0

شب پنجم (زهد و دل نبستن به دنیا در سیره حسینی(ع))

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

شب پنجم (زهد و دل نبستن به دنیا در سیره حسینی(ع))

شب پنجم (زهد و دل نبستن به دنیا در سیره حسینی(ع))

 
امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «رغبت به دنیا، غم و اندوه را بسیار می کند و بی رغبتی به دنیا، دل و بدن را آسوده می کند». امام حسین علیه السلام، از امام علی علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آدمی است و همان روزش! هر کس صبح به سلامت برخیزد و بدنش بیمار نباشد و خوراک روزش را داشته باشد، گویی دنیا برایش فراهم است».
 

سوره حدید، آیه 20

زهد و بی رغبتی به دنیا در احادیث امام حسین علیه السلام

1- امام حسین علیه السلام: پدرم از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل کرد که دنیا، زندانِ مؤمن و بهشتِ کافر است و مرگ، پل ایشان به بهشتشان و پل آنان به دوزخشان است. [1]

2- امام حسین علیه السلام: امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «بسی غافل که پارچه ای می بافد و کفنش می شود یا خانه ای برای سکونت می سازد و قبرش می گردد».[2]

3- شعر امام حسین علیه السلام در ناپایداری دنیا

یا أهلَ لَذَّةِ دُنیا لا بَقاءَ لَها

إنَّ اغتِرارا بِظِلٍّ زائِلٍ حُمُقُ

ای اهل لذّت های دنیای بی دوام!

فریفته شدن به سایه ای زوال پذیر، نابخردی است.[3]

 

داستان هایی از زهد و بی رغبتی امام حسین علیه السلام به دنیا

1- آزاد کردن کنیز در برابر قرائت قرآن

کنیزی بر معاویه عرضه شد. خوشش آمد و از قیمتش پرسید. او را به صد هزار درهم خرید. سپس، رو به عمرو عاص کرد و پرسید: این کنیز، شایسته کیست؟

گفت: فرمان روای مؤمنان (معاویه).

معاویه به کس دیگری نگریست و او نیز چنین گفت؛ امّا معاویه گفت: نه.

گفتند: پس برای چه کسی [شایسته است]؟

گفت: برای حسین بن علی بن ابی طالب، که او بدان، سزاوارتر است؛ زیرا هم شرافت خانوادگی دارد، و هم میان ما و پدرش چیزهایی (کدورت هایی) بود.

پس به او هدیه اش کرد و کسی را سرپرست کنیز نمود. چون چهل روز گذشت، او را سوار کرد و اموال فراوان و لباس و غیر آن، همراهش کرد و [به امام حسین علیه السلام] نوشت: فرمان روای مؤمنان، کنیزی خرید و از او خوشش آمد؛ امّا تو را بر خود، مقدّم داشت.

چون کنیز به حسین بن علی علیه السلام رسید، بر ایشان وارد شد. حسین علیه السلام از زیبایی اش به شگفت آمد و به او گفت: «نامت چیست؟».

گفت: هَوا (خواستنی).

فرمود: «تو واقعا خواستنی هستی، همان گونه که نام نهاده شده ای. آیا چیزی بلدی؟».

کنیز گفت: آری. قرآن می خوانم و شعر می سرایم.

فرمود: «بخوان».

کنیز خواند: «و کلیدهای غیب، تنها نزد اوست و کسی جز او، آنها را نمی داند».

حسین علیه السلام فرمود: «برایم بسُرای».

گفت: در امانم؟

فرمود: «آری».

کنیز سرود:

أنتَ نِعمَ المَتاعُ لَو کنتَ تَبقی

غَیرَ أن لا بَقاءَ لِلإِنسان

تو بهترین متاعی، اگر ماندگار بودی

امّا انسان را ماندگاری نیست.

پس حسین علیه السلام گریست و سپس فرمود: «تو آزادی و آنچه معاویه با تو فرستاده، هم برای تو باشد».

سپس به او فرمود: «آیا برای معاویه هم چیزی گفته ای؟».

کنیز گفت: آری. گفته ام:

رَأَیتُ الفَتی یمضی ویجمَعُ جُهدَهُ

رَجاءَ الغِنی وَالوارِثونَ قُعودُ

وما لِلفَتی إلّا نَصیبٌ مِنَ التُّقی

إذا فارَقَ الدُّنیا عَلَیهِ یعود

جوان را دیدم که می رود و همه توانش را به کار می گیرد

تا توانگر شود، امّا وارثان، آسوده نشسته اند.

امّا جوان، چیزی برایش نمی ماند، جز پرهیزگاری

که به گاهِ جدایی از دنیا، به او باز می گردد.

حسین علیه السلام فرمان داد تا هزار دینار به او ببخشند و روانه اش کرد. سپس فرمود: «فراوان دیدم که پدرم می خوانَد:

ومَن یطلُبُ الدُّنیا لِحالٍ تَسُرُّهُ

 فَسَوفَ لَعَمری عَن قَلیلٍ یلومُها

إذا أدبَرَت کانَ عَلَی المَرءِ فِتنَةً

وإن أقبَلَت کانَت قَلیلٌ دَوامُها

هر کس دنیا را برای خوشی بجوید

به جانم سوگند که به زودی به نکوهش آن می پردازد.

دنیا، چون به انسان پشت کند، آزمون است

و چون روی بیاورد، دیری نمی پاید

سپس گریست و به نماز ایستاد.[4]

2- قبر صندوق عمل

گفته شده است که حسین علیه السلام چون قبرها را می دید، می فرمود: «چه ظاهرِ زیبایی و چه مصیبت هایی در درون آنهاست! خدا را، خدا را، بندگان خدا! سرگرِم دنیا نشوید که قبر، خانه عمل است. عمل کنید و غفلت نورزید و بخوانید:

یا مَن بِدُنیاهُ اشتَغَلَ

وغَرَّهُ طولُ الأَمَل

المَوتُ یأتی بَغتَةً

وَالقَبرُ صُندوقُ العَمَل

 ای که به دنیا، سرگرم گشته است و درازی آرزو، او را فریفته است!

 مرگ، ناگهان در می آید و قبر، صندوق عمل است».[5]

3- پرهیز دادن از دنیا

مردی به امام حسین علیه السلام گفت: خانه ای ساخته ام که دوست دارم به آن، وارد شوی و خدا را بخوانی (دعا کنی).

امام علیه السلام به آن، وارد شد و بدان نگریست و سپس فرمود: «خانه خود را ویران و خانه غیرِ خود را آباد کردی. آن که در زمین بود (شیطان)، تو را فریفت و آن که در آسمان بود (خدا)، از تو متنفّر شد».[6]

 

4- تشبیه کردن دنیا برای ابن عباس

چون حسین علیه السلام آماده سفرِ کوفه شد، ابن عبّاس به نزدش آمد و او را به پیوند خونی میانشان سوگند داد که [نرود؛ تا] مبادا کشته طَف (کربلا)، او باشد.

امام علیه السلام فرمود: «من، قتلگاهم را می دانم و از دنیا، جز جدایی اش را نمی خواهم. ای ابن عبّاس! آیا تو را از داستان امیر مؤمنان و دنیا، باخبر نکنم؟».

ابن عبّاس به ایشان گفت: چرا. به جانم سوگند که من، دوست دارم مرا از آن، آگاه کنی.

ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام می فرماید: امیر مؤمنان، برایم چنین نقل کرد که: «من، در برخی از باغ های فَدَک که از آنِ فاطمه علیهاالسلام شده بود بیل به دست، کار می کردم که ناگاه، دیدم زنی بر من وارد شد. زن گفت: ای فرزند ابو طالب! آیا می خواهی با من ازدواج کنی تا تو را از این بیل، بی نیاز کنم و تو را بر اندوخته های زمین، ره بنمایم و تا هر زمان که بمانی، فرمان روا بمانی و برای نسلت نیز چنین باشد؟

به او گفت [م]: تو که هستی؟

گفت: من دنیا هستم.

به او گفت [م]: باز گرد و همسری دیگر بجوی.

به بیلم روی آوردم و چنین سرودم:

 لَقَد خابَ مَن غَرَّتهُ دُنیا دَنِیةٌ

وما هِی إن غَرَّت قُرونا بِنائِلِ

أتَتنا عَلی زِی العَزیزِ بُثَینَةَ

وزینَتُها فی مِثلِ تِلک الشَّمائِلِ

فَقُلتُ لَها: غُرّی سِوای فَإِنَّنی

عَزوفٌ عَنِ الدُّنیا ولَستُ بِجاهِلِ

وما أنَا وَالدُّنیا فَإنَّ مُحَمَّدا

احِلَّ صَریعا بَینَ تِلک الجَنادِلِ

وهَبها أتَتنی بِالکنوزِ ودُرِّها

وأموالِ قارونَ ومُلک القَبائِلِ

ألَیسَ جَمیعا لِلفَناءِ مَصیرُها

ویطلُبُ مِن خُزّانِها بِالطَّوائِل

بی گمان، هر که دنیای پست، فریبش دهد، ناکام می گردد

و اگر نسل هایی را بفریبد، به مقصد نمی رساند.

دنیا، به شکل بُثَینه گرامی نزد ما آمد

و زیور و شمایلش به سان او بود.

به او گفتم: غیر مرا بفریب که من

از دنیا، گریزانم و ناآگاه نیستم.

مرا با دنیا چه کار، که محمّد

در میان سنگ ها [ی قبر]، جای گرفت؟

گیرم که دنیا، گنج و مرواریدش را برایم آورد

و نیز اموال قارون و فرمان روایی قبیله ها را.

آیا سرانجامِ همه آنها نابودی نیست

هر چند که از گنجینه های سرشار آن، طلب می شود؟

غیر مرا بفریب که من، رغبتی ندارم

به آنچه از فرمان روایی و عزّت و دستاورد توست.

بی گمان، من، خود را به روزی ام قانع کرده ام

پس ای دنیا به کار هلاک شدگان خود بپرداز.

که من از خدا، در روز دیدار او می ترسم

و از عذابی جاوید و همیشگی[7]

5- نامه امام حسین علیه السلام از کربلا

امام باقر علیه السلام: حسین بن علی علیه السلام از کربلا به محمّد بن علی (ابن حنفیه) چنین نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی به محمّد بن علی و دیگر افراد بنی هاشم که نزد اویند. امّا بعد، گویی که دنیا نبوده و گویی که آخرت، همواره بوده و هست. والسّلام!». [8]

آثار زهد و بی رغبتی به دنیا

امام حسین علیه السلام، از امام علی علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس به دنیا بی رغبت شود، خداوند، بدون تعلّم به او می آموزد و بدون هدایت [کسی]، او را هدایت می کند و او را بینا می نماید و نابینایی را از او می زُداید».[9]

امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «رغبت به دنیا، غم و اندوه را بسیار می کند و بی رغبتی به دنیا، دل و بدن را آسوده می کند».[10]

 

قناعت و رضایت از زندگی، راهکار زهد

امام حسین علیه السلام، از امام علی علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «دنیا، دست به دست می چرخد. هر چه از آن، برای تو باشد، به تو می رسد، هر چند ناتوان باشی و آنچه به زیان تو باشد، نمی توانی آن را با نیرویت برانی. هر کس امیدش به آنچه از دست رفته، قطع گردد، بدنش آسوده می گردد و هر کس به آنچه خدا روزی اش کرده، خشنود شود، چشمش روشن می شود».[11]

امام حسین علیه السلام، از امام علی علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آدمی است و همان روزش! هر کس صبح به سلامت برخیزد و بدنش بیمار نباشد و خوراک روزش را داشته باشد، گویی دنیا برایش فراهم است».[12]

 

ذکر مصیبت

امام زین العابدین علیه السلام: با امام حسین علیه السلام بیرون آمدیم. او در جایی فرود نیامد و برنخاست، مگر آن که از یحیی بن زکریا علیه السلام و کشته شدنش یاد کرد. روزی فرمود: «از [نشانه های] پستی دنیا نزد خدا، این است که سرِ یحیی بن زکریا علیه السلام را برای زنی روسپی از روسپیانِ بنی اسرائیل، هدیه بردند».[13]

تاریخ الطبری: حَنظله پسر اسعد شِبامی آمد و جلوی حسین علیه السلام ایستاد و فریاد بر آورد: «ای قوم من! من بر شما از روزی همانند روزگار [عذاب] اقوام پیشین می هراسم؛ مانند حال و روزِ قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که پس از آنها بودند، و خداوند، در حقّ بندگان، ستمی نمی خواهد. و ای قوم من! من بر شما از روزِ فریادخواهی می هراسم؛ روزی که روی می گردانید، امّا هیچ پناهگاهی در برابر خداوند ندارید، و هر کس را خداوند [به خاطر اعمالش] گم راه کند، راه نمایی ندارد». ای مردم! حسین را مکشید که خدا در عذابتان هلاک می کند «و بی گمان، آن که افترا زد، ناکام شد».

پس حسین علیه السلام به او فرمود: «ای پسر اسعد! خدایت بیامرزد. آنان، همان هنگام سزاوار عذاب شدند که دعوت تو را به سوی حق، رد کردند و به سوی تو و یارانت برخاستند تا خونت را حلال بشمارند. پس اکنون که برادران شایسته ات را کشته اند، چگونه [سزاوار عذاب] نباشند؟!».

حنظله گفت: راست گفتی، فدایت شوم! تو از من آگاه تری و بدان نیز سزاوارتری. آیا به سوی آخرت نرویم و به برادرانمان ملحق نشویم؟

فرمود: «پیش به سوی بهتر از دنیا و آنچه در آن است، و به سوی مُلکی کهنه نشدنی!».

حنظله گفت: سلام بر تو، ای ابا عبد اللّه! درود خدا بر تو و خاندانت! خدا، ما را در بهشت، با شما آشنا کند!

فرمود: «آمین، آمین!».

سپس، حنظله پیش تاخت و جنگید تا کشته شد.[14]

 

پی نوشت ها

[1] دانشنامه امام حسين عليه السلام، محمدی ری شهری، محمد؛ ج‏14، ص 276.

[2] همان، ص 277.    

[3] همان، ص 437.   

[4] همان، ص 159.

[5] همان، ج‏13، ص 132.    

[6] همان، ج 14، ص 276.    

[7] همان، ص 272.    

[8] همان، ج 13، ص 127.    

[9] همان، ج 13، ص 27.

[10] همان، ج‏14، ص 277.    

[11] همان، ص 269.    

[12] همان.    

[13] همان، ج‏14، ص 271.    

[14] همان، ج‏13، ص127.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

چهارشنبه 5 شهریور 1399  8:49 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها