فضای مجازی از بطن مدرنیته متولد شده است. یعنی با وجود آنکه از آن بهعنوان تمدن جدید تعبیر شده، اما منقطع یا در عرض مدرنیته نیست بلکه در طول مدرنیته است. بنابراین، هم جهان بینی حاکم بر فضای مجازی، جهانبینی سکولار است و هم بهتبع آن، ایدئولوژی زاییده از آن یک ایدئولوژی سکولار است. لذا وقتی گفته میشود فضای مجازی یک پدیده مدرن است، یعنی با ابتنا به اصول مدرنیسم شکل گرفته و به جلو میرود. البته من تسلط اصول مدرنیسم در فضای مجازی را مطلق نمی دانم و از همین جهت معتقدم شورش علیه ایدئولوژی فضای مجازی و تغییر در آن ممکن است؛ پس می توان گفت، جمهوری اسلامی ایران، همچنانکه با تصرف نسبی در فناوریهای مدرن به نفع اهداف خود از آنها استفاده کرده است، در فضای مجازی نیز این تصرف و بهرهبرداری ممکن است، هرچند نباید جانب احتیاط را از دست داد.
فناوری و رشد فضای مجازی به صورت فزاینده درحال پیشرفت و گسترش در همه ابعاد زندگی بشر است و در این میان اگر فکری برای ساماندهی این سیل اطلاعاتی نشود، بی گمان این فرصت می تواند همچون هر پدیده دوسویه دیگری به تهدید تبدیل شود. البته پرواضح است همان گونه که از ترس مرگ نباید تن به خودکشی سپرد، از احتمال تهدید نیز نباید از فرصت ها چشم پوشید و بلکه باید زمینه استفاده هدفمند و کمآسیب را بیش از پیش فراهم کرد. ناگفته پیداست که دستیابی به این مهم الزاماتی دارد. در همین راستا الگویی با عنوان «الگوی حکمرانی جمهوری اسلامی ایران در فضای مجازی» را پیشنهاد شد. الگویی که ششضلعی می خواندش و از 6 محور اساسی شبکه ملی اطلاعات، شبکه فراملی اطلاعات، نظام حقوق بینالملل، گفتمان مواجهه انقلابی، شرکت های بزرگ غیردولتی و بسیج سایبری فراملی تشکیل شده است. این 6 محور اگرچه از یک جنس نیستند؛ اما در موفقیت یکدیگر نقش جدی ایفا کرده و عمده اهداف جمهوری اسلامی در فضای مجازی را پوشش می دهند. در شروع بحث و به عنوان مقدمه، چند مطلب مهم و تعیینکننده که نقش مهمی در درک مباحث خواهد داشت را خدمتتان مطرح می کنم:
1 باید بدانیم با چه پدیده مهمی روبهرو هستیم. هرچند من فضای مجازی را جهان دوم تلقی نمی کنم، اما نمی توان انکار کرد که فضای مجازی تقریبا در همه سطوح زندگی فردی و اجتماعی مردم جهان نفوذ کرده و در آینده نزدیک، نفوذ خود را در چند گام تازه، تکمیل خواهد کرد. درواقع، فضای مجازی درحال ایجاد یک تمدن جدید بشری است که نه فقط از تمدن های قبلی بهمراتب پیشرفته تر و در عین حال پیچیده تر است، بلکه علاوه بر سرعت برقآسای خود، فراگیرتر است؛ یعنی دایره هضم و جذب آن از تمدن غرب مدرن بیشتر است.
2 روشن است که فضای مجازی از بطن مدرنیته متولد شده است. یعنی با وجود آنکه از آن بهعنوان تمدن جدید تعبیر شده، اما منقطع یا در عرض مدرنیته نیست بلکه در طول مدرنیته است. بنابراین، هم جهان بینی حاکم بر فضای مجازی، جهانبینی سکولار است و هم بهتبع آن، ایدئولوژی زاییده از آن یک ایدئولوژی سکولار است. لذا وقتی گفته میشود فضای مجازی یک پدیده مدرن است، یعنی با ابتنا به اصول مدرنیسم شکل گرفته و به جلو میرود. البته من تسلط اصول مدرنیسم در فضای مجازی را مطلق نمی دانم و از همین جهت معتقدم شورش علیه ایدئولوژی فضای مجازی و تغییر در آن ممکن است؛ پس می توان گفت، جمهوری اسلامی ایران، همچنانکه با تصرف نسبی در فناوریهای مدرن به نفع اهداف خود از آنها استفاده کرده است، در فضای مجازی نیز این تصرف و بهرهبرداری ممکن است، هرچند نباید جانب احتیاط را از دست داد.
3 همان طور که در ابتدا اشاره کردم، تلقی من از فضای مجازی، شکلگیری یک جهان جدید در مماس یا در بطن جهان واقع نیست. اصولا تعبیر مجازی یا virtual کمی فریبنده است و این تصور را به وجود میآورد که فضای مجازی بیرون از جهان واقع خلق شده و زیستی خارج از جهان واقع را شکل می دهد، لکن از نظر من، هر آنچه در فضای مجازی رخ می دهد، حتی آنچه از آن به محیط های شبیه سازیشده، کاملا خیالی و متفاوت از جهان واقعی تعبیر میشود، نهفقط مبدأ آن جهان حقیقی است بلکه مقصد و انتهای آن هم جهان واقعی است و اگر جهان واقعی نباشد، کالعدم است. ممکن است بعضی این مجاز را با مجاز فلسفی مقایسه کنند و براساس آن فضای مجازی را امری غیر واقعی توصیف کنند، این درحالی است که در مجاز فلسفی، ایجاد کلی در ذهن نیز بالعرض وجود عینی دارد، هرچند مصداق ذاتی وجود تلقی نمیشود. پس هر آنچه در ذهن متولد میشود، وجود واقعی دارد، با این ملاحظه که نهفقط منشأ آن جهان واقع است بلکه می تواند آثار بزرگی در جهان واقع داشته باشد. البته از آنجا که فضای مجازی یک محیط فیزیکی است، عینیت در آن از جهات زیادی با عینیت در ذهن انسان متفاوت است.
4 فضای مجازی دارای ویژگی ها و مولفه هایی است که اگر این مولفهها عمیقا درک نشود، مواجهه درست با آن را ناممکن می سازد. یکی آنکه فضای مجازی، «شبکه ای» است. شبکه یعنی یک سیستم درونپیوندی تا حدی شبیه مغز و سلسله اعصاب در بدن انسان که افراد و گروهها را در این فضا به هم متصل می کند. باید توجه داشت که با ظهور فناوری هوش مصنوعی و حضور تمامقد آن در فضای مجازی، این شبکه بهمراتب از قبل پیچیده تر خواهد شد. ویژگی دیگر، «تعاملی» است. یعنی تولید محتوا در فضای مجازی مانند رسانههای سنتی یک طرفه نیست که کسی محتوایی را تولید و دیگران آن را مصرف کنند، بلکه در این فضا همه حتی کوچکترین کاربر در مقام تولیدکننده قرار دارد و حتی ممکن است تولیدی بکند که از محصول یک کمپانی بزرگ تولیدی، هم بیشتر دیده شود و هم اثر بیشتری داشته باشد. از سوی دیگر، به مدد شبکه ای بودن فضای مجازی، هر محصولی این قابلیت را دارد که بدون هرگونه محدودیتی در تمام فضای مجازی منتشر شود. ویژگی بعدی، «فراسرزمینی» بودن فضای مجازی است. فراسرزمینی بودن یعنی اینکه مرزهای جغرافیایی و محدودیتهای اعتباری ناشی از نظم سیاسی دولت- ملت، مانع از کارکرد شبکه ای فضای مجازی نیست. حتی باید گفت هرچند جغرافیا و حاکمیت ملی در فضای مجازی هنوز اثرگذار است، اما می توان در آینده نزدیک، شاهد شرایطی بود که حاکمیت ملی حداقلی شده و در مواردی از بین رفته باشد و جای آن را حاکمیت شبکه ای بگیرد. در این صورت، کسانی که بر شبکه از جهات تکنیکی یا محتوایی تسلط دارند، جهان را تحت مدیریت خود قرار خواهند داد. ویژگی دیگر، «فردگرایی مضاعف» است. فردگرایی مضاعف با فردگرایی به معنای individualism و تبعات جامعهشناختی و روان شناختی آن نسبت تنگاتنگی دارد، اما معنای آن به نحو فراتر، ناظر به گسترش قلمرو فرد در فضای مجازی است. ممکن است کسی بگوید، در شرایطی که یکی از مولفه های فضای مجازی شبکه ای شدن است، چگونه قلمرو فرد در فضای مجازی گسترش پیدا می کند؟ در پاسخ می گوییم، فرد در عین حال که در شبکه و محیط همگرا زیست می کند، اما می تواند منویات خود را مستقل از جمع و به نحو واگرا پیش ببرد. بنابراین، شما در فضای مجازی با افرادی روبهرو هستید که هرچند به ظاهر در جمع هستند و از بعضی خواص جمع سود میبرند، اما خطی مستقل و حتی در مواردی معارض با گرایشهای جمع را دنبال می کنند و به اهداف خود نیز می رسند. ویژگی بعدی، «صدقگریزی» است. یک وجه صدق گریزی به هویتهای جعلی و غیرواقعی در فضای مجازی برمی گردد، اما از نظر من، صدقگریزی ابعاد وسیعتری دارد. اصولا قابلیتهای موجود در فضای مجازی، بستر مساعد را برای رشد ویروس دروغ و فریب مهیا می کند و این استعداد را دارد که افکار عمومی جهان را از حقایق دور کند. البته این ویژگی ذاتی فضای مجازی نیست، اما اهمیت زیادی دارد.
5 درحال حاضر، فضای مجازی بهسرعت درحال گذار است. یعنی عموما به شکل خطی از یک فناوری به فناوری دیگر که نسبت به فناوری قبلی برتری دارد، منتقل میشود. حتی بعضیها از انتقال فضای مجازی به فناوریهای جدید مانند وب معنا یا وب هوشمند، به انقلاب در فضای مجازی تعبیر کرده اند، اما آنچه مسلم است، منظور از انقلاب، شورش علیه بنیادهای فضای مجازی و شکل گیری فضای مجازی جدید نیست، بلکه منظور، قدرت فزاینده برای رشد و توسعه جهشی است تا حدی که نهفقط ظاهر جدیدی در فضای مجازی حاکم میشود بلکه بخش مهمی از مناسبات در این فضا نیز دستخوش تغییر میشود و به تبع آن زندگی فردی و جمعی انسانها را متحول می کند. فضای مجازی با وب (۱) یا وب یکسویه شروع شد، اما به وب تعاملی یا وب (۲) منتقل شد و سپس خیلی سریع وب (۳) یعنی وب معنایی ظهور کرد. امروز هم شاهد پیدایش وب (۴) یا وب هوشمند هستیم که نه فقط ابزارها و اشیا را هوشمند می کند، بلکه دادهها و محیط را هم هوشمندسازی می کند و حتما آینده جدید و شگفتآوری را برای فضای مجازی رقم خواهد زد. بنابراین، فضای مجازی چه از جهت تکنیکی و چه از جهت محتوایی یک فضای پویاست و تسلط بر آن نیز به افکار پویا نیازمند است.
6 امروز مقدرات فضای مجازی در اختیار شرکتهای بزرگ و فراملیتی است، نه دولتهای بزرگ. البته این سخن به مفهوم آن نیست که دولتها در فضای مجازی هیچ کاره اند یا نقش ناچیزی دارند، اما واقعیت فضای مجازی گویای این است که شرکتهای فراملیتی تا حد زیادی جای دولت ها را گرفته اند، هرچند دولتهایی که روی این شرکتها از جهات سرزمینی، امنیتی یا فکری تسلط دارند، فعلا برنده این صحنه به حساب میآیند، با این ملاحظه که معلوم نیست این دولتها همیشه بتوانند از حربههای سرزمینی، امنیتی و حتی فکری به نفع سلطه خود بر شرکتها سود ببرند. با این حال، امروز قلب فضای مجازی از جهت زیرساختی و فنی در ایالات متحده است و پایگاه مرکزی عمده شرکتهای غول در این کشور است و لذا ایالات متحده بهطور طبیعی روی شرکتهای بزرگ تسلط دارد، اما بحث من یک بحث فکری است؛ یعنی ببینیم امروز کدام تفکر، فضای مجازی را حتی در کشورهای اروپایی و آسیایی در قبضه دارد و شرکتهای بزرگ و فراملیتی از جهت فکری به کدام طرز تفکر وابسته اند؟ با یک نگاه گذرا به آرایش این شرکتها، روشن میشود که نوعی تفکر آمریکایی- صهیونیستی بر اکثر شرکت های فراملیتی در فضای مجازی سایه انداخته است. برای مثال، در سال ۲۰۱۶ میلادی، هر پنج شرکت بزرگ که نزدیک به ۵۵ درصد از اقتصاد فضای مجازی را در اختیار دارند- هرچند خود را فراملیتی معرفی می کنند- اما زیر چتر تفکر آمریکایی- صهیونیستی قرار دارند. اپل، الفابت، مایکروسافت، آمازون و فیسبوک که شرکتهای غولی به شمار میروند، عملا بر فضای مجازی حکمرانی می کنند. از طرف دیگر، بزرگترین اندازه بازارهای جهانی طی ۲۰ سال گذشته در عرصههای مختلف از کامپیوتر و خدمات میزبانی و اینترنت گرفته تا کلود داده های بزرگ، اینترنت اشیا و... متعلق به آمریکایی ها و پیروان فکری آنها در جهان است.
7 با وجود قدرت فزاینده ای که آمریکاییها در فضای مجازی دارند، نباید قدرت آنها را بلامنازع دانست. آمریکاییها با وجود نقاط قوتشان در فضای مجازی، نقاط ضعف زیادی هم دارند که فرصتهایی را برای عرضاندام رقبا یا مخالفان آنها فراهم کرده است. کافی است پدیده تکاینترنتی با حکمرانی آمریکاییها مثلا به پدیده دو اینترنتی با محوریت چینیها، روسها و ایرانیها تبدیل شود و موفق شوند تنها ۲۰ درصد از جمعیت کاربران دنیا را به سمت خود جذب کنند، در اینصورت شرایط همچنان به نفع آمریکاییها رقم نخواهد خورد. از سوی دیگر، اصولا ماهیت شبکه ای و تعاملی فضای مجازی، در عین حال که موقعیت سودآوری را برای شرکتهای آمریکایی به وجود آورده است، بستر مساعدی را هم برای رخنه و رشد مخالفان تفکر آمریکایی- صهیونیستی در فضای مجازی حتی محیطهای صددرصد آمریکایی مهیا کرده است، بهطوری که اگر آمریکاییها سیاست سانسور و حذف مخالفان خود را از یک حدی بالاتر اجرا کنند، عملا محیط کسبوکار خود را متزلزل و ناامن کرده اند؛ بنابراین، آمریکاییها چاره ای ندارند که مخالفان خود را در فضای مجازی تحمل کنند، ضمن آنکه سیاست سانسور و حذف در فضای مجازی که هویتها متکثر و در موارد بسیاری مخفی است، کار ساده ای نیست. یک موضوع دیگر هم که نباید از نظرها دور بماند، فراهم کردن زمینه ورود بعضی امور سرنوشتساز مربوط به فضای مجازی به مجامع بینالمللی است. امروز آمریکاییها حاکم اول و آخر فضای مجازی شده اند، خودشان برای دیگران سهم تعیین می کنند و به هیچکس هم پاسخگو نیستند، این درحالی است که اکثر کشورها خواهان سهم عادلانه در این فضا هستند و ترجیح می دهند بهنحوی مجامع بینالمللی- با همه ایراداتی که دارند- در این عرصه نقشآفرینی کنند. بنابراین، یکی از اقدامات موثری که برای تضعیف سلطه آمریکاییها در فضای مجازی باید دنبال شود، وارد کردن پای مجامع بینالمللی به این میدان است.
8 محور و چتر بالای سر فضای مجازی، عمدتا اقتصادی است. البته هنوز حجم تجارت و گردش مالی در فضای مجازی به یکسوم حجم تجارت و گردش مالی در بازارهای سنتی جهان نمیرسد، اما سرعت رشد اقتصاد فضای مجازی بسیار بالاست و چهبسا طی ۱۰ سال آینده گردش مالی در فضای مجازی به پای گردش مالی در بازارهای سنتی برسد یا حتی از آن عبور کند. از سوی دیگر، بخش مهمی از محصول عملیات جاسوسی اطلاعات در فضای مجازی یا ماحصل عملیات جهانی شدن گرایشها و میلها از طریق فضای مجازی، در خدمت اقتصاد است و شرایط بینظیری را برای رشد غولهای اقتصادی دنیا ایجاد کرده است. نکته ای که نباید از نظر دور بماند، این است که فضای فرهنگی و سیاسی در فضای مجازی نیز به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در خدمت اقتصاد است و فرمولهای کسبوکار بر عمده سرویسهای بزرگ در فضای مجازی احاطه دارد، بنابراین، می توان گفت نهفقط انگیزه اصلی حکمرانان فضای مجازی اقتصادی است بلکه حتی کارهایی که به ظاهر غیراقتصادیاند ، برآیندشان اقتصادی است، بهنحوی که فعالیت در فضای مجازی خارج از ریل اقتصادی به سختی با موفقیت توام خواهد شد.
9 وقتی چتر بالای سر فضای مجازی عمدتا اقتصادی بود، روشن است که بازیگران اصلی فضای مجازی نهفقط از آنجهت که فضای مجازی ماهیت شبکه ای و فرامرزی دارد، بلکه از آنجهت که فرمولهای کسبوکار در دنیا براساس بازار آزاد طراحی شده است، شرکتهای بزرگ غیردولتی هستند. یعنی دولتها اگر مجال بازیگری هم داشتند، میدان را به نفع شرکتهای غیردولتی باز می کردند، این درحالی است که اصولا دولتها در فضای مجازی مجالی برای عرضاندام ندارند. با این ملاحظه، اقتصاد شرکتی آن هم از جنس دانشبنیان، اقتصادی است که با انعطافپذیری بالا در فضای مجازی بازیگری می کند و از آنجا که بازیگری در فضای مجازی مساوی است با قانونگذاری، روشن است هرقدر شرکتها بزرگتر باشد، سهم بیشتری از قانونگذاری در فضای مجازی را به خود اختصاص خواهند داد. اگر به حرکت گوگل طی دهه اخیر توجه کنیم، روشن میشود که این شرکت همواره با شناسایی و خرید دهها شرکت پرظرفیت در فضای مجازی، به دنبال گسترش قلمرو خود در همه عرصهها و حکمرانی حداکثری بر فضای مجازی بوده است.
10 روشن است شکلگیری فضای مجازی برای انقلاب اسلامی که انگیزه تمدنسازی و جهانی شدن دارد، یک فرصت طلایی است. به بیان دیگر، من معتقدم شکسته شدن مرزهای فیزیکی و کمرنگ شدن نظم دولت- ملت بیش از آنکه برای انقلاب اسلامی تهدید باشد، فرصت است و روح تازه ای را به حرکت جهانی انقلاب اسلامی میبخشد. با این حال، همانطور که اشاره شد، سلطه فزاینده آمریکاییها در این عرصه غیرقابل انکار است و اگر فکری برای مهار قدرت آمریکاییها و تقویت بنیه جمهوری اسلامی در فضای مجازی نشود، نهفقط از فرصتهای طلایی فضای مجازی نمی توان استفاده کرد، بلکه موجودیت انقلاب اسلامی به خطر خواهد افتاد. در این شرایط، اول از همه باید طرز تفکر واداده که قائل به لزوم هضم در فضای مجازی فعلی با هدف بقا است، به انزوا کشیده شود. آن طرز تفکری باید در متن جمهوری اسلامی باشد که نهفقط هضم شدن در فضای مجازی را قبول نداشته باشد، بلکه با ادراک مزیتهای جمهوری اسلامی و در نقطه مقابل، نقاط ضعف آمریکاییها در فضای مجازی، امکان رقابت با آمریکاییها در این میدان را با کمک جهان اسلام و همچنین کشورهای مشترکالمنافع امکانپذیر بداند. ممکن است کسی بگوید، اندازه سرمایهگذاری ما در مقایسه با آمریکاییها در فضای مجازی در خوشبینانهترین وجه، یک به هزار هم نیست، آنوقت چگونه می توان توقع داشت که جمهوری اسلامی ایران خود را در موقعیت رقابت با آمریکاییها در نظر بگیرد؟ در پاسخ می توان گفت نوع رقابت ما با آمریکاییها نباید رقابت کلاسیک باشد بلکه آن رقابتی با آمریکاییها موفقیتآمیز خواهد بود که نامتقارن و ناظر به نقاط ضعف آمریکاییها در فضای مجازی طراحی شود، ضمن آنکه ما در این میدان تنها نیستیم و می توانیم شرکای قدرتمندی را برای خود پیدا کنیم که هرچند ممکن است در محتوا با انقلاب اسلامی همسو نباشند لکن در انهدام سلطه فناوری و اقتصادی آمریکاییها در فضای مجازی با ما به صورت مقطعی یا دائم در یک خط قرار دارند.
11 نباید از نظر دور داشت که امروز فضای مجازی به مهمترین ابزار جنگ فرهنگی و حتی سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریکاییها علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. درواقع، وقتی از فضای مجازی صحبت می کنیم، با یک شرایط معمولی روبهرو نیستیم بهطوری که جمهوری اسلامی ایران از این جهت با کمتر کشوری قابل مقایسه است. حتی مساله چین و روسیه با آمریکاییها و عمق درگیری آنها در فضای مجازی، با مساله و عمق درگیری جمهوری اسلامی با آمریکاییها در فضای مجازی یک جنس و یک اندازه نیست. در این شرایط، طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران نهفقط باید قدرت دفاعی خود را در درجه اول در محیط سرزمینیاش برای مقابله با هجمه آمریکاییها بالا ببرد، بلکه باید توان خود را برای بازدارندگی دائما افزایش دهد. البته موقعیت جمهوری اسلامی ایران در فضای مجازی صرفا به جغرافیای سیاسی ایران محدود نیست و پیروان جمهوری اسلامی ایران در مناطق دیگر را هم شامل میشود، اما فعلا نقطه کانونی هجمهها ایران است. اگر سوال شود استراتژی اصلی آمریکاییها در هجمههای خود در فضای مجازی ایران- حداقل طی پنج سال گذشته- چه بوده است، در پاسخ می توان گفت جذب ایرانیان در شبکههای اجتماعی تحت سیطره آمریکاییها و انجام عملیات روانی روی آنها برای جدا شدن مردم از نظام اسلامی، آن چیزی است که آمریکاییها در پنج سال گذشته با صرف انرژی زیاد دنبال کرده اند. این استراتژی به مراتب از استراتژی مختل کردن تاسیسات کشور از طریق حملات سایبری برای آمریکاییها مهمتر است، هرچند در این زمینه هم کارهای مفصلی علیه جمهوری اسلامی ایران انجام شده که بخش مهمی از آنها خنثی شده است. حتی ممکن است فکر تحریم اینترنت برای ایرانیها از ذهن آمریکاییها عبور کرده باشد ولی مادام که فضای مجازی مسیر ضربه زدن به جمهوری اسلامی را برای آنها هموار می کند، آنها تحریم ایران در این زمینه را از حد یک تحریم تبلیغاتی جلوتر نمیبرند، کمااینکه سالهاست مثلا بعضی سرویسهای کماهمیت گوگل برای ایرانیان غیرفعال شده است.
12 این سوال مطرح است که مزیت اصلی جمهوری اسلامی و آنچه می تواند شرایط ابتکار عمل در فضای مجازی را برای ما به وجود آورد، چیست؟ من در پاسخ عرض می کنم که ما چاره ای جز سرمایهگذاریهای بزرگ و تقلا برای رشد زیرساختی و همچنین رشد فناورانه در این عرصه نداریم، اما روشن است که به دلیل فاصله ای که در این زمینه با آمریکاییها داریم و سرعت برقآسایی که رشد فناوریها در فضای مجازی دارند، لااقل از مسیرهای عادی نخواهیم توانست به سرعت به مرز فناوریهای حاضر در فضای مجازی برسیم. به همین دلیل، ما باید در کنار پیدا کردن میانبر و تقلا برای رشد جهشی فناوری، به دنبال یک مزیت ویژه برای خودمان باشیم که دیگران خصوصا آمریکاییها از آن برخوردار نباشند و از طریق آن بتوانیم خیلیزود شرایط را چه در داخل کشور و چه در سطح جهانی، به نفع خودمان تغییر دهیم. به نظر من، محتوای ایدئولوژیک ما، همان مزیتی است که باید به صورت قوی و هنرمندانه از آن در جهت تغییر شرایط استفاده کرد. محتوای ایدئولوژیک ما همان نیرویی است که آمریکاییها در برابر آن از خود نابردباری نشان می دهند و حاضرند هزینههای هنگفت سانسور و حذف آن در فضای مجازی را پرداخت کنند. درواقع، ما باید علاوهبر حضور فعال و اثرگذار در فضای مجازی تحت سیطره آمریکاییها و تولید محتوای ایدئولوژیک خود در این فضا، وارد فاز ایجاد مناطق جدید و جذبکننده ای در فضای مجازی بشویم تا خارج از اپلیکیشنهای آمریکایی بتوان به سمت تولید و انتشار زیرپوستی محتوای ایدئولوژیک خود برای مخاطب جهانی حرکت کرد. باید توجه داشت که منظور از این مناطق صرفا مناطقی با کارکرد فرهنگی یا سیاسی نیست بلکه می توان این مناطق را کاملا اقتصادی تعریف کرد و تولید و انتشار محتوای ایدئولوژیک را یک امر غیرمستقیم و زیرپوستی در نظر گرفت.
اصول راهبردی جمهوری اسلامی در مواجهه با فضای مجازی
بعد از مقدمه نسبتا طولانی، اما ضروری، نوبت به بیان اصول راهبردی حاکم بر حکمرانی جمهوری اسلامی در فضای مجازی میرسد. این اصول، هم جمعبندی مقدمه ای است که عرض شد، هم نکات تازه ای است که ناظر به تفکر کلان جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با فضای مجازی در قالب اصول راهبردی قابل طرح است:
اصل اول: فرصتنگری به فضای مجازی
فضای مجازی هم فرصت است و هم تهدید و میزان فرصت و تهدید و غلبه هر یک بر دیگری، به بنیه ما از جهات تکنیکی و محتوایی برمی گردد. اگر بنیه قویای داشته باشیم، فرصتها بر تهدیدها غلبه می کند و اگر بنیه ضعیفی داشته باشیم، تهدیدها بر فرصتها غلبه پیدا می کند، اما آنچه مسلم است، در یک نگاه کلان، فضای مجازی برای جمهوری اسلامی و ماموریتهای بزرگ و تاریخی آن، یک فرصت ارزشمند است و باید هرطور شده، از آن به صورت حداکثری در جهت اهداف خود استفاده کند.
اصل دوم: صیانت از مرزهای ملی و دینی
با آنکه ما کمرنگ شدن نظم سیاسی دولت- ملت را با نگاه تمدنی و در درازمدت یک فرصت تلقی می کنیم، اما فعلا برای جمهوری اسلامی حفظ مرزهای سرزمینی و به طریق اولی پاسداری از مرزهای عقیدتی از اهمیت فوقالعاده ای برخوردار است و لذا طبیعی است که در این مقطع نباید از هیچ کوششی برای تقویت حاکمیت خود در چارچوب نظم سیاسی دولت- ملت و تامین منافع ملی در این عرصه دریغ داشته باشد. بنابراین، ایجاد شبکه ملی اطلاعات و خوداتکایی در این مسیر، به علاوه ایجاد پدافند غیرعامل و حتی خلق قدرت بازدارندگی در جهت خنثیسازی هجمههای خصومتورزانه جریان آمریکایی-صهیونیستی یک ضرورت اجتنابناپذیر است.
اصل سوم: حمایت از حقوق و آزادیهای مشروع مردم در فضای مجازی
برای جمهوری اسلامی هیچچیزی نباید مهمتر از دفاع و پشتیبانی از حقوق و آزادیهای مشروع مردم در فضای مجازی تلقی شود. لذا ایجاد بسترها و مکانیسمهای تحقق مردمسالاری و عدالت همهجانبه و گسترش فرصتهای فعالیتهای سودآور در کنار سالمسازی فضای مجازی از آلودگیهای اخلاقی، عقیدتی و سیاسی یک اصل مهم در مواجهه جمهوری اسلامی با فضای مجازی محسوب میشود.
اصل چهارم: مواجهه فراملی با فضای مجازی
ما نباید به سمت جزیرهگرایی و خود منزویسازی در فضای مجازی حرکت کرده و کشور و انقلاب اسلامی را از فرصتهای بیشمار فضای مجازی محروم کنیم، بنابراین، جا دارد در کنار صیانت از مرزهای ملی و دینی، حضور جمهوری اسلامی در فضای مجازی جهانی با هدف ارتباط و تعامل سازنده با ملتها، پالایش فضای مجازی از آلودگیها، شکستن هیمنه جریان آمریکایی- صهیونیستی و همچنین گسترش کسبوکار در فضای مجازی به رویکرد غالب کشور در فضای مجازی تبدیل شود.
اصل پنجم: سلطهگریزی و عدالتطلبی در فضای مجازی
سلطه جریان آمریکایی- صهیونیستی در فضای مجازی فراتر از به خطر انداختن منافع ملی، مانع از ادامه حیات و پیشروی خط متعالی انقلاب اسلامی در سطح داخلی و جهانی میشود. البته امروز حتی برخی کشورهای اروپایی مانند فرانسه و آلمان هم نسبت به لزوم مقابله با سلطه آمریکاییها در فضای مجازی باور پیدا کرده اند و با اهداف متفاوتی آن را دنبال می کنند، ولی آنچه مسلم است، از بین رفتن این سلطه برای جمهوری اسلامی چه از جهت سیاسی و اقتصادی، و مهمتر از آن، از جهت فکری و فرهنگی یک امر صددرصد حیاتی است. با این ملاحظه، از یکطرف، تلاش همهجانبه برای کاهش دایره اختیارات نامشروع آمریکاییها در فضای مجازی و از طرف دیگر، پیگیری برای تحقق سیاست دو اینترنتی در جهان از اهمیت فوقالعاده ای برخوردار است.
اصل ششم: تبدیل شدن به بازیگری بزرگ در فضای مجازی
چنانچه در مقدمه اشاره شد، امروز قانونگذاران اصلی در فضای مجازی شرکتهای غولی هستند که نهفقط نقش اصلی در نوآوریهای فناورانه در این عرصه دارند، بلکه بیشترین سهم را در اقتصاد فضای مجازی به خود اختصاص داده اند، بنابراین، زمینهسازی برای شکلگیری شرکتهای عظیم فراملی با هدف کسب سهم جدی توسط جمهوری اسلامی، و تبدیل شدن به یکی از قانونگذاران عمده در فضای مجازی یک اصل راهبردی مهم به شمار میرود.
اصل هفتم: مردمگرایی در فضای مجازی
در نظام مردمسالاری دینی، نهفقط تامین منافع و مصالح حقیقی مردم یک حق محسوب میشود، بلکه مردم نقش تماشاگر یا نقش تصنعی در امور کشور ندارند و باید زمینه برای مشارکت واقعی و موثر آنها فراهم شود. از همینجا، موضوع ارتقای دانش و بینش مردم در قبال فضای مجازی و سپس حضور و نقشآفرینی پررنگ آنان در این فضا قابل طرح است، با این تفاوت که مردم در فضای مجازی نقش ذاتی دارند؛ یعنی فضای مجازی بدون مردم بیمعناست. در عین حال، به نظر میرسد در ارتباط با فضای مجازی، اولا، خط جمهوری اسلامی– برخلاف خط جریان آمریکایی- صهیونیستی- خط ناهوشیارسازی مردم و تبدیل آنان به بازار پرسود مصرف نیست و لذا حضور مردم در فضای مجازی یک حضور آگاهانه و موثر است و ثانیا مددخواهی از مردم آن هم توده مردم در همه زمینهها بهویژه برای جریانسازیهای عظیم و مبتکرانه محتوایی، قدرت کشور برای مواجهه فعال با فضای مجازی را چه در سطح داخلی و چه در سطح جهانی، به نحو فزاینده ای بالا خواهد برد.
اصل هشتم: اخلاقگرایی و صیانت از کرامت انسانی در فضای مجازی
نباید تردید داشت که فضای مجازی مسموم و فاسد نهفقط برای مردم ما، بلکه برای مردم دنیا مخرب است و در درازمدت تهدیدهای این فضا را بر فرصتهای آن مسلط خواهد ساخت. از طرف دیگر، انسان در فضای مجازی باید از هرگونه تحقیر و از همه بدتر، مسخ در امان بماند و کرامت او کاملا صیانت شود. بنابراین، ترویج اخلاق و کرامت انسانی و از آن بالاتر، گنجاندن اخلاق و کرامت انسانی در معادلات ریز و درشت فضای مجازی- درست مانند خونی که در رگهای انسان در حرکت است- یک اصل راهبردی مهم محسوب میشود.
اصل نهم: محوریت پیام در فضای مجازی
هرچند تامین زیرساختهای فنی لازم و همچنین نوآوریهای فناوری در فضای مجازی و بهطور کل، تقویت بنیه کشور در این زمینه یک اصل مهم و راهبردی محسوب میشود، اما نباید فراموش کرد که همه اینها برای جاری شدن آشکار و پنهان پیامهای ایدئولوژیک ما در فضای مجازی است. با این ملاحظه، جمهوری اسلامی باید نوع نگاه خود را به محتوا در فضای مجازی ارتقا داده و به هنری دست پیدا کند که حتی در بطن و زیرپوست دادههای اقتصادی نیز پیامهای ایدئولوژیک که مهمترین آن سبک زندگی اسلامی است، قابل ارائه باشد.
اصل دهم: تعامل و همکاری با کشورها و ملتهای همسو
ما بهتنهایی نمی توانیم خیلی از اهدافمان را در فضای مجازی محقق کنیم، ضمن آنکه نباید خود را در جهان تنها فرض کرده یا دایره ارتباط و تعامل خود را به همفکران عقیدتیمان محدود کنیم. آنچه مسلم است، امروز کشورها و ملتهای معترض به جریان آمریکایی- صهیونیستی در فضای مجازی درحال افزایش هستند و این موضوع چه برای ایجاد سرمایه راه اندازی شرکتهای غول فراملی و چه برای شکلگیری ائتلافی به رهبری ایران در جهت تامین عدالت در فضای مجازی می تواند فوقالعاده کارساز تلقی شود.
ایده جامع حکمرانی و پیشنیاز تحقق آن
براساس آنچه بهعنوان اصول راهبردی جمهوری اسلامی بیان شد، در ادامه بحث مایلم از الگوی ششضلعی حکمرانی جمهوری اسلامی ایران در فضای مجازی که یک الگوی پیشنهادی است، پردهبرداری کنم. در سالهای اخیر و با وجود تاسیس شورایعالی فضای مجازی و زحمات زیادی که دلسوزان این میدان در زمینه تغییر موقعیت جمهوری اسلامی در مواجهه با فضای مجازی کشیده اند، ما هیچوقت «ایده جامعی» برای حکمرانی در این فضا نداشته ایم. البته ایده جامع از طرفی از بطن یک ادراک عمیق و همهجانبه از فضای مجازی و تحولات جهانی در این عرصه زاییده میشود، و از طرف دیگر، زمانی متولد میشود که رویکرد انفعالی به فضای مجازی به رویکرد فعال و مبتکرانه تبدیل شده باشد. بنابراین، شاید این انتظار که کشور ما در سالهای قبل به یک ایده جامع درباره حکمرانی رسیده باشد، انتظار بجایی به شمار نیاید. علاوهبر این، روشن است که تحقق ایده جامع نهفقط نیازمند عزم و اراده پولادین، بلکه محتاج یک هدایت، یک هماهنگی، یک مانعبرداری و یک همافزایی جدی در این عرصه است که وظیفه شورایعالی فضای مجازی محسوب میشود. بنابراین، یکی از پیشنیازهای اصلی برای دستیابی به حکمرانی قوی و پیشتازانه در فضای مجازی، اصلاح و تقویت شورایعالی فضای مجازی و نجات آن از دو آفت مهم سطحی گرایی و جناحزدگی است. به بیان دیگر، همه باید بدانند که تحقق ایده جامع جمهوری اسلامی برای حکمرانی در فضای مجازی به فهم عمیق احتیاج دارد و این فهم نباید قربانی تمایلات جناحی دولتها بشود و هر دولتی هم که سر کار بیاید، باید در مسیر تحقق این ایده گام بردارد.
اضلاع الگوی پیشنهادی برای حکمرانی جمهوری اسلامی در فضای مجازی ضلع اول:
تکمیل و راه اندازی شبکه ملی اطلاعات
براساس طراحی کلان شورایعالی فضای مجازی، شبکه ملی اطلاعات از سه لایه زیرساخت، محتوا و خدمات تشکیل شده است. تاکنون به لطف الهی و با زحمات وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، بخش مهمی از لایه اول، یعنی لایه زیرساخت شکل گرفته است. با وجود این، باید کاری کرد تا براساس یک نقشه مهندسی دقیقتر، ظرف حداکثر دو سال آینده این لایه با همه لوازم آن قابل بهرهبرداری و تستهای لازم روی آن مثبت باشد. لایه زیرساخت به تنهایی می تواند علاوهبر تامین سطح خوبی از امنیت، اعم از امنیت ملی و امنیت تکتک کاربران چه در حوزه فنی، چه در حوزه اقتصادی و چه در حوزه فرهنگی- سیاسی، فرصت برخورداری از سرعت بالا و قیمت مناسب را فراهم کند، ضمن آنکه شبکه ملی اطلاعات از طریق دروازههای هوشمند خود با فضای مجازی جهانی ارتباط دارد و اتفاقا فرصتهای بیشتر و مقرونبهصرفهتری را برای ارتباطات جهانی فراهم می کند. با وجود این، سرمایهگذاری همهجانبه و شروع عملیات شکلگیری لایه دوم و سوم باید در دستور کار شورایعالی فضای مجازی قرار بگیرد تا همزمان با تکمیل لایه اول بخش مهمی از این دو لایه نیز تمام شود. به نظر من، شبکه ملی اطلاعات از مرزهای ملی و دینی ما در فضای مجازی صیانت می کند، ضمن اینکه به سالمسازی فضای مجازی و آسودهخاطرسازی خانوادهها و همچنین به رونق کسبوکار در این عرصه هم کمک جدی خواهد کرد.
ضلع دوم: شکلدهی به اینترنت دوم یا ایجاد شبکه فراملی اطلاعات
همانطور که قبلا اشاره شد، ما باید برای مهار قدرت جریان آمریکایی- صهیونیستی، جهان را به سمت شکلگیری اینترنت دوم سوق دهیم. امروز چینیها، روسها و خیلیهای دیگر از انگیزه لازم برای ورود به این میدان برخوردارند و جمهوری اسلامی می تواند بر کسب منافع مشترک خود با دیگران و البته با حفظ شبکه ملی اطلاعات در بطن اینترنت دوم یا شبکه فراملی اطلاعات، به سهم خود در ایجاد شکاف بین آمریکاییها و دیگران نقشآفرین باشد.
ضلع سوم: شکلدهی یک ائتلاف جهانی برای کاهش اختیارات آمریکاییها در فضای مجازی و ایجاد نظام حقوق بینالملل برای فضای مجازی
روشن است که فضای مجازی در شرایط فعلی به شیوه کدخداگری اداره میشود و کدخدا خود را به هیچکس پاسخگو نمی داند. شاید بدانید که تا الان تلاشهای زیادی برای کشاندن مسائل فضای مجازی به سازمان ملل و مجامع وابسته به آن از سوی کشورهای مختلف صورت گرفته، اما با مخالفت و کارشکنی آمریکاییها روبهرو شده است. بنابراین، ما باید با تاسیس معاونت فضای مجازی در وزارت خارجه و تربیت دیپلماتهای زبده و شجاع، به سمت ایجاد یا تقویت ائتلافهایی که خواهان کاهش اختیارات بیحد و مرز آمریکاییها در فضای مجازی هستند، حرکت کنیم و در این زمینه از تاثیر دیپلماسی عمومی هم غافل نباشیم.
ضلع چهارم: ایجاد غلبه گفتمانی برای مواجهه معقول و انقلابی با فضای مجازی
هرگونه موفقیت در تحقق الگوی حکمرانی، مستلزم ایجاد فضای ذهنی مناسب به مفهوم باز شدن یک چتر گفتمانی بسیار قوی روی این الگو است. این چتر گفتمانی است که بازیگران داخلی و حتی بینالمللی همسو با جمهوری اسلامی و فراتر از آن، کل مردم را به صورت خودجوش با سیاستهای جمهوری اسلامی همراه خواهد کرد و موانع را بهراحتی از سر راه برخواهد داشت. ما امروز فاقد این چتر گفتمانی هستیم و حتی اجازه داده ایم گفتمانهایی که با سیاستهای جمهوری اسلامی همسو نیستند، در جامعه ما رشد کنند. البته ایجاد چتر گفتمانی نهتنها متدلوژی خاص خود را دارد بلکه از لوازمی برخوردار است که یکی از مهمترین آن، وفاق نظری میان مسئولان ارشد کشور است.
ضلع پنجم: راه اندازی شرکتهای عظیم غیردولتی با رویکرد فراملی و باز کردن میدان نوآوری
از نظر من، مهمترین ضلع الگوی ششضلعی، ضلع پنجم محسوب میشود. چنانچه قبلا نیز اشاره شد، لازمه بازیگری در میدان و قرار گرفتن در مقام قانونگذاری، ایجاد بسترهای مساعد برای شکلگیری شرکتهای بزرگ دانشبنیان از درون فضاهای استارتاپی است. یعنی جمهوری اسلامی باید با ایجاد صندوق مالی قوی و ارائه تسهیلات درشت، زمینه شکلگیری شرکتهای دانشبنیان حول طرحهای خلاقانه را فراهم کند. هرچند در ابتدا این شرکتها در محیطهای کوچک و محلی شکوفا میشوند، اما باید از قابلیت کار فرامحلی برخوردار باشند. البته از آنجا که کشور ما در معرض یک نفوذ سازماندهیشده از بیرون است، جا دارد بسترسازی برای شکلگیری این شرکتها کاملا محتاطانه باشد. درحال حاضر الگوی Gongo یعنی مجموعههای مردمنهادی که ارتباط معناداری با دولت دارند، در بعضی کشورها تجربه شده و این تجربه قابل سرایت در ایران است. حتی می توان به الگویی دست یافت که امکان جذب سرمایهگذار خارجی به شیوه امن را نیز فراهم کند. وقتی شرکتهای کوچک تدریجا به فعلیت رسید، ادغام این شرکتها با هم با هدف ایجاد شرکتهای بزرگتر و تواناتر، گام بعدی است که باید برداشته شود.
ضلع ششم: ایجاد بسیج سایبری با رویکرد محتوایی
بسیج سایبری با ارتش سایبری تفاوت دارد. بسیج سایبری، یعنی آموزش و به میدانآوری میلیونی مردم در جهت دفاع محتوایی از مرزهای ملی و دینی. درواقع، ما نباید نسبت به حمایت از ارزشهای اسلامی و انقلابی در فضای مجازی و خنثیسازی هجمههایی که به این ارزشها میشود، سستی به خرج بدهیم؛ این درحالی است که در سالهای اخیر، یکی از نقاط تمرکز دشمنان ما عملیات روانی علیه افکار عمومی بوده است. در عین حال، وقتی صحبت از بسیج سایبری می کنیم، این بسیج اختصاصی به مردم ایران ندارد و می تواند همفکران ما را در اقصینقاط جهان که مهمترین دغدغه آنها ارزشهای الهی است هم در درون خود جا دهد.
ملاحظات
1 ممکن است سوال شود که این 6 برنامه اقدام کلان از یک جنس نیستند و لذا اتصال آنها به همدیگر چگونه قابل توجیه است؟ در پاسخ عرض می کنیم که هرچند همه این 6 برنامه اقدام از یک جنس نیستند، اما در موفقیت همدیگر نقش جدی ایفا می کنند؛ از طرف دیگر، این 6 برنامه اقدام، عمده اهداف جمهوری اسلامی در فضای مجازی را پوشش می دهد.
2 در الگوی مطلوب و پیشنهادی ما، از ابتدا بنا به طرح جزئیات نبود، ضمن آنکه روشن شدن خیلی از جزئیات و فرمولهای بحث نیازمند شکلگیری مطالعات تکمیلی در این عرصه است که در جای خود باید انجام شود.
3 نباید تصور شود که براساس اصول راهبردی دهگانه ای که بیان شد، صرفا می توان به همین الگویی که بنده ارائه دادم، دست پیدا کرد؛ به بیان دیگر، ممکن است براساس این اصول، الگوهای دیگری هم قابل طراحی باشد.
4 برای کسانی که درکی از نقاط قوت و مزیتهای جمهوری اسلامی ندارند و بدبینی به داخل و ترس از غرب بهویژه آمریکا وجودشان را فراگرفته است، زمینه فهم مناسب این الگو و امکان تحقق آن وجود ندارد.
5 این الگو درصورتی قابل تحقق است که بهرهبرداری از فرصتهای بینظیر فضای مجازی به اولویت اول کشور تبدیل شده و سرمایه بزرگی برای آن تامین شود.