امام حسین علیه السلام، از امام علی علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «جویای دانش در میان نادانان، مانند انسان زنده در میان مردگان است». عبدالرحمان سُلَمی، سوره حمد را به فرزند امام حسین علیه السلام آموخت. چون آن را بر پدرش خواند، امام علیه السلام به آن آموزگار، هزار دینار و هزار جامه قیمتی بخشید و دهانش را از مروارید، پُر کرد.
![شب چهارم (دانش و آموزش در سیره حسینی(ع)) انما یخشی الله من عباده العلماء](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw==)
ارزش علم و دانش در احادیث امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام: دانش، بارور کننده معرفت (شناخت) است.[1]
امام حسین علیه السلام: شنیدم که امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید: «پادشاهان، فرمان روای مردم اند و دانش، فرمان روای ایشان. از دانش، تو را همین بس که از خدا بترسی، و از جهل، تو را همین بس که از دانشت خوشَت بیاید».[2]
وجوب تحصیل علم
امام حسین علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «تحصیل دانش، بر هر مسلمانی واجب است».[3]
ارزش دانشجو
امام حسین علیه السلام، از امام علی علیه السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «جویای دانش در میان نادانان، مانند انسان زنده در میان مردگان است».[4]
امام حسین علیه السلام، از امام علی علیه السلام: به خدا سوگند که خدا، آفریدگانی بهتر از محمّد و من و اهل بیتم نیافرید. بی گمان، فرشتگان، بال هایشان را برای [آن دسته از] پیروان ما که جویای علم اند، فرو می گسترند.[5]
ارزش آموزگار و راه نما
عبدالرحمان سُلَمی، سوره حمد را به فرزند امام حسین علیه السلام آموخت. چون آن را بر پدرش خواند، امام علیه السلام به آن آموزگار، هزار دینار و هزار جامه قیمتی بخشید و دهانش را از مروارید، پُر کرد.
به ایشان، اعتراض شد. امام علیه السلام پاسخ داد: «این کجا و عطای او کجا؟» و منظور ایشان، آموزشی بود که داده بود.
سپس، امام حسین علیه السلام سرود:
إذا جادَتِ الدُّنیا عَلَیک فَجُد بِها
عَلَی النّاسِ طُرّا قَبلَ أن تَتَفَلَّتِ
فَلَا الجودُ یفنیها إذا هِی أقبَلَت
ولَا البُخلُ یبقیها إذا ما تَوَلَّتِ
چون دنیا، چیزی به تو ببخشد، تو هم آن را
به همه مردم ببخش، پیش از آن که برود
نه بخشش، دنیای پیش آمده را از میان می بَرَد
و نه بخل، دنیای پشت کرده را باقی می گذارد[6]
ثواب آموزش
امام حسین علیه السلام: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از دانش های ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند عز و جل به او می فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».[7]
پاداش هدایت به مکتب اهل بیت علیهم السلام
حسین بن علی علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست تر می داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو، او را از دستش می رَهانی، یا مردی ناصبی که اراده گم راه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه ای [از علم ] را بر او می گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می دارد و با حجّت های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می سازد و او را می شکند؟».
[سپس ] فرمود: «حتما رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی گمان، خدای متعال می فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، هدایت کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
حسین بن علی علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گم راهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».[8]
هدایت یافتن حُرّ بن یزید ریاحی
حُرّ بن یزید ریاحی، یکی از بزرگان قبیله بنی تمیم بوده است. اطّلاع دیگری از وی در دست نیست؛ لیکن سرنوشت او در میان یاران امام حسین علیه السلام، استثنایی و بسیار آموزنده است.
حُر، تنها کسی است که در روز عاشورا، فاصله میان دوزخ و بهشت را طی ساعاتی کوتاه، در نوردید و خود را از حَضیض شقاوت، به قلّه سعادت رساند. از این رو، سرنوشت حُر، دلیل روشنی بر آزادی انسان در انتخاب راه صحیح در زندگی است.
حُر، نخستین کسی بود که راه را بر امام حسین علیه السلام و یارانش بست. انتخاب وی به فرماندهی سپاهی که نخستین برخورد را با امام علیه السلام داشت، حاکی از اعتماد کامل حکومت امَوی به اوست. گناهی که حُر مرتکب شد، گناه کوچکی نبود؛ ولی هنگامی که خود را میان بهشت و دوزخ دید، ظاهرِ فریبنده دنیا که در باطن آن، دوزخْ نهفته بود، او را نفریفت و او، راه بهشت را به همراه دیگر شهدای کربلا، انتخاب کرد و در باره این انتخاب، گفت:
به خدا سوگند، من خودم را میان بهشت و جهنّم، مخیر می بینم و به خدا سوگند، بهشت را با هیچ چیزی عوض نمی کنم، هر چند، تکه تکه و سوزانده شوم.
این، پیام آموزنده ای است برای همه کسانی که در زندگی خود، در دوراهی دوزخ و بهشت، قرار می گیرند، بویژه برای جوانان.
حُر، پس از انتخاب راه بهشت، نهیبی بر اسب خود زد و در حالی که دست هایش را روی سرش گذاشته بود، خود را به خیمه های سید الشهدا علیه السلام رساند و در بین راه، این جملات را زمزمه می کرد:
خداوندا! به سوی تو، توبه کردم. توبه ام را بپذیر، که دلِ دوستانت و فرزندان دختر پیامبرت را لرزاندم.[9]
![شب چهارم (دانش و آموزش در سیره حسینی(ع)) همچنان که مادرت تو را حر نامید...](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw==)
ذکر مصیبت
حسین علیه السلام بانگ زد: «آیا فریادرسی نیست که ما را به خاطر خدا، یاری کند؟ آیا مدافعی نیست که از حرم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دفاع کند؟
در این هنگام، حُرّ بن یزید ریاحی به سوی عمر بن سعد آمد و به او گفت: آیا تو می خواهی با این مرد، بجنگی؟!
گفت: آری. به خدا سوگند، آری؛ چنان جنگی که پَراندن سرها و قطع دست ها، آسان ترین بخش آن باشد.
حُر، گذشت و جایی کنار یارانش ایستاد و لرزه بر اندامش افتاده بود.
مهاجر بن اوس به او گفت: به خدا سوگند، کارت مشکوک است. اگر از من می پرسیدند که شجاع ترینِ کوفیان، چه کسی است، از [کنار نامِ ] تو نمی گذشتم. پس این چه چیزی است که از تو می بینم؟
حُر گفت: به خدا سوگند، خود را میان بهشت و دوزخ می بینم و به خدا سوگند، حتّی اگر تکه تکه و سوزانده شوم، هیچ چیزی را بر بهشت، ترجیح نمی دهم.
سپس بر اسبش هِی زد و در حالی که دست بر سر نهاده بود، به سوی حسین علیه السلام رفت و می گفت: خدایا! به سوی تو باز گشته ام. توبه ام را بپذیر که من، دل دوستانت و فرزندان دختر پیامبرت را لرزنده ام.
آن گاه به حسین علیه السلام گفت: فدایت شوم! من همان کسی هستم که تو را از برگشتن، باز داشتم و تو را وادار کردم که در این جا فرود بیایی. به خدا سوگند، گمان نمی کردم که اینان، تو را تا به این جایی که می بینم، بکشانند. من از این کار، به سوی خدا توبه می کنم. آیا برای من، راه توبه ای هست؟
حسین علیه السلام فرمود: «آری. خداوند، توبه ات را می پذیرد. فرود بیا».
حُر گفت: من سواره باشم، برای تو بهتر است از آن که پیاده باشم و سرانجام کار، به فرود آمدن (شهادت) می انجامد.
سپس گفت: چون نخستین فردی بودم که در برابر تو بیرون آمدم، به من اجازه بده که نخستین کشته پیشِ روی تو باشم، تا شاید از کسانی باشم که با جدّت محمّد صلی الله علیه و آله، در فردای قیامت، مصافحه می کنند.
امام علیه السلام به او اجازه داد و او به بهترین صورتی که امکان داشت، جنگید تا آن که گروهی از شجاعان و قهرمانان دشمن را کشت و سپس، شهید شد. پیکرش را نزد حسین علیه السلام بُردند. امام علیه السلام، غبار از چهره اش پاک می کرد و می فرمود: «تو حُر (آزاده) هستی، همان گونه که مادرت، تو را نامیده است؛ آزاده در دنیا و آخرت».[10]
پی نوشت ها
[1] دانشنامه امام حسين عليه السلام، ج13، ص: 27.