عـزاداری بـرای سیدالشهداء(ع) یکی از بزرگ ترین مصادیق بزرگداشت شعائر الهی است. در حقیقت یکی از مهم ترین امتیازات جامعه شیعه، بـرخورداری از چشمه پر فیض نورانیّت و معنویّت عاشورا است. این چشمه جوشان از نخستین روزی که مـوضوع یادکرد مصیبت امام حـسین (عـلیه السلام) و یارانش مطرح شد جریان یافت و تا امروزه همچنان جاری است و پس از این هم ادامه خواهد داشت. اما در طول تاریخ همواره کسانی بوده اند که علی رغم اینکه ادعای اسلام داشته اند، با اقامه عزا بـر آن حضرت مخالف بوده و آن را نپذیرفته اند. بر این اساس با توجه به این که قرآن به عنوان کتاب الهی، مورد پذیرش همه مسلمانان است؛ پرسش پژوهش حاضر این است که آیا قرآن برای عـزاداری بـر آن حضرت دلایلی بیان کرده است؟این مقاله در صدد است با اتّخاذ روش توصیفی- تحلیلی، به معرفی این آیات بپردازد. با نظری به آیات نورانی قرآن روشن می شود که عزاداری و برپایی مجالس عزا نه تنها بـا قـرآن مخالفت و ناسازگاری ندارد، بلکه موجب تثبیت قلوب، ذکر و موعظه و از مصادیق شعائر الهی، مودّت و محبّت به اهل بیت (علیهم السّلام) می باشد که در قرآن به آن ها سفارش شده است.
مقدمه
فاجعه خونبار و غم انگیز شهادت سرور شهیدان، حضرت امـام حـسین (عـلیه السّلام) اثری عمیق و تألّمی جـبران ناپذیر بـر دل هـای امّت اسلامی و آزاداندیشان جهان نهاد. از روز دهم محرم سال 61 ه.ق که این حادثه دلخراش روی داد تاکنون، امّت اسلامی و دوستداران آن حضرت، در شهادت مظلومانه او و یارانش و اسـارت اهـل بـیت (علیهم السلام) عزادار بوده و اشک ماتم ریخته اند. تشکیل مـجالس سـوگواری و خواندن مرثیه و نیز سرودن شعرهای جانگدازی که بیان کننده مظلومیّت و حقانیّت آن امام و منعکس کننده جنایت های بی نظیر و قساوت قلب دشمنان آن حـضرت بـاشد، هـمواره از سوی مسلمانان مورد توجه بوده است.
اهمّیّت عزاداری بر آن حـضرت و آشنایی با تاریخ زندگی ایشان که به صورت یکی از شورانگیزترین حماسه های تاریخ بشریّت درآمده، نه تنها از این نـظر اسـت کـه همه ساله نیرومندترین امواج احساسات میلیون ها انسان را در اطراف خود بر مـی انگیزد و مـراسمی پرشورتر از هر مراسم دیگر به وجود می آورد، بلکه اهمّیّت آن بیشتر از این جهت است که هیچ گـونه مـحرّکی جـز عواطف پاک دینی و انسانی و مردمی ندارد و این مجالس پرشکوه که به خاطر بـزرگداشت ایـن حـادثه تاریخی انجام می گیرد، نیازمند هیچ مقدّمه چینی و فعّالیّت های تبلیغاتی نیست و از این جهت در نوع خود بـی نظیر اسـت. (مـکارم شیرازی، 1388: 13)
اغلب ما این حقیقت را می دانیم، ولی نکته ای که برای بسیاری هنوز به درستی روشـن نـشده و همچنان به صورت معمّایی در نظر آنها باقی مانده این است که: چرا ایـن قـدر بـه این حادثه تاریخی که از نظر «کمّیّت و کیفیّت» مشابه فراوان دارد، اهمّیّت داده می شود و چه دلیلی بـرای اقـامه عزا وجود دارد؟ این نوشتار بر آن است تا با بررسی آیات قرآن، دلایل ایـن کـتاب الهـی را جهت اقامه عزا بر آن حضرت بیان نماید.
بیان مسأله
عزاداری و سوگواری هدفمند بر عزیزان از دسـت رفـته، جزء طبیعت بشر است و از مهر و محبت سرچشمه می گیرد که از آغاز آفرینش تـا عـصر حـاضر رواج داشته است. از کسانی که در طول تاریخ همواره برای ایشان مجالس عزاداری برپا گردیده است، حـضرت ابـاعبدالله (عـلیه السلام) می باشد. از روزگار نخست خلقت آدم (علیه السلام) تا زمان وقوع حادثه جانگداز کـربلا، جـریان شهادت سید و سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) به طرق مختلف مطرح گردیده است. برای آن امام هـمام، انـبیاء و امامان گریسته و یا متألم شده اند و از ضجیج فرشتگان و بکاء آنان در کتب مشهور، سـخن بـه میان آمده است.
علی رغم اینکه شرح عـزاداری ایـن بـزرگان در کتب معتبر ذکر شده، اما در این مـیان کـسانی نیز بوده اند که در مقابل این عزاداری ها جبهه گرفته و با برگزاری آن مخالفت کـرده اند. در اثـبات این موضوع دلایل بسیاری از سـوی افـراد مطرح شـده و از مـهم ترین ایـن ادلّه، استناد به خود آیات قرآن کـریم اسـت. هدف از پژوهش حاضر پاسخ گویی به این پرسش است: دلایل قرآن برای اقـامه عـزای امام حسین (علیه السلام) چیست؟ در راستای دست یابی بـه این هدف، جستار حـاضر ضـمن تعریف عزاداری و اهداف آن، به بـررسی آیـات قرآن در این زمینه می پردازد. مقاله پیشِ روی، با روش توصیفی- تحلیلی این موضوع را مـورد بـررسی قرار می دهد.
پیشینه تحقیق
پیـرامون مـسأله عـزاداری برای امام حـسین (عـلیه السلام)، آثار مستقلی نگاشته شـده اسـت. برخی از این آثار عبارت اند از: عزاداری؛ بدعت یا سنت؟ (1382): حاجی بابایی؛ فلسفه عزاداری امام حسین (عـلیه السلام) (بـی تا): سلیمی؛ فلسفه عزاداری یا اهمیت سـوگواری (بـی تا): قاسمی؛ نـگاهی بـه عـزاداری های حسینی (بی تا): ایازی؛ تـحلیلی جامعه شناختی از سنت عزاداری امام حسین علیه السلام (1376): میرسپاه؛ فلسفه عزاداری (1387): رضوانی. امّا در رابطه با دلایـل قـرآن بر اقامه عزا بر آن حضرت، اثـر مـستقلی مـشاهده نـگردیده اسـت. هر چند در کـتب و مـقالات مختلف به آن اشاراتی گشته است. این مقاله تلاش می کند دلایل قرآن را جهت برپایی عزاداری بر آن امـام، مـورد بـررسی و تحلیل قرار دهد.
ضرورت و اهمیت پژوهش
بـا تـوجه بـه ایـن که حـرکت تـاریخی امام حسین (علیه السلام) الگویـی کامـل از صفـات آزادی خواهی، ظلم ستیزی، نفی استکبار و موارد مثبت و راه گشای دیگری است که برای بشریت به ارمغان داشته است، بدون تردید مراسم عزاداری بـر آن حضرت در تبیین و تقویت مذهب شیعه و گسترش آن در اعماق جامعه و نفوذ آن در قلب ها نقش بسزایی خواهد داشت. از این رو مسأله عزاداری و برپایی مجلس حزن بر آن حضرت، مسأله ای نیست که مربوط به دوران خاص یا عـصری خـاص باشد بلکه امری است که با سرشت آدمی گره خورده است. از آن جایی که در قرآن کریم به عنوان کتاب آسمانی گریه کردن و سوگواری برای اولیاء الهی تأیید شده، پرداختن به این امر از مـنظر قـرآن امری ضروری است.
مفهوم شناسی عزاداری
عزا در لغت به معنای شکیبایی کردن، شکیبایی در مصیبت، سوگواری، تعزیت سوگ و ماتم می باشد (معین، 1380: ج2: 2298) و همچنین به معنای سـنگینی، وقـار، متانت، تسلی، غمگساری، دلداری و مراسم عـزاداری مـی باشد (آذرنوش، 1393: 473)
در لغت نامه دهخدا آمده است که: عزا گرفتن به معنای زاری و شیون کردن و به حالت ماتم زدگان در آمدن و برای سوگ و مصیبت، لباس در بر کردن و بـه مـعنای اقامه سوگواری به سـبب مـرگ کسی است (دهخدا، 1377: 15857)
در اصطلاح عزاداری در عرف عام به دو معنا اطلاق می شود:
الف. داغدیدگی و عزاداری شخصی و بالفعل
ب. مراسم عزاداری که به صورت سنتی برای بزرگان دینی و دیگران برگزار می شود.
داغـدیدگی واقـعی امری است غیراختیاری و افراد داغدار از مدار زندگی عادی خارج می شوند و باید به تدریج به زندگی عادی برگردند. اما مراسم عزاداری، کاملاً اختیاری و برنامه ریزی شده است و بخشی از برنامه های زندگی عادی افـراد مـحسوب می شود. داغـداری حالتی روانی و درونی است، ولی مراسم عزاداری معمولاً به صورت اجتماعی صورت می گیرد. برای عادی شدن زندگی فـرد داغدار، عواملی به کمک می آیند، که از جمله آن ها مراسم عزاداری اسـت(کـاویانی، بـی تا: 6)
عزاداری و گریه بر مصائب اولیای خدا، اگر چه نه از اصول و نه از فروع دین است، امّا بی ارتباط و التـزام بـا برخی از اصول و فروع دین نیست. نخستین گام، نشان دادن جایگاه این سنّت دیرینه در مـجموعه دیـن و روشـن کردن این مطلب است که عزاداری برای اولیای خدا، عموماً و برای سیّدالشهدا، خصوصاً، چه جـایگاهی در اسلام دارد. پاسخ به این سؤال، نزد شیعه، سهل است و آنان نیاز چندانی بـه کاوش در این باره نـدارند. (بـابایی، 1382: 2)
عزاداری بر امام حسین (ع) در طول تاریخ اسلام
از سنت های رایج در میان شیعیان، برگزاری مراسم عزاداری در ایام محرم و صفر برای شهدای کربلا به ویژه امام حسین (علیه السلام) است. بر اساس داده های تاریخی، عـزاداری برای آن بزرگواران از روز بعد واقعه کربلا آغاز و در طول زمان با وجود فراز و نشیب هایی ادامه یافته تا این که به شکل سنت سالیانه در فرم و شکل خاص همراه با مراسم و آداب در آمده است. از طرفی، بـر اثـر پیشرفت رسانه های گروهی و گسترده شدن روابط اجتماعی، جامعه های بشری به صورت جامعه ای کوچک در آمده و آداب و رسوم هر قوم و ملتی، خواه ناخواه در معرض دید و داوری دیگر اقوام و ملل قرار گرفته است. (عـصمتی، بـی تا: 221)
«گرچه سوگواری و اشک ریختن بر مظلومیت اهل بیت عصمت درباره همه امامان مظلوم و شهدای اهل بیت علیهم السلام، دارای پاداش است؛ اما در این میان عزای امام حسین (علیه السلام) ویژگی چـشمگیرتری، اثـرگذاری و تحول آفرینی بالاتری دارد. در متون روایی شیعه از سوگواری ائمه (علیهم السلام) در سال روز شهادت یا وفات دیگر ائمه (علیهم السلام) گزارشی نیامده که امامی برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) یـا حـضرت عـلی (علیه السلام) سوگواری کرده و به سـوگ نـشسته بـاشند یا مجلسی برگزار کرده باشند؛ اما همه آن ها تا جایی که شرایط حکومتی اجازه می داد، برای امام حسین (علیه السلام) مجلس عـزا بـر پا کـرده اند. ازاین رو، امامان بیشترین تأکید را درباره گریه و عزا و زیـارت امـام حسین (علیه السلام) داشته و آن را به گونه ای منحصر به فرد کرده اند. همچنین ثواب و پاداش ویژه ای برای آن منظور شده است. که دربـاره دیـگر امـور مستحبی این تأکید ویژه را نداریم.
امر به سوگواری امام حـسین (علیه السلام) در سیره ائمه (علیهم السلام) به صورت ویژه آشکار شده است و چنان مورد تأکید، تشویق و ترغیب قرار گرفته کـه چـنین اهـتمامی را درباره دیگر موضوع ها و مناسبت ها نداریم. این تأکید نشانگر این است کـه ایـن حادثه فراتر از مصیبت یا جریانی غم انگیز است و یادآوری غم بار فقـدان عزیزان است. شکل گیری برگـزاری آیین عـاشورایی بـه دوران زنـدگی معصومان (علیهم السلام) باز می گردد. پیشوایان دینی همواره بر این سنت تأکید کـرده، آن را تـشویق کـرده اند. سیره عملی و گفتاری آنان نیز بر برپایی سوگواری امام حسین (علیه السلام) را یکی از راه های احـیاء اهـداف بـلند نهضت حسینی شمرده است. آنان هم دیگران را به عزاداری سفارش می کردند. هم با تـوجه بـه فرصت های پیش آمده مجلس عزا به پا می کردند» (حجازی، 1393: 80-81)
فلسفه عزاداری بر امام حـسین (ع)
بـدون شـک، فلسفه عزاداری امام حسین (علیه السلام) از فلسفه قیام حسینی جدا نیست، چنان که شناخت سـیر تـطوّر و تحوّل عزاداری و ریشه ها و علل عزاداری در دوران ائمّه به ما چنین چیزی را می آموزد. دقیقاً هـمان عـاملی کـه باعث شد حسین بن علی قیام کند و شهادت را با افتخار بپذیرد، دلیل و فلسفه ای است بـرای اقـامه عزاداری او. اگر حسین به علی (علیه السلام) برای احیای اسلام و دفاع از قرآن و اقـامه امـر بـه معروف و نهی از منکر قیام کرد، عزاداری وی باید وسیله ای باشد برای ترویج اسلام و دفاع از قرآن و اقـامه عـدل و تـرویج امر به معروف و نهی از منکر. عزاداری که روح و بطن آن، این اهداف را بـه دنـبال نداشته باشد و از محتوا و جهت گیری صحیح خالی باشد، نمی تواند با اهداف حسینی منطبق باشد. (ایازی، بی تا: 15)
در سـخنی از امـام صادق (علیه السلام) در زیارتی که خطاب به آن حضرت است، می فرماید: «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مـِنَ الضـَّلالَهِ وَ الْجَهَالَهِ وَ الْعَمَی وَ الشَّکِّ» (ابن قولویه، 1356، ج1:228)؛ او کسی اسـت کـه بـا قیام خود سنّت بندگان خدا را از گمراهی و نـادانی و کـوری و شک نجات داد.
باید عزاداری او هم چنین اثری داشته باشد و مرثیه او ما را از گمراهی و نـادانی بـه هدایت رهنمون کند. امام بـاقر (عـلیه السلام) در بیانی در تـوصیف اجـتماع عـزاداری برای آن امام دقیقاً همین مسأله را بـیان مـی کند و فلسفه عزاداری را در راستای احیای دین و اهل بیت و دستورات آنان می داند: «فَإِنَ فـِی اجـْتِمَاعِکمْ وَ مُذَاکرَتِکمْ إِحْیاءَنَا وَ خَیرُ النَّاسِ بَعْدَنَا مـَنْ ذَاکرَ بِأَمْرِنَا وَ دَعَا إِلَی ذِکرِنَا»(حـر عـاملی، 1409، ج16: 348)؛ به درستی که در گرد آمـدن شـما و سخن گفتن شما احیای ما است و بهترین مردم پس از ما کسی است که مـا را در یـادها قرار دهد و امر ما را در آن مـحافل مـطرح کـند و مردم را به سـوی اهـل بیت بخواند.
بنابرایـن، مـحافل و مـجالس عزاداری حسین احیای اندیشه اهل بیت و یادکرد فرهنگ، بزرگداشت ارزش های و ترویج فکر و راه آن هاست. ثـواب مـرثیه داری و تحقق عزاداری با چنین فلسفه و مـقصدی قـابل حصول اسـت.
شـایان ذکـر است، می توان با بـازنگری و بازسازی مراتب و اهداف بسیاری از حوادث که در جای خــود دارای آثـار و برکاتی غیر قابـل انکار بوده انـد، آن را دوبـاره در جـامعه زنده کرد. در همه جوامع بشری مـرسوم اسـت کـه از حـوادث گـذشته خود یاد مـی کنند و بـه آن ها احترام می گذارند، بلکه عقلای عالم برای بزرگداشت دانشمندان و مخترعان و قهرمانان ملی و دینی خود آیین های بـزرگداشتی مـنظور مـی نمایند، این کار براساس یکی از مقدس ترین خواسته های فـطری کـه از آن بـه حـس حـق شناسی تـعبیر می شود، رخ می دهد. افزون بر این، گاهی یاد آن خاطره ها، همانند تجدید واقعی آن ها سبب تأثیری همانند وقوع آن می شود، بنابراین هدف از عزاداری ها و مراسم حماسه عاشورا، احیای فلسفه عـاشورا و استمرار بخشیدن به قیام خونین امام حسین (علیه السلام) است.(قاسمی، بی تا: 3)
ادله قرآنی در عزای امام حسین (ع)
آیاتی از قرآن کریم، سوگواری بر فقید را با صراحت تمام تأیید می کنند. در این آیات سوگواری بـعضی از پیـامبران در فقدان دوستان و عزیزانشان بازگو شده است (موسوی، بی تا: 7)، اما آیاتی که به طور صریح و مستقیم، بیان کننده حکم عزاداری باشد، وجود ندارد.
آن چه اکنون تحت عنوان مراسم عزاداری انـجام مـی شود، دست تأیید چند گروه از آیات را بالای سر خود دارد:
الف. آیاتی که به فریاد کردن علیه ظلم، امر می کند یا مجوز می دهد.(نساء/148)
ب. آیاتی کـه تـحکیم ولایت را هدف خود قرار دادهـ اند.(مـائده/55)
ج. آیاتی که مودت اهل بیت را تأکید کرده اند.(شوری/23)
د. آیاتی که دلالت بر سوگواری بعضی از انبیا یا دیگر اولیای الهی داشته اند(یوسف/84)
ه. آیاتی که بـزرگداشت شـعائر الهی را تأکید می کنند.(حـج/32)
بـا توجه به این که خدای متعال، محتوا و معارف قرآن را به گونه ای تنظیم کرده که تا همیشه ی تاریخ و در هر عصر و زمانی همه ی مردم بتوانند از معارف زلال و ناب آن بهره مند شوند و از سویی دیگر پرسش بـسیاری از افـراد این است که چه دلیلی برای اقامه عزای امام حسین (علیه السلام) وجود دارد، این بخش از مقاله به پاسخ قرآن به این سؤال می پردازد.
در قرآن آیات متعددی وجود دارند که بر عـزاداری بـر آن امام تـأکید کرده اند. این آیات به شرح ذیل می باشد:
آیه اول: «وَ کلاًّ نَقُصُّ عَلَیک مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فـُؤادَک وَ جاءَک فِی هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکری لِلْمُؤْمِنِین»(هود/120) و هر یک از سرگذشت های پیامبران [خـود] را که بـر تـو حکایت می کنیم، چیزی است که دلت را بدان استوار می گردانیم و در این ها حقیقت برای تو آمده و برای مؤمنان اندرز و تذکری اسـت.
در سـوره هود داستان های متعددی از اقوام پیشین و پیامبران گذشته گفته شد و این آیه هدف از ذکر آن داسـتان ها را بـیان مـی کند. به این صورت که همه این داستان ها را که از پیامبران نقل کردیم برای آن بود که قلب تو استوار و محکم و آرام گردد و با ذکر این اخبار، حقیقت بر تو نازل شد و نیز موعظه و یادآوری برای مؤمنان بود.
«پیامبر اسـلام و مؤمنان در مکه زیر فشار و شـکنجه کفـار قرار داشتند و چه بسا از آینده اسلام نگران بودند ولی با ذکر قصه های پیامبران پیشین و شرح مخالفت ها و آزار و اذیت های مخالفان و نابودی و هلاکت کافران و نجات مؤمنان، به پیامبر اسلام تسلا می دهد تا پیامبر و مؤمنان بدانند که این عـادت همیشگی مخالفان پیامبران است و نیز بدانند که دین حق بالاخره پیروز است و اهل باطل محکوم به شکست هستند.
ذکر این قصه ها علاوه بر اینکه تسلای خاطری برای پیامبر اسلام بود، بیانگر حقایقی از این عالم و سـنت هایی از سـنن جاری خداوند در جامعه های بشری است.» (جعفری، بی تا، ج5: 331-332)
خداوند متعال در این آیه به پیامبر می فرماید ما بــه چهار دلیل داستان انبیای گذشتـــه را برای تو می گوییم:
1. « نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَک»؛ که دلت را بدان استوار مـی گردانیم.
«که آن چه اذیت از قوم خود می بینی و ظلم می کشی قلبت آرام باشد که خداوند تو را هم نصــرت می فرماید و نجات می بخشد و هم دشمنان تو را هلاک می کند و به اشد عذاب می اندازد.»(طیب، 1387، ج7: 144)
کلمه «کلا» اشاره به تنوع این سـرگذشت ها اسـت که هر کدام به نوعی به جبهه گیری ها در برابر انبیاء اشاره می کند و نوعی از انحرافات و نوعی از مجازات ها را و این تنوع، اشعه روشنی بر ابعاد زندگی انسان ها می اندازد.
تثبیت قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله) و تقویت اراده او که در این آیه بـه آن اشـاره شـده یک امر کاملاً طبیعی است، زیرا مـخالفت های سـرسختانه دشـمنان لجوج و بی رحم، خواه و ناخواه در قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله) اثر می گذاشت که او هم انسان و بشر بود. اما برای این که هرگز کمترین گرد و غـبار نـومیدی و یأس بر قلب پاک او ننشیند، و اراده آهنینش از این مخالفت ها و کارشکنی ها به ضـعف نـگراید، خداوند داستان های انبیاء و مشکلات کار آن ها و مقاومت هایشان را در برابر اقوام لجوج و پیروزی آن ها را یکی پس از دیگری شرح می دهد، تا روح و دل پیامبر و همچنین مؤمنانی که دوشـادوش او در این پیکار بـزرگ شرکت دارند، هر روز قوی تر از روز قبل باشد (مکارم شیرازی، 1374، ج9: 274)
در حقیقت خـداوند با بیان این داستان ها در پی آن است که ای پیامبر قلبت را به واسطه این داستان ها آرام گرداندیم؛ چرا که همان خدایی کـه مـوسی (عـلیه السلام) را از نیل عبور داد، پشتیبان توست.
2. «وَ جاءَک فِی هذِهِ الْحَقُّ»؛ و در این ها حقیقت بـرای تـو آمده است.
به گفته سیدقطب حق از سنّت های خداوند و برای تصدیق بشارت و وعید است(سیدقطب، 1412ق، ج4: 1934) و «آمدن حـقّ؛ یعـنی روشـن شدن و ظاهر گشتن حقیقت و واقعیت در این جریان های مربوط به رسولان الهی، که تنها سـند قـاطع و مـحکم در این موضوعات کلمات و آیات الهی است و باید در آن آیات کاملاً تحقیق و دقّت شود.»(مصطفوی، 1380، ج11: 337)
این قسمت از آیه بـیانگر آن اسـت کـه در تمامی داستان های قرآن حق و حقیقتی موجود است که برای مخاطب درس است. به عنوان نـمونه در داسـتان حضرت یوسف (علیه السلام) درس عفت، گریز از گناه، پاکدامنی و. .. نهفته است.
3. «وَ مَوْعِظَةٌ»؛ و برای مؤمنان انـدرز اسـت.
«مـوعظه در معنای قرآنی خود عبارت است از: فراخوانی و برانگیختن مخاطب نسبت به اطاعت خداوند و برحذر داشـتن او از گـناه، معصیت و دلداگی به دنیا، از طریق انذار و ترساندن او از عواقب سوء رفتار، گناه، معصیت و عـذاب دردنـاک اخـروی و نیز بشارت دادن و امیدوار کردن او به نعمت ها و پاداش های الهی در دنیا و آخرت در برابر اطاعت و فرمانبری از دستورات خـداوند؛ بـه نحوی که در اثر این بیم دادن و امیدوارساختن، عواطف مخاطب تحریک و قلبش نرم و خـاشع گـردد و زمـینه اصلاح و تغییر رفتار در او فراهم آید.»(قائمی مقدم، 1385: 221) و در این آیه به موعظه به معنای آن اسـت کـه؛ مـؤمنان هنگامی که احوال امت های گذشته و آن چه که بر آنها گذشته را متذکر مـی شوند، انـدرز می پذیرند.(بغدادی، 1415ق، ج2: 509)
4. «وَ ذِکری»؛ و تذکری است.
تذکر و یادآوری در زندگی انسان اهمیت بسیار زیادی دارد. زیرا یادآوری معلومات و مهارت های گـذشته، انـسان را برای مقابله با مشکلات آینده توانا می سازد و موجب تکامل او می گردد. به عـنوان نـمونه، دائماً به یاد خدا بودن و یادآوری تـفضّلات و نـعمت های فـراوانی که خداوند عطا فرموده است و نیز یـادآوری آخـرت و روز جزا و پاداش و کیفری که در انتظار انسان است، دارای اهمیت فراوانی است، زیرا انسان را به تـقوا و عـمل صالح و آراسته شدن به فـضایل اخـلاقی وا می دارد. یـادآوری داسـتان های قـرآن نیز به همین صورت است. بـه بـیانی دیگر بیان این داستان ها موجب یادآوری و بیداری آدمی می گردد.
در این آیه معجزه ایجاز و اخـتصار آن چـنان است که گویی تمام اعجاز سرگذشتهای گـذشته را در خود جمع کرده و با چـند جـمله کوتاه همه فوائد آن ها را بـیان نـموده است. به هر حال این آیه تأکید می کند که تواریخ قرآن را نباید سرسری شمرد و یا به عـنوان یک سـرگرمی از آن برای شنوندگان استفاده کرد چرا که مـجموعه ای اسـت از بـهترین درس های زندگی در تـمام زمـینه ها و راهگشایی است برای هـمه انـسان های امروز و فردا (مکارم شیرازی، 1374، ج9: 285)
نیک روشن است می توان این آیه را دلیل متقنی برای اقـامه عـزاداری سیدالشهداء دانست. چرا که؛ یکی از دلایـل اصـلی برپایی ایـن مـجالس ایـن است که به ذکـر مصائب آن حضرت پرداخته شود. این مراسم بابرکت از دیرباز نقشی فعال در رشد باورهای مذهبی و فضایل و کـرامت های انـسانی و فراموش نشدن خاطره سلحشوران عاشورا و شـناساندن مـقام پیـشوایان بـزرگ اسـلام و افشاگری جنایت های بـیدادگران، ایـفا کرده است. هدف اهل بیت (علیهم السلام) از این همه پافشاری بر زنده نگهداشتن نام و یاد و خاطره مـقاومت بـزرگ حـامی حق، امام حسین (علیه السلام) احیای اهداف و مـقاصد والای آن حـضرت و ابـلاغ مـظلومیت آل عـلی (عـلیه السلام) به گوش تاریخ بوده است. این امر عزاداری و مجالس حسینی به دلیل قالب و محتوای جذابی که دارد، بهترین راه انتقال معارف اسلامی و احکام الهی و صیانت دین از انحراف و از هجوم بـی امان دشمنان قسم خورده است (باقری بیدهندی، بی تا: 8)
لذا نتیجه اصلی مراسم عزاداری، سازندگی و آماده سازی فرد و جامعه برای احیای افکار مذهبی - سیاسی امام حسین (علیه السلام) است. این مراسم، سازنده جوانان غـیور و شـهادت طلب است؛ سازنده مادران شجاع و با شهامتی است که عزیزان خود را قربانی می کنند. این مراسم، فعالیت های سیاسی امّتی مکتبی را سازماندهی می کند و سرانجام، این مراسم، سازنده و تداوم دهنده تاریخ اسلام است. (تـرکمنی آذر، بـی تا: 4)
آیه دوم: «وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوب»(حج/32)؛ و هر کس شعائر خدا را بزرگ دارد در حقیقت، آن [حاکی] از پاکی دل هاست.
کلمه شعائر جمع شعیرة اسـت و شـعیره به معنای علامت است، و شـعائر خـدا علامت هایی است که خداوند آن ها را برای اطاعتش نصب فرموده است. (طباطبایی، 1417ق، ج14: 373) و شعائراللَّه علامت هایی است که انسان را به یاد خدا می اندازد و خاطره ای از خاطرات مقدس را در نظرها تجدید می کند. (مـکارم شـیرازی، 1374، ج1: 539)
شایان ذکر است «شـعائر اللَّه یعـنی چیزهایی که نشانه دین و ایمان به خداست. بنابراین هر چه نشانه و علامت دین و ایمان باشد جزء شعائر الهی است و از همین قبیل است مشعرالحرام و تمام مقامات حج و اماکن مشرفه و مجالس موعظه و بیان احکام و فـضائل خـاندان پیغمبر و مساجد و اعیاد و سوگواری ها همه از شعائر دین است و تعظیم شعائر مذهبی ممدوح بلکه در بسیار از موارد لازم و نشانه تقوی است.» (طیب، 1387، ج2: 263)
شایسته ترین عنوانی که می توان از قرآن برای عزاداری برای امام حسین (عـلیه السلام)، نـشان داد، «تعظیم شـعائر الهی» است. همان گونه که قران در آیه فوق فرموده است. «شعائر»، جمع شعیره، به معنای علامت و نشانه اسـت. قرآن کریم، خود برخی از مصادیق این نشانه ها را برشمرده است که: صـفا و مـروه و شـتری که برای ذبح در منی می برند از آن جمله است. وقتی ذبیحه حج در منطقه مقدّس (صفا و مروه)، به دلیـل ارتـباط و انتساب آن ها به خدا، از نشانه های او محسوب می شوند، به تنقیح مناط و به طریق اولویـت، اولیـای خـدا، به دلیل ارتباط و انتساب بیشتر، مصداق های روشن تری برای شعائر الهی اند. از سوی دیگر تعظیم شعائر، طـرقی دارد که شادمانی در ایّام سرور اولیا، و حزن و عزاداری در سال روز مصائب آنان، از آن جمله است. اگـر کعبه و صفا و مروه و مـنی و عـرفات، که جملگی از جمادات اند، به حرمت ارتباط با آیین خدا و انتساب به او، احترام می یابند، آیا بزرگداشت دوستان و اولیای او، تعظیم شعائر الهی نیست؟ (بابایی، 1382: 3)
علاوه بر قرآن با مراجعه به عقل سلیم نیز پی مـی بریم که برپایی مراسم عزای اولیای الهی، خصوصاً سرور و سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) موافق با عقل می باشد، زیرا احیا و تکریم آنان در حقیقت تکریم شخصیت های عظیم و زنده نگهداشتن مکارم اخلاقی و شعارهای آنـان اسـت و هر امّتی که بزرگان خود را تکریم نکند محکوم به شکست و نابودی است. زیرا این بزرگانند که تاریخ امّت ها را ترسیم کرده و صفات پاک انسانی را در مردم می پراکنند و جوامع انسانی را می سازند (رضوانی، 1391: 137)
بـنابراین، بـه طور عموم می توان استفاده نمود که هر زمان، یا در هر مکان، فعل یا عملی که یاد خدا و زمینه تقوا و رشد معنوی و روحی را فراهم آورد، در صورتی که در چهار چوب قوانین و دسـتورات اسـلام قرار داشته باشد، جزء شعائر الهی به شمار می آید. با توجّه به دلایلی که عزاداری ها را مشروع دانسته، به طور مسلّم مراسم عزا برای بندگان خاص خداوند که بحقّ، قـرآن نـاطق و حـج مجسّم بودند و برای اعتلای کـلمه تـوحید جـان خود را قربانی ساختند، از بارزترین نشانه ها و شعائر است؛ زیرا در این مراسم جز فراگیری مسائل دین و یادآوری شهامت ها و ایثارگری های شهیدان بزرگ اسلام، سـخن دیـگر طـرح نشده و سخن از دشمنی با دشمنان خدا و دوستی بـا دوسـتان خدا گفته می شود و همان گونه که قربانی در عید قربان از سنت های اسلامی و از شعائر به شمار می رود، یادآوری حزن آلود یاد قـربانی کـربلا و سـایر قربانیانی که جان خود را در راه خدا قربانی نمودند از شعائر بزرگ الهـی خواهد بود.
آیه سوم: «قُل لَّآ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّة فِی الْقُرْبَی»(شوری/23)؛ بگو به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خـواستار نـیستم مـگر دوستی درباره خویشاوندان.
«مراد از ذوی القربی مفسرین عامه تأویلاتی دارند. بعضی گـفتند: مـراد ذی القربی شخصیت است؛ یعنی هر کس نسبت به ارحام و خویشاوندان خود مودت داشته باشد. بعضی گفتند: مـراد قـریش هـستند. بعضی گفتند: مراد اولاد عبدالمطلب هستند. لکن به ضرورت دین اسلام و نص اخبار مـتواتره مـراد اهـل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) و در بسیاری از اخبار ائمه اطـهار (صـلوات اللَّه عـلیهم) هستند.(طیب،1387: 481)
از جمله راه های رسیدن به محبت و مودت به اهل بیت (علیهم السلام)، حرکت تـدریجی و پیـوسته، در مسیر کمال و یا به عبارتی «صراط مستقیم» است. برای این که بتوان در این مـسیر از تـوشه ی کـافی و ذخایر معنوی برخوردار گشت، باید به نورانیت دیده و دل افزود و این امر میسر نخواهد شـد مـگر این که پیوسته از سخنان و کمالات گهربار ائمه اطهار (علیهم السلام) استفاده نموده و مجالس خود را بـا فـرهنگ ائمـه معصومین (علیهم السلام) غنی و مروج نیکی های آن ها در میان خانواده، دوستان، آشنایان و آحاد جامعه بود.
لذا از آن جایی کـه مـطابق نص صریح و روشن قرآن محبت خاندان رسالت واجب است، بنابراین می توان گـفت: فـلسفه گـریه بر امام حسین (علیه السلام) و اقامه عزا برای مصائب ایشان، اظهار ارادت به پیامبر (صلی اللَّه عـلیه و آله) و اهـل بـیت (علیهم السلام) آن بزرگوار است. بیتردید، اظهار محبت نسبت به خاندان پیامبر از طریق سـوگواری بـرای سالار شهیدان همان طور که اشاره شده پسندیده و تعظیم شعائر الهی است، لیکن تأمل در روایاتی که تـوصیه و تـأکید بر تداوم اقامه ماتم بر سیدالشهداء دارند ایجاب می کند که عزاداری بـرای ایـشان، فلسفه ای بسیار فراتر از اظهار محبت به اهـل بـیت (عـلیهم السلام) داشته باشد. بلکه از نگاه سید بن طـاووس، اگـر امتثال امر کتاب و سنت نبود، اظهار محبت نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) ایـجاب مـی کرد که به دلیل منزلت والایـی کـه امام حـسین (عـلیه السلام) و یـارانش به واسطه شهادت بدان دست یـافتند، اظـهار مسرّت و شادمانی کنیم.(محمدی ری شهری، 1387: ص19-20)
متن سخن ایشان این است: اگر نـبود کـه پوشیدن لباس سوگ و مصیبت، به خـاطر از میان رفتن نشانه های هـدایت و تـأسیس پایه های گمراهی، و تأسف بر سـعادتی کـه از دست دادیم و افسوس بر چنین شهادتی امتثال امر کتاب و سنّت است، ما در بـرابر آنـ نعمت بزرگ لباس شادی و خـوشحالی مـی پوشیدیم و چـون در بی تابی و سوگواری، خـشنودی صـاحب روز معاد هست و نیکان در آن غـرضی دارنـد، ما لباس عزا پوشیدیم و همواره اشک ریختیم و به چشم هایمان، گفتیم: همواره بگریید و به دل هـایمان گـفتیم: همانند زنان جوان مرده ماتم بگیرید. (سـیدبن طـاووس، 1389: 83)
بدین تـرتیب اجـر رسـالت، دوستی با خویشان پیـامبر است و اقتضای این دوستی، گریستن در مصیبت آنان و شادمانی در سرور آنان است. به همین جهت اظـهار مـودت به حضرت سیدالشهداء که یکی از اقـرباء پیـامبر هـستند، بـا عـزاداری بر مصائب ایـشان آشـکار می گردد.
نتیجه
پرسش اصلی این تحقیق، اقامه عزای امام حسین (علیه السلام) از منظر قرآن است. پژوهش حـاضر پس از بـررسی مـستندات قرآنی، تفسیری، روایی و... به این نتیجه دسـت یـافته اسـت:
1. از روزی کـه پیـشوای آزادگـان امام حسین (علیه السلام) با یاران و اهل بیت خود، در سرزمین کربلا و با لب تشنه در کنار آب فرات به صورت مظلومانه و به طرز فجیعی، به شهادت رسیدند، قاطبه امت اسـلامی از اهل سنت و تشیع عزادار بوده اند. زیرا عزاداری امری است که خداوند متعال در قرآن بدان اشاره کرده است. از منظر قرآن عزاداری از مصادیق بارز شعائر الهی است که به تعظیم آن در آیات سـفارش شـده است و علی رغم دیدگاه مخالفان مبنی بر عدم لزوم اقامه عزا بر آن حضرت، عزاداری بر ایشان امری پسندیده دانسته شده است.
2. قرآن در آیه 120 سوره هود، بازگویی مصائب حضرت را موجب مـوعظه و تـذکر دانسته است. این آیه تأکید می کند که تاریخ را نباید سرسری شمرد و یا به عنوان یک سرگرمی از آن برای شنوندگان استفاده کرد چرا که مجموعه ای است از بهترین درس های زندگی و از آن جایی کـه در عزاداری آن حضرت به زنـدگی آن امـام و ذکر مصائب ایشان پرداخته می شود، این مراسم بابرکت نقشی مؤثر در رشد باورهای مذهبی و فضایل و کرامت های انسانی خواهد داشت.
3. بر اساس آیه 32 سوره حج شـایسته ترین عـنوانی که می توان از قرآن بـرای عـزاداری برای امام حسین (علیه السلام)، نشان داد، «تعظیم شعائر الهی» است. از آن جایی که تعظیم شعائر الهی طرقی دارد و اقامه عزا بر آن حضرت یکی از این راه هاست، این آیه را می توان تأکید قرآن بر عـزاداری آنـ حضرت برشمرد.
4. در آیه 23 سوره شوری مطابق نص صریح و روشن قرآن محبت خاندان رسالت واجب است. اجر رسالت، دوستی با خویشان پیامبر است و اقتضای این دوستی، گریستن در مصیبت آنان و شادمانی در سـرور آنـان است. بـه همین جهت اظهار مودت به حضرت سیدالشهداء که یکی از اقرباء پیامبر هستند، با عزاداری بر مصائب ایـشان آشکار می گردد.
منابع
1. قرآن کریم. (1414ق). ترجمه محمدمهدی فولادوند. تهران: دارالقرآن الکـریم.
2. ابـن قـولویه، جعفر بن محمد. (1356). کامل الزیارات. چاپ اول. نجف: دارالمرتضویة.
3. آذرنوش، آذرتاش. (1393). کتاب فرهنگ معاصر عربی – فارسی. چاپ شانزدهم. بـی جا: نـی.
4. ایازی، سیدمحمدعلی. (بی تا). نگاهی به عزاداری های حسینی. اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قـائمیه.
5. بـابایی، رضـا. (1382). «عزاداری ؛ بدعت یا سنت؟ »، خردنامه همشهری، شماره15.
6. باقری بیدهندی، ناصر. (بی تا). بایدها و نبایدهای عزاداری. اصـفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه.
7. بغدادی، علاءالدین علی بن محمد. (1415ق). لباب التأویل فی مـعانی التنزیل. تصحیح محمدعلی شـاهین. بـیروت: دارالکتب العلمیه.
8. ترکمنی آذر، پروین. (بی تا). عزاداری، میتینگ و فریادی برای مکتب سیدالشهدا (علیه السلام). اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه.
9. جعفری، یعقوب. (بی تا). تفسیرکوثر، بی جا: بی نا.
10. حجازی، ایرج. (1393). سیره ائمه: در عزاداری امام حسین عـلیه السلام با رویکرد رسانه ای. قم: انتشارات صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز پژوهش های اسلامی.
11. حر عاملی، محمد بن حسن. (1409ق). تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، چاپ اول. قم: مؤسسة آل البیت (عـلیهم السلام).
12. دهـخدا، علی اکبر. (1377). لغت نامه دهخدا. تهران: دانشگاه تهران.
13. رضوانی، علی اصغر. (1391). وهابیت و تعظیم شعائر. تهران: مشعر.
14. سید بن طاووس، لهوف. (1389). ترجمه: محمدجواد مولوی نیا. چاپ چهاردهم. قم: انتشارات سرور.
15. سیدبن قطب، ابـراهیم بـن شاذلی. (1412ق). فی ظلال القرآن. چاپ هفدهم. بیروت: دارالشروق.
16. طباطبایی، سیدمحمدحسین. (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین.
17. طیب، سیدعبدالحسین. (1387). أطیب البیان فی تفسیر القرآن. تهران: انـتشارات اسـلام.
18. عصمتی، سبحان. (بی تا). عزاداری از نگاهی دیگر. اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه.
19. قائمی مقدم، محمدرضا. (1385). «موعظه و نصیحت در قرآن». تربیت اسلامی، شماره3.
20. قاسمی، حکیمه. (بی تا). فلسفه عزاداری یا اهمیت سوگواری. اصـفهان: مـرکز تـحقیقات رایانه ای قائمیه.
21. کاویانی، محمد. (بـی تا). روان شـناسی عـزاداری. اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه.
22. محمدی ری شهری، محمد. (1387). فرهنگ نامه مرثیه سرایی و عزاداری سیدالشهداء علیه السلام. تهران: مشعر.
23. مصطفوی، حسن. (1380). تـفسیر روشـن. تـهران: مرکز نشر کتاب.
24. معین، محمد. ( 1380). فرهنگ فارسی. چـاپ هـجدهم. بی جا: امیرکبیر.
25. مکارم شیرازی، ناصر. (1374). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامی.
26. --------------. (1388). احکام عزاداری مطابق با فتاوای حضرت آیه الله العظمی مـکارم شـیرازی(مـدظله). قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب(ع).
27. موسوی، سیداحمد. (بـی تا). سوگواری بر امام حسین ( علیه السلام). اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه.