با پدیدهای مواجهیم که نامزدی علی کریمی در انتخابات فدراسیون، دوباره پردهای از آن را در فوتبال نیز پدیدار کرده است. تحکم به سکوت دیگران وقتی در نقش دانای کار خود، فرو میرویم. این نقش اما همیشه جعلی است، ناشی از توهم بیهوده و بیمبنا که دربارهاش دچار باوری عمیق شدهایم و از این موضع دست نمیکشیم. گاه لجبازانه است و لجبازی ما البته برای خودمان قابل شناسایی نیست.
به گزارش ایسنا، فرشاد کاسنژاد در ادامه یادداشتش در روزنامه ایران ورزشی نوشت: خداداد عزیزی درباره نامزدی علی کریمی در انتخابات میگوید: «تمامی اهالی فوتبال باید به احترام علی کریمی که نامزد ریاست فدراسیون شده است، خبردار بایستند. در این فوتبال، به غیر از علی کریمی هر شخصی رأی بیاورد باید خاک بر سر آن کرد و درش را بست.»
از این جملات خطرناکتر تا امروز در فوتبال نشنیده بودیم. این جملات در خود معنایی دارند که بزرگترین تهدید برای آینده فوتبال است. خداداد عزیزی سالهای سال است که میخواهد جذابیت دوران فوتبالش را به یک جذابیت دائمی در هر نقش حقنه کند، مربی میشود و میخواهد بیش از مربیگری خوشمزگی کند، مجری میشود و خیال میکند مجریگری همان خوشمزگی است، در نقش منتقد ظاهر میشود و خیال میکند با وجه جذابیت دوران فوتبالش هر نقدی با هر دیدگاه و جملهای به زبان بیاورد، هم خوشمزه است و هم چون از دل فوتبال درمیآید، بنابراین مقبول است.
خداداد عزیزی حرف اول و آخرش را در همین عبارتهایی که در حمایت از علی کریمی به زبان آورده، با ما در میان میگذارد و اگر این حرفها و این دیدگاه قرار است با علی کریمی به فدراسیون فوتبال بیاید، باید از حالا منتظر دوران تازهای باشیم که از منظر جدید دیگری هولناک است. علی کریمی، مهدی مهدویکیا یا چهرههایی مشابه اینها آیا قرار است به فوتبال بیایند که تنها صدای فوتبال باشند و خاک را بر سر هر کسی بریزیم که حرفی غیر از حرف این چهرهها را به زبان بیاورد؟ قرار است این چهرهها وارد عرصه مدیریت فوتبال شوند که همه خبردار بایستند؟ این چه نگاه خطرناک و چه حرف بیراهی است که حتی پس از طرح آن توسط خداداد عزیزی با استقبال و لایک و هورا مواجه میشود؟ با این تصور که همه باید مقابل علی کریمی خبردار بایستند، میخواهند فدراسیون فوتبال را اداره کنند؟ با این تصور که هر کس نظری جز نظر کریمی داشته باشد، باید خاک بر سر فوتبال ریخت، میخواهند فوتبال را با اتحاد مدیریت کنند؟
فوتبال تنها متعلق به بازیکنان فوتبال نیست، حتی تنها متعلق به نخبهترین بازیکنان تاریخ فوتبال هم نیست. بازی کردن در بایرن مونیخ که بیش از صد نفر فقط در هر دهه آن را تجربه میکنند، دیگران را وادار به خبردار ایستادن نمیکند. بلکه شاید تجربهای باشد که چه بسا ذرهای از آن به کار مدیریت بیاید یا نیاید. فوتبال اما متعلق به تمام کسانی است که دوستش دارند، متعلق است به تمام کسانی که برای فوتبال ایده دارند، قدم تازهای در آن برمیدارند و حرف تازهای دربارهاش میزنند و نگاهی تازه به زوایایی از آن میافزایند.
اینکه رؤسای فدراسیون فوتبال ایران در دوران گذشته، چه چهرههای ورزشی -با تبحر مدیریت بیش از خداداد و علی کریمی- مثل عابدینی، مصطفوی، دادکان و کفاشیان و دیگران و چه چهرههایی مثل تاج و این اواخر حیدر بهاروند موفق یا ناکام بودهاند و در همین سالهای اخیر فوتبال دورانی غمانگیز را سپری کرده، الزاماً برای کسانی که تا امروز مدیریت ورزش را تجربه نکردهاند و درباره ورزش هرگز فراتر از نقدهای رایج و تکراری حرف تازهای نزدهاند، اعتبار نمیآورد که همه را به خبردار ایستادن مجاب کند.
حضور علی کریمی در عرصه انتخابات فارغ از شعار و هورای مجازی استادیومی، حق بدیهی اوست. اما نکته مهمتر این است که در ورزش ایران به هزار و یک دلیل تربیت نیروی انسانی برای مدیریت اتفاق نیفتاده است. برای حمایت از علی کریمی که بین گزینههای موجود هرگز بیربطتر از سایر گزینهها نیست، از این حرفهای خطرناک بگذریم و خبردار ایستادن را فراموش کنیم و خاک بر سر هیچکس نریزیم و ببینیم با گفتوگو و جدل فکری و بحثهای سخت میشود قدمی برداشت یا نه.