نویسنده : عباس شهيدي - تلخيص از كتاب توسل در نگاه قرآن و حديث، ص21-48
توسل به پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ آثار بسيار مفيدي را به همراه دارد كه برخي از آنها عبارتند از:
1. شكوفايي استعدادها: بي شك به سراغ ائمه و اوليا رفتن، سعه صدر و مناعت طبع را براي انسان به ارمغان ميآورد و انسان را از عدم شايستگي دور ميسازد. توسل باعث ميشود از خُلق و خوي پيشوايان دين بهرهمند شده، اساس پيوند با امامان موجبات قرب به خداوند را فراهم ميكند. اين امر دور شدن از عناصر مادي را به همراه دارد. امام امت ـ عليه السّلام ـ با پيروي از خُلق و خوي امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ و فرامين اخلاقي و اجتماعي آن امام بزرگوار، صاحب روح بزرگي به عظمت كوه شدند، تا آنجا كه با سران كفر و شرك سازش نكرده و از آنها نهراسيدند و هرگز فكر سازش با آنها را در ذهن مباركش راه ندادند زيرا رهبر فقيد، به بيانات امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ آگاه است كه آن امام همام فرمود: «يتنافون في دنيا دنيه و يتكالبون علي جيفه مريحه و عن قليل يتبر التابع من المتبوع و القائد من المقود فيتزايلون بالبغضاء و يتلا عنون عند اللقاء.[1]» در احراز پُست دنيايي بر همديگر سبقت ميگيرند و چون سگها، به جان مرداري بدبو ميافتند. طولي نميكشد كه تابع از متبوع و رهبر از پيرو بيزاري ميجويد. اينها با بغض و كينه از هم جدا ميشوند و به هنگام ملاقات يكديگر را لعن و نفرين ميكنند.
حال ستمگرانِ دنيا طلب و شيفته مقام و رياست چنين است، ولي وضع ارادتمندان به ائمه ـ عليهم السّلام ـ به صورتي ديگر است.
توسل به ائمه ـ عليهم السّلام ـ جان و روح را آماده براي پيوند با خدا ميسازد. اگر اين معنا در وجود بشر محقق شود، او از بسياري از وابستگيهاي كاذب ميرهد. ما اين جريان را در حيات طيبه ائمه ـ عليهم السّلام ـ و پيامبران شاهد بودهايم؛
امام حسين ـ عليه السّلام ـ در ظهر عاشورا و آخرين دقايق زندگي بعد از رنج مصيبت و داغهاي جگرسوزي ـ كه هر كدام براي در هم شكستن يك جمع و ملّت كفايت ميكرد ـ با كمال آرامش و رضاي باطن، با خدا راز و نياز و نيايش دارد. او جملاتي فرمود كه هر كدام براي بشريتي كه طالب آسايش و عبوديت خدا است، گوهري درخشان است. ميفرمايد: خدا قريبُ الرحمه است؛ رحمت او نزديك است. امام بر خلاف افراد گرفتار شده، با ديد انتقادي به خدا نمينگرد. امام معتقد است خدا صادق الوعد است. او وعده خدا را درست ميداند. بر خلاف برخي كه در مشكلات ظن به خدا پيدا ميكنند. امام باور دارد خدا حسن البلاء است[2]؛ امتحانش نيكو است. امام حسين ـ عليه السّلام ـ همه مصائب، تلخيها و حادثه دردناك كربلا را ـ كه چشم همه انبياء، اولياء، امامان، مؤمنان و مردم آزاده را گريان كرد ـ از ديد امتحان مينگرد. در زيارت غير معروفه عاشورا ميخوانيم: «يالها من مصيبه ما افجعها و انكاها لقلوب المؤمنين و المسلمين.[3]»: اي واي از آن مصيبت كه چه داغدار و دردناك براي دلهاي مؤمنان و مسلمانان بود!
2. اگر ما به ائمه خود در عمل و گفتار و شؤون زندگي اقتدا كنيم و راه درست را طي كنيم، آنچه خداوند به آنان عنايت فرموده، به ما نيز ارزاني خواهد داشت. البته مقام انبياء ـ كه رسولان و پيامآوران الهياند ـ محفوظ است و كسي مدعي جايگاه آنان نيست، ولي مقصود اين است كه توسل و ارادت به ائمه، مقامات بلند معنوي را به ارمغان ميآورد. لذا منزلت امام امت ـ عليه السّلام ـ يا بزرگاني ديگر به دست نيامده است مگر بعد از سعي و كوشش، با توكل بر خداوند و ارادت خاص و عميق به ائمه در تاريخ، افرادي كه با توسل و ارادت و توجه، در دل ائمه ـ عليهم السّلام ـ جاي گرفتند و زنده و جاويد شدند، فراوانند و اكنون جايگاه ابدي آنها در دل حكما و عارفان و گوهرشناسان هر زمان و مكان است.
هر كه با مردان حق پيوست، عنواني گرفت
قطره چون واصل به دريا ميشود، دريا شود
همان طور كه چرخش ايام و گردش روزگار توأم با تكريم ائمه و اهل بيت عصمت ـ عليهم السّلام ـ است، همچنان زمان و مكان اختصاص به آنان دارد. عناصر با ارزشي كه عشق، علاقه، ارادت، خضوع و خشوع خود را به محضر مبارك اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ ارائه دادهاند، نام و ياد آنها محترم و عزيز در همه زمانها و مكانها خواهد بود. نمونه اين افراد فراوان است:
1ـ «سلمان فارسي» كه مفتخر به خطاب «سلمان منا اهل البيت» است و حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: او مثل لقمان حكيم است و امام صادق ـ عليه السّلام ـ او را بهتر از لقمان دانست و حتي رواياتي ميگويد سلمان اسم اعظم ميدانست. ايمان ده درجه دارد كه سلمان در درجه دهم از ايمان بود و از نعمتهاي بهشتي در دنيا بهرهمند بود. بهشت مشتاق او بود و خدا و رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ او را دوست ميداشتند. خداوند، رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ را امر به محبت چهار نفر كرد كه سلمان يكي از آنها است. آياتي در مدح او و امثال او آمده است. جبرئيل هرگاه بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل ميشد، مأمور بود از طرف خدا، سلمان را سلام برساند.
از امام صادق ـ عليه السّلام ـ سؤال شد: «از شما ذكر سلمان فارسي را بسيار ميشنويم، چرا؟! حضرت فرمود: «مگوييد سلمان فارسي؛ بگوييد سلمان محمّدي! بدان كه باعث كثرت ذكر من از او سه فضيلت بزرگ است؛ اول اختيار كردن او خواست امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ را بر خواسته خود؛ دوم، دوست داشتن او فقرا را و پيش داشتن فقرا بر اغنيا و ديگر محبّت او به علم و علما.» از امام باقر ـ عليه السّلام ـ روايت شده است: «جماعتي از صحابه نشسته بودند و ذكر نسب خود ميكردند و به آن افتخار ميكردند و سلمان در ميان آنها بود. پس عُمَر رو به جانب سلمان كرد و گفت: اصل و نسب تو چيست؟ سلمان گفت: انا سلمان بن عبدالله، كنتُ ضالاً فهد اني الله بمحمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و كنتُ عائلاً فاغناني الله بمحمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و كنتُ مملوكاً فاعْتِقَني الله تعالي بمحمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ . فهذا حسبي و نسبي يا عمر.»[4]:
من سلمان پسر عبدالله هستم. من گمراه بودم، خدا مرا به وسيله محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ هدايت كرد. من محتاج بودم، خدا مرا به وسيله محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ بينياز كرد، و بردِه بودم، خدا به وسيله محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ مرا آزاد نمود.
2ـ ابوذر، كه رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ او را «صديق امت» و «شبيه عيسي بن مريم» در زهد خواند. علامه مجلسي در «عين الحيوه» فرمود: «از اخبار استفاده ميشود بعد از رتبه معصومين ـ عليهم السّلام ـ در ميان اصحاب كسي همانند ابوذر در قدر و منزلت نيست.»[5] ابوذر زندگي و عمر خود و فرزندش را در راه دفاع از علي ـ عليه السّلام ـ و اسلام نثار كرد و در ديار غربت خود و فرزندش دار فاني را ترك كردند.
3ـ «مالك اشتر» از جمله همين افراد نمونه است. علي ـ عليه السّلام ـ وقتي او را به مصر گسيل داشت، به آنها نوشت: «به سوي شما بندهاي از بندگان خدا را فرستادم كه آرام و قرار در ايام خوف نداشت (ايامي كه اسلام نياز به جوانمردي داشت) او براي فاجران از آتش نار شديدتر است.» وقتي حضرت خبر شهادت او را دريافت، فرمود: «مرگ مالك از مصائب روزگار است. مرگ او مرا در هم شكست.»[6]
4ـ «مُعلّي بن خنيس» از اصحاب امام صادق ـ عليه السّلام ـ است كه از روايات فهميده ميشود او از اولياء الله و اهل بهشت است. وي وكيل امام صادق ـ عليه السّلام ـ در نفقات عيال امام بود.[7]
صحابه بزرگوار ائمه ـ عليهم السّلام ـ كه عظمت و بزرگي هر كدام به اندازه خود شمهاي از عظمت امامان است، افراد بيشماري هستند كه شرح حال آنها در منتهي الآمال قمي ـ قدّس سرّه ـ جمع آوري شده است. انسان با نظر به اين بزرگمردان عظمت آنها را در مييابد. امام صادق ـ عليه السّلام ـ وقتي ابوحمزه ثمالي را ميديد، ميفرمود: «من وقتي تو را ميبينم،[8] آرامش مييابم.»
جايگاه رفيع معنوي رهروان كوي ولايت و امامت ـ كه در هر عصر و زماني موجب خير و بركت براي خود و ملت خود بودند ـ از كجا حاصل شده است؟! آيا تنها تحصيلات، مقام سياسي و يا اجتماعي چنين كارآيي و قدرتي دارد و ميتواند اميال شيطاني را محدود و يا هدايت كند؟!
بيشك سعي و كوشش افراد پرهيزگار و عبوديت خدا و توسل و ارادت به ائمه ـ عليهم السّلام ـ ، چنين عناصر با ارزشي پديد آورده است كه حافظ منافع مردم و مسلمانان در زمينههاي مختلف بودهاند. در واقع اين افراد سهم زيادي در تحقق اهداف عاليه ائمه دارا بودند و موجبات رضايت خدا و رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السّلام ـ را به دست آوردند و از همين راه، اقدامات سياسي، فرهنگي و اقتصادي مخالفان ـ اعم از خلفا، دشمنان دوستنما و منافقان ـ را خنثي كردند. از اينرو وقتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ در «مني» در جمع اصحاب و دانشمندان نشسته بود و «هشام» وارد شد، امام ـ عليه السّلام ـ او را در صدر مجلس نزد خود جاي داد. اين امر تعجب اصحاب را برانگيخت كه امام ـ عليه السّلام ـ فرد جواني را بر اصحاب بزرگسال مقدم داشته است، لذا امام صادق ـ عليه السّلام ـ به ايشان فرمود: «اين شخص، ناصر و ياور ما با دل و زبان و دست خود است.»[9]
درست است كه اراده امام معصوم اگر بر تحقق امري تعلق گرفت، آن كار واقع ميشود و اگر امام فرمان بدهد، فرمان او ـ حتي نزد فرشتگان، اجنه، حيوان، جماد و نبات ـ مطاع است، اما اراده مبارك حضرت باري تعالي بر آن تعلق گرفته است كه امور از مسير طبيعي خود جريان يابد. در مسير تحقق اين هدف، وجود اين افراد بسيار مؤثر و كارگشا بوده است. از اين رو، امام كاظم ـ عليه السّلام ـ «علي بن يقطين» را امر فرمود كه به وزارت خود در دربار هارون ادامه دهد. امام به او فرمود: «اميد است خدا به وسيله تو جبران كمبود را كند و به وسيله تو آتش مخالفان را از دوستانش خاموش كند. اي علي! كفاره وزارت تو احسان به برادرانت است. تو يك چيز را براي من ضامن باش، تا من هم سه چيز را براي تو ضمانت كنم؛ تعهد كن احدي از دوستان ما را ملاقات نكني، مگر حاجت او را روا كني و اكرامش نمايي و من ضامن ميشوم براي تو كه هرگز زير سقف زندان نروي و هرگز شمشير بر تو فرود نيايد و فقر در خانه تو راه پيدا نكند.»[10]
پس توسل و توجه به ائمه، انسان را براي كمال و سلامت نفس و شكوفايي استعدادها آماده ميكند، چون توجه و توسل، زمينهساز تعديل غرائز و اميال و خواستههاي انساني است، انساني كه مستعد حركت در مسير كمال است.
3. دوري از گناه:
اصولاً كسي كه خود را نيازمند به عنايات ائمه ميبيند و عرض ارادت به ايشان را لازمه كمال و ترقي ميداند، نفس خود را ملزم ميكند كه در همه حال دور از گناه زندگي كند، زيرا گناه عارضهاي بنيان بر انداز و خطرناك است، كه فرد گناهكار را در مسير هلاكت قرار ميدهد و غرائز و استعدادهاي او را به انحراف و سرانجام خاموشي هدايت ميكند. لذا علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «و التوبه من ورائكم.» توبه بايد پشت سر شما باشد. يعني اگر گناه كردي، بايد توبه كني. البته كوشش شود انسان گناه نكند، زيرا بسيار اتفاق افتاده كه فرد گناهكار موفق به توبه نشده است. مرحوم شيخ بهايي ـ قدّس سرّه ـ فرمود: «مَثَل كسي كه گناه كرده، مَثَل كسي است كه ترياك خورده، و همانطور كه ترياك خورده، (بايد) سريع به شستشوي معده او پرداخته (شود، كه اگر شستشو ندهند، ترياك حل شده و در خون جاري ميشود و فرد مسموم ميشود.) گناهكار بايد زود توبه كند و آثار آن را برطرف سازد.»
حداقل آثاري كه براي گناه ميتوان تصور كرد، بيگانگي انسان با خدا و عبادات و ادعيه و نماز است. فرد آلوده اگر نماز هم بخواند، بهرهاي از آن نميبرد ـ گرچه خواندن آن بهتر از ترك است.
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «تماهدوا امر الصلاه و حافظوا عليها و استكثر و منها ... الا تسمعون الي جواب اهل النار حين سئلوا ما سلككم في سقر قالوا لم نك من المصلين[11] و انها لتحت الذنوب حت الورق و نُطلقها اطلاق الربق.[12]»: نماز را به پا داريد، مواظبت از آن را به عهده گيريد. زياد به آن توجه كنيد و فراوان نماز بخوانيد ... مگر به پاسخ دوزخيان در برابر اين پرسش كه چه چيز شما را به دوزخ كشانيده است، گوش نداديد كه ميگويند: ما از نمازگزاران نبوديم. نماز گناهان را همچون برگهاي پاييز ميريزد و غل و زنجيرهاي معاصي را از گردنها ميگشايد. اگر انسان گناه كرد و از بركات محروم ماند، كلام (نماز) قدرت عفو معاصي او را دارد. خدا «فعّال ما يشاء» است و عفو و بخشش، نشانه محبّت و رحمت است. غير از خدا چه كسي قدرت عفو خطاكار را دارد ـ گذشته از اينكه اهل بيت، شفاعت و رسيدگي ميكنند.
يكي از اصحاب در مدينه روزي شيشه شرابي با خود داشت. در هنگام عبور رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از مسير، ترس و غصه آن شخص مسلمان را فرا گرفت كه به پيامبر چه بگويد، لذا با خدا عهد كرد اگر از اين جريان به سلامت بگذرد، ديگر لب به شراب نميزند. در اين هنگام با رسول خدا رو به رو شد، پيامبر فرمود: «چه در دست داري؟» مرد گفت: «سركه است.» پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دست دراز كرد و فرمود: «مقداري از آن را در دست من بريز.» مرد مسلمان ميگويد، سر شيشه را باز كردم و مقداري در دست حضرت ريختم؛ ناگهان بوي سركه در فضا منتشر شد. فرياد زدم: الله اكبر! الله اكبر! پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ علّت تكبير را جويا شد. جريان را بازگو كردم. پيامبر فرمود: «اولئك يبدل الله سيئات بالحسنات».
اگر انسان گناه كند، از توفيقات الهي محروم ميشود. او چگونه ميتواند گذشته خود را جبران كند؟! اگر او از دستيابي به نمازي صحيح بازماند، چگونه ميتواند تلافي نمايد؟! نماز واقعي ميتواند زنجيرهاي بردگي ناشي از هوا و هوس را از گردن او بردارد. دوري از گناه، استعداد خواندن نماز سازنده را به انسان ميدهد. فرد نمازگزار، مستقل و آزاد از قيود و سلطه نفس و شياطين ميشود.
گناه از عوامل بر انگيختن خشم الهي است. اگر فرد و جامعه آلوده، توبه و جبران گذشته نكند، با كيفر خطاي خود مواجه ميشود. بر همين اساس است كه انبياء و ائمه ـ عليهم السّلام ـ هرجا خطا و عصياني مشاهده ميكردند، اقدام به ارشاد، هدايت و نصحيت مينمودند، و در صورتي كه تشخيص ميدادند زمينه مناسب نيست و نتيجهاي به بار نخواهد آورد، به مقابله و رويارويي ميپرداختند. براي آنها مطرح نبود طرف مقابل چه كسي است و يا چه نسبتي با امام يا پيامبر دارد. اين گونه انتسابها و مقامها نقشي در انجام وظيفه نداشت. لذا حضرت علي ـ عليه السّلام ـ حتي با پدران و پسران اگر بر خلاف حق بودند، به جنگ بر ميخاست.
«و لقد كان مع رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقتُل آباءنا و ابناءنا و اخواننا و اعمامنا ما يزيد ذلك الا ايماناً و تسليماً و مُضياً علي اللقم.»[13]: در ركاب پيامبر آنچنان مخلصانه ميجنگيديم و براي پيشبرد حق و عدالت ميجنگيديم كه از هيچ چيز باك نداشتيم. حتي حاضر بوديم پدران، فرزندان، برادران و عموهاي خود را در اين راه ـ اگر بر حق نباشند ـ نابود كنيم. اين پيكار بر تسليم و ايمان ما ميافزود و ما در جاده وسيع حق و بردباري در برابر ناراحتيها و جهاد و كوشش پيگير با دشمن، ثابت قدم ميساخت.
در دنياي متمدن و پيشرفته امروز آنچه براي امت ايران امري ضروري و لازم در راستاي حفظ عظمت و سربلندي است، دوري از معاصي است. در واقع پشتوانه اين ملّت در مجامع بين المللي تقرب به خدا است كه از مسير تقوا و دوري از گناه حاصل ميشود. وقتي مشيّت بالغه الهي بر عزت امتي تعلق گرفت، آن امت ـ تا در مسير بندگي او است ـ روي ذلت و خواري نميبيند، زيرا امام حسين ـ عليه السّلام ـ در اول زيارت عرفه ميفرمايد: «الحمد لله الذي ليس لقضائه دافعٌ و لا لعطائه مانعٌ.»: حمد براي خدايي است كه قضا و امر او را چيزي دفع نميكند و جلوي عطاي او را نميگيرد.
اگر معاصي فراوان شد و افراد توبه و عبوديت نكردند و در مسير گناه باقي ماندند، نجات آنان از دست بشر خارج ميشود و شفاعت ائمه ـ عليهم السّلام ـ هم مؤثر واقع نميگردد، حتي از پيامبر گرامي ـ صلّي الله عليه و آله ـ شفاعت در مورد اين افراد پذيرفته نميشود. قرآن ميفرمايد: «استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعين مره فلن يغفر الله لهم.»[14] ـ عليهم السّلام ـ اي رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ ! چه براي آنها استغفار كني، و چه نكني، حتّي اگر هفتاد بار براي آنها استغفار كني، هرگز خدا آنها را نميآمرزد! چرا كه خداوند و پيامبرش را انكار كردند.
و در جاي ديگر ميفرمايد: «و ان يمسسك الله بضرٍ فلا كاشف له الا هو و ان يردك بخير فلاراد لفضله.»[15] ـ عليهم السّلام ـ اگر خدا براي امتحان يا كيفرِ گناه زياني به تو رساند، هيچ كس جز او آن را بر طرف نميسازد؛ و اگر اراده خيري براي تو كند، هيچ كس مانع از فضل او نخواهد شد!
4. دارا شدن روحي خاضع در برابر خدا:
ارادت به ائمه ـ عليهم السّلام ـ سعه صدر و عظمت روح براي انسان به ارمغان ميآورد. به ويژه تدبّر در زندگي آنها دل و روح طغيانگر آدمي را به تفكر و حركت سازنده گرايش ميدهد. به ويژه «بلال حبشي» در پرتو ارادت به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ پا را از زمين فراتر گذارده، تا عرش رحمان ارتقا يافت و چنان مقامش شامخ گرديد كه وقتي بر بام كعبه اذان گفت و به جاي «اشهد ان لا اله الا الله»، «اسهد ان لا اله الا الله» گفت، برخي تقاضا كردند بلال اذان نگويد، پيامبر قبول فرمود و به بلال امر كردند تو اذان نگو و دل بلال شكست لذا جبرئيل نازل شد و گفت: «يا رسول الله! خدا دوست دارد بلال اذان گويد.»[16] اين چه مقامي است كه به خاطر بلال، جبرئيل نازل ميشود و فرمان خدا را در تأييد و تقويت او ميآورد! اين مقام به خاطر ارادت به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ حاصل شده است. بيشك امروز نام و ياد ائمه همان بركات را ايجاد ميكند كه در زمان حيات حضرات بوده است. زيرا ايشان «شهداي دار الفنا» و «شفعاي دار البقا» يند.[17]
مگر هزاران جوان كه نياز جبههها را در هشت سال تأمين كردند، چيزي جز شور، عشق نشأت گرفته از ارادت به ائمه ـ عليهم السّلام ـ بود؟! آنها با سرمايه محبت به اهل بيت به مصاف خصم رفتند و به نحوي عمل كردند كه دانشمندان، روانشناسان و جامعهشناسان غرب متحيّر ماندند، كه در جبهههاي ايران چه نيرويي است كه مدرنترين سلاح، خط دفاعي آنها را نميشكند! نيرو و مهمات ايران نسبت به امكانات گستردهي عراق قابل قياس نبود، اما عشق و ارادت جوانان به ائمه ـ عليهم السّلام ـ آنها را چنان ساخت و پرداخت كرد كه به جز خدا، رسول و ائمه نديدند، اين همان سرمايه دنيا و آخرت است.
آيا امثال سلمان فارسي، امام خميني(ره) و فقهاي عارف، در گذشته و حال، از رهگذر ارادت به ائمه ـ عليهم السّلام ـ مسير قرب به خدا را طي نكردند، تا از مصاديق «موتوا قبل ان تموتوا» شدند! قبل از آنكه مرگ به سراغشان برود، طوري زندگي ميكردند كه آنچه را، كه در آستانه مرگ قرار بود مشاهده كنند، امروز ديدند؛ امام خميني(ره) از حسينيه جماران نظارهگر عالم ملك و ملكوت بود و عالم را محضر خدا ميدانست، محضري كه گناه در آن روا نبود.
و ...
[1] . خطبة 151، نهج البلاغه.
[2] . نهج الشهادة، مجموعه سخنان امام حسين ـ عليه السّلام ـ ، ص 414.
[3] . مفاتيح الجنان، ص 465، زيارت عاشوراي غير معروفه.
[4] . منتهي الآمال، صفحه 113 ـ 114، با تغيير الفاظ و تخليص.
[5] . منتهي الآمال، ص 115.
[6] . منتهي الآمال، ص 212.
[7] . منتهي الآمال، جلد 2، ص 178.
[8] . منتهي الآمال، جلد 2، ص 167.
[9] . منتهي الآمال، جلد 2، ص 252.
[10] . منتهي الآمال، ص 247.
[11] . سورة مدثر، 43 ـ 42.
[12] . كلام 169، نهج البلاغه.
[13] . نهج البلاغه، خطبه 55.
[14] . سورة توبه، آيه 80.
[15] . يونس، 106.
[16] . خزينة الجواهر، نهاوندي، ص 503.
[17] . زيارات جامعه كبيره.