به گزارش خبرنگار ایمنا، شاید قبل از پرداختن به بحث اصلی بهتر باشد به مفهوم خانواده بپردازیم. اساساً خانواده با وجود روابط متقابل بین اعضای آن معنا پیدا میکند و صرف حضور دو یا چند نفر که از نظر خونی به همدیگر وابسته هستند، نمیتواند تعریف جامعی از خانواده را تبیین کند. حال، کمیت و کیفیت این ارتباط در خانواده می تواند تعیین کننده نوع و کیفیت زندگی خانوادگی باشد.
به زبانی دیگر عملکرد خانواده وقتی به حد مطلوب خواهد رسید که توانایی خانواده در هماهنگی یا انطباق با تغییرات ایجاد شده در طول حیات، حل کردن تعارض ها، همبستگی میان اعضا و موفقیت در الگوهای انضباطی، رعایت حد و مرز میان افراد و اجرای مقررات و اصول حاکم بر این نهاد با هدف حفاظت از کل نظام خانواده باشد. برای دستیابی به عملکرد مطلوب در سیستم خانواده، باید نقش ها، وظایف و تکالیف بین همه اعضای خانواده به طور نظاممند و هماهنگ، سازمان داده شود.
تغییراتی که جوامع انسانی به خاطر درهم تنیدگی موضوعات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، بین المللی و اقتصادی پیدا کرده اند باعث شده است که الگوهای ارتباطی درون خانواده ها به شدت دستخوش تغییر شده و در بسیاری مواقع مشکلاتی را برای انسانها ایجاد کند.
به عقیده برخی صاحب نظران حوزه خانواده، تعامل ارتباطیِ باز، کنترل و مهار فشارهای روحی و روانی به طور موثر، همدلی، رهبری، ابراز محبت و علاقه و نیز مسئولیت پذیری شخصی موجب شکوفایی توان بالقوه یکایک اعضای خود میشوند؛ یعنی به آنها اجازه میدهند با اعتماد و اطمینان خاطر در پی کاوشگری و خودیابی برآیند. بنابراین سلامت و سعادت جامعه به سلامت و پویایی نظام خانواده وابسته است و سلامت و تعادل و تعالی نظام خانواده نیز به کیفیت روابط بین اعضای آن بستگی دارد.
همچنین میتوان خانواده را سیستمی دانست که اعضای آن به طور مداوم در حال تعریف مجدد ماهیت روابط خود بر مبنای الگوی ارتباطاتشان هستند. در واقع، شناخت انواع مختلف الگو و سبکهای ارتباطات خانوادگی علاوه بر توصیف، به پیش بینی و توضیح عملکرد خانواده و توصیه ها و تجویزهای مربوط به آن کمک می کند. چرا که تمامی جنبه های کارکردی خانواده به نوعی متاثر از الگوهای ارتباطی در بین اعضای خانواده است و هرگونه تغییری در خانواده از تغییر در سبک و الگوی ارتباطی نشات میگیرد.
در این یادداشت جای آن نیست که به تحلیل همه این موارد و تاثیرشان بر خانواده ایرانی بپردازیم به همین خاطر ترجیح میدهم فقط به مقولهای که شاید برای بسیاری از ما ملموستر و مشهودتر است یعنی تغییرات فناوری و تاثیرش بر الگوهای ارتباطی خانواده بپردازم.
اگر چه زمانی فناوری ها بر اساس نیاز انسان ها شکل میگرفت اما امروزه شاهد این هستیم که فناوریهای مختلف بدون توجه به ضرورتها و نیازهای بشر با سرعتی سرسامآور در حال رشد و ارتقا هستند و این زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی ما انسانهاست که باید خود را با این شتاب هماهنگ سازد. این تبعیت ناگزیرِ ساختارهای ارتباطی خانواده از فناوریهای نوظهور، باعث افزایش شکنندگی خانوادهها شده است و فضای عاطفی و روانی خانواده که مهمترین بعد آن است را به شدت دستکاری کرده است. نمونه بارز آن حضور فضای مجازی در زندگی است. این مولفه عصر حاضر به گونهای مرموز تمامی ساختارهای ارتباطی خانواده و جامعه را دستخوش تغییر و تحول کرده است که از گفتگوی میان اعضای خانواده گرفته تا سبک تفریح و سرگرمی، الگوگیری از طبقه ای خاص از افراد و کسب اطلاعات و اخبار از محیط اطراف را با خود درگیر کرده است
اگر به مدل الگوهای ارتباطی خانواده بپردازیم که بر اساس دو جهت گیری "گفت و شنود" و "همنوایی" طرح شده است، به خوبی میتوان به این موضوع پی برد که چگونه تکنولوژیهای ارتباطی توانسته اند بر منش فردی و جمعی ما و نیز سبک ارتباطی در خانوادهها تاثیر بگذارند.
نخست آنکه در جهتگیری "گفت و شنود" خانواده، اعضای خود را به شرکت آزادانه و آسان در تعامل و گفتگو در زمینههای گوناگون تشویق می کند و اعضای خانواده ها با گفت و شنود بالا، آزادانه و پیوسته و خود انگیخته با یکدیگر تعامل دارند و امکان طرح طیف گسترده ای از موضوعات بدون محدودیت زمانی را دارند؛ این خانواده ها زمان زیادی را در جهت ارتباط متقابل و بحث درباره موضوعات مختلف صرف می کنند.
افراد این نوع خانوادهها، فعالیتهای انفرادی، افکار و احساساتشان را با اعضای خانواده در میان میگذارند و اعضای خانواده در کنار یکدیگر و با هم تصمیم میگیرند، ولی در جهتگیری "همنوایی" ارتباطات خانواده، همسان بودن نگرش ها، ارزش ها و عقاید را مورد تاکید قرار می دهد.
خانوادهها با همنوایی زیاد در تعاملات خود بر همسانی باورها و نگرش ها تاکید دارند؛ تعاملات آنها بر همنوایی، اجتناب از تعارض و وابستگی متقابل خانواده به هم تکیه دارد و اعضای چنین خانواده هایی تشویق میشوند خود را با در نظر گرفتن عضویتشان در خانواده تعریف کنند. بنابراین خودپندارههای آنان عمدتا به وسیله انتظاراتی که دیگران از آن ها دارند تعیین می شوند و ارتباطات بین دو نسل در این خانوادهها، بر حرف شنوی از پدر و مادر و دیگر بزرگسالان استوار است.
با توجه به این دو جهت گیری، میتوان به راحتی به نفوذ فناوری های ارتباطی بر سبک و سیاق روابط خانوادگی پی برد. کم شدن گفتگوی میان اعضا که خود منجر به کاهش مهارت ارتباط کلامی و تبادل افکار و احساسات میگردد، نه تنها فضایی بی احساس و سرد را در محیط خانواده ایجاد میکند بلکه باعث میشود که افراد از همدیگر دور شده و شناخت کمرنگی نسبت به خصوصیات شخصیتی، نیازها و آرزوها و دغدغه های هم پیدا کنند و هر کدام از اعضای خانواده این نیاز به خودافشایی و بیان درونیات خود را در فضای مجازی و با ساکنان آن فضا در میان بگذارد.
اوقات زیادی که بسیاری افراد برای چت کردن با افراد تازه آشنا در فضای مجازی می گذارند، لایک کردن دلنوشته های دیگران و اشتیاق به لایک شدن نوشته های خود در فضای مجازی، توهم تنها نبودن با افزایش فالووِرهای (دنبال کننده های) صفحه شخصی خود، سر زدن به صفحه شخصی دیگران برای یافتن کسی شبیه خود یا فردی که معیارهای دلخواه را داشته باشد از جنبه های این دستکاری روابط خانوادگی در عصر یورش فناوری های ارتباطی است.
همچنین در این فضای مملو از آشنایان غریبه یا غریبههای به ظاهر آشنا، افراد با پنهان کردن هویت واقعی خود، بسیاری از نیازهای خود یا مسائل زندگیشان را مطرح میکنند. اگر چه صحبت کردن با کسی که غریبه یا رهگذری موقتی در فضای مجازی است یا دوستی که نشانی از مکان و شغل و هویت و خانواده تو ندارد و آزادانه حرف زدن و تبادل احساس یا طرح درخواست های خود، حسی از آزادی و اطمینان از مصونیت از خطر بیآبرویی در فرد ایجاد می کند ولی مانع از رشد اعتماد در روابط بین فردی در خانواده و حتی جامعه میشود.
جنبه دیگری از تاثیر این گونه فناوریها بر روابط خانوادگی، وجود افراد مشهور یا همان سلبریتیها هستند که با به نمایش گذاشتن ظاهر زندگی خود، دیگران را به الگوبرداری از منش و روش زندگی خود وامی دارند و به تدریج تاثیر والدین بر فرزندان و حتی روابط زوجین را تحت الشعاع قرار می دهند.
امروزه در کشورهای غربی نیز یکی از تهدیدات سلامتی نوجوانان و جوانان، موضوع تن انگاره یا همان برداشت از اندام و ظاهر فیزیکی خود تحت تاثیر افراد مشهور مثل خوانندگان، ورزشکاران و هنرمندان و افراد ثروتمند شده است. از سوی دیگر بالا رفتن انتظارات از همسر چه در بعد روابط نزدیک زناشویی و چه توقع برای برپایی جشن هایی نظیر ولنتاین باعث شده است تا روابط خانوادگی به عرصهای برای معامله گری و بده بستان های نادرست قرار گیرد و بهداشت روانی خانواده را تخریب کند.
به عنوان مثال نوجوانی که به والدین خود برای تامین هزینه عمل زیباییِ خود فشار می آورد وگرنه درس نمی خواند، یا تنش هایی که در روابط زوجین برای جشن گرفتن روز ولنتاین یا برپایی مهمانیهایی به سبک آنهایی که در فضای مجازی دیده است، از جلوه های این تغییر الگوهای ارتباطی در خانواده است.
تغییر مرزهای خانواده و در هم ریختن چارچوب های فضای خصوصی خانواده نیز به عنوان بخشی از الگوها و قوانین ارتباطی در خانواده با وجود فضای مجازی دستخوش تغییر شده است. زمانی دیدن آلبوم خانوادگی فقط منحصر به آشنایان و بستگان نزدیک بود ولی امروزه در فضای مجازی، بسیاری از عکس ها و فیلمهای خصوصی خانوادهها بدون کسب اجازه از یکدیگر برای همگان به نمایش گذاشته می شود. این بمباران تصاویر خصوصی در فضایی عمومی به تدریج به در هم شکستن مفهوم و باور به داشتن فضای خصوصی در خانواده را در ذهن و فرهنگ ارتباطی افراد تضعیف کرده و باعث بسیاری از سوء استفادهها شده است.
کوتاه سخن آنکه الگوی ارتباطی خانواده های ایرانی که در واقع محور دیگر کارکردها و جنبه های زندگی است با حضور فناوری های ارتباطی به شکلی نادرست و شتاب آور در حال تخریب و جایگزینی با الگوهای متغیر و بی چارچوب شده است و مفهوم و جایگاه خانواده را عمیقاً از بین برده است.
** روانشناس اجتماعی، مدرس و مشاور خانواده و نویسنده کتاب زندگی در فضای مجازی