0

روزانه‌های کرونایی با بازی‌های محلی

 
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

روزانه‌های کرونایی با بازی‌های محلی

 
روزانه‌های کرونایی با بازی‌های محلی

ایسنا/خراسان جنوبی بازی‌های بومی و محلی، نشان‌دهنده شادی و نشاط گذشتگان هر منطقه در روزهای فراغت و عید بوده است، بازی‌هایی که می‌توانند فراغت اجباری کرونایی ما را به بهترین شکل پر کنند.

بازی‌های محلی، بخشی از فرهنگ و تاریخ خطه خراسان جنوبی محسوب می‌شوند که متناسب با وضعیت اقلیمی و فرهنگی طراحی شده‌اند.

با وجود اینکه برخی بازی‌های محلی دربیشتر نقاط ایران مشاهده می‌شوند و حالتی کلی تر دارند، اما بازی‌های بسیاری نیز وجود دارند که خاص هر منطقه بوده و در سایر نقاط کشور دیده می شوند.

به گزارش ایسنا، معرفی این بازی‌ها، نه تنها فرهنگ گذشتگان ما را به ما یادآوری می‌کند، بلکه راهی برای نشان دادن دریچه‌ای از شادی و نشاط سالم برای کودکانمان است.

بازی‌ها به طور عام دارای یک بار فرهنگی هستند که چه در عصر حاضر و چه در گذشته، با هدف پر کردن اوقات فراغت انسان طراحی شده‌اند.

حال که کرونا با زندگی ما عجین شده و مجبوریم روزهای پرچنب و جوش پایان سال را در خانه بسر کنیم، چه خوب است با یادآوری شیوه‌های نشاط پیشینیان، شادی را مهمان خانه‌های خود کنیم.

جِنَّت بَاْزی

"جِنَّت بَاْزی" از بازی‌هایی است که دهه شصتی ها با آن خاطره‌های زیادی دارند و این بازی در خراسان جنوبی نیز بین دخترها و پسرها رواج داشته است.

این بازی را خَتِّ جِنّی "خطّ جِنّی" نیز می‌نامند و در دو نوع بین دختران و پسران بازی می‌شود. نوع اول اختصاص به بیرجند نداشت و در بسیاری از مکان‌ها معمول بود و بیشتر دختر بچه‌ها آن را بازی می‌کردند.
 

این بازی بدین سان است که با گچ یا زغال روز زمین با کشیدن سه خط عمودی و چهارخط افقی شش "خانه" مربع ایجاد می کردند و پس از خانه ششم یک نیم دایره می کشیدند که "دروازه" نام داشت و "داو" بازی درست می شد.

بازیکنان هر کدام قطعه سنگ تخت و کوچکی داشتند هریک از بازیکنان به نوبت سنگ خود را در خانه یک می‌انداخت و پای چپش را از زمین برمی داشت و به عقب تا می زد و با یک پا با جهیدن حرکت می‌کردند و با نوک پا سنگ را به خانه دوم می انداخت و به همین ترتیب آن را تا خانه ششم می برد و از آنجا با یک ضربه به بیرون می‌انداخت.

در خانه چهارم که نام "آسوده" بود حق داشت دو پایش را چند لحظه روی زمین بگذارد و اندکی استراحت کند و بعد به بازی ادامه بدهد.

اگر سنگ بر روی خطی قرار می‌گرفت و یا از خانه‌ها خارج می‌شد و یا در دروازه می‌افتاد بازیکن می‌سوخت و نفر بعدی بازی را شروع می کرد.

نوع دوم که اختصاص به بیرجند داشت و بیشتر پسرها بازی می‌کردند، نحوه بازی تقریبا مانند نوع اول بود و بازیکن با همان شیوه عمل می کردند.

در این "داو" خانه نخستین آستانه و نیم دایره انتهایی "دریا" نام داشت. بازیکن می‌توانست در خانه‌های 8 و 9 دو پایش را در دو طرف خط "هر پا را در یک خانه" بگذارد و اندکی آسوده بشود این دو خانه بر روی هم "آسوده" نامیده می‌شد.

گُلّه بَاْزی

"گُلّه بَاْزی" بازی با گلوله‌های سنگی و فلزی که پسر بچه‌ها را سرگرم می‌کند. گُلّه، تلفظ گویشی واژه گلوله فارسی است و بیشتر به گلوله توپ و یا به هر سنگ گرد گونه‌ای که به اندازه یک گلوله توپ باشد، اطلاق می‌شود.

گله بازی دو گونه است که نوع نخست این بازی شباهت تام به "تُشله بَاْزی"(تیله بازی) به ویژه نوع "قُپّـَقان" آن داشت و وسیله این بازی چون بزرگتر از "تیله" بود "داو" بزرگتر و خانه های بازی گودتر و گشادتر و فاضله خانه‌ها نیز بیشتر بود.

از آنجا که گلوله‌های فلزی سنگین بوده، بازیکنان آن نوجوانان و یا مردان جوان بودند. در نوع دوم این بازی که بیشتر نوجوانان بازی می‌کردند هر یک از بازیکنان سنگ‌های گردگونه‌ای به اندازه یک گلوله توپ پیدا می‌کردند که تعداد بازیکنان معمولا سه نفر بود.

نفر اول گله خود را به فاصله چند متر به جلو می‌انداخت و هنگامی که سنگ از حرکت باز می‌ایستاد نفر دوم سعی می‌کرد آن را با گله خود بزند.

اگر آن را می زد و به اصطلاح تیر می‌کرد از نقطه حرکت تا جایی که گله او رفته بود صاحب آن گلوله را سوار می‌شد و پس از او نفر سوم همین عمل را انجام می‌داد و باز نوبت نفر اول می‌رسید.

چون برد و باخت این بازی سواری خوردن و سواری دادن بود به این بازی می‌گفتند:"گُلّه بَاْزی وَر سِوَاْری" "گله‌بازی بر سواری".

لولو بازی

در این بازی یک نفر با کمی فاصله کنار دیوار می نشیند و سنگ کوچک و بزرگی رو به رویش قرار می‌گیرد و یک نفر روی چشم‌های او را با دست می‌پوشاند و بعد حدود 10 تا 20 نفر به فاصله 5 متر از او قرار می‌گیرند.
 

در ادامه نفری که پشت سر فرد نشسته کلمه "لولو" را 10 تا 12 بار در گوش او می‌گوید و سپس یک نفر از آن‌هایی که رو به روی او قرار دارد با سنگ کوچک چند ضربه به سنگ بزرگی می‌زند و سر جایش می‌نشیند.

نفر اول که تا آن لحظه چشم‌هایش بسته بود با باز شدن چشم‌هایش باید تشخیص دهد چه کسی ضربه‌ها را به سنگ بزرگ زده است، اگر تشخیص داد باید فردی که ضربه زده او را پشت خودش سوار کند و یک دور، دور جمع به او سواری دهد و سر جای اولش کنار دیوار بنشیند و اگر تشخیص نداد باید فردی که به سنگ ضربه زده پشت طرف اول که چشمانش بسته شده بود سوار شود و دور جمع یک دور بزند و سر جای او کنار دیوار بنشیند و بازی به همین منوال ادامه دارد.

دفتر بازی

"دفتر بازی" نیز از جمله بازی‌هایی است که با شرکت 2 گروه 8 تا 10 نفره انجام می‌شود. در این بازی که باید در میدانی باز انجام شود، دو گروه روبه روی هم می‌ایستند و تخته سنگ‌هایی به شکل مکعب مستطیل را جلوی خود قرار می‌دهند، هر گروه باید به تخته سنگ‌های گروه مقابل که به صورت عمودی قرار گرفته است؛ طوری ضربه بزند که تخته سنگ به صورت افقی به زمین بیفتد، هر نفر از 2 گروه که موفق به انداختن تخته سنگ رقیب شود می‌تواند به عنوان جایزه دوباره ضربه بزند و تخته سنگ را بیندازد، اگر همه افراد یک گروه موفق به انداختن تخته سنگ‌های گروه مقابل شوند به عنوان گروه برنده اعلام می‌شوند و باید پشت افراد گروه مقابل سوار شوند و در زمین رقیب قرار گیرند، به این ترتیب 2 گروه جایشان را با هم عوض می‌کنند و بازی دوباره ادامه می‌یابد.

اوستا غلوم

یکی از بازی‌هایی که اهالی برخی روستاها در ایام عید انجام می‌دهند، "اوستا غلوم" است که در این بازی یک گروه 5 نفره یا بیشتر تشکیل و یک نفر به عنوان اوستا انتخاب می‌شود و بازی را شروع می‌کند.

اوستا باید شیرین کاری‌هایی مانند تکان دادن گوش‌ها یا بینی یا تقلید صدا انجام دهد و بازیکنان دیگر به ترتیب همان حرکت را از نفر کناری اوستا تا دیگران انجام دهند و تکرار کنند.

اگر فردی از بازیکنان بخندد جریمه می‌شود و اوستا تعیین می‌کند فرد خاطی باید به چه صورت جریمه شود و این جریمه می‌تواند کلاغ پر یا بشین پاشو باشد.

بازی به همین منوال ادامه دارد و به ترتیب نفر پهلویی اوستا تا نفر آخر به عنوان اوستا انتخاب می‌شوند که این بازی را در محیط بسته هم می‌توان برگزار کرد.

اِسْتایِ زَنجیلْ باف(استاد زنجیرباف)

چند بچه حدوداً ده ساله و تقربیاً هم نیرو - دختر یا پسر یا هر دو - در یک صف کنار هم می‏‌ایستادند و دست‌های یکدیگر را محکم می‏‌گرفتند.

در دو سر صف دو تا از بچه‌‏های بزرگتر یا نیرومندتر می‌‏ایستادند و دست اولین بچه سر صف را می‏‌گرفتند. این دو بچه نقش دو "استاد" بازی را داشتند. بچه‌‏ای که در سر طرف راست صف ایستاده بود "استاد" اصلی بازی بود و آن که در سمت چب صف بود، اِستایِ زَنجیل باف(استاد زنجیر باف) خوانده می‌‏شد.

ابتدا "استاد" اوّلی به "استاد زنجیرباف" خطاب می‏‌کرد و می‏‌گفت: "اِستای زَنجیل باف" و او در پاسخ می‏‌گفت: " بَاْله / اَاْله "(بله) و ادامه می‏‌داد: "زَنجیلِ‏ماره بِباف"(زنجیر ما را بباف) و او می‏پرسد: "با صدای چه" اُستاد مثلاً می‌‏گفت: "با صدای کلاغ". آنگاه استاد دوّمی می‏‌گفت:"اُشتُرُن سَرکار از کَدُو قَلْأه بِرَن (اشتران سرکار) سرکار" عنوانی بود که به "امیرقاین" اطلاق می‌‏شد و او دست خود و دست بچه‌ای را که گرفته بود بلند می‏‌کرد و می‏‌گفت: "اَزی قَلْأه ".

"استاد زنجیرباف" در حالی که دست بچه کناری خود را در دست داشت مرتبا صدای "کلاغ" در می‏آورد و به راه می‏‌افتاد و بچه‏‌های دیگر دست در دست به دنبال او حرکت می‏کردند و از زیر بازوان "استاد" اوّلی و بچه مجاورش می‏‌گذاشتند و صدای "کلاغ" در می‌‏آوردند و به جای اولیه خود برمی‏‌گشتند، در نتیجه بچه مجاور "استاد" برمی‏‌گشت و جهت ایستادنش عوض می‏‌شد و دو دست او که قبلاً در دو طرف وی بود هر کدام از جلو به سویی دیگر کشیده می‌‏شد.

این گفت‌وگو میان دو "استاد" پیوسته تکرار می‏شد و هر بار "استاد زنجیرباف" با بچه‏‌های پشت سرش از زیر بازوان دو بچه بعدی رد می‌‏شدند تا جهت ایستادن و وضع دست‌های تمام بچه‏‌ها عوض می‏شد و "زنجیر بافته می‌‏شد". آنگاه پرسش‌ها و پاسخ‌‏هایی میان دو "استاد" رد و بدل می‌‏شد.

آنگاه هر یک از دو "استاد" صف را به طرف خود می‏‌کشیدند و همه می‏‌گفتند: بکش و ببین" و آنقدر این کشیدن را ادامه می‌‏دادند تا دست یکی از بچّه ‏ها از دست بچّه کنارش در می‌‏رفت و "زنجیر" پاره می‌‏شد و با این عمل این بازی پایان می‌‏یافت و اگر می‏‌خواستند آن را ادامه بدهند همین برنامه را تکرار می‌کردند.

کیه‌کیه در می‌زنه؟

بازیکنان به وسط می‌آیند و حاضران همراه با آهنگ تنبک و دایره دست می‌زنند و بازی شورع می‌شود. داستان مربوط به دختری است که خواستگاران بسیاری دارد و آنها پیوسته به منزل آنها می‌آیند. مادر از او سئوال‌هائی می‌کند و جواب‌هایی می‌شنود.

نمونه متن بازی از این قرار است:

مادر: گل پری، نازپری - دیشب لب بومد که بود؟ کل کل غلیوند چه بود؟ دختر: مرگ خودت، جون خودت کسی نبود - بچه تاجر بچه بود - تکه چپت آورده بود - بالای سرم گذاشته بود - وقتی که من بیدار شدم - پدر سگه بجسته بود - گل سرخ و گل زرد و گل ناز - شالا من باشم و یار.

گردوبازی

این بازی به صورت گروهی و پسرانه است و در فضای باز انجام می شود هریک از بازیکنان بر اساس قرار قبلی در حالیکه تعدادی گردو در دست دارند با قرار دادن دو یا سه عدد گردو روی هم یعنی به تعداد افراد بازیکن گردو در کنار هم قرار می‌دهند.

هریک از بازیکنان یک عدد گرد و بزرگتر از گردوهای چیده شده در میدان بازی که اصطلاحا  "شقه" می‌نامند برای ضربه زدن به گردوهای چیده شده در دست دارند شروع کننده بازی که در فاصله 4 الی 5 متری مکان قرار گرفتن گردوها ایستاده است با شیر خط کردن تعیین گردیده بازی را با نشانه گرفتن با شقه‌ای که در دست دارد شروع می‌کنند.

اگر توانست گردوها را با ضربه‌زدن ازداخل دایره‌ای که گردوها چیده شده خارج کند تمامی گردوها را تصاحب می‌کند یعنی برنده تمامی گردوها می‌شود و افراد بازیکن مجدداً گردو خودشان را داخل مکان بازی می‌چینند در این مرحله برنده بازی علاوه بر گردوی که همراه با دیگر بازی کنان داخل میدان بازی قرار می‌داد یک جفت بیشتر از دیگر بازیکنان در "مته" مکان بازی می‌چیند در این مرحله نیز برنده بازی، آغاز کننده بازی است در هر مرحله از بازی تعدادی از گردوها در مکان بازی باقی می ماند ونفرات بعدی بترتیب بازی را ادامه می‌دهند.
بازیکنان بخاطر هیجان بخشیدن بازی در هر دوره از بازی سعی می‌کنند، تعداد جفت‌های گردو را بیشتر کنند بدین ترتیب بازی ادامه پیدا می‌کند. در پایان بازی هریک از بازیکنانی که بیشترین گردو را بدست آورند آن فرد برنده بازی است.

الک دولک

ابتدا بازیکنان بین خود دو نفر را به عنوان سردسته انتخاب و سپس دوسردسته از طریق یارگیری، یارهای خود را انتخاب می‌کنند. در انتخاب یار، سرعت وقوای جسمانی اهمیت دارد. بعد ازیارگیری، دودسته بین خودشان قرعه می‌اندازند تا معلوم کنند، کدام دسته بازی راشروع کنند.

سردسته‌ای که می‌خواهد بازی راشروع کند، در یک محل اززمین بازی دوتاسنگ رابه فاصله یک وجب دست، کنارهم قرار می‌دهد. بعد چوب الک راروی آن می‌گذارد وچوب دولک را به دست می‌گیرد. یارانش هم دور سردسته جمع می‌شوند آن وقت بااجازه سردسته دوم بازی را شروع می‌کنند.

ابتدا نوک چوب دولک رازیر چوب الک می‌گذارد وبا چند بار حرکت دادن آن به چپ و راست، با یک حرکت چوب الک را به هوا پرتاب می‌کند.

دراین هنگام دسته مقابل که منتظر پرتاب شدن چوب الک درهوا هستند، به دنبالش می‌دوند تا آن را بگیرند. اگرچوب الک را در هوا گرفتند، بازی به نفع آن‌ها تمام می‌شود و گروه بازنده بازی را به گروه دوم واگذار می‌کنند.

اما اگرچوب الک را نگرفتند، یکی از بازیکنان همان دسته اول، چوب الک را برمی‌دارد و از همان محلی که به زمین افتاده است به طرف محلی که از آنجا به هوا پرتاب شده، نشانه‌گیری کرده و پرتاب می‌کند. طوری که درهمان محل به زمین بنشیند.

در این وقت بازیکنی که الک را به هوا پرتاب کرده است، درآن محل ایستاده تا باچوب دولک مانع به زمین رسیدن چوب الک شود.

حتی می‌تواند با همان چوب دولک به چوب الک بزند و آن را دوباره به هوا پرتاب کند. اما اگرنتواند مانع به زمین افتادن الک شود، این بار نوبت آن بازیکن تمام شده و بازی را به یکی ازیاران خود تحویل می‌دهد که بازی را ادامه دهد.

ولی اگر الک را طوری زد که به هوا پرتاب شد، در محلی دیگر به زمین افتاد، همان بازیکن که الک را به هوا پرتاب کرده باچوب دولک فاصله بین الک تا محلی که چوب الک ازآنجا به هوا پرتاب شده را اندازه‌گیری می‌کند و گروهشان امتیاز می‌گیرد. هریک بار اندازه دولک ،یک امتیاز است، بازی دوباره ادامه پیدا می‌کند تا هردسته که توانست حد نصاب امتیاز را کسب کند، برنده بازی می‌شود.

بازی اسم و فامیل

هر یک از افراد از افراد شرکت کننده برگ سفیدی را خط‌کشی کرده و در ستون‌های آن اسم، فامیل، گل، حیوان، شهر، غذا و... را می‌نویسند یکی از افراد حرفی از الفبا را مشخص کرده و بلافاصله افراد در هر کدام از ستون‌ها نامی را می‌نویسند. هر کس که زودتر تکمیل کند با صدای بلند می‌گوید "ایست".

نوشتن متوقف شده و فرد اعلام کننده اسامی را یکی یکی می‌خواند. پس از او دیگران اسامی نوشته شده را می‌خوانند و هر یک از نام‌ها که درست باشد، چنانچه با دیگران مشترک باشد 5 امتیاز و در غیر این صورت10 امتیاز تعلق می‌گیرد در پایان امتیازات جمع بندی شده فردی که بیشترین امتیاز را آورده برنده اعلام و رتبه سایرین نیز مشخص می‌شود.

چه خوب است در این روزها که به یک فراغت اجباری دچار شده‌ایم، این بازی‌ها را که در واقع نشان‌دهنده راه و رسم شادی نیاکان ما هستند، به کودکان خود بیاموزیم تا هم درسی از وحدت و همدلی به آنان داده باشیم، هم بر آگاهیشان بیفزاییم و هم شاد زیستن در هر شرایطی را به آنان یاد دهیم.

چهارشنبه 15 بهمن 1399  7:08 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها