خوب تماشا کن شهر، شهر فرنگه!
گفتوگو با تنها سازنده سوغات پاریس در ایران

راحله عبدالحسینی| خبرنگار:
رد پای بسیاری از ورود نخستینها در ایران را که دنبال کنیم در بیشتر موارد به سلطان صاحبقران، ناصرالدین شاه قاجار میرسیم یا به پسرش، مظفرالدین. شهر فرنگ هم که یکی از نوستالژیها و خاطرات دوران کودکی مادربزرگ و پدربزرگهای ماست به روزگار مظفرالدین شاه قاجار میرسد. زمانی که برای بازدید از نمایشگاه جهانی فرانسه به پاریس رفته بود شهر فرنگ را دید و حسابی نظرش جلب شد و دستور داد این دستگاه را به ایران بیاورند. شهر فرنگی، آن زمان یکی از مشاغل آبرومند و به روز بود.
کمکم ایرانیها آستین بالا زدند و خودشان دست به کار شدند و دستگاه شهر فرنگ ساختند و بازار شهر فرنگ رونق گرفت. تا زمانی که سینما و تلویزیون رونق شهر فرنگ را کساد کرد. اما خاطره خوش و حس خوبِ دیدن عکسها و شنیدن داستانهای شهر فرنگ در خاطرهها ماند. «حسین اسلامی» اصالتاً اصفهانی است و هنرمند. ساخت شهر فرنگ را از پدرش آموخته و به پسرش یاد داده. او حالا تنها سازنده شهر فرنگ است که کارهایش در هتلها، سفرهخانهها، رستورانهای سنتی و برخی خانههای این شهر خودنمایی میکند. ساعتی با او در مغازه عتیقهفروشیاش در خیابان وحدت اسلامی درباره روزگار سپری شده شهر فرنگ گپ زدیم.
حسین اسلامی با پسرش «سعید» در سکوت و آرامش مشغول ساخت دستگاه شهر فرنگ هستند. هر مخاطبی که دستگاه شهر فرنگ را ببیند بیاختیار لبخندی میزند و یاد گذشتهها میافتد. به یاد زمانی که خبری از جعبه جادو و پرده نقرهای نبود. اما این روزها شهر فرنگ به خاطرهها پیوسته است و کسی شهر فرنگ نمیسازد. حسین اسلامی میگوید: «این هنر را از پدرم آموختم. هنری که نیم قرن است در خانواده ما نسل به نسل منتقل میشود. از مدرسه میآمدم و ساعتها به دست پدرم خیره میشدم تا یاد بگیرم. اجازه نداشتم چکش در دست بگیرم. اگر پدرم در مغازه نبود ورق آهن را خم میکردم و چیزی را که از پدر آموخته بودم اجرا میکردم. پدرم که متوجه شد چقدر علاقه دارم کمکم به من هم یاد داد.»
ساخت شهر فرنگ از صفر تا صد کار دست است و ماشین و ابزار مدرن صنعتی به کار نمیآید و به گفته اسلامی باید صبور بود تا از عهده طراحی، ورقبری، سوهانکاری، سنباده زدن، نجاری، شاسیکشی، لحیم و جوشکاری برآمد و به نتیجه رسید. میگوید: «همیشه به طرح تازهای برای شهرفرنگ فکر میکنم. گاهی خواب میبینم و بلافاصله بعد از بیداری طرح را روی کاغذ میکشم. در طراحی شهر فرنگ از شیشههای رنگی، طرحهای معماری ایرانی، آینهکاری و کارهایی از این قبیل بهرهمیبرم تا جذابیت کار بیشتر شود. میخواهم شهر فرنگی با الهام از معماری یکی از دروازههای تهران بسازم و از خاتمکاری هم استفاده کنم. ساخت شهر فرنگ ظرافت خاصی دارد. اگر یک میخ اضافه باشد خودش را نشان میدهد و زیبایی کار، کم میشود. همین دقت و حوصله باعث شده تا کسی حوصله یاد گرفتن این هنر را نداشته باشد.»
شهر فرنگ
در سفرهخانهها و رستورانهای سنتی
پرسشی که ذهن را مشغول میکند این است که وقتی روزگار رونق شهرفرنگ گذشته و دیگر عمو شهرفرنگی در کوچهها قدم نمیزند، دست سازههای این استادکار کجا به نمایش درمیآید. اسلامی اینطور پاسخ میدهد: «شهرفرنگ یکی از نوستالژیهای ما ایرانیهاست. من برای هتلها، سفرهخانهها، رستورانهای سنتی، بوستان نهجالبلاغه و شهرهای دیگر شهرفرنگ ساختهام. برخی از مشتریان هم هستند که برای خانه خودشان سفارش میدهند. برای آنها در ابعاد کوچکتر و با عکسهای سیاه و سفید و قدیمی خانوادگی خودشان میسازم. بسته به اندازه شهرفرنگ بین 15 تا 30 عکس در آن به نمایش درمیآید.» جالب اینکه هیچکدام از شهرفرنگهایی که او ساخته شبیه هم نیستند و هر کدام برای خود طرحی مجزا دارد.
جدیدترین کار او شهرفرنگی است که به تازگی ساخته شده و در تیمچه حاجبالدوله بازار نصب شده. هنر دست او به شهرهای دیگر هم رفته و به همین دلیل او را تنها سازنده شهرفرنگ در ایران میخوانند. یکی از ساختههای او در اصفهان، مشهد، چهارمحال و بختیاری و شهرهای دیگر ایران در اماکن عمومی و ساختمانهای اداری مثل شهرداریها به نمایش درآمده است. کار او به آن سوی مرزهای کشور نیز خواهد رفت. میگوید: «یکی از سفرهخانهداران ساکن دبی برای سفرهخانهاش و فرد دیگری برای نمایش در سیرک در کشور کانادا شهر فرنگ سفارش داده است.» برخی هم برای نمایشگاهها، مدارس، بوستانها و مراسم دیگر شهر فرنگ از او کرایه میکنند.
هر شهر فرنگی که حسین اسلامی میسازد شناسنامه دارد و منحصربهفرد است. سعید اسلامی که سعی میکند فوت و فن کار را تمام و کمال از پدر بیاموزد خاطرهای تعریف میکند: «در یکی از نمایشگاهها که شهرفرنگ برده بودیم من مثل عموشهرفرنگی شروع کردم به خواندن که شهر شهرفرنگه! پیرمردی آمد و نشست پای شهرفرنگ. اشک در چشمانش بود و میگفت: مرا بردید به 70سال پیش که شهرفرنگ به کوچه ما آمده بود.»
کار عشق و اصالت
«شهر فرنگی که ابعاد کوچکی دارد تقریباً بین 4ونیم تا 5میلیون تومان قیمت دارد و برای ساختش باید حدود 45روز زمان صرف شود.» حسین اسلامی با این توضیح ادامه میدهد: «برای این شهر فرنگ حدود3 و نیم تا 4میلیون تومان هزینه میشود. به همین دلیل سودی ندارد. فقط کار عشق است و هنر.کاری که با وجود خستگیها و مشکلاتش برای من بینهایت لذتبخش است. شهر فرنگی را دیدم که داخلش به جای عکسهایی که روی کاغذ روغنی با غلتک بچرخد؛ مانیتور گذاشته بودند و بیشمار عکس نشان داده میشد. این دیگر اصالت ندارد.» او برای ساخت شهرفرنگ از ورقهای برنجی استفاده میکند تا عمر طولانیتری داشته باشد. میگوید: «چند باری شروع کردم برای خودم یک شهر فرنگ بسازم. هر بار به نیمه کار که رسیدم مشتری داخل مغازه آمد و اصرار کرد که همین را میخواهد. هنوز برای خودم شهر فرنگ نساختهام.» تعداد شهر فرنگهایی که او در طول سالهای کاریاش ساخته بیش از 70شهر فرنگ و امیدوار است به 100 برسد.

شهر فرنگ از همه رنگ
شهر فرنگ را اگر نه از نزدیک، دستکم در فیلمها دیدهایم؛ همان جعبه چهارگوش فلزی سوار بر چهارچرخ که از سوراخهای دیواره آن عکسهای قدیمی و عکسهای اماکن دیدنی و معروف جهان به نمایش درمیآید. شهر فرنگ حدود 7دهه پیش در فهرست تفریحات مردم تهران قرار داشت. هم سرگرمی کودکان بود و هم بزرگسالان. کسی که شهر فرنگ را در کوچهها و خیابانهای تهران راه میبرد به عمو شهرفرنگی معروف بود. عمو شهر فرنگی با سر دادن آواز «بیا که شهر، شهر فرنگه. از همه رنگه. خوب تماشا کن. بنشین سیاحت کن.» بچهها را دور خود جمع میکرد و پای دریچههای شهر فرنگ مینشاند. شهر فرنگ 3دریچه مجهز به یک ذره بین داشت که تصاویر را بزرگتر نشان میداد.
بچهها که پای دریچهها مینشستند عمو شهرفرنگ با همان صدای رسا و آهنگین شروع میکرد به روایت عکسها: «اینجا رو که میبینی فرنگستونه. خیابونای این شهرفرنگ از این سر تا اون سرش و حتی رو پلهاشم سنگفرشه. چراغای نفتی شهر هم همه شب روشنه تا خود صبح... اینی که میبینی بازار بلخه. بادوم تلخه توی طبقها. برای جنگه. خوب تماشا کن... مردمکاشون خوشحال و خندون. با گلههاشون. با چوپوناشون. خوب تماشا کن... رستم زاله از راه رسیدش. سوار اسبه اسب سفیدش... خوب تماشا کن!» داستانهای عمو شهر فرنگ که حاصل ذوق و بداهه سرایی او بود و دیدن تصاویر شگفتانگیز از سراسر دنیا، بینندگان را به رؤیا و تخیل فرو میبرد و یکی از بهترین و لذتبخشترین سرگرمیها را رقم میزد. سرگرمی که یک قران هزینه داشت.