هَرَند شهری است در بخش جلگه شهرستان اصفهان استان اصفهان ایران.
اين شهر در بخش خاوری استان اصفهان در ۸۵ کيلومتری شهر اصفهان بسوی نائين، در سرزمينی که کوه و کوير به هم می پيوندد، جا گرفته است..
اين شهر، فاصله ۵۲ درجه و۲۶ دقیقه طول
جغرافیایی از نصف النهار گرینویچ وپهنای جغرافیائی ۳۲ درجه و۳۳ دقیقه و
بلندای ۱۵۴۰ متری از روی دریا است . از شمال به دشت واز جنوب به رودخانه
زاینده رود میرسد و راه آهن سراسری اصفهان ، کرمان از ۵ کیلومتری وجاده
سراسری اصفهان نائین- یزد از ۱۸ کیلو متری شمال آن ورودخانه زاینده رود از
۱۳ کیلومتری جنوب آن میگذرد.این شهر در سال ۱۳۷۲ هـ.ش توسط تقسیمات کشوری
بهعنوان مرکز بخش جلگه گريده شد.
چنين می نمايد که اين روستا در هزارههای
گذشته، گودالی بزرگ بوده است که آب باران بدان می ريخته و اين آب برخی را
بسوی خود کشانده و به کشت و کار واداشته است. سپس نياز بيشتر مردم به آب،
سبب کندن قنات شده است. در هرند، کوه و کوير به هم میرسند و اين چگونگی
سبب شده است زمين آن آبريزگاه کوههای جبل باشد و زمينه مناسبی برای آب
ارزان فراهم کند. سپس تر مردم با ساختن مزرعه هايی چون خوادينان وبشنوقباد
و جزء آب و دژچه، به کشاورزی و دامداری پرداخته اند.
ساختمانهای کهن و برج و باروها و قنات ها
و مزرعهها و کشت زارهای باستانی آن گويای کهنسالی اين روستای خشک و کويری
ست. مزرعه خوادینان ، حسين آباد، بشنو قباد ، جزء آب و دژچه، در زمزه اين
نمادهای باستانی ست. از مردان نامدار اين ديار میتوان از "آبسا"، که یکی
از وزرای اردشیر بابکان بوده است نام برد. مردم هرند، پيش از يورش عربها
به ايران، زرتشتی بوده اند. مسجد جامع محله کُشته در اين روستا، تاريخی
ترين بنای دروان پيش از اسلام است که گويا آتشکدهای بزرگ بوده است و موبد
موبدان درآن پيش نيايشگر آن بوده است.
شوربختانه، در روزگار کنونی بسياری از
بناهای زيبا و باستانی هرند، در راه "نوسازی!!" ويران شده است و جای خود
را به ساختمانهای مدرن زشت و ناخوشايند داده است. روزگاری مردم در پگاه هر
بهار به "باغ آبروان"، که در سده گذشته " باغ دو سيد" نام گرفت، میرفتند
و آنجا گام زنان به کشتزار کهنسال و دلگشايی بنام " هرند آفرين" میرفتند
وپس از اين گشت و گذار به کار روزانه میپرداختند. اما امروزه شايد نامی
نيز از آن باغ بهشتی و کشتزار بخشندهای که آنچنان غله و ميوه داشت که
هرند آفرين نامش نهاده بودند، نمانده است.
نيز چنين است سرگذشت، کاروانسراها، آب
انبارها، يخچال هرند، انبار فرسخی، برج خوادينان، حمام سادات و چندين و
چند بنای زيبا و ارزشمندی که ناآگاهی و نادانی مردم و بی برنامگی دولت در
نگهداری آنها، همه ويران شدند.
هرند نيز مانند بشتر شهرهای کوچک ايران،
مردمی ساده و روستايی دارد که بهره چندانی از دانش و آگاهی مدرن ندارند و
همچنان بيشترمردم به کارهايی که جايگزين کشاورزی و دامداری شده است، سرگرم
اند. برای مردم هرند، اين سرگرمی برای مردها کاميونداری و برای زنان قالی
بافی ست. از اينرو از فرهنگ و هنر در اين روستا خبری نيست و بيشتر مردم
نيز کمبود آن را حس نمیکنند.