فرزین ماندگار، در روزنامه جوان متعلق به سپاه پاسداران می نویسد: این را مطمئن نیستم، اما شاید آنچه برای مرحومه آزاده نامداری کار را سخت کرد، وضعیت پارادوکسیکالی بود که غافلگیری فیلم سوئیس برایش ایجاد کرد و برخلاف انتظارش رسانههای معاند نظام آتشبیار ملامتگوییاش شدند و او را زیر شدیدترین قضاوتها منگنه کردند. برعکس، رسانههایی که در حوزه انقلاب کار خود را تعریف کردهاند، همه روی فیلم سوئیس چشم پوشیدند، اما موجی از همفکران سیاسی و عقیدتی او در میان جامعه غربگرایان تا توانستند او را نواختند.
از شرق، اعتماد و خبرآنلاین تا بیبیسی و منوتو او را رها نکردند تا به نقطه پایان برسد. رسانهها و چهرههای جریان غربگرا همه
اشتراکات فکری با نامداری را نادیده گرفتند و فقط چادرش را ملاک گرفتند.
پیش از این همین معامله را به طرز وحشتناکتری با الهام چرخندهای کرده بودند که تنها شباهتش با نامداری چادرش بود.
نامداری، اما از اردوگاه خودیها زیر آتش قرار گرفت و یکی حاضر نشد در زمان حیات از همان اردوگاه برایش سینه چاک بدهد و بگوید، قضاوت نکنید و کسی هم لابد فکر نمیکرد او مانند چرخنده تاب و توان مقاومت در برابر این حجم انتقاد را نداشته باشد و ممکن است کم بیاورد. واقع مطلب این است که آنها فقط چادر آزاده را میدیدند و ترجیح میدادند نبیند که سوژه پرخاشگری شان در واقع یک انسان است.
نقش تلویزیون هم در سرنوشت غمبار نامداری قابل کتمان نیست. آنها یک مجری زن خوش سرو زبان چادری میخواستند و او نیز نتوانسته بود از امکان پیشرفت با چادر چشم بپوشد. رسانه ملی پیش از او نیز مصلحتاً! برخی مجریان خانم را چادری کرده بود.
به طور قطع اگر جامعه نامداری را با چادر نمیشناخت، واکنش به فیلم سوئیس او نیز آنقدر بیرحمانه و پرحجم نبود و به آن وسعت متهم به ریاکاری نمیشد و احتمالاً الان آزاده به جای آرمیدن در آرامستان دست دخترش گندم از گرمای مهر مادری او بینصیب نبود.
جالب است که پس از خبر مرگ او مدعیانی که اخلاقاً میتوانستند سکوت کنند و عذرش که گفته بود باد روسریام را برده، بپذیرند تا مدتها او را سوژه تمسخر کردند. همان روزهای انتشار فیلم سوئیس یکی از چهرههای جریان انقلابی در قالب یک توئیت روایتی از پیامبر اسلام (ص) منتشر کرد و نوشت: اطلب لاخیک عذرا فان لم تجد له عذرا فالتمس له عذرا
«عذر برادر (یا خواهر) مؤمنت را بپذیر و اگر نتوانست عذری بیابد، تو برایش عذری بیاور.» بحارالانوار، جلد ۷۲، صفحه ۱۹۶، حدیث ۱۵.