طرح و رنگ لباس این عروسکها، تفسیری از فرهنگ ریشهدار این خاک دارد؛ و این عروسکها سفیرانی هستند که تبریز تا به امروز از داشتن آن محروم بوده است.
همه با کارهای دستی مادران خود خاطرهها داریم، مادرانی که روزهای کودکی ما را با کارهای بافتنی و دوختنی دست خود به یادماندنی کردهاند اما شاید ندانیم که همانها میتوانند جاذبه فرهنگی برای دیگر فرهنگها باشند.
هنر دستی که طرح، رنگ و شکل و شمایل آن چه در قالب لباس باشد و چه عروسک، برگرفته از ریشههای فرهنگی است که مختص هر شهر و کشوری است؛ هنری که گرچه در دنیای مدرن به دنبال عرضه آن به صورت خارق العاده به جهانیان هستیم، اما در کمال ناباوری در تعامل میان فرهنگها در مییابیم که همان هنر اصیل بیشتر مورد پذیرش قرار میگیرد.
مریم فکردار مادر جوانی است که برای نخستین بار غریزه و مهر مادرانهاش وی را به کار عروسکسازی کشانده است، اما اتفاقات به نحوی پیش رفت که عروسک سازی به دغدغه اصلی اش تبدیل شد. او اکنون عروسکهایی میسازد که سفیر فرهنگ و هنر تبریز است.
فکردار در این رابطه نقل میکند: سال 88 بود و برای دختر تازه متولد شدهام به دنبال عروسکی بودم تا بتواند آنرا به راحتی در دست بگیرد، بدون اینکه نگران آسیب زدن عروسک به دخترم باشم و از تماشای بازیاش لذت ببرم؛ اما در هیچ فروشگاهی نتوانستم عروسک مورد نظر خود را با آن طرح و رنگ بیابم از این رو دست به کار شده و نخستین عروسک را بافتم.
وی ادامه میدهد: آن روزها که تازه صفحات اجتماعی رونق گرفته بود، من هم تصاویر عروسکهای بافتنیام را در صفحه مجازی به اشتراک گذاشته و در این میان دوستانی از آلمان و انگلیس که از این عروسکها بسیار خوششان آمده بود و متفاوت با عروسکهای فروشگاهها میدیدند، برای ژانویه آن سال خود سفارش دادند.
وی میافزاید: آنها به دنبال هدیهای تازه و متفاوت برای ژانویه خود بودند و من نیز مشتاق معرفی عروسکهای بافتنی که ریشه در فرهنگ بومی و فولکلور داشت و اغلب از مادری به مادر دیگر نسل به نسل منتقل شده بود؛ عروسکهای سفارشی در حدود 150 عدد شد و پیش از ژانویه به دستشان رسید و عجیب آنکه با عروسکها ارتباط خیلی خوبی برقرار کردند و سرنوشت هر کدام از آن عروسکها را و اینکه به دست چه کسانی رسید را به روایت عکس و تصویر برایم با ذوق و علاقه بسیار ارسال میکردند.
ظهور فرهنگ بومی آذربایجان در عروسکهای دست ساز بانوی تبریزی
فکردار، حدود دو سال پیش که در فضای مجازی خبری مبنی بر برپایی نمایشگاه عروسکهای دست ساز پارچهای با هدف معرفی فرهنگ و لباس بومی مناطق مختلف منتشر شد، با دیدن این خبر مشتاقانه با برگزار کنندگان این نمایشگاه تماس گرفته و متوجه میشود این نمایشگاه سالانه هیچ وقت نمایندهای از تبریز و آذربایجان نداشته است و این درحالی بود که تمامی شهر و روستاهای مختلف کشور در معرفی فرهنگ و لباسهای بومی مناطق خود از هم پیشی میگرفتند، اما تبریز با وجود فرهنگ غنی در این زمینه سفیری برای معرفی نداشت.
این بانوی جوان در این رابطه نقل میکند: پس از پیگیریهایی که انجام دادم و متوجه شدم تبریز و استان آذربایجان شرقی نمایندهای از فرهنگ فولکلور خود در این نمایشگاه سالانه ندارد، از اینرو دغدغهمند شدم که یک نماینده از تبریز و فرهنگش به این فستیوال فرهنگی ببرم. بر این اساس، به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان رفتم تا اسناد تاریخی از لباسهای بومی منطقه به دست آورده و دست به کار دوختن این عروسک بومی شوم.
فکردار ادامه میدهد: در گفتوگو با کارشناس سازمان میراث فرهنگی دریافتم که به جز چند رساله و پایان نامه هیچ سند و منبع معتبری در خصوص لباس بومی تبریز و حتی آذربایجان شرقی در این سازمان وجود ندارد و در نهایت تنها پیشنهادی که از سوی این سازمان به من شد، جستجو از افراد محلی در روستاهای مختلف استان برای پیدا کردن عروسکهای قدیمی و دست ساز بود تا هم تصویر و سندی از چهره عروسکها بهدست آورم و هم از طرح و رنگ لباسها چیزی بفهمم؛ اما هیچ عروسکی که متعلق به فرهنگ بومی شهر و استانمان باشد را پیدا نکردم.
او تعریف میکند: در جستوجوهای بسیار با افراد مختلفی آشنا شدم که تنها به دلیل علایق شخصی خود به فرهنگ این آب و خاک، اسناد و تصاویر مختلف مربوط به فرهنگ پوشش و لباس بومی تبریز را جمع آوری کرده و یا مطالعات تخصصی در این زمینه انجام داده بودند. در معاشرت با آنها بود که متوجه فرهنگ غنی تبریز و آذربایجان شرقی در این حوزه شدم. هر رنگ لباس، هر نوع کلاه، مدل آستین لباسها، مدل دامنها، کوتاهی و بلندی شلوارها، جنس پارچهها و حتی گل سرها هر کدام فلسفه و داستانی برای خود داشتند که شناخت آنها بسیار جذاب و شگفت انگیز بود.
این بانوی جوان هنرمند که نمایشگاه سالانه عروسکهای محلی بهانهای میشود تا به دنبال احیای فرهنگ فولکور شهر خود باشد، تحقیقات خود را در خصوص فرهنگ و پوشش زنان و مردان تبریز در دورههای مختلف پی میگیرد و هرچند هیچ ایدهای از چهره عروسکهای فولکلور منطقه آذربایجان شرقی نمییابد، اما طراحی و دوخت عروسکها و لباس هایشان را با الهام از فیلمهای قدیمی و کمک و راهنمایی افراد مختلف آغاز میکند. عروسکهایی که هر کدام شان نماینده قشری از جامعه و حرفه و پیشهای هستند و لباسهایشان گویای فرهنگ مردمان این خطه و حتی سنتها است.
از خلق شخصیت افسران نظامی و زن عشایر تا چالشهای این راه
از دوسال گذشته تا کنون مریم فکردار موفق به خلق 20 شخصیت با هدف معرفی فرهنگ و لباسهای بومی تبریز شده است. افسر نظامی، زن عشایر، عروس، زن دایره زن (قاوال زن)، زنان قالی باف، زن و مرد روستایی با تمام جزئیات در لباسها و حفظ رنگ و نوع پوشش خلق شدهاند، اما یکی از نکاتی که این بانوی هنرمند به آن اشاره میکند به نوع پارچه و رنگ آنها در لباسهای بومی تبریز است.
به گفته فکردار، مردمان این خطه از ایران زمین اغلب غنی و ثروتمند بودند و از سوی دیگر تدین ریشه در فرهنگ و تاریخ این سرزمین دارد و از این رو لباسهای زنان آنها از اعلاترین پارچهها بوده و اغلب یا از پارچههای ابریشم و زربافت و یا مخمل استفاده میکردند و یا مثل زنان عشایر لباسهایشان سکه دوزی میشد. گرچه زنان از لباسهای کامل پوشیده استفاده میکردند، اما همه خوش رنگ و خوش طرح بودند و این درحالی است که فرهنگ زنان تبریزی در این خصوص با گذر ایام تغییر کرده است. تمامی این موارد تبدیل به یکی از چالشهای اساسی برای فکردار در تهیه پارچه شده است.
این هنرمند در ادامه صحبتهایش میگوید: تهیه کردن پارچه با طرح و بافت قدیمی خیلی سخت بوده و نمونه مشابه آنها را تنها در بازار تاریخی تبریز میتوانم پیدا کنم؛ این درحالی است که در گذشته زنان از رنگهای شاد در لباس هایشان استفاده میکردند و با تمایل زنان امروزی به رنگهای تیره، پیدا کردن رنگ روشن آن هم در پارچههای ابریشم و مخمل کار دشواری است. از سوی دیگر نمیتوان کمتر از یک متر پارچه خرید و این چنین برای هر عروسک مجبور به خریداری میزان زیادی پارچه هستم که از جمله چالشها و هزینههای بالای حوزه عروسک سازی است.
سفیران فرهنگ تبریز، به بازار فروش نمیرسند
فکردار، گرانی پارچهها و نایاب بودن آنها را علت به بازار فروش نرسیدن عروسکها عنوان میکند و میگوید: پیدا کردن پارچه لباس این عروسکها یکی از بزرگترین چالشهایی است که با آن مواجهم و همین علت مهم باعث میشود تا در حال حاضر به فروش آنها فکر نکنم، چون از هر عروسکی فقط یک نمونه وجود دارد و با نایابی پارچههای مورد نظر و گرانی پارچههایشان نتوانم مورد مشابه شان را دوباره بدوزم.
او در این خصوص ادامه میدهد: با حمایت آقایان دیده و کینژاد غرفهای را در نمایشگاه دائمی در دانشگاه هنرهای اسلامی تبریز برای عروسکها برپا کرده و این سفیران کوچک عروسکی را با هدف معرفی فرهنگ و سنتهای مردمان تبریز به نمایش گذاشتهام. اما ایجاد زمینههای مختلف نمایشگاهی در سطح شهر و یا حضور در نمایشگاههای ملی میتواند قدم موثری در معرفی این فرهنگ بومی باشد که تاکنون چنین زمینهای بهوجود نیامده است.
این بانوی هنرمند که با عشق و علاقه راه احیا و معرفی بخشی از فرهنگ و سنت های تبریز را با خلاقیت و هنر دست خود پیش گرفته، تاکنون هیچ واکنشی را از نهادهای ذی ربط نسبت به این اقدام خود ندیده است. هرچند که هرجا سخن از گردشگری و فرهنگ باشد، مسئولان بسیاری اعلام حضور در این عرصه کرده و از حمایت و برنامههای بسیار مدون خود میگویند.
صنعت گردشگری تبریز، نیازمند سفیران فرهنگی و مدیران بلند همت
به هر کشوری از جهان که سفر کنیم سوغاتهای ارزان قیمت تا گران بهایی را دارند که معرف فرهنگ، هنر، جاذبههای تاریخی و گردشگری آن منطقه هستند. درواقع با معرفی پتانسیلهای خود در قالبهای مختلف توانستهاند آنها را تبدیل به برند کرده و از این طریق هم به معرفی جاذبههای خود به جهانیان پرداخته و هم با وحدت صنعت گردشگری و فرهنگ و هنر به رونق اقتصادی قابل توجهی برسند.
برج ایفل و طاق پیروزی فرانسه، اژدهای چین، آسیابهای بادی و نقاشی دختر با گوشواره مروارید هلند، اتوبوسهای لندن و آثار تاریخی و فرهنگی ترکیه و بسیاری دیگر از شهرها و کشورهای جهان، سوغاتهای کوچک و بزرگ در قالب تی شرت، مجسمه، تابلو، مگنت، جا کلیدی و... هستند که همچون سفیری از شهر و دیار خود با گردشگران سفر کرده و به خانهها و دیگر شهرهای دنیا رسیدهاند و این چنین است که دیگر کسی را نمیتوان یافت، نداند سراغ برج ایفل را کجا باید گرفت.
در این میان اما تبریز، علیرغم وجود شخصیتهای مختلف ادبی، فرهنگی و تاریخی، ظرفیتها و جاذبههای گردشگری، صنایع غذایی و صنایع دستی نتوانسته هیچ سفیری داشته باشد. سفیری که به زبان هنر لباسهای خوش رنگ بومی را معرفی کند، شهریار را در طاقچه اتاقها بنشاند و مقبره الشعرایش را دست به دست و شهر به شهر بچرخاند.
به گفته کارشناسان، لازمه داشتن صنایعی که بتوانند سفیر شهری بشوند و معرف جاذبههای مختلف آن به خارج از مرزهای استانی و کشوری باشند، داشتن برنامه در حوزه گردشگری و برندسازی است که گرچه برندسازی، وعده خوش خیالی مدیران استانی و شهری تبریز بوده و در رویای مدیریتی خود سرگردان واژه برندسازیاند، اما هنرمندان و جوانان این دیار خوب میدانند که ارزشها و جاذبههای این شهر چه بوده و چگونه میتوان آنها را با آثار هنری به گردشگران عرضه کرده و به خارج از مرزها معرفی کرد.
تبریز شهر پرآوازه عرصههای فرهنگی، هنر، شعر و ادب، تاریخی، جغرافیایی و طبیعی، معماری و اقتصادی، در حوزه گردشگری سرگردان است و به عقیده صاحب نظران و متخصصان، علیرغم ظرفیتهای بسیار بالای آن نتوانسته این پتانسیلها را به گردشگران معرفی کند، به طوریکه در بسیاری از موارد مسافران تبریز نمیدانند باید از دیدن چه چیزهایی لذت ببرند و با چه فرصتهایی آشنا شوند. این ضعف بزرگ بیش از هر چیزی ناشی از بیبرنامگی در عرصه گردشگری است.
علی رغم سرگردانی و بیبرنامگی مدیریتی که حتی فعالیتهای خلاقانه هنرمندان و جوانان را نیز در اغلب موارد دچار ناکامی میکند، همچنان ذوق جوانان این مرز و بوم به عشق نام و تاریخ تبریز میجوشد و در میان هیاهوی تبلیغاتی مدیران، در آرامش و بی هیچ جنجالی بانویی هنرمند عروسکهایی را به رشته ذوق خلق میکند که همه قدمی ماندگار در احیای فرهنگ و تاریخ این شهر هستند.
به گزارش ایسنا، با این حال به نظر میرسد که در سایه بیبرنامگیها، همان اولین سفیر فرهنگ تبریز نیز اندر خم بیتوجهی و بی برنامگیها در میانه راه از حرکت بایستد. سفیری که در عین زیبایی بسیار هنرمندانه فرهنگ، سطح اجتماعی و تاریخ مردمان این مرز و بوم را معرفی میکند و میتوانست مهمانی دلنشین در هر خانهای باشد.