ظهور امام زمان (عج) چگونه فراهم میشود؟
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا با نقدی بر کتاب «عصر حیرت»، این کتاب را محصول افکار ضد فلسفی عنوان کرد و گفت: کتاب عصر حیرت خواسته یا ناخواسته به خنثی کردن گام دوم انقلاب اسلامی منجر میشود.
به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری فارس، حجت الاسلام رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا در جلسه نقد و بررسی کتاب عصر حیرت که ۱۹ اسفند در مرکز فرهنگی دانشگاهی امام خمینی دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد، گفت: موضوع بحث من نقد و بررسی «کتاب عصر حیرت» تألیف آقای مهدی نصیری است. واقعیت این است که به دلایل گوناگون مایل نبودم وارد نقد این کتاب شوم. اولاً به نظر من محتوای این کتاب عمدتاً تکراری است و جدای از جناب آقای مهدی نصیری، بعضی دیگر، چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه بعد از آن، این مطالب را با ادبیاتی شبیه به ادبیات این کتاب مطرح کردهاند.
کتاب عصر حیرت خواسته یا ناخواسته به خنثی کردن گام دوم انقلاب اسلامی منجر میشود
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا افزود: ثانیاً این کتاب ارزش علمی چندانی ندارد. یعنی نه تنها محصول یک پژوهش آکادمیک و متدیک نیست؛ بلکه به رغم فرمایش آقای نصیری در مقدمه کتاب، از روش اجتهادی مرسوم هم بهرهای نبرده و تصور کرده که استناد به برخی روایات بدون کار اجتهادی- تفسیری روشمند، برای به کرسی نشاندن حرفهایش کفایت میکند. این در حالی است که شیوه استفاده و فهم جناب آقای مهدی نصیری از بعضی آیات و روایات محل تأملات بسیار است؛ بنابراین، از نظر من برآیند کتاب عصر حیرت خواسته یا ناخواسته به خنثی کردن گام دوم انقلاب اسلامی منجر میشود هرچند امیدوارم در این برداشت اشتباه کرده باشم.
حجتالاسلام غلامی با نقد ادعای نویسنده کتاب عصر حیرت، تصریح کرد: من در گفتگوهای مکتوبی که قبلاً با آقای مهدی نصیری داشتم و ماحصل آن در رسانههای گوناگون همچون شماره ۲۷-۲۶ فصلنامه صدرا منتشر شد، عمده مدعیات جناب آقای نصیری را نقد کردهام و معتقدم این کتاب چیزی جز همان مدعیاتی که آقای نصیری در آن گفتگوها داشت، ندارد. به هر حال، به این سه دلیلی که اشاره کردم نقد و بررسی کتاب عصر حیرت جزو برنامههای من نبود تا اینکه دوستان زیادی از جمله عزیزان مرکز فرهنگی دانشگاهی امام خمینی (ره) به این کار اصرار کردند و دلیلشان هم این بود که باید از ذهن نیروهای انقلابی در برابر ابهاماتی که این کتاب ایجاد کرده است صیانت کرد.
لزوم تعمق در اصل خاتمیت در اسلام
وی با بیان اینکه کتاب عصر حیرت در برابر اصل مهم و محوری «خاتمیت» ساکت است، ادامه داد: اگر به این اصل و فلسفه آن که جزو محکمات اعتقادی شیعیان است، عمیقاً توجه شود، بخشی از مدعیات کتاب در فصل اول که در باب ضرورت حضور رسولان الهی مطرح شده است زیرسئوال میرود. در واقع، پاسخ به این پرسش که چرا پیامبر اسلام (ص) خاتم پیامبران است و چرا بعد از رحلت پیامبر (ص)، نه کتاب آسمانی دیگری نازل میشود و نه آیهای به آیات قرآن مجید اضافه میشود، میتواند قابلیت تداوم حیات تعالیم اسلامی حتی در عصر غیبت را مشخص کند.
حجتالاسلام غلامی با اشاره به اینکه تردیدی نیست که اصل خاتمیت یک عنصر حیات بخش و جداناپذیر در بطن خود دارد و آن عنصر، «امامت» است، گفت: از سوی دیگر، در واقعه ثقیفه، تلاش فراوانی شد که با غصب حکومت از امام علی (ع)، عنصر «امامت» به حاشیه برود؛ با این حال، «حکومت» مساوی با همه «امامت» نبود؛ بلکه یکی از وجوه آن بود. با غصب حکومت از ائمه (ع) هرچند در به ثمر نشستن مأموریت امامت اختلال به وجود آمد، اما به هیچ وجه کار امامت تعطیل نشد و ائمه (ع) در انجام مأموریت خود متناسب با شرایط جدید، نه کوتاهی کردند و نه شکست خوردند؛ بلکه تداوم حیات اسلام اصیل را تضمین کردند..
غیبت معصوم (ع) به منزله تعطیلی دین خدا نیست
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا با بیان اینکه با غیبت امام معصوم (ع) دسترسی به تعالیم امام (ع) منتفی نیست تا دین خدا تعطیل شود، افزود: از طرف دیگر، هیچ آیه و روایتی وجود ندارد تا آقای نصیری بتوانند با اتکای به آن ثابت کنند قرآن یا سنت از ما خواسته تا در عصر غیبت حلال و حرام خدا را نادیده بگیریم و در جهت رعایت حداکثری آن در حیات فردی و اجتماعی گام برنداریم.
وی ادامه داد: حتی نمیتوانند آیه و یا روایتی ارائه کنند که در آن گفته شده باشد، با لحاظ احتمال خطا در اجرای تعالیم اسلامی، باید از گام برداشتن در مسیر تحقق این تعالیم صرف نظر کنید. اتفاقاً عمده روایات معتبری که درباره شرایط ناگوار عصر غیبت صحبت کرده، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، آن شرایط را محصول پشت کردن به دین خدا و فراموش کردن مسئولیت مسلمانان در برابر دین خدا دانسته است.
کتاب عصر حیرت تصویری شکست خورده از رسالت پیامبر (ص) را ارائه میکند
حجتالاسلام غلامی با بیان اینکه کتاب عصر حیرت خواسته یا ناخواسته تصویری شکست خورده از رسالت پیامبر ختمی مرتبت (ص) ارائه میکند، گفت: یعنی کافی است که واقعه ثقیفه و واقعه غیبت را البته با تفسیر آقای مهدی نصیری کنار هم بگذاریم تا بگوییم بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) مأموریت پیامبر خدا (ص) عملاً شکست خورد. این در حالی است که کمی ژرف نگری نشان میدهد که پروژه ثقیفه و سپس عواملی که به غیبت کبری منجر شد، هیچ کدام به منزله شکست دین خدا و مسلط شدن عالم شیطانی بر عالم الهی نبود.
در دوران غیبت امکان فهم دین و دست یابی به اصول و احکام اسلامی وجود دارد
وی با اشاره به اینکه دین به سه بخش عقاید، احکام و اخلاق تقسیم میشود و این جزو مسلمات است که در عصر غیبت با مراجعه به قرآن، سنت و عقل، فهم کامل و قطعی از اصول دین برای مسلمانان امکان پذیر است، تصریح کرد: درباره اخلاق هم میتوان همین را گفت. یعنی جدای از آنکه اخلاق یک امر فطری است، و دین مؤسس اخلاق نیست، در دوران غیبت، دستیابی به اصول و فروع اخلاقی نیز برای مسلمانان میسر است. هر چند در مواردی به اجتهاد و تفسیر هم نیاز دارد. در این جا، مسأله اصلی به احکام بر میگردد. خود احکام نیز به دو بخش احکام قطعی و ناشی از نصوص صریح، و احکام غیر قطعی و نیازمند عملیاتِ تفصیلی اجتهاد قابل تقسیم است. البته احکام قطعی هم نیازمند کار اجتهادی هست، اما نه اجتهاد تفصیلی.
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا خاطر نشان کرد: در عصر غیبت، فهم احکام شرعیِ مسلّم، امکان پذیر است و مشکل اصلی را باید در رسیدن به احکام غیر قطعی و در موارد مستحدثه جستجو کرد. برای این منظور، در اسلام دستگاه فقه پیشبینی شده است که میتواند در شرایط نبود یقین، با تکیه به ظنون معتبر، تا حد زیادی تکلیف شرعی مسلمانان در این عرصه را معین کند.
وی افزود: در این ساحت، فقه نه ظرفیت دستیابی کامل به یقین را دارد، نه ادعای دستیابی به یقین را دارد و نه نیازمند دستیابی به یقین است. فقیه با بهرهگیری از دستگاه فقه تلاش خود را برای استنباط کم خطای حکم شرعی میکند و در این زمینه پیشاپیش معذّر است. با این وصف، در عصر غیبت خط اسلام و خط امامت، خط مبهمی نیست و چنانچه مسلمانان یا شیعیان در عصر غیبت اجازه از بین رفتن یا تضعیف شدید خط امامت را نمیدادند، نه فقط عصر غیبت، به عصر دین گریزی مبدّل نمیشد، بلکه از عصر غیبت به عصر بلاتکلیفی نیز تعبیر نمیشد.
حجتالاسلام غلامی با بیان اینکه فقه نه بدعت است، و نه منحصر به عصر پس از تشریع است، ادامه داد: فقه دستگاهی است که با استناد به خود قرآن و سنت ایجاد شده و در عصر تشریع، یعنی در دوران حیات مبارک پیامبر (ص) و ائمه معصوم (ع) نیز کاربرد داشته است. قرآن مجید میفرماید : «وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» یعنی خیلی از نمایندگان اعزامی پیامبر و ائمه (ع) به مناطق گوناگون جهان اسلام خصوصاً مناطق دور دست، فقیه بودهاند و میتوانستند مبتنی بر مسلمات قرآن و سنت، و با سطحی از کار اجتهادی، پاسخگوی بخش مهمی از پرسشهای کسانی باشند که به هر دلیل از دسترسی به معصوم (ع) محروم ماندهاند.
وی با اشاره به اینکه این موضوع پس از رحلت پیامبر (ص) به چند دلیل ابعاد وسیعتری پیدا کرد، گفت: یکم ظهور مذاهب فقهی متکثر اهل سنت، دوم شکل گیری مسائل جدید، سوم وجود محدودیت برای ائمه (ع) و چهارم گسترش قلمرو جهان اسلام؛ به طوری که در آن شرایط، خیلی از شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) محدث- فقیه محسوب میشدند. یعنی در کنار نقل حدیث کار اجتهادی هم میکردند. با این تفاوت که در اهل سنت اجتهاد با تفسیر به رأی پیوند خورده بود. اما در شیعه، تفسیر به رأی به شدت مذموم بود و از اینجاست که اجتهاد به معنایی که در بین اهل سنت مرسوم بود، سالهای متوالی در بین شیعیان ممنوع تلقی میشد.
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا با بیان اینکه به طور طبیعی، همین فقه در دوران غیبت به عنوان تنها مسیر دست یابی به مشروعیت دینی، اهمیت فوق العادهای پیدا کرد، افزود: از سوی ائمه (ع) مراجعه به فقها برای خروج از بلاتکلیفی به صراحت واجب شده بود. با این وصف، مراجعه به فقها در عصر غیبت، برای مسلمانان یک اختیار نبود، بلکه یک تکلیف بود. در عین حال، این فقه در عصر غیبت تدریجاً و گام به گام قاعدهمندتر و منضبطتر شد. یعنی این فرایند از زمان شیخ مفید (ره)، سید مرتضی (ره)، شیخ طوسی (ره) و غیره آغاز و تا الآن ادامه یافته است.
حجتالاسلام غلامی با اشاره به اینکه با شکلگیری آشکارتر و قویتر اصول فقه- یعنی از عصر شیخ انصاری (ره) به بعد- و گسترش باب عقل ورزی در فقه، زمینه برای قاعده مندتر شدن فقه و به تبع آن، قدرتمندتر شدن فقه فراهم شد، تصریح کرد: این روند، یعنی روند تقویت فقه تا همین الآن ادامه داشته است و فقه شیعه جدای از قرارگرفتن در ذیل مکاتب گوناگون، به 9 دوره و در مواردی بیشتر و کمتر تقسیم شده است.
اختلاف میان فقهاء فرصت یا تهدید؟
وی با بیان اینکه جناب آقای نصیری در کتاب عصر حیرت، اختلاف فقها با همدیگر را نشان دهنده ناکارآمدی فقه معرفی کرده است، گفت: این در حالی است که اولاً، وجود اختلاف در کار اجتهادی یک امر مسلّم است و ثانیاً، این اختلافات که مصداق اختلاف قبل از علم است، نه تنها مذموم نیست بلکه مایه نجات از تحجر و رکود در فقه یا ته نشین شدن برخی خطاها در فقه محسوب میشود و حتماً تا الآن به رشد فقه کمک شایان توجهی کرده است.
حجتالاسلام غلامی ادامه داد: بحث مهم در اینجا این است که وقتی امام معصوم (ع) که قول، فعل و تقریرش عین دین است، غایب بود، وجود اختلاف در فروعات دین امری اجتناب ناپذیر است اما به دلیل روشن بودن اصول دین، روشن بودن اصول اخلاقی و همچنین احکام قطعی، این اختلافات نمیتواند یک انحراف جدی در مسیر حرکت مسلمانان ایجاد کند. به بیان دیگر، وقتی ظواهر قرآن حجیت داشت و عقل برهانی نیز در کنار قرآن و سنت حضور مؤثر ایفا کرد، در کنار معصوم (ع)، قرآن و عقل نیز از شأنیت فصل الخطاب بودن برخوردارند و سلامت حرکت اسلامی به سوی مقصد را تأیید میکنند.
اخباریون و از حجیت انداختن ظاهر قرآن
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا با اشاره به اینکه لطمههایی که تاکنون شیعه از ناحیه اخباری مسلکها خورده است، قابل انکار نیست، گقت: یکی از این لطمهها، تلاش برای از حجیت انداختن ظواهر قرآن است. قرآن مکرر بر امکان پذیر بودن فهم ظواهر خود توسط مخاطبانش که عامه مردم هستند، تاکید میکند؛ مثلاً در جایی که میفرماید:« فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا» یا «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ». با این حال آمدند یا تکیه به روایاتی از قبیل : «انما یَعرِفُ القرآنَ مَن خُوطِبَ به» حجیت ظواهر قرآن را نفی کردند و گفتند که فهم ظواهر قرآن برای غیر پیامبر (ص) و غیر امام معصوم (ع) ممکن نیست و باید برای درک ظواهر قرآن به روایات مراجعه کرد.
وی افزود: آنها نگفتند که مگر میشود خداوند قرآن را برای هدایت بشر الی الابد فرستاده باشد، اما فهم ظاهر آن را برای آنها ناممکن ساخته باشد؟ آیا حکمت الهی با چنین چیزی هماهنگ است؟ پس این همه تاکید بر تدبر بر روی قرآن توسط عامه مردم برای چیست؟ «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ» یا «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» وقتی ظواهر قرآن را نتوان فهم کرد، به طریق اولی روی آنها تدبر هم نمیتوان داشت. از طرف دیگر، اخباریها، در شرایطی حجیت ظواهر قرآن را نفی کردند که خود سنت حجیتش را از قرآن میگیرد. ضمن آن که از نظر معصوم (ع)، ملاک صحت روایت، قرآن است.
حجتالاسلام غلامی خاطرنشان کرد: امام صادق (ع) از قول پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «برای هر امر حقّی حقیقتی است و برای هر امر درستی نوری است. پس آنچه را موافق قرآن است، اخذ کنید و آنچه را مخالف قرآن است، ترک کنید.» یا در جای دیگر که پیامبر اکرم (ص) میفرمایند : «اعرِضوا حَدیثی على کتابِ اللّهِ، فإنْ وافَقَهُ فهُو مِنّی و أنا قُلتُهُ» یعنی حدیث مرا با کتاب خدا بسنجید، اگر موافق بود، از من است و من آن را گفتهام. بعد هم مشکل دیگر اخباریون این بود که آمدند ضعف سندی بسیاری از روایات را نادیده گرفتند و همین امر موجب شد، پای روایاتی به فقه باز شود که قبل از آنها ممنوع تلقی میشد.
عقل در عرض قرآن و سنت یا در طول آنها؟
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا با بیان اینکه ما روایات زیادی داریم که البته با تعیین شرایطی که توجه به این شرایط در جای خود حائز اهمیت است وجاهت شرعی حضور عقل در عرض قرآن و سنت را تایید میکنند، تصریح کرد: برای نمونه، از پیامبر گرامی نقل مشهوری است که میفرمایند: «إذا أتاکُم عَنّی حَدیثٌ فَاعرِضُوهُ عَلَى کِتابِ اللّهِ وَ حُجّةِ عُقُولِکُم فَإن وافَقَهُما فَاقبِلوهُ وَ إلّا فَاضرِبُوا بِهِ عَرضَ الجِدارِ» یعنی هرگاه سخنی از من به شما رسید، آن را بر کتاب خدا و خردهایتان (حجت عقل) عرضه بدارید؛ اگر با این دو هماهنگ بود آن را بپذیرید وگرنه آن را بر دیوار بکوبید. البته طبیعی است که در اینجا منظور از عقل، عقل ابزاری نیست بلکه منظور عقل برهانی است.
وی ادامه داد: با همه اینها، جدای از از حجیت انداختن ظاهر قرآن توسط اخباریها، حذف عقل از مصادر و ادله فقه، ضربه دیگری بود که از سوی اخباری مسلکها به فقه زده شد. مشکل اخباریها با اصولیّون هم در این بود که اولاً با قاعدهمندتر شدن فقه، جایی برای تداوم حیات رویههای غلطی که اخباری مسلکها در اجتهاد پایهگذاری کرده بودند ( مانند جواز استناد به روایات ضعیف ) باقی نمیماند، ثانیاً، اصول فقه نه تنها برای شکلگیری و بسط خود از مدد عقل بهره گرفته بود، بلکه در شرایط خاص، به استنباطات مستقل عقلی در متن فقه وجاهت میداد.
عمده احکام اسلامی جنبه اجتماعی دارد و در عصر غیبت نباید نادیده گرفته شود
حجتالاسلام غلامی با بیان اینکه امام خمینی (ره) تاکید داشتند سیاست در ذات تعالیم اسلامی است و جایی از تعالیم اسلامی را نمیتوان یافت که خالی از سیاست باشد، افزود: تعالیم عبادیِ فردی اسلام و مقدمات آن، خالی از تأثیرات اجتماعی نیست. اصولاً اسلام نه تنها انسان مسلمان را به زیست مدنی تشویق میکند، بلکه طبیعی است که در برابر حیات مدنی انسان که نقش تردید ناپذیری در رشد و کمال معنوی انسان دارد بیتفاوت نباشد. باید توجه داشت تا انسان جامعه مطلوب را نسازد و جامعه را به مسیری هموار و شتاب دهنده برای رشد و تعالی خود فراهم نکند، خبری از سعادت واقعی او نیست. بنابراین نباید حرکت به سمت راه اندازی دولت اسلامی، سپس جامعه سازی و در نهایت تمدن سازی عجیب به نظر برسد.
وی با اشاره به اینکه شکلگیری تمدن اسلامی، همان مسیر هموار و شتاب دهندهای است که وجود آن برای کمال و تعالی انسان ضروری است، گفت: روشن است که نمیتوان گفت که سعادت ورزی تنها منحصر به دوران حضور معصوم (ع) است و انسان مسلمان در عصر غیبت از سعادت محروم است. پس در دوران غیبت هم حرکت به سمت دولت سازی، جامعهسازی و تمدنسازی ضروری است با این ملاحظه که درجه آن دولت، آن جامعه و آن تمدنی که در عصر حضور معصوم (ع) شکل میگیرد. با درجه دولت، جامعه و تمدنی که در عصر غیبت معصوم (ع) به وجود میآید، یکسان نیست.
تعالیم اسلامی ذاتاً مجموعهای هماهنگ و نظام مند است و اجرای آن هم باید هماهنگ باشد
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا با بیان اینکه نه فقط بخش معتنابهی از تعالیم اسلامی ناظر به حیات مدنی و اجتماعی انسان است بلکه بین این تعالیم اعم از فردی و اجتماعی، کلی و جزئی، هماهنگی ذاتی وجود دارد، خاطر نشان کرد: در واقع، نظریه پردازان اسلامی نیز به دنبال هماهنگ سازی تعالیم اسلامی نیستند، بلکه هدف آنها کشف و نشان دادن این هماهنگی هستند و مهمترین معنای این هماهنگی، نظاممندی تعالیم اسلامی است.
وی ادامه داد: قرآن مجید هم در سوره نساء آیه 82 میفرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا» یعنی درباره قرآن نمیاندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتند. در چنین شرایطی، روشن است که به اسم غیبت معصوم و یا کم بضاعتی، هم « نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض» و هم «جَعَلُوا القُرآنَ عِضینَ» که قرآن آن را صراحتاً محکوم کرده است، جایی ندارد و نمیتوان گفت در دوران غیبت، فقط بخشی از تعالیم اسلامی را اجرا میکنیم و بخش دیگر را به دوران ظهور معصوم (ع) مؤکول میکنیم. خیر، تعالیم اسلامی باید به صورت کامل و هماهنگ اجرا شود، هرچند ممکن است در عصر غیبت، استنباط و اجرای تعالیم اسلامی با نقطه مطلوب فاصله داشته باشد.
لزوم رمزگشایی از غیبت طولانی معصوم (ع)
حجتالاسلام غلامی با بیان اینکه هرچند غیبت معصوم (ع) نتیجه قهری اعمال بد ما و نیز پیامد از دست دادن ظرفیتهای مواجهه عینی مسلمانان با امام معصوم (ع) است اما موضوع غیبت را نباید خارج از برنامه کلان الهی در این عالم تفسیر کرد، گفت: این عالم بیهدف و برای بازی خلق نشده و تابع یک برنامه کلان و دقیق تکوینی است که برنامه تشریع هم منطبق بر برنامه تکوین است. وقتی این گونه است حتماً باید در حد بضاعت به دنبال کشف حکمت غیبت امام معصوم (ع) بود.
وی با اشاره به اینکه قرآن برای هدایت انسان و جامعه انسانی از هیچ چیز فروگذار نکرده بلکه این انسان از بلوع عقلی لازم برای درک مناسب و عمیقتری از قرآن برخوردار است، افزود: سنت هم در این جهت از او دستگیری میکند. از طرف دیگر، غیبت امام، میدان وسیع و بسیار پیچیدهای را برای ابتلائات توسط انسانی که در جستجوی مراتب عالی تری از رشد و کمال است فراهم کرده است و در روایات، ایمان انسان آخر الزمان و مقاومت او در برابر فتنههای شیطانی از ارزش مضاعفی برخوردار شده است.
محرومیت از حضور معصوم (ع) چه عوارضی برای امت اسلامی دارد؟
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا با بیان اینکه رمز گشایی از عالم و پاسخگویی به صدها سئوال بیپاسخ یکی دیگر از ثمرات حضور امام معصوم (ع) به شمار میرود، تصریح کرد: حضور امام (ع) راهی مؤثر برای کسب یقین در مسیر دستیابی به حقیقت شریعت است که فقه در فقدان امام (ع) به جای آن از ظنون معتبر مدد میگیرد. مسأله بعدی، رفع بخش مهمی از اختلافات مضرّ و پراکندگیها از سوی امام (ع) است که جز امام (ع) کسی شأن پایان دادن به این نوع از اختلافات را ندارد و نهایتاً از همه مهمتر، نقشی است که امام معصوم (ع) در زمان حضور خود به میزان ظرفیت انسان و جامعه انسانی و به راههای گوناگون از جمله تشکیل دولت تراز اسلامی، در جهت رساندن انسان به مقاصد دینی ایفا میکند.
ولایت فقیه در امتداد ولایت رسول الله و ائمه هدی (ع)
وی با شاره به اینکه در عصر غیبت، بنا به روایاتی از قبیل : ««الّذینَ یَأتُونَ مِنْ بَعْدی، یَروُنَ حَدِیثی وَ سُنتّی فَیُعلِّمُونَها الْنّاسَ مِنْ بَعْدی»، «وَ أمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ» و یا «أنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ»، ولی فقیه دارای شرایط تعیین شده، به مثابه منصوب عام از ناحیه خدا و دین، نقش زعامت و سرپرستی جامعه اسلامی را بر عهده دارد، گفت: ممکن است در قلمرو اختیارات ولی فقیه اختلاف نظرهایی باشد، اما اصل ولایت فقیه در شیعه تقریباً یک امر مسلم است و بزرگانی همچون شیخ مفید، علامه حلی، خواجه نصیر، محقق کرکی، ملا احمد نراقی و غیره، هم به آن کاملاً معتقد بودند و هم در حدی که شرایط اجازه میداد به آن عمل کردند. نمیخواهم بگویم در بین علما ولایت فقیه مخالف نداشته، اما همانطور که اشاره شد، موافقان ولایت فقیه بر مخالفان آن کاملا برتری دارند ضمن آنکه برخی از علمایی که به عنوان موافق از آنها نام بردم، استوانههای فقه شیعی محسوب میشوند.
حجتالاسلام غلامی با بیان اینکه امام خمینی (ره)، هم دایره اختیارات ولایت فقیه را حداکثری معرفی و هم با حمایت قاطبه مردم، شرایط تحقق عینی آن را فراهم کرد، افزود: هر چند پیشتر از این نمونههای کوچکی از ولایت فقیه حداکثری مانند کار مرحوم آیت الله سید عبدالحسین لاری در لارستان وجود دارد، لکن عصری که ما در آن به سر میبریم از جهت حاکمیت حداکثری ولایت فقیه، یک عصر منحصربه فرد و بیسابقه است. یعنی ما با یک نعمت عظیم روبرو هستیم که به هر دلیل شیعیان از غیبت کبری به بعد از آن محروم بودند. حرف اصلی من در اینجا این است که وقتی ولی فقیه مبسوط الید وجود دارد، دیگر جامعه اسلامی بیسرپرست نیست.
ولایت فقیه تنها راه مشروعیت بخشی به «عمل سیاسی» در عصر غیبت
وی با اشاره به اینکه ولایت فقیه چه نقلاً و چه عقلاً، تنها راه کسب مشروعیت در دوران غیبت معصوم (ع) قلمداد می شود، تصریح کرد: عصر غیبت، رابطه ما با امام معصوم (ع) قطع است و بنا به دستور خود ائمه (ع)، تکلیف دینی ما مراجعه به فقهای حائز شرایط است. حتی اگر روایاتی هم در این زمینه نداشتیم، عقل هم چنین راهی را پیش روی ما قرار می داد. چنانچه بگویم ولایت فقیه در زمره بدیهیات عقلی است، اغراق نکردام. جالب است که فرمایش امام زمان (ارواحنا فداه) در توقیع مشهور «وَ أمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا»، در پاسخ به این پرسش کلیدی است که پاسخ سئوالات خودمان را از چه کسی دریافت کنیم؟ و حضرت ما را به فقها ارجاع می دهند.
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا با بیان اینکه با حضور ولی فقیه، عصر حیرت آنچنان که مولف کتاب به نادرستی از روایات استنباط کرده وجود ندارد، افزود: روشن است که نه ولی فقیه هم عرض و مساوی امام معصوم (ع) است و نه تا الآن کسی چنین ادعایی کرده است. ولی فقیه نه معصوم است و نه میتواند جای خالی امام (ع) را در همه وجوه امامت پر کند، اما با حضور او، هم جامعه اسلامی از بیسرپرستی خارج میشود و هم به طور نسبی و لااقل در امور اجتماعی، امت اسلامی از حیرت و سردرگمی خارج میشود.
وی ادامه داد: به بیان دیگر، ولایت وفقیه تنها ریسمانی است که در دوران غیبت معصوم (ع) میتواند مسلمانان را از بیدینی و افتادن در پرتگاه سکولاریسم نجات دهد و کسانی که در دوران حاکمیت ولی فقیه به دلیل جدا شدن از خط ولی فقیه، مردود میشوند، به طریق اولی در دوران ظهور امام (ع) مردود میشود و درک جسم مبارک امام (ع) لزوماً واقعیتهای شخصیتی و ملکات نفسانی آنها را تغییر نمیدهد.
تمدن نوین اسلامی مساوی با تمدن مهدوی (ع) نیست
حجتالاسلام غلامی با بیان اینکه برخی به غلط تصور میکنند که تمدن نوین اسلامی همان تمدن مهدوی موعود است، خاطر نشان کرد: تمدن نوین اسلامی، تمدنی است در قواره عصر غیبت و در چارچوب بضاعتهایی که با حضور ولی فقیه مبسوط الید ایجاد شده است. جناب آقای نصیری از یک طرف ضرورت تلاش برای اصلاح جامعه در دوران غیبت معصوم (ع) را رد نمیکنند و از سوی دیگر تلاش برای تمدن سازی را کوششی نامشروع و از قبل شکست خورده معرفی میکنند! تمدن نوین اسلامی، یک نظم اجتماعی ممتاز مبتنی بر استنباط ما از تعالیم اسلامی است که میتواند شرایط رشد و تعالی فرد و جامعه را در عصر غیبت فراهم کند.
چرا بخش مهمی از مختصات تمدن نوین اسلامی با تمدن مهدوی یکی است؟
وی با بیان اینکه تمدن نوین اسلامی مساوی تمدن مهدوی موعود نیست اما طبیعی است که هر تمدنی، مادام که خود را اسلامی تعریف میکند، جهتهای خود را به سوی قله تنظیم میکند و قله همان تمدن مهدوی است، گفت: ما با یک مسیر طولانی و پر فراز و نشیب برای رسیدن به قله روبرو هستیم. اما طولانی و دشوار بودن مسیر سبب نمیشود که از گام برداشتن در این مسیر صرف نظر کنیم. ما در حد خودمان به سمت قله حرکت میکنیم و هر قدر که به قله تقرب پیدا کنیم، پیروز شدهایم. البته تمدن مهدوی یک سری ویژگیها و امتیازات خاص و منحصربفرد دارد که قبل از ظهور، ظرف و مظروف آن موجود نیست. اما این سخن به مفهوم آن نیست که همه مختصات تمدن مهدوی اینگونه است. لذا ما با قبول اصل تشکیکی بودن ویژگیهای عام تمدن مهدوی، ویژگیهای تمدن نوین اسلامی در عصر غیبت، و تمدن مهدوی در عصر ظهور را یکسان میدانیم.
قواعد حاکم بر دنیا و ظرفیت تحقق عینی هدایت مستقیم معصوم (ع)
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا با اشاره به اینکه ما در دنیا یعنی عالم مُلکی زندگی میکنیم، گفت: عالمی که اختیار هست، عالمی که شیطان هست و عالمی که تزاحم هست. این عالم، قواعد خاص خود را دارد و با عوالم دیگر متفاوت است. پیامبران هم در چنین دنیایی مبعوث شدند و ائمه هدی (ع) هم در چنین دنیایی امامت میکنند. در زمان حضور امام معصوم (ع) نیز وجود اختلال و نابه سامانی و وجود فساد غیرمنتظره نیست. مگر پیامبر اکرم (ص) یا امام علی (ع) در دوران حکومتشان با برخی مسائل اجتماعی روبرو نبودند؟ تفاوت حضور امام (ع) و عدم حضور امام (ع) در امر هدایت به سمت حقیقت، و در میزان کارآمدی سیستم اسلامی است، و الا دوره معصوم نیز موانع برای دست یابی به مدینه فاضله موعود کم نیست.
آیا عصر غیبت، عصر حیرت و سرگردانی است؟
وی با بیان اینکه حضور امام (ع) صرفاً به منزله حضور فیزیکی نیست، ادامه داد: چه بسا افراد زیادی که حضور امام (ع) را تفصیلاً درک کردند و نه تنها هیچ بهرهای از امام نبردند بلکه در مقابل امام (ع) هم ایستادند که مستندات تاریخی آن بسیار است. حضور امام (ع)- جدای از آثار تکوینی اش در جامعه که در جای خود محل توجه است- زمانی اثربخش است که تعالیم و سیره امام (ع) مورد تبعیت قرار گیرد. بنابراین میتوان گفت که تعالیم امام (ع) وجهی از حضور امام (ع) است. در این میان، تفقه و اجتهاد میتواند با ایجاد مسیری نسبتاً مطمئن برای دست یابی به تعالیم امام (ع)، نه فقط بخش مهمی از سردرگمی ناشی از غیبت امام (ع) را رفع کند، بلکه فرصت جاری و ساری شدن تعالیم امام در متن زندگی فردی و اجتماعی را هم به وجود بیاورد.
حجتالاسلام غلامی با اشاره به اینکه نباید فراموش کرد که در طول دوران غیبت، اجازه ندادند که دستگاه فقهی آنچنان که باید فعال شود و تأثیرات عینی گسترده داشته باشد و عصر ما از این جهت حقیقتاً ممتاز است، افزود: در چنین شرایطی، طبیعی است که عصر غیبت، عصر حیرت معرفی شود. لکن اگر اجازه داده میشد که دستگاه فقه کما هو حقه پیاده شود، دیگر عصر غیبت مطلقا عصر حیرت و عصر تاریکی نبود، هرچند غیبت معصوم (ع) در میان مسلمانان کم محرومیتی نیست و شیعهای نیست که تفاوت عصر حضور با عصر غیبت را متوجه نشود. من نمیدانم چرا جناب آقای نصیری در کتاب عصر حیرت روایات مرتبط با فقه و فقها را نادیده گرفتند؟
مقدمات ظهور امام زمان (عج) چگونه فراهم میشود؟
وی با بیان اینکه مقدمات ظهور را به بهانه نمی دهند به بهاء میدهند؛ یعنی فراهم سازی مقدمات ظهور که یک تکلیف شرعی محسوب میشود نیازمند برنامهریزی، سرمایهگذاری و مجاهدت است و همه این ها، باز معلوم نیست در تراز مقدمات ظهور و مقتضی تحقق مشیت الهی باشد، ظهور به تعویق میافتد، گفت: در این عرصه مأمور به تکلیف هستیم نه مأمور به نتیجه. اگر به دنبال آزادسازی ظرفیتها هستیم، اگر به دنبال افزایش قدرت سخت افزاری و نرم افزاری جامعه اسلامی هستیم، اگر به دنبال خارج شدن از سلطه کفار هستیم، اگر به دنبال تقویت بنیه فکری-دینی مومنین هستیم، اگر به دنبال ساخت انسان های متعالی هستیم، باید در مسیر شکل گیری تمدن نوین اسلامی گام برداریم.
معنای درست انتظار فرج
حجتالاسلام غلامی با اشاره به اینکه انتظار فرج، به معنی رویکرد حداقلی به اسلام و باز گذاشتن ابواب سکولاریسم هم نیست، افزود: مقدمات ظهور یک معجزه نیست. تلاش برای فراهم کردن مقدمات ظهور هم یک امر دفعی نیست، با این وصف، در هر عصری، برنامهریزی برای ایجاد تدریجی مقدمات ظهور و مجاهدت در این جهت، یکی از مصادیق بارز انتظار فرج محسوب میشود و چنانچه اشاره شد، ما هم به خود انقلاب اسلامی و نظام بر آمده از آن، و هم به تمدن سازی با این چشم نگاه میکنیم.
حرکت تاریخ، تکاملی و خطی است
وی با بیان اینکه آقای نصیری در این کتاب سعی کرده تا دیدگاه شهید مطهری در باب حرکت تکاملی تاریخ را نقد کنند، گفت: دیدگاه شهید مطهری در زمینه تکامل تاریخ در نقطه مقابل دیدگاه دوری ابن خلدون است. از نظر ابن خلدون، جوامع دائما در حال مرگ و زندگی هستند و به تبع مرگ و حیات جوامع، تاریخ هم با آغازها و پایانهای فراوانی روبروست. پیامبران الهی در انجام ماموریت خود شکست نخوردند و خط رسالت تا فرارسیدن خاتمیت تداوم داشت و بعد از آن هم فصل امامت آغاز شد و خط امامت تا ظهور امام مهدی (ع) از امامی به امامی دیگر منتقل میشود و در غیبت هم از فقها به عنوان وارثان رسول الله (ص) به فقهای دیگر منتقل میشود.
مدرنیسم در تحقق خیلی از اهداف خود ناکام بوده است
حجتالاسلام غلامی با اشاره به اینکه یکی از مشکلات جناب آقای نصیری در این کتاب، غول سازی از غرب و مدرنیته است، افزود: در واقع، کتاب عصر حیرت، نقاط ضعف و خلأهای مدرنیته و به ویژه موانعی که انقلاب اسلامی در جهت ناکامی غرب در پروژه های جهانخواری ایجاد کرده است، نادیده میگیرد. این در حالی است که شمار کثیری از نخبگان غربی، هم به افول غرب اذعان دارند و نقش انقلاب اسلامی را در این افول مهم توصیف میکنند. غرب امروز با چالشها و بهتر است بگوییم با بحرانهای زیادی روبروست که از ظرفیتهای لازم برای خروج از آنها برخوردار نیست.
همه دستاوردهای مدرنیته ضددینی نیست
وی با بیان اینکه تمدن غرب رو به افول و غروب است منافاتی با این حقیقت ندارد که طی چند سده اخیر، تمدن غربی در عرصه مادی پیشرفتهای چشمگیر و منحصربه فردی داشته است و کسی نمیتواند این پیشرفتها را نادیده بگیرد، گفت: دستاوردهای تمدن غرب طی چند سده اخیر- که برداشت ما از بخش عمده آن فرایندی است و نه پروژهای-، نمیتواند یکسره ظلمانی و به تبع آن، غیرقابل الهام گیری برای تمدن اسلامی باشد.
مدرنیته مانعی غیر قابل رفع در برابر تمدن نوین اسلامی نیست
حجتالاسلام غلامی گفت: کتاب عصر حیرت حاضر است مدرنتیه و سکولاریسم و تبعات آن را بپذیرد و آن را مقتضی چیزی شبیه حوالت تاریخی این عصر معرفی کند، اما حاضر نیست کوشش برای تقرب به اسلام ناب را -به خاطر احتمال خطا و یا شکست- قبول کند! همانطور که اشاره شد غول سازی از مدرنیته و رویکرد جبری به آن و سپس تسلیم در برابر مدرنیته چیزی است که جناب آقای نصیری در این کتاب به راحتی به آن تن میدهند و در چنین شرایطی، طبیعی است که برای ایشان و امثال ایشان، ظهور تمدن نوین اسلامی در عصر مدرنیته باور پذیر نباشد.
آیا وجود ناهمواری در مسیر منطق قابل قبولی برای وارد نشدن در مسیر تلقی میشود؟
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا با بیان اینکه در طول ۴۲ سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی سپری شده کم ایراد نداشتهایم، ادامه داد: شما یک اشکال را مثال بزنید که برآمده از ذات گفتمان انقلاب باشد یا در هسته سخت رقمخورده باشد. من از آقای نصیری تعجب میکنم که چشمان خودشان را بر روی پیشرویهای انقلاب بستهاند و فقط ایراد و شکستها را میبینند. کدام عقلانیت به ما میگوید در این شرایط، از بیم شکست یا لطمه خوردن آبروی اسلام، دست از حرکت برداریم یا حرکت خود را از حداکثری به حداقلی تقلیل دهیم؟
عصر انقلاب اسلامی، عصر بیداری است
وی با اشاره به اینکه بر اساس آنچه بیان شد، روشن است که عصر انقلاب و اعصار مابعد آن، لزوماً عصر حیرت نیست، گفت: عصر حیرت زمانی شکل میگیرد که مردم به حکمت اسلامی و به فقه اسلامی و به جریان امامت پشت کنند و نابخردان و شیادان و فاسدان را به جای حکما و فقها و صالحین بر کرسی هدایت و زعامت بنشانند. البته متاسفانه در برخی مقاطع تاریخی این اتفاق افتاده است؛ چه در قضیه سقیفه و چه بعد از آن. امام علی (ع) در نامه به مالک اشتر مینویسند : مالک! «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ» با این حال، آنچه کتاب عصر حیرت با استناد به برخی روایات، این عصر ( که عصر رونق فقه و ظهور گفتمان اسلام ناب است ) را توصیف میکند، یک توصیف نارواست. من بر عکس آنچه آقای نصیری به عصر انقلاب اسلامی نسبت دادند، این عصر را عصر بیداری و عصر تقرّب به اسلام ناب محمدی (ص) میدانم.
هم سویی جریان روشنفکری سکولار با کتاب عصر حیرت
حجتالاسلام غلامی با بیان اینکه یکی از چیزهایی که در مواجهه با کتاب عصر حیرت قابل تأمل است، همسخنی و هم سویی تقریبی جریان روشنفکری سکولار و غربزده با جناب آقای مهدی نصیری است، افزود: کتاب عصر حیرت بر ناممکن بودن فهم دین و نسبی گرایی و رازآلودگی حیات تاکید دارد و آنها هم همین را میگویند. کتاب عصر حیرت بر شخصی سازی دین، اسلام حداقلی و عرفی گرایی تاکید دارد و آنها هم همین را میگویند. کتاب عصر حیرت بر مغلوبه بودن جریان حق در طول تاریخ و شکست رسولان الهی در غلبه بر باطل صحّه میگذارد و آنها هم همین را بیان میکنند.
کتاب عصر حیرت محصول افکار ضد فلسفی
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا گفت: اگر جناب آقای نصیری به توصیههای مشفقانه قبلی عنایت میکرد و دست از فلسفهستیزی که نتیجه آن عقل ستیزی است بر میداشت، امروز شاهد انتشار این کتاب پراشکال نبودیم. تفکر فلسفی بینقد نیست. اما خواص فراوانی دارد که یکی از مهم ترین آنها، مواجهه کلان نگرانه و نامتناقض با اسلام است. کسانی که از فلسفه فاصله میگیرند، معمولا به رویکردهای کاریکاتوری به اسلام مبتلا میشوند یا از جهات فکری به بن بستهایی میرسند که میتواند زمینه ظهور چنین برداشتهایی را در آنها را فراهم کند؛ حتی من معتقدم فقیه اهل فلسفه در استنباطات خود، از فقیهی که اهل فلسفه نیست موفقتر است چراکه جامع نگری و کل نگری قوی تری دارد و استنباطی بر خلاف روح تفکر اسلامی ندارد.