به گزارش پایگاه تحلیلی عترتنا / عترت : امروز جمعه ۲۴ ذوالحجه ۱۴۴۱ (مصادف با ۲۴ مرداد ۱۳۹۹) یکی از اعیاد مهم برای مسلمانان و نیز پیروان اهل بیت(ع) است؛ عید مباهله.
مباهله در اصطلاح به این معناست که دو تن یا دو گروه یکدیگر را در محضر الهی نفرین کنند؛ پس هر کدام ظالم باشد خداوند وی را رسوا گرداند و نقمت و عذاب خود را بر وی بفرستد و ذریه او را مستأصل و هلاک گرداند. این واژه در تاریخ اسلام به ماجرای مباهله پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و مسیحیان نجران اشاره دارد که در ۲۴ ذوالحجه سال نهم هجری واقع شد (برخی، آن را در سال دهم ذکر کرده اند) و پس از آنکه مناظره آن حضرت با آنان سودی نبخشید و ایمان نیاوردند، حضرت پیشنهاد مباهله را مطرح کرده و آنان پذیرفتند ولی در روز موعود، با دیدن همراهان پیامبر(ص) حاضر به این کار نشدند.
این واقعه، علاوه بر اثبات حقانیت دین اسلام و حقیقت دعوت پیامبر(ص)، فضیلت اهل بیت ایشان را نیز ثابت می کند و طبق آیه ۶۱ سوره آل عمران که درباره همین ماجرای مباهله نازل شد، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به منزله نفس و جان پیامبر قلمداد شده است.
استاد «مرتضی نجفی قدسی» از خادمان قرآن کریم و مؤسس دارالقرآن علّامه طباطبایی، به مناسبت این روز عزیز و برای بزرگداشت یکهزار و چهارصد و سى و دومین سالروز سپید «مباهَلَه» یادداشتی با عنوان تعظیم قرآن و تکریم اهل بیت(ع) در روز مباهله به شرح زیر را قلمی کرده است:
﴿ فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِین ﴾ (سوره آلعمران – آیه ۶۱)
طلیعه طلایینِ روز بیست و چهارم ذوالحجّه، همان صبحى است که پیامبر عزیزمان (صلى الله علیه وآله) رسولِ مِهر و لبخند، پا به میدانِ نبرد با بزرگان مسیحیّت نهادند… آمدند تا با یکدیگر «مباهَلَه» کنند؛ یعنى هر دو طرف دعا کنند و از خداى یکتا بخواهند تا هر کس حقّ است دعایش اجابت شود و هر که ناراست و کژ اندیش و دروغ پیشه است، رسوا شود و عذابِ عظیمِ الهى بَر او فرو ریزد.
مباهله کم اهمیت تر از غدیر نیست
بى گمان یکى از حوادثِ برجسته تاریخ اسلام که هشتاد و چند آیه از سوره آل عمران، پیرامون آن نازل شده است، ماجراى «مباهَلَه» است.
واقعه شگفت انگیزى که در اهمّیّت، اگر هم سطح با حماسه پر شُکوه «غدیر» نباشد، از آن، کم اهمّیّت تر نیست. زیرا «مباهَلَه» زیربناىِ «غـدیر» است و پیش از جریان غدیر، خداى سبحان در قرآن، به روشنى، وجود مبارکِ امیرمؤمنان «على بن ابی طالب علیه السلام» را به منزله «نَفْس و خودِ» پیامبر (صلى الله علیه وآله) یاد کرده است، و این عطیّه الهى و فضیلت عظمى را به آن حضرت اختصاص داده است. ﴿ پس هر که در این باره [که عیسى پسر خدا نیست] پس از علم و دانشى که به تو رسیده [باز] با تو محاجّه و ستیزه کند، بگو: بیایید؛ ما پسرانمان و شما هم پسرانتان، و ما زنانمان و شما هم زنانتان، و ما جانهایمان و شما هم جانهایتان را بیاورید، سپس مباهَلَه کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم ﴾. (سوره آلعمران – آیه ۶۱)
ماجرای نامه پیامبر(ص) به نجرانی ها
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پس از فتح مکّه، در شوّالِ سال نُهم هجرت، به فرمان خداوند، دستور تنظیمِ نامه اى براى دعوتِ نجرانى ها به اسلام را صادر فرمودند. مخاطب پیامبر (صلى الله علیه وآله) عالمانِ بزرگى بودند که یک حکومت دینى مسیحى را اداره مى کردند.
اُسقف [= کشیش] اعظم با مطالعه نامه، تصمیم به مشورت مى گیرد. پس از تبادل نظر، مجلسِ بسیار بزرگى در کلیساى اعظم برپا شد.
ابتدا اُسقف اعظم، نامه پیامبر (صلى الله علیه وآله) را براى مردم قرائت کرد تا نظرات خود را اعلام کنند.
یکى از علماى بزرگ مسیحى به نام «حارثه» تحقیق درباره حقّانیّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) را مطرح نمود.
اُسقف اعظم فرمان داد تا فرازهایى از صحیفه آدم، صحیفه ابراهیم و شیث علیهم السلام، تورات و اِنجیل که در آنها ذکر محمّد و آلِ محمّد علیهم السلام به صراحت آمده بود، براى جمعیّتِ حاضر در کلیسا خوانده شود.
با قرائت صُحُف و کُتبِ انبیاى پیشین، بر همه روشن شد که به تصریحِ آن متون، پیامبر (صلى الله علیه وآله) از نسل ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام است، و نسلِ وى، از دخترِ اوست. و آن که خاتَم پیامبران است نامش «محمّد» و نام دیگر او «احمد» است. دین او جهانى است و اختصاصى به فرزندانِ اسماعیل ندارد؛ و آنکه منجى بشریّت است، و جهان را پُر از «عدالت» مىکند، آخرین فرزند و دوازدهمین جانشین از نسلِ اوست.
پس از قرائتِ این متون، شُبهه افکنان و مُنکِران مغلوب شدند ولى باز هم تسلیم نشدند. آنگاه به سرپرستى اُسقف اعظم به مدینه آمدند تا از نزدیکْ پیامبرِ خاتم (صلى الله علیه وآله) را ببینند و رفتار و گفتار او را با اوصافى که در کتابهایشان یافته بودند، بسنجند. امّا تا سه روز، نَه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) درباره موضوع اصلى با آنان سخن فرمود و نَه آنان با رسول خدا صلىاللهعلیهوآله گفتگویى کردند.
در روز سوّم، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ایشان را به اسلام دعوت کرد. امّا آنها ضمن اعتراف به تطبیق خصوصیّاتِ آن حضرت با ویژگىهاىِ مذکور در اِنجیل، به بهانه «انکارِ الوهیّت عیسى» از پذیرش دینِ اسلام خوددارى کردند.
نزول آیه مباهله
پیامبر (صلى الله علیه وآله) در این باره با آنان مناظره فرمود. امّا منکِران باز هم بَراهینِ روشنِ آن حضرت را نپذیرفتند و پیشنهاد مباهَلَه را مطرح ساختند.
در این هنگامه، خداى متعال، “آیه مباهَلَه” را بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرو فرستاد. رسول خدا نیز آنچه را که بر او نازل شده بود، بر آنان قرائت کرد و فرمود: «خداوند به من فرمان داده است که اگر بر سخن خود پاى فشردید، درخواستتان را اجابت کنم و با شما مباهَلَه نمایم».
دو تَن از مسیحیان نجران که بیش از همه به حقیقت واقف بودند و از مباهَلَه وحشت داشتند، به همراهانِ خود گفتند: «اگر با اصحاب و قوم خود به مباهَلَه با ما آمد، با او مباهَلَه مى کنیم، زیرا این دلیل است که او پیامبر نیست. امّا اگر فقط با اهلبیتش به مباهَلَه بیاید با او مباهَلَه نمىکنیم؛ چرا که او اهلبیتش را در معرضِ خطر قرار نمىدهد مگر آنکه از راستگو بودنِ خود مطمئن باشد». این سخن، مورد تأیید اُسقف اعظم قرار گرفت.
خداى متعال، آرایشِ سپاه اسلام را در برابر صف آرایى مِهتران مسیحیان نَجران، خود به عهده گرفت. لذا آیه مباهَلَه، دستورالعمل پیامبر (صلى الله علیه وآله) قرار مى گیرد و باید «پسران» و «زنان» و «نفْـسِ» خود را به دلالتِ آیه ﴿ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ﴾ به آوردگاهِ سِترگِ مباهَلَه، همراه خود بیاورد.
همراهان پیامبر(ص) در روز مباهله
با طلوعِ آفتابِ روزِ سه شنبه ۲۴ ذوالحجّه سال نُهم هجرى، مطابق با سال ۶۳۱ میلادى، پیامبر (صلى الله علیه وآله) به سوى محلّ مباهَلَه، درحالى که امیرمؤمنان علیه السلام به منزله «نفْـسِ پیامبر» دوشادوش و دست در دست راستِ پیامبر (صلى الله علیه وآله) و امام حسن علیه السلام در سَمت چپ پیامبر (صلى الله علیه وآله) و امام حسین علیه السلام در آغوش پیامبر، و همه گِرداگِرد شمعِ بى مانند جمعِ آفرینش؛ ریحانه ملکوت، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام حرکت کردند تا به همآوردى با بزرگان نصارا، آمین گوىِ دعاىِ محمّد مصطفى (صلى الله علیه وآله) باشند.
پنج تَن اطهار علیهم السلام در هاله اى از نور، آرام آرام پیش مى آمدند. هستى، چنان غَرقِ تماشایِشان بود که انگار خداوند، بهشت را به معرضِ تماشا گذاشته است. پنج تن اصحاب کِسا علیهمالسلام به محل تعیین شده رسیدند و زیر عبا ایستادند. پیامبر، دستِ راست خود را به سوى آسمان گرفت. سپس انگشتان را از هم باز کرد و در همان حال فرمود: «خدایا، اینان اهلبیت من و خاصّانِ من هستند. هرگونه بدى را از ایشان دور کن و آنان را پاک گردان. خدایا، این ـ على ـ منظور از «نفسى» است؛ و او نزد من همتاىِ نفْسِ من است. خدایا، این ـ فاطمه ـ منظور از «نسائى» است و او افضلِ زنانِ جهان است. خدایا، این ـ حَسن و حُسین ـ دو فرزند و نوه من هستند. من با هر کس که با اینان جنگ کند، روى جنگ دارم و با هر کس که با اینان دوست باشد، دوستم».
ترس سران مسیحیان از غضب الهی
هنوز مباهَلَه انجام نشده است، امّا آثارِ غضبِ الهى ظاهر گشته و عذاب درحال نازل شدن مى باشد. دو نفر از سران مسیحیان نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمدند و پرسیدند: اى ابوالقاسم، به وسیله چه کسانى با ما مباهَلَه مى کنى؟ حضرت فرمودند: «به وسیله بهترین مردم روى زمین و عزیزترین آنها نزد خداوند عزّوجلّ».
سپس پیامبر (صلى الله علیه وآله) به على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام اشاره کرده و فرمود: «به وسیله اینان». دگربار فرمودند: «آیا لحظاتى پیش این مطلب را به شما خبر ندادم؟ بلى، قسم به آنکه مرا به حقّ مبعوث کرده، دستور داده شده ام به وسیله اینان با شما مباهَلَه کنم. اینان هستند پسران و زنان و نفسِ ما».
تسلیم نجرانیان و ترک مباهله
از اینرو، به دستورِ اُسقف اعظم، تصمیمِ قطعى نجرانیان بر تَرکِ مباهَلَه و قبولِ مالیات (= جزیه) بین خودشان تصویب شد…
هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) و اهلبیت علیهمالسلام با همراهى مردم از جایگاه مباهَلَه به مسجد رسیدند، جناب جبرئیل نازل شد و این پیام آسمانى را عرضه داشت: «یا محمّد، پروردگار عزّوجلّ به تو سلام مى رساند و مىگوید:… اى احمد، به عزّت و جلالم سوگند، اگر تو با کسانى از اهلبیتت که در زیر کِساء بودند با همه اهلِ آسمان و زمین و مخلوقات، مباهَلَه مىکردى، آسمان تکّه تکّه مىشد و کوهها قطعه قطعه مى گشت و زمین از هم گسیخته مى شد و هرگز آرام نمى گرفت مگر آنکه من اراده مى کردم».
پیامبر (صلى الله علیه وآله) با شنیدن این پیامِ الهى، به سجده درآمد و چهره بر خاک سایید. سپس دستانش را بلند کرد و در آن حال، سه بار فرمودند: «شُکر خدایى را که نعمت مى دهد». سپس فرمود: «لعنت ابدى خدا تا روز قیامت بر کسانى که بر شما اهلبیت ظلم کنند، و در اجرى که خداوند بر آنان واجب کرده نسبت به من کوتاهى کنند».
احیای نبوت و ولایت در روز مباهله
روزِ فرخنده «مباهَلَه»، قبل از هر چیز، با احیاى نبوّت و ولایت، پُر شُکوهترین و شگفت انگیزترین جلوه از حقیقتِ جاودانى و جهانىِ اسلام، یعنى «نبوّت و خاتمیّتِ نبوى» و «ولایت و امامتِ عَلَوى» است.
در روز مباهَلَه، از یکسو، حقّانیّتِ اسلام بر دیگرِ ادیان و عقایدِ تاریخ ثابت شد، و از دیگر سو؛ کادرِ رهبرىِ این عقیدتِ انسانى تا پایان روزگار تعیین گردید.
آیه مباهله عالی ترین مدرک حقانیت امامت امیرالمؤمنین(ع)
آیه مباهَلَه، عالى ترین مدرک براى حقّانیّتِ امامت و خلافتِ بلافصل على علیه السلام بعد از شهادت جانسوز رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) مى باشد، و نیز واضحترین دلیل بر فضیلت امیرمؤمنان «على بن ابى طالب علیه السلام» است. زیرا خداوند به پیامبر دستور مى دهد که نفْسِ خود را براى مباهَلَه دعوت کن. بدیهى است که مراد از نفْسِ پیامبر (صلى الله علیه وآله) شخصى غیر از خود آن حضرت است، و او ـ على علیه السلام ـ در همه فضایل و کمالات، ـ غیر از نبوّت ـ همرتبه پیامبر و مساوى با ایشان است.
فرمایش امام رضا(ع) درباره آیه مباهله
امام هشتم، حضرت رضا علیهالسلام آیه مباهَلَه را از جهتِ دلالت بر امامتِ امیرمؤمنان علیهالسلام بهترین و روشنترین آیه در قرآن دانسته اند و با استناد به این آیه و عملِ رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پس از نزول آن، ثابت مى کنند که امیرمؤمنان علیه السلام؛ «نفْـسِ پیامبر» و با «فضیلتترین خلقِ خدا» پس از پیامبر (صلى الله علیه وآله) مى باشند.
امیرمؤمنان على علیه السلام، در شوراى شش نفره اى که «خلیفه دوم» براى انتخاب خلیفه پس از خود ترتیب داده بود، براى یادآورى حقّ و حقّانیّتِ خود به حاضران، به ماجراىِ نزولِ آیه شریفه مباهَلَه اشاره کردند و خطاب به اعضاى شورا فرمودند: «آیا احدى هست که در این فضیلت با من شریک باشد؟» همه اعضاى شورا اعتراف کردند که این آیه در شأن حضرتش نازل شده است.
ماجراى شکوهمند مباهَلَه از چند جهت، بر افضلیّتِ اهلبیت علیهم السلام دلالت دارد:
اول: به فرمان الهى، دعوتِ پیامبر (صلى الله علیه وآله) از امیرِ مؤمنان، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن مجتبى و حضرت سیّدالشّهداء امام حسین ـ درود خدا بر آنان باد ـ بیانگر این حقیقت است که آن بزرگواران، محبوبترینِ افراد نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بودند، و روشن است که محبوبترین فرد نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله)، با فضیلت ترین افرادِ امّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز خواهد بود.
دوّم: دعوت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از اهلبیت علیهم السلام براى مباهَلَه با دشمنانِ دین، نشان از رفعت و عظمتِ جایگاه و جلالت ایشان نزد خدا دارد. زیرا پیامبر (صلى الله علیه وآله) از میان بانوان و خویشاوندان خود، تنها امیرِ مؤمنان علیهالسلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام، امام حسن مجتبى علیهالسلام، و امام حسین علیهالسلام را برگزیده و اَحدى از بنى هاشم و خویشاوندان و همسرانِ خود را در این امر با آن بزرگواران شریک نساخته، تا چه رسد به اصحاب و سایر مسلمانان!
سوّم: یکى دیگر از وجوهِ دلالتِ واقعه مباهَلَه بر افضلیّتِ اهلبیت علیهمالسلام یارىِ دین خدا به دست ایشان است.
زمانى که رسولِ خدا (صلى الله علیه وآله) با اهلبیت خویش براى مباهَلَه خارج شدند، به ایشان فرمودند: «هرگاه من نفرین کردم، شما آمین بگویید». این جریان به خوبى نقشِ اهلبیت علیهم السلام را هم در ثبوتِ نبوّت و راستىِ گفتارِ رسول خدا (صلى الله علیه وآله) روشن مى کند، و هم بیانگر آن است که اگر دشمنانِ دین خدا، با ایشان وارد مباهَلَه مى شدند، خداوند به واسطه اهلبیت علیهم السلام دشمنانِ شریعت و دینِ خود را خوار و نابود مى کرد.
بدیهى است کسى که چنین جایگاهى در مباهله انبیا علیهمالسلام داشته باشد، به یقین؛ برتر و با فضیلتتر از کسانى است که از این جایگاه برخوردار نیستند.
آیه مباهله و افضلیت امیرالمؤمنین(ع) در میان امت
از اینرو، آیه مباهَلَه بر افضلیّت امیرِمؤمنان در میان امّت دلالت دارد و بنا بر اتّفاقِ همه مسلمانان، کسى سزاوار و شایسته امامت است که با فضیلتتر باشد و این حقیقتى است که حتّى اشخاص متعصّبى چون ـ ابن تیمیه ـ بدان اقرار و اذعان دارند.
بى تردید هیچکس به اندازه پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) نگران آینده مسلمانان نبوده است. آن حضرت کسى است که رنج مسلمانان برایش بسى سخت و در هدایتِ آنان بسیار حریص و نسبت به مؤمنانْ دلسوز و مهربان است.
از همین رو، همه مسلمانان باور دارند که رسول خدا صلى الله علیه وآله در پایان عمر، دو یادگارِ ماندگار و رهایى بخشِ امّتِ اسلام از گمراهى را که هرگز از یکدیگر جدا نمى شوند به جاى نهاد.
بزرگداشت مباهله نماد و نمود تعظیم قرآن و تکریم عترت
همه مى دانند که آن حضرت رمزِ ماندگارى اسلام و رشد و بالندگى مسلمانان، و رهایى از گمراهى و پراکندگى و نابسامانىِ آنان را تنها در دو چیز مى داند:
۱ ـ چنگ زدن به ریسمانى استوار، برکشیده از آسمان تا زمین، یعنى «قرآن کریم».
۲ ـ پناه بردن به کَهف حَصین و دِژ استوارِ دین، یعنى «اهلبیت کرام».
اینگونه است که بزرگداشت و نکوداشتِ مباهَلَه، نماد و نِمود روشنى است از تعظیمِ قرآن و تکریمِ اهلبیت علیهمالسلام.
اینک وظیفه هر مسلمانِ آگاهى است که با گرامیداشت و بزرگداشتِ این روز عزیز و مهمّ، هر چند قدمى کوچک، در راه اعتلاى عزّت و عظمت و حقّانیّت اسلام و اهلبیت (علیهم السلام) بردارد.
باشد که جاودانگى این پیروزى بزرگ را با ظهور و برپایى حکومتِ شکوهمندِ عُصاره خلقت، موعودِ موجود، حضرت بقیّه اللّه الاعظم، امام زمان (عَجّلَ الله تَعالى فَرَجَهُ الشّریف) شاهد و ناظر باشیم.
مرتضی نجفی قدسی
ماجراى مباهَلَه در کتابهاىِ پُرشمارى از منابع شیعه و اهلسنت رقم خورده است. برخى از آنها عبارتند از:
– بحارالانوار؛ ج ۲۱، صص ۲۸۰ ـ ۳۵۴٫ اقبال الاعمال؛ صص ۳۱۰ ـ ۳۴۸٫ الارشاد فى معرفه حججالله على العباد؛ شیخ مفید، ج۱، ص۱۶۹، دارالمفید.
– الکشّاف؛ زمخشرى، ج ۱، ص ۲۸۳٫ تفسیر الرازى؛ فخررازى، ج۴، ص۲۴۰٫
– صحیح مسلم؛ مسلم النیشابورى، ج۱۲، ص۱۲۹، ح۴۴۲۰٫
– فتح البارى؛ (شرح صحیح البخارى)، ابن حجر عسقلانى، ج۷، ص۷۴٫
– الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۱۹۴٫
– الصواعق المحرقه، احمد بن حجر الهیتمی، ص۱۵۶٫
– تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۴۳۲٫
پایان پیام/.
*منبع: عترتنا