امام صادق (ع) و تعليم عمل امّ داوود
يكى از نوادههاى اميرالمؤمنين صلوات الله عليه سيّدى است بنام داود
پسر حسن پسر حسن مجتبى پسر اميرالمؤمنين عليهم السلام، او را مادرى بود
بنام ام خالد بربريّه، ام خالد مادر رضاعى امام صادق (ع) است كه به آن
حضرت از شير داوود داده است. لذدا داوود و آن حضرت برادر بودند .
منصور عباسى در زمان خلافت خويش، عبدالله بن الحسن را زندان كرد و دو پسرش
محمد و ابراهيم را كشت، در اين ميان داود بن الحسن نيز در مدينه بازداشت و
به بغداد فرستاده شد.
مادرش ام خالد گويد: حبس داود طول كشيد، مطلقاً از او خبرى نداشتم، من
پيوسته دعا كرده و به درگاه خدا ناله مىنمودم و از دوستان و آشنايان نيز
مىخواستم كه دعا كنند ولى اثرى ديده نمىشد.
روزى به محضر امام صادق (ع) براى عيادت آن حضرت داخل شدم، فرمود: اى مادر
داوود! از داوود چه خبر؟ گفتم: مولاى من! داوود كجا من كجا؟ مدت زمانى است
كه از من جدا شده و در عراق زندانى است، فرمود: چرا غفلت مىكنى از دعاى
استفتاح، آن دعايى است كه درهاى آسمان براى آن باز مىشود، صاحبش فىالفور
مورد اجابت مىگردد، براى صاحب اين دعا پاداشى جز بهشت نيست .
گفتم: اى فرزند راستگويان! آن كدام است؟ فرمود: اى مادر داوود! ماه بزرگ
رجب كه از ماههاى حرام است نزديك شده در آن ماه دعا مورد اجابت است و آن
«شهر اللّه الأَصَمّ» است، روزهاى سيزده و چهارده و پانزده آن را روزه
بگير، در روز پانزدهم نزديك ظهر غسل كن.
آنگاه هشت ركعت نافله ظهر را بخوان... بعد نماز ظهر را بخوان و بعد از
نماز ظهر دو ركعت نماز بخوان و آنگاه صد مرتبه بگو: «يا قاضىَ حَوائِجَ
الطّالبينَ» سپس نافله عصر راهشت ركعت بجاى آور... آنگاه نماز عصر را
بخوان، بعد رو به قبله بنشين صد مرتبه سوره حمد و صد مرتبه سوره قل هو
الله احد و ده مرتبه آية الكرسى را بخوان.
آنگاه سوره: انعام، بنى اسرائيل، كهف، لقمان، يس، صافات، حم سجده، حم عسق،
حم دخان، فتح، واقعه، ملك، ن و القلم، اذا السماء انشقت تا آخر قرآن را
بخوان، اگر اينها را خوب نتوانى و از روى قرآن نيز خوب نتوانى هزار بار قل
هوالله احد را بخوان.
(شيخ مفيد رحمة الله فرمود: اگر سورههاى مخصوص را در روز پانزده رجب
نتواند بخواند يا نتواند خوب بخواند، يك مرتبه سوره حمد و ده مرتبه آية
الكرسى و هزار مرتبه قل هو الله احد را بخواند...)
بعد امام صادق (ع) فرمود: چون از اينها فارغ شدى، بگو: بسم الله الرحمن
الرحيم صدقَ اللّهُ العلّى العَظيمُ... در اينجا دعاى مفصلى نقل شده
است... جهد كن كه گريه كنى و لو بمقدار سر سوزن كه آن علامت اجابت اين
دعاست با قلب سوزان و ريختن اشك، و اين را در ياد خود داشته باش...
ام داوود گويد: آنچه را كه امام فرمود نوشتم و به خانه برگشتم، آنگاه ماه
رجب داخل شد، من مانند آنچه امام فرموده بود عمل كردم و در همان شب به
خواب رفتم، محمد رسول خدا (ص) و همه انبياء و ملائكه را كه صلوات فرستاده
بودم در خواب ديدم، حضرت مىفرمود: اى ام داوود! بشارتت باد كه همه آنهايى
كه مىبينى براى تو شفاعت مىكنند و مژده مىدهند كه به حاجتت خواهى رسيد،
خدا تو را و فرزندت را حفظ كرد و به تو برخواهد گردانيد.
گويد: از خواب بيدار شدم، مقدارى كه مسافر بتواند از بغداد به مدينه آيد
طول كشيد كه ديدم پسرم داوود آمد، از حالش پرسيدم، گفت: من در تنگترين
زندان و سنگينترين زنجير محبوس بودم... شبى در خواب ديدم گويى زمين ميان
من و تو فشرده شد تو را در روى حصيرى ديدم كه صلوات مىگفتى. در اطراف تو
مردانى بودند كه سرهاى آنها در آسمان و پاهاى آنها در زمين بود و در اطراف
تو خدا را تسبيح مىگفتند.
يكى از آنها كه نيكو منظر و پاكيزه لباس و خوشبوى بود، خيال كردم جدّم
رسول الله (ص) است به من فرمود: اى فرزند پيرزن نيكوكار، بشارت باد تو را
كه خدا دعاى او را درباره تو اجابت فرمود.
من بيدار شده، خود را در كنار مأموران ؛ منصور را در زندان ديدم، در دل شب
مرا پيش او بردند، دستور داد زنجير از من باز كردند، ده هزار درهم به من
دادند و بر يك اسب نجيبى سوار كرده و با سرعت به مدينه آوردند.
ام داوود گويد: داوود را به محضر امام صادق (ع) بردم، حضرت فرمود: منصور
اميرالمؤمنين (ع) را در خواب ديد، حضرت به او فرمود: فرزندم داوود را راها
كن وگرنه تو را به اين آتش خواهم انداخت و ديد زير پايش آتش است ،چون از
خواب بيدار شد از كرده خويش پيشيمان گشته و تو را آزاد كرد.
ام داوود گويد: عرض كردم مولاى من! آيا در غير ماه رجب نيز اين دعا خوانده
مىشود؟ فرمود: آرى در روز عرفه و اگر عرفه در روز جمعه واقع شود، صاحب
دعا هنوز دعا را تمام نكرده خداوند او را مىآمرزد و نيز در هر ماه كه
خواست ايام بيض را روزه بدارد و دعا را تا آخر كه توضيح دادم، بخواند.
نگارنده گويد: نقل آن دعاى مفصل در اينجا ميسر نبود، هر كه بخواهد اين عمل
را به جاى آورد رجوع كند به مصباح شيخ طوسى و مفاتيح الجنان اعمال ماه
شعبان. ما روايت آن را از بحارالانوار: ج 95 ص 398 - 406 نقل كرديم و در
آنجا از اقبال سيدبن طاووس نقل شده است .