در سوره ی مبارکه ی آل عمران، بعد از آن «ربّنا»ها می گوید:«فاستجاب لهم ربهم أنی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض»(تحریم: 10)مرد و زن هیچ تفاوتی ندارند.حتی یک جا برای کوبیدن همین اندیشه های جاهلی که عرض کردم ،زن را از مرد بالا می کشد.که یک چنین حالتی را جز در مورد اشخاص،انسان در قرآن دیگر پیدا نمیکند :«ضرب الله مثلاً للذین کفروا المرأت نوح وامرأت لوط»(تحریم: 10)نمودار کفار، این دو تا زنند: «امرأت نوح و امرأت لوط». نه نمودار برای زنها؛ نه، برای زن و مرد.«کانتا تحت عبدین من عبادنا صلحین فخانتاهما» (تحریم: 10) تا آخر. «و ضرب الله مثلا للّذین
یعنی ثواب مجاهدت آن جوانی را که رفته توی میدان جنگ و جان خودش را کف دستش گرفته، به خاطر این کار، به این زن می دهند؛ چون این کار هم زحمتش کمتر از آن نیست. البته شوهرداری خیلی سخت است. با توقعاتشان، با انتظاراتشان، با بداخلاقی هاشان، با صدای کلفتشان، با قد بلندترشان؛ خب، زنی بتواند با این شرائط، محیط خانه را گرم و گیرا و صمیمی و دارای سکینه و آرامش - سَکَن - قرار بدهد، خیلی هنر بزرگی است؛ این واقعاً جهاد است؛ این شعبه ای از همان جهاد اکبری است که فرموده اند؛ جهاد با نفس است.
حالا در مورد خانواده، حرف خیلی زیاد است. مسئله ی همسری، مسئله ی مادری، اینها همه اش باید تفکیک شود. زن در خانواده یک نقش همسری دارد؛ این نقش همسری، فوق العاده است؛ ولو اصلاً مادری ای وجود نداشته باشد. فرض کنید زنی است؛ یا مایل نیست به زایمان، یا به هر دلیلی امکان زایمان برایش وجود ندارد؛ اما همسر است. نقش همسری را نباید دست کم گرفت. ما اگر می خواهیم این مرد در داخل جامعه یک موجود مفیدی باشد، باید این زن در داخل خانه همسر خوبی باشد؛ والّا نمی شود.
ما در دوران مبارزه و بعد از دوران مبارزه، دوران پیروزی انقلاب، آزمایش کردیم؛ مردانی که همسران همراه داشتند، هم در مبارزه توانستند پایدار بمانند، هم بعد از انقلاب توانستند خط درست را ادامه بدهند. البته عکسش هم بود. من گاهی به این دخترها و پسرهائی که می آمدند خطبه ی عقدشان را می خواندم - آن وقت هائی که می خواندم؛ حالا که توفیق ندارم – می گفتم خیلی از خانم ها هستند که شوهرهاشان را اهل بهشت می کنند؛ خیلی خانم ها هم هستند که شوهرانشان را اهل جهنم می کنند؛ دست آنهاست. البته مردها هم عیناً همین نقش را دارند. در باب خانواده، نقش مردها را هم بایستی نادیده نگرفت. بنابراین نقش همسری، یک نقش بسیار مهمی است. بعد هم نقش مادری است؛ که خب، اینجا مفصل بیاناتی کردند و خیلی بحث زیاد است.
از جمله ی مسائلی که مطرح می شود، مسئله ی اشتغال بانوان است. اشتغال بانوان از جمله ی چیزهائی است که ما با آن موافقیم. بنده با انواع مشارکت های اجتماعی موافقم؛ حالا چه از نوع اشتغال اقتصادی باشد، چه از نوع اشتغالات سیاسی و اجتماعی و فعالیت های خیرخواهانه و از این قبیل باشد؛ اینها هم خوب است. زن ها نصف جامعه اند و خیلی خوب است که اگر ما بتوانیم از این نیمِ جامعه در زمینه ی اینگونه مسائل استفاده کنیم؛
منتها دو سه تا اصل را باید ندیده نگرفت. یک اصل این است که این کار اساسی را - که کارِ خانه و خانواده و همسر و کدبانوئی و مادری است - تحت الشعاع قرار ندهد. می شود هم. به نظرم می رسد مواردی داشتیم که خانم هائی اینطور عمل می کردند. البته یک قدری به آنها سخت می گذرد؛ هم درس خواندند، هم درس دادند، هم خانه داری کردند، بچه آوردند، بزرگ کردند، تربیت کردند. پس ما با آن اشتغال و مشارکتی کاملاً موافق هستیم که به این قضیه ی اصلی ضربه و صدمه نزند؛ چون این جایگزین ندارد. شما اگر بچه ی خودتان را در خانه تربیت نکردید، یا اگر بچه نیاوردید، یا اگر تارهای فوق العاده ظریف عواطف او را - که از نخ های ابریشم ظریف تر است - با سرانگشتان خودتان باز نکردید تا دچار عقده ی [عاطفی] نشود، هیچ کس دیگر نمی تواند این کار را بکند؛ نه پدرش، و نه به طریق اولی دیگران؛ فقط کار مادر است. این کارها، کار مادر است؛ اما آن شغلی که شما بیرون دارید، اگر شما نکردید، ده نفر دیگر آنجا ایستاده اند و آن کار را انجام خواهند داد. بنابراین اولویت با این کاری است که بدیل ندارد؛ تعیّن با این است.