تأثیر مدیریت اقتصاد خانواده بر الگوی مصرف
مصرف فرآیندی است که در آن ارزش استفاده از منابع (کالا و خدمات به منظور رفع یک نیاز (اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی) یا کسب مطلوبیت خانوار، دولت و بنگاه ها (موسسات غیر انتفاعی)، چه به صورت تبدیل آن در فرایند تولید
مصرف تولیدی) و چه به صورت استفاده ناب و ساده از آن در هنگام مالكیت برای ارضای نیازها (مصرف نهایی) از بین می رود. (رزاقی، ۱۳۷۶، ۳۵). |
برای تعریف الگوی مصرف ابتدا باید تعریف دقیقی از آن داشته باشیم. الگو یک سری فرضیات مشترک و روش ابتدایی درک، تفکر، ارزشیابی و عمل در کنار تصویری از حقایق (شیوه خاصی از عمل و عکس العمل) است و به مثابه محرکی برای افکار و نگرش هاست که از طریق تجربه مستقیم به جای آموزش به نسل های بعدی منتقل می شود.
الگوی مصرف به عنوان مجموعه ای از اقلام مصرفی که تحت تأثیر در آمد و موقعیت اجتماعی افراد یا خانوارهای جامعه استفاده می شود و در صورت استمرار و با وجود مناسبات و روابط اقتصادی سرمایه داری روند فزاینده و اسراف آمیز آن افزایش می یابد. این روش، تنها در صورتی می تواند به یک الگوی صحیح و منطقی و مطلوب تغییر یابد که با کاهش و تعدیل مصرف سرانه در تمامی اقلام مورد مصرف و سرمایه (ریالی وارزی) مورد نیاز برای ایجاد و بسط یک زیر بنای اقتصادی سالم و قوی مواجه گردد تا از طریق آن بتوان ساخت مصرفی و متکی بر درآمدهای نفت را به ساختی مولد و متکی به توانمندی های داخلی تغییر داد. (کمیته برنامه ریزی صنعت استان اصفهان، ۱۳۹۶، ۲۰۵)
ملاک های تعیین و تغییر الگوی مصرف افراد
الگوی مصرف در هر جامعه ای از سه مؤلفه سطح مصرف کالاها و خدمات، ترکیب کالاها و خدمات مصرفی و نوع کالاها و خدمات مصرفی تشکیل شده است. منظور از سطح مصرف چه در سطح خرد و چه کلان، بخشی از درآمد خانوار یا جامعه است که صرف خرید کالاها و خدمات مصرفی می شود. سطح مصرف در یک جامعه علاوه بر این که متأثر از فرهنگ جامعه است، تابعی از سطح درآمد نیز است. معمولا جامعه شناسان افراد جامعه را بر پایه سه معیار ثروت، قدرت و شهرت (پرستیژ) به سه طبقه بالا، متوسط و پایین تقسیم می کنند. این سه معیار، الگوهای متفاوتی از مصرف گرایی را برای سه طبقه به دنبال دارد. هر سه طبقه، مصرف گرایی بی رویه دارند، اما به شکل های متفاوت. افراد طبقه بالا با داشتن ثروت، از طریق مصرف کالاهای لوکس به دنبال کسب اعتبار بیشتر هستند. اعضای طبقه متوسط، همیشه سعی می کنند خود را از طبقات بالا عقب تر نبینند. اعضای طبقه پایین با درآمد کم، با توجه به مصرف گرایی دیگر طبقات و با توجه به وفور کالا و خدمات در بازار، در تلاش است که به هر وسیله، سهمی از کالا و خدمات در بازار را به خود اختصاص دهد.
ترکیب کالاهای مصرفی به عنوان مولفه دوم الگوی مصرف مطرح است. منظور این است که وزن هر یک از کالاها و خدمات در سبد مصرفی خانوارها و حتی بنگاهها و دولت ها چه اندازه است؟ قطعا برخی از کالاها سهم بیشتری دارند و برخی سهم کمتری. در واقع بین انواع کالاها و خدمات بر سر بخشی از درآمد قابل تصرف، رقابت وجود دارد.
فصلنامه فرهنگی - دفاعی زنان و خانواده، سال پنجم، شماره ۱۶، تابستان ۱۳۸۸
حمید رفیعی