گام های موفقیت در زندگی مشترک
زندگی مشترک، از بزرگ ترین آزمون های زندگی هر انسانی است و موفقیت در این آزمون حیاتی، نیازمند یادگیری مهارت های خاص آن است.
زیر سقف کبود این آسمان، نهادهای اجتماعی فراوانی وجود دارند. مدرسه، دانشگاه، بازار و...؛ امّا در این میان، نهادی که بیش از همه در پیشگاه خداوند محبوب است، نهاد خانواده است. از همین روست که ازدواج به عنوان تشکیل دهندۀ خانواده، محبوبترین پیوند و طلاق به عنوان بر همزنندۀ این نهاد، از مبغوض ترین حلال هاست.[1]
حالا که خانواده تا این اندازه ارزشمند است، آیا نباید به قواعدی که بنیان خانواده را مستحکم می کند اهمیت ویژه داد؟ آیا آنچه در نزد خداوند محبوب است، در کنار هم بودن یک زن و مرد به عنوان زن و شوهر است؟ یا خانواده ای که با استفاده از تفاهم و همدلی، راه آفرینش را با آرامش هر چه بیشتر طی کند؟
از خودمان این سئوال را بپرسیم که آیا همان اندازه که خداوند به مسئلۀ خانواده اهمیت می دهد، ما هم اهمیت می دهیم؟
برای اینکه با اهمیت یادگیری قواعد زندگی مشترک بیشتر آشنا شویم، از زاویه ای دیگر این مسئله را بررسی می کنیم.
حتماً شما هم قبول دارید اصلی ترین ثمرۀ زندگی مشترک فرزند است. ثمرهای که می تواند انسان را به سعادت برساند[2] و زندگی را برای او تبدیل به بهشت کند.[3] از آن سو فرزند بد، زندگی را برای انسان تبدیل به جهنم می کند و لکۀ ننگی برای پدر و مادر خویش می شود.[4]
بسیاری از ما در دنیای امروز به دنبال پیدا کردن راهی هستیم که از طریق آن بتوانیم به بهترین و راحت ترین شیوه، فرزندان سالم و صالحی را تربیت کنیم.
باید پذیرفت تربیت موفق فرزند و فرزند موفق در گرو ایجاد فضایی صمیمی و جذاب در خانواده است. پدر و مادری که نتوانند محیطی را در خانه ایجاد کنند که فرزندشان در آن احساس آرامش و خوشبختی کند، زمینۀ گرایش فرزند به محیط خارج از خانه را فراهم می کنند. فرزندی که از محیط خانواده، فراری است و به محیط بیرون علاقۀ بیشتری پیدا میکند؛ فرزندی که رابطۀ صمیمی را به جای اینکه با پدر و مادر تجربه کند با دوست خود برقرار می کند، فرزندی که درددل ها و مشکلات خود را در محیط رفاقت مطرح و از باز کردن سفرۀ دل خویش در نزد پدر و مادر پرهیز می کند؛ تربیت او هم به عهدۀ محیط خارج از خانه خواهد بود و پدر و مادر در این میانه کمترین نقش را ایفا می کنند و این یک زنگ خطر است.
فضای بیرون از خانه محیط امنی نیست. در وضعیت کنونی، محیط خارج از خانواده پُر از عواملی است که ممکن است فرزند ما را از هستی ساقط کنند. اگر کسی چشم بینایی برای دیدن عوامل ضد تربیتی در جامعه و گوش شنوایی برای شنیدن زنگ خطر داشته باشد، معنای تربیت شدن فرزند در محیط خارج از خانه را می فهمد و وقتی این زنگ خطر را شنید، تمام همّتش را به کار می بندد که محیط خانه را محیطی سرشار از صمیمیت و محبت کند.
اولین و مهم ترین عامل برای جذاب شدن محیط خانه، وجود یک ارتباط صمیمی و محبتآمیز میان پدر و مادر است. رابطه های تنش آلود و خشن میان پدر و مادر، بیش از فقر و تنگناهای اقتصادی بر روح فرزند اثر منفی می گذارد. فرزند در سنینی که نمی تواند مفهوم بسیاری از سختی ها مثل فقر را بفهمد، به راحتی فرق بین رابطۀ خوب و رابطۀ بد میان پدر و مادر را درک می کند. دعوای پدر و مادر حتی در سنین پایین هم بر روح و ذهن کودک اثر منفی می گذارد. فرزندانی که در خانواده های فقیر اما صمیمی زندگی می کنند، نسبت به فرزندانی که در خانواده های خشک و غیرصمیمی، اما با توان اقتصادی بالا زندگی می کنند، در برابر ناهنجاری های اجتماعی از مصونیت بیشتری برخوردارند.
اولین و مهم ترین عامل برای جذاب شدن محیط خانه، وجود یک ارتباط صمیمی و محبتآمیز میان پدر و مادر است.
این نکته قابل انکار نیست که هر چه میان پدر و مادر تنش بیشتری وجود داشته باشد، احتمال ناخلف شدن فرزند هم بیشتر است. امّا چه کنیم که محیط خانه از خطر خشکی و آفت بگو مگوهای بیاندازه مصون باشد؟ شما با رعایت نکته هایی که در این نوشتار آمده میتوانید بر صمیمیت رابطۀ خود با همسرتان بیفزایید تا زمینۀ جذابیت محیط خانواده را هر چه بیشتر فراهم کنید.
خوب بودن برای خانواده، معیار ارزشمندی در پیشگاه الهی
از بُعدی دیگر باز هم ضرورت یادگیری قواعد زندگی مشترک جلوۀ بیشتری مییابد. در فرهنگ دینی معیارهای مختلفی برای سنجش خوب و بد بودن انسانها ارائه شده است. انسان با شناخت این معیارها میتواند میزان رشد و سقوط خود را در مسیر آفرینش تشخیص دهد. شیوۀ رفتار انسان در خانواده، از اصلی ترین معیارها برای سنجش رشد یا سقوط انسان است.
از نگاه دین، کسی که در زندگی مشترک، حقوق همسر خویش را ادا کند، از بهترین انسانها و برعکس، هر که در رابطه با همسر خویش، اهل انجام وظیفه نباشد، از بدترین انسان ها محسوب می شود.[5]
ما در ابعاد گوناگونی از زندگی پذیرفته ایم که باید راه را از چاه تشخیص داد. قبول کردهایم که بسیاری از کارها مهارت هایی را لازم دارند که بدون یادگیری آنها نمی توان موفقیت لازم راکسب کرد. باور کرده ایم که برای یادگیری برخی از این مهارت ها باید وقت ویژه صرف کرد، اما نمیدانم چرا بسیاری از ما هنوز به این باور نرسیده ایم که زندگی مشترک، از بزرگ ترین آزمون های زندگی هر انسانی است و موفقیت در این آزمون حیاتی، نیازمند یادگیری مهارت های خاص آن است.
برخی از جوانان از اختلاف می ترسند و وقتی در اوایل ازدواج با همسرشان دچار اختلاف میشوند، فکر می کنند زندگی به آخر رسیده است. از اختلاف نباید ترسید، زیرا اصل اختلاف امری طبیعی است که در بیشتر خانواده ها وجود دارد. وقتی دو انسان که هر کدام روحیه خاصی دارند، در کنار هم زندگی میکنند، بسیاری از کارها و تصمیم هایشان به هم گره می خورد. در این میان طبیعی است که در چند مورد از این کارها و تصمیمها نتوانند با هم کنار بیایند و اختلاف پیش بیاید. پس اصل اختلاف، طبیعی است و ترس ندارد. آنچه مایۀ نگرانی است نوع برخورد با اختلاف است. مشکل بیشتر زوجهای جوان این است که قواعد زندگی مشترک را بلد نیستند و نمی دانند چگونه باید با این اختلاف ها برخورد کنند.
برخی از مهارت ها ظرافت های مخصوص به خود را دارند و شبیه هنر هستند. اگر این ظرافت ها مراعات نشوند، خاصیت خود را از دست می دهند. زندگی مشترک علاوه بر اینکه نیازمند مهارت های مخصوص به خود است، ظرافت های ویژه ای هم دارد که حساسیت یادگیری این مهارت ها را دو صد چندان می کند.
نگاهی به آمار طلاق در جامعه ضرورت اهمیت دادن به یادگیری و به کار بستن قواعد زندگی مشترک را نشان میدهد. اگر چه آماری که در پی میآید، کام شما را تلخ خواهد کرد، اما این قسمت را با خبر کوتاهی به پایان می بریم که قصه ای بس طولانی در دل آن نهفته است، باشد که بهانه ای برای تفکر و دقت بیشتر باشد.
نگاهی به آمار طلاق در جامعه ضرورت اهمیت دادن به یادگیری و به کار بستن قواعد زندگی مشترک را نشان میدهد.
مدیرکل آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور گفت: «طی یازده ماهۀ سال جاری بهطور متوسط ماهانه ۱۳ هزار و ۳۸۴ مورد، شبانهروز ۴۳۸ مورد و در هر ساعت ۱۸ واقعه طلاق ثبت شده است که این آمار نسبت به مدت مشابه آن در سال قبل ۸٫۲ درصد افزایش داشته است.»[6]
گام اول: آمدنم بهر چه بود؟ (هدف آفرینش و نقش آن در زندگی مشترک)
یادمان باشد که به دنیا آمدهایم تا به هدف آفرینش خویش یعنی خدایی شدن برسیم. راه خدایی شدن هم بندگی است: «وَ ما خَلَقتُ الْجِنَّ وَ الآنسَ إِلّا لِیعبُدُونِ؛[7] و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بندگی کنند».
زندگی مشترک بخش مهمی از زندگی انسان را تشکیل می دهد. زنی که بخش قابل توجهی از روز و شبش را برای همسر و فرزندانش صرف میکند و مردی که قسمت زیادی از عمرش را برای خانواده می گذارد، اگر این مقدار از عمر را در مسیر بندگی قرار ندهد، از هدف آفرینش فاصلۀ زیادی گرفته است.
باید به خاطر خدا زندگی کرد، گذشت کرد، سکوت کرد، فریاد کشید، کار کرد، آشپزی کرد و... شاید کامل ترین تعبیر دربارۀ «زندگی به خاطر خدا»، تعبیر خود خداوند در قرآن باشد که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «قُل إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیای وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ العالَمین؛[8] بگو در حقیقت، نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا و پروردگار جهانیان است».
اگر مقصد زندگی خدا شد، خوشحالی ها و ناراحتی ها، شکست ها و پیروزی ها و بسیاری از مفاهیم کلیدی زندگی، تعریف جدیدی پیدا می کند. شکست یعنی دور شدن و فاصله گرفتن از مقصد که همان خداست، پیروزی یعنی نزدیک شدن و رسیدن به خدا. چه چیزی مرا خوشحال می کند؟ هر چیزی که مرا به خدا برساند. چه چیزی مرا آزرده خاطر می کند؟ هر چیزی که مرا از خدا دور کند.
اگر در این نوشتار، هدف زندگی به عنوان اولین گام آمده، از آن روست که گام های دیگر، تنها با همین نگاه قابل اجرا هستند وگرنه با نگاه غیرخدایی، این گام ها قابل قبول و اجرا نیستند. این را هم ناگفته نگذاریم که بدون این نگاه، هیچ کس نمی تواند طعم شیرین زندگی را بچشد، چون معنا و مفهوم واقعی زندگی جز بندگی خدا چیز دیگری نیست. هر کسی که در مسیری جز بندگی خدا گام بردارد، به طور حتم جز به ناکجاآباد نخواهد رسید.[9]
معنای حقیقی زندگی قرار گرفتن در مسیر اجابت دعوت خدا و عمل به دستورات اوست. خداوند متعال فرمود: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَر ٍأَو أنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیینَّه حَیاهً طَیِّبَهً؛[10] هر کسی از زن و مرد عمل نیکو را با ایمان به جای آورد، با حیات پاکیزه ای او را زنده خواهیم داشت.»
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ؛[11] ای کسانی که ایمان آورده اید خدا و پیامبرش را در زمانی که شما را به چیزی فرامی خوانند که شما را زنده می کند، اجابت کنید.»
علاوه بر اینکه نباید هدف زندگی را فراموش کرد، نباید از یاد برد زمانی که برای رسیدن به این هدف دراختیار داریم بسیار محدود است، پس نباید وقت را تلف کرد.[12] باید از روزها و لحظات این زندگی کوتاه برای رسیدن به هدف آفرینش، کمال استفاده را برد.
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام، ش 399-400 - اردیبهشت و خرداد 1394، محسن عباسی.
پی نوشت ها:
[1]. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «چیزی در نزد خداوند عزّوجلّ محبوب تر از خانه ای نیست که در اسلام به وسیلۀ ازدواج آباد گردد و چیزی هم در نزد خداوند عزّوجلّ مبغوض تر از خانه ای نیست که در اسلام به وسیلۀ جدایی؛ یعنی طلاق خراب شود»، (الکافی، ج ۵، ص ۳۲۸).
[2]. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فرزند صالح از سعادت انسان محسوب می شود»، (الکافی، ج ۶، ص ۳).
[3]. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فرزند صالح دسته گلی از گل های بهشت است»، (همان).
[4]. امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «فرزند ناشایست، شرافت را از بین می برد و نیاکان را بد نام می کند»، (مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۲۱۵).
[5]. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که زنی داشته باشد که او را آزار دهد، خداوند نماز و کارهای نیک آن زن را نمیپذیرد تا وقتی که همسرش را کمک کند و رضایتش را جلب نماید. اگر این زن، تمام عمر روزه بگیرد و [به عبادت] بایستد و برده آزاد کند و اموالش را در راه خدا انفاق کند، [باز هم] اولین کسی خواهد بود که وارد آتش میشود». سپس حضرت در ادامه فرمود: «در صورتی که مرد هم آزاردهنده و ظالم باشد، بر او نیز چنین بار سنگین و عذابی هست»، (وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۶۳). باز هم ایشان فرمود: «آگاه باشید که بهترین شما، بهترین برای خانواده تان است و من بهترین شما برای خانواده ام هستم»، (مکارم الاخلاق، ص ۲۱۶).
[6]. پایگاه خبری سلامت نیوز، ۱۲/۱۲/۱۳۹۳.
[7]. ذاریات، ۵۶.
[8]. انعام، ۱۶۲.
[9]. همین مضمون در دعای هر روز ماه رجب چه زیبا آمده: «خَابَ الوَافِدُونَ عَلَى غَیرِکَ وَ خَسِرَ المُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَکَ وَ ضَاعَ المُلِمُّونَ إِلَّا بِکَ وَ أَجدَبَ المُنتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انتَجَعَ فَضلَکَ»کسی که بر غیر تو وارد شود، محروم است و آنکه به غیر تو رو کند، زیانکار است و هر که به درگاه غیر تو رود محتاج گشته و هر کس از غیرفضل و کرم تو درخواست کرد، بی برگ و نواست، (مصباح المتهجد، ص ۳۶۹).
[10]. نحل، ۹۷.
[11]. انفال، آیۀ ۲۴.
[12]. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «دنیا یک لحظه است؛ پس همین یک لحظه را برای طاعت قرار ده»، (بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۶۸)