چرا در برخی آیات قرآن گفته شده که در قیامت از انسانها سؤال میشود؛ اما در برخی دیگر از آیات گفته شده که از کسی سؤال نمیشود؟
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی, [20.04.21 09:29]
قیامت توقفگاههای متعددی دارد و بنا بر ظاهر، این آیات ناظر به این تعدد توقفگاهها است، یعنی در برخی توقفگاهها سؤال میشود و در برخی دیگر، سؤالی پرسیده نمیشود. توضیح این که:
روز قیامت روزی طولانی است که مطابق برخی روایت پنجاه محل توقف دارد که هر کدامش هزار سال طول میکشد. قرآن کریم در وصف آن روز بزرگ میفرماید:
«يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» (1)
«[همه] امور را [همواره] از آسمان تا زمين تدبير و تنظيم مىكند، سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه شما مىشمريد به سوى او بالا مىرود».
این موقفها و گذرگاهها با یکدیگر متفاوت است؛ در بعضى از آنها مطلقا سؤالى نمىشود؛ بلكه رنگ رخساره خبر مىدهد از سر درون! مانند این آیه: «فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» (2)
«در آن روز هيچ كس از انس و جنّ از گناهش سؤال نمىشود».
اما همان طور که در دو آیه بعد از آن آمده، گناهکاران را از آثار گناه که در سیمایشان هویداست، میشناسند:
«يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصي وَ الْأَقْدامِ» (3)
«مجرمان از چهرههايشان شناخته مىشوند و آن گاه آنها را از موهاى پيش سر، و پاهايشان مىگيرند [و به دوزخ مىافكنند]!».
در واقع این آیه (= آیه 41 الرحمن)، آیه قبلی(= آیه 39 الرحمن) را توضیح میدهد و به فرمایش علامه طباطبایی (قدس سره) در المیزان، به این سؤال مقدّر پاسخ میدهد که چرا در قیامت از جن و انس سؤال نمیشود؟ آیه 41 پاسخ میدهد: چون [دارم درباره یکی از موقفهای آن روز سخن میگویم، موقفی که در آن] گناهکاران با سیمایشان شناخته میشوند [و آثار گناه در سیمایشان هویداست].
در بعضى از مواقف نیز بر دهانها مُهر زده میشود و اعضاى بدن شهادت میدهند:
«الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» (4)
امروز بر دهانشان مُهر مىنهيم، و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان كارهايى را كه انجام مىدادند شهادت مىدهند
و موقفهای دیگر...
📚منابع:
1. سجده: 32/ 5.
2. الرحمن: 55/ 39.
3. همان، 41.
4. یس: 38/ 65.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی, [20.04.21 11:42]
با عرض سلام؛ در کتاب شرح اصول کافی ملاصالح مازندرانی ذیل یکی از احادیث شرحی آمده است، اگر امکان دارد راجع به آن توضیح بفرمایید: «الشرح قوله (یا إسحاق خف الله کأنک تراه و ان کنت لا تراه فإنه یراک) وشبه الرؤیة القلبیة بالرؤیة العینیة قصدا للظهور والإیضاح ...».
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی, [20.04.21 11:43]
در منابع حدیثی، روایتی اخلاقی و بسیار جذاب در مورد توجه به خداوند در همهی احوال وارد شده است که امام صادق(ع) در آن میفرماید: «آنگونه از خداوند، خوف داشته باش که گویا او را میبینی؛ و اگر تو او را نمیبینی بدان که خداوند تو را میبیند. و اگر فکر کنی که خدا تو را نمیبیند، به او کافر شدی و اگر میدانی که خدا تو را میبیند و در عین حال، گناه و معصیت انجام میدهی، پس خدا را پایینترین بینندگان قرار دادی».[1]
برخی منابع رجالی و سندشناسی این حدیث را روایتی صحیح میدانند؛[2] اما برخی دیگر آنرا ضعیف به شمار آوردهاند.[3]
به هر حال محتوای روایت با آیات قرآن کریم و معارف اسلامی منطبق است. مرحوم ملاصالح مازندرانی در تبیین محتوای این روایت میگوید: این روایت به دو مرتبه از شهود و یقین اشاره دارد. در قسمت اول روایت (گویا خدا را میبینی) به عین الیقین یا حق الیقین که بالاترین مراتب سیر و سلوک است، اشاره دارد؛ در این مرتبه، طالب و سالک، اتصال معنوی با مطلوب(ذات متعالی خداوند) دارد، بهگونهای که فقط جمال و کمال خدا را مشاهده میکند.
اما در قسمت دوم روایت(اگر تو خدا را نمیبینی، خدا تو را میبیند)، اشاره به مقام مراقبه و ثمرهی ایمان دارد. این مقام هر چند نسبت به مقام اوّل پایینتر است؛ اما خود مرتبهی عظیمی از مراتب سیر و سلوک است.
وی در توضیح چگونگی تحصیل این دو مرتبه میگوید: این دو مرتبه، میوه و ثمرهی مراقبت است؛ مراقبت به معنای مراعات قلب نسبت به مراقب و نگهبان(خداوند)و اشتغال قلب به او است.
ثمره و میوهی مراقبت، علم به این است که خداوند به همهی ظاهر و باطن همهی اشیا و افراد مطلع است؛ این علم هنگامی که در قلب استقرار یافت و نهادینه شد و شبههای در آن نماند، قلب را به سمت مراعات خداوند جذب میکند.
دو گروه هستند که این صفات در آنها وجود دارد:
گروه صدیقین: صدیقین مراقبتشان عبارت است از اینکه قلب آنان غرق در تماشای جلال و عظمت خداوند است و در برابر هیبت و شکوه خداوند شکسته و خاشع هستند، و تمام اعضا و جوارح آنان در طاعت و انجام وظایف مشغول است، به گونهای که قلب آنان اصلا توجهی به غیر ندارد؛ یعنی اعضا و جوارح آنها حتی به مباحات توجه ندارند، تا چه رسد به محرمات.
اهل ورع: گروه دیگر از آنان(اهل مراقبه) اهل ورع هستند؛ اینان مانند گروه قبل نیستند که قلب آنان از جلال و عظمت خداوند در شگفتی و دهشت باشد، بلکه در حد اعتدال هستند؛ و به همهی اقوال، اعمال، حرکات و سکنات توجه دارند، و هر چه به ذهن آنان خطور کند مراقباند، اگر الهی بود به آن عمل میکنند و اگر شیطانی بود آنرا رها میکنند، و اگر مبهم بود توقف میکنند تا حکم آن معلوم شود.[4]
ظاهرا مقصود ملاصالح از این توضیحات تطبیق قسمت اول روایت(گویا خدا را میبینی) بر گروه صدیقین و تطبیق قسمت دوم روایت(خدا تو را میبیند) بر اهل ورع است.
📚منابع:
[1]. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ وَ إِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ فَإِنْ کُنْتَ تَرَى أَنَّهُ لَا یَرَاکَ فَقَدْ کَفَرْتَ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَرَاکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیَةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیْکَ».کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 67 - 68، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 12، ص 70، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 8، ص 32، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[4]. ر. ک: مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی-الأصول و الروضة، ج 8، ص 207 - 208، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.
🔰 @p_eteghadi 🔰