کجاها می توانیم غیبت کنیم؟
حوزه/ فقیهان درباره بازگفتن عیب شخصی که آشکارا گناه میکند، دو نظر دارند: گروهی میگویند: این عمل غیبت است، ولی حرام نیست و گروه دیگر میگویند: این عمل نه غیبت است و نه حرام.
به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «نکوهش غیبت از دید شرع» اثری از مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی پیرامون موضوع غیبت است که «حوزه نیوز» منتخبی از این نکات را در شماره های گوناگون تقدیم علاقمندان می نماید.
- موارد جواز غیبت
در این قسمت، سخن از موارد جواز غیبت است. مواردی که غیبت در آن ها حرام و ممنوع نیست، عبارتند از:
الف: متجاهر به فسق: متجاهر به فسق کسی است که آشکارا گناه میکند و از ارتکاب گناه پیش چشم مردم باکی ندارد.
فقیهان درباره بازگفتن عیب شخصی که آشکارا گناه میکند، دو نظر دارند: گروهی میگویند: این عمل غیبت است، ولی حرام نیست و گروه دیگر میگویند: این عمل نه غیبت است و نه حرام.
برای تشخیص فرد متجاهر به فسق، باید به چند نکته دقت شود:
۱. شناخت تفاوت «متجاهر به گناه» و «مُصِر بر گناه» : متجاهر به گناه - همان طور که گفته شد - کسی است که گناهی را آشکارا انجام میدهد و باکی از دیدن مردم ندارد؛ ولی در این تعریف، تعداد مرتبه هایی که گناهی را انجام میدهد، مطرح نیست؛ یعنی ممکن است شخص متجاهر به گناه، اصراری بر تکرار گناه نداشته باشد و مرتب آن را انجام ندهد، در حالی که مصر بر گناه به کسی گفته میشود که گناهی را پیاپی انجام دهد، و دیگر فرقی نیست میان آن که آشکارا گناه کند یا پنهانی؛ پس مصر بر گناه، ممکن است متجاهر به گناه نباشد، و متجاهر به گناه هم ممکن است مصر بر آن نباشد. از سویی ممکن است فردی، هم متجاهر به گناه باشد و هم مصر بر آن؛ یعنی گناهی را بی باکانه و آشکارا مرتب انجام دهد.
باید دقت داشت که مورد جواز غیبت، تجاهر به گناه است، نه اصرار بر آن؛ پس غیبت از کسی که پیاپی، اما پنهان گناهی را انجام میدهد و نمیخواهد دیگران از گناه او آگاه شوند، جایز نیست.
۲. منظور از همگان در تعریف متجاهر (کسی که پیش روی همگان، آشکارا گناه میکند)، همه اهالی منطقه ای که فرد در آن زندگی میکند. نیست؛ زیرا بر فرض، اگر فردی در شهری بزرگ با جمعیتی بسیار، گناهی انجام دهد، طبیعی است که رفتار او پیش روی بسیاری از آنها قرار نمیگیرد؛ پس منظور از «تجاهر به گناه نزد همگان»، آن است که ابایی از انجام گناه نزد همگان نداشته باشد، اگر چه گناه او را همه نبینند.
۳. تجاهر به گناه فقط به مرزهای بی باکی شخص در ارتکاب گناه محدود میشود. گاه بی باکی شخصی در ارتکاب گناه، همگان را در برمیگیرد و گاه به گروه خاصی محدود است؛ بنابراین اگر فردی در حضور دوستان صمیمیخود مرتکب گناه میشود، ولی حاضر نیست آن را نزد دیگران انجام دهد، فقط نزد دوستانش متجاهر است و چون نزد دیگران متجاهر به گناه نیست، نمیتوان از او غیبت کرد.
اگر شخصی در شهری متجاهر به گناهی باشد، ولی در شهری دیگر چنین نباشد، غیبت از او در شهری که تجاهر نمیکند، جایز نیست. به عبارت دیگر، تجاهر به گناه قابل مرزبندی است.
۴. متجاهر به گناه کسی است که از نظر شرعی برای رفتارش توجیه درستی نداشته باشد؛ به این معنا که گناه بودن آن عمل نزد او و همگان مسلم باشد و با این حال آن را آشکارا انجام دهد؛ اما در صورتی که حقیقت رفتاری از نظر شخص غیبت کننده گناه باشد، ولی انجام دهنده عمل (کسی که از او غیبت میشود) برای آن توجیه شرعی درستی داشته باشد، آن فرد متجاهر به فسق شمرده نمیشود و غیبت از او نیز جایز نیست؛ چه رسد به این که غیبت کننده، وجود توجیه صحیحی برای آن عمل را محتمل بداند.
۵. تجاهر به گناه سبب جواز غیبت از همان گناه است؛ بنابراین اگر کسی متجاهر به گناهی است، در غیاب او، فقط میتوان همان گناه را باز گفت، متجاهر بودن شخص به گناه خاص، مجوزی برای بیان تمام عیوب و نقایص او نیست.
پیامبرگرامی صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: لا غیبه لثلاثه: سلطان جائر و فاسق معلن و صاحب بدعه.
غیبت درباره سه گروه اشکال ندارد: اول پادشاه ستمگر، دوم فاسقی که آشکارا گناه میکند و سوم بدعت گذار.
لا غیبه لفاسق / غیبت درباره فاسق، غیبت شمرده نمیشود.
اربعه لیس غیبتهم غیبه الفاسق المعلن بفسقه.
غیبت چهار دسته حرام نیست، اول گناه کاری که گناهش را آشکارا انجام دهد.
امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز فرمود: الفاسق لا غیبه له.
غیبت درباره کسی که فاسق است، اشکال ندارد.
در زمینه بعد اخلاقی تجاهر به گناه، دو نکته قابل ذکر است:
نکته نخست: غیبت کردن از زن و مرد با ایمان حرام است و درباره غیر مؤمن اشکال ندارد؛ چرا که مؤمن نزد خداوند محترم است و حریم او نزد بندگان خدا نیز باید پاس داشته شد؛ پس اگر عیوب و نقایصش را آشکار کنند، حرمتش را پایمال کرده اند که این عمل حرام بوده، خدا را به خشم میآورد؛ ولی اگر خود مؤمن حرمت خویش را پاس نداشت و بی باکانه گناه کرد، حرمتش را به دست خویش پایمال کرده و حریم خویش را شکسته است. حضرت صادق علیه السلام میفرماید: اذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمه له و لا غیبه.
اگر انسان گناهش را آشکارا انجام دهد درباره آن بی باک باشد، احترام ندارد و غیبتش بدون اشکال است.
حضرت باقر علیه السلام هم میفرماید: ثلاثه لیس لهم حرمه: صاحب هوی مبتدع و الامام الجائر و الفاسق المعلن بالفسق.
سه دسته احترام ندارند: کسی که در پیروی خواهش های نفسانی خود در دین خدا بدعت گذارد، و حاکم ستمگر، و فاسق متجاهر به فسق.
نکته دوم: در فرهنگ مکتب های الاهی پرده داری و پرده پوشی مسأله مهمیاست و برای جامعه بشری، محوری اساسی به شمار میرود؛ در حالی که غیبت، پرده دری است، و باپرده داری متناقض و بر آن به شدت ناسازگار است و کسی که آشکارا پرده دری میکند و بی باکانه خود را به گناه میآلاید، دیگر باز گفتن گناه او، پرده دری از او نیست.
رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم میفرماید: من القی جلباب الحیاء فلا غیبه له.
کسی که پرده حیا را به دور افکنده است، غیبت درباره اش معنا ندارد.
پرده داری برای کسی که از گناه کردن باکی ندارد، بی مفهوم است؛ چه رسد به کسی که از عمل ناشایست خود خشنود میشود و به آن افتخار هم میکند. چه ناپسند است که انسان، با غرور و افتخار گناهش را وصف کند.
ب: ستمگر: مورد دوم از موارد جواز غیبت آن جا است که در غیاب ستمگر، ستم او را بازگویند که این عمل غیبت نبوده و حرام نیست.
خداوند متعالی میفرماید:
لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما.
خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدی های دیگران را اظهار کند، مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند شنوا و دانا است.
شایان ذکر است که در این مورد، میان ظالم متجاهر به ظلم با غیر متجاهر فرقی نیست؛ یعنی چه از بازگو شدن ظلمش باک داشته باشد و چه نداشته باشد، این عمل غیبت به شمار نمیآید و لزومیندارد که شنونده از مطلبی که پشت سر ظالم مطرح میشود، آگاهی قبلی داشته باشد؛ به این معنا که اگر چیزی هم در این باره نداند، باز هم به جواز این غیبت خللی وارد نمیشود.
برای جواز غیبت از ستمگر شرایطی وجود دارد که عبارتند از:
۱. نیت و قصد مظلوم از غیبت کردن درباره ظالم، دفع یا رفع ظلم او باشد؛ پس اگر مظلوم فقط قصد تنقیص یا تحقیر ظالم را داشته باشد و بخواهد آبروی او را بریزد، غیبتش جایز نخواهد بود؛ البته این شرط درونی است و به قصد و نیت غیبت کننده برمیگردد.
۲. شرط دوم درباره گفتار مظلوم است. مظلوم فقط اجازه دارد درباره ستمیکه در حق او شده است سخن بگوید و اگر در غیاب ظالم، عیب های دیگر او را که با ظلمش ارتباطی ندارد، بیان کند، گفتار او غیبت به شمار رفته، حرام است.
۳. شرط سوم درباره شنونده غیبت است. مظلوم فقط حق دارد نزد کسی از ستمگر غیبت کند که هم توان کمک کردن به او و هم امید به یاری و حمایت او داشته باشد. چه بسیار کسانی که توان کمک و یاری به ستمدیده را دارند، ولی در این باره اقدامینمیکنند و حتی نمیتوان به کمک آنها امید داشت که در این صورت، غیبت کردن از ظالم نزد ایشان جایز نخواهد بود.
نکته دیگر درباره این نوع غیبت آن است که اگر ظالمیبه کسی ظلم کرده باشد، آیا جایز است شخص ثالثی، ظلم او را نقل کند؟ در پاسخ باید گفت: خیر، فقط خود مظلوم میتواند با بیان ستمیکه در حق او شده است، از خودش دفاع کند.
نکته دیگر این که آیا بیان ظلم به دادگاه اختصاص دارد و ففط در محضر قاضی باید عنوان شود؟ در پاسخ به این پرسش نیز باید گفت: خیر، هرگاه جان، مال و آبروی انسان تهدید شود و خودش به تنهایی نتواند از خویش دفاع کند و به کمک نیاز داشته باشد، جایز است از طریق بیان ستم به دیگران، از خود دفاع کند.
خداوند متعالی در قرآن کریم میفرماید:
و الذین اذا اصابهم البغی هم ینتصرون أو لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما علیهم من سبیل.
و کسانی که هرگاه ستمیبه آنها رسد، یاری میطلبند و کسی که پس از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی برایشان نیست.
ج: بدعت گذار: مورد سوم از موارد جواز غیبت آن است که بدعت شخص بدعت گذار را در غیابش، بازگویند تا مردم از راه نادرست او مصون بمانند. بدعت گذار کسی است که با نام دین، چیزی را که از دین نیست پایه میگذارد و مردم را با این کار منحرف میکند. بدعت گاه در اصلی از اصول اعتقادی گذاشته میشود و گاه در فرعی از احکام دین.
صاحبان فرقه های گوناگون مذهبی که عقایدی انحرافی دارند، از جمله بدعت گذاران به شمار میروند و غیبت از ایشان جایز است؛ البته توجه به این نکته لازم است که چون غیبت از بدعت گذار برای جلوگیری از ایجاد انحراف به وسیله او است، اگر شخصی دارای عقاید انحرافی باشد، ولی قصد اشاعه و آموزش آنها را نداشته باشد، و ترسی از منحرف کردن او در میان نباشد، غیبت از او جایز نخواهد بود.
سه کس را شنیدم که غیبت روا است *** و زین درگذشتی چهارم خطا است
یکی پادشاهی ملامت پسند *** کزو بر دل خلق بینی گزند
حلال است از او نقل کردن خیر *** مگر خلق باشند از او برحذر
دوم پرده بر بی حیایی مکن *** که خود میدرد پرده بر خویشتن
ز حوضش مدار ای برادر نگاه *** که او میدرافتد به گردن به چاه
سوم کژ ترازوی ناراست خوی *** ز فعل بدش هر چه دانی بگوی