کودکانی با مسئولیت تربیت کنیم
فرزندتان را تشویق کنید که به دیگران تا جایی که می تواند کمک کند.
اهمیت دادن به دیگران را به بچه های امروز بیاموزیم!
پدر و مادر پیمان، همیشه آرزو داشتند که پسرشان، بتواند به آدمها احترام بگذارد، به بقیه کمک کند و خلاصه، رابطه خوبی با دیگران برقرار کند و بتواند آن ها را درک کند. آن ها همیشه خودشان از این که تا پایشان را از خانه بیرون می گذارند، دائم از رفتارهای این و آن آزار می بینند خسته شده اند و دلشان می خواهند پسر خودشان یکی از این آدم ها نشود، آدم هایی که از کنار هم رد می شوند و به هم تنه می زنند، آدم هایی که وقتی کسی را ضعیف می بینند، به جای کمک، به او می خندند، آدم هایی که وقتی دردی را می بینند که شاید بتوانند درمانی برای آن باشند، بی اعتنا رد می شوند، آدم هایی که اصلا نمی دانند حق و حقوق و مسئولیت چه معنایی دارد، چه برسد به این که به آن احترام بگذارند، احترام! اصلا این که نمی دانند احترام چی هست خودش مشکل بزرگی است. اما مطئمن نیستند که چه طور می توان به فرزندشان چنین اصولی را آموخت.
چرا حس های هم را نمی فهمیم؟
همه آدم ها، می دانند گرسنگی و تشنگی یعنی چه، همه غمگین، خوشحال، عصبانی و... می شوند و حسش را می فهمند. پس چه طور می شود که حس های همدیگر را درک نمی کنند؟ بچه ها هر چه بزرگ تر می شوند، بیشتر احساس های خودشان را کشف می کنند و درک می کنند. آن ها کم کم می فهمند رنجیدن، آزرده شدن، طرد شدن، شرمگین شدن و... چه حس هایی هستند و چه طور به وجود می آیند، بعد، وقتی توانستند حس های خود را درک کنند، کم کم حس های بقیه را هم می فهمند. اما، وقتی والدین، جلوی ابراز احساسات بچه ها را می گیرند، یا وقتی آن ها را گیج تر می کنند، مثلا وقتی آزرده است با او طوری رفتار می کنند انگار عصبانی است یا همه ناراحتی هایش را با خوراکی برطرف می کنند، به جای این که با او در مورد حس هایش حرف بزنند و کمک کنند بهتر کشف کند، این مسیر اتفاق نمی افتد. نتیجه اش خیلی از آدم بزرگ هایی است که هنوز نمی دانند چه حسی دارند و با این حسی که دارند باید چه کار کنند! چنین افرادی، چه طور قرار است حس های دیگران را درک کنند و کاری برایش انجام بدهند؟
حقوق من با تو برابر است، اما حق من کمی بیشتر است!
این که انسان ها برابرند را لابد زیاد شنیده اید. اما اصلا این جمله چه معنایی دارد؟ آیا واقعا همه مثل هم هستند؟ البته که نه. ولی وقتی پای حق و حقوق به میان می آید، ما حقوق مشترکی داریم. همه ما حق هایی داریم، به عنوان یک انسان، که چیزی این حق را از ما نمیگیرد. ما همه حق داریم مورد احترام باشیم، حق داریم حریم خصوصی داشته باشیم، حق داریم... همه این ها را همه بلدند. موضوع این است که وقتی در موقعیتی قرار می گیریم، چه قدر به این که حق دیگری را ضایع می کنیم اهمیت می دهیم. مثلا، حریم خصوصی، شما اگر کسی وارد حریم خصوصی تان بشود، خیلی آشفته میشوید و احتمالا سعی می کنید وارد حریم خصوصی دیگری هم نشوید. اما همه جا مسئله اینقدر واضح نیست، وقتی مثلا فیلمی را برایتان بلوتوث می کنند که می دانید بدون اجازه گرفته شده، حریم خصوصی آن افراد را رعایت می کنید، آن فیلم را پاک می کنید، بدون این که حتی ببینید؟ امیدوارم از آن افراد نباشید که فیلم را میبینند، برای بقیه هم بلوتوث می کنند، استدلالشان هم این است که من نفرستم، یکی دیگه می فرسته! در این صورت، احترام به حریم خصوصی دیگران را رعایت نمیکنید، این کار خیلی فرقی با دزدکی وارد خانه کسی شدن ندارد، فقط خاصیت دنیای مدرن و ابزارهایش، موارد متفاوت است. همین نکته های ظریف هستند که اخلاقیات را در فرزندان ما شکل می دهند. آنها همیشه نگاهشان به ما است و از رفتارهای ما ریز به ریز، قانون های کلی زندگی خودشان را می سازند.
راهکار:
حس های فرزندتان را به رسمیت بشناسید. در مورد حس هایش مفصل با او حرف بزنید و در قدم های بعدی، او را تشویق کنید حس های دیگران را کشف و درک کند. خودتان هم تا میتوانید در مورد احساس هایتان حرف بزنید. به این ترتیب، یک راهنمای خوب برای فرزندتان در این راه خواهید بود.
حس های فرزندتان را به رسمیت بشناسید.
حق و حقوق فرزندتان را به او یاد بدهید. یک شهروند، باید بداند در زندگی اجتماعی با دیگر آدم ها، چه حقوقی دارد. در عین حال، یادش بیاندازید که دیگران هم، همه این حقوق را دارند و او باید در ارتباط با آن ها، حق و حقوقشان را رعایت کند.
فرزندتان را تشویق کنید که به دیگران تا جایی که میتواند کمک کند. میتوانید در یک انجمن خیریه عضو شوید، در بازارچه های خیریه فعالیت داشته باشید. میتوانید مسئولیت تحصیل یک کودک دیگر را برعهده بگیرید و فرزندتان را تشویق کنید هر چه برای مدرسه خودش میخرد، یکی هم برای کودکی که مسئولیتش را قبول کرده اید بخرد و بفرستد.
مصداق های احترام به حق و حقوق دیگران را با کمک فرزندتان بنویسید و یک لیست تهیه کنید. از لیست ما می توانید کمک بگیرید.
لیست:
یک شهروند خوب، وقتی در یک مکان عمومی، متوجه ناراحتی یا ناتوانی یک نفر می شود، سعی می کند اگر توانش را دارد، به او کمک کند، مثلا یک نابینا یا فرد پیر را راهنمایی کند، وقتی می بیند کسی مسیر را گم کرده، کمک کند آن را پیدا کند، اگر حالش بد شده، او را به مرکز درمانی برساند، یا اگر قندش افتاده، یک خوراکی شیرین به او برساند و...
یک شهروند خوب وقتی می داند کسی دچار احساس خجالت زدگی شده، کاری نمی کند که این احساس بدتر شود. مثلا اگر کسی زمین خورده، به او نمی خندد یا زل نمی زند، فقط اگر به کمک نیاز داشت، به او کمک می کند.
یک شهروند خوب، سعی می کند تا جایی که از دستش برمی آید، در فعالیت های معتبری که به سایر انسان ها یاری می رساند شرکت کند.
یک شهروند خوب، در صف، در ترافیک، در بانک، در فروشگاه،... همان حقی که برای خودش قائل است را برای دیگران هم قائل می شود.
منبع: نی نی سایت.