ما نمی خواهیم اجتماع بزرگ درست کنیم والا در صورت لزوم در خارج تهران اجتماع می کنیم و مطالب مهم تر را به گوش ملت می رسانیم... سرکار می دانید، در این حال که ما قرار گرفتیم، قضیه از آشتی و صلح گذشته و پای نابودی احکام اسلام و فتح در کار است و هیهات منا الذله.نترسید، ملاحظه نکنید، آقای خوانساری را نمی گیرند، شما را نمی گیرند.دنیا اقتضا ندارد.شما بهتر می دانید. بنده از ناراحتی دیگر نمی توانم عرض بکنم....» (34)

این جلسه به هنگام و با شکوه برگزار می شود خبرگزاری آسوشیتدپرس در تاریخ 11/8/41 از تهران گزارش می دهد:

«دیروز، صدها نفر از روحانیون ایرانی در مسجد سید عزیزالله، واقع در تهران، اجتماع نموده و بر علیه دولت تظاهرات کردند. این اولین تظاهرات مخالفان دولت اسدالله علم است که از پنج ماه به این طرف تشکیل گردیده و روحانیون دولت را متهم نموده اند که برخلاف قانون اساسی کشور، حکومت می کند.» (35)

برابر گزارش ساواک، آقای فلسفی در تاریخ 19/8/41 تلگرافی، به قم برای امام مخابره می کند و یادآور می شود: چند شب قبل درمسجد حاج عزیزالله، میتینگ بوده و آیا این گردهم آیی را ادامه دهیم یا خیر؟ به نظر می رسد این گردهم آیی اثر خوبی داشته است. (36)

8جمادی الثانی 1382/ 15 آبان 41

با این که حدود یک ماه از مبارزه علما با ناهنجاریها و حرکتهای ضداسلامی می گذرد، اما دولت سکوت پیشه می کند و پاسخی به خواست علما نمی دهد. امام خمینی در جلسه ای که بدین منظور برگزار می شود، از علما و مراجع می خواهد که طی قطعنامه ای برکناری علم را از شاه بخواهند که مورد موافقت قرار نمی گیرد. (37) در 15 آبان ایشان دو تلگراف، به تهران مخابره کرده است: یکی برای شاه و دیگری برای علم نخست وزیر.در تلگراف به شاه با اشاره به پاسخ شاه و توجه به این نکته که: «[شما] توفیق این جانب را در ترویج مقررات اسلامی و هدایت عوام خواستار شده اید، موجب تشکر گردد» یادآور می شود: ایستادگی در برابر بدعتها و ارشاد و هدایت، وظیفه عالم و روحانی است.یعنی موضوع مورد بحث نیز در راستای هدایت عوام و مبارزه با بدعت، شایسته پی گیری است و شاه و علم را نیز در بر می گیرد.

امام، افزون بر این نکته ظریف، به چند نکته مهم دیگر اشاره می کند:

1.علم به امر خداوند و دستور شاه و خواست مردم که در طومارها و تلگرافها بازتاب یافته، در لغو تصویب نامه بی اعتناست.

2. علم، از نشر افکار و بازتاب تلگرافها در مطبوعات، جلو می گیرد و اختناق پدید آورده و تهدید می کند.

3. علم با چنگ زدن به الزامات بین المللی، در صدد از بین بردن قرآن و رسمیت دادن به «اوستا» «انجیل » و برخی کتابهای ضاله و نابود کردن قرآن است.

4. اعلی حضرت، نباید به عناصر چاپلوس اعتماد بورزد، آنان که بر خلاف دین و قانون عمل می کنند. امام، در پایان، بسیار زیرکانه، شاه را تهدید می کند، اگر علم را وا ندارد که از کارهای خلاف خود دست بردارد، پرده ای دیگر از روی ماجرا بر می دارد:

«انتظار ملت مسلمان است که با امر اکید، آقای علم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند و از جسارتی که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده، استغفار نماید و الا ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلی حضرت، مطالب دیگری را تذکر دهم.» (38)

روز 16 آبان آقای گلپایگانی (39) ، 7آبان آقایان مرعشی نجفی (40) و شریعتمداری (41) در تلگرافی به شاه و علم، خواستار لغو تصویب نامه شدند.

نهضت آزادی ایران نیز، نخستین اطلاعیه خود را علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و افشای سیاستهای جدید شاه، در آبان (42) ، نشر داد. در اعلامیه دیگری، به روشن گری انگیزه علما از مخالفت با حضور زنان پرداخت، در بخش پایانی اطلاعیه آمده است:

«آقایان ترس دارند که با بیرون انداختن زنها در جنجالهای سیاسی و کشاندن به پرده دری و بی عفتی، هم آنها را از وظائف طبیعی باز دارند و هم اختلافات و مناقشات را در حریم کانونهای پاک و گرم خانوادگی وارد نمایند والا اگر اطمینان به حسن نیت متصدیان و دفع مفاسد و محظورهای شرعی و اخلاقی و اجتماعی باشد، کسی خواهران مسلمان را از حق بیان و حق دفاع از انجام دادن وظائفی که شرع و عقل، بر سبیل فطرت به عهده مرد و زن گذارده است، منع نمی کند.» (43)

15 جمادی الثانیه 1382 / 22 آبان 1341

اسدالله علم، در تاریخ 21/8/1341 در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد: دولت نیز با نظر علما موافق است (44) و درباره شرکت زنان، در انتخابات، باید مجلس تصمیم بگیرد.

علم در تلگرافی که به تاریخ 22/8/41 برای آقایان: گلپایگانی، نجفی و شریعتمداری ارسال کرده، آنچه را در مصاحبه مطبوعاتی گفته بوده، یادآور می شود:

«اولا، نظریه دولت در مساله شرط اسلامیت برای انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان انجمنهای ایالتی و ولایتی همان نظریه علمای اعلام است (با حفظ حقوق اقلیتهای مذهبی)....

ثانیا: سوگند امانت و صداقت در کارها و مصالح عمومی با قرآن مجید است... در مجلس شورای ملی... نمایندگان اقلیتها در مقابل قرآن مجید، با کتاب مقدس خود سوگند یاد کنند.

ثالثا، در مساله مسکوت بودن عدم شرکت با نوان در انجمنهای ایالتی و ولایتی که مورد اعتراض قرار گرفته است... دولت نظر آقایان محترم را به مجلسین تسلیم و منتظر تصمیم مجلس خواهد بود.» (45)

علم پاسخی به تلگراف، امام نمی دهد; چون به خوبی دریافته بود که وی، آشنایی دقیق با مسائل سیاسی دارد و سیاستها و سیاستمدارها را خوب می شناسد. ساواک در سال 35 درباره برخوردهای امام گزارش می دهد:

«برخوردهایی که تاکنون داشته، حائز اهمیت است و نمی توان وی را فریب داد.»

با رسیدن تلگراف یاد شده به قم، امام خمینی با چند تن دیگر از علما و بزرگان حوزوی، تشکیل جلسه می دهند و به گفت وگو می نشینند.

امام به خوبی دریافته بوده که اسدالله علم ترفندبازانه می خواهد جمعیتها و گروه های مذهبی و روحانی را فریب دهد و فکر و ذهن و عزم آنان را از لغو تصویب نامه دور کند. به نظر ایشان لایحه ای که در هیات وزیران تصویب شده، با مصاحبه و تلگراف لغو نمی شود، بلکه لازم است به طور رسمی در هیات دولت لغو گردد.

امام با بیان زوایای قضیه، این نکته را روشن می سازد; اما شماری از علما و روحانیان، همین که تلگراف علم به دست آنان رسید، دستور برپائی جشن دادند و مردم نیز پنداشتند پیروزی رخ داده، به جشن و شادمانی پرداختند و به منزل مراجع رفتند.

امام خمینی، وقتی از رویداد آگاه شد، آشفته و خشمگین در جمع مردم حاضر شد و از مردم خواست که فریب نیرنگ بازیها را نخورند و به مبارزه ادامه دهند; تا دولت به گونه رسمی، تصویب نامه را اعلام کند.

پس از روشن گریهای امام، شادی در مردم تبدیل به خشم و طوفان شد (46) و گروه های مذهبی و روحانیان، پس از چندی پی بردند که رژیم در صدد فریب آنان بوده و این بار، مبارزه شتاب بیش تری گرفت.

جمعه 25 جمادی الثانی 1382/ 2 آذر 1341

پس از افشای ترفند و نیرنگ رژیم، از سوی امام، اصناف و بازرگانان قم، در نامه ای به امام، درباره انتخابات ایالتی و ولایتی دو پرسش از محضر ایشان کردند: تاریخ دقیق پرسش روشن نیست و شاید بین 22 تا 25/8/41 باشد. و اسفند 41 که بعضی گفته اند، به هیچ روی درست نیست. (47)

«1. آیا مصاحبه را که آقای نخست وزیر در تاریخ 21/8/1341 با مطبوعات نموده نظر حضرت عالی را تامین نموده یا خیر؟

2. آیا تلگرافی را که آقای نخست وزیر در این موضوع برای حضرات آیات نموده، قانع کننده هست، یا نه؟»

امام خمینی این دو پرسش را در 6 بند پاسخ می دهد و مانند یک حقوقدان، دقیق به ارزیابی پاسخ علم می پردازد و آن را کافی نمی داند. در این نامه، به روشنی به خطر صهیونیست جهانی اشاره دارد و آن را زیان آور به استقلال و اقتصاد کشور می داند. هشیارانه و دقیق و همه سونگرانه، تاروپود سخنان علم را در هم می ریزد و اعلام می دارد: سخنان علم، هیچ ارزش قانونی ندارد و باید هیات دولت تصویب نامه را لغو کند. در بند 3 پاسخ نامه امام می خوانیم:

«وعده اصلاح الزام آور نیست و به هیچ وجه ارزش قانونی ندارد و ما را قانع نمی کند و اگر فرضا، آقای علم بنویسند: این سه امر، که در تصویب نامه مذکور است، لغو است باز ارزش قانونی ندارد; زیرا چیزی که در هیات وزیران تصویب شد، به الغاء آقای نخست وزیر لغو نمی شود و به قوت خودباقی است. بنابراین، خطربزرگی که برای اسلام و استقلال و کیان مملکت، به واسطه این تصویب نامه، که شاید به دست جاسوسان یهود و صهیونیستها تهیه شده، برای نابودی استقلال و به هم زدن اقتصاد مملکت به قوت خود، به نظر دولت آقای علم باقی است و دولت خود را ذی حق می داند که به آن عمل کند، هر چند مخالف قانون شرع یا قانون اساسی باشد، یا برخلاف احساسات دینی و ملی بیست میلیون جمعیت ایران یا تمام مسلمین باشد; زیرا تا در هیات وزیران تجدید نظر به عمل نیاید و اصلاح نشود، به قوت خود باقی است... این جانب، حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می کنم. قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستهاست که در ایران به حزب بهائی ظاهر شدند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگ بار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تایید عمال خود قبضه می کنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شؤون ساقط می کنند. تلویزیون ایران، پایگاه جاسوسی یهود است... ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود، سکوت نمی کنند و اگر کسی سکوت کند، در پیشگاه خداوند قاهر مسؤول و در این عالم محکوم به زوال است.» (48)

پس از این موضع گیری امام، آقای گلپایگانی در 26/8/1341، سومین تلگراف خود را در پاسخ به تلگراف علم مخابره کرده و پاسخ وی را قانع کننده ندانسته و خواسته است که برای رفع اضطراب، هیات دولت آن را لغو و یا اصلاح کند.

آقای مرعشی (49) و شریعتمداری (50) در 27/8/1341 در پاسخ تلگراف علم، اعلام کردند: پاسخ قانع کننده نیست.

علمای تهران، در روز پنج شنبه 24 جمادی الثانی، برابر با اول آذر در اطلاعیه ای به روشن گری پرداختند و ترفندها و نقشه های استعماری و ضداسلامی دولت علم را برای مردم بازگو کردند. و از مردم خواستند که در روز پنج شنبه اول رجب در مسجد سید عزیز الله گردهم آیند، تا عمق جریانهای اخیر برای آنان بازگو شود. (51)

آقای خوانساری و دیگر آقایان تهران، در این زمینه اطلاعیه دادند.

از شهرستانها طومارها و تلگرافهای فراوانی به مرکز و قم مخابره شد و روند مبارزه شتاب بیش تری یافت در روز جمعه 2 آذر، یعنی ده روز پس از مخابره تلگراف علم، سه گروه از اصناف و هیاتهای مذهبی تهران و عده ای از طلاب و مردم قم، به نزد مراجع، از جمله امام خمینی رفتند و پشتیبانی و آمادگی کامل خود را برای ادامه مبارزه اعلام داشتند.

امام، در جمع آنان سخنرانی می کند که بخشی از آن، به جای مانده است:

«شما بیش از پیش در کار خودتان مستقیم باشید و پایداری نمایید، ما هم ثابت هستیم. خطری که متوجه دین شده است، قابل اغماض نیست و لذا به تمام معنی بایستی مسلمانها جدیت نمایند، تا این غائله رفع شود.» (52)

در گرماگرم مبارزه مردم به رهبری علما، علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، جبهه ملی دوم، با دولت، ارتباط برقرار کرد و انتظار می کشید، در این گیردار، مجالی فراهم آید، تا به قدرت برسد و در انتخابات شرکت کند.

برابر گزارش ساواک در 3/8/41 از سوی شاه، به شماری از اعضای سران جبهه ملی، مانند:اللهیار صالح، دکتر معظمی و دکتر سنجابی، و... پیشنهاد پست در دولت می شود، ولی نامبردگان پذیرش هرگونه پستی را مبنی بر اختیارهای بیش تری و آن هم با رهبری مصدق داشته اند. (53)

جبهه ملی در تاریخ 7 آذر 1341، در اطلاعیه ای، خبر دیدار و گفت وگوی خود را با اسدالله علم، نخست وزیر، به آگاهی مردم رساند. شماری از اعضای جبهه ملی، به این گفت وگو و مذاکره خرده گرفتند و آن را نادرست دانستند. (54)

جبهه ملی که دنبال شعار مناسب برای شرکت در انتخابات آزاد در زمان علم می گشت، شعار «اصلاحات آری، دیکتانوری نه » را مطرح کرد و خواستار سلطنت شاه برابر قانون اساسی شد. و ناسازگاری و نظر مخالف با اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی نداشت.

1 رجب 8/1382 آذر 1341

با اعلام جلسه در اول رجب از سوی علما و روحانیون برجسته تهران، شور و هیجان ویژه ای در مردم پدید آمد.یک هیجان خاصی ایجاد شد.همه گروهها: دانشگاهیان، فرهنگیان، کارمندان، تجار و بازاریان، کارگران و... انتظار آن روز را می کشیدند.بنا بوده روز دوشنبه 28 جمادی الثانی، بازار تعطیل شود. (55) این تعطیلی، چند تعطیلی دیگر نیز در پی داشته، پنج شنبه، به عنوان اعتراض، جمعه برابر معمول و شنبه به مناسبت شهادت امام علی النقی(ع).چهار نفر از علمای بزرگ تهران: بهبهانی، تنکابنی، خوانساری، آملی به اتفاق دیگر علمای تهران، بر آن بودند، تا به دست آوردن نتیجه، در مسجد سیدعزیزالله، متحصن شوند و هیاتهای مذهبی نیز آمادگی خود را برای هرگونه فداکاری اعلام داشتند. حتی یکی از رئیسان هیاتها گفته چهل تن از اعضای هیات ما وصیت نامه های خود را نوشته اند.در همان زمان که قرار بر تعطیلی بازار بوده، شماری از کارگزاران، با آقای فلسفی دیدار می کنند و خواستار برگزار نشدن جلسه روز پنج شنبه می شوند و ایشان در پاسخ، تشکیل این جلسه و برگزاری آن را یک وظیفه شرعی و برای مبارزه لازم می شمرد. (56)

علم وقتی که متوجه می شود علما پی به نیرنگ وی برده اند و فریب او را نخورده و به مبارزه ادامه می دهند، در گفت وگویی می گوید:چرخ زمان به عقب بر نمی گردد. (57)

آقای فلسفی، شب انتشار این خبر: (58) یعنی شب چهارشنبه 30 جمادی الثانی، در مسجد ارک تهران، برای انبوه مردم درباره مسائل روز و دیکتاتوری به سخنرانی می پردازد (59) و می گوید:

«اکنون گذشته است آن زمانی که مانند عین الدوله ها (قبل از مشروطه) در اتاق در بسته به میل خود قانون وضع کنند.» در پاسخ به گفته اسدالله علم، می گوید:چرخ زمان به عقب برنمی گردد مشروطه به استبداد مبدل نمی گردد.»

مردم پرشور، پس از منبر، با شور و هیجان تمام، این شعار را تکرار می کنند و به خیابانها سرازیر می شوند و موجی بزرگ می آفرینند. (60)

عصر چهارشنبه، ده نفر از علمای تهران، در منزل آقا باقر قمی تشکیل جلسه دادند تا درباره چگونگی برگزاری مجلس فردا به گفت وگو بپردازند. (61) دولت که خود را درگردابی بس عمیق می بیند، شبانه جلسه ای تشکیل می دهد و از نخست وزیری، نزدیک ساعت ده به وسیله آقای عماد تربتی به علمای تهران خبر می دهند که هیات دولت تشکیل شده است، نظر مساعد، همین امشب صادر می شود، آقایان منتظر باشند. ساعت دوازده تصویب نامه هیات دولت در لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به اطلاع علما می رسد. (62) همان شب; یعنی 7/9/14، تلگرافی به شماره 41776 از علم برای آقای گلپایگانی مخابره می شود:

«موضوع در جلسه هیات دولت مطرح و تصویب شد که تصویب نامه مورخ 14/7/41 قابل اجرا نخواهد بود.» (63)

و شبانه از چهارتن از علمای بزرگ تهران، آقایان: خوانساری، بهبهانی، تنکابنی و آملی امضاء می گیرند که چون برابر تصویب هیات دولت، لایحه انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی، اجرا نخواهد شد، اجتماع روز پنج شنبه اول ماه رجب، مورد ندارد. (64)

آخرین امضاء را ساعت یک شب از آقای تنکابنی، پدر آقای فلسفی، می گیرند و اطلاعیه آن را رژیم تکثیر و به در و دیوار می زند. با این حال، مردم در روز پنج شنبه، دسته دسته به مسجد سیدعزیزالله آمدند و مسجد و بازارهای پیرامون را جمعیت فرا گرفت.با این که از بلندگوی مسجد اعلام می شود: تصویب نامه را دولت لغو کرده و خبر آن را به علما رسانده و آنان اطلاعیه داده اند، مردم باور نکرده و مسجد را ترک نمی کنند.از این روی، آقای فلسفی، به مسجد آمد، و خبر لغو تصویب نامه را به مردم رساند و یادآور شد: دولت، این خبر را، دیشب به آقایان مراجع قم و تهران داده است. (65)

4 رجب 1382/11 آذر 1341

خبر لغو تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی که شب پنج شنبه در تلگرافی به آقای گلپایگانی می رسد، ایشان روز پنج شنبه اول رجب، برابر با هشتم آذر، در اعلامیه ای، مردم را از لغو تصویب نامه، با خبر می سازد و در اعلامیه دیگری از علما و عموم مسلمانان در مخالفت با تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، تشکر می کند. (66)

گویا امام را از لغو تصویب نامه، آقای بهبهانی با خبر می سازد. امام پس از این که باخبر می شود، صبح روز پنج شنبه به منزل آقای شریعتمداری می رود و جلسه ای تشکیل می دهند و در آن جلسه تصمیم می گیرند تا لغو لایحه را از رادیو و روزنامه ها اعلام نکنند، اطلاعیه ای ندهند و قضیه را پایان یافته ندانند. (67) آقای نجفی مرعشی، با پیغام امام، جلوی چاپ تلگراف تبریک خود را می گیرد. (68)

اعلام نشدن لغو تصویب نامه از رادیو و روزنامه ها، خشم مردم تهران و قم را برانگیخت. امام نیز، در پیامی، خواهان ادامه مبارزه تا اعلام دولت در جراید شد. روز جمعه 9 آذر 1341، شماری از مردم تهران و شهرستانها برای آگاهی از دیدگاه علما و گرفتن رهنمود، به قم آمدند. ساعت 2 بعد از ظهر، صحن حیاط و اتاقهای منزل امام پر از جمعیت شد و اجتماع کنندگان، با فرستادن صلوات نسبت به امام ابراز احساسات کردند. و امام در سخنانی ابراز داشت:

«هر چند مضمون تلگرافی که [دولت] برای علمای قم فرستاده، قانع کننده می باشد; ولی تا در جراید رسمی کشور لغو تصویب نامه، به طور صریح اعلام نگردد، ما نمی توانیم به این تلگراف، ترتیب اثر دهیم. و هیات حاکمه بداند که اگر خبر لغو تصویب نامه را در جراید اعلام نکند، ما این تلگراف را کان لم یکن فرض کرده، به مبارزه ادامه خواهیم داد.» (69)

جمعیت به دیدار آقای شریعتمداری رفتند ایشان نیز، خواهان درج لغو تصویب نامه در روزنامه ها شد. پس از آن جا، به منزل آقای مرعشی رفتند که ایشان در منزل نبود. جمعیت به نزد آقای گلپایگانی رفتند و ایشان تلگراف نخست وزیر را وافی به مقصود دانست. نظر علمای قم، وقتی به وسیله افراد مورد اعتماد به آقای فلسفی (70) می رسد، ایشان شب شنبه در مسجد ارک، سخنرانی پرشور و احساس برانگیز، دیدگاه علمای قم را، در بالای منبر برای مردم بازگو می کند و در بخشی از این سخنرانی می گوید:

« تا فردا شب به دولت فرصت می دهیم که از طریق جراید و رادیو لغو تصویب نامه را اعلام نماید، در غیر این صورت، دولت مسؤول عواقب بعدی خواهد بود.» (71)

نتیجه این شد که اسدالله علم، روز شنبه 10آذر 41 در یک مصاحبه مطبوعاتی لغو تصویب نامه را رسما اعلام داشت و روزنامه ها نیز در تیتر اول خود نوشتند:

«در هیات دولت تصویب شد که: تصویب نامه مورخه 14/7/41 قابل اجرا نخواهد بود.»27در روز 11 آذر 41، برابر با 4 رجب 1382، امام خمینی، در اطلاعیه ای از مردم تشکر کرد و تلاش و قیام آنان را ستود. در فراز پایانی اطلاعیه آمده است:

«قیام عمومی دینی شما، موجب عبرت برای اجانب گردید; لکن لازم است متذکر شوید که باید مسلمین بیش از پیش، بیدار و هوشیار بوده و مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده تر کنند که اگر خدای نخواسته، دستهای ناپاکی به سوی مقدسات آنها دراز شود قطع کنند.» (73)

آقای شریعتمداری (74) و آقای مرعشی (75) در 18آذر در اعلامیه ای تشکر خود را از مردم ابراز داشتند.

امام خمینی در روز دوشنبه، 12 آذر، برابر با پنجم رجب، در آغاز درسهای حوزه علمیه قم، پس از چهل روز تعطیلی، به سخنرانی پرداخت و نکته هایی را درباره این مبارزه یادآور شد، از جمله گفت:

«قیام، قیام قرآنی و دینی بود. به بنده در شبی که بنا بود فردای آن در مسجد سید عزیزالله، برای تنبه دولتها دعا کنند، اطلاع دادند: دولت بنا دارد مقاومت کند. ما دیدیم علما در این جا تکلیف دیگری دارند. من تصمیم آخر را ضمن ابتهال به خداوند متعال گرفتم و به هیچ کس هم نگفتم ولکن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت. اگر خدای نکرده جسارتی به علمای تهران شده بود، من یک تصمیم خطرناکی گرفته بودم. اما دولت بعد از نیمه شب، متوجه شد، نمی شود با قوای مردم مقاومت کرد; در همان نیمه شب از علمای بزرگ تهران کاغذ گرفت که این غائله خاموش شود. تا این که صبح برای علمای قم هم تلگراف زد و ما در منزل آقای شریعتمداری بودیم. تلگراف خوب است ولکن، خوفی بوده که برای حیله باشد، تا این که دیروز مذاکرات زیاد بین این جا و تهران شد، تا در جرائد نوشتند.» (76)

10 شعبان 1382/ 17 دی ماه 1341

دولت پس از شکست در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی، یک بار دیگر قدرت خود را در رویارویی با روحانیت می آزماید بر آن می شود به مناسب 71دی، روز کشف حجاب، از زنان بی حجاب برای رژه خیابانی و تظاهرات استفاده کند. امام پس از آگاهی از مطلب، بی درنگ به دولت هشدار می دهد که در صورت انجام چنین برنامه ای، علمای اسلام در برابر آن، همان روز را به مناسبت فاجعه مسجد گوهرشاد، عزای ملی اعلام خواهند کرد و از مردم خواهند خواست که دست به تظاهرات بزنند و از کارگزاران ابراز تنفر کنند. (77) از این روی، در سخنرانی 12آذر خود می گوید:

«چرا این مطبوعات این قدر آزاد است؟ چرا جشن هفده دی را آزاد می گذارند؟ اینها وسیله منفوریت است. منفور نکنید سلطان مملکت را. ما نصیحت می کنیم، این هفده دی را به وجود نیاورید. ما مفاسد را می دانیم. حفظ کنید این مملکت را. ترقیات مملکت به هفده دی نیست، ترقی مملکت به دانشگاه است که آن را به این صورت درآورده اید.» (78)

دولت که در این طرح هم شکست خورد، برای فرمانبری از ارباب، ورق دیگری را در باب اصلاحات! رو کرد.

در روز 19 دی ماه، که کنگره دهقانان، به کارگردانی ارسنجانی در تهران برگزار شد (79) ، لوایح شش گانه شاه و ملت اعلام گردید و در پی آن دولت اعلام کرد: آن را در ششم بهمن به رفراندم خواهد گذاشت. لوایح شش گانه بدین شرح بود:

«1. الغاء رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران براساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب 19دی ماه 1340 و ملحقات آن.

2. تصویب لایحه قانونی ملی کردن جنگلها در سراسر کشور.

3. تصویب لایحه قانونی فروش سهام کارخانجات دولتی، به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی.

4. تصویب لایحه قانونی سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی.

5. لایحه اصلاحی قانون انتخابات.

6. لایحه ایجاد سپاه دانش، به منظور تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری.» (80)

با اعلام این لایحه های شش گانه، زمینه برای ادامه مبارزه با رژیم، خیلی خوب فراهم شد.

25 شعبان 1382/2 بهمن 41

پس از انتشار لایحه های شش گانه، بنا به درخواست علمای قم، یکی از کارگزاران دولت، به نام بهبودی، برای گفت وگو به قم آمد و در چند بار دیدگاهها و پیشنهادهای علمای قم برای رژیم برد و پاسخهای رژیم را برای آنان آورد که نتیجه ای نداشته است از این روی آقا روح الله کمالوند، با هماهنگی علما و مراجع قم، بی سروصدا به دربار می رود.شاه، به پندواندرزهای کمالوند، توجه نمی کند و با غرور می گوید:

«اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود، من باید این برنامه را اجرا کنم; زیرا اگر نکنم من از بین می روم و کسانی روی کار می آیند و به این کارها دست می زنند که نه تنها هیچ اعتقادی به شما و مرام و مسلک شما ندارند; بلکه این مساجد را بر سر شما خراب خواهند کرد و شما را نیز از بین خواهند برد.»

آن گاه، برای فریب روحانیت، وعده می دهد: اگر روحانیت کارشکنی نکند، اطمینان می دهم هر پیشنهادی که داشته باشد، برآورده سازم.

به عنوان گله، به این نکته اشاره کرده بود که علمای ما،باید شاه دوستی را از علمای اهل تسنن بیاموزند که بعد از هر فریضه ای به پادشاه کشور خود دعا می کنند.

آقای کمالوند در پاسخ گفته بود:

«آنها مامورین رسمی دولت هایشان هستند و دعا کردنشان به پادشاه، روی انجام ماموریت است، مانند: استانداران و فرمانداران ایران.... ولی علمای شیعه در تاریخ هزارساله خود، هیچ گاه مامور حکومتها نبوده و نخواهند بود.باید حسابها را از هم جدا کرد.»

نکته دیگری که در این گفت وگو، آقای کمالوند به شاه گوشزد می کند: پیش بینی نشدن رفراندم در قانون اساسی است. می گوید:

شما دولت مصدق را به جرم رفراندم تحت پی گرد قانونی قرار دادید، اکنون چگونه خود به آن دست می زنید؟

شاه می گوید: ما رفراندم نمی کنیم «تصویب ملی » انجام می دهیم.

از این روی، مطبوعات و رادیو لفظ «تصویب ملی » را به کار می برند. (81) آقای گلپایگانی نیز، نامه ای به شاه می نویسد و آن را یکی از علما، به دربار می برد.در گفت وگویی که با شاه دارد، شاه به وی می گوید:

«من اگر این کار نکنم، نه سلطنت من و نه عمامه شما باقی می ماند.» (82)

امام نخستین شخصیتی است که با آقای کمالوند در قم ملاقات می کند (83) و علمای قم پس از آن برای گرفتن تصمیم نهایی، جلسه ای تشکیل می دهند.در این جلسه تاریخی، دو دیدگاه مطرح می شود: شماری با توجه به پیروزی در جریان تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی بر این باورند که باید با اصلاحات آمریکایی مبارزه شود و شماری دیگر، بر این باورند که شاه ایستادگی می کند و دارای ارتشی سراپا مسلح است و روحانیت کوچک ترین وسیله ای برای مبارزه ندارد و مشت با درفش سازواری ندارد.

امام خمینی پس از گفت وگوها و بیان نظرها، شرایط حساس روز را می شکافد و درباره خطری که کیان دین را تهدید می کند، هشدار می دهد:

«آقایان توجه داشته باشند که با وضعی که پیش آمده، آینده تاریک و مسؤولیت ما سنگین و دشوار می باشد.... آن که روبه روی ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما می باشد، شخص شاه است که در مرز مرگ و زندگی قرار گرفته... خطری که اکنون عموم مردم را تهدید می کند بزرگ تر از آن است که به توان از آن چشم پوشید.ملت اسلام در معرض فنا و نیستی قرار خواهد گرفت... کاری که از ما ساخته است، بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است، آن وقت خواهید دید که دارای چه نیروی عظیمی خواهیم بود که زوال ناپذیر است و توپ و تانک هم حریف آن نمی شود.» (84)

پس از سخنان امام خمینی، قرار می شود که مراجع و علمای حاضر در جلسه، هر یک، با صدور اطلاعیه ای با رفراندم به مخالفت برخیزند و به افشاگری علیه رژیم دست بزنند.آقای گلپایگانی در 1/11/1341 طی اطلاعیه ای راجع به رفراندم می نویسد:

«مراجعه به آرای عمومی در قبال احکام شرعیه، بی مورد و موجب نگرانی علمای اعلام و عموم مسلمین و مضر به استقلال و مصالح مملکت است و این گونه عملیات، غیر قانونی و به دلائل متعدد صحیح نیست.» (85)

امام خمینی در پاسخ پرسش گروهی از مؤمنان تهران که نظر ایشان را درباره رفراندم خواسته بودند، بامداد سه شنبه 2بهمن 41، در اعلامیه ای، به نقد قانونی رفراندم می پردازد و این رفراندم اجباری را، مقدمه ای برای از بین بردن مذهب می داند:

«اساسا رفراندم، یا تصویب ملی در قبال اسلام، ارزشی ندارد و ... به پاره ای اشکالات اشاره می نماییم:

1. در قوانین ایران، رفراندم پیش بینی نشده....

2.معلوم نیست، چه مقامی صلاحیت دارد رفراندم نماید و این امری است که باید قانون معین کند.

3. در ممالکی که رفراندم قانونی است، باید به قدری به ملت مهلت داده شود که یک یک مواد آن مورد نظر و بحث قرار گیرد....

4. رای دهندگان باید معلوماتشان به اندازه ای باشد که بفهمند، به چه رای می دهند....

5. باید رای دادن در محیط آزاد باشد و بدون هیچ گونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود.» (86)

هنوز مدتی از نشر و پخش اعلامیه امام و دیگر مراجع نگذشته بود که بازاریها و کسبه جنوب شهر تهران، دست از کار کشیده و به خیابانها سرازیر شدند.و فریاد بر آوردند: «رفراندم قلابی مخالف اسلام است » بازار یک سره تعطیل شد و تظاهراتی باشکوه برپا گردید و آقای خوانساری و شمار بسیاری از علما و روحانیون، در پیشاپیش تظاهرکنندگان به حرکت درآمدند و به منزل آقای بهبهانی، نزدیک سه راه سیروس، که رسیدند آقای بهبهانی به استقبال مردم و علما شتافت. (87)

آقای فلسفی در آن جا به سخنرانی پرداخت و در پایان این شعار تکرار کرد:«ایران کشور خفقان است.مرگ بر خفقان »

در پایان افزود: قرار است بازار سه روز تعطیل شود. (88) در همین راهپیمایی، 2/11/41، (89) آقایان: خوانساری و بهبهانی، در اعلامیه ای حرام بودن رفراندم را اعلام کردند.اعلامیه را به دست آقای فلسفی دادند و ایشان متن آن را برای مردم خواند و اعلام داشت: آقایان، بعداز ظهر، در مسجد سیدعزیزالله، در بازار تهران، که آقایان خوانساری و بهبهانی نیز به آن جا می روند، حضور یابند. (90)

بعد از ظهر، مردم به مسجد رفته و علیه رفراندم شعار دادند.پلیس، آقای فلسفی را از رفتن به مسجد باز داشت و ایشان تا بعد از رفراندم، در منزل پدرش، اقامت گزید. (91) کامیونهای پلیس، در وسط بازار قرار گرفتند و نیروهای پلیس، به مردم حمله ور شدند و در مسجد را بستند.آقای خوانساری در راه رفتن به مسجد، مورد حمله قرار گرفت.در آغاز، پلیس مردم پیرامون ایشان را به چماق و باطوم و قنداق تفنگ پراکنده ساخت، آن گاه نسبت به ساحت مرحوم خوانساری، بی احترامی روا داشت که ایشان به منزل باز گردید و در منزل محصور شد. شهید محلاتی در این هنگام با ایشان همراه بوده است. (92)

این برخورد ناشایست، سبب شد که آقای خوانساری از آن به بعد، وارد مسائل سیاسی نشود.و آقای بهبهانی نیز،با تهدید پلیس، در منزل ماندگار شد. (93)

چها شنبه 26 شعبان 1382/3 بهمن 1341

پس از ان’شا اعلامیه امام و د آس’انه و ود شاه به قم، شما زیادی از اهالی پایین شه د وز سوم بهمن، به قصد زیا ’ ح م مطه ، د حالی که ق آن د دس’ داش’ه و ف یاد می زدند: «ما ’ابع ق آنیم، ف اندم نمی خواهیم » اه اف’ادند و هنگامی که به میدان آس’انه سیدند و -معی’ انبوه شد، گ وهی از اوباش به دس’یا ی و ب نامه یزی ساواک با شعا :«-اوید شاه » با م دم و د و ، و د گی شدند. م دم نیز به آنان حمله و شده و عکسهای شاه ا از هم د یدند.مامو ان شه بانی ب ای هایی اوباش از دس’ م دم غیو ، به م دم یو ش آو دند و م دم به مقاوم’ پ داخ’ند.شعا « اسلام پی وز اس’، اس’بداد محکوم اس’ » فضا ا آکنده بود و ماشین شه بانی د آ’ش خشم م دم می سوخ’.پس از چندی، کامیونهای ا ’شی، نظامیان مس’ق د پادگان منظ یه ا ب ای ویا ویی با م دم، به قم آو دند.د و پن- ه مد سه فیضیه ا، که م دم به آن پناه ب ده بودند، خ د ک دند و دس’ به غا ’ یازیدند.مزدو ان نظامی، زیانهای بسیا ی به م دم م’دین و طلاب ز- کشیده، وا د ساخ’ند و شما ی نیز م- وح شدند.

وزنامه های عص ، به ’حیف واقعه پ داخ’ند و اعلام ک دند:

«کشا وزان قم، با طلاب زدوخو د ک دند و از ط ف وحانیون، از دول’ ’قاضا شد نظم ا ب ق ا کند و دول’ فو ی اقدام ک د.» (94)

به دنبال این حمله ددمنشانه ا ’ش به م دم و مد سه فیضیه، امام خمینی د ظه وز 26 شعبان، سوم بهمن د اعلامیه ای پ شو و هی-ان انگیز و وشن گ ، پ ده از وی ح ک’ شوم ژیم ننگین پهلوی ب داش’:

«انا لله و انا الیه ا-عون.بعد از نصایح بسیا و اداء وظیفه وحانی’، ن’ی-ه این شد که ام وز که 26 شه شعبان اس’ از اوائل وز، عده ای -اله با مامو ین دول’ د شه مقدس قم به اه اف’ادند و به م دم بی پناه قم و طلاب و وحانیون، حمله ک ده و اهان’ نمودند و بسیا ی ا ک’ک زدند و به زندان ب دند.-معی از مامو ین و -اله، به مد سه فیضیه، م-او ح م مطه یخ’ه و ’ی اندازی ک دند و با چوب و چماق، طلاب مظلوم ا ک’ک زدند و به بازا و خیابان قم یخ’ه و بعضی دکانها ا غا ’ ک دند و د و پن- ه و شیشه مغازه ها ا شکس’ند. هیچ کس پیدا نشد که به داد م دم م’دین و وحانی’ بسد. این اس’ حال ما د این ساع’ که ظه اس’ و عاقب’ ام معلوم نیس’ چه خواهد شد.این اس’ معنای ط فدا ان دول’ از دیان’ و این اس’ معنای آزادی ای و ای دهندگان....» (95)

(م’اسفانه د چاپ -دید صحیفه نو ، ’ا یخ این اعلامیه به اش’باه 2/1/42 ثب’ شده اس’.آقا، یا آقایان ’صحیح کننده، چون دیده اند د م’ن اعلامیه از حمله نظامیان به مد سه فیضیه سخن به میان آمده، پنداش’ه اند، این واقعه مشهو یو ش به فیضیه اس’ که د ’ا یخ 2/1/42 خ داده اس’، ’و-ه نک ده اند که این یو ش به مد سه فیضیه، 26 شعبان، دو ماه قبل از 25 شوال; یعنی 2 ف و دین خ داده اس’. اش’باه د ’نظیم ’ا یخ اعلامیه ها و سخنان امام، د -اهای دیگ صحیفه نیز، به چشم می خو د. این د حالی اس’ که د چاپ اول، ’ا یخ آن صحیح ضبط شده اس’.)

شه قم به دنبال زدوخو د اوباش و مامو ان با م دم، د سوم بهمن، به صو ’ یک شه -نگ زده د آمد و منزلهای علما و م ا-ع، د حلقه محاص ه شدید نی وهای نظامی و ان’ظامی ق ا گ ف’ و وحانیان ا که ب ای ’بلیغ ماه مضان از قم خا - می شدند، به بازداش’گاه می ب دند. عص وز سوم بهمن، یک وز پیش از و ود شاه به قم، م ا-ع و وحانیان ب -س’ه، -لسه ای با حضو امام ’شکیل می دهند. ف ماندا قم د خواس’ دیدا با علما می کند. و پس از پذی ف’ه شدن، د -لسه حاض و م ا’ب ’اسف ژیم ا از ویدادها، به اطلاع آقایان ساند و پیشنهاد می کند ب ای ب ط ف شدن سوء ’فاهمها آقایان علما، با شاه دیدا ی د قم داش’ه باشند. امام خمینی، پیش از دیگ ان لب به سخن می گشاید و می گوید:

«... با یو ش وحشیانه دی وز مامو ین دول’ به علما و م دم شیف ’ه ان و ه’ک اهالی مح’ م قم و -امعه وحانی’ این شه و ’-اوز به یم این حوزه مقدسه، دیگ -ای هیچ گونه ’فاهم و حسن م اوده با دس’گاه حاکمه باقی نمانده اس’ و هیچ اهی -ه’ ملاقا’ با شاه، و-ود ندا د، مگ آن که شاه ب ای -ب ان اهان’ و ’-اوزی که به حیم مقدس وحانی’ شده، آقای علم ا، به عنوان م- م اصلی، از مقام نخس’وزی ی عزل نماید و به این بگی وببندها و اعمال پلیسی پایان بخشد، ’ا اه ب ای ملاقا’ و مذاک ه با او هموا گ دد.» (96)

دیگ علمای حاض د -لسه نیز، سخنان امام ا ’ایید می کنند و ف ماندا قم، س افکنده -لسه علما ا ’ ک می کند. علما، د این -لسه ’صمیم گ ف’ند: ف دا، علما و م دم از منازل خود بی ون نیایند و کسی با شاه دیدا نکند. م دم، ب اب ’وصیه امام عمل می کنند و این نخس’ین ویا ویی امام خمینی با شخص شاه بوده (97) که به شد’ وی ا نا اح’ ک ده، ’ا آن -ا که د سخن انی خود د قم، د وز 4 بهمن، به شد’ به ل-ن پ اکنی علیه علما و وحانی’ پ داخ’ و آنان ا «ا ’-اع سیاه » و بد’ از «ا ’-اع س خ » می نامد و با واژگان زش’ و ادبیا’ لمپنی، از وحانی’ نام ب د که این ح ک’ ناهن-ا به دو از خ د، ژ فای کینه او ا به وحانی’ و اسلام نمایاند. (98)

عص وز چها شنبه سوم بهمن، صدها نف از علما و وحانیان ب -س’ه ’ه ان د منزل آقای غ وی کاشانی گ دآمدند. پلیس، به منزل آقای غ وی یو ش ب د و پس از ض ب و ش’م، شما ی از وحانیان و واعظان، ا دس’گی و به زندان افکند. این دس’گی ی دس’ه -معی از شه یو 1320 ’ا آن وز، سابقه نداش’ه اس’.

امام خمینی، پس از اطلاع از این - یان، د همان وز و یا وز بعد از آن، اعلامیه بسیا ’ندی داد و آنچه ب مل’ د این چند وق’ گذش’ه بازگو ک د و نوش’:

«مسلمین آگاه باشند که اسلام د خط کف اس’. م ا-ع و علمای اسلام، بعضی محصو و بعضی محبوس و مه’وک هس’ند. دول’ ام داد حوزه های علمیه ا ه’ک کنند و طلاب بی پناه ا ک’ک بزنند و بازا مسلمین ا غا ’ کنند و د و پن- ه مغازه ها ا بشکنند. د ’ه ان، حض ’ آی’الله خوانسا ی و حض ’ آی’الله بهبهانی ا د محاص ه شدید ق ا دادند و عده ای از علمای مح’ م و وعاظ معظم ا محبوس نمودند و ما از آنها به هیچ وسیله نمی’وانیم اطلاع پیدا کنیم. ا اذل و اوباش ا ’حیک می کنند که به علما و وحانیین اهان’ کنند. آقایان طلاب و مبلغین ا مانع می شوند که ب ای ’بلیغ اسلام د نواحی ای ان ب وند و ’بلیغ احکام کنند. با ما معامله ب دگان ق ون وسطی می کنند. به خدای م’عال، من این زندگی ا نمی خواهم.

انی لا ا ی المو’ الا سعاد" ولا الحیو" مع الظالمین الا ب ما. کاش مامو ین بیایند و م ا بگی ند، ’ا ’کلیف نداش’ه باشم. فقط - م علما و اسلام و سای مسلمین آن اس’ که دفاع از ق آن و ناموس اسلام و اس’قلال مملک’ می نمایند و با اس’عما مخالف’ دا ند. این اس’ حال ما، ’ا آقای علم و ا سن-انی چه بگویند؟» (99)

ا سن-انی که امینی وی ا به وزا ’ کشاو زی گما ده بود، د دول’ علم نیز، ’ا 20 اسفند 41، ب وزا ’ باقی ماند،سپس کنا گذاش’ه شد و به عنوان سفی ای ان به ای’الیا ف’. (100)

اشا ه امام به وزی کشاو زی، شاید از آن -ه’ باشد که شاه به بهانه ’قسیم اسناد مالکی’ ’قسیم ا اضی، به قم سف ک ده بود (101) که از سوی ا سن-انی ط ح یزی شده بود.

با ’اسف د چاپ -دید صحیفه نو (102) ، این اعلامیه م بوط به ف و دین 24 دانس’ه شده که صحیح نیس’ اول بهمن 41 د س’ اس’ که د چاپ اول آمده اس’. (103) زی ا د ف و دین 42 ا سن-انی وزی نبوده و با ’و-ه به مح’وای اعلامیه، صدو آن ا سوم و یا چها م بهمن، د با ه خدادهای قم و ’ه ان باید دانس’. شهید محلا’ی گوید:

«وق’ی د قم نحوه بخو د ا ’شیها ا با م حوم خوانسا ی ’شیح ک دم، امام ف مودند: دیگ وظیفه ما دفاع از وحانی’ اس’ و اعلامیه شدیدی داد که من آن ا د ’ه ان چاپ ک دم.»401آن اطلاعیه که شهید محلا’ی د این ف از نام می ب د، گویا همین اطلاعیه باشد. آقای گلپایگانی نیز، د ’لگ افهای -داگانه ای که ب ای آقای خوانسا ی و بهبهانی د 3 بهمن ا سال ک ده، از وضعی’ پیش آمده، اظها نگ انی ک ده اس’. (105) د م-له «حضو »، ’لگ افی از شاه به آقای گلپایگانی ب ای نخس’ین با من’ش شده اس’. چون ’ا یخ نداش’ه آن ا م بوط به مبا زه با ’صویب نامه ان-منهای ایال’ی و ولای’ی دانس’ه اند (106) ; اما با ’و-ه به این که به دس’گی ی علما اشا ه شده، باید م بوط به این ب هه باشد. پس از اعلامیه امام، -امعه وحانی’ م کز، د اطلاعیه خود با اشا ه به خدادهای وز دوم بهمن و دس’گی ی علما و وعاظ و حمله ژیم به طلاب قم، ب ’حیم ف اندم ب اب ف’وای علما، ’اکید ک ده اس’. (107)

د همین ’ا یخ، دانش-ویان مسلمان دانشگاه ’ه ان نیز، د اعلامیه ای با اشا ه به مبا زا’ وحانی’، پش’یبانی خود ا از مبا زه وحانی’ اعلام داش’ه اس’. (108) د وز چها م بهمن، شما ی از چاقوکشان سازمان ضدامنی’ ’ه ان، د حالی که س ’یپ حکیمی، پیشاپیش آنان ح ک’ می ک ده، با شعا «-اوید شاه » به دانشگاه یو ش ب ده اند، پلاکا ’ها ا پا ه و به آ’ش کشیده، به آزمایشگاه حمله ب ده و وسائل آن ا د هم شکس’ه و دانش-ویان ا د س کلاسها، با چوپ و چماق ک’ک زده اند. پس از آن، د 6 بهمن، ب ای ا- ای ف اندم، د ’ه ان حکوم’ نظامی ب ق ا شده (109) و د قم و مشهد نیز، اخ’ناق پلیسی، چ’ خود ا گس’ انده اس’. (110)

هم زمان با دس’گی ی علما د سوم بهمن، د چها م بهمن شما زیادی از مخالفان، از -مله هب ان نهض’ آزادی، آقایان: سید محمود طالقانی، مهدی باز گان، یدالله سحابی، عز’الله سحابی، دک’ شیبانی و شما ی از -بهه ملی دس’گی شدند. بیش’ بازداش’شدگان نهض’ آزادی محاکمه و محکوم می گ دند; اما نی وهای -بهه ملی، کم کم از زندان ها می شوند. (111)

د وز 7 بهمن 1341، وزنامه ها از قول منابع سمی نوش’ند: د ف اندم 6 بهمن 5 میلیون و 600هزا ای انی، به اصلاحا’ ای دادند و شما آ ای مخالفان نیز قمی معادل 4150 ای اعلام شد. کاخ سفید، از این ف اندم خسند شد. -ان اف کندی، ئیس -مهو آم یکا، د 13 بهمن 41، پی وزی شاه ا به وی ’بیک می گوید و سفی انگلیس، د دیدا با اسدالله علم خشنودی ملکه انگلیس ا از ب گزا ی ف اندم به او ابلاغ ک د و ا’حاد -ماهی شو وی نیز، ب نامه های شاه ا س’ود.

امام خمینی چند وز پیش از ماه مضان پیشنهاد داد: ب ای وشن’ ساخ’ن موضع علمای اسلام د ب اب ژیم شاه، م اسم نماز -ماع’ و وعظ و ’بلیغ د س اس ماه مضان، که از دوشنبه، 8 بهمن آغاز می شود، ’عطیل شود و د اطلاعیه هایی، عل’ این ’عطیلی به دنیای اسلام اعلام گ دد. این ط ح، د مسا-د: ’ه ان، اصفهان، شی از و بسیا ی از شه ها ا- ا شد اما با وسوسه مامو ان امنی’ی و با صحنه سازیها و شایعه های گوناگون: دول’ می خواهد مسا-د ا بگی د ب ای مسکن کودکان س اهی، خوابگاه سبازان و... شما ی این اع’صاب ا شکس’ه اند و ط ح به طو کامل ا- ا نشد. (112)

13 مضان 82/ 19بهمن 1347

د این ’ا یخ، گ وهی از افس ان ع اقی با پش’یبانی حزب بع" ع اق، به هب ی عبدالسلام عا ف، علیه عبدالک یم قاسم دس’ به کود’ا زدند.

یک ماه بعد، د سو یه بعثیها دس’ به کود’ا زدند و ق ا داد ا’حادیه ع اق، سو یه و مص د 28 ف و دین 42 د قاه ه، به امضاء سید. (113)

1 شوال 1382 /7اسفند 1341

پس از به پایان سیدن ماه مضان، د وز عید سعید فط ، گ وهی از م دم ’ه ان و شه س’انها ب اب سن’ سالهای پیشین، به قم وا د شدند و ب ای اب از پش’یبانی از ح ک’های س’م س’یزانه وحانی’، به دیدا علما و م ا-ع ف’ند.

د آن وز، امام خمینی،ب ای -مع سخن می گوید و یادآو می شود:

«علما، از این خفقان ’ سی ندا ند و به گونه های مخ’لف سال’ خویش ا به ان-ام می سانند. شما آقایان مح’ م، د ه مقامی که هس’ید، با کمال م’ان’ و اس’قام’، د مقابل کا های خلاف ش ع و قانون این دس’گاه بایس’ید. از این س نیزه های زنگزده و پوسیده ن’ سید، این س نیزه ها به زودی خواهد شکس’. دس’گاه حاکمه با س نیزه نمی’واند د مقابل خواس’ یک مل’ بز گ مقاوم’ کند، دی و یا زود شکس’ می خو د.... خوب اس’ که قد ی عب ’ بگی ند، بیدا شوند و د سیاس’ خود ’-دید نظ کنند. به -ای قانون شکنی و به زندان کشیدن علما و مح’ مین، به -ای س نیزه و قلد ی د مقابل د خواس’ مل’، ’سلیم شوند و به این حقیق’ ’و-ه کنند که با س نیزه نمی’وان مل’ ا ساک’ و ’سلیم ک د، با زو و قلد ی نمی’وان وحانی’ ا از وظایفی که اسلام به عهده آنان گذاش’ه اس’ بازداش’.» (114)

ساواک نیز د گزا شی د ازدامن، از دیدا م دم ’ه ان با امام خمینی سخن گف’ه و مطالب بیش’ ی از آنچه د «کوث » (م-موعه سخن انیهای امام، با ’حلیل، چاپ احیای آثا امام) آمده گزا ش داده اس’. نک’ه شایان ’و-هی که د پایان گزا ش آمده، د با ه پهلوان نامو کشو مان، غلام ضا ’خ’ی اس’ که نشان می دهد ژیم چقد به پیوند این پهلوان ملی، با علما و امام خمینی حساس بوده اس’:

«ساع’ 14 وز 7/12/41 مشاهده شد که غلام ضا ’خ’ی به ا’فاق یکی از دوس’انش وا د قم شدند و چند نف از اعضاء -بهه ملی، با او ’ماس گ ف’ند و - یان سخن انی خمینی ا به او بازگو ک دند و به وی ابلاغ ک دند که به دیدن آقایان: شیع’مدا ی و خمینی به منزل آنها ب و و ایشان هم گف’ند: می وم.» (115)

2 شوال 1382/8اسفند 1341

دس’گاه شاه ب ای قانونی ک دن ف اندم ب ابسازی آن با قانون اساسی، به ’کاپو و ’لاش بخاس’. شاه د هش’م اسفند ماه 1341، د کنف انس اق’صادی ’ه ان ب مشا ک’ آینده زنان د ان’خابا’، پای فش د. (116) ب اساس آن، دول’ لایحه ای ا ’هیه ک د که پس از ان’شا علما و م ا-ع، به نقد آن پ داخ’ند. ب ای نقد این لایحه و آگاهاندن م دم از زوایای آن، اطلاعیه ای از سوی علما، پس از -لسه ای که منزل امام ب گزا می شود (117) ، نش می یابد. گویا م’ن اطلاعیه، از سوی امام خمینی ’نظیم و بدون ’و-ه به ’به علمی، شما ی از م ا-ع و اسا’ید حوزه، امضای خود ا ب آن نگاش’ند. (118) ساواک گزا شی از این -لسه داده اس’. (119)

این هماهنگی و وفاق بز گ علمای دین، خوشحالی و شادمانی فضلا و طلاب حوزه و م دم م’دین ا ف اهم آو د و ژیم ا سخ’ ’کان داد. ’ا یخ این اعلامیه، -ایی ثب’ نشده; اما با ’و-ه به سخنان شاه د هش’م اسفند و حمله به علما به خاط این اعلامیه د 23 اسفند، د پایگاه نی وی هوائی دزفول (120) ، باید صدو آن ا بین 10 ’ا 15 اسفند دانس’.

د 12 اسفند اطلاعیه ای د همین با ه از سوی سید عبدالله شی ازی 121، د 20 اسفند اعلامیه ای همانند اعلامیه 9 امضایی از سوی سید محمد صادق وحانی 122، صاد شد. د 21 اسفند، پ سشهایی د این با ه از آقای م عشی می شود. (123)

16 شوال 1382/22 اسفند 1341

امام خمینی د 16 شوال اعلامیه ای خطاب به علما و وحانیون صاد ک د و د آن نوش’:

«چون دس’گاه حاکمه می خواهد، با ’مام ’وان احکام ض و ی اسلام ا از بین بب د، عید امسال ا به عنوان عزا اعلام می کنم.» (124)

آقای شیع’مدا ی نیز، د وز 17 شوال اعلامیه ای، همانند آن، نش داد. (125) به نظ می سد بین او و امام د این با ه مشو ’ی صو ’ گ ف’ه اس’. آقای میلانی (126) و وحانی (127) نیز، د این با ه اعلامیه دادند. امام د نامه ای به آقای فلسفی، از ایشان می خواهد د این با ه اعلامیه بدهد.

امام سفا ش می کند د اطلاعیه، از شهاد’ امام صادق سخن به میان نیاید، بلکه یادآو ی شود: به خاط ض به هایی که دول’ به اسلام زده اس’، عید ا عزا اعلام می کنیم. (128)

علمای ’ه ان د اطلاعیه ای به ’ا یخ 28/12، با امضای 46 ’ن، که د آغاز آن امضای آقایان: ’نکابنی و محمد ’قی آملی دیده می شود، عید 42 ا عزا اعلام می کنند. (129) د همین ’ا یخ، آقای بهبهانی، د اعلامیه -داگانه ای عید ا عزا اعلام ک ده اس’. (130)

اعلامیه دیگ ی از امام خمینی د با ه ط حهای دول’ و اعلام عزا، من’ش شده که ’ا یخ ندا د و گویا 27 یا 28 اسفند و د آس’انه عید من’ش شده اس’:

«بسم الله ال حمن ال حیم. انا لله وانا الیه ا-عون. وحانی’ امسال عید ندا د.

دس’گاه حاکمه ای ان، به احکام مقدسه اسلام ’-اوز ک د و به احکام مسلمه ق آن قصد ’-اوز دا د. نوامیس مسلمین د ش ف ه’ک اس’ و دس’گاه -اب با ’صویب نامه های خلاف ش ع و قانون اساسی، می خواهد زنهای عفیف ا ننگین و مل’ ای ان ا س افکنده کند. دس’گاه -اب ه، د نظ دا د ’ساوی حقوق زن و م د ا ’صویب کند; یعنی ا حکام ض و یه اسلام و ق آن ک یم ا زی پا بگذا د; یعنی دخ’ های هی-ده ساله ا به نظام ا-با ی بب د و به سبازخانه ها بکشد; یعنی بازو س نیزه دخ’ های -وان عفیف مسلمانان ا به م اکز فحشاء بب د. هدف ا-انب ق آن و وحانی’ اس’... ما باید به نفع یهود آم یکا و فلسطین (اس ائیل) ه’ک شویم، به زندان ب ویم.... ق آن و وحانی’ باید س کوب شود. من این عید ا ب ای -امعه مسلمین عزا اعلام می کنم، ’ا مسلمین ا از خط هایی که ب ای ق آن و مملک’ ق آن د پیش اس’، آگاه کنم.... من چا ه د این می بینم که این دول’ مس’بد، به - م ’خلف از احکام اسلام و ’-اوز به قانون اساسی کنا ب ود....» (131)

د هنگام سال ’حویل، هنگام خاموشی چ اغهای ح م، بسیا ی از این اعلامیه د میان -معی’ پخش می شود. ب اب گزا ش ساواک د 7/1/42، د وز سوم ف و دین، همین اعلامیه به وسیله کسانی، به طو مح مانه د منزلهای افس ان ا ’ش انداخ’ه می شود. (132) شاه نیز د وز 12 ف و دین 1342; یعنی دو هف’ه پس از ان’شا اعلامیه امام، د مشهد، به پندا خود به آن پاسخ می دهد:

«یکی از این ناشین ان’شا داده که دخ’ ان 18 و 19 ساله ا می خواهند به نظام وظیفه بب ند. د حالی که ما از ’عداد اف اد نظام وظیفه کم می کنیم....» (133)

گویا، شاه از امکان اث گذا ی این اعلامیه د میان م دم و ا ’شیان وحش’ داش’ه که به طو کلی منک چنین مطلبی می شود.

از خاط ا’ آقای خ م آبادی اس’فاده می شود که آقای کمالوند ده وز پیش از عید از خ م آباد به قم می آید و با شاه دیدا می کند (134) ب اب گزا ش ساواک، وی که پیش از عید به قم آمده، د وز 11/1/42 به ’ه ان می ود. اگ منظو وی دیدا با شاه باشد، باید آن ا دیدا دوم وی دانس’. (135)

با ’و-ه به این که دیدا آقای کمالوند از سوی دول’ پیشنهاد شد (136) و ب اب مدا ک ساواک از خ م آباد ’ا قم و ’ه ان، ’ح’نظ بوده اس’، دول’، با ب نامه د وز 2 ف و دین به مد سه فیضیه حمله ک د، ’ا د مذاک ه با آقای کمالوند از حبه ’هدید ب ای به سازش کشیدن م ا-ع اس’فاده کند.

ژیم، پس از این واقعه موفق شد آقای شیع’مدا ی ا با خود هم اه کند.

23 شوال 1382/29 اسفند 1341

پس از اعلامیه امام علیه دول’ علم و عزای ملی اعلام شدن سال -دید از سوی ایشان، د واپسین وزهای سال 1341، قم از وضع عادی خا - شد و ژیم، کامیونهای ا ’شی پ از سباز ا به شه گسیل داش’ و با این ح ک’، شه ا د یک عب و وحش’ عمیق ف و ب د. اما امام خمینی، فضای ’ س و خفقان ا د هم می شکند. وی د مس-د اعظم قم، د آخین د س سال 41 و د آس’انه سال -دید، آمادگی خود ا ب ای فداکا ی د اه اسلام اب از داش’ و از طلاب خواس’ آنان نیز آماده ه گونه از خودگذش’گی باشند:

«... ب ای چه باید از ’هدید اینها ب’ سم. من امسال 63 سالم ’مام اس’. پیغمب اک م 63 سالش بود که وفا’ ک د [گ یه حضا ]... خود ا آماده کنید ب ای کش’ه شدن، خود ا آماده کنید ب ای زندان ف’ن، خود ا آماده کنید ب ای سبازی ف’ن، خود ا آماده کنید ب ای ک’ک و اهان’; خود ا آماده کنید ب ای ’حمل مصائبی که د اه دفاع از اسلام و اس’قلال ب ای شما د پیش اس’.... کم بندها ا محکم ببندید ب ای حبس ب ای ’بعید شدن، ب ای سبازی ف’ن، ب ای عمامه ب داش’ن....» (137)

-معه 25 شوال 1382/2 ف و دین ماه 1342

با موضع گییهای وشن علما و م ا-ع و اعلام عزای عمومی د عید 1342، ژیم، د صدد ب آمده بود با ’هدید، علما ا از صحنه مبا زه خا - و به سازش بکشاند. به نوش’ه سپهبد مبص ، معاون ئیس شه بانی آن زمان، آهنگ حمله به فیضیه که د وز دوم عید خ داد، د وزهای آخ سال 1341، با ’شکیل کمیسیونهایی، مو د ب سی ق ا گ ف’ه و به ا- ا گذاش’ه شد. (138)

از م-موع گزا شهای ساواک و ویدادهای آن زمان، اس’فاده می شود که ژیم شاه ب ای از صحنه خا - ک دن م ا-ع و پایان دادن به مبا زه آنان و شناسایی اف اد سازش ناپذی ، ط ح چند سویه ای ا با م احل گوناگون پی یزی ک ده بود:

1. پدید آو دن فضای ’ س و وحش’ د میان وحانیان و م ا-ع.

2. مذاک ه و سازش، با د خواس’ دیدا آقای کمالوند با شاه و دول’.

از اسناد م بوط به آقای کمالوند که د ک’اب خاط ا’ آقای خ م آبادی چاپ شده ب می آید که ایشان ب ای گف’وگو و حل اخ’لاف د با و م ا-ع، ب گزیده شده بود. وی د 23/21/41 از خ م آباد به قم می آید (139) و پس از دیدن کش’ا فیضیه و دیدا با کلیه آیا’ قم و ف ماندا قم د وز 11/1/42 هسپا ’ه ان می شود. (140)

از آن -ا که کش’ا فیضیه د زمان حضو آقای کمالوند د قم، خ می دهد، معلوم می شود ، دس’گاه ب ای این کش’ا ب نامه داش’ه و این واقعه ا’فاقی نبوده اس’. می خواس’ه از این اه دس’ بالا ا د گف’وگوها داش’ه باشد و علما ا به سازش وادا د.

3. ب نامه این بوده که اگ این گف’وگوها، به ن’ی-ه ن سید، علیه کسانی که به سازش ’ن د نمی دهند، دس’گاه ’بلیغا’ی و د وغ پ اکنی ژیم به کا اف’د و با پخش شب نامه های -علی، علما و وحانیان ا بی اع’با کنند.

4. با ’هدید به سبازی ب دن طلاب، م ا-ع ا ’ح’ فشا ق ا دهند و اگ سازش نک دند، این ط ح ا به ا- ا بگذا ند; از این وی، ژیم ب ای با دوم از آقای کمالوند می خواهد به ’ه ان بیاید و د وز و ود ایشان به قم، شما ی از طلاب ا به عنوان سباز دس’گی می کنند (141) که یکی از موا د گف’وگوهای ایشان با کا گزا ان دول’ی د قم د با ه سبازی طلاب اس’ (142) . گویا د این سف ، ایشان ’نها با دول’یان به گف’وگو پ داخ’ه اس’. (143)

ا- ای ط ح، با حمله به فیضیه د وز دوم ف و دین آغاز گ دید. د آن وز، سه م-لس د قم ’شکیل شد که زمینه ا ب ای ا- ای ط ح، ف اهم ساخ’.

1. منزل امام.

2. مد سه ح-’یه، م-لس آقای شیع’مدا ی.

3. مد سه فیضیه، م-لس آقای گلپایگانی.

دو -لسه نخس’، صبح و -لسه سوم بعد از ظه از ط ف آقای گلپایگانی ب گزا شد. از ظاه ام ب می آید که اح’مال حمله د دو -لسه اول بیش’ بوده; زی ا ب گزا کنندگان آن دو -لسه، عید ا عزا اعلام ک ده بودند اما به -لسه سوم یو ش ب ده می شود; زی ا امام، شگ د و ’ فند آنان ا افشا ک د و ب نامه ای یخ’ که ناگزی نباید ط ح د آن -ا ا- ا بشود بدین گونه:

شما ی از مامو ان و آشوبگ ان، بی هنگام صلوا’ ف س’ادند. امام پی به شگ د اینان ب د، به یکی اط افیان حاض د -لسه سخنانی گف’ و وی، پش’ ’ یبون ق ا گ ف’ و اعلام داش’:

«به اف ادی که مامو ی’ اخلالگ ی و ای-اد ه -وم -، د این م-لس ا دا ند، ا’مام ح-’ می کنم که اگ یک با دیگ ح ک’ سوء... نشان دهند. .. فو ا به ط ف صحن مطه ح ک’ می کنم و د کنا م قد مطه حض ’ فاطمه معصومه(س) سخنانی ا که لازم اس’ به گوش م دم سد، شخصا ای اد خواهم ک د.»

به دنبال این سخنان، م-لس آ ام گ ف’ و مساله ای پیش نیامد; زی ا به گف’ه امام، مامو ان می باید با مسؤولین ده بالا ’ماس بگی ند. (144)

د با ه م-لس مد سه ح-’یه که مامو ان به آن-ا حمله نک دند، آقای فسن-انی می گوید:

« د مد سه ح-’یه هم اط افیان آقای شیع’مدا ی بودند و شایع بود که دو ’ا از پهلوانهای قم می ه ایها که مدیی’ آن م-لس با آنها بود وابطی هم با شه بانی داش’ند و به صو ’ی مساله ا حل ک دند و ق عه فال اف’اد به نام مد سه فیضیه.» (145)

د بعدازظه شما ی از بازا یان که بعدها «-معی’ مؤ’لفه اسلامی » ا ’شکیل دادند، به دیدا امام آمدند و یکی از اف اد شع ی می خواند:

عید ما وزی بود کز ظلم آثا ی نباشد هیچ مظلومی گ ف’ا س’م کا ی نباشد (146)

مزدو ان شاه، ب نامه خود ا د فیضیه به ا- ا گذاش’ند. زمانی که آقای انصا ی بالای منب بود، مامو ان و اوباش، با ف س’ادن صلوا’های پی د پی، نظم م-لس ا به هم یخ’ند و پس از آن، با شعا -اوید شاه، به -ان م دم اف’ادند. شما ی ا زخمی و م- وح و شما ی ا با پ ’ ک دن از طبقه بالا به پایین، به شهاد’ ساندند.

دهها نف د این ف’نه شوم، -ان خود ا از دس’ دادند که ’نها هوی’ سه ’ن از آنان وشن شد: سید یونس ودبا ی و دو ’ن از پیشه و ان قم. د این غوغا و آشوب، آقای گلپایگانی که م-لس از ایشان بود و د آن -ا حضو داش’، به یکی از ا’اقهای مد سه ب ده شد ’ا آسیبی به ایشان ن سد.

زمانی که امام از وی ان گ ی و آشوب و کش’ا طلاب و م دم د فیضیه، با خب شد، به میان م دم وحش’زده ای که د بی ونی خانه ا-’ماع ک ده بودند آمد.

شهید ع اقی (147) و آقای لواسانی د این زمان ف ا سیدند. آن دو د فیضیه بودند و شاهد واقعه. د آن -ا می شنوند که اوباش و مامو ان آهنگ یو ش به منزل امام ا دا ند. از این وی، محمد صادق لواسانی، ’اکید می ک د که د خانه امام بس’ه شود. امام نپذی ف’. زمانی که وی ح ف خود زیاد پای فش دند، امام گف’: «من باید به فیضیه ب وم و ببینم به طلبه هایم چه می گذ د». با خواهش امام ا از ف’ن باز داش’ند. (148)

سید یونس ودبا ی ا که د فیضیه آسیب دیده بود، به منزل امام آو دند. و شخص امام، از وی پ س’ا ی می ک د (149) ; ولی ب اث - اح’های زیاد، به شهاد’ سید. د وز سوم ف و دین هم، -معی به خاک و خون کشیده شدند.

مد سه طالبیه ’بیز نیز، با ویدادی همانند آنچه د مد سه فیضیه قم خ داد، وبه و گ دید که به زد و خو د مامو ان ساواک و طلاب ان-امید و د این د گی ی، یکی از مامو ان شه بانی، کش’ه شد. به دنبال این حادثه، صدها کماندو، با اسلحه گ م و س د، به مد سه یو ش ب دند. م دم قم، وق’ی می شنوند بناس’ به منزل امام حمله شود، خود ا به منزل امام ساندند; اما امام از م دم خواس’ که به منزلهای خود ب گ دند.

د وز سوم ف و دین، امام، م دم ا ب انگیخ’ از مد سه فیضیه دیدن کنند و به بالین وحانیان آسیب دیده د بیما س’انها ب وند. (150) شاه د این ح ک’ نیز، شکس’ خو د. ح ک’ نابخ دانه و کینه’وزانه او و ا بابان او، ب ویک د م دم به دین افزود و م دم صف دشمنان خود ا به وشنی دیدند و وز به وز به اق’دا و نفوذ م -عی’ افزوده شد.

آ ی سیل ’لگ افها به قم س ازی شد. علمای ع اق و س ’اس ای ان، به قم ’لگ اف زدند، به علما ’سلی’ گف’ند: قم کانون ’و-ه ها شد.

د وز سوم، م اسم ’شییع -نازه شهید سید یونس ودبا ی، با شکوه خاصی ب گزا می شود. (151) د وز 4/1/42، ژیم به ح ک’ مسخ ه ای دس’ زد و آن می’ینگی اس’ که با ش ک’ شما ی از اوباشان و ف یب خو دگان که از ’ه ان آو ده بود، د میدان آس’انه به اه انداخ’. ’ا- و اعظ، د آن -مع به سخن انی پ داخ’. (152) این ’ظاه ا’ د سایه قد ’نمائی نی وهای نظامی ان-ام گ ف’ و ساواک، ب اب گزا شی که داده، شما آنان ا دوازده هزا نف یاد ک ده اس’.

آخ شوال 1382/6 ف و دین 42

از وز ششم ف و دین، نمازهای -ماع’ د قم و ’ه ان و پا ه ای از شه س’انها، د اع’ اض به ژیم ’عطیل شد. د گزا ش ساواک آمده اس’:

«... از وز سه شنبه (ام وز) ششم ف و دین، کلیه مسا-د ’عطیل می شود و هیچ یک از ائمه -ماع’ د مس-د نخواهند ف’... مامو ویژه که د قم بوده گزا ش می دهد: م دم قم از اقداما’ مامو ین شدیدا عصبانی بوده و بدگویی می کنند و د حال حاض ، یک عمامه به س د قم از منزل خا - نمی شود و ’مام نمازها ا ’عطیل ک ده اند. ح’ی آی’ الله م عشی ن-فی هم نماز خود ا ’عطیل ک ده و نماز نمی ود و مد سه فیضیه د ’ص ف پلیس اس’....» (153)

ب گزا نشدن نماز -ماع’ د ’ه ان و بسیا ی از شه ها، به مد’ یک هف’ه، به د ازا می کشد. ساواک د وز ششم ف و دین گزا ش می دهد:

وز گذش’ه عده ای، د حدود هف’اد الی هش’اد نف به منزل آی" الله خمینی ف’ه بودند که قیافه ها شباه’ به دانش-ویان و کسبه بازا ’ه ان داش’ و یکی از آنها اعلامیه ای ا ق اء’ می ک د که:

«ما افس ان ا ’ش ا-ازه نخواهیم داد که حکوم’ زو و قلد ی ادامه یابد و مش وطه و قانون اساسی ’عطیل شود... و هم چنین نسب’ به وقایع فا س اب از ’اسف شده اس’.» (154)

مامو ان ن’وانس’ه اند این نی وهای ا ’شی ا شناسائی کنند. و منظو از وقایع فا س، ح ک’ ایل قشقائی د منطقه فا س، به س ک دگی خس و قشقایی، ط فدا مصدق، بوده که م’هم به انگیزاندن م دم علیه دول’ می شود. نی وهای ا ’شی ب ای س کوب ایل قشقایی به آن منطقه اعزام می گ دند.

ب اب گزا ش س هنگ بدیعی، ئیس ساواک قم، د 8/1/42، شما ی از م دم ’بیز، با آقای شیع’مدا ی دیدا داش’ند و از خدادهای ’بیز، گزا ش دادند و آمادگی خود ا ب ای فداکا ی اعلام ک دند:

«زنها [د ’بیز] می گف’ند ما -ان خود ا د اه دین و ق آن و علما خواهیم داد. ح’ی زنها خود ا مسلح ک دند. ’مام م دم ’بیز، پی و -وان، زن و م د آماده اند ب ضد دول’ اقدام نمایند....» (155)

بعد از حمله به مد سه فیضیه، ئیس شه بانی قم، ’مام ’اکسی دا ان ا -مع می کند و به آنان دس’و می دهد که به هیچ وی وحانیان و طلاب ا سوا ’اکسی و واحد نکنند. آنان نیز ب اب دس’و ، وحانیان ا سوا نمی ک دند که بسیا وضع ناخوشایندی به و-ود آو د.

امام پس از آگاهی از این موضوع، ئیس شه بانی ا می خواهد و پس از نکوهش او، می گوید:

«اگ این دس’و لغو نشود، دس’و می دهم از ’ه ان ’عداد زیادی سوا ی به قم بیایند و طلاب ا م-انی -ابه-ا کنند.»

ئیس شه بانی، پس از این، انندگان ’اکسی ا -مع، و دس’و صبح خود ا لغو می کند. (156) از خاط ا’ آقای خ م آبادی اس’فاده می شود که آقای شیع’مدا ی، پس از واقعه فیضیه، پیشنهاد سازش با ژیم ا مط ح می کند و این پیام ا به وسیله آقای کمالوند به امام می ساند که امام مخالف’ می کند. (157)

7 ذی قعده 1382/ 13 ف و دین 42

ژیم شاه، ب ای از صحنه خا - ک دن علما و به سازش واداش’ن آنان، از ’مام وسائل به ه می ب د. ب ای این هدف، آقای وح الله کمالوند ا به ’ه ان ف ا خواند که ب اب اسناد ساواک، وی د 11/1/42 به ’ه ان ف’ه اس’. ’ا یخ بازگش’ وی به قم، وشن نیس’. اما آقای طاه ی خ م آبادی، د خاط ا’ش می نویسد: پس از بازگش’ آقای کمالوند، به منزل امام ف’م و ایشان ا از بازگش’ آقای کمالوند، باخب ساخ’م. هنگامی که وا د کوچه امام شدم، با دو اعلامیه س ’اس فحش و ناسزا به امام و آقای شیع’مدا ی، و به و شدم، یکی به نام: «-بهه ملی » و دیگ «سازمان زنان ای ان ». ایشان ساع’ هف’ و نیم وا د منزل امام می شود، اما می بیند امام با آ امش کامل مشغول مطالعه اس’ و هیچ آثا نا اح’ی د چه ه ایشان دیده نمی شود.

امام می گوید: قبل از این که دیگ ان با آقای کمالوند دیدا کنند، من باید ایشان ا ببینم. (158)

این همزمانی بازگش’ م حوم کمالوند به قم و ان’شا اعلامیه د وغ علیه امام، بدان -ه’ بوده که ایشان ا د ’نگنا ق ا دهند، ’ا دس’ از مبا زه ب دا د. اما امام خمینی، ثاب’ و اس’وا به اه خود ادامه می دهد و د 13/1/42 اعلامیه مع وف خود ا که شاه پ س’ی، یعنی غا ’گ ی صاد می کند و با ’و-ه به این که د آن اعلامیه اشا ه ای به ’بلیغا’ ژیم علیه علما شده:

«شب ها پاسبانها و قه های ف-یع با امضاء م-هول پخش می کنند.» (159)

گزا ش م بوط به دیدا امام ا با آقای کمالوند د این ’ا یخ گمان می زنیم. نشانه و ’ایید کننده گمانه زنی ما این اس’ که امام بعد از دیدا با آقای کمالوند و آگاهی از هدفهای شاه، ممکن اس’ این اعلامیه ا نوش’ه باشد; زی ا اطمینان یاف’ه که شاه د صدد ا- ای ب نامه های خود و آم یکاس’; از این وی حمله ا ب ده وی شخص شاه.

امام د این اعلامیه می نویسد:

«اینان با شعا شاه دوس’ی به مقدسا’ مذهبی اهان’ می کنند.

شاه دوس’ی; یعنی غا ’گ ی، ه’ک اسلام، ’-اوز به حقوق مسلمین، ’-اوز به م اکز علم و دانش. شاه دوس’ی; یعنی ض به زدن به پیک ق آن و اسلام، سوزاندن نشانه های اسلام، محو آثا اسلامی’.

شاه دوس’ی; یعنی ’-اوز به احکام اسلام و ’بدیل احکام ق آن ک یم. شاه دوس’ی; یعنی کوبیدن وحانی’ و اضمحلال آثا سال’.

حض ا’ آقایان ’و-ه دا ند اصول اسلام د مع ض خط اس’ ق آن و مذهب د مخاط ه اس’. با این اح’مال، ’قیه ح ام اس’ و اظها حقایق وا-ب «ولوبلغ مابلغ... اکنون که م -ع صلاحی’دا ی ب ای شکای’ د ای ان نیس’ و ادا ه این مملک’ به طو -نون آمیز د - یان اس’، من به نام مل’ از آقای علم شاغل نخس’وزی ی اس’یضاح می کنم. با چه م-وز قانونی د دو ماه قبل حمله به بازا ’ه ان ک دید... من اکنون قلب خود ا ب ای س نیزه های مامو ین شما حاض ک دم; ولی ب ای قبول زو گوییها و خضوع د مقابل -با های شما حاض نخواهم ک د....» (160)

این پیام شو انگیز امام، اث بسیا خوب و ژ فی میان م دم به -ای گذاش’.

10 ذی قعده 1382/ 16 ف و دین 1342

د این ’ا یخ، امام خمینی د پیامی از اب از احساسها، همد دیها هم اهیها و شو آف ینیهای مل’ مح’ م ای ان; بویژه م دم ’ه ان ’شک ک د. زی ا م دم غی ’مند ’ه ان پس از واقعه دوم ف و دین، بازا ها ا بس’ند و دس’ از کا کشیدند و با و-ود فضای عب انگیز و خفقان و اخ’ناق، انز-ا و ’نف خود ا از دس’گاه -با اعلام نمودند.

امام د این پیام، یادآو شده: «حفظ قانون اساسی از آن وس’ که ضامن حفظ مذهب -عف ی و قوانین اسلام اس’.» ایشان د این پیام، ’عطیلی بازا ا به پش’یبانی از وحانی’ و اسلام می داند و از هدف شوم دس’گاه، پ ده ب می دا د که نابودی وحانی’ ا د دس’و کا خود ق ا داده اس’:

«گویندگان با اشاعه اکاذیب به ه’ک و ’ضعیف وحانی’، یگانه پش’وانه مملک’، کوشا هس’ند و از هیچ ’هم’ و اف’ ایی خوددا ی نمی کنند. این پش’وانه باید شکس’ه شود، ’ا ا-انب آزادانه به مقاصد شوم خود بسند. وحانی’، باید ز- ببیند، ه’ک شود، این لباس، د خود سوخ’ن اس’.» (161)

پس از چندی از ویداد خونین فیضیه، که د سها ’عطیل شده بود بز گان حوزه ب آن شدند که د سها ا ش وع کنند.

م’ولی مس-د اعظم می گوید: آقایان، باید ’ضمین بدهند که د مس-د اعظم مساله ای پیش نیاید که شیشه ها ا بشکنند و....

امام با شنیدن این سخن، حاض نمی شود د مس-د اعظم د س بدهد و د س خود ا د صحن کوچک ادامه می دهد و این سبب بخو د علما با م’ولی مس-د اعظم می شود. از این وی پیشکا آی’الله زاده ب و- دی، از امام می خواهد د س ا د مس-د اعظم ادامه دهد و امام نیز می پذی د. (162)

17 ذی قعده 1382 / 23/1/42

پس از فا-عه خونین فیضیه، علما و م ا-ع ن-ف، واکنش نشان دادند، د 7/1/42 آقای خویی پیامی ب ای شاه ف س’اد. (163) شما ی از علمای ن-ف، به ئیس-مهو ها و پادشاهان کشو های اسلامی ’لگ اف مخاب ه ک دند و از -نای’ ژیم شاه، پ ده ب داش’ند. سید عبدالله شی ازی، ب ای -مال عبدالناص پیام ف س’اد (164) این باع" شد که وزنامه اطلاعا’ د 15/1/42، علمای ن-ف ا به ا ’باط با -مال به 24 ’ن، آقای شی ازی (167) به 25 ’ن، آقای حکیم به 32’ن از علمای ای ان پیام ف س’ادند و فا-عه خونین فیضیه ا ’سلی’ گف’ند. آقای حکیم، از علمای ای ان خواس’ه بود که دس’ه-معی به ع’با’ مها- ’ کنند ’ا د این با ه ’صمیم گی ی شود:

«امید اس’ حض ا’ علما، دس’ه -معی مها- ’ به ع’با’ عالیا’ بنمایند، ’ا ب’وانیم ای خود ا د با ه دول’ صاد نماییم.» (168)

ژیم شاه، پیش از سیدن پیام آقای حکیم به علما، دس’ به بازی سوایی زد. ئیس شه بانی س هنگ پ ’و، ئیس شه بانی قم، س هنگ بدیعی، ئیس ساواک قم، هم اه با ف ماندا قم خواس’ا دیدا با امام شدند امام از پذی ف’ن آنان خوددا ی و زید.

ئیس شه بانی می گوید: به آقا بسانید که ما از ط ف شخص اعلی حض ’، مامو یم که پیغام همایونی ا به ایشان بسانیم.

امام خمینی پاسخ می دهد:

«ا’فاقا من هم به همین -ه’ که شما از ط ف شاه می خواهید با من ملاقا’ کنید، از پذی ف’ن شما معذو م.»

مامو ان شاه از د منزل امام بی ن’ی-ه باز می گ دند و به منزل آقای شیع’مدا ی می وند و ’هدید شاه ا به ش ح زی به او ابلاغ می کنند:

«’لگ افی از آی’ الله آقای حکیم، به دس’ شما می سد که شما ا دعو’ به خا - شدن از ای ان و ف’ن به ن-ف ک ده اس’. اگ بخواهید ب وید، دول’ وسایل ف’ن شما ا ف اهم می کند; ولی اگ بخواهید وی آن ’لگ اف س وصدایی اه بیندازید، کماندوها و زنان ه -ایی ا به خانه های شما می یزیم. شما ا می کشیم، نوامیس’ان ا ه’ک می کنیم و خانه های’ان ا غا ’ می نماییم.» (169)

آن گاه می افزایند این پیغام همایونی، -دی اس’ و ’نها -نبه ’هدید ندا د! و از او می خواهند. که پیام ا به امام خمینی بساند.

ف دای آن وز، ’لگ اف آقای حکیم به امام خمینی و دیگ م ا-ع و علمای قم، سید.

گویا سیدن این پیام به قم د وزهای 17 و یا 18 ف و دین بوده اس’. پس از این ’هدیدهای ژیم، آقای شیع’مدا ی وا د مذاک ه با ژیم می شود و قول می دهد که دس’ از مبا زه ب دا د و امام خمینی ا نیز از مبا زه بازدا د که موفق نمی شود.

ب ای وشن شدن این موضوع، به نقل سند مح مانه ای از ساواک قم می پ دازیم که مدعی اس’ د 18/1/42 آقای شیع’مدا ی قول همکا ی داده اما موفق نشده اس’، آی’الله خمینی ا از مبا زه ب کنا دا د. ’ا یخ این سند 22/1/42 اس’، یک وز پیش از ان’شا پاسخ ’لگ اف امام به آقای حکیم.

« یاس’ ساواک ’ه ان د مذاک ا’ی که وز 18/1/42 آی’ الله شیع’مدا ی با آقای ئیس شه بانی قم به عمل آمده اس’، شیع’مدا ی قول می دهد که: د آینده، هیچ گونه فعالی’ و ’حیکا’ی علیه دول’ و لوایح شش گانه ننموده و اعلامیه ای هم به چاپ ن ساند. ضمنا، خمینی ا هم اضی نماید که به همین نحو عمل نموده، دس’ از مبا زا’ و ’حیکا’ خود ب دا د; ولی اطلاع سیده حاکی اس’ که د ’ه ان، اعلامیه ای به امضای شیع’مدا ی و خمینی ’ح’ عنوان: «’شک و اظها ’اسف » چاپ و من’ش گ دیده اس’ (که دو نسخه ونوش’ آنها به پیوس’ ایفاد می گ دد) بلافاصله آقای ئیس شه بانی به وسیله ’لفن با شیع’مدا ی ’ماس و اظها می دا د، مگ ق ا ب این نبود که دیگ اعلامیه ای چاپ نکنید و اعمال خلافی ان-ام ندهید. شیع’مدا ی می گوید: این اعلامیه ها م بوط به قبل از مذاک ا’ ما بوده (یعنی 10 و 11ذی قعده) د ضمن آی’الله خمینی ا هم ن’وانس’م اضی کنم و گف’ه اس’: من دس’ از مبا زا’م نخواهم کشید.» (170)

11 ذی قعده، ب اب با 17 ف و دین اس’ و گف’وگوی شیع’مدا ی با ئیس شه بانی، د 18 ف و دین بوده اس’. از این ’ا یخ به بعد، آقای یع’مدا ی کا های خود ا با ساواک، هماهنگ می کند; اما امام خمینی از این همکا ی، ’ا 15 خ داد، اطلاعی نداش’ه اس’. پس از آن، مبا زان به شیع’مدا ی بدگمان می شوند و کم کم وشن می شود که گونه ای همکا ی با ساواک دا د. و اگ با مبا زان و علما هم اهی می ک ده، ط ف خود ا دول’ می دانس’ه، نه شاه.

امام کا خود ا ادامه داد و به ح ک’ خود ش’اب بخشید. از این وی، بی اع’نایی به هشدا ژیم که: کسی حق پاسخ گویی به ’لگ اف آقای حکیم ا ندا د، ایشان د ’ا یخ 23/1/42 پاسخ ’لگ اف آقای حکیم ا نش داد; زی ا ژیم شاه، نگذاش’ این پیام به آقای حکیم مخاب ه شود.

امام خمینی، د این پاسخ، حفظ اس’قلال مملک’ ا د سایه «وحد’ کلمه علمای اسلام و م ا-ع وق’» می داند و د با ه ه- ’ به ع’با’ می نویسد:

«ما می دانیم با ه- ’ م ا-ع و علمای اعلام، اعلی الله کلم’هم، م کز بز گ ’شیع د پ ’گاه هلاک’ اف’اده و به دامن کف و زندقه کشیده خواهد شد و ب اد ان ایمانی عزیز ما د شکن-ه و عذاب الیم واقع خواهند شد. ما می دانیم با این ه- ’، ’غیی ا’ و ’حولا’ عظیمی وی خواهد داد که ما از آن بیمناکیم... و از عموم طبقا’ ب ای صیان’ احکام اسلام و اس’قلال ممالک اسلامی، اس’مداد می کنم و اطمینان دا م، با وحد’ کلمه مسلمین، سیما علمای اعلام، صفوف ا-انب و مخالفین د هم شکس’ه و هیچ گاه به فک ’-اوز به ممالک اسلامی نخواهند اف’اد. ما ’کلیف الهی خود ا ان شاء الله ادا خواهیم ک د و به احدی الحسنیین نائل خواهیم شد....» (171)

27 ذی قعده 1382 / 1/2/42

ژیم که ’وانس’ه بود با ’هدید و فضاسازی شما ی از علمای قم ا ساک’ و شما ی ا با خود هم اه کند، ب ای -لوگی ی از ح ک’ ’وفنده امام، دس’ به شگ د دیگ ی زد و آن، دس’گی ی طلاب و گسیل داش’ن آنان به پادگانها بود. (172)

ب اب اسناد ساواک د 28/1/42، مامو ویژه ژیم د قم با آقای کمالوند، دیدا می کند و آقای کمالوند به مامو ویژه ژیم می گوید: این کا ژیم د س’ نیس’ که مامو ان شه بانی د ’ا یخ 24/1/42 بدون سیدگی به پیشینه طلاب آنان ا دس’گی ک ده و ’حویل نظام وظیفه داده اند.

شما ی از دس’گیشدگان کا ’ ’حصیلی سمی دا ند و شما ی از آنان دا ای زن و ف زند و از م’ولدین 1313 هس’ند که ب اب قانون م’کفل شناخ’ه شده اند. این دس’گی ی، باع" عب و وحش’ و مخفی شدن طلاب د خانه ها شده اس’. و شما ی ا دس’گی ک ده، نه اعزام می کنند و نه م خص.

د حاشیه این گزا ش آمده اس’:

«’یمسا یاس’ ف مودند: اقدام لازم به عمل آمد. به این معنی که ’ا 15 20 وز اینها ا بگی ند. اگ وحانیون ساک’ شدند، به کلی از بازب ی د بین طلاب ص ف نظ خواهد شد و الا دو م ’به ش وع می شود.» (173)

پس از دیدا مامو ویژه د با ، با آقای کمالوند و بی ن’ی-ه بودن گف’وگوها، دس’گی ی طلاب د وز اول ا دیبهش’ 1342 و ف مان اعزام وحانیان قم به سبازی صاد شد. د این ’ا یخ، طلاب ا به طو گس’ ده دس’گی و کا ’های معافی’ی ا، که خود صاد ک ده بودند، پا ه می کنند. و از -مله دس’گی شدگان، آقای علی اکب هاشمی فسن-انی اس’. (174) دس’گی ی آقای فسن-انی د 21 ف و دین، خ داد که از نخس’ین دس’گی شدگان به شما بود (175) و اعزام ایشان به ’ه ان، د اول ا دیبهش’، ان-ام گ ف’ه.

امام خمینی، به وحانیانی که دس’گی و به پادگانها گسیل داده شده بودند، پیام می دهد:

«نگ ان نباشید، ’زلزل به خود اه ندهید و با کمال شاد’ و سبلندی و وحی قوی بایس’ید و شما ه ک-ا باشید سبازان امام زمان(ع) می باشید و باید به وظیفه سبازی خود عمل نمائید.» (176)

وحانیان ب اب دس’و امام عمل می ک دند و با افس ان و د -ه دا ان ’ماس می گ ف’ند و د اندیشه دیگ سبازان اث می گذاش’ند و اندیشه های امام ا د پادگانها می پ اکندند. وی هم ف’ه این ’ فند ژیم به زیان آن ’مام شد و سبازان امام زمان(ع-) پیام امام خمینی ا به حساس’ ین نقطه مو د ا’کای ژیم، ساندند. (177)

پس از ف و دین 1342 «-معی’ مؤ’لفه اسلامی » شکل می گی د و کا های خود ا هماهنگ با امام خمینی به ا- ا می گذا د. (178)

8 ذی ح-ه 1382 / 12 ا دیبهش’ 1342

حوزه علمیه قم د وز 11/2/42 د اطلاعیه ای اعلام ک د م اسم چهلم شهدای فیضیه، از دوازدهم ا دیبهش’ آغاز می شود. (179) بدین مناسب’ امام خمینی، د وز 23/2/42 پیام مهمی داد و د این پیام کوبنده شاه ا عامل همه -نای’ها مع فی ک د و دول’ ا یاغی خواند:

«اشکال بز گ آن اس’ که به ه دس’گاهی که -وع می شود، می گویند: اینها که شده اس’، به ام اعلی حض ’! اس’ و چا ه ای نیس’. از نخس’وزی ’ا ئیس شه بانی و ف ماندا قم همه می گویند: ف مان مبا ک اس’. می گویند: -نایا’ مد سه فیضیه به دس’و ایشان اس’. به دس’و اعلی حض ’، م یضها ا از م یضخانه بی ون ک دند. به دس’و ایشان اس’ که اگ د -واب حض ’ آی’ الله حکیم کا ی ان-ام دهید، کماندوها و زنهای ه -ائی ا به منازل شماها بیزیم و شماها ا بکشیم و خانه ها’ان غا ’ کنیم. دس’و اعلی حض ’ اس’ که بدون م-وز قانونی، طلاب ا بگییم و به لباس سبازی د آو یم. دس’و اعلی حض ’ اس’ که به دانشگاه بیزند و دانش-ویان ا بکوبند. مامو ین، ’مام قانون شکنیها ا به شاه نسب’ می دهند. اگ اینها صحیح اس’، باید فا’حه اسلام و ای ان و قوانین ا خواند و اگ صحیح نیس’ و اینها به د وغ - مها و قانون شکنیها و اعمال غی انسانی ا به شاه نسب’ می دهند، پس چ ا ایشان از خود دفاع نمی کنند، ’ا ’کلیف م دم با دول’ وشن شود... وزا ’ دادگس’ ی دول’، با ط حهای خود و الغاء اسلام و -ولی’ از ش ایط قضا’، مخالف’ خود ا با احکام مسلمه اسلام ظاه ک د. از این به بعد، باید د اع اض و نفوس مسلمین، یهود و نصا ی و دشمنان اسلام و مسلمین دخال’ کنند... ’ا این غاصب یاغی، س کا اس’، مسلمین وز خوش نخواهند دید.

من به س ان ممالک اسلامی و دول ع بی و غی ع بی، اعلام می کنم: علمای اسلام و زعمای دین و مل’ دیندا ای ان و ا ’ش ن-یب، با دول اسلامی ب اد اس’ و د منافع و مضا همدوش آنهاس’ و از پیمان با اس ائیل، دشمن اسلام و دشمن ای ان م’نف و منز- اس’....» (180)

م-الس چهلم شهدای فیضیه، د قم، ’ه ان و بسیا ی از شه س’انها بسیا با شکوه ب گزا گ دید. د قم، د مس-د اعظم، م-لس یادبود شهدا، با ش ک’ انبوه علما، طلاب و م دم ب گزا شد. ئیس ساواک قم گف’ه بود: ه کس د این م-لس منب ب ود، بازداش’ خواهیم ک د و اگ مخالف’ی با دول’ صو ’ بگی د، م-لس ا به هم خواهیم زد. د این م-لس، دک’ محمد صادقی ’ه انی، ب ای حاض ان سخن گف’. و با کمال شهام’، علیه ژیم پهلوی دس’ به افشاگ ی زد و م-لس با آ امش، ب گزا شد. (181) از آن-ا که دس’گی ی دک’ صادقی ح’می می نمود، به پیشنهاد امام، به منزل ایشان می ود و از این وی، ساواک ف’ و آمد به منزل امام ا به کن’ ل خود د می آو د که پس از چند وز، دک’ صادقی با عمامه سیاه از منزل امام خا - شده و ساواک به ایشان دس’ نیاف’ه اس’. (182)

د ’ه ان و بعضی از شه س’انها، ه شب چندین م-لس و م اسم بز گداش’ شهدای فیضیه د مسا-د گوناگون ب گزا می گ دید.

د 12/2/42 امام، د پاسخ ’لگ اف اصناف همدان نامه ای ا سال داش’ و د آن، هدفهای شوم ژیم و وظیفه م دم مسلمان ا، بیان ک د.

« ژیم د صدد ’ص ف د احکام ض و یه اسلام اس’ و باید د ب اب آن ایس’اد و با منطق قوی اسلامی، مفاسد و قانون شکنیها ا ب ملا کنید و اعلامیه صاد و اع’ اض نمائید.» (183)

آقای شیع’مدا ی د 11/2 و آقای م عشی ن-فی د 12/2 (184) چهلم شهدای قم ا ’سلی’ گف’ند.

10 ذی ح-ه 1382 / 14 ا دیبهش’ 1342

د این ’ا یخ، امام خمینی د پاسخ پیامهای علمای ن-ف، از -مله آقای خوئی، از -نای’های ژیم پهلوی پ ده ب می دا د و اه چا ه و هایی از این گ داب ا د دفاع همگانی از اسلام می داند:

«ما ام وز موا-ه هس’یم با دس’گاه -با ی که د نظ دا د احکام اسلام ا، یکی پس از دیگ ی، ’غیی دهد. آنچه ’اکنون با ص اح’ د نطقهای خود اظها ک ده اند، ’ساوی حقوق زن و م د اس’، د همه -ها’ که چندین حکم ض و ی اسلام پایمال می شود. اخی ا د ط حی که وزی دادگس’ ی ’هیه ک ده اس’، قید -ولی’ و اسلام ا از قضا’ لغو ک ده و چیزهای وحش’ناکی د زی پ ده اس’ که اگ غفل’ شود، اساس مذهب د مع ض خط اس’. حض ا’ افاضل م’ذک باشند که ام وز، ’کلیف به همه طبقا’ م’و-ه اس’. م ا-ع عظام و علمای اسلام و فضلای مح’ م و سای طبقا’ همه مکلف هس’ند به مقدا میسو ب ای دفاع از اسلام و احکام مقدسه، ’شیک مساعی کنند.» (185)

د 14/2/42 آقای خوئی به نامه علمای ای ان د با ه ویدادهای ای ان پاسخ می دهد. (186)

11 ذی ح-ه 1382 / 15 ا دیبهش’ 1342

’لاش خس’گی ناپذی و مخلصانه امام خمینی و موضع گییهای ب-ا و خ دمندانه ایشان د سال 41 و 42 د - یان مد سه فیضیه، سبب شد، د قلب م دم مؤمن و مسلمان -ای بگی د و محبوب دلها شود، وز به وز، نفوذ کلمه اش افزون گ دد و م -عی’ ایشان دامن گس’ د و او بین م دم مؤمن پایگاهی بس اس’وا بیابد.

ساواک که ن’وانس’ه بود د آن م د الهی نفوذ کند و ایشان ا به ’سلیم و سازش وادا د، از نفوذ امام خمینی وحش’ داش’. اسناد من’ش ه از ساواک نشان می دهد که از آغازین وزهای ا دیبهش’ ماه، م -عی’ امام مط ح بوده و م دم به ایشان وی آو ده اند. د ’ا یخ 10/1/42 ساواک گزا شی از ا-’ماع علمای ’ه ان دا د که پس از گف’وگوی بسیا ، امام ا به عنوان هب شیعیان ب گزیده اند. (187)

د ’ا یخ 3/2/42 ساواک گزا ش می دهد:

«طبق اطلاعیه حاصله، وحانیون ط از اول د صدد هس’ند علما و وحانیون د -ه دو ’ه ان و شه س’انها ا به پش’یبانی از آی’ الله خمینی ’شویق و نامه هایی به امضا بسانند، مبنی ب این که مخالف’ آی’الله خمینی مو د ’ایید ’مام آنها می باشد، (کما این که اعلامیه ای مبنی ب پش’یبانی وحانیون فا س پخش شده بود که به ع ض سیده اس’.) (188) »

ساواک د سند دیگ ی، به ’ا یخ 4/2/42 -ایگاه بلند و نفوذ کلمه و شه ’ امام خمینی ا د خا - و داخل، به دلیل د اف’ادن ایشان با ژیم می داند:

«’م کز قد ’های وحانی د اط اف وی گ دیده و به خاط همین م کزی’، هم اکنون حوزه های علمی مذهبی خا - از ای ان نیز نامب ده ا مشخص’ ین کن -امعه وحانی’ ای ان می شناسند. و ’لگ اف ’سلی آمیز واقعه اخی از -انب آی’الله حکیم خطاب به وی، ن’ی-ه همین شاخصی’ اوس’ و خود وی نیز، عملا داعیه م -عی’ ا دا د.» (189)

د 7/2/42 ساواک اس’ان پن-م (ک مانشاه) گزا ش می دهد.

«کلیه علمای اعلم شیعه -هان، به نفع آقای خمینی از هب ی شیعیان کنا ه گی ی و نامب ده ا یگانه م -ع ’قلید شیعیان دنیا مع فی نموده اند.» (190)

ساواک، د با ه مقام و پایگاه به دس’ آمده ب ای امام خمینی و م -عی’ وی، د 15/2/42 گزا ش می دهد:

«به طو ی که آی’ الله بهبهانی اظها داش’ه و از منابع دیگ نیز مو د ’ایید ق ا گ ف’ه د سنوا’ گذش’ه، بازا یها و مقدسین که و-وها’ ش عی پ داخ’ می کنند، ماهیانه بین دویس’ الی سیصد هزا ’ومان به آی’الله خوانسا ی می پ داخ’ه اند و مشا الیه، این و-وه ا بین وحانیون قم، ن-ف و ’ه ان ’قسیم می ک ده اس’; ولی پ داخ’ این و-وه ش عی از ماه گذش’ه به آی’ الله خوانسا ی به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یاف’ه و د مقابل، مقدسین و بازا یها، حق امام ا ب ای آی’ الله خمینی حواله نموده اند، به طو ی که آی’ الله خمینی د ماه گذش’ه چها صدهزا ’ومان پ داخ’ داش’ه; ولی د ماههای قبل ح’ی سی هزا ’ومان نیز پ داخ’ نداش’ه اس’ و د مقابل آی’الله خوانسا ی، د حدود یک صد هزا ’ومان پ داخ’ نموده اس’.» (191)

-ایگاه و نفوذ کلمه امام خمینی سبب شده که شخصی به نام: افصح الم’کلمین، از وابس’گان د با ، به قم سف کند و به دنبال چا ه باشد. وی بعد از سف به قم و دیدا با امام خمینی و آقای شیع’مدا ی و شیخ عبدالنبی ع اقی، د نامه ای به س هنگ نشاط می نویسد:

«میان آقایان علمای ام وز قم، مثل آقایان: ع اقی و شیع’مدا ی و خمینی و گلپایگانی و ن-فی م عشی، ه چند اکث ا مخالف دول’ می باشند، ولی از همه م’هو ’ آقای خمینی اس’ که ’صادفا یکی دو ماه اس’، ’ قی غی من’ظ ه ای نموده و هیچ چا ه ای از ب ای فع خط مخالف’های آینده ایشان نیس’، مگ این که یکی از علمای مقبول’ مانند آقای ن-فی یا آقای ع اقی ’قوی’ شده، دس’ او ا از حوزه قم کو’اه کنند.» (192)

این گزا ش و سخنانی که از امام خمینی نقل شده شایان دق’ اس’. باید یادآو شویم که د گزا ش ساواک به سال 1335، قبل از فو’ آقای ب و- دی، به این نک’ه اشا ه شده بود که آقا وح الله خمینی، بیش’ ین شاگ دان ا پس از آقای ب و- دی دا د (500 نف ) و دا ای اهمی’ اس’.

ژیم شاه و ساواک، نسب’ به -ایگاه امام، بیش از پیش حساس می شوند و به خوبی د با ه ایشان مطالعه می کنند و د صدد خ اب ک دن شخصی’ ایشان ب می آیند.

11 ذی ح-ه 1382 / 15 ا دیبهش’ 1342

ژیم پهلوی ب ای د هم کوباندن وحانی’ و ’ف قه افکندن بین وحانیان به شگ د -دیدی دس’ زد. سید حسن ح-’ ا علم ک د و از اخ’لاف او با یکی از م ا-ع، به سود خود به ه ب دا ی ک د. با خواس’ ژیم، اعلامیه هایی با عنوان «هیا’ مصلحین » از سوی ح-’ به نگا ش د می آمد و ’وسط ساواک پخش می شد. سید حسن ح-’، د او- مبا زا’ م دم، د مضان 1382، ’لگ افی به شاه مخاب ه ک د و ’لاش و زید از این اه به مال و منالی بسد (193) . وی، پس از واقعه خونین فیضیه، هماهنگ با ژیم، نخس’ین اعلامیه خود ا با نام «هیا’ مصلحین » د 15/2/42 نش داد. اما ساواک که هنوز امیدوا به سازش با وحانی’ بود، و نش آن ا به صلاح ندانس’، گ چه علیه امام خمینی و شیع’مدا ی بود. (194)

وی، پس از 15 خ داد، به ’لاشها و ح ک’های ضدم دمی خود، افزود.

12 ذی ح-ه 1382 / 16 ا دیبهش’ 1342

د ’ا یخ 16/2/42 امام خمینی، به پیام ’سلی’ علمای همدان، پاسخ داد و نمونه هایی از مخالف’های ژیم ا با احکام اسلامی بشم د که به پا ه ای از آنها اشا ه می شود:

«1. شواهدی د دس’ اس’ که دس’گاه -با ، به حکم الزام و خباث’ ذا’ی د صدد هدم اساس اس’. حمله مسلحانه به م کز فقاه’ و ه’ک م ا-ع و فقهای اسلام و حبس و ز- شاگ دان مک’ب اسلام و اهان’ به ق آن ک یم و سای مقدسا’ مذهبی، نمونه با ز آن اس’....

2. اعلام به ’ساوی حقوق زن و م د از ه -ه’، الغاء اسلام و -ولی’ از من’خب و من’خب و الغاء اسلام و -ولی’ از ش ائط قضا’، نمونه ظاه دیگ ی اس’.» (195)

به این موضوع، امام، ب ای نخس’ین با د دیدا با افصح الم’کلمین اشا ه می کند:

«د فک اف’اده ام م’قابلا اعلامیه ای ان’شا بدهم که مباین’ ط ح او ا با اسلام م’ذک شوم.» (196)

و این سخن نشان می دهد که دیدا این آقا با امام خمینی، پیش از 12/2/42 بوده; زی ا امام خمینی د اعلامیه 12/2/42 خود به این موضوع اشا ه ک ده اس’.

3. «سخ’گی ی ک دن و ا-حاف نمودن به ح-ا- بی’ الله الح ام و د مقابل وسائل ف اهم نمودن و ’سهیل نمودن ب ای مساف ’ چند هزا نف عمال اس ائیل به لندن، ب ای ’وطئه ب ضد اسلام و به آنها اسم مذهب گذاش’ن.... ’خفیف د ک ایه طیا ه و به ه مساف ی از ف قه ضاله [بهائی] پانصد دلا ا ز دادن نمونه دیگ ی اس’.

4. زمزمه ’غیی خط که اخی ا با دیگ آغاز شده....

5. خط اس ائیل و عمال ننگین آن، اسلام و ای ان ا ’هدید به زوال می کند. من ب ای چند وز زندگی با عا و ننگ، ا زشی قائل نیس’م و از علمای اعلام و سائ طبقا’ مسلمین، ان’ظا دا م که با ’شیک مساعی ق آن و اسلام ا از خط ی که د پیش اس’ ن-ا’ دهند... ».

امام خمینی د پاسخ به علمای یزد، د نامه ای که د ا دیبهش’ 1342 نوش’ه، به -ز مو د چها م، به دیگ مو دها اشا ه ک ده اس’ و نک’ه اضافی آن این اس’ که ام وز، مانند گذش’ه نباید ساک’ بود و از ا-’ماع کنا ه گی ی ک د:

«ام وز، وزی نیس’ که به سی ه سلف صالح ب’وان ف’ا ک د. با سکو’ و کنا ه گی ی همه چیز ا از دس’ خواهیم داد.» (197)

’ا یخ دقیق این اطلاعیه وشن نیس’; اما با ’و-ه به این که د اطلاعیه پیشین، امام، اشا ه ای به سف بهائیان به لندن نشده، باید ’ا یخ آن ا 15 یا 16 ا دیبهش’ دانس’; زی ا منبع امام ب ای آنچه د سخن انی خود دا د، م-له دنیا اس’ که ’ا یخ ان’شا آن 7/2/42 اس’. (198)

به طو طبیعی چند وز طول می کشد که م-له من’ش و به دس’ امام بسد; از این وی، پیام امام به علمای یزد ا نمی’وان قبل از 15 یا 16 ا دیبهش’ دانس’.

17 ذی ح-ه 1382 / 21 ا دیبهش’ 1342

م اسم چهلم شهدای قم، که از 12/2/42 ش وع شده بود، د این ’ا یخ; یعنی 21/2/42، هنوز ادامه داش’. از سوی آقای حکیم، م-لس خ’می د مس-د ا ک ’ه ان اعلام می شود. (199) د همان وز، از ط ف سید عبدالله شی ازی د مشهد، د مس-د بناها، مس-د خ’م اعلام می گ دد. (200)

ژیم از ب گزا ی م-لس خ’م آقای حکیم د ’ه ان -لوگی ی می کند; زی ا می’ سد د این م-لس از امام خمینی، به بز گی یاد شود.

21 ذی ح-ه 1382 / 25 ا دیبهش’ 1342

امام خمینی، پس از پایان پذی ف’ن م اسم چهلم شهدای فیضیه، د مس-د اعظم سخن انی افشاگ انه و پ شو ی ک د. این نخس’ین سخن انی ایشان اس’ که نوا آن، و-ود دا د.

د «صحیفه نو »، ’ا یخ این سخن انی 10/1/41 ذک شده (201) که به هیچ وی، د س’ نیس’.

د م-موعه «کوث »، ’ا یخ آن 12/2/42 د هنگام ش وع -لسه د س یاد شده (202) که این ’ا یخ نیز، د س’ به نظ نمی سد.

د ک’اب «بانگ آزادی »، فه س’ نوا سخن انیهای امام، به پی وی از «کوث » ’ا یخ آن ا 12/2 دانس’ه اس’ (203) که صحیح نیس’; زی ا:

1. 12 ا دیبهش’، آغاز م اسم چهلم شهداء فیضیه قم و ب اب باهش’م ذی ح-ه بوده اس’. بناب این، د وز چهلم، د سها ش وع شده باشد د س’ به نظ نمی سد. وز پس از چهلم هم، وز ع فه و پس از آن عید ق بان بوده اس’.

2. د این سخن انی امام می گوید: «پس چ ا نمی گذا ید، فا’حه بگییم؟ چ ا فا’حه ’ه ان ا به هم می زنید؟»

د پاو قی کوث آمده: منظو از فا’حه ’ه ان، که ژیم از ب گزا ی آن -لوگی ی ک ده، م اسمی بوده که د ’ا یخ 21/2/42 ( 17 ذی ح-ه) ق ا بود از ط ف نماینده آقای حکیم د مس-د ا ک ’ه ان ب گزا شود. بناب این، سخن انی بعد از 21 ا دیبهش’ بوده و چون وز 22 ا دیبهش’، عید غدی خم بوده اس’، د ن’ی-ه، ’ا یخ سخن انی ا باید از 23 به بعد دانس’.

3. د کوث آمده: این سخن انی د آغاز د س، پس از م اسم بز گداش’ چهلم شهدای فیضیه بوده اس’، د خاط ا’ آقای هاشمی فسن-انی آمده: این سخن انی پیش از این که د سها ب ای مح م ’عطیل بشود، ای اد شده اس’. (204) و آقای خ م آبادی، که د -لسه سخن انی حضو داش’ه، آن ا آخین د س امام دانس’ه اس’. (205)

و به ه حال، بی گمان نمی’وان ’ا یخ آن ا 12 ا دیبهش’ دانس’ و ب اب اسناد ساواک، ’ا یخ آن 25 ا دیبهش’ اس’ که د س’ به نظ می سد. شاید هم این سخن انی د آغاز ش وع د سها، پس از واقعه خونین، ب گزا شده و پس از چند وز، د سها به مناسب’ مح م ’عطیل شده اس’.

4. از آن -ا که امام خمینی د این سخن انی، چند با می گوید: امسال سال بدی بود، ’نظیم کنندگان صحیفه نو ، منظو امام ا از سال، سال شمسی پنداش’ه از این وی ’ا یخ آن ا ف و دین 41 دانس’ه اند. اما باید ’و-ه ک د که منظو د این سخن انی سال قم ی اس’ که با مح م آغاز می شود. ایشان د پایان سال و د هنگام ش وع سال -دید، به ویدادهایی که د این سال ا’فاق اف’اده اس’ اشا ه می کند و به ’-زیه و ’حلیل آن می پ دازد.

5. ضبط سخن انی امام که به عنوان د س بوده، حکای’ از و-ود یک ’شکیلا’ یک پا چه و دقیق د آن ’ا یخ دا د. به نظ می سد که نی وهای مؤ’لفه اسلامی، با سازمان دهی و ’شکیلا’ د اه گس’ ش اندیشه امام ’لاش می ک ده اند و ب گزا ی م اسم عاشو ای ’ه ان و حمای’ بازا ’ه ان از امام، حاکی از و-ود ’شکلهای مذهبی اس’. خواندن خاط ا’ شهید ع اقی، د این با ه، -الب اس’. امام خمینی د این سخن انی به ویدادهای سال، اشا ه می کند:

1. د این سخن انی، امام پس از چند دعا این سال ا ب ای وحانی’ از -ه’ی سال بدی می دانند:

«و این سال ب ای وحانی’... بسیا بد سالی بود و از -ه’ی بسیا خوب سالی بود... بد بود ب ای این که... یک مملک’ی که باید به صلاح و به صح’ مع فی بشود د -امعه بش مع فی شد به م کز فساد... بخواهیم بگوییم مثل زمان مغول اس’، نمی’وانیم همچو بی اح’ امی به مغول بکنیم....»

2. ژیم پهلوی از حوزه علمیه قم می’ سد و از گذش’ه د صدد نابودی آن بوده اس’:

«لااقل، بیس’ سال پیش از این اس’ که اینها نقشه شان این بود که قم نباشد. د زمان حیا’ م حوم آقای ب و- دی ضوان الله علیه، هم نقشه این بود که ایشان نباشند و قم نباشد. قم ا با منافع خودشان مض می دانند... قم موی دماغ بود، نزدیک بود به اینها، مفاسد ا زود اد اک می ک د و کا های اینها، زود ب ش منکشف می شد. اینها قم ا نمی خواس’ند، من’هی نمی’وانس’ند به ص اح’ له-ه بگویند: قم نه، می گف’ند: ن-ف آ ه، مشهد آ ه. د قم چیزی به نظ نمی خو د....» (206)

3. امام اسدالله علم ا شخصی بی سواد می داند و هدف دول’ ا نابودی اسلام مع فی می کند:

«دیدیم... از اولی که این دول’ بی سواد و بی حیثی’ وی کا آمد، از اول اسلام ا هدف ق ا داد: د وزنامه ها با قلم د ش’ نوش’ند که بانوان ا حق دخال’ د ان’خابا’ داده اند، لکن شیطن’ بود; ب ای انعطاف نظ عامه م دم به آن موضوع بود که نظ شان به الغاء اسلام و الغاء ق آن د س’ نیف’د و لهذا، ’و-ه ما د دفعه اول، منعطف شد به همان قضیه [زنان] بعد که مطالعه ک دیم، دیدیم که آقا قضیه، قضیه بانوان نیس’ این یک ام کوچکی اس’، قضیه معا ضه با اسلام اس’....»

4. ژیم د صدد ب دن دخ’ ها به سبازی بود و زمانی که امام قضیه ا فاش ک د، شاه چا ه ای -ز ’کذیب نداش’. ژیم از این به بعد، د صدد پ ونده سازی ب ای امام ب آمد و ب ای ایشان از دادگس’ ی اخطا یه ف س’اده شد که آو نده آن می گوید: من مقلد حا- آقا وح الله هس’م و بدون گ ف’ن امضا، منزل ایشان ا ’ ک می کند. (207)

«د وزنامه ها، به ص اح’ له-ه نوش’ند که ب دن بانوان به سبازی، ’صویبش د دس’ ’نظیم اس’; لکن بعد از آن که دیدند که خیلی فضاح’ با آمد، م دم نا اح’ شدند... گف’ند: اکاذیب اس’، پ ونده سازی خواس’ند بکنند، پ ونده سازیهای بچگانه مضحک بکنند....»

5. امام با بیان غم انگیز حمله ژیم به فیضیه و بی ون ک دن طلاب م- وح از بیما س’ان، به نک’ه حساس انگش’ گذاش’ که همه اینها ا کا گزا ان دول’ی، به دس’و اعلی حض ’ ان-ام دادند و چنانچه وی مخالف این ف’ا ددمنشانه اس’، باید اعلام کند، نه این که مانع م-لس خ’م د ’ه ان شود.

«این سال بد بود ب ای این که حمله به اسلام زیاد شد، حمله به ق آن زیاد شد، م اکز علم ا کوباندند... عزیزهای ما ا زدند، س هایشان ا شکس’ند، پاهایشان ا شکس’ند، بعضیشان ا کش’ند... دس’گاه شه بانی می گوید که: سازمان امنی’، سازمان امنی’ می گوید: شه بانی، دو’ایشان می گویند: ام اعلی حض ’. اس’ می گویند که ام اعلی حض ’ اس’؟ اعلی حض ’ با دیان’ اسلام مخالف اس’؟ ... اگ نیس’ند بگویند... اظها ’اسف کنند به این که م دک آمده اس’، یخ’ه مد سه فیضیه ا خ اب ک ده اس’. بنده باز این مسائل این -وانهای خودمان ا ندیدم و بعد از مباحثه می وم می بینم. اول وق’ی اس’ که می وم می بینم. ب وم آن-ا، یک فا’حه ای بخوانم، ب ای آنهایی که کش’ند (گ یه حضا ) یک اظها ’اث ی بکنیم ب ای اینها. اینها که نمی گذا ند ما فا’حه هم بگییم (گ یه حضا ) اگ دهقانها ک دند، پس چ ا نمی گذا ید فا’حه بگییم؟ (گ یه حضا ) چ ا فا’حه ’ه ان ا به هم می زنید؟ (گ یه حضا )... م دک می ف س’د ئیس شه بانی ا، ئیس این حکوم’ خبی" ا، می ف س’د منزل آقایان، من اهشان ندادم. ای کاش اه داده بودم ’ا آن وز دهنشان ا خ د ک ده بودم. می ف س’ند، منزل آقایان که اگ نفسشان د فلان قضیه د آید، ف موده اند: اعلی حض ’ ف موده اند: اگ نفس شما د آید، می ف س’یم منزلهای’ان ا خ اب می کنیم، خود’ان ا هم می کشیم، نوامیس’ان ا ه’ک می کنیم....» (208)

6. امام د این پیام ، هشیا انه به سف دوهزا نف بهائی با پانصد دلا ا زی که ب ای ه یک از آنان ’هیه شده، اشا ه می کند و د کنا این گشاده دس’یها و پول خ - ک دنها و هم اهیها با این گ وه صهیونیس’ی،از بد ف’ا ی که با ح-ا- می شود یاد می کند که د «منی » نیز د صدد دس’گی ی اف اد بوده اند. از این وی، سکو’ ا -ایز ندانس’ه و ن’ی-ه آن ا چی گی یهود و بهائی’ می داند:

«این سکو’ م گبا اسباب این می شود که زی چکمه اس ائیلی، به دس’ همین بهائیها، این مملک’ ما، این نوامیس ما، پایمال بشود. وای ب دین ما، وای ب این اسلام وای ب این مسلمین. ای علما ساک’ ننشینید، نگویید: علی مسلک الشیخ، ضوان الله علیه، والله شیخ اگ حالا بود ’کلیفش این بود. سکو’! ام وز سکو’ هم اهی با دس’گاه -با اس’; نکنید سکو’. دو هزا بهائی ا با پانصد دلا ا ز به ه یک و هزا و بیس’’ومان ’خفیف هواپیما... حالا که خط ب اسلام وا د شده و آن خط یهود اس’ و حزب یهود، که همین حزب بهائی’ اس’. این خط که حالا نزدیک شده، اگ آقایان، علمای اعلام، خطبا، طلاب، همه با هم، همصدا بگویند که آقا ما نمی خواهیم که یهود ب مقد ا’ مملک’ ماحکوم’ کند، ما نمی خواهیم که مملک’ ما با مملک’ یهود هم پیمان بشود د مقابل پیمان اسلامی....» (209)

امام خمینی، پس از این سخن انی وشن گ انه، منطقی، پ شو و کوبنده و افشاگ انه به ط ف فیضیه به اه اف’اد. طلبه ها نیز پش’ س امام به اه اف’ادند. وضع فیضیه ا که امام دید، بسیا دگ گون شد. -لوی یکی از ح- ه ها وی زمین نشس’ و گف’: یکی وضه بخواند، طلبه ای وضه سوزناکی خواند. دانه های اشک وی گونه های امام س ازی شد. از این صحنه غم انگیز و ’ا یخی، عکسی مو-ود اس’. (210)

22 ذی ح-ه 1382 / 26 ا دیبهش’ 1342

ژیم پهلوی که ’مام ’لاش خود ا ب ای به سازش کشاندن امام خمینی، بی ن’ی-ه دید و پ ونده سازی و این -ا و آن-ا پ اکندن شبنامه و ’هدید ایشان، ط فی نبس’، به طو سمی اندیشه کش’ا م دم ا مط ح ک د. شاه د سخن انی خود د 26 ا دیبهش’ 1342 د ه’ل ونک، محل گشایش سومین کنگ ه سالانه مناطق 354 لاینز بین المللی د ای ان، کینه دیینه خود ا آشکا ک د و به طو وشن و گس’اخانه از کش’ا م دم و مبا زان سخن گف’:

«... ما خواس’ه ایم که ا-’ماع ای ان ا از ’مام فسادها، چه مادی و چه اخلاقی، یک م ’به خلاص کنیم; یعنی د یک زمان گف’ه ایم که: ناد س’ی و بدفک ک دن و ناپاک فک ک دن، باید یشه کن شود. م’اسفانه اف اد زیادی ا از اه قانون شاید دنبال ک دیم و دنبال خواهیم ک د و م’اسفانه ’نبیه خواهند شد. ولی -امعه باید، این ق بانیها ا بدهد... اگ ’ا به حال گف’یم که: یکی از ع-ایب این اس’ که انقلاب بز گ ما، که شاید د ’ا یخ بی سابقه باشد، بدون خون یزی و بدون هیچ گونه مقاوم’ی پیش ف’ه اس’. اگ م’اسفانه لازم باشد که بگوئیم انقلاب بز گ ما با خون یک عده بی گناه یعنی مامو ین دول’ و خون یک عده اف اد بدبخ’ و گم اه م’اسفانه آغش’ه خواهد شد. این کا ی اس’ که چا ه ای نیس’ و خواهد شد....» (211)

امام خمینی د آس’انه ماه مح م د وز 26/2/42، -لسه ای ’شکیل داد که د آن نمایندگانی از شه س’انها ش ک’ داش’ند. بنا به گزا ش ساواک، از قول سید لطیف نامی، که د آن -لسه حضو داش’ه، امام خمینی سفا ش می کند: وعاظ نباید از نی وهای ان’ظامی ب’ سند; زی ا دول’ نمی’واند د وزهای مح م، ع صه ا ب م دم ’نگ بگی د:

«و ما ’صمیم دا یم که اگ د ماه مح م کوچک’ ین اهان’ به -امعه وحانی’ ف اهم آو ند، حکم ’کفی آقای علم، نخس’وزی ا، از ط ف خود من و آقایان میلانی و گلپایگانی و حکیم و خوئی از ن-ف و احیانا شیع’مدا ی صاد نمائیم و ق’ل او ا وا-ب شما یم....»

و د م حله بعد، چنانچه دول’ کا ی ان-ام دهد، اعلامیه صاد ک ده و از حیف و میل بی’المال سخن می گوییم که نمونه هایی از این اس افکا یها ا می شما د و می افزاید د ب اب این حیف و میل، می بینیم یک کا گ با 8 س عائله، وزی 8 ’ومان مزد دا د. (212)

24 ذی ح-ه 1382 / 28 ا دیبهش’ 1342

امام خمینی ب ای ماه مح م، ب نامه های بسیا خوبی ا به ا- ا گذاش’. ب اب گزا ش ساواک، د 6/3/42 شما ی از مبلغان از سوی ایشان مامو ی’ یاف’ه اند د ایام مح م، به قط ، کوی’، بح ین و پاکس’ان ب وند. حا- سید محمد ضا سعیدی خ اسانی و سید عباس مه ی از سوی امام ب ای ’بلیغ د کوی’ نامزد شدند. د این گزا ش، اسامی پانزده ’ن دیگ ذک شده که از سوی امام بناس’ به کوی’، قط ، بح ین و پاکس’ان اعزام شوند. (213)

امام خمینی، ضوان الله علیه، د 18/2/42، به واعظان و خطبا و هیا’های مذهبی پیام می دهد، سال’ و وظیفه آنان ا د ب اب ’بلیغا’ ژیم وشن می کند. د این پیام آمده اس’: دس’گاه -با از ’ س این که مبادا، کا های خلاف انسانی و ضد دینی و وطنی آنها ب ملا شود، از مبلغان و هیا’های مذهبی ’عهد گ ف’ه اس’:

«که از مظالم دم نزنند و دس’گاه -با ا به خود س ی واگذا ند. لازم اس’ ’ذک دهم که: این ال’زاما’، علاوه ب آن که ا زش قانونی نداش’ه و مخالف’ با آن هیچ اث ی ندا د، ال’زام گی ندگان، م- م و قابل ’عقیب هس’ند.»

امام، از مبلغان خواس’ که مانند امام حسین د اه احیای شیع’، شهاد’ ا ب گزینند و از زندان و شکن-ه ن’ سند و سکو’ نکنند که سکو’ د ب اب دس’گاه -با ، سبب لطمه خو دن اسلام می شود. د این پیام، مبا زه با بدع’ ا وظیفه علما می شم د و از م دم می خواهد د نوحه های خود از مصیب’های وا ده ب اسلام و م اکز فقه و دیان’، یاد کنند و خط اس ائیل ا ب ای م دم، بنمایانند.

«آقایان بدانند که خط ام وز ب اسلام، کم’ از خط بنی امیه نیس’. دس’گاه -با ، با ’مام قوا به اس ائیل و عمال آنها (ف قه ضال و مضله) هم اهی می کند. دس’گاه ’بلیغا’ ا به دس’ آنها سپ ده و د د با ، دس’ آنها باز اس’. د ا ’ش و ف هنگ و سای وزا ’خانه ها ب ای آنها -ا باز نموده و شغلهای حساس به آنها داده اند. خط اس ائیل و عمال آن ا به م دم ’ذک دهید....» (214)

پس از صدو اعلامیه امام، د همان وز، پاک وان، ئیس ساواک، د ’لگ افی به کلیه ساواکیها، با اشا ه به دس’و امام خمینی و گسیل طلاب و وحانیان به شه ها و ق اء، دس’و می دهد، اوضاع ا زی نظ داش’ه باشند و عناص مخالف و ب انگیزاننده ا دس’گی کنند:

«و از پخش ه گونه اعلامیه و عکس خمینی -دا -لوگی ی شود....» (215)

ب اب گزا ش دیگ ی از ساواک، امام، دس’و داده، ’ا هف’م مح م نظم و آ امش ا حفظ کنند و از هف’م به بعد، به بیان حادثه مد سه فیضیه و فا-عه مس-د گوه شاد بپ دازند. (216)

و با این هنمودها و سفا شها امام خمینی، سوگوا ی د مح م 42، با حال و هوای دیگ ی ب گزا شد. شه بانی کل کشو د اعلامیه ای، م دم ا به سوگوا ی مش وع و ب اب با معیا های ش ع ف ا خواند و اعلام ک د: کسانی که از این م اسم، اس’فاده شخصی بکنند، ’نبیه خواهند شد. (217)

3 مح م 1383 / 6 خ داد 1342

شهید ع اقی د خاط ا’ خود می نویسد: د دوم، یا سوم مح م پیشنهادی ا -ه’ مبا زه با ژیم پهلوی، با امام مط ح ک دیم و آن این که: یک حساب -ا ی د بانک صاد ا’، به نام امام باز شود و اعلام گ دد: این حساب ب ای ’عمی مد سه فیضه اس’ و ه کسی از یک ’ومان، پن-’ومان و ده ’ومان به حساب بیزد. هدف، شما اف اد اس’، نه مقدا پول، ’ا وشن شود م دم با وحانی’ اس’.

امام پیشنهاد ا می پذی د و می گوید: با آقای شیع’مدا ی هم صحب’ کنید.

وی نیز، پس از اطلاع از موافق’ امام، پیشنهاد ا می پذی د و حساب مش’ کی د بانک صاد ا’ باز می کند و با ’لاش زیاد، موافق’ مدی کل بانک ا ب ای بازنگهداش’ن چها شعبه د ’ه ان، د ایام عاشو ا و ’اسوعا به دس’ می آو ند. (218)

د یکی از وزهای مح م که فقط م دم ’ه ان و قم از آن حساب آگاه بوده اند، صدهزا ’ومان وا یز می شود. (219)

آقای فلسفی د سخن انی شب عاشو ای خود، پیامی از امام خمینی و آقای شیع’مدا ی بالای منب خواند که آن دو از م دم خواس’ه بودند: به این حساب پول وا یز کنند. (220)

د این -ا مناسب اس’، س نوش’ این حساب ا ذک کنیم. ب اب اسناد ساواک، آقای شیع’مدا ی نیمی از این پول -مع شده د این حساب ا ب ای خید دا ال’بلیغ ب داش’ ک ده اس’. د سندی به شما ه 24063/321، به ’ا یخ 21/6/43 چنین آمده:

«آقای شیع’مدا ی مهمانخانه ا م قم ا، -ه’ ’اسیس مد سه دا ال’بلیغ اسلامی، به مبلغ هش’صد و پن-اه هزا ’ومان، از آقایان حا- آقا محمد آقازاده و حسن کاشانیان، که به طو مش’ ک مالک مهمانخانه مذکو بوده اند، خیدا ی نموده و مبلغ 450 هزا ’ومان آن ا نقدا پ داخ’ که به ق ا اطلاع، آقای حسن کاشانیان کلیه این مبلغ ا باب’ سهم خود اخذ و ق ا شده بقیه که سهم آقای حا- آقا محمد آقازاده می باشد، ’ا چند ماه دیگ به وسیله آقای شیع’مدا ی پ داخ’ شود.

به طو ی که اس’حضا دا ند، حسابی به شما ه 10 بانک صاد ا’ و معادن، به نام آقایان: خمینی و شیع’مدا ی اف’’اح شده بود که مبلغ 425 هزا ’ومان د حساب مزبو ، -مع آو ی شده اس’. آقای شیع’مدا ی، مبلغ 210 هزا ’ومان آن ا از بانک د یاف’ و اظها داش’ه: این مقدا سهم من اس’ و ظاه ا به همین مناسب’ بین خمینی و شیع’مدا ی اخ’لافی حاصل شده اس’.» (221)

4 مح م 1383 / 7 خ داد 1342

امام خمینی د این ’ا یخ، نامه ای به آقای سید احمد خوانسا ی می نویسد و از ایشان می خواهد که د با ه ح ک’های ضد انسانی و ضداسلامی ژیم، اعلامیه مش’ ک بدهند. د بخشی از آن، می نویسد:

«شما که د م کز هس’ید، خانه نشین شده اید. اصلا نه ح فی، نه اعلامیه ای، هیچ کا نمی کنید. شما که د ’ه ان هس’ید، م دم ا دعو’ به ق آن; یعنی وحد’ و یگانگی نمی کنید، فایده اش چیس’؟ شما باید م دم ا دعو’ به قیام کنید. شما باید م دم ا به ا’حاد دعو’ کنید ’ا موقعی که می خواهیم دس’و قیام بدهیم، آنها آماده باشند، ’ا یشه شاه و دول’ ا از میان ب دا یم... چ ا د مقابل حکام سکو’ می کنید؟ شما شنیده اید که حض ’ علی خانه نشین شده بود; اما دس’و این بوده که 52 سال خانه نشین شود و بالاخ ه، پس از این مد’، پد مخالفین ا د آو ده اس’. یعنی م دم دیدند حق با حض ’ علی اس’، آن وق’ د مقابل بی دینها قیام ک ده اند....»

آقای خوانسا ی موافق’ خود ا با امضای نامه ای ملایم اعلام می دا د. (222)

7 مح م 1383 / 10 خ داد 1342

د وز هف’م مح م د مشهد دو نف پاسبان به دس’ پخش کنندگان اعلامیه های آقای قمی و امام خمینی، د مس-د گوه شاد از پش’ با چاقو مو د حمله ق ا می گی ند که یکی فو’ و دیگ ی نیز وضع بسیا وخیمی می یابد. (223)

9 مح م 1383 / 12 خ داد 42

شه بانی کل کشو د اعلامیه ای م دم ا به سوگوا ی مش وع! ف ا می خواند و از ’نبیه کسانی که از آن به ه ب دا ی ناد س’! بکنند، سخن به میان می آو د.

د وز نهم مح م، شما ی از اهل منب ا به ساواک می ب ند و از آنان می خواهند سه موضوع ا عای’ کنند:

1. علیه شخص اول مملک’ سخنی نگویند.

2. علیه اس ائیل سخنی به میان نیاو ند!

3. م ’ب به گوش م دم نخوانند که اسلام د خط اس’! دیگ ه چه بگویند آزادند. (224)

امام خمینی د سخن انی وز عاشو ای خود، به این سه نک’ه اشا ه ک ده اس’.

یکی از ویدادهای مهم و به یاد ماندنی، این ب هه از زمان، سخن انی آقای فلسفی د شب عاشو ا، د مس-د شیخ عبدالحسین ’ه ان اس’. د این سخن انی پ شو و هی-ان انگیز، آقای فلسفی به اس’یضاح دول’ علم پ داخ’ و دول’ ا د ده ماده اس’یضاح ک د و پس از پایان ه ماده، م دم با «صحیح اس’، صحیح اس’» مخالف’ خود ا با دول’ علم اعلام ک دند.

آقای فلسفی، بالای منب ، نامه امام خمینی و آقای شیع’مدا ی ا ب ای م دم خواند امام، د این نامه از آقای فلسفی ’شک و از هم اهی مبلغان، که وظیفه اسلامی خود ا ان-ام می دهند،’قدی می کند و د پایان یادآو می شود:

«چون ب ای ’-دید ساخ’مان مد سه فیضیه که قبلا با -ناب عالی صحب’ی شده بود، حسابی د بانک صاد ا’ شعبه قم باز شده اس’ و بناس’ که از وز ’اسوعا و عاشو ا نیز، بانک سپ ده ا قبول کند، اگ صلاح دیدید، ’ذک ی به مسلمین بدهید....» (225)

این سخن انی ’ا یخی ا، شخصی با زی کی و هشیا ی خاص ضبط می کند و د دس’ س همگان ق ا می دهد. به این گونه که از بعد ازظه ضبط صو’ی ا زی منب ق ا می دهد و خود نیز د زی منب ، پنهان می شود و د هنگام سخن انی به ضبط سخنان آقای فلسفی می پ دازد، بدون این که نی وهای ساواک م’و-ه قضیه بشوند. آقای فلسفی شب یازده و دوازده ا نیز به سخن انی پ داخ’ و د شب دوازدهم، با شما ی از انقلابیون، دس’گی شد.

10 مح م 1383 / 13 خ داد 1342

د وز عاشو ای 42، هیا’های سینه زنی ’ه ان، بدون بخو د، مسی های خود ا پیمودند. شهید ع اقی می گوید: ما، پیش از ب گزا ی م اسم، با طیب و حسین مضان یخی صحب’ ک دیم. ژیم مس-د حا- ابوالف’ح ا می بندد; اما سینه زنی د آن محدوده آغاز می شود و این گونه دم می گی ند:

گف’ عزیز فاطمه نیس’ زم گ واهمه ’ا به ’ن وان بود زی س’م نمی وم

د خیابان مخب الدوله، شعا می دهند: خمینی خمینی خدا نگهدا ’و. بمی د بمی د دشمن غدا ’و.

مسی ح ک’ کا وانهای عاشو ایی این گونه بوده: ساع’ 9 مس-د حا-ابوالف’ح، واقع د میدان شاه (قیام)، س چشمه و م-لس، مخب الدوله، اس’انبول،میدان ف دوسی و ساع’ 12 د مقابل دانشگاه ’ه ان و ساع’ یک، مقابل کاخ م م می سند و د آن-ا، شعا می دهند: م گ ب این دیک’ا’و . (226)

ب اب اطلاعا’ مو-ود، ق ا بوده که صبح وز عاشو ا، آقای شیع’مدا ی د فیضیه سخن انی کند و عص عاشو ا، امام خمینی، شیع’مدا ی به فیضیه نمی ود. وز قبل از آن; یعنی وز ’اسوعا، شیخ غلامحسین زن-انی ابه ی، به ساواک قم اطلاع می دهد که ف دا ایشان به فیضیه نخواهد ف’. (227)

آقای شیع’مدا ی د منزل به سخن انی می پ دازد. از این سخن انی، از دول’ و وزنامه کیهان ان’قاد می کند و اعلام می دا د ا ’باطی با عبدالناص و-ود ندا د و دول’ ا م’هم می سازد که د گی ی به و-ود می آو د.

د وز صبح عاشو ا، د منزل امام نیز، -لسه عزادا ی بوده و سه ’ن از آقایان منب ی، به سخن انی علیه دول’ می پ دازند. (228)

امام خمینی بعد از ظه عاشو ا به مد سه فیضیه ف’ و سخن انی مهم و ’ا یخی خود ا ای اد ک د. امام د این سخن انی، با ها از خط اس ائیل و بهائیان وابس’ه اس ائیل سخن به میان آو د و هشدا داد از وحانی’ دفاع ک د و به نصیح’ شاه پ داخ’:

«آقا! من به شما نصیح’ می کنم. ای آقای شاه! ای -ناب شاه! من به ’و نصیح’ می کنم، دس’ب دا از این کا ها، آقا اغفال دا ند می کنند ’و ا. من میل ندا م که یک وز اگ بخواهند ’و ب وی همه شک بکنند.»

آن گاه امام به اهان’های شاه د سخن انیهای خود به وحانی’ اشا ه ک د و گف’:خدا کند که م اد’ وحانی’ نباشد. امام سخن انی خود ا با بشم دن وضع اسفبا مملک’ و ناشایس’گیها و ناکا امدی دول’ به پایان ب د. (229)

این سخن انی که مخاطب آن شخص شاه بود باز’اب بسیا گس’ ده ای داش’.

11 مح م 1383 /14 خ داد 1342

شب یازدهم، ’ظاه ا’ باشکوهی از ط ف دانش-ویان دانشگاه ’ه ان به عنوان پش’یبانی از امام خمینی ان-ام شد. اینان ’ظاه ا’ خود ا از مس-د هدای’، واقع د اسلامبول، آغاز ک دند و با شعا : خمینی پی وز اس’، به سوی بازا اه پیمودند و با گذ از بازا ، میدان مولوی و میدان شاه، د مد سه حا- ابوالف’ح ا-’ماع ک دند.

صبح وز یازدهم مح م م دم د مس-د سلطانی بازا گ دآمدند و با شعا خمینی، خمینی، خمینی ب’شکن... شکوهی ویژه آف یدند. ح ک’ پ شو خود ا ادامه دادند، ’ا به -لو دانشگاه سیدند. د این هنگام دانش-ویان با شنیدن ف یاد: خمینی، خمینی، از کلاسها بی ون آمدند و به -مع ’ظاه کنندگان پیوس’ند. این ’ظاه ا’، ’ا ساع’ 2 بعد از ظه با شو و هی-ان ف اوان ادامه یاف’ و پیوند انقلابیون مؤمن و دانشگاهیان ا به نمایش گذاش’. (230)

پی نوش’ها:

1. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/سند شما ه 15/2، م کز انقلاب اسلامی.

2. «’ا یخ سیاسی معاص ای ان »، دک’ سید -لال الدین مدنی، -1/352، دف’ ان’شا ا’ اسلامی، قم.

3. م-له «’ا یخ و ف هنگ معاص »، شما ه 3، 4/196; «یک صد سال مبا زه وحانی’ م’ قی »، عقیقی بخشایشی، -2/71، دف’ نش نوید اسلام، قم.

4. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی، -1/170، نش اح ا ، ’ه ان.

5. «یادداش’های علم »، وی اس’ا علی نقی عالیخانی، -1/46، مازیا و معین.

6. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی، -1/170.

7. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/19، م کز اسناد انقلاب اسلامی.

8. «خاط ا’ و مبا زا’ شهید محلا’ی »/28، م کز اسناد انقلاب اسلامی.

9. م-له «’ا یخ و ف هنگ معاص »، شما ه 6- 57/240.

10. «س گذش’های ویژه از زندگی امام خمینی »، -5/87، پیام آزادی.

11. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی، -1/136.

12. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/277.

13. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی، -1/137.

14. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/96.

15. همان/69.

16. «دای "المعا ف ’شیع »، -2/565.

17. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی، -1/142.

18. همان/143; «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/229.

19. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی، -1/149.

20. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/252.

21. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/26.

22. همان، -5/17.

23. همان، -1/25.

24. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ خمینی »، سید حمید وحانی، -1/145.

25. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/252.

26. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/28 و 29.

27. همان، -5/18.

28. «صحیفه نو »، امام خمینی، -1/38، چاپ دوم، م کز مدا ک ف هنگی انقلاب اسلامی.

29. «اسناد انقلاب اسلامی »، -30/1.

30. همان/28.

31. همان /33.

32. «خاط ا’ و مبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی »/238، سند شما ه 87، م کز اسناد انقلاب اسلامی.

33. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/32.

34. «خاط ا’ و مبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی »، /239، سند 88.

35. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/259.

36. «خاط ا’ و مبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی »/240، سند 89.

37. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1/254، م کز اسناد انقلاب اسلامی.

38. «صحیفه نو »، امام خمینی، -1/35، 36; «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/257.

39. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/34.

40. همان/39.

41. همان، -5/22.

42. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/273- 275.

43. همان /276.

44. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی، -1/174، 177.

45. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/37.

46. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی، -1/175.

47. «صحیفه نو »، -1/33. د این -ا، ’ا یخ اعلامیه امام اسفند 41 ذک شده به طو قطع، صحیح نیس’.

48. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی،-1 /177، 178.

49. «اسناد انقلاب اسلامی »، -/44، 47.

50. همان، -25/5.

51. «نهض’ وحانیون ای ان »، علی دوانی، -3/143، مؤسسه خییه و ف هنگی امام ضا(ع).

52. «کوث »، م-موعه سخن انیهای امام خمینی، هم اه با ش ح وقایع انقلاب اسلامی، -1/9- 11.

53. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/267، سند 29/2.

54. همان/268، سند 30/2.

55. «نهض’ وحانیون ای ان »، علی دوانی،-3/149.

56. «خاط ا’ و مبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی » /243.

57. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی.

58. همان/240.

59. «نهض’ وحانیون ای ان »، علی دوانی، -3/151.

60. «خاط ا’ و مبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی »/242.

61. «نهض’ وحانیون ای ان »، علی دوانی، -3/152 د این-ا عص پن-شنبه آمده که صحیح، چها شنبه اس’.

62. همان/152.

63.«اسناد انقلاب اسلامی »، -1/44.

64. همان/52.

65. «خاط ا’ و مبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی »/245.

66. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/52، 53.

67. «نهض’ وحانیون ای ان »، علی دوانی،-3/157.

68. «کوث »، -1/13.

69. همان/15.

70. «نهض’ وحانیون ای ان »، علی دوانی، -3/158.

71. «خاط ا’ و مبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی »/245.

72. «کوث »، -1/14، به نقل از وزنامه کیهان 10 آذ 41.

73. «نهض’ وحانیون ای ان »، -3/162.

74. همان، -3/159.

75. همان/162.

76. همان/164; «کوث »، -1/22.

77. «انقلاب اسلامی و یشه های آن »، عباسعلی عمید زن-انی/446، ک’اب طوبی.

78. «کوث »، -1/25.

79. «ای ان د عص پهلوی »، نوش’ه و ’حقیق دک’ مصطفی المو’ی، -11/406، چاپ لندن; «یادداش’های علم امی اسدالله »، -1/63.

80. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -واد منصو ی، -1/336; «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی، -1/218.

81. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، سید حمید وحانی، -1/223- 225.

82. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1/150.

83. همان/165.

84. «کوث »، -1/35; «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/225.

85. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/57.

86. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/230; «صحیفه نو »، -1، چاپ -دید.

87. همان/233.

88. «خاط ا’ ومبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی »/227.

89. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/58.

90. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1 /235.

91. «خاط ا’ و مبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی، /228.

92. «خاط ا’ و مبا زا’ شهید محلا’ی »/46.

93. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1 /237.

94. «کوث »، -1/40.

95. «صحیفه نو »، -1/26.

96. «کوث »، -1/43; «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/254.

97. «هاشمی فسن-انی دو ان مبا زه »، -1/133، دف’ نش معا ف انقلاب.

98. همان; «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/265.

99. «نهض’ وحانیون ای ان »، -3/212.

100. «’ا یخ معاص ای ان »، پی’ آو ی، ’ -مه محمد فیعی مه آبادی، -3/183، عطائی.

101. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1/342.

102. «صحیفه نو »، -1/62، چاپ -دید.

103. «صحیفه نو »، -1/25.

104. «خاط ا’ و مبا زا’ شهید محلا’ی »/46.

105. «اسناد انقلاب اسلامی، -1/61.

106. م-له «حضو »، شما ه 1/16.

107. «نهض’ وحانیون ای ان »، -3/209.

108. همان/211.

109. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/5- 244.

110. همان/266.

111. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1/277.

112. «کوث »، -1/45.

113.«’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1/313.

114. «کوث »، -1/8- 47; «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/289.

115. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1، سند شما ه 119/2.

116. همان/345; «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/292.

117. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1/160.

118. «صحیفه نو »، -1/29; «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/63. امضا کنندگان عبا ’ند از: م ’ضی حسینی لنگ ودی، احمد حسینی زن-انی، محمد حسین طباطبائی، محمد موسوی یزدی، محمد ضا موسوی گلپایگانی، سید کاظم شیع’مدا ی، وح الله خمینی، هاشم آملی و م ’ضی حائ ی.

119. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، محمد حسن -بی، سند شما ه 14، م کز انقلاب اسلامی.

120. «’ا یخ سیاسی معاص ای ان »، دک’ -لال الدین مدنی، -2/19.

121.«اسناد انقلاب اسلامی »، -1/70.

122. همان، -5/33.

123. همان، -1/71.

124. «صحیفه نو »، -1/37; «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/315.

125. «اسناد انقلاب اسلامی »، -5/36.

126. همان، -1/72; «نهض’ وحانیون ای ان »، -3/250.

127. «اسناد انقلاب اسلامی »، -5/37.

128.«خاط ا’ و مبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی »/251، سند 108.

129. «اسناد انقلاب اسلامی »، -2/58; «نهض’ وحانیون ای ان »، -3/251.

130. «اسناد انقلاب اسلامی »، -2/56.

131. «نهض’ وحانیون ای ان »، -3/247.

132. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند 16.

133. «نهض’ وحانیون ای ان »، -3/249.

134. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1/160.

135.همان، سند شما ه 38.

136. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند 58/3.

137. «کوث »، م-موعه سخن انیهای امام خمینی، -1/52.

138. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1/556.

139. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1،سند 36 و 37.

140. همان، سند 38.

141. همان/189.

142. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1، سند 15/3.

143. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند 58/3.

144. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/336.

145. «هاشمی فسن-انی، دو ان مبا زه »، -1/138.

146. «ناگف’ه ها»، خاط ا’ شهید ع اقی/158، مؤسسه خدما’ ف هنگی سا.

147. همان/160.

148. «کوث »، -1/56.

149. «ناگف’ه ها»/161.

150. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/357; «کوث »، -1/56.

151. «کوث »، -1/56.

152. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1/577، سند 32/3.

153. همان، سند6/3.

154. همان، سند 8/3.

155. همان 564/، سند 7/3.

156. «ناگف’ه ها»/164.

157. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1/176.

158. همان/164.

159. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، 19/325.

160. «صحیفه نو »، -1/39.

161. همان/41; «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/391.

162. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1/185.

163. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/80.

164. همان./81.

165. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1 /398.

166. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/86.

167. همان/87.

168. همان/84.

169. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/399.

170. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند 51.

171. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/404; «صحیفه نو »، -1/43.

172. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1/191.

173. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1، سند15/3.

174. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/405.

175. «هاشمی فسن-انی دو ان مبا زه »، -1/146.

176. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/406.

177. «هاشمی فسن-انی، دو ان مبا زه »، -1/150.

178. «ناگف’ه ها»، /168.

179. «اسناد انقلاب اسلامی »، -4/70.

180. «صحیفه نو »، -1/48.

181. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/414.

182. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1/163. د این -ا سخن انی آقای صادقی به مناسب’ نخس’ین سالگ د آی’ الله کاشانی، همزمان با بازگش’ آقای کمالوند از ’ه ان دانس’ه شده اس’; یعنی قبل از چهلم شهدای قم.

183. «صحیفه نو »، -1/49.

184. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/99; -5/50.

185. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند 54.

186. «نهض’ وحانیون ای ان »، -3/331.

187. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -/1سند18/3، 19/3.

188. همان، سند22/3.

189. همان، سند23/3.

190. همان، سند24/3.

191. همان، سند26/3.

192. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند 58/4.

193. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1/594، سند 74/3.

194. همان مد ک/595، سند 75/3.

195. «صحیفه نو »، -1/50.

196. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند58/4.

197. «صحیفه نو »، -1/44.

198. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »/277، به نقل از وزنامه دنیا، سال 19، شما ه 741، مو خ 7/2/1342.

199. «اسناد انقلاب اسلامی »، -1/106; -2/78.

200. همان، -4/71.

201. «صحیفه نو »، -1/8.

202. «کوث »، -1/62.

203. «بانگ آزادی، فه س’ نوا سخن انیهای حض ’ امام خمینی »، -/1، مؤسسه ’نظیم و نش آثا امام خمینی.

204. «هاشمی فسن-انی، دو ان مبا زه »، -1/145.

205. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، 1/198.

206. «کوث »، -1/69.

207. همان/72; «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1 /197; «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند 59.

208. «کوث »، -1/79.

209. همان/82.

210. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1/199.

211. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/426.

212. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند61.

213. همان، سند64; «یا ان امام به وای’ اسناد ساواک »، شما ه 1، شهید سید محمد ضا سعیدی/2، اسناد ’ا یخی وزا ’ اطلاعا’.

214. «صحیفه نو »، -1/52.

215. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند شما ه/63.

216. همان، سند/62.

217. «ب سی و ’حلیلی از زندگانی امام خمینی »، -1/427.

218. «ناگف’ه ها»/177.

219. «خاط ا’ آی’ الله طاه ی خ م آبادی »، -1/211.

220. «خاط ا’ و مبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی »/268.

221. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1، سند شما ه 92/3.

232. م-له «حضو »، شما ه 28/329; «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند شما ه 55.

223. «’ا یخ قیام 15خ داد به وای’ اسناد»، -1/628، سند 13/3.

224. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/432.

225. «خاط ا’ ومبا زا’ ح-"الاسلام فلسفی »/268.

226. «ناگف’ه ها»/181; «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1/633، سند 140/3.

227. «’ا یخ قیام 15 خ داد به وای’ اسناد»، -1/616، سند 128/3.

228. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی »، سند شما ه 66 و 67.

229. «صحیفه نو »، -1/54.

230. «ب سی و ’حلیلی از نهض’ امام خمینی »، -1/440 به بعد.

پنج شنبه 13 خرداد 1400  10:18 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها