بررسی نقش جامعه در تربیت و شکلگیری شخصیت
محمداحسان آزادی
کودکان و فرزندان ما چگونه تربیت میشوند و پرورش مییابند، عوامل تاثیرگذار در شکلگیری شخصیت افراد جامعه چیست؟ سهم والدین، زمان و اجتماع در شکلگیری شخصیت و آموزش و پرورش نسل آینده تا چه میزان است؟
در جهان امروز کدام عامل نقش پررنگتر و تاثیرگذارتری در تربیت کودکان و آموزش و پرورش آنان دارد؟ مطلب حاضر نقش جامعه بویژه رسانهها و فنآوریهای جدید در شکلگیری شخصیت مورد بررسی قرار گرفته است.
اهتمام اسلام به آموزش و پرورش کودکان
اسلام دینی است که به آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت و تزکیه بسیار اهمیت داده است؛ (بقره آیات 129 و 151؛ آلعمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2؛ حدید، آیه 25) به عنوان نمونه خداوند در آیه 2 سوره جمعه میفرماید: هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمهًْ و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین؛ اوست آن کس که در میان بیسوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب حکمت به آنها بیاموز و آنان قطعا پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
در این میان تعلیم و تربیت کودکان مهمترین وظیفه والدین و رهبران جامعه دانسته شده است. خداوند به مومنان فرمان میدهد و میفرماید: یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارهًْ علیها ملائکهًْ غلاظ شداد لا یعصون الله ما امر هم و یفعلون ما یومرون؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، خودتان وکسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید، بر آن آتش فرشتگانی خشن و سختگیر گمارده شدهاند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچی نمیکنند و آنچه را که مامورند انجام میدهند.
پس والدین و رهبران اجتماعی نخستین وظیفهای که بر عهده دارند، ایجاد دیواری از تقواست تا خانواده از آتش خشم الهی در امان ماند. این دیوار با تعلیم و تربیت ایجاد میشود؛ زیرا باید فرزندان وکودکان با خوب و بد آشنا شده و ادب رفتاری و گفتاری را بیاموزند. اینگونه است که میتوانند خود را از آتش دوزخ در امان نگه دارند. البته وظایف والدین و رهبران جامعه سختتر و دشواتر است؛ زیرا آنان باید افزون بر حفظ خود از آتش، اهل و خانواده ایمانی را نیز حفظ کنند.
در روایات بسیاری به آموزش و پرورش کودکان و شیوهها و روشهای تربیتی اشاره شده است. در روایتی از پیامبر(ص) دوران زندگی کودکان تا پیش از استقلال و شخصیتیابی مستقل، به سه دوره حساس هفت ساله دستهبندی شده است. پیامبر(ص) میفرماید: الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین؛ دوران هفت سال اول کودک، دوران سیادت و آقایی اوست، دوران هفت سال دوم دوران اطاعت و هفت سال سوم دوران وزارت (معاونت و یاری) است. (وسائل الشیعهًْ، ج 21، ص 474
کودک از همان آغاز زندگی میبایست تحت تعلیم و تربیت قرار گیرد که البته شیوههای پرورش و آموزش در هر دوران با دوران دیگر فرق دارد. مثلا در دوران کودکی با اسباببازی و مانند آنها، کودک تحت تعلیم و تربیت قرار میگیرد. و در دورانهای بعدی با روشهای متناسب با همان دوران تربیت میشود.
نقش پررنگ جامعه و رسانه در تربیت
در آموزههای اسلامی این معنا مورد تاکید است که شخصیت انسان تحت تاثیر عواملی چون وراثت، محیط و زمان شکل میگیرد. از همین رو در انتخاب همسر به خانواده و اصل و نسب او توجه داده شده است. البته عوامل دیگری چون تغذیه نیز در شکلگیری شخصیت کودک چه در دوره جنینی و چه پس از آن نقش دارد؛ زیرا غذا در طبیعت انسان تاثیرگذار است؛ یعنی همان طوری که حلال و حرام بودن لقمه در شخصیت انسان نقش دارد، اصالتهای خانوادگی نیز در شکلگیری شخصیت موثر است.
در روایات به نقش زمان نیز اشاره شده و گفته شده که کودکان به زمانه خود شبیهتر از والدین خود هستند. امیر مومنان علی(ع) در این باره میفرماید: «مردم به زمانهشان شبیهترند تا به پدرانشان». (خصائص الائمهًْ ص 115) این بدان معناست که نقش زمان در شکلگیری شخصیت افراد بیشتر از نقش والدین است.
در همین رابطه محیط اجتماعی و جامعه نیز نقش کلیدی و اساسی دارد؛ شاید بتوان گفت که در میان عوامل تاثیرگذار در شخصیت، بیشترین نقش را محیط اجتماعی و سپس زمان و سپس والدین و وراثت دارد.
فشار جامعه و زمانبر فرد تا آنجاست که هرگونه مخالفت با آن موجب خروج از مدار اجتماعی میشود. امیرمومنان علی(ع) در این باره میفرماید: هر که با زمان دشمنی ورزد، زمان، او را به خاک خواهد نشاند. (غرر الحکم و دررالکلم، ح 9054)
این بدان معناست که نمیتوان به جنگ زمانه و مقتضیات آن رفت و باید با آن کنار آمد و آن را مدیریت و مهار کرد. شنا کردن برخلاف جریان زمان و مقتضیات آن جز خستگی و افزایش هزینهها چیزی ندارد.
در حقیقت امامعلی(ع) میخواهد بفرماید که نقش زمانه و محیط اجتماعی در شکلگیری شخصیت افراد بسیار مهم و اساسی است و کسی نمیتواند به مخالفت با این عوامل و عناصر برود و سربلند بیرون آید.
تغییر مراجع و اولیای تربیتی
اگر در گذشته شخصیتها در محیطهای کوچک و محدود روستا و محله و شهر شکل میگرفت و قابل کنترل و مهار بود و والدین نقش بسیار مهم و مستقیمی در تربیت فرزندان داشتند، در این امر تغییراتی رخ داده و مراجع و عوامل و اولیای تربیتی و تعلیمی کاملا دگرگون شده است.
در جهان امروز جامعه و زمان نقش تعیین کننده در شکلگیری شخصیت کودکان ایفا میکند. اگر در گذشته شخصیت آنان در دامان والدین شکل میگرفت؛ اما امروز دیگر این گونه نیست؛ بلکه این جامعه بلکه جامعه جهانی و زمانه معاصر است که در شکلگیری شخصیت نقش کلیدی و اساسی ایفا میکند.
مهمترین عوامل تعلیمی و تربیتی در جامعه امروز عبارتند از: 1. جامعه جهانی؛ 2. رسانهها
چنانکه گفته شد، محیط اجتماعی نقش اساسی در شکلگیری شخصیت افراد دارد. البته در گذشته محیط اجتماعی محدود به محله و شهر میشد، اما امروز محیط اجتماعی در دایره جهان معنا میشود؛ زیرا جهان چون دهکدهای شده است و رسانهها و ابزارها و فنآوریهای نوین به گونهای عمل میکنند که دیگر محدودیت جغرافیایی معنا و مفهوم ندارد، بلکه انسانها در یک محدوده جغرافیایی کل زمین با هم ارتباط و تعامل دارند. امروزه دهکده جهانی همان محیط اجتماعی است که در تعلیم و تربیت و شکلگیری شخصیت نقش ایفا میکند.
ما همیشه بر این باور بودیم که والدین شخصیت کودک را رنگ میدهند،خط و مشی و رفتار او را در زندگی معین میکنند و این والدین هستند که بر اساس روش تربیتی خود، کودکی آرام یا نامتعال میپرورانند؛ چرا که جغرافیای محدود روستا و محله و شهر موجب میشد تا محیط اجتماعی، آنچنان پررنگ عمل نکند و خانواده در کنار عامل محیط و زمان عمل کند؛ هر چند که باز محیط و زمان قوی بودند ولی یکهتاز میدان تعلیم و تربیت و شکلگیری شخصیت نبودند؛ چرا که در گذشته محور تربیت و شکلگیری شخصیت همان خانواده بود و جامعه کمترین نقش را در تربیت افراد ایفا میکرد.
اما در جهان امروز به سبب گسترش و بهبود فنآوریهای ارتباطی، خانواده به طور کامل به کنار نهاده شد و از همان آغاز کودکی، کودکان با رسانهها و تبلیغات و تعلیمات و آموزههای آنان آشنا شده و رشد میکنند. به سخن دیگر، هرچه دامنه ارتباط و ابزارهای ارتباطی بیشتر و قویتر شد، به همان میزان نقش جامعه پررنگتر و نقش والدین و خانواده کمرنگتر شد.
سبک زندگی انسانی، تحت تاثیر ابزارهای امروزی
باید توجه داشت که ابزارها و فنآوریها تنها در آسان کردن امور زندگی و آسایش انسان و جامعه نقش ایفا نمیکند، بلکه سبک زندگی انسانی را نیز تحت تاثیر قرار میدهند و آن را دگرگون میکنند. امروزه ابزارهای ارتباطی و فنآوریهای پیشرفته و گوناگون آن، سبک زندگی انسان را دگرگون کرده است. حضور تلفن همراه چه صوتی و چه تصویری آن، ماهوارهها و اینترنت و مانند آنها، نوع ارتباط انسانی را تغییر داده است. این تحولات و تغییرات چنان اساسی است که کودک در یک محیط اجتماعی جهانی رشد میکند. کلمات و تصاویر از سراسر جهان با چنان سرعتی انتقال مییابد که با شنیدن و دیدن مستقیم تفاوتی ندارد.
مادر کودک شیرخوار را در کنار تلویزیون میپروراند و شیر میدهد؛ کودک از همان آغاز با صداها و تصاویری که از قاب کوچک به خانه منتقل میشود، ارتباط برقرار میکند و واژگان و تصاویر را از آن دریافت میکند. محدودیتهای والدین و اشتغال آنان به انواع کارها در بیرون و درون خانه، بیشترین فرصت آموزش و پرورش را به رسانههای دیداری و شنیداری میدهد و کودکان سخن و رفتار را از آنها میآموزند.
فنآوری همان طوری که به ما فرصت بهتر و شتاب بیشتر و امکانات و آسایش داده، به همان میزان سبک زندگی ما را دگرگون کرده و پیامدهای آن تا همه ابعاد سطحی و عمقی جود ما را در بر گرفته است. اگر وسایل و ابزارهای گرمایشی و سرمایشی. معماری خانهها و ساختمانها را تغییر داده، به همان میزان در نوع سبک زندگی ما تاثیرگذار بوده است. از این رو نما و ظاهر درونی و بیرونی خانهها تغییر کرده و به همان میزان مباحث و مسایل اخلاقی و اجتماعی را چون حریم خصوصی، امنیت اخلاقی، حجاب خانه و منزل و بسیاری از امور دیگر را تحتتاثیر شدید خود قرار داده است.
در گذشته فلسفه زندگی و هستیشناسی و جهانشناسی بود که سبک زندگی مردم را تغییر میداد و یا تحت تاثیر مستقیم داشت، اما امروزه با توجه به گسترش فنآوریها، بهرهمندی انسان از آنها، سبک زندگی تحتتاثیر فنآوری قرار گرفته و به همان میزان فلسفه زندگی نیز متاثر از آن شده است. در چنین شرایطی نمیتوان تنها از فلسفه زندگی گفت که سبک زندگی را تعیین میکند یا تغییر میدهد، بلکه نوعی تعامل و کنش و واکنش مستقیم میان سبک زندگی و فلسفه زندگی و ابزارها و سازهها و فنآوریهای نوین موجب میشود که هر یک از دیگری تاثیر بپذیرند. نیاز انسان به تلفن همراه و ماهواره و اینترنت موجب میشود که نتواند آن را در زندگی خود وارد نکند. ورود این ابزارها به معنای تغییر فرهنگ، رفتار و تربیت است.
اگر در گذشته کودک تنها زمانی که در کوچه، بازار و خیابان یا حتی مدرسه بود، تحت تاثیر فرهنگ و فلسفه و سبک زندگی دیگری قرار اداشت و وقتی به خانه میآمد در فضای فرهنگی و تربیتی خانواده محصور و محدود بود و والدین میتوانستند بر روی او کار کرده و تاثیرات مثبت بگذارند، امروز دیگر چنین شرایطی وجود ندارد، چرا که تربیت از حالت تربیت فردی و خانوادگی به تربیت اجتماعی و جهانی متحول شده است؛ زیرا ابزارها و فنآوریها همان فرهنگ جامعه و کوی و برزن و بازار را به درون خانهها آورده است.
امروزه کودک بیش از آنکه در جامعه و مدرسه بازار و خیابان متاثر از فرهنگ و رفتارها و تربیت اجتماعی و عمومی باشد، در خانه از راه ماهواره و اینترنت و تلفن همراه با تربیت عمومی و فرهنگ و گفتمان حاکم بر جامعه تحت تاثیر قرار میگیرد. والدین حتی در خانه نیز دیگر دور از دسترس هستند یا بلکه باید گفت که کودک در خانه دور از دسترس اولیای تربیتی خود میباشد؛ زیرا یا در حال نگاه کردن به تلویزیون است یا با اینترنت خود را مشغول کرده است یا آنکه سر در گریبان تلفن همراه دارد و پیامک میخواند و میفرستد و بازی میکند و یا کارهای دیگری که فرهنگهای جامعه جهانی را به او منتقل میکند و او را تربیت و تحت تاثیر مستقیم رفتاری و گفتاری قرار میدهد.
ضرورت تغییر مسئولیتهای دولت و جامعه
امروز مسئولیت تربیت را باید به جای والدین به دولت و جامعه سپرد. بر همین اساس از آن جایی که تمام فرصت و وقت کودکان در اختیار نهادهای وابسته به دولت و جامعه چون مدرسه، صدا و سیما، اینترنت و مانند آنهاست، باید دولت نقش جایگزینی والدین را به عهده گیرد.
پس باید اینترنت و تلفن همراه را تحت مهار و مدیریت قرار دهد. هرچند که کاری بسیار دشوار و گاه«شدنی است ولی این امر از مسئولیت دولتها و نهادهای مدنی و اجتماعی نمیکاهد.
اکنون این دولتها و نهادهای اجتماعی و مدنی هستند که به سبب اشغال جایگاه والدین حتی در خانواده و اشتغال کودکان به خود باید، آنان را به درستی تحت تربیت قرار دهند و اجازه ندهند که گفتمانها و رفتارهای نادرست و نابهنجار، مدیریت کودکان را به عهده گرفته و آنان را تربیت کنند.
در گذشته بر فردگرایی تاکید میشد و لیبرالیزم، مدافع بیچون و چرای آن بود، اما دموکراسی امروزی به این باور رسیده است که در جمع میان فردیت و اجتماع باید منافع عمومی چون امنیت عمومی، عدالت عمومی و تعلیم و تربیت اخلاقی در اولویت قرار گیرد. از همین رو حتی در جوامع غربی مدعی لیبرالیسم، منافع و مصالح عمومی مقدم میشود و محدودیتهایی برای فعالیتهای اینترنت و ماهوارهها و تلفنهای همراه وضع میشود. البته در آنجا بیشتر منافع سرمایهداران و دولتها ملاحظه و مقدم میشود، اما در جامعه اسلامی میبایست این محدودیت برای ارتقای فرهنگی هنجاری جامعه انجام گیرد. بنابراین، باید طرحهایی برای محدودیت و مقابله با ناتوی فرهنگی تهاجم فرهنگی و تغییر سبک زندگی مورد اجرا قرار گیرد.
البته منظور این نوشتار، تقابل با جامعه جهانی و گفتمان جهانی نیست اما وادادگی در برابر آن و بالا بردن دست به نشانه تسلیم در برابر تهاجم و ناتوی فرهنگی، خود ذلت و زبونی بیشتری است که باید به کنار نهاد. مسئولیت جامعه و دولت برای آموزش و تربیت کودکان و نسلهای آینده به سبب آنچه بیان شد چند برابر شده و باید برنامهها و سیاستهایی برای این مسائل طراحی و به مورد اجرا گذاشته شود.