اين مقام مواسات ابوالفضل ـ عليه السّلام ـ با برادر بزرگوار خود در زيارت ناحية مقدسه هم آمده كه ميفرمايد: «السلام علي أبي الفضل العباس بن اميرالمؤمنين : المواسي أخاه بنفسه الآخذ لغده من أمسه، الفادي له، الواقي الساعي إليه...» يعني:« سلام بر ابي الفضل العباس فرزند امير مؤمنان، آنكه با جان خود نسبت به برادرش مواسات كرد، و از گذشتهاش براي آينده توشه برگرفت، آنكه خود را فداي برادر كرد و جان خويش را سپر او قرار داده و به سوي او سعي و تلاش كافي نمود...»
شخصيت بزرگ آن حضرت را نميتوان در چند صفحه خلاصه كرد بلكه دربارة شخصيت او كتاب هاي زيادي نوشته شده كه ميتوانيد مراجعه كنيد در اينجا مختصراً شمهاي از فضايل را براي شما ذكر ميكنيم:
تولد حضرت عباس ـ عليه السّلام ـ و برخي از صفات [1]
عباس بن علي متولد بين سالهاي 24 ـ 26، شهادت سال 61 هـ . به هنگام شهادت 34 سال داشتند.
ـ القاب آن حضرت : ابالفضل و ابوالقربة[2] و به خاطر زيبايي و جمالي كه داشت به «قمر بنيهاشم» و ماه فرزندان هاشم مشهور و ملقب گرديد.
ـ شمايل: ابوالفرج اصفهاني در مقاتل الطالبين گفته: عباس بن علي مردي خوش صورت و زيباروي بود، و چون سوار بر اسب ميشد پاهاي مباركش به زمين كشيده ميشد. و به او «قمر بني هاشم» ميگفتند، و پرچمدار لشكر حسين ـ عليه السّلام ـ در روز عاشورا بود.
ـ وجه تسميه عباس ـ صاحب منتهي الارب ميگويد،[3] عباس را بصيغه مبالغه گفتند براي شجاعت بينظير و صولت آن حضرت و عباس به معناي شير بيشه هم هست از اين رو اكثر در ميدان او را به شير غضبناك تعبير كردهاند.
ـ شمهاي از فضايل حضرت ابالفضل ـ عليه السّلام ـ :
كسي كه واقعة جانگداز كربلاي سال 61 هجري را مطالعه و يا داستان غم انگيز طفّ را خوانده يا شنيده باشد عظمت مقام و ايثار و شهامت و مردانگي و شجاعت و فضايل حضرت ابالفضل ـ عليه السّلام ـ را بخوبي در مييابد.
ادب و وفاداري او نسبت به برادرش امام حسين ـ عليه السّلام ـ
آنجا كه چون امام حسين ـ عليه السّلام ـ ياران خود را بهترين و با فضيلتترين و وفادارترين ياران ميخواند اين وصف در حقيقت زيبنده عباس ـ عليه السّلام ـ است. علاوه بر اين وقتي امام حسين ـ عليه السّلام ـ به ياران خود فرمود، به همة شما رخصت ميدهم كه برويد و همة شما آزاديد و بيعتي از من بر گردن شما نيست!
حضرت عباس قبل از همه به اظهار وفاداري خود گفت: «لم نفعل ذلك لنبقي؟ لا أرانا الله ذلك أبداً» يعني، هرگز خدا آن روز را نياورد كه ما تو را به خاطر حيات دنيا رها كنيم اين چيزي نيست جزء بصيرت و آگاهي و شناخت امام زمان خود به معناي اتمّ كلمه.
ايمان و جهاد آن حضرت از ديدگاه امام سجاد و امام صادق ـ عليهما السلام ـ:
قال الصادق ـ عليه السّلام ـ : [4] كان عمّنا العباس بن علي ـ عليه السّلام ـ نافذ البصيرة صلب الايمان جاهد مع ابيعبد الله و ابلا بلاء حسنا و مضي شهيداً.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: عموي ما عباس بن علي ـ عليه السّلام ـ بصيرتي نافذ و بينشي عظيم و ايماني استوار داشت، در محضر امام حسين ـ عليه السّلام ـ جهاد نمود و (در راه حضرتش) جانبازي و ايثاري تمام نمود و به شهادت رسيد.
قال علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ : رحم الله العباس فلقد آثروا بلي و فدي أخاه بنفسه حتي قطعت يداه فأبدل الله عزوجل بهما جناحين يطير بهما مع الملائكة في الجنة كما جعل لجعفر بن أبي طالب ـ عليه السّلام ـ و إنّ للعباس عندالله عزوجل منزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة.[5] امام سجاد ـ عليه السّلام ـ فرمودند: خداوند عباس را رحمت كند به تحقيق ايثار كرد و به بلا آزمايش شد و خودش را فداي برادرش (حسين ـ عليه السّلام ـ ) نمود تا اينكه دو دستش قطع شد. پس خداوند عزوجل دو بال بجاي دو دست به او داد كه با ملائكه پرواز ميكند در بهشت همانطور كه براي جعفر بن ابي طالب دو بال داده و به درستي براي عباس ـ عليه السّلام ـ نزد خداوند عزوجل منزلت و مقامي ميباشد كه تمام شهداء تا روز قيامت به آن غبطه ميخورند.
اطاعت از ولي و امام خود:
آن حضرت به حدي مطيع امام خويش بود كه بدون اذن او در شب عاشورا جواب دشمن را نميداد عصر تاسوعا دستور جنگ از سوي عبيدالله به پسر سعد رسيد لشكر كوفه را به سوي حرم امام (ره) حركت داد تا با آنها بجنگد، در اينجا بود كه امام ـ عليه السّلام ـ به برادرش عباس فرمود[6] اي برادر سوار شو و به نزد اينان برو و به آنها بگو شما را چه شده و چه ميخواهيد؟ و از سبب آمدن آنها بدين سو پرسش كن. وقتي شمر صدا زد و گفت پسران ام البنين كجايند براي آنها امان نامه آوردهام. حضرت پاسخ نداد تا اينكه امام فرمود برادر جوابش را بده. پس از اذن امام عباس به او خطاب كرد خدا بر امان تو و خودت لعنت كند...
در منتخب التواريخ آمده است كه حاج محمد رضاي ارزي از مرثيه سرايان عرب و مداحان اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ هنگامي كه خواست در شهادت قمر بني هاشم ـ عليه السّلام ـ از زبان امام حسين مرثيهاي بسرايد و اين مصرع را گفت: يوم ابوالفضل استجار به الهدي يعني روز عاشورا آن روزي بود كه امام هدايت، حضرت سيدالشهداء ـ عليه السّلام ـ به اباالفضل پناه برد. به فكر افتاد كه شايد اين قصيده درست نباشد و از آن صرف نظر كرد، چون شب شد، امام حسين ـ عليه السّلام ـ را بخواب ديد، امام ـ عليه السّلام ـ فرمود آنچه گفتي صحيح است و مصرع دوم را نيز خود حضرت فرمودند: والشمس من كدر العجاج لثامها يعني در آن روز خورشيد از تيرگي غبارش نقابي پيدا كرده بود.
منزلت آن حضرت در پيشگاه امام زمان
اين مقام مواسات ابوالفضل ـ عليه السّلام ـ با برادر بزرگوار خود در زيارت ناحية مقدسه هم آمده كه ميفرمايد: «السلام علي أبي الفضل العباس بن اميرالمؤمنين : المواسي أخاه بنفسه الآخذ لغده من أمسه، الفادي له، الواقي الساعي إليه...» يعني:« سلام بر ابي الفضل العباس فرزند امير مؤمنان، آنكه با جان خود نسبت به برادرش مواسات كرد، و از گذشتهاش براي آينده توشه برگرفت، آنكه خود را فداي برادر كرد و جان خويش را سپر او قرار داده و به سوي او سعي و تلاش كافي نمود...»
شهادت [7]
وقتي به سپاه دشمن حمله ور شد اشعاري حماسي ميخواند كه مضمونش اين بود:
«از مرگ نميترسم آن گاه كه بانگ زد، تا هنگامي كه ميان مردان كارآزموده، افتاده و به خاك پوشيده شوم، جان من وقايه (محافظ) جان پاك مصطفي است. من عباس هستم با مشك ميآيم و روز نبرد از شرّ نميترسم.
پس آنها را پراكنده ساخت، در اين وقت «زيد بن ورقاء» در پشت درخت خرمايي كمين كرد و حكيم بن طفيل او را كمك نمود و ضربة شمشيري بر دست راست حضرت عباس ـ عليه السّلام ـ فرود آورد. عباس شمشير به دست چپ گرفت و حمله كرد و اين رجز را ميخواند:
والله إن قطعتم يميني إني احامي ابداً عن ديني
و عن امام صادق اليقين نجل النبي الطاهر الأميني
و پيوسته ميجنگيد تا اينكه بدنش سست شد، پس «حكيم بن طفيل» از پشت نخلي بر او درآمد و تيغ بر دست چپ آن حضرت ـ عليه السّلام ـ زد، در اين موقع عباس گفت:
يا نفس لا تخشي من الكفار وابشري برحمة الجبار
مع النبي السيد المختار قد قطعوا ببغيهم يساري
فأصلهم يا ربّ حرّ النار
«اي نفس! از كفار نترس، مژده باد تو را به رحمت و بهشت خداوند جبار، همراه با رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن سيد برگزيده، همانا اين قوم از روي ستم دست چپ مرا جدا ساختند، اي پروردگار! آنان را به گرمي آتش بسوزان.
(زندگاني ابالفضل العباس ـ عليه السّلام ـ سراسر درس سعادت و خوشبختي ميباشد و بر ماست كه پند بگيريم از تمامي شئونات اين بزرگوار، از علم و حلم، از ادب و وقار و از همه مهمتر تسليم در برابر امام زمان خود، كه وفاداري را تا ابد معنا ميكند.)
منابع جهت مطالعة بيشتر:
زندگاني حضرت ابوالفضل ـ عليه السّلام ـ : احمد صادقي اردستاني، چاپ طلوع آزادي در قطع وزيري، در 181 صفحه.
عن فاطمة الزهرا ـ عليها السلام ـ:
إن كنت تعمل بما أمرناك و تنتهي عما زجرناك عنه فأنت من شيعتنا و الا فلا
حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ فرمودند: اگر به آنچه به شما امر ميكنيم عمل ميكني و از آنچه شما را برحذر ميداريم دوري ميكني از شيعيان مايي و الا هرگز![8]
[1] . رسولي محلاتي، سيد هاشم، زندگاني امام حسين ـ عليه السّلام ـ ، چاپ دوم، 74، تهران ناشر دفتر فرهنگ اسلامي.
[2] . ابالقربه به اين جهت كه از كودكي سقائي ميكرده و در ميان بني هاشم مكني به ابالقربه شد.
[3] . اصفهاني، عماد الدين حسين، مشهور به عمادزاده، زندگاني قمر بنيهاشم، چاپ افست اسلاميه، محل نشر تهران، سال 41،ص 53.
[4] . امين، سيد محسن، اعيان الشيعه، چاپ اول، بيروت، نشر دار التعارف، 1403 ق، ج 7، ص430.
[5] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ بيروت، ناشر مؤسسة المعارف، ج 44، ص 298.
[6] . رسولي محلاتي، سيد هاشم، زندگاني امام حسين ـ عليه السّلام ـ ، نشر دفتر فرهنگ اسلامي، تهران چاپ دوم، 1374، ص 495.
[7] . ابومخنف، مقتل الحسين ـ عليه السّلام ـ ، نگارش، سيد علي محمد موسوي جزايري، نشر بني الزهراء قم، چاپ اول 1380، ص 314 ، 315.
[8] . دشتي، محمد، نهج الحياة (فرهنگ سخنان فاطمه ـ عليها السلام ـ ) ناشر: مؤسسة تحقيقاتي اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ ، حديث 120، ص 206.