امام هادی اساسی ترین کارهای فرهنگی را با القای و تبیین فرهنگ زیارت به شیعه منتقل وشیعه را به حرکت و فعالیت های اجتماعی وجنب وجوش سیاسی و به پویایی سوق داد.
نگاه کلی به تحولات مهم واقدامات دوران امامت امام هادی(ع)
امام هادی (علیه السلام) در سال 212 پانزدهم ماه ذی حجه در اطراف مدینه (صریا) از مادری با فضیلت به نام «سمانه» یا «سوسن» متولد شد.(1) پدر بزرگوارش امام جواد (علیه السلام) در سال 220 به شهادت رسید. بدین ترتیب، امامت امام هادی (علیه السلام) در سن هشت سالگی آغاز و تا سال 254 به مدت 33 سال استمرار داشت. آن حضرت در بین مردم با القاب، عالم، فقیه، امین، نقی، طیب مشهور بود.آن حضرت در دوره امامتش معاصر شش تن از سلاطین عباسی به نامهای معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز بود که دشمن ترین آنها نسبت به علویان متوکل بود.
دوره امام هادی (علیه السلام) دوره ای است که بنیان برخی از اندیشه های ناب تشیع شکل گرفته وشیعه سازماندهی شده باورهای عمیق شیعه به تناسب وظرفیت تمام اعلام گردیده ودر یک کلمه تشیع عصر امام هادی از نظر عقیدتی منسجم ونمایان شده ود ر عرصه های تمدنی نو آوری ها وابداعات ونظریات مستقل دارد . قرن سوم در جهان اسلام قرن نوینی از نظر علمی و فکری بود که حرکت جامعه به سوی رشد علمی و فرهنگی با رویش اندیشه های جدید کلامی و ورود شبهات مختلف عقلی و فلسفی که متأثر از نهضت ترجمه بود، مرحله ای متمایزتر از گذشته را در پیش روی قرار داده بود، مکاتب و فرقه های مختلف علمی با اختلافها و تنازع در حال تولید علم بر اساس اندیشه های خود بودند، و نابسامانی فکری تمام جهان اسلام را به خاطر شیوع شبهات گرفته بود.
اما مکتب اهل بیت (علیهم السلام) با برتری محسوس، در محاصره دستگاه سیاسی، به برکت وجود ائمه (علیهم السلام) از پایه های محکم و استوار و منطقی برخوردار بود و هرگاه شبهه ای متوجه کلیت اسلام و محتوای اسلام می شد، تنها پاسخ قانع کننده از سوی رهبران مکتب اهل بیت (علیهم السلام) صادر می گردید. این واکنش اساسی از سوی ائمه به ساماندهی سازمان یافته مبانی فکری اسلام منجر می شد.
امام هادی (علیه السلام) در این دوره خطیر از لحاظ علمی که برای آینده جهان اسلام اهمیت خاص داشت، باید به گونه ای بنیانهای علمی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را تأسیس و سازماندهی می کرد که تا قرنهای آینده این بنیانگذاری نیازهای فکری و سیاسی را پاسخ بدهد. امام (علیه السلام) آینده ای بسیار دور را مدنظر داشت و از نظر فکری و سیاسی برای صیانت و استمرار امامت مدبرانه، برنامه ریزی کرد و شالوده های مهم را مشخص نمود که در این مقاله به قسمتهایی از مدیریت توانمند فکری و علمی امام (علیه السلام) می پردازیم
دشمنی برخی از سلاطین عباسی مثل متوکل با خاندان امامت و علویان تا حدی بود که امنیت مالی و جانی آنان در مخاطره بود. از این رو، امام هادی (علیه السلام) با توجه به این اختناق و نبود امنیت برای صیانت از جان و مال پیروان اهل بیت (علیهم السلام)، فعالیتهای کاملاً سری و پنهانی داشت.
امام هادی (علیه السلام) قبل از اینکه توسط مأموران عباسی به سامرا احضار شود، در مدینه سکونت داشت که مرکز علمی و فقهی بزرگ جهان اسلام شمرده می شد. فعالیتهای علمی مناسب با جو علمی مدینه برقرار بود. براساس اظهار شیخ مفید، امام مدت ده سال آخر دوره امامت را در سامرا سکونت اجباری و تحت نظر داشت.
اختناق شدید سیاسی و شیوع شبهات فکری و عقیدتی دو پدیده مهم دیگر در دوره امام هادی (علیه السلام) بود که اگر مواضع و تدابیر امام نبود، اساس فکری مکتب اسلام و عقاید بنیانی آن مثل توحید گرفتار آشفتگی و در معرض تهدید جدی واقع می شد.
از پیامدهای تلخ سیطره اختناق عباسیان ، تفرقه بین پیروان اهل بیت (علیهم السلام) بود. آثار وضعی جو سیاسی حاکم در جامعه، بروز و ظهور فراوانی داشت که امام هادی (علیه السلام) با تدابیر اساسی، سیاسی وفرهنگی ، زمینه های افزایش این گونه پیامدها را از بین برد، تدبیر خاص امام برای ایجاد هماهنگی و همبستگی بین جمعیت پیروان اهل بیت (علیهم السلام) که در شهرهای مختلف جهان اسلام بودند، با مؤلفه (وکالت) صدها نتیجه زود بازده و آینده ساز داشت.
از جمله فعاليت هاي امام عليه السلام در حفظ اسلام اصیل ، مبارزه با افراطیان واهل غلو و غاليان و فرقه هاي گمراه با گرايشات صوفي مآبانه بود وسلف گرایانه بود . آن حضرت با تمام گرايشاتي كه مغاير با خط اسلام ناب و اصيل بود از طرق مختلف مبارزه مي كرد و به اصحاب خود و وكلاي خود طي نامه يا پيام شفاهي به دوري و پرهيز از آنان را موكداً توصيه كرده و شيعه را از غلو و گرفتاري در انحرافات نجات مي داد. و بدين نحو خط امامت و اسلام را حراست مي نمود.
- ۱. بسط مکتب اهل بیت(ع) وباورهای شیعی
دوران امامت امام هادی علیه السلام دوره شکوفایی تشیع ومکتب اهل بیت است که با راه بردهای امام هادی این موفقیت به دست آمد .
به چند دلیل این دوره برای تشیع خاص واز آغاز دوره امامت بی مانند بود .
1- دورانی است که تلاشهای فرهنگی ائمه پیشین به ثمر نشسته که ازدوران آغاز امامت ، شیعه با سختی های زیادی مواجه بود وآنهارا پشت سر گذاشته واز نظر سیاسی دوره های اختناق زیادی به خود دیده واز دوره امام رضاعلیه السلام آسودگی نسبی بوجود آمده است.
2- دوره ای است که تلاشهای علمی امام باقر وامام صادق نتیجه داده وشیعه بعنوان مکتب درای پشتوانه فقهی وعلمی تاثیر گذار است .
3- دوره امام هادی دوره ای است که حضرت مدیریت علمی فکری وسیستمی راه انداخت ارتبا شیعه با امام از روشهای مختلف امکان پذیر است .
4- دوره ای است که حضرت بدون تقیه باورهای شیعه و اصول تمایزات مکتبی را علنا بدون تقیه اعلام می کند از زیارت اربعین تا زیارت جامعه و زیارت غدیریه وذکر فضائل امیر مومنان و وبرتری های حضرت نسبت به دیگران ؛
5- نهاد رسمی وکالت وزمینه ها وشرای دوره غیبت ومسائل ونیازهای این دوره را پیش بینی وبرای ایندوره تدابیر حفاظتی وضمانتی خواص در نظر می گیرد وبه فقها و وکلای مختلف اختیارات وامتیازات وجایگاه تعریف می کند .
لذا شیعه گسترده تر ومنسجم تر دراین دوره ظاهر می شود با وجود اختناق نسبی وسلطه نظامی ظاهری دستگاه خلافت ؛ دستگاه خلافت عباسی نیز گرفتار معضلات داخلی و نفوذ نظامیان غیر عرب ودخالت آنها در انتخاب خلیفه و خارج از ساختار قبیلگی قدرت دستگاه خلافت را تحلیل وقداست پیشین خلافت نیز از بین رفته است ؛ خلیفه وجایگاه آن ملعبه نظامیان شده است ؛ لذا شیعه بعنوان نهاد مذهبی و اجتماعی وسیع پر نفوذ در همه نقاط قلمرو اسلامی حضور دارد ؛ شیعه بعنوان مکتب بر خوردار از موازین و معیارهای فقهی وعلمی واقتدار معنوی میراث امامت را عهده دار وشناخته شده است ؛ در عصر ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) با تلاشهای علمی حضرت وچیره گی ها وموفقیتهایی که در مناظرات به دست آورد در میان ملل ونحله های فکری ومذاهب اسلامی در رفعت وجایگاه والا قرار گرفته است ؛ ائمه پس از امام تا امام عسگری معروفیت به ابن الرضا (علیه السلام) دارند .
دوره امام هادی علیه السلام دوره ای است که بنیان برخی از اندیشه های ناب تشیع شکل گرفته و بنیان مرجعیت و زعامت شیعه در این دوره پی ریزی شد .
2-تبیین مفاهیم کلیدی مکتب اهل بیت در غالب زیارت وتاکید بر زیارت اهل بیت (ع)
امام هادی اساسی ترین کارهای فرهنگی را با القای و تبیین فرهنگ زیارت به شیعه منتقل وشیعه را به حرکت و فعالیت های اجتماعی وجنب وجوش سیاسی و به پویایی سوق داد :
1-زیارت «غدیریه» امام هادی(ع) ومضمون عمیق آن
امام هادى عليه السّلام دوز یارت نامه مهم با متن عالی وزیبا ورسا درباره ائمه دارد که در آن ها اوصاف امامت وحقانیت امامت را بطور دقیق ومفصل ذکر فرموده است ؛ یکی زیارت جامعه که در جای دیگر ومصاحبه های دیگر ومقالات دیگر بنده درباره آن مفصل توضیح وتبیین نموده ام در این با اشاره وکوتاه درباره زیارت غدیریه نکاتی دیگر را متذکر می شوم .
در این زیارت محوریت ذکر فضایل امیر مومنان است ؛ حکمت این رویکرد وتوجه واهمیت امام هادی (ع) هم می تواند به جهات سیاسی وهم به جهات کلامی و باورهای شیعه ومسلمانان باشد در مقابل فضائل تراشی برای خلفای ستمگر وغاصب باشد ؛ از طرفی متوکل که سر سخت ترین دشمن علویان بود ، مدام به امیر مومنان توهین می نمود احتمال دارد ،امام هادی موضعی در مقابل این گستاخی ها به بیان فضایل حضرت بپردازد و دفع شبهات نماید و به تنویر افکار مسلمانان در مقابل سیل تهاجم این خلفای نادان اقدام بفرماید ؛ لذا دراین زیارت نامه با توجه به متن زیبا وعالی آن که به ذکر پاره ای از حوادث تاریخ ونقش امیر مومنان(ع) دراستقرار اسلام و ایثار ها و مجاهدتهای حضرت پرداخته است ؛ لذا در زيارت غديريه نکاتی درباره جدّش امام امير المؤمنين عليه السّلام، که بنیان واساس امامت است فرموده است ؛ به چند نمونه اشاره می شود :
1- آن حضرت نخستين كسى است كه اسلام آورد و به خداوند مؤمن و معتقد شد و دعوت رسول خدا(ص) را لبيك گفت، امام هادى جدش را مخاطب ساخته، مىگويد:[1]
«تو نخستين كسى هستى كه به خدا ايمان آوردى و در پيشگاه خدا نماز گزاردى و در راه او جهاد كردى و در ديار شرك و بتپرستى كه آكنده از كفر و ضلالت بود و آشكارا شيطان را مىپرستيدند، تو بودى كه عرض اندام نمودى (آنجا را از پليدى و شرك پاك ساختى) ...» رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله- به عايشه فرمود:
اين على بن ابى طالب نخستين كسى است كه پيش از همه مردم ايمان آورد. و بسيارى از اين قبيل اخبار كه اين مطلب را بصراحت بيان كردهاند.
2- امام هادى عليه السّلام در اين زيارتنامه، از جهاد امام امير المؤمنين عليه السّلام و بىباكى، دلاورى و سرسختى آن حضرت در جنگها از جمله جنگ خندق وبدر سخن گفته، و خطاب به جدش عرض مىكند:
«و لك المواقف المشهودة و المقامات المشهورة، و الأيام المذكورة يوم بدر، و يوم الأحزاب، إذ زاغت الأبصار و بلغت القلوب الحناجر، و تظنّون باللّه الظنونا،
3- افتخار نزول آیاتی از قرآن در شان حضرت «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ».
براستى خوابيدن امام امير المؤمنين عليه السّلام در بستر پيامبر (ص) از بزرگترين كارهاى جهادگرانه بود و امام عليه السّلام در آن شب اسلام را از بزرگترين مصيبتى كه دچار شده بود نجات داد، و زندگانى امام على عليه السّلام به همين ترتيب، سراسر تقديم اسلام بوده است.
4- امام هادى عليه السّلام در زيارت خود به بعضى از صفات برجسته معنوی جدش امام امير المؤمنين عليه السّلام اشاره فرموده است:
«گواهى مىدهم اى امير مؤمنان! كه تو هميشه با هواى نفس مخالفت كرده و همواره به همراه تقوا و پرهيزگارى، بر فروخوردن خشم و غضب توانا بودى، و از بديهاى مردم، چشم مىپوشيدى، و هنگامى كه مردم از دستور خدا سرپيچى مىكردند، تو سخت خشمناك مىشدى، و چون راه طاعت مىپيمودند تو خوشنود مىگشتى و به هر چه عهد و پيمان داشتى عمل مىكردى و آن چه را كه بايد پاس دارى، كاملا رعايت كردى و هر چه را به وديعت نزد تو گذاشتند، محافظت فرمودى. و آن چه از فرمان خدا بر عهده تو بود كه به مردم تبليغ كنى، انجام دادى. گواهى مىدهم كه تقيه تو از دشمنان نه به خاطر ذلّت و خوارى (بلكه براى رضاى خدا) بود و خوددارى كردن تو از گرفتن حقّت نه به سبب عجز و ناتوانى بود، و هرگز اظهار رضايت بر خلاف رضاى خدا از آنان نكردى و نه از راه سستى و ضعف در برابر ستمهايى كه به تو رسيد تسليمم شدى و از طلب حق خود كوتاهى كردى، پناه به خدا! هرگز از ترس و ضعف و ناتوانى نبود- بلكه ظلمى كه كردند در راه دين خدا منظور داشتى و كارت را به خدا واگذاشتى.»
امام عليه السّلام، در اين بخش از سخنان خود از روى برخى از صفات والاى امام على عليه السّلام و نمونههاى برجستهاى كه در شخصيّت جدش امير المؤمنين بوده پرده برداشته است كه از آن جمله:
1- مخالفت با هواى نفس است كه هيچ چيزى را على عليه السّلام بر اطاعت و رضاى خدا مقدم نداشت.
2- ملازمت آن حضرت باتقوا و پرهيزگارى، كه همواره با هر خو و خصلت نيكى همراه و به هر عملى كه او را مىتوانست به خداوند نزديك كند سرگرم بود.
3- فرو خوردن خشم.
4- گذشت و چشمپوشى از ستمگران و متجاوزان به حقّش.
5- خشم گرفتن او بر تبهكاران و بىدينان.
6- خوددارى امام از حقّ خلافت خويش، كه انگيزه اين خويشتندارى ترس و ناتوانى نبود، بلكه تنها مصالح عاليه اسلام بود و بس.
امام هادى عليه السّلام دنباله بيان صفات جدش على عليه السّلام را چنين ادامه مىدهد و مىگويد:
«لا تحفل بالنوائب، و لا تهن عند الشدائد، و لا تحجم عن محارب أفك ...»
«و در سختيها و شدايد روزگار باكى نداشتى و در مشكلات سستى به خود راه نمىدادى، و از جنگها- در راه اسلام- بازنايستادى ...»
براستى از برجستهترين صفات امام عليه السّلام آن بود كه وى چون كوهى استوار بود كه به هيچ تندبادى نمىلغزيد، و از سختيهايى كه به او رو مىآورد باكى نداشت همچنان كه از جنگهاى دشمنان و مخالفان بازنمىايستاد ...
و باز امام هادى عليه السّلام، صفات جدّش را بيان مىكند و خطاب به آن بزرگوار مىگويد:
«و أنت القائل: لا تزيدنى كثرة الناس حولى عزّة، و لا تفرّقهم عنّى وحشة، و لو أسلمنى الناس جميعا ...»
«... و تو بودى كه گفتى، نه اجتماع مردم در اطراف من باعث عزّت و بزرگى من مىشود و نه تفرقه مردم از اطراف من باعث وحشت و نگرانى من مىگردد در حالى كه تمام مردم نيز مرا واگذارند ...»
پديده ديگرى از صفات امام امير المؤمنان عليه السّلام، تمسّك آن حضرت به حق و عدالت است كه به هيچ چيز ديگر از مظاهر فريبنده دل نبسته بود، نه اجتماع تودهها در اطرافش باعث فزونى عزّت و بزرگى بود، همچنين نه پراكنده شدن آنان از پيرامون آن بزرگوار باعث فزونى وحشت و نگرانى،
اگر تمام مردم او را وامىگذاشتند، باعث اندوه وى نبود، بلكه آن چه كه دل آن بزرگوار را خشنود مىساخت گسترش عدالت و انتشار حق و حقيقت در ميان مردم بود و بس.
5- همچنين، اين زيارتنامه مشتمل بر بيان جريان غدير است كه مسلمانان در آنجا با امام امير المؤمنين عليه السّلام به عنوان خليفه و امام ايشان بيعت كردند، از اين رو امام هادى عليه السّلام مىگويد:
«انّ اللّه تعالى استجاب لنبيّه صلّى اللّه عليه و آله فيك دعوته، ثم أمره باظهار ما أولاك لأمّته إعلاء لشأنك، و اعلانا لبرهانك، و دحضا للأباطيل، و قطعا للمعاذير فلما اشفق من فتنة الفاسقين، و اتقى فيك المنافقين أوحى إليه ربّ العالمين «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ، وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» فوضع على نفسه أوزار المسير، و نهض فى رمضاء الهجير فخطب و اسمع و نادى فأبلغ ثم سألهم أجمع فقال: هل بلّغت؟ فقالوا: اللهمّ بلى، فقال: اللهمّ اشهد، ثم قال: أ لست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ فقالوا:
بلى، فأخذ بيدك، و قال: من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه، اللهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، فما آمن بما أنزل اللّه فيك على نبيّه الّا قليل، و لا زاد أكثرهم غير تخسير.»
«همانا خداوند دعاى پيامبرش را درباره تو مستجاب كرد، آنگاه خداوند پيامبرش را مأمور ساخت تا امامت تو را بر امّت آشكار كند تا مقام والاى تو هويدا گردد، و برهان حقانيت تو بر مردم آشكار شود، و سخنان بيهوده مخالفان نابود گردد و راه عذر و بهانه مردم قطع شود. و چون پيامبر (ص) از فتنه و آشوب فاسقان و بدكاران درباره تو بيم داشت و از منافقان نسبت به تو مىهراسيد، خداوند ربّ العالمين به آن حضرت وحى كرد: «اى پيامبر! آن چه از طرف پروردگارت- درباره خلافت على- بر تو نازل شده است بر امت ابلاغ كن كه اگر ابلاغ نكنى رسالت خدا را هرگز ابلاغ نكردهاى و- اگر از فتنه بدكاران و منافقان- بيمناكى خدا تو را از شر مردم نگه مىدارد.» اين بود كه پيامبر زحمت سفر را بر خود هموار كرد و در بيابان شنزار و در گرمايى طاقت فرسا قيام كرد و خطبهاى آغاز نمود و با صداى بلند به گوش تمام مردم رساند و حكم خدا را ابلاغ كرد و پس از ابلاغ از مرد مپرسيد: اى مردم آيا من امر خدا را به شما ابلاغ كردم؟ همگى گفتند: آرى يا رسول اللّه. عرض كرد: بار خدايا تو خود شاهد باش.
سپس فرمود: آيا بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر نيستم؟ مردم همه عرض كردند: چرا يا رسول الله. آنگاه دست تو را- على- گرفت و فرمود: «هر كه را من سرپرست و آقايم، اين على سرپرست و مولاست، بار الها دوست بدار هر كه على را دوست بدارد و دشمن دار آن كس را كه على را دشمن بدارد و يارى كن هر كه را كه او را يارى كند و خوار گردان هر كه او را خوار سازد» و باز اى فرمانرواى اهل ايمان آن چه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل فرمود: جز اندكى ايمان نياوردند و بيشتر مردم جز زيان براى خود چيزى نيفزودند.»
براستى روز غدير، جزئى از رسالت اسلام بود و حيات اسلام در هيچ حال از آن بىنياز نبود، رسول خدا- صلى الله عليه و آله- پس از خود رهبرى روحانى و حكومتى براى مردم تضمين فرمود و آن را در مسير تاريخ سرگردان نگذاشت تا امواج فتنهها و نگرانيها در كام خود فرو برد، بلكه براى مردم رهبر، تعيين كرد و امت در روز غدير به عنوان امام و فرمانفرما با وى بيعت كردند، و اين آيه مباركه در آن باره نازل شد:
«اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا.»
«... امروز دين شما را به حد كمال رساندم، و نعمت را بر شما تمام كردم و بهترين دينها را كه اسلام است برايتان برگزيدم.»
6- امام هادى عليه السّلام در زيارت خود به آن مصائب و شدايدى كه جدّش امام امير المؤمنين عليه السّلام گرفتار شده بود اشاره كرده و آن حضرت را مخاطب قرار داده مىگويد:
«باز رنج و محنت تو در روز جنگ صفين، كه به مكر و حيله قرآنها را بر سر نيزه بلند كردند و مردم را به شك و ترديد واداشتند، و دين حق را بازيچه قرار دادند و از گمان خود پيروى كردند، در آن هنگام- يا على- غم تو نظير غم و اندوه هارون بود، وقتى كه حضرت موسى او را فرمانرواى مردم قرار داد و مردم از اطراف او پراكنده شدند، هر چه هارون به آنان هشدار داد و گفت: «شما به اين- گوساله سامرى- امتحان مىشويد، پروردگار شما خداوند بخشاينده است، از من پيروى كنيد، و امر مرا اطاعت كنيد- قوم موسى به هارون- گفتند ما بر پرستش گوساله ثابت مىمانيم، تا موسى به سوى ما بازگردد»
و همچنين بود، حال تو- يا على هنگامى كه قرآنها را بر سر نيزه بلند كردند، فرمودى: اى مردم! اين فتنه و فريب و امتحانى است براى شما آنان با تو مخالفت كردند و از فرمان تو سرباز زدند و از تو تقاضاى تعيين حكمين كردند پس تو از نصب حكمين خوددارى كردى و از كار زشت آنها بيزارى جستى و بناچار، كار را به خود آنها واگذاشتى اما وقتى آشكار شد، و به نادانى و عمل زشتشان پى بردند و بر خطا و جور و ستم خود واقف شده و اعتراف كردند پس از آن نيز راه اختلاف و تفرقه را پيش گرفتند و حكم سفيهانهاى را تقاضا و اصرار كردند و تو خوددارى كردى، و آنها دوست داشتند، و تو آن را خطا و مخاطرهآميز شمردى، و باز آنان گناهى را كه خود مرتكب شده بودند، مباح و روا دانستند و تو همواره از روى آگاهى و بصيرت در راه هدايت بودى و آنان در گمراهى و ضلالت گام بر مىداشتند، تا اين كه خداوند كيفر كار زشتشان را به آنان چشانيد، و معاندان و منافقان همگى بيچاره و نگونبخت شدند و به وسيله شمشير تو به قعر جهنّم رفتند، و سعادتمندان از ياران تو با برهان و ارشاد تو هدايت يافتند پس درود خدا بر تو، در تمام آغاز و انجام كار- صبح و شام- ايستادن و حركت كردنت، اى كه هيچ مدح كنندهاى به اوصاف كمالت نرسد، و دشمنان و بدخواهانت به مقام فضل و كمالت احاطه پيدا نكنند ...»
براستى از بزرگترين مصائب و گرفتاريهايى كه امام امير المؤمنين عليه السّلام دچار شد، همان مكر و حيله بر سر نيزه كردن قرآنها بود كه تمام پيروزيهاى درخشانى را كه نصيب ياران امام عليه السّلام شده بود در هم ريخت در حالى كه سپاه امام در آستانه فتح نهايى قرار داشت و نزديك بود كه قواى ستمگر را كه با اين جنگ مىخواست اسلام را نابود سازد و پرچم دين را درهم نوردد، براى هميشه از ميان بردارد.
امام امير المؤمنين عليه السّلام، درخواست حكميت را پذيرفت از ترس جاهلانى كه اسلام را نشناخته و عقل و خردشان كارايى نداشت و سر از فرمان امام عليه السّلام پيچيده و نافرمانى كردند و شمشيرها را به سمت امام كشيدند و با آن حضرت اعلان جنگ كردند- كه اگر اين درخواست احمقانه را نپذيرد، با او خواهند جنگيد- با اين وصف، امام كارآزموده، عليه السّلام، هيچ چارهاى جز اجابت درخواست آنها را نداشت از اين رو جنگ را متوقّف ساخت و به اين ترتيب حكومت عدل و داد در هم پيچيده شد و معاويه- سرانجام- پيروز شد و در نتيجه ظلم و جور و استبداد همه جا را فرا گرفت.
و چون براى اين مردم نادان روشن شد كه معاويه در بلند كردن قرآنها بر سر نيزه قصد مكر و فريب داشته، با عجله تمام به سراغ امام عليه السّلام آمدند و از او خواستند تا از پذيرش حكميت! توبه كند و به اين گناه! خود اعتراف نمايد كه چرا وى درخواست آنها را براى صلح پذيرفت! اين بود كه امام عليه السّلام امتناع ورزيد، زيرا كه آن حضرت در سراسر زندگى پاك خود كه مملوّ از نيكيها و خوبى در حق اسلام و مسلمين بود هرگز مرتكب گناهى نشده بود كه توبه كند. و چون امام عليه السّلام خوددارى كرد و از پذيرش درخواست آنان سرباززد، اعلام جنگ كردند و جنگ نهروان اتفاق افتاد كه باعث بدبختيها و مشكلات سياسى فراوانى براى مسلمين شد و آشوبها و گرفتاريها براى مسلمانان در پى داشت.
- ۱. زیارت جامعه
امام هادی علیهالسلام اقدام بسیار اساسی برای تبیین جایگاه امامت انجام داد و بارزترین و بهترین سند شناسایی امامت یعنی زیارت جامعه کبیره را بیان فرمود.
وی افزود: معرفی اهل بیت علیهم السلام به عنوان معدن و سرچشمه علم در این زیارت، رد ضمنی عقاید فرقههای مختلفی است که به امامت حاکمان اموی و عباسی و دیگران معتقد بودند و حدیث نبوی «من لم یعرف امام زمانه ماته میتة جاهلیة» را به سلاطین تأویل میکردند و آنها را امام مفترض الطاعة میشمردند.
این میراث گرانسنگ امامت یعنی زیارت جامعه کبیره، بهترین شیوه برای ساماندهی فکری جامعه اسلامی در آن مقطع و در حال حاضر است که سبب ثبات فکری و عدم انحراف پیروان راستین اهل بیت علیهم السلام از گرد شمع روشن امامت شده است که با مراجعه به متن و شرحهای نوشته شده به آن، میتوان جایگاه امامت و خلیفة اللهی را در زمین روشن کند.
این فرهنگ سازی از طرف امام هادی علیهالسلام در زیارت جامعه کبیره، دو جنبه اثباتی و سلبی دارد: جنبه اثباتی، دفاع از منزلت اجتماعی و هدایتی ائمه و برقراری حلقه اتصال امت با امام و برتری اهل بیت علیهم السلام از جهات فراوانی که هرگز قابل مقایسه با دیگران نیستند و... و جنبه سلبی، نیز اندیشه غلات را درباره امامت منتفی و مردود میشمارد و شهادت بر وحدانیت خداوند و نفی شرک از ذات او را در آغاز و در ضمن زیارت، در پاسخ غالیان به مردم القا میکند: «و المخلصین فی توحید الله و التامین فی محبة الله و المظهرین لامر الله و نهیه»
آن حضرت در این زیارت، عصمت امامت را برای ابطال عقاید معتقدان به امامت حاکمان اموی و عباسی و دیگران مطرح می فرماید.
3-تاسیس وتقویت سازمان وکالت
سازمان وکالت و نیابت از طرف امام معصوم (علیه السلام) در دوره های پیشین مصداق داشت. اما در دوره امام هادی (علیه السلام) این سازمان وسیع علمی و فکری و سیاسی از نمود خاص و برجستگی ویژه ای برخوردار شد و فواید مهمی را در پی داشت :
الف) کارکرد سازمان وکالت در انسجام و ساماندهی
1. پیوند مستمر بین امام و پیروان در اقصی نقاط جهان اسلام که می توانست پیام امام را مثل ابزار ارتباطی امروزین بسرعت و به طور نظام مند به شیعیان از یک کانال موثق و معتبر برساند، بدون این که از لحاظ امنیتی برای پیروان اهل بیت (علیهم السلام) مشکل ساز باشد و از نظر جغرافیایی مکان آنها را برای دیگران معلوم سازد.
2. این عملیات و شبکه مهم می توانست از نظر علمی و فقهی نیازهای مردم را از منبع اصلی در دسترس قرار دهد که رفع شبهات عقیدتی و فکری از نتایج بدیهی و اولیه آن بود.
3. شبکه گسترده وکالت تنها سازمان اقتصادی نبود بلکه سازمان بزرگ علمی نیز شمرده می شد که الگویی برای تشکیل حوزه های علمی امروز بود. منشأ علمی سازمان، امام معصوم (علیه السلام) بود و نیازها را رفع می نمود. استمرار این شبکه به مراکز علمی و حدیثی بزرگ مثل مکتب قم و... تبدیل شد. مسائل فقهی و کلامی از کانال مورد اطمینان برای پیروان به منزله یک چتر حمایتی بزرگ مصون بخش بود که تهاجمهای فرهنگی را نیز بدون واکنش آشکار فیزیکی پاسخ داده و دفع می نمود. شبکه وکالت در حقیقت به منزله یک دانشگاه بزرگ زنجیره ای بود که پیروان اهل بیت (علیهم السلام) را از نظر فکری و نیازهای علمی روزمره با مرکز به صورت نامحسوس و سریع مرتبط می نمود. برخی گمان کرده اند سازمان وکالت تنها فعالیتهای مالی داشته، در حالی که تدبیری بود کاملاً اساسی و بنیانی برای سامان سازی علمی و فرهنگی برای حفظ اسلام ناب. چون این نهاد توسعه یافته در شهرها و مناطق مهم شبکه های مطمئن داشت که کارکردهای تأثیرگذار و مهم برای حال و آینده داشت.
ب) کارکرد های مهم سازمان وکالت در ساماندهی و صیانت عقاید مذهبی
1.پاسخ به شبهات درباره با ورهای دینی
در دوره امام هادی (علیه السلام) شبهات مهم فکری و کلامی در جامعه اسلامی رواج داشت و عقاید مردم را تهدید می کرد. مثل شبهه تشبیه و تجسیم درباره خداوند، که عده ای به این عقیده گرایش داشتند. امام (علیه السلام) با موضع برهانی این نظریه را مردود شمرد و فرمود، پیروان اهل بیت (علیهم السلام) درباره خداوند به جسمیت قائل نیستند، چون لازمه تشبیه خداوند به اشیای دیگر، تصور جسمیت است، و چیزی که جسم است خود معلول است، شأن خداوند بری از این تمثیلهاست، چون جسم داشتن، محدود شدن به مکان و زمان و عوارض دیگری نظیر پیری، فرسودگی و... را در پی دارد. در حالی که ذات خداوند پاک از این اوصاف است.
این عقیده همان عقیده است که سبب پیدایش تثلیث در مسیحیت شده و آنها برای خداوند شریکی قائل شده اند. امام با برخورد صریح، از شیوع این افکار در بین مردم و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) پیشگیری نمود. این شبهات و نظایر آنها اساس توحید را که اولین و مهمترین دستاورد پیامبران الهی است، مورد مخاطره قرار می داد. وجود امام هادی (علیه السلام) در این برهه از زمان این وظیفه را عهده دار است که از توحید پاسداری و برای این منظور برنامه های اساسی پی ریزی و از طریق سازمان وکالت، این مسائل را به نقاط مختلف جهان اسلام ابلاغ نماید.
2. ساماندهی علمی شیعه
روشی که در این دوره بیشتر در شبکه وکالت مورد استفاده بود، استفاده از نوشتن بود، چون «نوشتن» لازمه پیام رسانی گسترده و مخفی که مورد استراق سمع قرار نگیرد، بود و به صورت نامه نگاری از طریق پیکهای مورد اطمینان به نقاط مختلف ارسال می شد. گاهی شبهه ها و سؤالها و نیازهای علمی از سوی وکیلان مستقر در نقاط مختلف به دست امام می رسید و امام نیز با نوشتن پاسخ و ارسال آنها حل مشکل می نمود و بدین وسیله علوم اهل بیت (علیهم السلام) را از آلودگی های فکری صیانت می کرد.
برای نمونه، درباره رؤیت خداوند شبهات کلامی و عقیدتی در این دوره به فراوانی شایع بود. احمد بن اسحاق در این باره از امام به صورت مکتوب سؤال می کند، امام در جوابش می نویسد: رؤیت درست نیست، چون کسی که مدعی رؤیت است محدود است و امکان ندارد ارتباطی بین محدود (انسان) و نامحدود (خداوند)برقرار شود، تا کسی خدا را به چشم ببیند، چون اسباب رؤیت و مشاهده برقرار نیست و محال است چنین چیزی محقق شود، زیرا سنخیت بین رائی و مرئی وجود ندارد؛ بدین معنا که باید بیننده را نوری باشد و نورش به قدری قوی باشد و به شئ مقابل برسد تا او را ببیند، چون این امکان برای بیننده نیست، ارتباط برقرار نخواهد بود؛ از این رو دیدن محال است.
3 . تعمیق اندیشه امامت
امام هادی (علیه السلام) در این راستا اقدام بسیار اساسی برای تبیین جایگاه امامت وتعمیق آن در میان مسلمانان انجام دادند. بارزترین و بهترین سند، شناسایی امامت از میراث امام هادی (علیه السلام) به نام «زیارت جامعه کبیره» است که معتبرترین منبع امام شناسی می باشد. امام (علیه السلام) با شیوه خاصی آن را تبیین نموده و در ضمن آن غلو را در حق ائمه (علیهم السلام) مردود شمرده است.
این فرهنگ سازی از طرف امام دو جنبه اثباتی و سلبی دارد: جنبه اثباتی، دفاع از منزلت اجتماعی و هدایتی ائمه و برقراری حلقه اتصال امت با امام و برتری اهل بیت (علیهم السلام) از جهات فراوانی که هرگز قابل مقایسه با دیگران نیستند و... و جنبه سلبی، نیز اندیشه غلات را درباره امامت منتفی و مردود می شمارد و شهادت بر وحدانیت خداوند و نفی شرک از ذات او را در آغاز و در ضمن زیارت، در پاسخ غالیان به مردم القا می کند: «و المخلصین فی توحید ا... و التامین فی محبة ا... و المظهرین لامر ا... و نهیه». آن حضرت در این زیارت، عصمت امامت را برای ابطال عقاید معتقدان به امامت حاکمان اموی و عباسی و دیگران مطرح می فرماید: «... و اذهب عنکم الرجس..».
4.زمینه سازی زعامت فقها در دوره غیبت
مرجعیت دینی فقها که قرنها ضامن بقای دین بوده از عملکردهای فکری امام هادی وتدابیر آن حضرت است ؛وکلای امام هادی از فقها وشاگردان ائمه بودند ؛ ازسوی امام به شیعه معرفی شدند ؛ منزلت مرجعیت در دوره امامت امام هادی تعریف شد ؛ این نهادینه شدن از زمان امام هادی تدریجی شروع شد ؛ سپس در زمان امام عسگری مراتب دیگر مرجعیت فقها اعلام شد ؛ در آغاز دوره غیبت کبری با اشاره امام به نایب آخر که می فرماید «مردم در حوادث و رویدادها به راویان احادیث ما مراجعه کنند، چون غیر از فقها حافظین احادیث و ناقلین آنها هیچ طبقه ای از اهل علم نیستند» از این روی مرجعیت شیعه با این عنایت به وجود می آید و اندیشه پویا برای حفظ مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بر اساس آن مستقر می شود
این جایگاه عظیم نیز که هدایت کننده افکار پیروان اهل بیت (علیهم السلام) و انسجام بخش و تضمین کننده بقای دین است، مهمترین دستاورد سامان سازی تحولات فکری توسط امام هادی (علیه السلام) است که آینده مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را در مقابل حوادث و رویدادها بیمه و از انفعال و انکسار نجات می بخشد.
5. پایان دادن به فرقه گرایی در میان شیعیان
فرقه های مختلفی از شیعه در این دوره گزارش شده که به مرور زمان در گرد شمع وجودی امامان بعدی این اختلافها برچیده شد و از این فرقه ها جز نامی در تاریخ نماند.دوره امام هادی که با تزریق اندیشه های ناب این فرقه ها وفرقه سازی ها برچیده شد وشیعه انسجام یافت.
با توجه به اقدامات مهم امام دراین دوره تشیع ومکتب اهل بیت نه تنها تجدید حیات یافت بلکه پویایی وشکوفایی مقتدرانه داشت تا در حوادث مختلف از گزند حوادث به سلامت عبور نمود تا دوره غیبت راه هموار خودرا به خوبی طی کرد وآنچه از این دست آوردهای مهم امروز شاهدیم ؛ نهاد مرجعیت و لایت فقهاست که جامعه شیعی ومکتب اهل بیت را در همه حوادث رهبری نموده وبه مشکلات فرهنگی وفقهی فائق آمده است.