0

حديث غدیر از سوى پيامبر(ص) صادر نشده است؟ - پاسخ به شبهات

 
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

حديث غدیر از سوى پيامبر(ص) صادر نشده است؟ - پاسخ به شبهات

حديث غدیر از سوى پيامبر(ص) صادر نشده است - پاسخ به شبهات

در موارد گوناگونى انديشمندان اهل سنّت پس از ذكر حديث غدير از طريق يكى از راويانى كه ذكر شده تصريح به صحيح بودن حديث و ثقه بودن راويان آن كرده ‏اند.

حديث غدیر از سوى پيامبر(ص) صادر نشده است - پاسخ به شبهات

 

 

آیا حديث غدیر از سوى پيامبر (ص) صادر نشده است؟

بعضى صدور اين حديث از پيامبر صلى الله عليه و آله را در روز غديرخم ردّ كرده ‏اند.دليل آن ها بر اين مطلب اين است:

اوّلًا: اين حديث با يكى ديگر از احاديثى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده تعارض دارد؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد: «مُزَيْنة وجهيْنة وغِفار وأسلم مُواليّ دون الناس كلّهم، ليس لَهم مولى دون اللَّه ورسوله«قبيله مُزيْنه و جُهيْنه و غِفار و اسلم ياران من هستند، نه همه مردم. آقا و مولاى آنان كسى جز خداوند و رسولش نيست».( صحيح البخاري، ج 4، ص 157؛ صحيح مسلم، ج 7، ص 178؛ مسند أحمد، ج 2، ص 291)

با وجود اين حديث، اگر پيامبر صلى الله عليه و آله بفرمايد: «من كنت مولاه فعليّ مولاه» لازم مى ‏آيد كه يكى از اين دو حديث دروغ باشد؛ زيرا حديث اوّل مولا بودن على عليه السلام و ديگران را نفى مى‏ كند و حديث دوم مولا بودن على عليه السلام را ثابت مى‏ كند.

اين دليل به ابوداود سجستانى و ابوحاتم رازى نسبت داده شده است. (المواقف، ج 3، ص 602) ثانياً: حديث غدير با واقعيّات تاريخى مطابقت ندارد؛ زيرا على عليه السلام در روز غدير خم همراه با پيامبر صلى الله عليه و آله نبود، بلكه به يمن رفته بود. با اين وجود چگونه پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه على عليه السلام در غديرخم نبوده، خطاب به مردم فرموده است: «من كنت مولاه فعليّ مولاه»؟! (تفسير القرطبى، ج 1، ص 267).

در پاسخ می گوییم:

1. حديث اوّل هيچ منافاتى با حديث دوم ندارد؛ زيرا كلمه «مُوالىّ» و «مولى‏» در حديث اوّل از نظر معنا با كلمه «مولى‏» در حديث غدير بيگانه است. كلمه «موالىّ» و «مولى» در حديث اوّل به معناى ياران و ياور است؛ زيرا اين حديث- همان طور كه از كلمات ابن حجر و ديگران استفاده مى ‏شود- در مقام بيان يك فضيلت براى اين قبايل است و از آنجا كه اين قبايل در صدر اسلام نخستين قبايل عرب بودند كه بدون جنگ و خونريزى به يارى رسول خدا صلى الله عليه و آله شتافتند، پيامبر مكرّم اسلام صلى الله عليه و آله به عنوان امتيازى براى آنان مى ‏فرمايد: «اين قبايل ياران من در صدر اسلام بودند، نه تمام مردم؛ و آنان نيز در صدر اسلام ياورى جز خداوند متعال و رسولش نداشتند.»

و امّا كلمه «مولى‏» در حديث غدير به دليل قرائن مختلفى، به معناى ولىّ و سرپرست تمام مسلمانان است.

و از اينجا درمى ‏يابيم كه ابوداود سجستانى و ابوحاتم رازى كلمه «مولى» در حديث غدير را به معناى ولىّ و سرپرست مسلمانان دانسته ‏اند؛ از اين رو- به گمان اينكه كلمه «موالىّ» و «مولى» در حديث اوّل نيز به معناى ولىّ و سرپرست مى‏ باشد- آن را معارض با حديث اوّل مى ‏دانند.

2. هيچ دليل محكمى بر عدم حضور على عليه السلام در روز غديرخم وجود ندارد، بلكه بسيارى از روايات حضور آن حضرت را در روز غدير خم تأييد مى‏ كند؛ زيرا در اين روايات وارد شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست مبارك حضرت على عليه السلام را گرفت و آن گاه فرمود: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه.»

3. عدم حضور امام على عليه السلام در روز غدير خم هيچ منافاتى ندارد با اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به مردم ولايت و امامت او را ابلاغ كند و بفرمايد: «من كنت مولاه فعلى مولاه.»

4. انكار صدور حديث غدير از پيامبر صلى الله عليه و آله نتيجه‏ اى جز دروغ گو دانستن بسيارى از صحابه و تابعين ندارد. و بى شكّ هر شخصى كه به كتاب هاى حديثى اهل سنّت‏ مراجعه كند، پى به صدور قطعى حديث غدير مى‏ برد.

ابن حجر هيثمى در كتاب الصواعق المحرقة مى‏گويد: «انّه حديث صحيح، لا مريّة فيه، وقد أخرجه جماعة كالترمذي والنسائي وأحمد، وطرقه كثيرة جدًّا. ومن ثمّ رواه ستّة عشر صحابياً. وفي رواية لأحمد أ نّه سمعه من النبي ثلاثون صحابيّاً وشهدوا به لعليّ لَمّا نوزع أيّام خلافته، كما مرّ وسيأتي. وكثير من أسانيدها صحاح وحسان. ولا التفات لمن قدح في صحّته، ولا لمن ردّه بأنّ عليًّا كان باليمن، لثبوت رجوعه منها وإدراكه الحجّ مع النبيّ.

«حديث غدير حديث صحيحى است و هيچ شكّى در صدور آن نيست. اين حديث را گروهى از پيشوايان حديث- مانند ترمذى و نسائى واحمد- روايت كرده‏ اند و سندهاى بسيار زيادى دارد. اين حديث را شانزده نفر از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده ‏اند.

و احمد بن حنبل در روايتى نقل مى‏ كند: زمانى كه بعضى درگيري ها در هنگام خلافت امام على عليه السلام روى داد، سى نفر از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله گواهى دادند كه حديث غدير را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند. و بسيارى از سندهاى اين حديث، صحيح و نيكوست. از اين رو به اشكال بعضى در صدور اين حديث هيچ توجّهى نمى ‏شود. همچنين اشكال بعضى ديگر مبنى بر عدم حضور امام على عليه السلام در غدير خم بى ‏مورد است؛ زيرا ثابت شده كه على عليه السلام از يمن برگشت و به همراه پيامبر صلى الله عليه و آله مناسك حج را انجام داد.»(الصواعق المحرقة، ج 1، ص 106).

در تأييد كلام ابن حجر و اثبات صدور قطعى حديث غدير، انديشمندان اهل سنّت حديث غدير را نقل كرده ‏اند.

راويان حديث غدير در كتابهاى معتبر حديثى و تفسيرى و رجالى اهل سنّت عبارتند از: اميرالمؤمنان على عليه السلام، ابوسعيد خدرى، زيد بن ارقم، جابر بن عبداللَّه، براء بن عازب، بريدة بن حصيب، جابر بن سمره، عمير بن سعيد، جرير بجلى، زيد بن‏ يثيع، عبدالرحمن بن ابى ليلا، زاذان ابى عمير (بن عمر)، ابن عباس، بريده اسلمى، رياح بن حارث، حذيفة بن اسيد غفارى، ابوايّوب انصارى، ابوعبداللَّه شيبانى، زياد بن ابى زياد، سعد بن ابى وقّاص، حميد بن عماره، عمرة بنت سعد، عمّار بن ياسر، عايشه بنت سعد، عبداللَّه بن ياميل، اصبغ بن نباته، عبد خير، طلحة بن عبيداللَّه، عبداللَّه بن مسعود، سمرة بن جندب، شريط بن انس، ابوهريره، عمر بن خطّاب، انس بن مالك، جرير بن عبداللَّه، ابوبسطام.

در موارد گوناگونى انديشمندان اهل سنّت پس از ذكر حديث غدير از طريق يكى از راويانى كه ذكر شده تصريح به صحيح بودن حديث و ثقه بودن راويان آن كرده ‏اند. براى مطالعه و تحقيق بيشتر به كتاب هاى حديثى و تفسيرى و رجالى اهل سنّت مراجعه شود. ( 1. مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 84 و 118 و 119 و 152 و ج 4، ص 281 و 368 و 370 و 372 و 366 و 370. سنن ابن‏ماجة، ج 1، ص 45؛ سنن الترمذي، ج 5، ص 297؛ مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 109 و 110 و 116 و 371؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 104- 108؛ المصنَّف (ابن أبي شيبة)، ج 7، ص 495- 499؛ السنن الكبرى، ج 5، ص 45 و 131- 136؛ خصائص اميرالمؤمنين (النسائي)، ص 50 و 94- 100؛ مسند أبي يعلي، ج 1، ص 429؛ صحيح ابن حبان، ج 15، ص 376؛ المعجم الصغير، ج 1، ص 65 و 71؛ المعجم الأوسط، ج 1، ص 112؛ ج 2، ص 24 و 275 و 324 و 369؛ المعجم الكبير، ج 3، ص 179 و 180؛ ج 4، ص 173- 174؛ ج 5، ص 170- 175، موارد الظمآان، ص 543- 544؛ الجامع الصغير، ج 2، ص 177 و 642؛ كنزالعمال، ج 11، ص 603- 610؛ ج 13، ص 131- 137 و 155- 171).

علی کفشگر فرزقی

منبع: در پرتو شريعت - پاسخ به شبهات وهابيت، ص: 340

پنج شنبه 16 مرداد 1399  9:19 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها