امام حسین علیه السلام، الگوی رشادت و جوانمردى
امام حسین عليه السلام جوانمردی بی نظیر و نمونه است و تاریخ جوانمردى وی را به روشنی در دفتر خود ثبت کرده است.
كسانى كه كرامت نفس داشته باشند حتى اگر ايمان به خدا و آخرت هم نداشته باشند نمى توانند در مقابل ظلم ستم سكوت كنند و از اعمال و رفتار حقارت آميز و رذل تنفر دارند چه برسد به افراد با ایمان و اسوه هایی چون امام حسین عليه السلام که يك جوانمرد نمونه است و تاریخ به زيبايى داستان جوانمردى وی را بيان مى كند:
- وقتى در روز عاشورا امام حسين عليه السلام تنها شد، شمر بن ذى الجوشن به همراه نزدیک به ده نفر از مردان جنگى اهل كوفه، مقابل خيمه ای كه بار و بنه و زن و فرزند امام حسين عليه السّلام در آن بودند، آمد، تا امام این صحنه را دید، به طرف خيمه حركت كرد، از اين رو شمر و همراهانش به طرف حضرت آمده بين ايشان و خيمه اش فاصله انداختند. در اين بين گروهى از آن بى حياها به سوى حرم امام عليه السلام هجوم بردند، امام عليه السلام وقتى عمل ناجوانمردانه آنان را ديد فرياد برآورد: «وای بر شما، اگر دين نداريد و از قيامت نمى هراسيد، لااقل در دنيايتان آزاد مرد و رشيد باشيد و از رذالت و ددمنشى دست برداريد. جلوى مردان پست و افراد جاهل تان را از هجوم به خانه و كاشانه و اهل بيتم بگيريد. شمر بن ذى الجوشن گفت: اين را به خاطر تو انجام مى دهيم اى پسر فاطمه! و با مردان جنگى به سوى امام رفت، امام به طرفشان حمله مى برد و آنها از دورش پخش مى شدند».[1]
چرا امام حسین علیه السلام اینگونه نباشد در حالی که صفت مروت و جوانمردی را از جد بزرگوار خود به ارث برده است آنجا که پيامبر صلی الله علیه و آله هنگامى که در بستر بيمارى بود؛ فرمود: «أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّ لَهُ هَيْبَتِي وَ سُؤْدُدِي وَ أَمَّا الْحُسَيْنُ فَإِنَّ لَهُ جُرْأَتِي وَ جُودِي»[2]- مهابت و بردبارى خويش را به حسن دادم و #جوانمردى و آمرزش خود را به حسين.
این حسین همان بزرگ مرد غيرتمندی ست كه به مردم غیرتمندی و جوانمردى را آموخت و تعليم كرد كه: مرگ در زير سايه هاى شمشير را بايد بر ذلّت و پستى اختيار كرد، حسين بن علىّ بن ابى طالب عليه السّلام است كه چون بر او و اصحابش، امان را عرضه داشتند. بلند منشى کرد و از قبول آن سرباز زد و فرمود: «اى عصرها و نسل ها! به هوش كه اين فرومايه و فرزند فرومايه، اينك مرا ميان دو انتخاب قرار داده است: بر سر دو راهى ذلّت پذيرى و تسليم خفّت بار در برابر فرومايگان يا مرگ با عزّت و سرفرازى! و چقدر دور است از ما كه ذلّت و خوارى را برگزينيم. خدا و پيامبر او و ايمان آوردگان و روشنفكران و دامان هاى پاك و رگ و ريشه هاى پاكيزه و مغزهاى روشن انديش و غيرتمند و جان هاى با شرافت نمى پذيرند كه ما فرمانبردارى فرومايگان و استبدادگران پست و رذالت پيشه را بر شهادتگاه رادمردان و آزادمنشان مقدّم بداريم».[3]
حسین علیه السلام اینگونه است که ستایش ستایشگران را می طلبد، ابن ابى الحديد می گويد: من از ابوزيد يحيى بن زيد علوى بصرى شنيدم كه مى گفت: گویى ابيات ابوتمام كه راجع به محمّد بن حميد طائى سروده است، سروده نشده است مگر درباره حسين عليه السلام:
وَ قَد کَانَ فَوتُ المَوتِ سَهلاً فرَدّهُإلَیهِ الحِفاظُ المِّرُّ وَ الخُلقَ الوَعرُ... [4] مرگ برای او آسان است و زنده ماندن را دشوار و مرارت بار و ناگوار می داند.
او شخصیتی است که ستم پذیری را ننگ می داند، آنگونه که گویا چنین کاری در هنگام ترس و وحشت نیز کفر است. پس چون مرگ نزدیک گردید، پای خود را محکم بر زمین کوبید و فریاد کرد که از زیر پای تو حشر و برانگیخته شدن است...
یاران حسین علیه السلام نیز همچون او #آزادمرد و جوانمرد بودند، یکی از آنها جناب حر است وی از امام رخصت گرفت و جنگید تا اینکه بر اثر جراحات بر زمین افتاد، امام خود را به بالين حر رساند كه خون او با فشار از بدنش خارج مي شد! امام به او فرمود: اى حر به به، تو همان طور كه نامت نشان مي دهد در دنيا و آخرت حر يعنى آزاد مرد مي باشى سپس اين دو شعر را سرود:
لَنِعْمَ الْحُرُّ حُرُّ بَنِي رِيَاحٍوَ نِعْمَ الْحُرُّ عِنْدَ مُخْتَلَفِ الرِّمَاحِ
وَ نِعْمَ الْحُرُّ إِذْ نَادَى حُسَيْناًفَجَادَ بِنَفْسِهِ عِنْدَ الصَّبَاح[5]
اين حر كه از قبيله بنى رياح است مردى بسيار خوب است. حر در موقع نيزه زدن مردى است نيكو.
حر جوانمردى است خوب، زيرا حسين را صدا زد و در موقع صبح جان خود را فدایى نمود.
خداوندا! به ما توفيقى ده كه ويژگي هاى اخلاقى پیشوایان دین و اصحاب خالص او را كه در پیشانی تاریخ بشریت می درخشند در خود زنده كنيم و پیرو راستین راه آنان باشیم.
مهدی سیدمرادی
پی نوشت ها:
[1] وقعة الطف، ابو مخنف كوفى، لوط بن يحيى، به تصحیح محمد هادى يوسفى غروى، جامعه مدرسين، قم، 1417 ق، چاپ سوم، ص 251.
[2] الخصال، شیخ صدوق، به تصحیح: على اكبر غفارى، جامعه مدرسين، قم، 1362ش، ج 1، ص 77.
[3] تحف العقول، ابن شعبه حرانى، جامعه مدرسين، قم، 1404ق، ص 241.
[4] شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، قم، 1404ق، ج 3، ص 249.
[5] الأمالي، شیخ صدوق، كتابچى، تهران، 1376ش، ص 160