حسادت، باورهاى ناروا، مشکلات اقتصادى، بیمارى، بدآموزى، بدگمانى، کبر و خودبینى، حب دنیا، شهوت، خستگى، از عوامل اصلى خشونت در آیات وحى معرفى شدهاند.
والدین در مدیریت خشم باید نیکو رفتارى کنند. روحیه اعضاى خانواده را بشناسند، از قربانى خشونت حمایت کنند و با خشونتگر برخورد کنند و ایجاد مهر و محبت در میان اعضاى خانواده نمایند.
تغییر وضعیت جسمی، سکوت، گوش دادن به سخنان خشونتگرا، توجه به آثار خشونت و وضو گرفتن از راههاى کنترل خشم شناخته میشود. از سویى دیگر حکومتها با وضع برخى قوانین و مقررات میتوانند در راستاى کنترل خشم قدم بردارند.
تعریف خشونت
صاحب نظران بسیارى خشونت را به تعریف نشستهاند. براى نمونه گلز و استراوس در تعریف خشونت میگویند:
«خشونت رفتارى با قصد و نیت آشکار (یا رفتارى با قصد و نیت پوشیده اما قابل درک) جهت وارد کردن آسیب بدنى به فرد دیگر است. این تعریف که تنها خشونت بدنى را مد نظر قرار داده است از نگاه شمارى از صاحب نظران جامع نیست و شایسته است تعریفى جامع براى خشونت آورده شد به این جهت مگارزى از خشونت به عنوان شکل افراطى رفتار پرخاشگرانه نام میبرد که احتمالاً باعث آسیب مشخص به فرد قربانى میشود».(۱)
در ماده اول قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره رفع خشونت علیه زنان میخوانیم:
«اصطلاح خشونت علیه زنان، به معناى هر عمل خشونتآمیزى میباشد که مبتنى بر اختلاف جنسیت بوده و منجر به صدمه یا رنج بدنى، جسمی، روحى براى زنان گردد و یا احتمال منجر شدن به این آسیبها و رنجها وجود داشته باشد. از جمله تهدید به این گونه اعمال، زورگویى، محروم سازى خود سرانه آزادى، خواه در محیط عمومی روى بدهد خواه در زندگى خصوصى».(۲)
خشونت از دیدگاه روانشناسى یعنى ناتوانى در کنترل خشم و در کلىترین مفهوم آن، حالتى است که فرد از نظر جسمی و روانى در حد تعادل قرار ندارد. بنابراین تعادل عامل اصلى ضد خشونت و عامل سلامت است.
در نگاه گروهى دیگر خشم واکنشى هیجانى به منظور برقرارى تعادل است و از قوه همواستازیس انسان نشأت میگیرد. بر این اساس خشم نه مخرب خواهد بود و نه سازنده
پیشینه خشونت خانوادگى
خشونت خانوادگى، عمرى به درازى خانواده دارد. در اولین خانواده بشرى خشونت خانوادگى به اشکال مختلف آن بروز و ظهور پیدا کرد. در این خانواده که آدم و حوا به عنوان والدین شناخته میشوند و هابیل و قابیل به عنوان فرزندان، خشونت میان فرزندان رخ میدهد و قابیل، هابیل را میکشد:
«فطوّعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین» (مائده/ ۳۰)
«نفس سرکش کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد. او را کشت و از زیانکاران شد».
بر اساس آیات وحى، خشونت خانوادگى در دیگر خانوادهها نیز ادامه یافت و برخى اعضاى خانواده خشونت گرا و شمارى دیگر قربانى خشونت شدند. در خانواده یعقوب(علیه السلام) شمارى از فرزندان خشونت گرا هستند و بر برادر کوچک خویش خشونت میکنند. این گروه که در آغاز از بدترین شکل خشونت علیه برادر خویش سخن میگفتند، در نهایت با پیشنهاد یکى دیگر از برادران به افکندن یوسف در چاه رضایت دادند و برادر خویش را به چاه افکندند:
«اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضاً یخل لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوماً صالحین. قال قائل منهم لا تقتلوا یوسف و القوه فى غیابت الجبّ یلتقطه بعض السّیاره إن کنتم فاعلین» (یوسف/ ۱۰-۹)
«یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دور دستى بیفکنید تا توجه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن از گناه خود توبه میکنید؛ و افراد صالحى خواهید بود!» یکى از آنها گفت: یوسف را نکشید! و اگر میخواهید کارى انجام دهید، او را در نهانگاه چاه بیفکنید، تا بعضى از قافلهها او را بگیرند».
در قصه موسى(علیه السلام) نیز شکل خفیفترى از خشونت دیده میشود. حضرت موسى(علیه السلام) وقتى از میعادگاه بازگشت و امت خویش را گوساله پرست دید بر برادر خود خشم گرفت و سر او را با عصبانیت به سوى خویش کشاند:
«و لمّا رجع موسى إلى قومه غضبان اسفاً قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم امر ربّکم و ألقى الالواح و اخذ براس اخیه یجرّه إلیه قال ابن امّ إنّ القوم استضعفونى و کادوا یقتلوننى فلا تُشمت بى الاعداء و لاتجعلنى مع القوم الظّالمین» (اعراف/ ۱۵۰)
«و هنگامی که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشینانى برایم بودید و آیین مرا ضایع کردید آیا در مورد فرمان پروردگارتان و تمدید مدت میعاد او عجله نمودید و زود قضاوت کردید؟! سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت و با عصبانیت به سوى خود کشید؛ او گفت: فرزند مادرم! این گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند، و نزدیک بود مرا بکشند؛ پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند! و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!» در خانواده حضرت ابراهیم(علیه السلام) وقتى هاجر بچهدار شد ساره بر ایشان خشونت کرد و خواهان هجرت او شد.
خشونت گرایان و قربانیان خشونت
خشونت بسته به نوع خانواده، صورتهاى گوناگونى مییابد. هر چه خانواده بزرگتر باشد و از افراد بیشترى تشکیل شده باشد، خشونت گرایان و قربانیان خشونت تنوع بیشترى مییابند. براى نمونه در یک خانواده گسترده افراد خشونت گرا بسیار بیشتر از دیگر اشکال خانواده است چنان که قربانى خشونت در این نوع خانواده از دیگر انواع خانواده بیشتر است.
در خانواده گسترده، پدربزرگ، مادر بزرگ، پدر، مادر، عمو، زن عمو، پسرعمو و دختر عمو و … یا خشونت گرا هستند یا قربانى خشونت. بنابراین وجود افراد بیشتر در یک خانواده تنوع خشونت خانوادگى را بیشتر میکند. امّا در یک خانواده هستهاى که از یک پدر و مادر و یک یا چند فرزند تشکیل میشود خشونت گرا و قربانى خشونت تنوع چندانى نخواهد داشت. در این خانواده خشونت گاه میان والدین رخ میدهد و گاه میان والدین و فرزندان و در مواردى میان فرزندان.
خشونت والدین بر یکدیگر
در آیات وحى، هر دو شکل خشونت والدین بر یکدیگر وجود دارد. در خانواده نوح و لوط(علیهما السلام) زن خانواده خشونت میکند و در خانواده فرعون، مرد خانواده خشونت گرا است. در خانواده لوط و نوح(علیهما السلام) نوع خشونت روحى و روانى است و همسر نوح(علیه السلام) با مجنون خواندن آن حضرت و همسر لوط(علیه السلام) با خبر دادن آمدن مهمانان لوط به قوم لوط، همسران خویش را آزار میدهند و در خانواده فرعون خشونت، جسمی و روحى و روانى است و آسیه همسر فرعون قربانى هر دو شکل خشونت میشود و در عصر جاهلى برخى مردان بر زنان خانواده خویش خشونت داشتند به این امید که ارث ایشان را در اختیار گیرند و قسمتى از مال ایشان را تصاحب کنند:
«ضرب اللَّه مثلاً للّذین کفروا أمرأت نوح و امرأت لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من اللَّه شیئاً» (تحریم/ ۱۰)
«خداوند براى کسانى که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو پیامبر سودى به حالشان نداشت».
«اذ قالت ربّ ابن لى عندک بیتاً فى الجنّه و نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الظالمین»(تحریم/ ۱۱) «در آن هنگام که گفت: پروردگارا خانهاى براى من نزد خودت در بهشت ساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!»
فخر رازى در تفسیر آیه نخست مینویسد:
«فامرأه نوح قالت قومه انّه لمجنون و امرأه لوط کانت تدل على نزول ضیف ابراهیم».(۳)
همو در تفسیر آیه دوم میگوید:
«فرعون همسر خویش را از آن جهت که ایمان آورده بود شکنجه بسیار میداد. از ابوهریره روایت شده که فرعون او را به چهار میخ کشید و روبروى آفتاب قرار داد و سنگى عظیم بر وى قرار داده بود».(۴)
خشونت والدین بر فرزندان
این شکل از خشونت، در عصر جاهلى رواج بسیار داشت و والدین و به خصوص مرد خانواده بیشترین خشونت را علیه فرزندان خویش داشت.
فقر و تهیدستى عرب جاهلى وجدان و عواطف او را نسبت به فرزندان از میان میبرد و او که خویشتن را روزىدهنده فرزندان میپنداشت و فرزند را عامل فقر و نادارى میشناخت با کشتن فرزندان گناهى عظیم انجام میداد:
«و لا تقتلوا اولادکم خشیه إملاق نحن نرزقهم و ایّاکم و إنّ قتلهم کان خطأ کبیرا»(اسراء/ ۳۱) «و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید! ما آنها و شما را روزى میدهیم؛ مسلماً کشتن آنها گناه بزرگى است».
در عصر جاهلى پدران، خشونت اقتصادى بر دختران خویش داشتند و ایشان را سهمی از ارث نمیدادند فخر رازى در تفسیر آیه شریفه «یوصیکم اللَّه فى اولادکم للذّکر مثل حظّ الانثیین» (نساء /۱۱) مینویسد:
«اعلم ان اهل الجاهلیه کانوا یتوارثون بشیئین: احدهما: النسب و الآخر العهد، اما النسب فهم ما کانوا یورثون الصغار و لا الاناث»(۵) «بدان که عرب در جاهلیت با دو عامل از همدیگر ارث میبردند: یکى نسب و دیگر پیمان. امّا در نسب کودکان و زنان را ارث نمیدادند».
خشونت فرزندان بر والدین
نشانههایى از وجود این نوع خشونت نیز در آیات وحى دیده میشود. براى نمونه در قصه نوح(علیه السلام) فرزند آن حضرت بر پدر خشونت روحى و روانى دارد، به پند و اندرز پدر وقعى نمینهد و آن گاه که حضرت نوح(علیه السلام) به او میگوید: «ارکب معنا» او در پاسخ پدر میگوید: «سآوى الى جبل یعصمنى من الماء» (هود/ ۴۳) و در قصه یعقوب(علیه السلام) نیز فرزندان پدر را گمراه میخوانند و با افکندن حضرت یوسف(علیه السلام) به چاه بر پدر خویش خشونت میکنند؛ به گونهاى که آن حضرت بینایى خویش را از دست میدهد و فرزندان نگران حال پدر میشوند:
«و ابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیم. قالوا تاللَّه تفتئوا تذکر یوسف حتى تکون حرضاً او تکون من الهالکین» (یوسف/ ۸۵-۸۴)
«و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو میبرد (و هرگز کفران نمیکرد) گفتند: «به خدا تو آن قدر یاد یوسف میکنى تا در آستانه مرگ قرارگیرى، یا هلاک گردى!». «إنّ ابانا لفى ضلالٍ مبین» (یوسف/ ۸) «مسلماً پدر ما در گمراهى آشکارى است».
خشونت فرزندان بر یکدیگر
این شکل از خشونت چنان که پیش از این گفته آمد، در داستان آدم(علیه السلام) و یوسف(علیه السلام) رخ داده است. در داستان آدم(علیه السلام)، هابیل قربانى خشونت شد و برادرش قابیل بر او خشونت کرد:
«فطّوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین»(مائده/ ۳۰) «نفس سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد؛ (سرانجام) او را کشت؛ و از زیانکاران شد».
و در داستان یوسف(علیه السلام) نیز گروهى از برادران بر یوسف(علیه السلام) خشونت میکنند و او را پس از اذیّت و آزار به چاه میافکنند:
«فلمّا ذهبوا به و اجمعوا أن یجعلوه فى غیابت الجُبّ»(یوسف/ ۱۵) «هنگامی که او را با خود بردند و تصمیم گرفتند وى را در مخفىگاه چاه قرار دهند».
ادامه دارد…
پینوشتها
۱- اعزازى، شهلا، زنان کتک خورده، اوّل، تهران، سالى، ۲۴/ ۱۳۸۰٫
۲- همان.
۳- فخر رازى، الکبیر، سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ۵۰/۳۰٫
۴- همان.
۵- همان، ۲۰۳/۹
منبع: سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی