اِلهى! فَلَكَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً دائِماً سَرْمَداً یَزیدُ وَ لا یَبیدُ كَما تُحِبُّ وَ تَرضى. الهى اِنْ اَخَذتَنى بِجُرمى اَخَذتُكَ بِعَفوِكَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى بِذُنُوبى اَخَذتُكَ بِمَغفِرَتِكَ وَ اِنْ اَدْخَلْتَنى النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّكَ.
معبود من! حمد و ستایش بى نهایت و دائم و همیشگى از آن توست كه همواره در فزونى است و فنا نمى پذیرد، آن گونه كه دوست دارى ومى پسندى؛ معبود من! اگر مرا به جرمم باز خواست فرمایى، من از تومى پرسم عفوت كجاست؟ و اگر مرا به گناهانم مؤاخذه فرمایى، از مغفرت توخواهم پرسید. و اگر مرا در آتش افكنى، من به همه دوزخیان اعلام خواهم كرد كه تو را دوست دارم.
نكاتى از این فراز
1. حمد و ستایش بیش از حد و دائمى از پروردگار؛
2. یاد نمودن صفات مهر خداوند در صورت مؤاخذه او از بندهاش.
«اِلهى فَلَكَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً؛ حمد و ستایش كردگار»
شكر و سپاس و منت و عزت خداى را پروردگار خلق و خداوند كبریا
سعدى
گذشته از آنكه حمد و ستایش معبود و توصیف او، فى نفسه، براى عبد، عملى سرورانگیز و لذت بخش مىباشد و اساساً از لذتهاى یك عاشق این است كهمعشوقش را حمد و ستایش نماید، چنانچه سعدى مىگوید:
یاد تو روح پرور و وصف تو دل فریب نام تو غم زُداى و كلام تو دلربا
حمد و ستایش، توصیف معشوق، براى عبد بسیار ثمر بخش و پر فایده نیزمىباشد و یكى از درهاى ورودى به بارگاه كبریایى حضرت حق تعالى، حمد وستایش او است.
مناسب است براى اثبات اين مهم به حكایتى اشاره شود: نقل است كه: چون حكیم ابوالقاسم فردوسى وفات كرد، شیخ ابوالقاسم كُرَّگانى بر او نماز نكرده و عذر گفته بود كه او مداح كفار بوده است. اندكى بعد، در خوابمشاهده كرد كه فردوسى در بهشت فردوس، غرق در نعمتهاى آسمانى است.
شیخ به او گفت: به چه چیز، خداى تعالى تو را آمرزیده و در جنت ساكن گردانید؟ فردوسى گفت: بدان سبب كه بيتى این گونه در توحید و ستايش پروردگار سرودهام:
جهان را بلندى و پستى تویى ندانم چهاى، هر چه هستى تویى(79)
«اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرمى؛ صفات جمالیه در برابر صفات قهریه»
به رخ كشیدن صفات جمالیه خداوند، مانند صفات عفو و مغفرت و كرم و... دربرابر مؤاخذه و توبیخ حضرتش، از رموز گشودن دریچه هاى رحمت به سوى خویش مىباشد. در دعاى ابوحمزه ثمالى آمده است كه:
اِلهى وَ سَیِّدى وَ عِزَّتِكَ وَ جَلالِكَ لَئِن طالَبتَنى بِذُنُوبى لَاُطالِبَنَّكَ بِعَفوِكَ وَ لَئِنطالَبتَنى بِلُؤمى لَاُطالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ وَ لَئِن اَدْخَلتَنى النّارَ لَاُخَبِّرَنَّ اَهلَ النّارِ بِحُبّىلَكَ اِلهى اِنْ كُنتَ لا تَغفِرُ اِلاّ لِاَولِیائِكَ وِ اَهْلِ فَاِلى مَنْ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ وَ اِنْ كُنتَلا تُكرِمُ اِلاّ لِاَهلِ الْوَفاءِ بِكَ فَبِمَن یَسْتَغیثُ الْمُسیئُونَ.
اى خداى من و اى آقاى من، به عزت و جلالت سوگند!اگر به گناهانم مؤاخذه ام نمایى، من عفوت را به رخت مىكشم و اگر مرا به خواریم باز خواست نمایى، تو را به كرمت بازخواست خواهم نمود و اگر داخل (آتشم) نمایى، اهل آتش را آگاه خواهم نمود كه تو را دوست مىدارم. معبود من! اگر تو، تنها ازلغزشهاى اولیا و اهل طاعت در مى گذرى، پس گنهكاران به كه پناه آورند، و اگركرم تو تنها نصیب اهل وفا مى شود، پس بدكاران به كدام در استغاثه نمایند.
همچنین در دعاى كمیل مىخوانیم:
اَفَتُراكَ سُبْحانَكَ یا اِلهى وَ بِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فیها صَوتَ عَبدٍ مُسلِمٍ سُجِنَ فیهابِمُخالَفَتِهِ وَ ذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَینَ اَطْباقِها بِجُرمِهِ وَ جَریرَتِهِ وَ هُوَیَضِجُّ اِلَیكَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ وِ یُنادیكَ بِلِسانِ اَهلِ تَوحیدِكَ وَ یَتَوَسَّلُاِلَیكَ بِرُبُوبِیَّتِك. یا مَولاىَ فَكَیَْف یَبْقى فى الْعَذابِ وَ هُوَ یَرجُو ما سَلَفَ مِنْحِلْمِكَ اَمْ كَیفَ تُؤلِمُهُ النّارَ وَ هُوَ یَأمُلُ فَضلَكَ وَ رَحمَتَكَ اَمْ كَیفَ یُحْرِقُهُ لَهیبُهاوَ اَنتَ تَسْمَعُ صَوتَهُ وَ تَرى مَكانَهُ اَم كَیفَ یَشتَمِلُ عَلَیهِ زَفیرُها وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعفَهُاَمْ كَیفَ یَتَغَلْغَلُ بَینَ اَطْباقِها وَ اَنتَ تَعلَمُ صِدقَهُ... .
آیا درباره تو اى خداى منزه و ستوده صفات گمان مىتوان كرد كه بشنوى درآتش، فرياد بنده مسلمانى را كه به نافرمانى در دوزخ زندانى شده و سختىعذابت را به كيفر گناه مىچشد و ميان طبقات جهنم به جرم و عصيان محبوس گرديده و نالهاش با چشم انتظار و امید به رحمت، به سوى تو بلند است و به زبان اهل توحید، تو را مىخواند و به ربوبیت تو متوسل مىشود. اى مولاى من چگونه در آتش عذاب خواهد ماند در صورتى كه به سابقه حلم نامنتهایت چشم دارد، یا چگونه آتش به او آسیب رساند، در حالى كه او به فضل و كرمت امیدوار است، یا چگونه شرارههاى آتش، او را بسوزاند با آنكه تو نالهاش را مىشنوى و مكانش را در آتش مىبینى، یا چگونه شرارههاى دوزخبر او احاطه كند با آنكه ضعف و بى طاقتیش را مىدانى، یا چگونه در طبقات آتش به خود بپیچد و مضطرب بماند با آنكه تو به صدق او آگاهى...».
حاصل سخن آنكه، بخشهاى زیادى از فرازهاى دعاى اهل بیت علیهم السلام یادنمودن صفات رحمت خداوندى به هنگام غضب و سخط حضرتش مى باشد كه مى توان از اینگونه مناجات، نكته مهمى را عنوان كرد و آن اینكه:
از باب گفتار پروردگار كه فرموده است: «سَبَقَت رَحْمَتى غَضَبى، رحمت من برغضبم پیشى گرفت»(80) و نیز «اِنَّ رَحْمَتى تَغْلِبُ غَضَبى، به درستى كه رحمت من برغضبم غلبه خواهد كرد».(81) در واقع این گونه مناجات نمودن و معرفت ورزيدن،نوعى غلبه دادن عملى رحمت حق تعالى بر مؤاخذه او و نوعى بارش بارانمغفرت او بر سرزمین گناهان باشد كه در نتیجه، هر جا، رحمت آید، از سخط وخشم خدایى اثر و خبرى نخواهد بود و هر جا كه بارش مغفرت او نازل گردد،خس و خاشاك معاصى را از صحراى جان آدمى خواهد زدود.
زان كه این دَمها چه گر نالایق است رحمت من بر غضب هم سابق است
بارى، قطعاً حق تعالى، از اینكه بندهاش او را به صفات جمالیه و مهر او یادنماید، خشنودتر خواهد شد، تا آنكه او را به صفات قهریهاش خوانده و خود رامقهور قهر و غضب خدایش بداند.
پی نوشت ها:
79. پناهى سمنانى، فردوسى سروده خوان وحدت و حماسه ملى، صص 398 و 399.
80. عبدالرحمان جامى، نقد النقوص فى شرح الفصوص، ص 189.
81. بدیع الزمان فروزانفر، احادیث و قصص مثنوى، ص 114.
منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری