پاسخ به:آثار دفاع مقدس> ليست فیلم و سریال
فيلم كيميا
|
![](http://www.sobh.org/images/asar/film%20serial-54/img/top-22.jpg) |
|
نويسنده :
|
احمدرضادرويش
|
كارگردان :
|
|
تهيه كننده :
|
احمدپژمان
|
آهنگساز :
|
خسروشكيبايي - بيتافرهي - رضاكيانيان - زهره صفوي |
بازيگران :
|
|
|
|
![](http://www.sobh.org/images/asar/film%20serial-54/54-71.jpg)
|
فيلم سينمايي كيميا از ساختههاي سال 1374 احمدرضادرويش است. اين فيلم سينمايي از سوي محمود كلاري فيلمبرداري و عباس گنجوي تدوين شده است. موسيقي اين فيلم از كارهاي استاد احمد پژمان است كه در آن خسرو شكيبايي، بيتا فرهي، رضا كيانيان، زهره صفوي و ... به ايفاي نقش پرداختهاند.
فيلم كيميا با اين شعر حافظ آغاز ميشود:« دست از مس وجود چو مردان ره بشوي
تا كيــــمياي عشق بيـــــابي و زر شوي
فيلم در نيمهي نخست با جنگ خرمشهر آغاز ميشود. اين مرحله شستن مس وجود است. فشار ناشي از حملهي دشمن عرصه را هر لحظه تنگ و تنگتر ميكند. در اين ميان رضا رضاييمنش (با بازي خسرو شكيبايي) نه تنها بايد پدر و مادرش را از شهر خارج كند؛ بلكه بايد به كمك همسرش مليحه كه در حال زايمان است هم بشتابد.
محشر كبراست. از زمين و زمان گلوله ميبارد و رضا كه آرام و قرار ندارد ميكوشد به اوضاع خانوادهاش سر و سامان بدهد. بسيجي همراه رضا شهيد ميشود و خودش اسير. از آن سو همسرش بر اثر زايمان ميميرد در حالي كه نوزادش به دنيا آمده. خانم دكتر شكوه نيز كه مليحه را عمل كرده همسرش دكتر مهران را از دست ميدهد.
رضا و شكوه هركدام عزيزي را از دست دادهاند، بيآنكه هيچيك از ديگري خبري داشته باشد. دكتر شكوه در بحبوحه جنگ موفق ميشود نوزاد را از ميان دود و آتش و گلوله نجات داده نوزاد دختر است يا پسر نميدانيم؟ همين .
سالها گذشته، در زمان "حال"ي كه براي هركس معناي خاص خود را دارد، رضا بازميگردد. در هيأت يك «آزاده» چه واژهاي. پر از معاني پيدا و نهان. او اكنون مس وجودش را كامل شسته است. با هر ضربه شلاقي كه بر سرش فرود آمده است ذرهاي ازاين مس كنده شده و غربت و تنهايي و اشك جايش را پر كرده است. فيلم اما چيز چنداني در اينباره نميگويد مگر به اشاره، اشارهاي كوچك هم كافي است. آخر مگر آنچه بر او رفته به كلمه درميآيد؟
با ورود رضا به ايران نيمه دوم فيلم آغاز ميشود در حالي كه نيمه اول حال و هوايي جنگي داشت، نيمه دوم فيلم فضايي كاملاً شهري و خانوادگي دارد. رضا با اطلاعاتي كه به دست ميآورد متوجه ميشود دكتر شكوه در مشهد زندگي ميكند. او هنوز اميدوار است خبري از خانوادهاش بيابد. رضا نميداند كه چه بر سر همسر و نوزادي كه در شكم داشت آمده، همچنان كه شكوه نيز نميداند واقعاً چه بر سر رضا آمده.(شكوه در مسير گريزش از ميان دشمن) با خودروي سوخته رضا و بسيجي روبهرو ميشود و به طور طبيعي گمان ميبرد رضا كشته شده است.
فيلمنامه به گونهاي پيش ميرود كه بخشي از اطلاعات به عمد افشا نشود. نوزاد كجاست و چه بر سر او آمده است؟ حتي با ورود رضا به مشهد هم اين نكته از ابتدا روشن نميشود اما اين رازداري چندان نميپايد. شكوه دخترش را از مدرسه به خانه ميآورد. دخترك «كيميا» نام دارد. شكوه برافروخته و عصبي و سرگردان است. آخر او رضا را در مطب و بيمارستان ديده بيآنكه كلمهاي ميانشان ردوبدل شود. همه چيز روشن است اما گيجي شكوه بيش از هر چيز به تعجب و حيرت از زنده بودن رضا مربوط است.
يكي از زيباترين صحنههاي فيلم مربوط به فصلي است كه رضا براي ديدن دخترش به خانه شكوه ميرود، در ابتداي اين فصل دايي كيميا او را براي ديدار با رضا آماده ميكند و از شكوه هم ميخواهد كه به آنها بپيوندد اما شكوه امتناع ميكند. دايي كيميا را به نزد رضا ميبرد و پس از گفتن چند كلمه آن دو را تنها ميگذارد. از اين لحظه تا پايان سكانس كه حدود چند دقيقه طول ميكشد هيچ كلامي ميان شخصيتها ردوبدل نميشود. هرچه هست، كنش و واكنش آنهاست. در قالبي تصويري كه به نظرم نمونهي موفقي از حضور و برتري تصوير در بيان فضاي صحنه محسوب ميشود. كيميا به رضا نزديك و نزديكتر ميشود. بيآنكه مردي را كه روبهرويش نشسته بشناسد. شكوه از كنار ديوار نگاه ميكند.
شكوه ميرسد اينك هردوي آنها بر سر كيميا رو در روي هم قرار ميگيرند.
منبع: روزنامه جام جم
دوشنبه 27 دی 1389 7:38 PM
تشکرات از این پست