آثار دفاع مقدس> ليست فیلم و سریال

فيلم اشك وسرما

اشك و سرما، درباره‌ي سربازي است كه براي پاك سازي منطقه‌اي كه توسط دشمن مين گذاري شده به يك روستاي مرزي در كردستان اعزام مي شود و به دليل توفيقاتي كه در اين مأموريت به دست مي آورد، نيروهاي مقابل دختر روستايي به نام روناك را مأمور ترور او مي‌كنند.
اما بوران ناگهاني در كوهستان اين سرباز را در موقعيتي قرار مي‌دهد كه جان دختر كرد را كه ... .

فيلم الماس بنفش

يكي از ارتفاعات حساس منطقه‌ي غرب كشور به دست دشمن افتاده است سه گروه رزمنده براي آزادسازي اين ارتفاعات به صورت چريكي، عمليات را آغاز مي كنند.
فرماندهي يكي از اين سه گروه را "حاج حسين خرازي" بر عهده دارد وي به همراه يارانش به قلب سپاه دشمن مي تازد و پيروزي هاي چشمگيري را به دست مي آورد.

فيلم بازداشتگاه

تعدادي از اسراي ايراني تصميم به فرار از زندان‌هاي عراق مي‌گيرند و اين در حالي است كه اسيران ايراني در بازداشتگاه‌هاي رژيم بعث عراق، تحت فشار و شكنجه‌ي مزدوران بعثي‌، همانند فولاد آبديده شده و دلاورانه مقاومت مي‌كنند.
تني چند از اسرا موفق به فرار مي شوند و وقتي به ايران مي رسند بدون درنگ راهي جبهه مي‌شوند و به جنگ عليه دشمن بعثي ادامه مي‌دهند.

فيلم باغ سيد

محصول انار باغ «خورشيد» به خاطر تولد نوه‌ي خورشيد، نذري اهالي روستاست. روز مراسم ميوه‌چيني، باغ خورشيد مورد هجوم آتش بي‌امان دشمن قرار مي‌گيرد و علي‌اكبر فرزند او كشته مي‌شود.
خورشيد، اهالي روستا را با عروسش «گلناز» كه باردار است از باغ دور مي‌كند. در پشت جبهه، خورشيد نگران باغ خويش است كه مبادا دشمن به آن دست پيدا كند، و يا ميوه‌هاي آن چيده نشود،‌ او از موانع عبور مي‌كند و به باغ خشك‌شده‌اش مي‌رسد و آن را آبياري مي‌كند.
گشتي‌هاي دشمن به باغ نزديك مي‌شوند، از انار باغ مي‌چينند و شكار خورشيد مي‌شوند. خورشيد انار باغ را به اهل ولايت مي رساند، دشمن كه پي به ماجرا برده است در كمين او به انتظار مي‌نشيند. خورشيد موتور آب را از كار مي‌اندازد، و طعمه حريق دشمن مي‌شود، و در آتش جان مي‌سپارد، ساليان بعد عروسش همراه با فرزند متولد شده (قاسم) برمي‌گردند، و باغ سوخته‌ي خورشيد را مي‌بينند كه به گـِل نشسته است.

فيلم بلمي به سوي ساحل

دشمن از زمين و هوا به خرمشهر هجوم آورده و اين شهر با نيروي معدود كساني كه مانده‌اند، مقاومت مي‌كند.
اما خرمشهر در خطر سقوط قرار دارد،‌ يك گردان از پاسداران به فرماندهي مرتضي براي كمك به رزمندگان اين شهر از تهران حركت مي‌كنند.
مرتضي در اهواز به سرهنگ نظامي مراجعه و از وي درخواست يك هليكوپتر مي‌كند تا بتواند نيروهاي تحت اختيارش را وارد خرمشهر كند، اما نماينده بني‌صدر، ‌رئيس‌جمهور و فرمانده وقت كل قوا در برابر خواسته‌هاي مكرر مرتضي مقاومت مي‌كند، و مرتضي تصميم مي‌گيرد گردانش را با يك لنج از طريق خليج‌فارس به خرمشهر برساند ولي در بين راه هواپيمايي ظاهر شده و به طرفشان راكتي پرتاب مي‌كند، آن‌ها نيز هواپيما را به رگبار آتش سلاح‌هاي خود بسته و سرانجام آن را سرنگون مي‌كنند، مرتضي و همراهانش روز بعد از سقوط خرمشهر به آن‌جا مي‌رسند.
وي به اتفاق چند تن با لباس عراقي وارد منطقه‌ي جنگي شده و با تحمل خطرات بسيار، موفق به تهيه‌ي كروكي موقعيت دشمن گشته و از طريق كارون، خود را به نيروهاي خودي مي‌رساند.

فيلم بهار

"بستان" مورد حمله‌ي نيروهاي عراقي قرار مي گيرد و اشغال مي‌شود. حامد نوجواني كه اهل اين شهر است در پي تجاوز عراق و از دست دادن خانواده‌اش توسط اردوگاه مهاجران جنگي به شمال كشور منتقل مي‌شود و در آن‌جا سرپرستي‌اش را جنگلبان پيري برعهده مي‌گيرد.
كودك كه از محيطي ناآرام و پرتلاطم به محيطي سرشار از آرامش آمده است، اگر چه لحظه‌اي از فكر شهر و خانواده‌اش غافل نيست ولي به تدريج پيگير زندگي جنگلبان پير مي‌شود كه سال‌هاي پيش همسرش را از دست داده است. هردو تنها هستند، حامد كم‌كم به جنگلبان نزديك مي‌شود، و حتي به او كمك مي‌كند. كه سارقين درخت‌هاي جنگل را پيدا كند.
در اين حال كودك كه هنوز بيم بمباران و نگراني خانواده را دارد، دچار بيماري مي‌شود. از سوي ديگر، رزمندگان در نبردي سخت، سرانجام بستان را آزاد مي‌كنند. كودك در يك صبح بهاري از راديو، آزادي بستان را مي‌شنود و از بستر بيماري برمي‌خيزد.

فيلم پاداش سكوت

اكبر منافي كه سابقه‌ي بستري شدن در آسايشگاه جانبازان موج گرفته را دارد، اكنون فروشنده بليت اتوبوس‌هاي شركت واحد است. يك شب با ديدن چهره همرزم شهيدش (يحيي) در تلويزيون حالش بد مي‌شود و به سراغ پدر او مي‌رود و ادعا مي‌كند يحيي را نه عراقي‌ها، كه او كشته، اما جزييات آن را به ياد ندارد. آن دو به اتفاق هم به سراغ كساني مي‌روند كه در جبهه هم رزم يحيي و اكبر بوده‌اند و از نحوه شهادت يحيي آگاه هستند.