انتقاد از نویسندگانی که در پی دلسردی ملتند
این طوری است که آن آقایان توی خانههایشان مینشینند و مینویسند، یا گاهی برای رفقایشان میگویند، و گاهی توطئهها دارند- که از آن توطئهها هم بیخبر خیلی نیستیم. مساله این طوری است آن مرضشان را بگویند. بیمارند اینها! آن مرض واقعی که دارند بگویند. مرض واقعی این است که اسلام آمد منافع ما را از دستمان گرفت. ما از اسلامی که منافعمان را، منافع مادیمان را از دست بگیرد بیزاریم! من نه اینکه اعتقادم این باشد که شما آقایان و همه ملت ما از این مطالبی که من امروز گفتم بیاطلاع باشند، لکن تذکرش خوب است. ممکن است در بین این جمعیتهای زیادی که هستند بعضیها توجهشان درست نباشد و بازی بخورند از این بازیگرها. این نویسندهها بازیگرند! این قلمهایشان قلمهای بازیگری است. اینها با هر حیلهای که هست میخواهند این ملت را دلسرد کنند، و به این ملت بگویند که تغییری نکرده، همان بوده است که هست. حالا هم همه این ارگانها همان است؛ و شما که جمع شدهاید و رای دادهاید به رئیس جمهور و رای دادهاید به جمهوریت اسلامی و رای دادهاید به وکلای خودتان، همانها را شما آوردهاید و سرکار گذاشتهاید! همان بساط سابق است! اینها هم همان کارها را دارند انجام میدهند. این را همه میدانید دروغش را، لکن من خوف این را دارم که بعضیها توجه نداشته باشند، بعضی مسائل را باور کنند.
و باز من تکرار میکنم که نارساییها داریم، و زیاد است؛ لکن شما توقع نداشته باشید [کشوری] که در طول تاریخ و خصوصاً این پنجاه سال آخر با تمام قوا کوشش کردهاند که [کشور را] وابستهاش کنند و از بین ببرند و همه چیزش را فاسد کنند و جوانهای ما را فاسد کنند، ما بتوانیم و شما بتوانید و دولت بتواند در ظرف یک مدت کمی، یک سالی، دو سالی، همه این کارها را انجام بدهد. خصوصاً با این توطئههای عظیمی که هست، و گرفتاری این جنگ، که از قراری که شنیدم بعضی از برادرهای جنگزده ما هم در این مجلس هستند. شما میدانید که کشور، به این عرض و طول و بزرگی که همه جایش را خراب کردند، کشاورزیش را با اسم اصلاحات خراب کردند، کارخانههای ما را همه را وابسته کردند، تمام شئون ما، فرهنگ ما، اقتصاد ما، ارتش ما، همه وابسته بودند، شما تا حالا اعجاز کردهاید که این قدر هم عمل کردهاید. این قدری که این ملت- که کمک کار دولت و همه ارگانهای دولتی است- این قدر عملی که تا حالا کرده است جزء معجزات است. در طول پنجاه سال آن خرابیها شد و عمران و اینها مختصری شد؛ و در طول دو سال آن همه کارها و خدمتها در همه کشور، خصوصاً روستاها که مَنْسی «۱۶» بودند و هیچ کس به آنها اعتنا نمیکرد و آنها را جزء این ملت حساب نمیکردند. امروز در تمام این روستاها یا بسیاری از کارها انجام گرفته، یا در دست انجام گرفتن است.
این قلمها میخواهند ملت را دلسرد کنند. در عین حالی که ملت خودش وارد عمل هست، لکن باز احتیاطاً آنها حرف میزنند، منتشر هم میکنند، به افراد میگویند که نه، خبری نشده است! جمهوری اسلامی هم کاری از آن نیامد! اسلام هم از آن کاری نمیآید! تا همینها در خارج منعکس بشود، آنهایی که در خارج هستند و بیاطلاعاند از وضع ایران باورشان بیاید. آنها دلشان را خوش میکنند به اینکه بگذارید خارجیها باور کنند؛ شاید یک فَرَجی برای این ستمکارها پیدا بشود و ایران به آن حال برگردد، و اینها هم مشغول بشوند به آن کارهایی که دلشان میخواست بکنند.
من اینکه شما را زحمت دادم و این واضحات را برای شما گفتم، برای این است که توجه داشته باشید که این انگلهایی که میخواهند نباشد اسلام و میخواهند نباشد نظام جمهوری اسلامی و از این صدمه دیدند، در بین مردم، در بین جوانها، در بین مدارسی که هست، افتادهاند و از این حرفها میزنند. این بزرگتر اهانتی است که به یک ملت میکنند که ملت خودش با دست خودش یک طاغوت را کنار گذاشته، و یک طاغوت را به جای او گذاشته! این اهانت بزرگی است به خود ملت. برای اینکه کسی نیامده با زور، جمهوری اسلامی را تحمیل کند به شما.
خود شما رفتهاید و رای دادهاید. تقریباً بیست و دو میلیون از جمعیت ما رای داده. این بیست و دو میلیون غرضشان این بوده است که جمهوری اسلامی یک لفظی باشد و همان رژیم سابق شاهنشاهی در کار باشد؟! یا خیر، این بیست و دو میلیون را بعضیها بازی دادهاند که بیایید رای بدهید، و اینها نظرشان این بود که جمهوری اسلامی همان بساط شاهنشاهی باشد، و بیست و دو میلیون جمعیت را یکی دو نفر یا صد نفر یا دویست نفر بازی دادهاند و بردهاند پای صندوقها؟! بزرگتر اهانتی به یک ملت این است که به ملت بگویند که تو بازیخوردهای از چند نفر آدم! آن چند نفر آدم چه کسانی هستند که این ملت را بازی دادهاند؟
در هر صورت، گوشها و چشمها باید باز باشد. خیال نکنید که خارجیها با وساطت انگلهای داخلیشان از ما دست بردارند به این زودی.
ما سالهای طولانی مبتلا هستیم. و خودتان را مهیا کنید برای ساختن کشورتان. و ارزش دارد که ما یک ده سال- پانزده سال زحمت بکشیم و رنج ببریم، و کشورمان مستقل بشود و از دست و چنگال این گرگهای آدمخوار بیرون کشیده بشود.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
(۱) - محمد رضا پهلوی، شاه مخلوع ایران
(۲) - آقای ابو الحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهور ایران.
(۳) - اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمد رضا که در فساد و فحشا شهرتی عالمگیر داشت. شرح حال او را ارتشبد حسین فردوست در خاطراتش« ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» به تفصیل آورده است
(۴) - فرح دیبا، همسر محمد رضا. او توسط اردشیر زاهدی( داماد شاه) به محمد رضا معرفی شد و به همسری وی درآمد. زوایایی از فسادهای اخلاقی و مالی او در کتاب« ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» اشاره شده است
(۵) - شمس پهلوی، خواهر شاه، او که همراه با شوهرش- مهرداد پهلبد- به مسیحیت روی آورده بود با ثروت هنگفتش در کاخی نزدیک کرج زندگی میکرد و بر جمعیت شیر و خورشید سرخ و چند سازمان و موسسه پولساز دیگر ریاست داشت.
(۶) - آقای محمد علی رجایی که در زمان ریاست جمهوری بنی صدر به نخستوزیری رسید، پس از برکناری و فرار بنی صدر، با رای قاطع ملت، رئیس جمهور شد و سرانجام در حادثه انفجار مقرّ نخستوزیری به وسیله منافقین، به اتفاق آقای محمد جواد باهنر، نخست وزیر، به شهادت رسید
(۷) - غلام رضا ازهاری رئیس ستاد ارتش شاه که پس از شریف امامی به نخستوزیری رسید و چون نتوانست در برابر موج عظیم انقلاب اسلامی مقاومت کند، با تمارض از سمت خود استعفا کرد و به خارج گریخت
(۸) - شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی
(۹) - جعفر شریف امامی، که چند دوره ریاست مجلس سنا را بر عهده داشت و در اوج انقلاب پس از جمشید آموزگار به نخستوزیری رسید. او پس از اعلام حکومت نظامی در تهران و یازده شهر بزرگ کشور و کشتار هزاران تن از مردم بیدفاع و بیگناه ایرانی از سمت خود استعفا کرد و به خارج گریخت.
(۱۰) - پنهان کردن حقیقتی به منظور اغراء به جهل.
(۱۱) - آقای هاشمی رفسنجانی.
(۱۲) - آقای سید محمد حسینی بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور که در هفتم تیر ماه ۱۳۶۰ در حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی همراه با جمعی از یاوران انقلاب و امام به شهادت رسید
(۱۳) - آقای عبد الکریم موسوی اردبیلی، دادستان کل کشور. وی پس از شهادت دکتر بهشتی به ریاست دیوان عالی کشور منصوب شد.
(۱۴) - سپهبد باتمانقلیچ، رئیس ستاد ارتش پس از کودتای امریکایی ۲۸ مرداد ۳۲.
(۱۵) - چهارم آبان، روز تولد محمد رضا پهلوی، ماموران رژیم در این روز مردم را وادار به چراغانی محل کار خود میکردند و دولت با هزینههای گزاف جشنهای مفصلی ترتیب میداد.
(۱۶) - فراموش شده.
امام خمینی (ره)؛ 27 بهمن 1359
بي