چرا به موسیبنجعفر(ع) لقب «کاظم» دادهاند؟
امام موسی بن جعفر علیه السلام به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به «کاظم» شد.
حالت خشم و غضب از خطرناكترين حالات است و اگر جلوى آن رها شود، در شكل يك نوع جنون و ديوانگى و از دست دادن هر نوع كنترل اعصاب خود نمايى مى كند، و بسيارى از جنايات و تصميم هاى خطرناكى كه انسان يك عمر بايد كفاره و جريمه آن را بپردازد در چنين حالى انجام مى شود، از این رو خداوند در قرآن «فرو بردن خشم» را صفت برجسته پرهيزكاران معرفى كرده و می فرماید: «آن ها بر خشم خود مسلطند»(وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ).
فروبردن خشم، از عوامل راهيابى به بهشت و مصاديق احسان است. کنترل خشم، زمينه ساز برخوردارى از مغفرت و پاداش الهى می باشد. از این رو پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) مى فرمايد: من كظم غيظا و هو قادر على انفاذه ملأه اللَّه امنا و ايمانا «آن كس كه خشم خود را فرو ببرد با اينكه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ايمان پر مى كند».
و نیز از امام كاظم علیه السلام روایت شده است كه فرمود: «من كف غضبه عن الناس كف الله عنه غضبه یوم القیامة؛ هر كه خشمش را از مردم بازدارد، خداوند در روز قیامت خشمش را از او باز خواهد داشت».
اين احاديث مى رساند كه فرو بردن خشم اثر فوق العاده اى در تكامل معنوى انسان و تقويت روح ايمان دارد.
امام کاظم علیه السلام مصداق آشکار کظم غیظ
امام موسی بن جعفر علیه السلام به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به «کاظم» شد.
در حالات موسى بن جعفر عليهما السلام مى خوانيم، كه مردى از دودمان خليفه دوم، در مدينه بود كه امام را بسيار اذيت و آزار مى كرد، و به امير مؤمنان على عليه السلام ناسزا مى گفت، بعضى از ياران امام عرض كردند اجازه بده او را به قتل برسانيم (و شرّ او را دفع كنيم). امام عليه السلام با شدت از اين كار منع كرد و پرسيد جايگاه اين دشمن ما كجا است؟ عرض كردند در يكى از نواحى اطراف مدينه زراعت مى كند، امام سوار بر مركب شد و به سوى مزرعه او آمد و مشاهده كرد، او در مزرعه است امام با مركب خود وارد مزرعه شد، آن مرد فرياد كشيد چه كار مى كنى؟ زراعت ما را پايمال نكن. امام اعتنا نكرد و نزد او آمد و با خوش رويى و خنده فرمود چقدر خرج اين مزرعه كرده اى؟ عرض كرد: صد دينار، فرمود: چقدر اميد دارى از آن بهره بردارى كنى؟ عرض كرد: علم غيب ندارم، فرمود: من مى گويم چقدر اميد دارى عائد تو شود، عرض كرد: دويست دينار، امام فرمود: اين سيصد دينار را بگير و زراعت تو مال خودت آن مرد (شديداً تحت تأثير اين حسن خلق و كرامت نفس و محبت امام واقع شد و) برخاست و سر حضرت را بوسيد، امام بازگشت و به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد، ناگهان آن مرد را در مسجد يافت كه در گوشه اى نشسته، هنگامى كه چشمش به امام افتاد گفت: «اللَّهُ اعْلَمُ حَيثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ خدا آگاه تر است كه نبوت (و امامت) را در كجا قرار دهد». يارانش به او گفتند داستانت چيست؟ تو قبلًا حرف هايى بر خلاف اين مى زدى، او با يارانش به تندى سخن گفت و آن ها را نهى كرد و پيوسته به امام دعا مى كرد، امام به اصحاب خود كه قبلًا اراده كشتن او را داشتند فرمود: «كدام يك از اين دو بهتر بود، كارى را كه شما قصد داشتيد، يا كارى كه من قصد داشتم».
علی کفشگرفرزقی
منبع: تفسير نمونه، ج3، ص: 97
اخلاق در قرآن، ج3، ص: 158