سال 1356 بستر وقایع و حوادث متعددی در تاریخ انقلاب اسلامی است. درگذشت دکتر علی شریعتی و آیت اللّه سید مصطفی خمینی آغاز حرکت مردمی در این سال پس از یک دوره فترت بود. این دو حادثه، تأثیر شدید اقشار مختلف مردم را برانگیخت. رژیم که از شور و احساسات مردم نسبت به درگذشت این دو عصبانی شده بود، برای به انزوا کشاندن مردم، طی اقدامی مقاله ای با عنوان«ایران و استعمار سرخ و سیاه » در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند تا ضمن توهین به امام خمینی، مردم را نیز از ادامه نهضت مأیوس سازد. این مسئله باعث اعتراض همگانی در کشور شد و از همه مهم تر قیام مردم قم در نوزدهم دی ماه را در پی داشت. برپایی چهلم شهدای قم در شهر تبریز و متعاقب آن، چهلم شهدای تبریز، در شهرهای یزد، اهواز و جهرم حادثه ساز شد و در مجموع، زمینه را برای قیامی عمومی علیه رژیم پهلوی فراهم ساخت. وقوع این حوادث، بازتاب وسیعی در مشهد داشت. صدور اعلامیه، برپایی تظاهرات اعتراض آمیز، بست نشینی در منزل علما، برگزاری مراسم ختم و... از جمله واکنش های مردم مشهد در قبال این حوادث بود. مجموع این وقایع، نهضت امام را یک گام به سوی پیروزی پیش برد. در این مقاله، سعی شده تا ضمن مرور اجمالی این حوادث، پیامدها و واکنش های علمای مشهد در برابر این وقایع، بررسی شود.
مقدمه
سال 1356 بستر حوادث و وقایع متعددی در طول نهضت امام خمینی به شمار می رود. اولیه حادثه، درگذشت دکتر علی شریعتی در تاریخ 29 خردادماه 1356 در خارج از کشور و پس از مدتی در اول آبان همان سال، درگذشت فرزند امام، آیت اللّه سید مصطفی خمینی در نجف بود. این حوادث، پیامدهای مثبتی برای روند رو به گسترش نهضت داشته و جرقه انقلاب اسلامی در بسیاری از شهرها از این زمان زده شد. هرچند که نهضت امام از سال های چهل به بعد شروع شده بود، اما قیام پانزده خرداد 42 و خفقانی که پس از آن بر جامعه حاکم گردید، نوعی عدم تحرک و رکود را بر جامعه مستولی کرده بود.
در چنین شرایطی درگذشت دکتر علی شریعتی تأثیر زیادی در میان قشر روشنفکر و تحصیل کرده داشت. این تأثیر در خراسان و به ویژه در مشهد، زادگاه ایشان، ملموس تر بود. همچنین درگذشت آیت اللّه سید مصطفی خمینی که از همان شروع نهضت همراه پدر بود و او را یاری می رساند، تأثیر تمام اقشار جامعه را برانگیخت. این تأثرات زمانی بیشتر شد که نیروهای انقلابی عوامل درگذشت آن دو را از جانب رژیم پهلوی و توطئه آنها برای نیروهای انقلاب تلقی کردند.
صدور اعلامیه، برپایی تظاهرات اعتراض آمیز، بست نشینی در منزل علما، برگزاری مراسم ختم و... از جمله واکنش های مردم مشهد در قبال این حوادث بود. این اقدامات رژیم را بر آن داشت تا برای به انزوا کشاندن نیروهای انقلاب با انتشار مقاله ای به قلم احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات به مرجع دینی و رهبری نهضت، اهانت کند.
انتشار این خبر در کشور موجی از نارضایتی را برانگیخت و سراسر کشور را در سرنگونی رژیم مصمم ساخت. قیام مردم قم در نوزدهم دی ماه، سرآغاز این اعتراضات بود. به خاک و خون کشیده شدن مردم قم و ضرب و شتم طلاب، وضع را وخیم تر ساخت. در چهلم شهدای قم، مردم تبریز قیام کرده و بی دفاع در برابر نیروهای رژیم ایستادند. در چهلم شهدای قیام تبریز، شهرهای یزد، جهرم و اهواز حادثه ساز شد. برگزاری چهلم های پیاپی در کشور و تحریم عید نوروز سال 1357 و اعلام عزا عاقبت به این منتهی شد که جای هیچ گونه بحثی را برای دفاع از رژیم باقی نگذاشت و ضمن مقدمه سازی برای حوادث بعدی، نهضت را به هدفش در سرنگونی رژیم و برقراری حکومت اسلامی یاری رساند.
درگذشت دکتر علی شریعتی و آیت اللّه سید مصطفی خمینی، آغاز حرکت
الف)سوگوار شدن مردم مشهد در درگذشت دکتر علی شریعتی
سال 1356 بستر حوادث مهمی در کشور و نیز در مشهد بود که نوید از پیروزی نهضت امام و ملت و از سویی سقوط رژیم پهلوی داشت. وقایعی، چون درگذشت دکتر علی شریعتی و آیت اللّه سید مصطفی خمینی، قیام نوزدهم دی ماه قم، قیام مردم تبریز و چهلم های مکرر، انقلاب را گام به گام به پیروزی نزدیک می ساخت. درگذشت مشکوک دکتر علی شریعتی در 29 خرداد 1356 در خارج از کشور و اعلام این مسئله که ایشان توسط ایادی رژیم به شهادت رسیده است، موجی از ناآرامی ها و اعتراضات را در پی داشت. این جریان با برگزاری مراسم بزرگداشت برای او، اوج بیشتری یافت. خراسان و به ویژه مشهد، زادگاه دکتر علی شریعتی، کانون و محور این اعتراضات علیه رژیم بود. روز سی خرداد، دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد در فقدان استاد خود به سوگ نشستند، چرا که دکتر علی شریعتی مدت ها در رشته تاریخ این دانشکده به تدریس پرداخته و دانشجویان، ایشان را از نزدیک می شناختند، از این رو اولین اعتراضات از سوی آنها مطرح شد. دانشجویان در این روز، دست به راهپیمایی و تظاهرات گسترده ای در مشهد زدند. در پنجم تیرماه تعدادی از آیات و علمای مشهد، از جمله آیت اللّه سید علی خامنه ای و عباس واعظ طبسی برای ابراز همدردی با استاد محمد تقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی در منزل ایشان حضور یافتند. نخستین تظاهرات مردمی علیه رژیم در سال 1356، در همین روز و در بازار سرشور و به مناسبت درگذشت دکتر علی شریعتی به وقوع پیوست. فردای آن روز، حدود هفتاد نفر از جوانان مشهد در کوچه عیدگاه راهپیمایی کرده، با پخش اعلامیه و شعار علیه دولت، همبستگی خود را با دیگر مبارزان اعلام کردند.
البته اعتراضات تنها با برگزاری راهپیمایی ابراز نشد، بلکه در تاریخ 2 / 4 / 56 آیت اللّه خامنه ای که از درگذشت دکتر علی شریعتی بسیار متأسف و متأثر شده بود، در منزلش بست نشست و عده ای از شخصیت های مذهبی، به ویژه دانشجویان به منزل ایشان رفته و درگذشت دکتر علی شریعتی را به ایشان تسلیت گفتند.[1] برپایی مراسم ختم و سوگواری در سوگ دکتر علی شریعتی، بخشی دیگر از برنامه ها بود. در همین راستا مراسم یادبودی از سوی آیت اللّه خامنه ای در مسجد کرامت برگزار گردید. در این مراسم، بسیاری از مجامع و کانون های مذهبی مشهد، از جمله کانون نشر حقایق اسلامی و همچنین طلاب حوزه علمیه در آن شرکت و یاد و خاطره دکتر شریعتی را گرامی داشتند.
سید عبد الکریم هاشمی نژاد از وعاظ مشهور مشهد هم که برای تبلیغ به شهرهای بهشهر، بابل، قوچان و قم سفر کرده بود، در بازگشت به مشهد در 24 تیرماه در مجلس یادبودی که محمد تقی شریعتی در منزلش برگزار کرده بود، شرکت کرد. در این مجلس، جمعی از علمای مشهد، از جمله آیت اللّه خامنه ای و عباس واعظ طبسی و حدود صد نفر از دانشجویان هم حضور داشتند.[2]
روز 6 مردادماه 56 مصادف با چهلمین روز درگذشت دکتر شریعتی، مجلس گرامیداشت یاد و خاطره ایشان در منزل پدرش در مشهد برگزار شد. در این جلسه، عده ای از گردانندگان سابق حسینیه ارشاد که زمانی با دکتر شریعتی در آن مرکز فعالیت می کردند، همراه افرادی از تهران در مجلس حضور یافتند. از جمله این افراد می توان به مهندس مهدی بازرگان، محمد شانه چی، علامه محمد تقی جعفری، سید غلامرضا سعیدی و نعمت میرزازاده اشاره کرد. علاوه بر اینها، اقشار مختلف مردم مشهد از جمله روحانیون، دانشجویان و... هم شرکت داشتند.[3] در این مجلس ابتدا علامه محمد تقی جعفری بخش هایی از نوشته های دکتر علی شریعتی را که خود گردآوری کرده بود، برای حضار قرائت کرد. این مسئله تأثیر شدید شرکت کنندگان را در پی داشت. سپس مهندس مهدی بازرگان طی سخنان با مطرح ساختن بحث علمی انفجارهای طبیعی، ظهور مردان بزرگ را از انفجارهای تاریخی دانست. ایشان با ذکر نام دکتر محمد مصدق، از دکتر علی شریعتی تجلیل و سخن خود را با این جمله خاتمه داد: «مرگ شریعتی نه پایان رسالت اوست و نه پایان اسارت ما». سخنران بعدی این جلس، آقای غلامرضا قدسی از شاعران مشهد بود. ایشان طی سخنان تأکید کرد که نبایست دکتر علی شریعتی را از یاد برد، بلکه باید ایشان را به جامعه بشناسانیم. در پایان جلسه هم سید غلامرضا سعیدی جوانان را به پیروی و ادامه راهی که دکتر علی شریعتی انتخاب کرده بود، فرا خواند.[4]
ب)شور و هیجان مردم پس از درگذشت آیت اللّه سید مصطفی خمینی
روز اول آبان ماه 1356 برابر با نهم ذیقعده 1398 خبر درگذشت حاج آقا مصطفی خمینی فرزند امام در تهران و سپس در تمام شهرهای ایران منتشر شد. بیشتر مردم این اقدام را از سوی ساواک و هدف آن را ضربه زد به نهضت تعبیر کردند. با رسیدن این خبر، تأثر زائد الوصفی همه جامعه را فرا گرفت و مراسم رحلت ایشان در تمام شهرها، از جمله مشهد برپا شد.
در مشهد آیت اللّه میرزا جواد آقا تهرانی طی تماسی با آیت اللّه خامنه ای، خبر درگذشت آیت اللّه سید مصطفی خمینی در نجف را به اطلاع ایشان رساند. این خبر به طور تلفنی به بیشتر مردم مشهد اطلاع داده شد. در این راستا جمعی از علمای مشهد، از جمله آیت اللّه خامنه ای، عباس واعظ طبسی، شیخ غلامرضا محامی و شیخ علی تهرانی جلسه ای تشکیل دادند. در این جلسه پس از گفت وگو و مشورت تصمیم گرفته شد تا مجالس ترحیمی به این مناسبت در سطح شهر برگزار گردد تا ضمن بزرگداشت یاد فرزند امام، اعتراض خود را نیز به رژیم اعلام کنند.
عده ای از روحانیون مشهد هم، از جمله آیات عظام سید عبد اللّه شیرازی، سید کاظم مرعشی، سید صادق شریعتمداری، عز الدین حسینی زنجانی، میرزا علی آقا تهرانی، میرزا علی نقی طبسی حائری، آیت اللّه خامنه ای، سید عبد الکریم هاشمی نژاد، شیخ علی فلسفی و عباس واعظ طبسی تلگراف های تسلیتی به امام در نجف مخابره کردند.[5] همچنین مجلس ترحیمی از سوی آیت اللّه شیرازی در مسجد حاج ملا هاشم برگزار شده و افراد فوق در مجلس حضور پیدا کردند. در این مجلس تنها سید عبد الکریم هاشمی نژاد به دلیل تأخیر و ممانعت از ورود او به جلسه توسط ساواک نتوانست حضور داشته باشد.
روز 3 آبان ماه 56 حجج اسلام سید عبد الکریم هاشمی نژاد و محامی به منزل عباس واعظ طبسی رفته و در آنجا گرد هم آمدند. این روز مصادف با سالروز تولد امام رضا علیه السّلام بود. طبق سال های قبل علما می بایست در این روز دید و بازدید داشته باشند، اما برخلاف سال های قبل علمای مشهد از هرگونه برپایی جشن و سرور در این روز خودداری کرده، طلاب حوزه علمیه مشهد نیز به منظور تسلیت درگذشت آیت اللّه سید مصطفی خمینی به دیدن آنها رفتند.[6] در همین راستا آیات عظام سید عبد اللّه شیرازی، سید کاظم مرعشی و سید عز الدین حسینی زنجانی هم عید نداشته، سوگوار بودند.[7]
در ادامه برپایی مجالس سوگواری، روز 6 آبان ماه 1356 از سوی شیخ علی تهرانی، مجلس ترحیمی در مسجد ملا هاشم برگزار شد و عده زیادی از علمای مشهد در آن شرکت کردند. در این مجلس شیخ علی تهرانی طی سخنانی از امام و فرزندشان تجلیل کرد و یاد و خاطره آنها را گرامی داشت. در این جلسه، حاضران برای سلامتی امام دعا کردند.[8] در این روز، مدرسین کلیه مدارس حوزه علمیه مشهد، حوزه درس خود را تعطیل کرده، در این مجلس حضور یافتند.
در مراسم شب هفت آیت اللّه سید مصطفی خمینی، آیت اللّه شیرازی و عباس واعظ طبسی درس شبانه خود را تعطیل و طی برپا شدن مجلسی به همین مناسبت که در بیت آیت اللّه شیرازی برپا شده بود، شرکت کردند.[9] همچنین حوزه علمیه مشهد در چهلمین روز درگذشت ایشان طی صدور اعلامیه تسلیتی در روز جمعه مورخه 27 آذرماه 1356 مجلس یادبودی برگزار کردند.[10] ساواک صدور این اعلامیه را به آیت اللّه شیرازی نسبت داد.[11]
چاپ مقاله در روزنامه اطلاعات و توهین به امام
ابراز علاقه همه اقشار جامعه به آیت اللّه سید مصطفی خمینی و ذکر و یاد امام در مجالس باعث عصبانیت هر چه بیشتر رژیم شد و دولت را بر آن داشت تا برای مبارزه با مخالفان مذهبی، از جمله روحانیون و در راس آنها امام، مقاله ای بر ضد ایشان منتشر سازد و به این واسطه، نام و یاد امام را که بار دیگر در دل ها زنده و بر زبان ها جاری شده بود، کم رنگ سازد. این مقاله در 17 دی ماه 56 با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه»به قلم احمد رشید مطلق در روزنامه اطلاعات درج گردید. البته در باره این که نگارنده اصلی مقاله چه کسی است، اقوال متفاوتی وجود دارد. بنا بر نقلی این مقاله توسط پرویز نیکخواه[12] به نگارش در آمده و به هویدا، وزیر دربار تحویل گردید. او هم پس از دستور شاه در مورد چاپ مقاله، آن را به داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی سپرد تا در مطبوعات درج شود. در نقلی دیگر، این مقاله به قلم فرهاد نیکخواه، مشاور هویدا تهیه و تنظیم شده بود.[13] درهرحال، چاپ این مقاله باعث شتاب گرفتن تحولات و تحرکات انقلابی مردم ایران شد.
نویسنده در این مقاله، اصلاحات ارضی شاه را برنامه ای مترقی دانسته و با عنوان«انقلاب شاه و ملت»از آن یاد کرده و آن را باعث اتحاد استعمار سرخ و سیاه و همچنی علت واقعه 15 خرداد 42 دانسته بود. در این مقاله، این گونه درج شده بود که چون انقلاب سفید باعث ناامید شدن حزب توده از فریب دادن دهقانان و ایجاد انجمن های دهقانی گشته است، این امر باعث شده تا تواده ای ها با مالکان بزرگ که طی سالیان دراز میلیون ها دهقان را استعمار کرده بودند، متحد و برای پیشرفت کارشان به روحانیت متوسل شده تا برنامه ای اصلاحات را خنثی سازد. در همین راستا چون روحانیون برجسته حاضر به همکاری نشدند، از این رو لذا آنها در صدد برآمده اند تا روحانی ای پیدا کنند که«ماجراجو، بی اعتقاد و وابسته به مراکز استعماری و شخصی جاه طلب باشد، کسی که سابقه مجهولی داشت. او کسی بود که نتوانسته بود در میان روحانیون جایگاهی داشته باشد، لذا از فرصت استفاده کرد تا شهرتی کسب نماید. او معروف به سید هندی بود که مدتی در هندوستان به سر برد و با مراکز استعماری انگلیس ارتباط داشته است». در پایان مقاله، امام و همدستان او عاملان واقعی پانزده خرداد معرفی شده بودند. در این مقاله از شخصی به نام توفیق القیسی نام برده شده بود که با یک چمدان محتوی ده میلیون ریال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده و قرار بوده تا این پول ها را در اختیار افراد مشخصی قرار دهد.[14]
این حادثه، نقطه عطفی در اعتراضات و اعتصابات مردم شد، چرا که مردم توهین به جامعه روحانیت و به ویژه شخص امام را گناهی نابخشودنی می دانستند. انتشار این مقاله با واکنش جدی علما و روحانیت قم روبه رو شد. در روز هجدهم دی ماه 1356، حوزه علمیه تعطیل و طلاب و مردم قم ضمن شرکت در تظاهرات، علیه دولت و به نفع امام شعار دادند. فردای آن روز در نوزدهم دی ماه، درگیری های خیابانی تعداد زیادی کشته و مجروح و عده ای هم دستگیر و تبعید شدند. این روز به قیام مردم قم در تاریخ ثبت شده است.
روز هفدهم دی ماه در مشهد
در مشهد روز هفدهم دی ماه 1356 مصادف با سالگرد کشف حجاب توسط رضاخان بود. در این روز چون سال های گذشته، مراسمی برای تجلیل از این اقدام رضاخان با حضور گروه های مختلف زنان در میدان شاه مشهد(شهدای فعلی)برگزار شد. در این مراسم، خانم پالزبان فرماندار مشهد، اعضای سازمان زنان، نمایندگان زنان شاغل در سازمان های اداری و مؤسسات و.... شرکت داشتند. خانم مهرتاش، عضو سازمان زنان خراسان طی سخنانی این روز را تبریک گفت. او در سخنانش از فرمان رضاخان مبنی بر اعطای آزادی سیاسی به زنان تجلیل کرد.[15]
در اعتراض به برگزاری این تجمع، حدود120 نفر از بانوان مشهد که بیشتر آنها را دانشجویان تشکیل می دادند، در اعتراض به مراسم 17 دی ماه وارد خیابان های شهر شده، راهپیمایی خود را از خیابان های خسروی نو، آزادی(شاه رضای سابق)و خیابان شهدا(نادری سابق)آغاز و به سوی میدان شهدا حرکت کردند. شعار آنها روی پرده ای سفید چنین نوشته شده بود: «ما زنان مسلمان خراسان، آزادی خواهران در بند را خواهانیم ». با نزدیک شدن به میدان شهدا، مأموران رژیم آنها را متوقف و هفده نفر از آنها را بازداشت کردند. بازداشت آنها چندان به درازا نکشید و با حمایت و تلاش های روحانیون آزاد شدند.[16]
اعتراض علمای مشهد به کشتار مردم قم
متعاقب درج این مقاله در روزنامه اطلاعات و کشتار مردم قم، روحانیون و مدرسین حوزه علمیه مشهد، از جمله آیات عظام سید عبد اللّه شیرازی، سید کاظم مرعشی، آیت اللّه زاده سید جواد فقیه سبزواری، میرزا علی تهرانی، علی فلسفی، عز الدین حسینی زنجانی، حسنعلی مروارید، محمد رضا محامی، عباس واعظ طبسی در اعتراض به این فجایع، حوزه و درس های خود را تعطیل کردند.[17]
در اعتراض به این حادثه، آیت اللّه شیرازی در تاریخ 26 دی ماه 1356 با ارسال اعلامیه ای به علمای قم(آیات عظام سید محمد کاظم شریعتمداری، سید محمد رضا گلپایگانی و سید شهاب الدین نجفی مرعشی)حادثه قم را اهانت به مقام شامخ روحانیت دانسته، ضرب و شتم و قتل و کشتار عده ای از طلاب علوم دینی و مردم بی گناه را که در مقام دفاع از ناموس و قرآن برخاسته بودند، محکوم و از اقدامات رژیم ابراز تنفّر کرد. ایشان با تصریح به این که مسئولان امور باید مروجان دین اسلام و مذهب جعفری باشند، اما متأسفانه این گونه نیستند، افزودند:
اینجانب در طی نامه ای که به حضرت آیت اللّه آقای خوانساری-دامت برکاته- نوشتم، خواستار شدم که به مقامات مربوطه تذکر دهند که وظیفه آنان است از روحانیت و احکام دین تجلیل نمایند و ایادی مرموزی که نسبت به آنان تعدی و تجاوز می نمایند کوتاه نمایند، و نیز مکرر تذکر داده ام که ترویج مبانی دین مبین و تقویت شعائر اسلامی و تجلیل از مقام شامخ روحانیت و نزدیک نمودن مردم به جامعه روحانیت، عامل مساعدی است برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از نفوذ ایادی استعمار و به عکس آن باید دانست که سلامتی کشور مهدد به خطر است.[18]
در این راستا آیت اللّه گلپایگانی هم طی نامه ای به ایشان از ارسال تلگراف و ابراز همدردی وی و تمام کسانی که به عنوان حمایت از حوزه مقدسه علمیه و مقام شامخ روحانیت هریک به گونه ای ابراز احساسات کرده اند، تشکر کرد. ایشان بروز این گونه احساسات را در شرایط فعلی، نشانه حیات و شعور اسلامی ملت و استقامت در برابر عوامل استعمار دانستند.[19]
با نزدیک شدن به چهلم شهدای قم، حجت الاسلام سید عبد الکریم هاشمی نژاد از محمد رضا محامی و عباس واعظ طبسی دعوت کرد تا برای تصمیم گیری و مشورت در باره کیفیت برگزاری چهلم شهدای قم، در منزل او گرد هم آیند. آنها طی جلسه ای در باره حادثه رخ داده و برنامه پیش رو، مشورت و گفت وگو کردند. در این جلسه، هاشمی نژاد طی سخنان خود اشاره کرد که روز 29 بهمن ماه 56 به مناسبت چهلم کشته شدگان حادثه قم تعطیل اعلام شده است. در این جلسه، واعظ طبسی پیشنهاد کرد طی تماسی تلفنی با تهران، از اوضاع آنجا باخبر و مطلع گردند. از این رو لذا آنها طی تماسی با آیت اللّه بهشتی، حوادث و اوضاع تهران را جویا شدند. در این تماس تلفنی آیت اللّه بهشتی از تعطیلی عمومی روز 29 بهمن ماه 56 در تهران و قم خبر داد و از آنها خواست تا در مشهد هم تعطیل عمومی اعلام گردد.[20]
به مناسبت چهلم شهدای قم، به دستور آیت اللّه شیرازی مراسم ترحیمی برگزار و از عموم مردم خواسته شد تا در این مراسم شرکت کنند. همچنین ایشان ضمن صدور اعلامیه ای مبنی بر تسلیت چهلم شهدای قم به ملت ایران، در قسمتی از آن به دولت در باره ارتکاب این گونه اقدامات هشدار داد. ایشان از تبعید تعدادی از علما و روحانیون به مناطق بد آب و هوا انتقاد و در پایان تأکید کرد:
ما این روز را که روز چهلم آن فاجعه عظیمه می باشد تعطیل عمومی اعلام می نماییم و حوزه های علمیه در سرتاسر ایران با تعطیل نمودن دروس خود، همدردی خود را با دیگر طبقات ایران اعلام می دارند.[21]
در تاریخ 29 بهمن ماه 56 همگام با دیگر شهرها در مشهد هم مراسم عزا برپا شد و به مناسبت چهلمین روز درگذشت عده ای از طلاب و مردم قم، مجلس ختمی در منزل آیت اللّه شیرازی برپا شد. در این مجلس فرزند بزرگ آیت اللّه شیرازی و همچنین سید محمد علی ابطحی سخنرانی کرده و در پایان متن اعلامیه آیت اللّه شیرازی که در باره این روز صادر شده بود، قرائت گردید. همین طور در همین روز یکی از طلاب حوزه علمیه قم، نوار سخنرانی امام در نجف را که به مناسبت چهلم کشته شدگان قم سخنرانی کرده بود، به مشهد آورد. با رسیدن این نوار، سید عبد الکریم هاشمی نژاد، محامی و واعظ طبسی گرد هم آمده و نوار را گوش دادند. آنها برای اطلاع یافتن مردم از متن سخنرانی امام با پرداخت سه هزار تومان به تکثیر آن پرداخته و آن را در اختیار مردم قرار دادند.[22]
قیام خونین مردم تبریز
روز 29 بهمن ماه 1356، مصادف با چهلم فاجعه شهدای قم و کشتار طلاب و مردم مسلمان در این شهر بود. در این روز در بسیاری از شهرها مجالس ختم و سوگواری برگزار گردید. در تبریز هم مجالسی به یاد شهدای حادثه قم برگزار شد. مردم عزادار تبریز ضمن شرکت گسترده در این مراسم، اعلامیه علما از جمله آیت اللّه شریعتمداری را که بر در و دیوار مساجد نصب شده بود، را مطالعه کردند. پاره کردن این اعلامیه ها توسط مأموران باعث درگیری مردم عزادار با آنها شده، در نتیجه، عده ای مجروح و کشته شدند.
در باره کشته و زخمی شدگان این روز در تبریز اقوال متفاوتی وجود دارد. بنا بر نقلی تا ظهر روز 29 بهمن ماه، شش تن توسط مأموران ساواک و شهربانی به شهادت رسیدند. جدای از این شش تن، هشت تن دیگر که طی چند روز قبل مجروح شده بودند نیز به شهادت رسیدند که در مجموع تعداد شهدای این قیام در تبریز به چهارده نفر رسید.[23] اما بنا به گزارش هیئت ویژه رسیدگی به حادثه تبریز که به سرپرستی ارتشبد شفقت تهیه شد، در این روز به 118 نفر گلوله اصابت کرد و در نتیجه، زخمی شدند. در گزارش وی تعداد دستگیرشدگان 581 نفر ذکر شده بود.[24]
اعلامیه امام و آیت اللّه قاضی طباطبایی در محکومیت حادثه تبریز
امام در تاریخ 8 اسفندماه 1356 برابر با 19 ربیع الاول 1398 طی پیامی به مردم غیور آذربایجان به مناسبت قیام 29 بهمن تبریز، از دلاوری های مردم این مرز و بوم تشکر و تمجید کرد. ایشان با شمردن عملکرد رژیم، اقدامات شخصی شاه را محکوم و او را نجات دهنده کشور چنان که گفته می شود، ندانستند. حضرت امام خمینی با عرض تسلیت بر اثر این فاجعه غم انگیز به مادران داغدیده و پدران مصیبت کشیده، بیان کردند:
خاطره بسیار اسف انگیز قم هنوز ما را در رنج داشت که فاجعه بسیار ناگوار تبریز پیش آمد که هر مسلمی را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شما اهالی معظم آذربایجان نوید می دهم؛ نوید پیروزی....
امام در بخشی از پیام خود با اشاره به قیام مردم آذربایجان در برابر استبداد در صدر مشروطیت، مردم دیگر شهرها را مدافع و حامی مردم تبریز دانسته و از درگاه احدیت، اصلاح امور مسلمانان و رفع شر اشرار و محو آثار این دودمان را خواستار شدند.[25]
در پی اعزام هیئت عالیه بازرسی به ریاست تیمسار ارتشبد شفقت به تبریز برای بررسی اوضاع شهر پس از واقعه اسفناک 29 بهمن ماه، علمای تبریز، از جمله آیت اللّه قاضی طباطبایی طی نامه ای در تاریخ 4 اسفندماه 1356 مواضع و خواسته های اصولی خود را بیان داشتند. مهم ترین مطالب این نامه عبارت بود از: 1- جریحه دار شدن احساسات مذهبی مردم در پی حادثه قم، 2- محکوم کردن رژیم به دلیل تأخیر در رسیدگی به این حادثه، 3- تأکید بر این مسئله که مردم تبریز طبق دستور مراجع عظام تقلید و ضمن نظم و آرامش، اربعین مردم قم را برپا کرده اند، 4- این که ممانعت از ورود مردم به مسجد و خشونت و فحاشی مأموران پلیس، خشم مردم را فراهم کرده است، 5- حمایت از خواسته های آیت اللّه شریعتمداری و دیگر علما، 6- این که به خواسته های مردم اعتنا نمی شود، 7- و بالأخره اظهارات عده ای نااهل در جراید در باره مسائل اسلامی.[26]
در همان روز آیت اللّه سید محمد علی قاضی طباطبایی با صدور اعلامیه ای اعلام کرد که برای هرگونه خدشه و وارونه کردن نامه علمای تبریز متن آن منتشر و در اختیار مردم قرار می گیرد.[27]
واکنش علمای مشهد به حادثه تبریز
وقوع این حادثه بر ناراحتی و عصبانیت مردم افزود. این حادثه در مشهد واکنش- های زیادی در پی داشت. آیت اللّه شیرازی در تاریخ 1 اسفندماه 56 برابر با دوازدهم ربیع الاول 1398 اعلامیه ای خطاب به علمای تبریز در باره جنایت رژیم شاه در روز 29 بهمن صادر کرد. ایشان در این اعلامیه، حوادث اسفناک تبریز را باعث تأسف خود و حوزه علمیه خراسان دانسته، این حادثه را به مسلمانان، به- ویژه اهالی آذربایجان و خانواده های داغدیده، تسلیت گفت. همچنین ایشان به مسئوولان هشدار داد تا در مقابل خواسته های مذهبی و حقوق مشروعه ملت نباید چنین اقداماتی نشان دهند. ایشان ضمن فرا خواندن مردم به حفظ آرامش از آنها خواستند تا به اقداماتی دست نزنند که افراد مفرض از آن سوء استفاده کنند.[28]
روحانیون مبارز خراسان هم به مناسبت هفتمین روز شهدای قیام 29 بهمن تبریز، اعلامیه ای در تاریخ 6 اسفندماه 56 صادر کردند. در این اعلامیه، ضمن محکومیت رژیم به دلیل شهادت شهدای تبریز، تأکید شده بود که برای بزرگداشت آنها می بایست با تعطیل کردن بازارها و برپا کردن مجالس سوگواری و یادبود، میثاق و همبستگی خود را با شهدا، اعلام نموده و مبارزه را با رهبری امام خمینی تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه دهند.[29]
تحریم عید نوروز و اعلام عزای عمومی
با نزدیک شدن عید نوروز، طی جنبشی عمومی در مشهد، علما تصمیم گرفتند تا به دلیل وقایع اخیر قم و تبریز و مصائبی که باعث جریحه دار شدن قلوب مسلمانان شده، در فروردین 1357 از دید و بازدید و مراسم عید خودداری کرده و در سطح شهر عزای عمومی اعلام شود. در همین راستا آیات عظام جواد تهرانی، علی فلسفی، سید کاظم مرعشی، حسین موسوی شاهرودی، ابو الحسن شیرازی، حسنعلی مروارید و حجج اسلام محمد مهدی نوقانی و محمد رضا مدرسی در مورخه 25 اسفندماه 1356 اعلامیه ای صادر کردند که طی آن از مردم مسلمان خواسته شد که به دلیل حوادث اتفاق افتاده در شهرهای قم و تبریز، از گرفتن عید در فروردین 1357 خودداری نمایند:
حوادث مؤلفه شهرستان قم و تبریز که قلوب مسلمانان را جریحه دار نموده، موجب شد که فروردین 1357 را عید نداشته باشیم، مقتضی است که مردم مسلمان نیز برای دلجویی از داغدیدگان، این جهت را رعایت نمایند.[30]
در این راستا مدرسان حوزه علمیه مشهد هم اعلامیه ای بدین مضمون صادر کردند، از جمله افراد مشخص و بارز آنها می توان به عباس واعظ طبسی، سید عبد الکریم هاشمی نژاد، محمد رضا محامی، سید حسن ابطحی و سید جعفر سیدان اشاره کرد.
بازاریان و اصناف مشهد هم طی صدور اعلامیه ای عید نوروز را به پیروی از علما و مراجع و برای ابراز همدردی و عرض تسلیت با بازماندگان قم و تبریز، عزا اعلام کرده، اعلامیه خود را با سه بند شعر به پایان بردند:
عید ما روزی بود کز ظلم آثاری نباشد
در کمند رنج و درد و غم گرفتاری نباشد
عید ما روزی بود کز پرتو امن و عدالت نباشد
هیچ مظلومی اسیر ظلم جباری نباشد
عید ما روزی بود کاندر محیط کشور ما نباشد
از خیانت پیشگان سفله دیاری نباشد[31]
همچنین آنها روز شنبه 16 اسفندماه 1356 را که با روز ولادت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و امام صادق علیه السّلام مصادف بود، به واسطه کشتار در شهرهای قم و تبریز و بنا به دستور مراجع بزرگ، عزامی عمومی اعلام کردند. همین طور بازاریان پرچم های سیاه را بر سر در مغازه های خود نصب کردند.
از دیگر اقدامات صورت گرفته در مشهد این بود که اعلامیه های آیات عظام سید کاظم شریعتمداری، شهاب الدین مرعشی نجفی و هاشم آملی هم که در آنها بر تحریم عید نوروز تأکید شده بود، در حرم مطهر امام رضا علیه السّلام توزیع و پخش شد. در همین زمینه، اعلامیه ای خطی و دست نویس در مدرسه عباسعلی خان مشهد نصب و در آن خواسته شده بود به علت کشته شد طلاب حوزه علمیه قم و تبریز و تبعید عده ای از آزادی خواهان، جامعه اسلامی هیچ گونه عیدی نداشته و طلاب نباید برای گرفتن عیدی به آستانه بروند.
آیت اللّه شیرازی هم در 27 اسفندماه 1356 برابر با هشتم ربیع الثانی 1398 طی صدور اعلامیه ای با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای دو فاجعه مؤلمه حوزه علمیه قم و تبریز و تشکر از همکاری و هماهنگی علمای کلیه شهرستان ها، اعلام کرد که با در نظر گرفتن آن حوادث مؤلمه که خاطر کلیه شیعیان را جریحه دار کرده، جای آن نیست که در این ایام، مراسم عیدی برپا شود، بلکه باید تمامی مردم برای همدردی با جامعه روحانیت و مصیبت دیدگان حادثه، نوروز امسال را عید نداشته، مراسمی برپا نکنند.[32]
بزرگداشت چهلم شهدای تبریز در مشهد
با فرا رسیدن چهلم شهدای حادثه تبریز امام طی اعلامیه ای، اربعین این شهدا را عزای عمومی اعلام کرد.[33] در مشهد هم از همان روزهای اول فروردین تدارکات لازم برای برپایی مراسم گرامیداشت شهدای تبریز فراهم شد. روز اول فروردین که چراغ های صحن حرم امام رضا علیه السّلام به مناسبت حلول سال جدید خاموش گردید، تعداد اعلامیه تحت عنوان دعوت نامه و با امضای حوزه علمیه مشهد در میان جمعیت پخش شد. در اعلامیه مذکور روز 10 فروردین ماه 1357 اربعین شهدای حوادث تبریز اعلام و از اقشار مختلف مردم خواسته شده بود تا در میدان دقیقی(فلکه آب فعلی)اجتماع نمایند. همچنین در این اعلامیه اعلام شده بود که در این روز چند تن از علما و مدرسان حوزه برای راهپیمایان سخنرانی خواهند کرد.[34]
همچنین حوزه علمیه مشهد طی اعلامیه ای اعلام کرد که به منظور اعتراض به جنایات رژیم شاه در شهرهای قم و تبریز، نماز جماعات تعطیل خواهد بود. همین طور آنها در اطلاعیه ای دیگر، از توهین روزنامه اطلاعات به روحانیت و به ویژه امام و همچنین کشتار مردم و طلاب قم که در اعتراض به این مسائل دست به تظاهرات زده بودند، ابراز تنفر و از حادثه تبریز به«قتل عام تبریز»یاد کردند.
آیت اللّه شیرازی هم در تاریخ 6 فروردین 1357 برابر با 16 ربیع الثانی 1398 طی اعلامیه ای، حادثه تبریز و قم را باعث تشدید اعتراضات، اعتصابات و تعطیلی عمومی بازار در سراسر کشور دانستند. ایشان ضمن اعتراض جامعه روحانیت در خصوص اهانت های رژیم به علما، اجرای احکام اسلامی، عمل به قانون اساسی، برقراری عدالت اجتماعی، به کیفر رسید جنایت کاران، آزاد شدن زندانیان بی گناه و بازگشت تبعیدشدگان را خواستار شدند.[35] آیت اللّه شیرازی در پایان این اعلامیه، روز پنجشنبه دهم فروردین را به مناسبت چهلم حادثه تأسف انگیز تبریز و همچنین حمله اسرائیل به شیعیان لبنان که به کشته شدن صدها نفر از برادران دینی و آواره شدن هزاران نفر منجر شد، عزای عمومی اعلام کرد.[36] همچنین ایشان طی تلگرافی به آیت اللّه سید محمد علی قاضی طباطبایی و سایر علمای تبریز، حوادث این شهر را، باعث تأثر شدید خود و حوزه علمیه خراسان دانسته، این مصیبت را به همگان تسلیت گفت. همین طور که طی تشکر از مردم به دلیل دفاع از خواسته های دینی و مذهبی و حمایت از علما از آنها خواست تا به مبارزات خود ادامه دهند.[37] دیگر علمای حوزه علمیه مشهد[38] هم اعلامیه هایی بدین مضمون صادر کردند. این اعلامیه ها بر در و دیوار مسجد بناها و مدارس جعفریه و عباسقلی خان نصب شده و برای تأثیرگذاری بیشتر در بیشتر شهرهای استان نیز منتشر گردید.
روز نهم فروردین حدود پانصد نفر که در جمع آنها علما نیز حضور داشتند به سوی بیت آیت اللّه شیرازی حرکت و با تجمع مقابل منزل ایشان، شعارهایی در حمایت از امام و شهدای تبریز سر دادند. در این زمان استاندار خراسان در محل حاضر و ضمن گفت وگو با پسران شیرازی، مردم را دعوت به متفرق شدن کرده، حتی آنها را تهدید کرد. همچنین او طی تماس تلفنی با آیت اللّه شیرازی، اقدامات ایشان را علت اعتراض مردم در مشهد دانست.
البته این تهدیدات خللی در اراده و عزم مردم وارد نکرد، چرا که در همین روز تظاهراتی در خیابان های شاهرضا(آزادی کنونی)و نادری(شیرازی کنونی)روی داد. در این راهپیمایی مردم علیه رژیم و به ویژه شخص شاه شعار دادند. همچنین حدود دویست نفر از طلاب در مدرسه عباسقلی خان برای راهپیمایی تجمع کردند. در این روز مغازه ها بالا خیابان و همچنین خیابان طبرسی بسته، اعلامیه دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد بین مردم توزیع شد.
روز دهم فروردین تمام شهر را عزا گرفت و در سطح شهر تظاهرات مردمی بود. این تظاهرات باعث درگیری مردم و مأموران گردیده، عده ای مجروح شدند. روز پس از تظاهرات هم یکی از شعب بانک های صادرات و تهران به آتش کشیده شد و مجموعه این حوادث باعث شد تا مسافران نوروزی و همچنین بیشتر مردم مشهد شهر را ترک کنند. خیابان های اطراف حرم توسط مأموران مسدود و افراد گارد ضد ضربت در خیابان ها مستقر شدند و شهر حالت حکومت نظامی به خود گرفت. با وجود این، تظاهرات گروهی در خیابان ها ادامه یافته و مردم شعار زنده باد خمینی سر دادند.[39]
روز یازدهم فروردین حدود چهل نفر ضمن در دست داشتن پرچمی که روی آن شعار«درود بر شهدای قم، تبریز و یزد»نوشته شده بود، با میله آهنی و چوب دستی شیشه های بانک سپه و بانک صادرات را در فلکه طبرسی شکستند. مردم خشمگین قصد داشتند با گالن و بطری های محتوی بنزین که همراه خود آورده بودند، این بانک ها را به آتش بکشند، اما حضور مأموران انتظامی باعث شد تا آنها متواری شوند.
رژیم که از تظاهرات دهم فروردین احساس خطر کرده بود طی اقدامی زیرکانه، بیانیه ای صادر کرد و تعداد شرکت کنندگان در این تظاهرات را اندک و راهپیمایی را بی اهمیت جلوه داد. علمای مشهد، از جمله حجج اسلام سید عبد الکریم هاشمی نژاد، عباس واعظی طبسی و محمد رضا محامی که متوجه نیرنگ رژیم شده بودند، برای خنثی ساختن بیانیه رژیم، اعلامیه ای صادر نموده و ضمن محکوم کردن اقدامات رژیم، اعلام کردند که رژیم در پی وارونه جلوه دادن تظاهرات سراسری ایران در دهم فروردین بوده است. آنها در این اعلامیه از برخوردهای رژیم و استفاده از زور و قدرت و ارعاب برای پیشبرد اهدافش انتقاد و در پایان خواسته های خود را به شرح ذیل اعلام کردند:
1- بازگشت به تاریخ اسلامی، یعنی هجری شمسی به جای تاریخ شاهنشاهی؛
2- لغو حزب رستاخیز به عنوان حزبی دولتی که مردم هیچ گونه ارتباطی با آن ندارند؛
3- رفع ممنوعیت منبر از گویندگان اسلامی؛
4- بازگرداندن تبعیدشدگان به کشور؛
5- رفع هرگونه فشار و محدودیت از محیطهای علمی-فرهنگی، حوزه های علمیه و دانشگاه ها و....[40]
قیام مردم شهرهای یزد، جهرم و اهواز
چهلم شهدای تبریز در چندین شهر، از جمله قم، مشهد، کرمان، اهواز، جهرم، شیراز، اصفهان و... برگزار شد، البته شهر یزد در این میان سهم بیشتری داشت. در این روز یزد خود حادثه ساز شده، تظاهرات مردم و طلاب حوزه این شهر موجب ضرب و شتم آنها از سوی مأموران شد. پس از این حادثه، آیت اللّه شیخ محمد صدوقی، روحانی موجه و طراز اول یزد و دیگر روحانیون این شهر طی ارسال نامه هایی به علما و ملت ایران، کشتار مردم یزد توسط رژیم را به اطلاع آنان رساندند.[41]
با اطلاع یافتن علمای مشهد از حوادث اتفاق افتاده در شهر یزد، جمعی از روحانیون مشهد[42] طی نامه ای به آیت اللّه صدوقی، ابراز همدردی نمودند:
اعلامیه شریف که حاکی از فاجعه جان گداز و مصیبت دردناک مظلومین یزد بود، زیات و موجب تأسف و تأثر شدید هر مسلمان آگاه شد. به محضر مبارک عالی و تمام مسلمین، مخصوصا خاندان های داغدیده و ماتم زده تسلیت عرضه می دارد.
آنها در ادامه اضافه کردند:
حکومت ها اگر هیچ گونه اعتقاد به خدای عزیز و روز جزا نداشته و خوف از انتقام قادر متعال و مسئولیت در پیشگاه مقدس او ندارند باید بدانند که بر این حرکات جاهلانه و رفتارهای وحشیانه و خون خوارگی و تبلیغات نابجای آنان که برای پیشرفت مقاصد باطل و حکومت جابرانه خود انجام می دهند، جز تشدید خشم و غضب مردم و ناراحتی و تضعیف پایه های حکومتشان نتیجه ای بار نخواهند داشت.
ارسال کنندگان نامه در پایان افزودند که روز سه شنبه 19 اردیبهشت 1357 برابر با اول جمادی الثانی 1398 را در مشهد مقدس برای تسکین خاطر مردم مسلمان و ابراز تأسف و تأثر، اعلام عزا کرده اند.[43]
حوادث ناگواری که اخیرا در کشور اتفاق افتاد آن چنان باعث تأسف و تأثر شد که حتی روحانیون تبعیدی را نیز به واکنش واداشت. در این زمان آیت اللّه خامنه ای در ایرانشهر دوران تبعید را سپری می کرد. اطلاع یافتن ایشان از حوادث شهرهای قم، تبریز و در ادامه، شهر یزد باعث شد تا نامه ای در این باره خطاب به آیت اللّه صدوقی ارسال نماید. ایشان پس از نگارش نامه، آن را به امیر مجد یکی از روحانیون مشهد که برای دیدن ایشان به ایرانشهر رفته بود، سپرد تا آن را در مشهد به عباس واعظ طبسی یا محمد رضا محامی تحویل دهد تا آنها پس از تکثیر، در سطح شهر مشهد منتشر نمایند. اما امیر مجد در زاهدان نامه را به یک روحانی دیگر، به نام سید حسین موسوی جهان آبادی سپرد و ایشان تا حدودی در این کار تعلل کرد.[44]
با این حال، این اعلامیه در سطح شهر زاهدان منتشر شد.[45] آیت اللّه خامنه ای در این نامه به کشته و زخمی شدن مردم مسلمان یزد، قم و تبریز اشاره و این مصیبت را به آیت اللّه صدوقی و تمام علمای متعه تسلیت عرض کرد. ایشان با بیان حوادث اخیر افزود:
بر خاطر مبارک پوشیده نیست که حوادث مزبور که به طور پیوسته در فاصله ها و چهل روز در پی یکدیگر اتفاق افتاده و کم کم به همه جای کشور و در ابعادی گسترده کشیده شده است، دو موضوع اساسی را آشکار می سازد و از تصمیم قاطع پرده بر می دارد: نخستین موضوع، نارضایتی دستگاه حکومت ایران از خودآگاهی ملت است و تصمیم بر سرکوب عامه خلق و بالخصوص عناصری که آنان را در این آگاهی و در این موقعیت مدد می دهند. و دومین موضوع، نارضایی ملت از این دستگاه جابر و جائر است و تصمیم بر یکسره کردن کار خویش و گسستن ریسمانی که هر لحظه بر گردن او محکم تر می شود و گلوی او را می فشارد....
ایشان با بیان این مسئله که رژیم سعی کرده است تا واقعیت های موجود در ایران را تا حد ممکن وارونه جلوه داده و تظاهرات عظیم صورت گرفته را از طرف عده ای معدود وانمود سازد، این سیاست ها را محکوم به شکست دانسته، علت تظاهرات مردم ایران را بیداری و آگاهی آنها از مسائل و عدم وجودی آزادی و عدل اجتماعی در کشور شمردند:
در دنیا کم نیستند کسانی که انگیزه و مطلوب ملت ایران را از این تظاهرات می دانند. می دانند که ایرانی می خواهد به دنیا اعلام کند که در کشور وی آزادی و عدل اجتماعی و احترام به حیثیت انسانی وجود ندارد وی مصمم است که بر ضد این شیوه ستمگرانه اقدام کند. این آگاهی در سطح جهانی خاصیت همگانی بودن تظاهرات ملت و یک صدا بودن آنان در مخالفت و اعتراض بر حکومت است. امروز مردم ایران بیدار شده اند. گسترش و اوج گیری مبارزات آنان که در همه سطوح با عشق به آرمان های انسانی اسلام توأم است، این بیداری و خودآگاهی را تأیید می کند....
آیت اللّه خامنه ای سخن بلندگوهای رژیم مبنی بر این که تظاهرات کنندگان و شورشیان تبریز از آن سوی مرزها آمده اند را بی اساس خواند. ایشان فقدان آزادی های سیاسی-اجتماعی را مورد انتقاد قرار داده و ضمن رد این مسئله که رژیم برگزاری تظاهرات را ناشی از وجود آزادی در کشور دانسته، بیان می کند:
دولت ایران آن تظاهراتی را می تواند دلیل وجود آزادی بداند که انگیزه آن، اختناق و فشار بیش از حد تحمل نباشد. وقتی تظاهرات کاملا آرام قم با چنان قساوت وحشیانه ای روبه رو می شود و وقتی تشکیل مجالس ترحیم شهدای قم در تبریز با چنان خشونت احمقانه ای سرکوب می گردد و وقتی گرامیداشت خاطره شهیدان تبریز و قم در یزد و جهرم و اهواز و... به خشونت های کما بیش مشابهی منجر می شود، چگونه یک مقام رسمی شرم نمی کند که چنین تظاهرات سرکوب شده ای را که طی آن عده ای غیر نظامی بی سلاح با اسلحه پلیس درو شده اند را دلیل وجود آزادی و دموکراسی قلمداد نماید.
ایشان در پایان به توطئه های اخیر رژیم در تأسیس تشکیلات ضد مردمی «کمیته اقدام ملی »و انجام خشونت ها در پوشش این تشکیلات اشاره و آنها را محکوم به فنا دانستند.[46]
در شب هفت کشته شدگان یزد، عباس واعظ طبسی و سید عبد الکریم هاشمی نژاد، تصمیم گرفتند در مسجد بناها مجلس ترحیمی برگزار کنند. آنها در این باره با علی فلسفی ملاقات و طی مشورت با او اعلامیه ای برای برگزاری این مجلس صادر کردند.
در جواب نامه هایی که آیت اللّه صدوقی و دیگر علمای یزد خطاب به علما و مراجع صادر کرده بودند، آیت اللّه شیرازی طی ارسال نامه ای کشته و مجروح شدن عده زیادی از مؤمنان شهرستان یزد را ناراحت کننده توصیف کرد. در این اعلامیه ایشان به تصور نادرست خود در پایان دادن رژیم به جنایاتش اقرار کرد و علت مهاجرتش را از عراق به ایران پس از شصت سال، بی تدبیری نظام حاکم و بی اعتنایی به احکام اسلام و ایجاد خفقان در کشور عراق ذکر کرد. ایشان امنیت و استقلال یک کشور را در آزای عقاید دینی و خواسته های مشروع ملت در پیروی از رهبرا و زمامداران دانسته، در پایان ضمن تسلیت به خانواده های داغدار بیان کرد که برای چهلمین روز این حادثه روز سه شنبه 19 اردیبهشت ماه 1357 برابر اول جمادی الثانی 1398 مجلس ختمی در مشهد منعقد خواهد شد.[47] همچنین ایشان در تاریخ 17 اردیبهشت ماه 1357 در حوزه تدریس خود روز نوزدهم اردیبهشت را تعطیل اعلام کرد. در همین راستا روز قبل از چهلم شهدای یزد، آیات عظام مشهد جواد تهرانی، علی فلسفی، حسنعلی مروارید و سید کاظم مرعشی به منزل آیت اللّه شیرازی رفته و طی مشورت و گفت وگو با ایشان به پیش نمازان مسجد گوهرشاد، حرم و سایر مساجد مشهد پیغام فرستادند تا به منظور همدردی با داغدیدگان از برگزاری نماز جماعت خودداری کنند.
دانشجویان دانشکده های علوم و ادبیات دانشگاه فردوسی نیز دست به اعتصاب زده و به سبب دخالت مأموران گارد دانشگاه، با آنها درگیری به وجود آمد. در اطراف حرم(بازار بزرگ، مدرسه علمیه نواب و بازار رضا)نیز مأموران و پلیس های ضد شورش مستقر شدند.[48]
روز 19 اردیبهشت ماه 1357 که مصادف با چهلم شهدای یزد، جهرم و اهواز بود، تمامی مغازه های بازار رضا، فرش فروش ها و بیشتر مغازه های خیابان های منتهی به حرم بسته و اطراف بیت شیرازی تحت نظارت و کنترل شدید مأموران قرار گرفت.[49] با وجود این، مردم گروه گروه برای شرکت در مراسم به منزل آیت اللّه شیرازی روانه شدند. در این مجلس که بیش از دو هزار نفر از طبقات مختلف مردم شرکت داشتند، رجایی واعظ ضم سخن گفتن از قدرت علما به اقتدار آنها، به ویژه میرزای شیرازی در قیام تنباکو اشاره کرد. در این جلسه مردم برای امام دعا نموده، در پایان اعلام شد که این جلسه برای گرامیداشت شهدای یزد و جهرم منعقد شده است.[50] پس از اتمام مجلس، جمعیت وارد خیابان ها شده و شروع به تظاهرات و سردادن شعار علیه رژیم نمودند که به درگیری تظاهرات کنندگان و نیروهای رژیم منجر شد. طی این درگیری، مأموران تعداد 32 نفر از آنها را بازداشت کردند.
البته این بازداشت ها نه تنها موجب ترس مردم نشد، بلکه آنها را برای ادامه مبارزه، تشجیع کرد. چنان که در روز 23 اردیبهشت ماه 57 حدود 150 نفر از مردم مذهبی که بیشتر آنها را قشر دانشجو تشکیل می دادند، با در دست داشتن چوب دستی هایی و در حالی که پلاکاردهایی که روی آنها شعارهایی علیه رژیم نوشته شده بود با خود حمل می کردند، تصمیم گرفتند در خیابان صفوی تجمع کنند، اما با دخالت پلیس آنها متفرق شده و یکی از آنها دستگیر می شود. تظاهرات کنندگان هنگام متفرق شدن یکی از شیشه های شعبه بانک تهران را در خیابان صفوی می شکنند. شعارهایی که آنها روی پلاکاردهای خود نوشته بودند بدین شرح بود: پیروز باد جنبش مسلمانان ایران، اربعین شهدا را گرامی می داریم، درود بر آیت اللّه خمینی، ما خواستار حکومت اسلامی هستیم، مرگ بر دیکتاتور، درود بر شهدای اسلام. همچنین آنها در این پلاکاردها عکس هایی از امام، شیخ حسین غفاری و شهید سعیدی نصب کرده بودند.
ارسال اعلامیه های تسلیت از سوی علما همچنان ادامه یافت، چنان که در همین باره علمای داراب فارس طی پیامی به آیت اللّه شیرازی فاجعه عظیم قتل و عام طلاب حوزه علمیه قم و مردم شهرهای تبریز، یزد، جهرم، کازرون و اهواز را باعث جریحه دار شدن قلوب مسلمانان جهان و اهانت بزرگی به محضر روحانیت دانستند. آنها در پایان، اعلام کردند که مردم این شهرستان برای اعتراض خود به این جنایات، مغازه های خود را تعطیل کرده اند. آیت اللّه شیرازی هم با ارسال نامه ای به آنها از حمایت ها و ابراز همدردی آنها تشکر کرد.
انتشار مقاله توهین آمیز به امام و قیام مردم قم و سپس چهلم های پی در پی رژیم پهلوی را به سقوط نزدیک تر کرده، مردمی را که پس از قیام پانزده خرداد 42 در نوعی انزوا به سر می بردند، بار دیگر بیدار ساخت. در سال 1357 شاهد هر چه بیشتر این اعتراضات به اقدامات رژیم بوده و مجموع این اقدامات به پیروزی انقلاب شکوهمند انقلاب منجر شد.
نتیجه
درگذشت دکتر علی شریعتی و آیت اللّه سید مصطفی خمینی در فاصله چند ماه از یکدیگر در سال 1356، اوج گرفتن اعتراضات مردمی را در سراسر کشور در پی داشت. عصبانیت رژیم از این مسئله و از سوی دیگر، حملات و انتقادات امام خمینی، شاه را بر آن داشت تا به هویدا وزیر دربار دستور دهد که مقاله توهین آمیزی علیه امام در روزناه های کثیر الانتشار درج گردد. در ادامه این دستور بود که مقاله ای با عنوان«استعمار سیاه و سرخ»و با اسم مستعار احمد رشیدی مطلق در روز هفدهم دی ماه در روزنامه اطلاعات درج شد. چاپ این مقاله سراسر توهین آمیز به رهبر نهضت باعث قیام مردم قم در روز نوزدهم دی ماه شد. در این روز در درگیری بین مأموران و مردم قم تعدادی کشته و زخمی شدند. در چهلمین روز شهدای قم، مردم تبریز به پا خواستند که مراسم آنها به خاک و خون کشیده شد. در چهلمین روز شهدای تبریز، شهرهای یزد، جهرم و اهواز حادثه ساز شد. برپایی این چهلمین ها همه و همه از بیداری جامعه و تصمیم آنها برای جایگزین کردن حکومت جدید، حکایت داشت؛ حکومتی اسلامی که عدالت اجتماعی را تحقق بخشد و با برنامه ریزی دقیق، سعادت دنیا و آخرت مردم را تأمین نماید.
مجموعه این حوادث در شهرهای قم، تبریز و یزد، واکنش جدی علمای مشهد را در پی داشت. برپایی مجالس سوگواری در مساجد و بیوت مراجع عظام مشهد، تظاهرات و راهپیمایی، صدور اعلامیه در محکومیت این حوادث و... را می توان از بازتاب های مقاله مذکور و به تبع آن، قیام های شهرها در مشهد دانست. در حقیقت، درج مقاله توهین آمیز به امام در روزنامه اطلاعات جرقه انقلاب را شعله ورتر ساخته، مقدمات را برای پیروزی انقلاب فراهم کرد.
فهرست منابع
کتاب ها
1- اسناد انقلاب اسلامی، ج 1-3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.
2- پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک، چاپ اول: تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1385.
3- تبریز در انقلاب، به کوشش هدایت اللّه بهبودی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1383.
4- جلالی عزیزیان، حسن، زندگینامه سیاسی شهید هاشمی نژاد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384.
5- حماسه 29 بهمن تبریز، به کوشش علی شیرخانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.
6- شاهدی، مظفر، «نیکخواه یا رشیدی مطلق»، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال پنجم، شماره بیستم، 1387.
7- صحیفه امام، ج 3، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379.
8- ماجرای سوء قصد به شاه در کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، چاپ اول: تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378.
اسناد
9- آرشیو مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره 62091/1.
10- آرشیو مرکز اسناد آستان قدس رضوی، شماره اموالی 62007 و سند شماره 62036.
11- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 413، سند شماره 40.
12- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی، 1581، اسناد شماره 13، 14، 31، 32 و 63.
13- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 127، سند شماره 207.
14- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 128، اسناد شماره 222، 252، 278، 315 و 342-344.
15- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1565، اسناد شماره 1، 7، 9، 11 و 15.
16- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1582، سند شماره 17.
17- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1583، اسناد شماره 21 و 68 -69.
18- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 182، سند شماره 49.
19- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 413، اسناد شماره 60، 62، 76، 86 و 90.
20- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 576، اسناد شماره، 7، 69، 72 و 73.
21- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 572، اسناد شماره 72، 73، 78، 79، 112 و 115.
روزنامه ها
22- روزنامه اطلاعات، سال 2536، شماره 15506.
23- روزنامه خراسان، شماره 8292.
پی نوشت ها
[1] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 572، سند شماره 69 و شماره بازیابی 389، سند شماره 44.
[2] حسن جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید هاشمی نژاد، ص 203-204.
[3] رضا قدسی شاعر، محمد عاجز، سید علی خامنه ای و برادرش، شیخ عباس واعظ طبسی، سید عبد الکریم هاشمی نژاد، محمد علی دیبا، شیخ ابراهیم عجم، شیخ محمود مروی سماورچی، شیخ حبیب اللّه آشوری و شیخ صفایی. حضور این افراد در جلسه باعث شد تا ساواک مرکز در تاریخ 1356 /6/2 با ارسال نامه ای به ساواک خراسان از آنها بخواهد تا فعالیت های سخرانان جلسه را که ساکن مشهد هستند به دقت تحت نظر گرفته و در ضمن، مشخصات بیشتری از شیخ ابراهیم عجم، شیخ محمود مروی سماورچی، شیخ آشوری و شیخ صفایی را به آن مرکز ارسال نمایند. متعاقب این دستور، شیخان رئیس ساواک خراسان در تاریخ 1356/7/2 طی گزارشی به مدیریت اداره سوم ساواک، مشخصات افراد فوق را ارائه می دهد(آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 573، اسناد شماره 72، 73، 78 و 79).
[4] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 572، اسناد شماره 75 -81.
[5] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 572، سند شماره 112 و شماره بازیابی، 1581، سند شماره 13.
[6] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 413، سند شماره 60.
[7] همان، سند شماره 62 و شماره بازیابی 127، سند شماره 207.
[8] همان، شماره بازیابی 572، سند شماره 115.
[9] همان، شماره بازیابی 1581، سند شماره 14.
[12] پرویز نیکخواه در سال 1318 ش در تهران متولد شد و تحصیلات متوسطه را در رشته ریاضیات گذراند. او در سال 1337 ش برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر کرد و پس از مدتی جذب حزب توده شد. نبوغ و وجهه مطلوب وی باعث شد تا در اندک زمانی به عضویت کمیته اجرایی فدراسیون اتحادیه های دانشجویان ایران در بریتانیا و از فعالان حزب توده درآید. نیکخواه در سال 1342 ش به ایران برگشت و در همان سال با رتبه استادیاری در دانشکده پلی - تکنیک استخدام شد. این مسئله، واکنش ساواک را در پی داشت، چرا که از آن مرکز استعلام نشده بود.
با ترور شاه در 21/1/1344 ش توسط رضا شمس آبادی در کاخ مرمر، ساواک که به علت عضویت پرویز نیکخواه و دوستانش در کنفدراسیون خارج از کشور و همچنین در بخش هایی از تشکل دانشجویی قادر به بازداشت آنها نبود، فرصت را غنیمت شمرد و جریان ترور را به او و دوستانش نسبت داده، آنها را محرک شمس آبادی معرفی کرد، از این رو، نیکخواه و دوستانش را بازداشت و زندانی کرد. در این راستا نیکخواه پس از محاکمه و محکومیت، به زندان شهربانی بروجرد منتقل شد با اعلام آمادگی او برای همکاری با ساواک، عفو شد از این زمان به بعد او طی حرکتی چرخشی جذب رژیم شده و به یکی از مدافعان سرسخت آن مبدل گشت. نیکخواه طی مصاحبه ای تلویزیونی فعالیت های کنفدراسیون را زیر سؤال برده و در مقاله هایی از شاه و فعالیت های او ستایش کرد. خدمات وی به رژیم پهلوی جایگاه او را ارتقا بخشید، به طوری که یکی از تئوریسین های رژیم شد. پرویز نیکخواه پس از انقلاب از سوی دادگاه انقلاب محاکمه و به اعدام محکوم شد(ر. ک: پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک و ماجرای سوء قصد به شاه در کاخ مرمر به روایت اسناد ساوک، ص 290-341).
[13] مظفر شاهدی، «نیکخواه یا رشیدی مطلق»، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال پنجم، شماره بیستم، 1387، ص 155-170.
[14] روزنامه اطلاعات، سال 2536، شماره 15506، ص 7.
[15] روزنامه خراسان، شماره 8292، ص 1.
[16] حسن جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید هاشمی نژاد، ص 207.
[17] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1581، سند شماره 63 و شماره بازیابی 413، سند شماره 76.
[18] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1565، سند شماره 1، برای آگاهی از متن نامه، ر. ک: اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 414-415.
[19] اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 421.
[20] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1565، سند شماره 7 و شماره بازیابی 128، سند شماره 315.
[21] همان، شماره بازیابی 128، سند شماره 315.
[22] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 413، سند شماره 90، برای آگاهی از سخنرانی امام، ر. ک: صحیفه امام، ج 3، ص 330-349.
[23] اسامی شهدای تبریز عبارت اند از: پرویز احسن زاده کلجاهی، بهمن اره چی، محمد تجلا، محرم جبرائیلی، سید حسن جدیدی گلابی، جعفر درگاهی، محمد باقر رنجبر آذر فام، قربانعلی شاکری، سعید صالح الوندی، اصغر علی زاده شیخ احمدلو، ضربعلی فتحی، بالا آقا کشاورزی قازانجانی، حبیب نقی نژاد و غلامعلی نجفیان پور (ر. ک: تبریز در انقلاب، ص 240-242).
[24] تبریز در انقلاب، ص 243 و 245، راجع به ماهیت، علل، انگیزه و اهداف این قیام، ر. ک: حماسه 29 بهمن تبریز.
[25] صحیفه امام، ص 353-355.
[28] اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 429-430.
[29] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 128، سند شماره 278.
[30] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 128، سند شماره 222 و شماره بازیابی 413، سند شماره 86.
[31] همان، شماره بازیابی 182، سند شماره 49.
[32] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1565، سند شماره 9.
[33] ر. ک: صحیفه امام، ص 359
[34] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 128، سند شماره 252.
[35] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1565، سند شماره 11.
[36] اسناد انقلاب اسلامی، ص 446-447.
[37] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1582، سند شماره 17.
[38] حسنعلی مروارید، علی فلسفی، محمد مهدی نوقانی، جواد تهرانی، ابو الحسن شیرازی، حسین موسوی شاهرودی، محمد رضا مدرسی، علم الهدی سبزواری.
[39] آرشیو مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره 62091/1.
[40] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 128، اسناد شماره 342-344.
[41] اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 243-244؛ ج 3، ص 260-263 و ج 4، ص 466-467
[42] جواد تهرانی، ابو الحسن شیرازی، عز الدین الحسینی الموسوی، علی فلسفی، محمد مهدی نوقانی، سید کاظم مرعشی، حسین الموسوی شاهرودی، محمد رضا مدرسی، حسنعلی مروارید و سید ابراهیم علم الهدی.
[43] اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، ص 279-280.
[44] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 576، سند شماره 69.
[46] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 576، اسناد شماره 72-73.
[47] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1565، سند شماره 15، برای اطلاع از متن کامل این اعلامیه، ر. ک: اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 456-457.
[48] آرشیو مرکز اسناد آستان قدس رضوی، شماره اموالی 62007.
[49] همان، سند شماره 62036.
[50] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1583، سند شماره 21، برای اطلاع از متن کامل سخنرانی رجائی واعظ، ر. ک: اسناد شماره 68 و 69