خانواده به عنوان نهادی اجتماعی، هسته نخستین پیوند اجتماعی انسان را بنیان می نهد و با تأمین مجموعه ای از نیازهای انسانی، عهده دار نقش ها و کارکردهای ویژه ای است. مشارکت پذیری اعضای خانواده به عنوان نیاز اجتناب ناپذیر عصر ما، همة ابعاد انسانی را در سطوح مختلف فکری، عاطفی و رفتاری تحت پوشش قرار می دهد و در به ثمر رساندن اهداف خانواده حائز اهمیت است.
اما سۆال اساسی آن است که خانواده مشارکت پذیر از چه امتیازات و فوائدی برخوردار است؟ آیا مشارکت اعضای خانواده دامنة خاصی دارد؟ از چه راههایی می توان اعضای خانواده را مشارکت پذیر نمود؟ موانع چنین مشارکتی چیست؟ … این مقاله درصدد پاسخگویی به این سۆالات است.
کلمه مشارکت در لغت به معنی شرکت کردن است. در جامعه شناسی مشارکت به معنی حالت یا وضعی می باشد که فرد به گروهی خاص تعلق داشته و سهمی در آن دارد. اما گاهی به معنی شرکت فعالانه در گروه جهت به ثمر رساندن یک فعالیت اجتماعی است.
اصطلاح «مشارکت پذیری» به فرآیندی اشاره دارد که افراد طی آن اقدام به عمل جمعی نموده یا رفتار خود را معطوف به تحقق هدفی مشترک نمایند.
ضرورت و فوائد مشارکت اعضای خانواده
** مشارکت سبب تخفیف بار سنگین مسئولیت ها از دوش یک فرد شده، فشارهای روانی ناشی از فردگرایی را به امنیت روانی و عاطفی حاصل از مشارکت پذیری تبدیل می کند.
**مشارکت به درک متقابل و همدلی بیشتر اعضای خانواده کمک می کند. فرض فقدان هر نوع مشارکت پویا، نشان از عدم اعتماد اعضای خانواده به یکدیگر دارد. خانواده ای که نمی تواند اعضایش را به مشارکت فراخواند، از استعدادهای آنان خبر نداشته یا اعتمادی ندارد، در نتیجه اعضای آن نمی توانند همدیگر را تکمیل کنند. چنین خانواده ای از ناتوانی و انزوای اعضای خود در رنج است.
** مشارکت پذیری، کارآمدی خانواده را در دستیابی به اهداف افزایش می دهد. هر قدر قلمرو فعالیت فکری، عاطفی و رفتاری اعضای خانواده انفرادی تر باشد، به همان میزان پیامدهای آن در مقایسه با حالت مشارکت پذیری، محدودتر و ناقص تر خواهد بود.
**مشارکت پذیری اعضای خانواده، با توجه به شرائط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی عصر ما، یک ضرورت اجتماعی است. در گذشته، اعضای خانواده به صورت طبیعی و در شبکه ای گسترده، روابط خود را شکل می دادند. شدت روابط در عرصه های مختلف اقتصادی، تربیتی، آموزشی، دینی و … مشارکت پذیری را به صورت طبیعی ایجاب می کرد؛ اما در عصر کنونی که پیچیدگی جامعه، تقسیم کار شدید در بیرون از خانه و افزایش روابط غیر رسمی، ارتباط فیزیکی و معنوی مستمر اعضای خانواده را کاهش داده، ایجاد مشارکت در زمینه های مساعد و مناسب برای التیام جراحت خانواده یک اضطرار و ضرورت اجتماعی است.
ابعاد یا سطوح مشارکت در خانواده ایرانی و اسلامی را می توان به شرح زیر بیان کرد:
مشارکت فکری: اکثر خانواده ها دغدغه رشد فکری و تربیتی عقلانی فرزندان خود را داشته و برای به ثمر رساندن آن سرمایه های انسانی و مالی خود را هزینه می کنند. زن و شوهر با مشارکت خود آموزشهای لازم دینی و مهارتهای مناسب اجتماعی را به فرزندان خود می آموزند. علاوه بر این مشارکت فکری و معاونت و همکاری در ارتقاء فکری و فرهنگی بین همسران، پیش شرط اساسی تأمین سایر مشارکتهای خانوادگی است،
لذا خانواده هایی که مشاوره و مشارکت فکری آنها با یکدیگر بیشتر است، از بهداشت روانی و روحی بهتری برخوردارند
هنگامی که ارتباط کلامی بین زن و شوهر از محدوده دخل و خرجها فراتر رود با کاستیها، علائق و نیازهای یکدیگر بیشتر آشنا شده و بسیاری از مشکلات را با بحث و مشورت حل می کنند، در نتیجه نگرش آنها نسبت به خانواده و ازدواج مثبت خواهد شد.
مشارکت عاطفی و روانی: خانواده های هنجارمند جامعه اسلامی از مشارکت عاطفی و روانی بالایی برخوردارند. هیچگاه روابط عاطفی اعضاء یک سویه یا ضعیف نیست. عاطفه والدین نسبت به فرزندان بسیار بالا بوده و همین شدت عاطفه و وابستگی، فاصله زمانی و مکانی آنها از یکدیگر را دردناک می کند. عواطف زن و شوهر نسبت به یکدیگر در نمونه معتدل و مطلوب آن بسیار به یکدیگر معطوف و مربوط است. نقش ارزشهای دینی در ایجاد چنین مشارکت عاطفی بسیار برجسته است.
مشارکت رفتاری: تعامل و کنش اعضای خانواده با یکدیگر با همه اختلافات فرهنگی که در مناطق مختلف شهری و روستایی و عشایری وجود دارد، واقعیتی است که هیچگاه عرصه خانواده از آن تهی نبوده است.
بطور کلی می توان اظهار داشت که عرصه مشارکت پذیری اعضای خانواده، بخصوص زن و شوهر به پهنای قلمرو انسانیت است. یعنی با توجه به مبانی انسان شناسی اسلامی که دور از نگاه جنسی است، هر نوع کنش فردی و اجتماعی که در راستای تأمین نیازهای انسانی باشد، قابلیت مشارکت پذیری اعضای خانواده را دارد. این قلمروی پردامنه وقتی قابل طی شدن است که در قالب قواعد حقوقی، فقهی و هنجارهای اخلاقی قرار گیرد. این قوانین و آداب مربوط به اخلاق و حقوق، نحوه مشارکت اعضاء را به تناسب ظرفیتها و استعدادهای آنان (بر حسب سن، جنس، قدرت، و …) تعیین می کند.
بنابراین باید به دو نکته توجه کرد: نکته اول آنکه هر یک از وظایف یا نقش های الزامی وغیرالزامی مربوط به اعضای خانواده قابلیت مشارکت دیگر افرادش را دارد و اساساً نباید گمان کرد که تقسیم و تفکیک نقشها ، مانع مشارکت آنها است. نکته دوم این است که تفکیک وتقسیم نقشها در راستای انسجام خانواده بوده و نوعی مشارکت در تحقق اهداف و برنامه های خانواده محسوب می شود.
موانع مشارکت پذیری اعضای خانواده
موانع فرهنگی مهمترین عناصر بازدارندة مشارکت پذیری اعضای خانواده است. اختلاف، نزاع، انزوا و بی تفاوتی عاطفی در خانواده از بستر عوامل فرهنگی ایجاد می شوند. هر چند تأثیر عواملی چون فقر و اعتیاد در این مورد چشمگیر است، اما اثرگذاری آنها همراه با زمینه های فرهنگی است.
ابهام نقش ها:
هر کسی به تناسب پایگاه و جایگاهش در نظام خانواده از حقوق و وظایفی برخورداراست. اعضای خانواده به ویژه زوج ها باید نسبت به نقشها و وظایف مورد انتظار، کاملاً جامعه پذیر و اجتماعی شده باشند. اگر آنها آگاهی لازم و وقوف از نقشها نداشته باشند، در مقام عمل پاسخگو نبوده و در نتیجه مشارکت شکل نمی گیرد. منشأ ایجاد نقش ها و عواملی که تعیین کنندة انتظارات دیگران است، از اهمیت برخوردار می باشد. هر گاه زوج ها از محیطهای فرهنگی مختلف و نامتناسب گرد هم آیند به احتمال زیاد، نقشهای زناشویی آنها برای هم مبهم خواهد بود. اینجاست که تناسب فرهنگی زوجها در ازدواج اجتناب ناپذیر است.
بدبینی و بی اعتمادی:
عدم اعتماد کافی و گاهی بی اعتمادی و بدبینی، میزان مشارکت اعضای خانواده را به شدت کاهش می دهد. افشاء اسرار خانوادگی به بیرون از محیط خانواده از حسن اعتماد کاسته و آنگاه در فضای بی اعتمادی هیچگاه بذر مشارکت سبز نمی شود.
عناصر روانی بسیاری وجود دارد که مانع از مشارکت پذیری بوده و از این جهت مشابه بی اعتمادی است؛ از قبیل اظهار کراهت و بیزاری اعضای خانواده از یکدیگر، بخل و حسادت و سایر حالتهای روانی مرضی.
بخش خانواده ایرانی تبیان
منابع : کتاب مهارت های اساسی زندگی سالم. نوشته خسرو امیرحسینی- مجله کتاب زنان، شماره 16- سایت حوزه